پرش به محتوا

جنگ‌های پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم| عنوان مدخل  = جنگ‌های پیامبر خاتم| مداخل مرتبط = [[جنگ‌های پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = پیامبر خاتم (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم| عنوان مدخل  = جنگ‌های پیامبر خاتم| مداخل مرتبط = [[جنگ‌های پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = پیامبر خاتم (پرسش)}}


== [[مغازی]] و [[سرایا]] ==
== تعداد [[جنگ‌های پیامبر]]{{صل}} ==
اساس فعالیت‌های [[پیامبر]] در [[مدینه]]، بر مبنای [[دعوت]] و [[تبلیغ]] بود. [[رسول خدا]]{{صل}} پس از تنظیم امور مدینه، برای [[توسعه]] دعوت به بیرون از این [[شهر]] و [[رویارویی]] با [[دشمن]] اصلی که [[قریش]] بود، تحرکات نظامی خویش را آغاز کرد. در واقع [[جنگ‌ها]] و گُسیل نیروها از سوی رسول خدا{{صل}}، همه به منظور [[دفاع]]، و [[نبرد]] با [[مشرکان]]، عموماً به سبب مانع تراشی آنان بر سر [[ایمان آوردن]] [[مردم]] بود. از اینرو، [[جنگ‌های پیامبر]]، جنگ‌های آزادی‌خواهانه و آزادی‌بخش به شمار می‌آمد و به منظور رفع موانع در برابر [[آزادی عقیده]] بود<ref>جعفر مرتضی عاملی، هفت آسمان، ص۳۰.</ref>.
[[شهر مدینه]] پس از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} و روی آوردن [[مردم]] به [[اسلام]] تبدیل به پایگاهی مهم برای [[مسلمانان]] گردید و [[روز]] به روز به جمعیت آنان افزوده می‌شد. سران [[کفر]] که تحمل چنین شرایطی را نداشتند و این وضعیت برای آنان دشوار بود، با [[خشم]] و [[عصبانیت]] جنگ‌های متعددی را علیه [[پیامبر]]{{صل}} طراحی نمودند، تا آنجا که گفته‌اند: به طور متوسط طی ده سالی که پیامبر{{صل}} در [[مدینه]] ساکن بودند، هر دو ماه یک اعزام نظامی صورت گرفته است.


مع الاسف در کتاب‌های کهن [[سیره]]، بررسی زندگانی و [[سیره رسول خدا]]{{صل}} بر محور جنگ‌ها و [[غزوات]] تنظیم شده، حال آنکه [[جنگ]] به عنوان اصل در [[سیره نبوی]] مطرح نبوده است. [[سیره‌نویسان]] در بررسی جنگ‌های پیامبر، دو واژه «[[غزوه]]» و «سریه» را به کار برده و معمولاً به جنگ‌هایی که پیامبر خود در آن شرکت می‌کرد و [[فرماندهی]] را به طور مستقیم بر عهده داشت، «غزوه» و به جنگ‌هایی که خود در آن شرکت نداشت، بلکه دست‌های را با تعیین [[فرمانده]] به منطقه‌ای اعزام می‌کرد، «سریه» اطلاق کرده‌اند.
[[مسعودی]] می‌نویسد: غزوه‌هایی که [[رسول خدا]]{{صل}} شخصاً همراه سپاه اسلام حضور داشت، ۲۶ [[غزوه]] است و برخی آن را ۲۷ غزوه نوشته‌اند. علت [[اختلاف]] آن است که دسته اول بازگشت رسول خدا{{صل}} را از «[[خیبر]]» به «[[وادی القری]]» با غزوه «خیبر» یکی دانسته‌اند. اما دسته دوم، غزوه «خیبر» و غزوه «وادی القری» را دو غزوه شمرده‌اند. لکن [[ابن اسحاق]] که نامی از «وادی القری» بعد از «خیبر» نمی‌برد، نیز غزوه‌های رسول خدا{{صل}} را ۲۷ غزوه می‌گوید و «[[عمرة القضا]]» را از [[غزوات]] می‌شمارد<ref>تاریخ پیامبر اسلام، ابراهیم آیتی، ص۱۹۰، (به نقل از سیرة النبی، ج۲، ص۲۲۳).</ref>. ابن اسحاق می‌گوید: سریه‌های رسول خدا{{صل}} سی و هشت سریه بوده است. مسعودی از قول عده‌ای سی و پنج و [[طبری]] چهل و هشت سریه و بعضی شصت و شش سریه نقل کرده‌اند. [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] سی و شش سریه می‌نویسد<ref>تاریخ پیامبر اسلام، ابراهیم آیتی، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۳۶.</ref>


رسول خدا{{صل}} فرماندهی ۲۷ غزوه را خود بر عهده گرفت و فرماندهی ۳۸ سریه و [[بعث]] را نیز به یکی از [[اصحاب]] سپرد<ref>ابن هشام، ج۴، ص۲۵۶.</ref>. [[جنگ‌های رسول خدا]]{{صل}}، تنها در نُه مورد به [[پیکار]] انجامید و شرکت‌کنندگان در برخی از آنها، تعداد کمی بودند؛ چنان که مجموع تلفات [[انسانی]] در جنگ‌های رسول خدا{{صل}} بسیار ناچیز و کمتر از هزار نفر بود. تمامی این آمرها، [[گواه]] آن است که تعداد بسیاری از [[سریه‌ها]] و [[غزوه‌ها]]، در [[حقیقت]] هیئت‌های [[سیاسی]] و فرستادگان [[دولت مدینه]] بوده‌اند و [[هدف]] آنان پیکار و جنگ نبوده، بلکه [[گفتگو]] و بستن [[قرارداد]] میان دو طرف و گاه [[مانور]] و [[نمایش قدرت]] بوده است. این [[قراردادها]] اهمیت فراوانی در [[جنگ با مشرکان مکه]] داشت و [[رسول خدا]]{{صل}} می‌کوشید با همراه کردن این [[قبایل]]، زمینه [[برتری]] بر [[قریش]] و در نهایت [[تسلیم]] آن را فراهم آورد.
== سیره پیامبر اکرم{{صل}} در جنگ‌ها ==
مهم‌ترین نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد اینکه اصیل‌ترین شیوه و [[روش پیامبر]]{{صل}} در [[دعوت]] از مردم به اسلام از طریق [[استدلال]] و تقویت [[روح]] [[تفکر]] و تعمق در مردم بود. این شیوه در تمام دوران [[مکه]] با قوت دنبال شد و تا آخر نیز ادامه داشت. دعوت مکرر [[قرآن]] به [[تأمل]] و [[تدبر]] و نیز توصیه به رسول خدا{{صل}} برای «دعوت به [[حکمت]] و [[موعظه]]» و «[[مجادله]] به احسن» نشان آن بود که این راه ادامه دارد. رسول خدا{{صل}} با همین شیوه توانست عده بسیاری را به [[اسلام]] فراخواند. مردم مدینه از طریق آشنایی با همین [[دعوت]] و صرفاً با نشر [[آیات قرآن]]، اسلام را پذیرفتند آن گونه که [[شهرت]] یافت {{عربی|فتحت المدينة بالقرآن}}<ref>فتوح البلدان، ص۷، اشاره به آمدن مصعب بن عمیر به مدینه پیش از هجرت پیامبر{{صل}} و دعوت مردم به دین اسلام به وسیله قرآن.</ref>؛ [[مدینه]] با [[قرآن]] گشوده شد.


نخستین تلاش‌های رسول خدا{{صل}} پس از حضور در [[مدینه]] برای مقابله با قریش، [[ناامن]] کردن مسیر [[تجاری]] ایشان بود که از نزدیکی مدینه می‌گذشت. [[مسلمانان]] [[مهاجر]] نیز گام نهادن در این راه [[حق]] طبیعی خویش می‌دانستند. رسول خدا{{صل}}، این‌گونه تحرکات را عملا از ماه [[هفتم هجری]] آغاز کرد و سه سریه را یکی به «[[عیص]]» در کنار [[ساحل]] [[دریای سرخ]]، دیگری به «[[رابغ]]» و سومی را به «[[خرار]]» اختصاص داد، و خود [[فرماندهی]] دو [[غزوه]] دیگر را بر عهده گرفت که یکی «[[بُواط]]» و دیگری «[[ذی العشیره]]» بود. تمامی جنگ‌های نخستین [[پیامبر]] بر نیروی [[مهاجران]] تکیه داشت و هیچ یک از [[انصار]] در آن شرکت نداشتند<ref>سهیلی، ج۵، ص۵۲، ۵۶ و ۶۲.</ref> و این تحرکات، هیچ غنیمتی به همراه نداشت. مهمترین حوادثی که از این پس در کتاب‌های [[سیره نبوی]] مطرح می‌شود، به شرح زیر است.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۵۹.</ref>
در زمانی که [[غزوات]] و [[سرایا]] اوج داشت، کار [[دعوت اسلامی]] همچنان ادامه داشت. [[خالد بن ولید]] برای دعوت [[مردم یمن]] به آن ناحیه رفت و زمانی که کاری از پیش نبرد، [[حضرت علی]]{{ع}} فرستاده شد، با دعوت او بود که شمار فراوانی از مردم یمن اسلام آوردند. به گزارش [[ابن سعد]]، در جریان [[فتح مکه]]، [[رسول خدا]]{{صل}} خالد بن ولید را برای دعوت [[بنی جذیمه]] به اسلام و نه [[جنگ]] با آنان {{عربی|داعياً إلى الاسلام و لم يبعثه مقاتلا}} به سوی آنها فرستاد، اما خالد به جنگ با آنان پرداخت و عده‌ای از [[اسیران]] را کشت. رسول خدا{{صل}} از اقدام [[زشت]] خالد [[تبری]] جست و حضرت علی{{ع}} را فرستاد تا [[دیه]] کشته‌ها را بپردازد و آن‌چه را [[بنی‌جذیمه]] از دست داده‌اند، جبران نماید<ref>طبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۷.</ref>.


==[[جنگ‌های پیامبر]]{{صل}}==
مسأله دعوت به اسلام در همان آغاز جنگ به عنوان یک [[اصل مسلم]] در [[فقه]] «باب [[جهاد]]» آمده است. از [[امام سجاد]]{{ع}} درباره کیفیت دعوت به اسلام، پیش از آغاز جنگ سئوال شد، حضرت فرمود: باید بگویی، [[به نام خداوند بخشنده مهربان]]، تو را به [[خدا]] و [[دین خدا]] دعوت می‌کنم، تو را به [[معرفت]] [[خدای عزوجل]] و [[عمل صالح]] فرا می‌خوانم و بدان که معرفت جز به [[اعتقاد]] و یکتایی [[رأفت]] و [[رحمت]] و [[عزت]] و [[علم]] و [[قدرت]] و [[برتری]] خدا بر همه چیز به دست نمی‌آید... در این صورت اگر [[مشرکان]] دعوت را پذیرفتند از همه [[حقوق]] یک [[مسلمان]] برخوردار خواهند شد.
[[شهر مدینه]] پس از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} و روی آوردن [[مردم]] به [[اسلام]] تبدیل به پایگاهی مهم برای [[مسلمانان]] گردید و [[روز]] به روز به [[جمعیت]] آنان افزوده می‌شد. سران [[کفر]] که [[تحمل]] چنین شرایطی را نداشتند و این وضعیت برای آنان دشوار بود، با [[خشم]] و [[عصبانیت]] جنگ‌های متعددی را علیه [[پیامبر]]{{صل}} طراحی نمودند، تا آنجا که گفته‌اند: به [[طور]] متوسط طی ده سالی که پیامبر{{صل}} در [[مدینه]] ساکن بودند، هر دو ماه یک اعزام نظامی صورت گرفته است.
[[مسعودی]] می‌نویسد: غزوه‌هایی که [[رسول خدا]]{{صل}} شخصاً همراه [[سپاه اسلام]] حضور داشت، ۲۶ [[غزوه]] است و برخی آن را ۲۷ غزوه نوشته‌اند. علت [[اختلاف]] آن است که دسته اول بازگشت رسول خدا{{صل}} را از «[[خیبر]]» به «[[وادی القری]]» با غزوه «خیبر» یکی دانسته‌اند.
اما دسته دوم، غزوه «خیبر» و غزوه «وادی القری» را دو غزوه شمرده‌اند. لکن [[ابن اسحاق]] که نامی از «وادی القری» بعد از «خیبر» نمی‌برد، نیز غزوه‌های رسول خدا{{صل}} را ۲۷ غزوه می‌گوید و «[[عمرة القضا]]» را از [[غزوات]] می‌شمارد<ref>تاریخ پیامبر اسلام، ابراهیم آیتی، ص۱۹۰، (به نقل از سیرة النبی، ج۲، ص۲۲۳).</ref>.
ابن اسحاق می‌گوید: سریه‌های رسول خدا{{صل}} سی و هشت سریه بوده است. مسعودی از قول عده‌ای سی و پنج و [[طبری]] چهل و هشت سریه و بعضی شصت و شش سریه نقل کرده‌اند. [[طبرسی]] در [[اعلام الوری]] سی و شش سریه می‌نویسد<ref>تاریخ پیامبر اسلام، ابراهیم آیتی، ص۱۹۰.</ref>.


مهم‌ترین نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد این که اصیل‌ترین شیوه و [[روش پیامبر]]{{صل}} در [[دعوت]] از مردم به اسلام از طریق [[استدلال]] و تقویت [[روح]] [[تفکر]] و [[تعمق]] در مردم بود. این شیوه در تمام دوران [[مکه]] با قوت دنبال شد و تا آخر نیز ادامه داشت. دعوت مکرر [[قرآن]] به [[تأمل]] و [[تدبر]] و نیز توصیه به رسول خدا{{صل}} برای «دعوت به [[حکمت]] و [[موعظه]]» و «[[مجادله]] به احسن» نشان آن بود که این راه ادامه دارد. رسول خدا{{صل}} با همین شیوه توانست عده بسیاری را به [[اسلام]] فراخواند. [[مردم مدینه]] از طریق آشنایی با همین [[دعوت]] و صرفاً با نشر [[آیات قرآن]]، اسلام را پذیرفتند آن گونه که [[شهرت]] یافت {{عربی|فتحت المدينة بالقرآن}}<ref>فتوح البلدان، ص۷، اشاره به آمدن مصعب بن عمیر به مدینه پیش از هجرت پیامبر{{صل}} و دعوت مردم به دین اسلام به وسیله قرآن.</ref>؛ [[مدینه]] با [[قرآن]] گشوده شد.
بر این اساس بود که [[مسلمانان]]، جز پس از [[دعوت به توحید]] و [[نبوت]]، [[حق]] [[جهاد با مشرکان]] را نداشتند<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱. {{متن حدیث|وَ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى تَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِأَنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ}}.</ref>. این اقدامی بود که فرماندهان [[رسول خدا]]{{صل}} جز افراد نادری چون خالد همان‌گونه که اشاره شد به آن پایبند بودند.
در زمانی که [[غزوات]] و [[سرایا]] اوج داشت، کار [[دعوت اسلامی]] همچنان ادامه داشت. [[خالد بن ولید]] برای دعوت [[مردم یمن]] به آن ناحیه رفت و زمانی که کاری از پیش [[نبرد]]، [[حضرت علی]]{{ع}} فرستاده شد، با دعوت او بود که شمار فراوانی از مردم یمن اسلام آوردند. به گزارش [[ابن سعد]]، در جریان [[فتح مکه]]، [[رسول خدا]]{{صل}} خالد بن ولید را برای دعوت [[بنی جذیمه]] به اسلام و نه [[جنگ]] به آنان {{عربی|داعياً إلى الاسلام و لم يبعثه مقاتلا}} به سوی آنها فرستاد، اما خالد به جنگ به آنان پرداخت و عده‌ای از [[اسیران]] را کشت. رسول خدا{{صل}} از اقدام [[زشت]] خالد [[تبری]] جست و حضرت علی{{ع}} را فرستاد تا [[دیه]] کشته‌ها را بپردازد و آن‌چه را [[بنی‌جذیمه]] از دست داده‌اند، جبران نماید<ref>طبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۷.</ref>.


