شهادت امام حسن مجتبی: تفاوت میان نسخهها
←مراسم دفن و فتنهانگیزی عایشه
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
ازدحام انبوه جمعیت تشییعکننده به اندازهای بود که بقیع گنجایش آن را نداشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۵۹.</ref> | ازدحام انبوه جمعیت تشییعکننده به اندازهای بود که بقیع گنجایش آن را نداشت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۴، ص ۲۵۹.</ref> | ||
==[[مراسم دفن]] و [[فتنهانگیزی]] | ==[[مراسم دفن]] و [[فتنهانگیزی]]== | ||
[[مروان حکم]] و همدستان [[بنی امیه]] وی تردیدی نداشتند که [[بنی هاشم]] پیکر [[پاک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} را در جوار [[قبر مطهر | [[مروان حکم]] و همدستان [[بنی امیه]] وی تردیدی نداشتند که [[بنی هاشم]] پیکر [[پاک]] [[امام مجتبی]]{{ع}} را در جوار [[قبر مطهر رسول اکرم]]{{صل}} به خاک خواهند سپرد. | ||
از اینرو، گردهم آمده و [[مسلح]] شدند. وقتی [[امام حسین]]{{ع}} جنازه [[مقدس]] [[برادر]] را به سمت [[مرقد]] مقدس [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حرکت]] درآورد تا با جد بزرگوارش تجدید عهدی بنماید، افراد مسلح در برابر آنان صف کشیدند و [[عایشه]] نیز سوار بر استری به آنان پیوست و همواره میگفت: چرا میخواهید کسی را که من [[دوست]] ندارم، وارد خانهام کنید؟ و [[مروان]] اظهار داشت: چهبسا [[جنگی]] که بهتر از [[صلح]] و [[آرامش]] باشد، چرا باید عثمان در دورترین نقطه [[شهر]] ولی حسن در جوار [[پیامبر]] [[دفن]] شود؟! چنین چیزی امکان ندارد و اگر کسی دست به این کار بزند، من دست به [[شمشیر]] خواهم برد. | از اینرو، گردهم آمده و [[مسلح]] شدند. وقتی [[امام حسین]]{{ع}} جنازه [[مقدس]] [[برادر]] را به سمت [[مرقد]] مقدس [[رسول خدا]]{{صل}} به [[حرکت]] درآورد تا با جد بزرگوارش تجدید عهدی بنماید، افراد مسلح در برابر آنان صف کشیدند و [[عایشه]] نیز سوار بر استری به آنان پیوست و همواره میگفت: چرا میخواهید کسی را که من [[دوست]] ندارم، وارد خانهام کنید؟ و [[مروان]] اظهار داشت: چهبسا [[جنگی]] که بهتر از [[صلح]] و [[آرامش]] باشد، چرا باید عثمان در دورترین نقطه [[شهر]] ولی حسن در جوار [[پیامبر]] [[دفن]] شود؟! چنین چیزی امکان ندارد و اگر کسی دست به این کار بزند، من دست به [[شمشیر]] خواهم برد. | ||
چیزی نمانده بود که میان بنی هاشم و بنی امیه درگیری ایجاد شود که [[ابن عباس]] با پیشدستی خود را به مروان رساند و گفت: مروان! از همان راهی که آمدهای بازگرد، ما قصد نداریم [[پیشوا]] و سالارمان را در جوار مرقد رسول خدا{{صل}} دفن کنیم، بلکه میخواهیم برای [[تجدید پیمان]]، جنازهاش را بر قبر مطهر [[طواف]] داده و سپس طبق [[وصیت]] آن حضرت به بقیع بازگردانده و در جوار جدهاش [[فاطمه بنت اسد]] به خاک بسپاریم و اگر امام مجتبی{{ع}} وصیت کرده بود در جوار [[مرقد مطهر پیامبر]] مدفون گردد، امروز به خوبی میدانستی که ناتوانتر از آن هستی که ما را از این کار بازداری، ولی آن [[بزرگوار]] نسبت به [[خدا]] و [[رسول]] و [[حرمت]] [[مرقد]] مطهرش از همه آگاهتر بوده که نسبت به آنان [[بیحرمتی]] صورت نگیرد، چنانکه دیگران دست به بیحرمتی زده و بدون [[اجازه]] وارد