صلح امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخهها
←پرسشهای وابسته
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
ماهیت عملکردی که از آن به [[صلح امام حسن]]{{ع}} تعبیر میشود، راهحل نوینی را در شرایط بنبست نظامی [[کشور]] ارائه میدهد که میتوان بدان وسیله [[مصلحت]] نجات اسلام و امت را [[جامعه]] عمل پوشانید<ref>فقه سیاسی، ج۹، ص۱۵۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۵۵۸.</ref> | ماهیت عملکردی که از آن به [[صلح امام حسن]]{{ع}} تعبیر میشود، راهحل نوینی را در شرایط بنبست نظامی [[کشور]] ارائه میدهد که میتوان بدان وسیله [[مصلحت]] نجات اسلام و امت را [[جامعه]] عمل پوشانید<ref>فقه سیاسی، ج۹، ص۱۵۳.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۵۵۸.</ref> | ||
==علل و نتایج صلح== | |||
مرحلهای که [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} در آن با معاویة بن [[ابو سفیان]] از در [[صلح]] و [[آشتی]] درآمد، یکی از دشوارترین، بغرنجترین، حساسترین و دردآورترین مراحل [[زندگی]] آن حضرت به شمار میآمد، بلکه سراسر زندگی [[خاندان]] [[نبی اکرم]]{{صل}} چنین بود. [[صلح امام حسن]]{{ع}} با توجه به موضع قهرمانانه این [[امام]] [[معصوم]] و دگرگونیها و [[اعتراضات]] و توجهات گوناگونی که طی قرون گذشته، حتی عصر حاضر، در این زمینه صورت پذیرفته، از مهمترین رخدادهای [[تاریخ اسلام]] تلقی میشود. [[پژوهشگران]] [[مسلمان]] در تشریح و تجزیه و تحلیل این صلح، کتابهای متعددی به [[نگارش]] درآوردهاند و [[دوست]] و [[دشمن]] در این زمینه [[داوری]] کردهاند. | |||
پژوهشگرانی فرزانه و معاصر، نظیر مرحوم شیخ [[محمد حسین کاشف الغطاء]] و شیخ [[راضی]] [[آل یاسین]]، شیخ [[باقر شریف قرشی]]، در بیان زندگی [[امام مجتبی]]{{ع}} و صلحی که حضرت در جهت [[حفظ]] و [[حراست از دین اسلام]] بدان تن در داد، دست به تألیف کتب بسیار ارزندهای زدهاند. | |||
اکنون سخن را با بیان نکاتی [[تاریخی]] در مورد این صلح آغاز، سپس به نقل سخنان گهربار امام مجتبی{{ع}} در علل و اسباب نهفته فراسوی پذیرش صلح وی [[همت]] میگماریم و آنگاه به تجزیه و تحلیل آن خواهیم پرداخت. | |||
===اتمام حجّت=== | |||
به گفته [[مورّخان]]؛ امام حسن مجتبی{{ع}} که [[شاهد]] خیانتها و [[نفاق]] [[لشکریان]] و اطرافیان خود بود، افزون بر آنکه امیدی بر [[پایداری]] و [[استقامت]] آنان در [[رویارویی]] با دشمن نداشت و با اینکه از [[آز]] و [[طمع]] و خواستههای آنان پرده برداشته شد، ولی امام{{ع}} جهت [[اتمام حجّت]] بر آنان، در جمعشان به ایراد سخن پرداخت و فرمود: | |||
وای بر شما! به [[خدا]] [[سوگند]]! معاویه به وعدههایی که در برابر کشتن من به شما داده عمل نخواهد کرد. [[تصوّر]] من این است که حتی اگر دست در دست معاویه نهم و تسلیمش شوم، [[اجازه]] نخواهد داد من به [[آیین]] جدّم [[رسول خدا]]{{صل}} عمل کنم. البته من به [[تنهایی]] قادرم خدای عز و جل را [[پرستش]] کنم ولی گویی میبینم فرزندانتان بر در خانههای [[فرزندان]] آنها چون گدایان ایستاده و تقاضای آب و نان دارند در صورتی که این [[نعمتها]] را [[خداوند]] به آنان ارزانی داشته است و [[بنی امیه]] حتی از دادن آب و نان نیز به آنان خودداری میکنند. با انجام این [[اعمال ناپسند]] از [[رحمت خدا]] دور باشند و مرگشان باد، [[ستمکاران]] پی خواهند برد که به کجا باز خواهند گشت»<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۲؛ تذکرة الخواص ابن جوزی، ص۱۱۲.</ref>. | |||
[[امام]]{{ع}} دیگر بار، پیش از پذیرش پیشنهاد [[صلح]] معاویه برای [[آگاهی]] از نظرات و مقاصد یارانش، با آنان [[اتمام حجت]] نمود و پس از [[حمد]] و ثنای [[خدای متعال]] فرمود: | |||
به [[خدا]] [[سوگند]]! [[خواری]] و [[ذلت]] و تعداد اندک [[سپاه]]، ما را از [[نبرد]] [[شامیان]] باز نداشت، بلکه با توان و [[بردباری]] با آنان میجنگیدیم ولی این توان و بردباری با پدید آمدن [[دشمنیها]] فرتوت گشت و به [[ناشکیبایی]] تبدیل شد، آنگاه که شما همراه با ما به [[جنگ صفین]] میرفتید دینتان در نزد شما مقدم بر دنیایتان بود ولی اکنون دنیای شما مقدم بر دینتان میباشد. در آن [[زمان]] هریک [[پشتیبان]] یکدیگر بودیم ولی امروز بر ضد ما [[قیام]] کردهاید. شما اینک میان دو کشته قرار دارید، کشتهای در [[صفین]] که بر آن [[گریه و زاری]] میکنید و کشتهای در [[نهروان]] که به [[خونخواهی]] آنها برخاستهاید. آنان که بر کشتههای صفین میگریند، دست از [[یاری]] شستند و کسانی که به خونخواهی برخاستهاند، دست به [[شورش]] و آشوبطلبی زدهاند. | |||
پس از آن، پیشنهاد صلح معاویه را، بر آنان عرضه کرد و فرمود: | |||
معاویه ما را به پیشنهادی فراخوانده که در آن نه [[سربلندی]] و افتخاری است و نه [[انصاف]]، [[یاران]]! اگر واقعاً [[زندگی]] را ترجیح میدهید، پیشنهادش را بپذیریم و بر آن [[صبر]] و بردباری کنیم و اگر پذیرای شهادتید، جانمان را در [[راه خدا]] نثار کنیم، و معاویه را به [[محاکمه]] [[الهی]] بکشانیم<ref>بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۱.</ref>. | |||
[[راوی]] میافزاید: «[[مردم]] یکصدا [[اعلان]] داشتند: ما میخواهیم بمانیم و [[زندگی]] کنیم»<ref>بحار الأنوار، ج۴۴، ص۲۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۱۹۴.</ref> | |||
===پذیرش صلح=== | |||
در برابر [[امام حسن]]{{ع}} راهی جز پذیرش [[صلح]] باقی نماند و [[خلافت]] را در مقطعی از [[زمان]] به معاویه وانهاد. با دقّت در بندها و مواد [[پیماننامه]] صلح، روشن میشود که آن [[بزرگوار]] هیچگونه امتیازی برای معاویه قائل نشد و او را به عنوان [[خلیفه]] و [[فرماندار]] [[مسلمانان]] به رسمیت نشناخت، بلکه [[رهبری]] [[امّت]] را [[حق]] قانونی خویش دانست و بر ادعاهای معاویه در این زمینه، خط بطلان کشید.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۱۹۶.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |