پرش به محتوا

شهادت امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۴: خط ۲۴:


آنگاه پیکر [[امام مجتبی]]{{ع}} را سوی [[بقیع]] بردند و در کنار مزار جده‌اش، [[فاطمه بنت اسد]]، به خاک سپردند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹.</ref>. در [[مراسم تشییع]]، جمعیت بسیاری حضور یافتند، به گونه‌ای که اگر سوزنی انداخته می‌شد، به [[زمین]] نمی‌رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۵۱؛ طبری، تاریخ، ج۱۱، ص۵۱۴.</ref>. با [[شهادت]] آن حضرت، [[مدینه]] آکنده از [[ضجه]] و [[گریه]] شد و [[مردم مدینه]] و [[مکه]] هفت [[روز]] بر فقدان [[امام]]{{ع}} گریستند، یک ماه در [[ماتم]] او [[عزاداری]] کردند و بازارهای مدینه را تعطیل نمودند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۴.</ref>. [[مردم کوفه]] و [[بصره]] نیز در ماتم فرو رفتند و در سوگ آن حضرت گریستند<ref>ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۲۲.</ref>
آنگاه پیکر [[امام مجتبی]]{{ع}} را سوی [[بقیع]] بردند و در کنار مزار جده‌اش، [[فاطمه بنت اسد]]، به خاک سپردند<ref>مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۹.</ref>. در [[مراسم تشییع]]، جمعیت بسیاری حضور یافتند، به گونه‌ای که اگر سوزنی انداخته می‌شد، به [[زمین]] نمی‌رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، الطبقة الخامسه، ج۱، ص۳۵۱؛ طبری، تاریخ، ج۱۱، ص۵۱۴.</ref>. با [[شهادت]] آن حضرت، [[مدینه]] آکنده از [[ضجه]] و [[گریه]] شد و [[مردم مدینه]] و [[مکه]] هفت [[روز]] بر فقدان [[امام]]{{ع}} گریستند، یک ماه در [[ماتم]] او [[عزاداری]] کردند و بازارهای مدینه را تعطیل نمودند<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۴۴.</ref>. [[مردم کوفه]] و [[بصره]] نیز در ماتم فرو رفتند و در سوگ آن حضرت گریستند<ref>ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶.</ref>.<ref>پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|تاریخ اسلام بخش اول ج۲]]، ص ۱۲۲.</ref>
==به سوی دوست‌==
[[حال]] [[امام]]{{ع}} به وخامت‌گرایید و دردش شدت یافت و در آستانه [[احتضار]] قرار گرفت و پی برد که دقایقی بیش، از [[زندگی]] گرانمایه‌اش باقی نمانده است، رو به اعضای خانواده‌اش کرد و فرمود: مرا به [[حیات]] [[خانه]] ببرید تا [[ملکوت آسمان‌ها]] را بنگرم.
�او را به حیات خانه بردند چون اندکی [[آرامش]] یافت، سر به [[آسمان]] برداشت و با [[تضرّع]] و [[زاری]] با خدای خود به [[راز و نیاز]] پرداخت و عرضه داشت:
خدایا! [[جان]] خود را به پیشگاهت عرضه می‌دارم، جانی که چیزی گرانمایه‌تر از آن در [[اختیار]] ندارم، خدایا! به هنگام [[مرگ]] همدمم باش و در [[تنهایی]] [[قبر]]، تنهایم مگذار.
سپس فریبکاری‌ها و پیمان‌شکنی‌ها و سوءقصدهایی را که معاویه درباره‌اش داشت در نظر آورد و فرمود:
عسل زهر آلودی که معاویه به من خوراند، [[کارگر]] افتاد. به [[خدا]] [[سوگند]]، به پیمانش [[وفا]] نکرد و سخنی به [[راستی]] و [[حقیقت]] نگفت<ref>تذکرة الخواص، ص۲۳؛ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۲۲۶؛ حلیة الأولیاء، ص۳۸۱۲؛ صفوة الصفوة، ج۱، ص۳۲۰.</ref>.
امام{{ع}} به [[تلاوت آیات]] [[قرآن]] [[حکیم]] پرداخت و با [[معبود]] خویش در [[نیایش]] و راز و نیاز بود تا [[روح]] پاکش به [[بهشت]] جاودان پر کشید. روان مقدسی به [[رفیق]] [[اعلی]] پیوست که نظیر او در گذشته و [[آینده]]، در [[بردباری]] و [[بخشندگی]] و [[دانش]] و [[دوستی]] و [[مهربانی]] بر افق حیات ندرخشید.
بدین‌ترتیب، [[بردبارترین]] [[مسلمانان]] و پیشوای [[جوانان]] [[بهشتی]] و گل خوشبوی [[پیامبر]] و [[نور]] دیده [[رسول خدا]]{{صل}} از [[دنیا]] رفت، [[جهان]] از فقدانش در [[تاریکی]] فرو رفت و [[آخرت]] به فروغ مقدمش روشنی یافت<ref>تاریخ‌نگاران در سال وفات امام حسن{{ع}} اختلاف دارند، به گفته ابن اثیر و ابن حجر در تهذیب التهذیب شهادت آن بزرگوار در سال ۴۹ه رخ داده و خطیب بغدادی در تاریخ خود و ابن قتیبه در الامامة و السیاسة، آن را در سال ۵۱ هجری دانسته‌اند. در ماه شهادت حضرت نیز اختلاف وجود دارد، برخی آن را ۲۵ ربیع الأول و جمعی ۲۸ صفر و عده‌ای شهادت حضرت را روز دهم محرم سال ۴۵ه می‌دانند چنان‌که در «المسامرات» ص۲۶ آمده است گفته‌ای دیگر شهادت امام حسن{{ع}} را هفتم ماه صفر بیان کرده است.</ref>.
شیون و [[زاری]] و فریاد [[آه]] و فغان از خانه‌های [[بنی هاشم]] و [[مردم مدینه]] بلند شد. [[ابو هریره]] گریان و سراسیمه، شتابان خود را به [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} رساند و با صدای بلند فریاد می‌زد، «ای [[مردم]]! [[محبوب]] [[دل]] [[پیامبر خدا]] از [[دنیا]] رفت، همه گریان شوید»<ref>تهذیب التهذیب، ج۲، ص۳۰۱؛ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۲۲۷.</ref>.
سخنان وی [[دل‌ها]] را آزرده کرد و [[غم]] و [[اندوه]] به [[جان‌ها]] راه یافت. ساکنان [[مدینه]]، گروهی خاموش و دسته‌ای ناله‌کنان، سراسیمه و سردرگم وعده‌ای با شیون و [[افغان]] و با دل‌هایی پر از غم و اندوه برای از دست‌دادن پیشوای بزرگشان که در [[سختی‌ها]] و [[دشواری‌ها]] و [[مصیبت‌ها]]، [[ملجأ]] و پناهشان بود، شتابان خود را به [[خانه امام]]{{ع}} رساندند.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۵۷.</ref>
==[[تجهیز]] و تشییع‌==
[[سید الشهداء]]{{ع}} با [[همکاری]] [[عبدالله بن عباس]]، [[عبدالرحمان بن جعفر]]، [[علی بن عبدالله بن عباس]]، و برادرانش [[محمد حنفیه]] و [[ابو الفضل العباس]]{{ع}} به تجهیز پیکر نازنین [[برادر]] پرداخت و بدن [[مبارک]] او را [[غسل]] داد و [[کفن]] نمود و [[حنوط]] کرد و تا مژگانش [[یاری]] می‌داد، بر غم عزیز از دست داده‌اش [[اشک]] فروبارید، آن‌گاه که از تجهیز [[جسم]] مبارک و [[مقدس]] برادر [[فراغت]] یافت، دستور داد پیکر مقدس [[امام حسن]]{{ع}} را برای [[نماز]] گزاردن به مسجد رسول خدا{{صل}} انتقال دهند<ref>اعیان الشیعة، ج۴، ص۸۰.</ref>.
[[مراسم تشییع]] بدن عزیز و [[مطهر]] امام حسن{{ع}} به اندازه‌ای با [[شکوه]] برگزار گردید که نظیر آن را کسی در مرکز [[اسلام]] و مدینه [[رسول خدا]] سراغ نداشت.
بنی هاشم افرادی را به مناطق [[عوالی]] و روستاهای اطراف مدینه اعزام کردند تا مردم را از [[شهادت امام مجتبی]]{{ع}} [[آگاه]] سازند، همه مردم پس از [[آگاهی]] به مدینه رو آوردند تا از [[فیض حضور]] در مراسم تشییع پیکر [[پاک]] و با [[عظمت]] [[امام]]{{ع}} بهره‌مند گردند<ref>تاریخ ابن عساکر، ج۸، ص۲۲۸.</ref>.
[[ثعلبة بن مالک]] در وصف انبوه [[جمعیت]] [[تشییع‌کننده]] می‌گوید:
«[[روز]] [[شهادت امام حسن]]{{ع}} خود [[شاهد]] بودم که پیکر مطهرش در [[بقیع]] به خاک سپرده شد و اگر سوزنی به [[زمین]] افکنده می‌شد به زمین نمی‌افتاد»<ref>الإصابة، ج۱، ص۳۳۰.</ref>.
ازدحام انبوه جمعیت تشییع‌کننده به اندازه‌ای بود که بقیع گنجایش آن را نداشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۵۹.</ref>
==[[مراسم دفن]] و [[فتنه‌انگیزی]] عایشه‌==
[[مروان حکم]] و همدستان [[بنی امیه]] وی تردیدی نداشتند که [[بنی هاشم]] پیکر [[پاک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} را در جوار [[قبر مطهر]] [[رسول اکرم]]{{صل}} به خاک خواهند سپرد.
از این‌رو، گردهم آمده و [[مسلح]] شدند. وقتی [[امام حسین]]{{ع}} جنازه [[مقدس]] [[برادر]] را به سمت [[مرقد]] مقدس [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حرکت]] درآورد تا با جد بزرگوارش تجدید عهدی بنماید، افراد مسلح در برابر آنان صف کشیدند و [[عایشه]] نیز سوار بر استری به آنان پیوست و همواره می‌گفت: چرا می‌خواهید کسی را که من [[دوست]] ندارم، وارد خانه‌ام کنید؟ و [[مروان]] اظهار داشت: چه‌بسا [[جنگی]] که بهتر از [[صلح]] و [[آرامش]] باشد، چرا باید عثمان در دورترین نقطه [[شهر]] ولی حسن‌ در جوار [[پیامبر]] [[دفن]] شود؟! چنین چیزی امکان ندارد و اگر کسی دست به این کار بزند، من دست به [[شمشیر]] خواهم برد.
چیزی نمانده بود که میان بنی هاشم و بنی امیه درگیری ایجاد شود که [[ابن عباس]] با پیشدستی خود را به مروان رساند و گفت: مروان! از همان راهی که آمده‌ای بازگرد، ما قصد نداریم [[پیشوا]] و سالارمان را در جوار مرقد رسول خدا{{صل}} دفن کنیم، بلکه می‌خواهیم برای [[تجدید پیمان]]، جنازه‌اش را بر قبر مطهر [[طواف]] داده و سپس طبق [[وصیت]] آن حضرت به بقیع بازگردانده و در جوار جده‌اش [[فاطمه بنت اسد]] به خاک بسپاریم و اگر امام مجتبی{{ع}} وصیت کرده بود در جوار [[مرقد مطهر پیامبر]] مدفون گردد، امروز به خوبی می‌دانستی که ناتوان‌تر از آن هستی که ما را از این کار بازداری، ولی آن [[بزرگوار]] نسبت به [[خدا]] و [[رسول]] و [[حرمت]] [[مرقد]] مطهرش از همه آگاهتر بوده که نسبت به آنان [[بی‌حرمتی]] صورت نگیرد، چنان‌که دیگران دست به بی‌حرمتی زده و بدون [[اجازه]] وارد خانه‌اش شدند (کنایه از [[دفن]] [[خلیفه اول]] و دوم در [[خانه پیامبر]]).
[[ابن عباس]] سپس رو به [[عایشه]] کرد و بدو گفت: وه، چه شرم‌آور! یک [[روز]] بر استر و روزی بر شتر سوار می‌شوی و تصمیم داری [[نور خدا]] را خاموش‌سازی و با [[اولیاء]] [[خدا]] درآویزی، به خانه‌ات برگرد، از آن‌چه بیمناک بودی، راحت و [[آسوده]] شدی و به آرزویت رسیدی، [[خداوند]] [[اهل بیت]] را به [[پیروزی]] خواهد رساند، هرچند به طول انجامد و [[امام حسین]]{{ع}} فرمود:
به خدا [[سوگند]]! اگر [[عهد]] و [[پیمان]] حسن در جلوگیری از [[خونریزی]] نبود و اگر [[وصیت]] نکرده بود قطره خونی در این رابطه ریخته نشود، می‌دانستید که شما را از دم تیغ می‌گذراندیم، شما عهد و پیمانی را که میان ما و شما بود، نادیده گرفتید و بر شروطی که [[متعهد]] به عمل به آنها شده بودید، خط بطلان کشیدید.
بدین‌ترتیب، جنازه [[مطهر]] [[امام حسن]]{{ع}} را به [[بقیع]] انتقال داده و در جوار جده‌اش [[فاطمه]]{{س}} بنت اسد بن بنی [[هاشم بن عبد مناف]]، به خاک سپردند<ref>حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۹۹ به نقل از کفایة الطالب، ص۲۶۸.</ref>.
امام حسین{{ع}} کنار [[قبر]] [[برادر]] ایستاد و در سوگ آن عزیز [[زهرا]] چنین گفت:
{{متن حدیث|رَحِمَكَ اللهُ يَا أبا مُحَمَّدٍ! إِن كُنتَ لَتُباصِرُ الحَقَّ مَظانَّهُ، و تُؤثِرُ اللهَ عِندَ التَّداحُضِ في مَواطِنِ التَّقِيَّةِ بِحُسنِ الرَّوِيَّةِ، و تَستَشِفُ جَليلَ مَعاظِمِ الدُّنيا بِعَينٍ لَها حاقِرَةٍ، و تُفيضُ عَلَيها يَدا طاهِرَةَ الأَطرافِ، نَقِيَّةَ الأَسِرَّةِ، و تَردَعُ بادِرَةَ غَربِ أعدائِكَ بِأَيسَرِ المَؤونَةِ عَلَيكَ؛ و لا غَروَ فَأَنْتَ ابنُ سُلالَةِ النُّبُوَّةِ، وَ رَضيعُ لِبانِ الحِكمَةِ، فَإِلى رَوحٍ و رَيحانٍ، و جَنَّةِ نَعيمٍ. أعظَمَ اللهُ لَنا و لَكُمُ الأَجرَ عَلَيهِ، و وَهَبَ لَنا و لَكُمْ حُسْنَ الْأَسَى عَنْهُ}}<ref>حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۵۰۰.</ref>؛
[[رحمت]] و [[درود خدا]] بر تو ای [[ابو محمد]]! این تو بودی که [[حقیقت]] را دیدی و [[شناختی]] و در برابر باطل‌گرایان با روشی نکو و مبارزه‌ای پنهانی، [[راه خدا]] را برگزیدی. [[دنیا]] و زیبایی‌ها و ناگواریی‌هایش را به دیده [[تحقیر]] نگریستی و با دستی [[پاک]] و خاندانی پیراسته، در دنیا [[زیستی]] و از آن گذشتی و [[فریب‌کاری]] و [[خیانت]] دشمنانت را به آسانی رد کردی و پاسخ گفتی و این مایه [[شگفتی]] نیست؛ زیرا تو از [[دودمان]] رسالتی و از پستان [[حکمت]] شیر نوشیده‌ای و اکنون به سوی [[روح]] و ریحان و [[بهشت]] پر از [[نعمت]] پرکشیدی [[خدای متعال]] [[پاداش]] تو و ما را در این سوک و [[مصیبت]]، بزرگ دارد و به ما [[صبر]] و [[بردباری]] [[عنایت]] فرماید.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۶۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:IM010522.jpg|22px]] پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|'''تاریخ اسلام بخش اول ج۲''']]
# [[پرونده:IM010522.jpg|22px]] پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، [[تاریخ اسلام بخش اول ج۲ (کتاب)|'''تاریخ اسلام بخش اول ج۲''']]
# [[پرونده:151918.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۴''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۷۳٬۰۱۷

ویرایش