پرش به محتوا

عبدالله بن عمیر کلبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۵۷: خط ۵۷:


[[سلام]] و [[درود]] [[خداوند]] و [[فرشتگان]] و چنانچه در [[زیارت ناحیه مقدسه]] آمده بر این شوهر و همسر و بر همه [[شهیدان کربلا]] باد!.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۱۴-۵۱۵.</ref>
[[سلام]] و [[درود]] [[خداوند]] و [[فرشتگان]] و چنانچه در [[زیارت ناحیه مقدسه]] آمده بر این شوهر و همسر و بر همه [[شهیدان کربلا]] باد!.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۱۴-۵۱۵.</ref>
==شهادت [[عبدالله بن عمیر]]==
عبدالله بن عمیر وقتی در [[کوفه]] دید [[مردم]] در اردوگاه [[نخیله]] جمع می‌شوند از آنها پرسید به کجا می‌روید؟ گفتند به جنگ حسین پسر [[فاطمه]]! گفت به [[خدا]] من در [[جهاد]] با [[مشرکین]] ولع داشته‌ام و امیدوارم که جهاد با این مردم که به جنگ پسر [[پیغمبر]] خود می‌روند ثوابش برای من از [[ثواب]] جهاد با مشرکین بیشتر باشد بعد نزد همسرش آمد و با او قصد خود را در میان گذاشت. [[زن]] گفت [[فکر]] [[درستی]] کرده‌ای مرا هم با خودت ببر. [[روز]] هشتم [[محرم]] شبانه با زنش از کوفه به [[کربلا]] رفتند و خدمت امام رسیدند. در [[صف‌آرایی]] [[روز عاشورا]] که جنگ با [[نبرد تن به تن]] آغاز گردید، [[شیخ مفید]] می‌گوید: [[یسار]] که [[غلام]] زیاد بن ابوسفیان بود به میدان آمد و مبارز‌طلبید. بن عمیر به جنگ وی آمد. یسار به او گفت: تو کیستی؟ وی حسب و [[نسب]] خود را شرح داد. یسار گفت: تو را نمی‌شناسم. باید [[زهیر بن قین]] یا [[حبیب بن مظاهر]] به میدان من بیایند. عبدالله بن عمیر گفت: ای پسر زن زناکار! تو به این مرتبه نرسیده‌ای که هر کس را تو خواهی به جنگت بیاید! سپس [[حمله]] کرد و شمشیری به [[یسار]] زد و او را از پای درآورد. همان طور که وی را مورد ضربه قرار داده بود ناگاه سالم [[غلام]] [[ابن زیاد]] به [[عبدالله بن عمیر]] حمله نمود.
[[یاران امام حسین]]{{ع}} فریاد زدند و به عبدالله بن عمیر گفتند: این غلام زر خرید به سراغ تو آمد! ولی وی متوجه نشد تا اینکه آن غلام بر او [[هجوم]] برد و [[شمشیر]] بر زد، [[ابن عمیر]] دست چپ خود را آن ضربه قرار داد و انگشت‌های دست او قطع شدند. سپس ابن عمیر حمله شدیدی به او نمود و عبدالله به [[شهادت]] رسید<ref>بحار، ج۴۵، ص۱۲؛ ابصار العین، ص۱۵۷.</ref>.
بعد از شهادت عبدالله [[همسر]] او بالای سرش آمد و خاک از چهره‌اش [[پاک]] کرد و به او گفت «[[بهشت]] گوارایت باد از خدایی که بهشت را روزی تو گردانید درخواست می‌کنم که مرا هم مصاحب و همراه تو گرداند» [[شمر]] به غلام خود گفت [[عمود]] آهنین بر سر آن [[زن]] بزند و غلام عمود آهنین را چنان بر سر آن خانم فرود آورد که مغزش متلاشی شد و همان جا به شوهر پیوست<ref>ابصار العین، ص۱۵۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۴۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']]
# [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظم‌زاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']]
# [[پرونده:IM010744.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|'''مظلومیت سیدالشهداء ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۳۷۲

ویرایش