خانهاش شدند (کنایه از [[دفن]] [[خلیفه اول]] و دوم در [[خانه پیامبر]]). | چیزی نمانده بود که میان بنی هاشم و بنی امیه درگیری ایجاد شود که [[ابن عباس]] با پیشدستی خود را به مروان رساند و گفت: مروان! از همان راهی که آمدهای بازگرد، ما قصد نداریم [[پیشوا]] و سالارمان را در جوار مرقد رسول خدا{{صل}} دفن کنیم، بلکه میخواهیم برای [[تجدید پیمان]]، جنازهاش را بر قبر مطهر [[طواف]] داده و سپس طبق [[وصیت]] آن حضرت به بقیع بازگردانده و در جوار جدهاش [[فاطمه بنت اسد]] به خاک بسپاریم و اگر امام مجتبی{{ع}} وصیت کرده بود در جوار [[مرقد مطهر پیامبر]] مدفون گردد، امروز به خوبی میدانستی که ناتوانتر از آن هستی که ما را از این کار بازداری، ولی آن [[بزرگوار]] نسبت به [[خدا]] و [[رسول]] و [[حرمت]] [[مرقد]] مطهرش از همه آگاهتر بوده که نسبت به آنان [[بیحرمتی]] صورت نگیرد، چنانکه دیگران دست به بیحرمتی زده و بدون [[اجازه]] وارد خانهاش شدند (کنایه از [[دفن]] [[خلیفه اول]] و دوم در [[خانه پیامبر]]). | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
[[ابن عباس]] سپس رو به [[عایشه]] کرد و بدو گفت: وه، چه شرمآور! یک [[روز]] بر استر و روزی بر شتر سوار میشوی و تصمیم داری [[نور خدا]] را خاموشسازی و با [[اولیاء]] [[خدا]] درآویزی، به خانهات برگرد، از آنچه بیمناک بودی، راحت و [[آسوده]] شدی و به آرزویت رسیدی، [[خداوند]] [[اهل بیت]] را به [[پیروزی]] خواهد رساند، هرچند به طول انجامد و [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: | [[ابن عباس]] سپس رو به [[عایشه]] کرد و بدو گفت: وه، چه شرمآور! یک [[روز]] بر استر و روزی بر شتر سوار میشوی و تصمیم داری [[نور خدا]] را خاموشسازی و با [[اولیاء]] [[خدا]] درآویزی، به خانهات برگرد، از آنچه بیمناک بودی، راحت و [[آسوده]] شدی و به آرزویت رسیدی، [[خداوند]] [[اهل بیت]] را به [[پیروزی]] خواهد رساند، هرچند به طول انجامد و [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: | ||
به خدا [[سوگند]]! اگر [[عهد]] و [[پیمان]] حسن در جلوگیری از [[خونریزی]] نبود و اگر [[وصیت]] نکرده بود قطره خونی در این رابطه ریخته نشود، میدانستید که شما را از دم تیغ میگذراندیم، شما عهد و پیمانی را که میان ما و شما بود، نادیده گرفتید و بر شروطی که [[متعهد]] به عمل به آنها شده بودید، خط بطلان کشیدید. | به خدا [[سوگند]]! اگر [[عهد]] و [[پیمان]] حسن در جلوگیری از [[خونریزی]] نبود و اگر [[وصیت]] نکرده بود قطره خونی در این رابطه ریخته نشود، میدانستید که شما را از دم تیغ میگذراندیم، شما عهد و پیمانی را که میان ما و شما بود، نادیده گرفتید و بر شروطی که [[متعهد]] به عمل به آنها شده بودید، خط بطلان کشیدید. | ||
بدینترتیب، | بدینترتیب، پیکر [[مطهر]] [[امام حسن]]{{ع}} را به [[بقیع]] انتقال داده و در جوار جدهاش [[فاطمه]]{{س}} بنت اسد بن بنی [[هاشم بن عبد مناف]]، به خاک سپردند<ref>حیاة الامام الحسن، ج۲، ص۴۹۹ به نقل از کفایة الطالب، ص۲۶۸.</ref>. | ||
امام حسین{{ع}} کنار [[قبر]] [[برادر]] ایستاد و در سوگ آن عزیز [[زهرا]] چنین گفت: | امام حسین{{ع}} کنار [[قبر]] [[برادر]] ایستاد و در سوگ آن عزیز [[زهرا]] چنین گفت: |