مسأله [[دعوت به اسلام]] در همان آغاز جنگ به عنوان یک [[اصل مسلم]] در [[فقه]] «باب [[جهاد]]» آمده است. از [[امام سجاد]]{{ع}} درباره کیفیت دعوت به اسلام، پیش از آغاز جنگ سئوال شد، حضرت فرمود: باید بگویی، [[به نام خداوند بخشنده مهربان]]، تو را به [[خدا]] و [[دین خدا]] دعوت می‌کنم، تو را به [[معرفت]] [[خدای عزوجل]] و [[عمل صالح]] فرا می‌خوانم و بدان که معرفت جز به [[اعتقاد]] و یکتایی [[رأفت]] و [[رحمت]] و [[عزت]] و [[علم]] و [[قدرت]] و [[برتری]] خدا بر همه چیز به دست نمی‌آید... در این صورت اگر [[مشرکان]] دعوت را پذیرفتند از همه [[حقوق]] یک [[مسلمان]] برخوردار خواهند شد.
در [[نقلی]] آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} پیش از [[جنگ]] با [[بنی قریظه]] آنان را به پذیرش اسلام [[دعوت]] کرد<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۵، ص۲۱۶.</ref>. همین برخورد در [[غزوه بنی‌مصطلق]] که با گروهی از [[قبیله خزاعه]] بود پیش آمد.
بر این اساس بود که [[مسلمانان]]، جز پس از [[دعوت به توحید]] و [[نبوت]]، [[حق]] [[جهاد با مشرکان]] را نداشتند<ref>مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱. {{متن حدیث|وَ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى تَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِأَنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ الْإِقْرَارِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ}}.</ref>. این اقدامی بود که [[فرماندهان]] [[رسول خدا]]{{صل}} جز افراد نادری چون خالد همان‌گونه که اشاره شد به آن پایبند بودند.
در [[نقلی]] آمده است که [[پیامبر]]{{صل}} پیش از [[جنگ]] با [[بنی قریظه]] آنان را به [[پذیرش اسلام]] [[دعوت]] کرد<ref>المصنف، عبدالرزاق، ج۵، ص۲۱۶.</ref>. همین برخورد در [[غزوه بنی‌مصطلق]] که با گروهی از [[قبیله خزاعه]] بود پیش آمد.


از [[برید اسلمی]] نقل شده است<ref>الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۱.</ref> که رسول خدا{{صل}} هر که را بر [[فرماندهی]] سریه‌ای می‌فرستاد، او را به [[تقوای الهی]] توصیه می‌کرد و به [[رفتار شایسته]] با [[مسلمانان]] فرا می‌خواند، آن‌گاه به او می‌فرمود: [[به نام خدا]] و در [[راه خدا]] [[پیکار]] کن، با [[کافران]] به [[خدا]] بجنگ، جنگ کن، اما [[خدعه]] و [[نیرنگ]] نکن، [[مثله]] مکن و [[کودکان]] را مکش، وقتی با [[دشمن]] [[مشرک]] برخورد کردی او را به سه چیز دعوت کن هر کدام را پذیرفت، همان را از وی قبول کن. نخست به [[اسلام]]، اگر پذیرفت رهایشان کن. اما از ایشان بخواه که از محل سکونت خویش به «دارالمهاجرین» بیایند تا از [[حقوق]] یک «[[مهاجر]]» برخوردار شوند. در غیر این صورت همچون «[[اعراب]] از [[مسلمین]]» هستند و احکامی که خدا بر [[مؤمنین]] نازل کرده، بر آنان نیز لازم است. جز آنکه سهمی در [[غنائم]] ندارند، مگر آنکه همراه مسلمانان [[جهاد]] کنند. اگر از [[پذیرفتن اسلام]] سرباز زدند، آنان را به پرداخت [[جزیه]] فراخوان و اگر نپذیرفتند با ایشان [[مقاتله]] کن.
از [[برید اسلمی]] نقل شده است<ref>الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۱.</ref> رسول خدا{{صل}} هر که را بر فرماندهی سریه‌ای می‌فرستاد، او را به [[تقوای الهی]] توصیه می‌کرد و به رفتار شایسته با [[مسلمانان]] فرا می‌خواند، آن‌گاه به او می‌فرمود: [[به نام خدا]] و در [[راه خدا]] [[پیکار]] کن، با [[کافران]] به [[خدا]] بجنگ، جنگ کن، اما [[خدعه]] و [[نیرنگ]] نکن، مثله مکن و کودکان را مکش، وقتی با [[دشمن]] [[مشرک]] برخورد کردی او را به سه چیز دعوت کن هر کدام را پذیرفت، همان را از وی قبول کن. نخست به [[اسلام]]، اگر پذیرفت رهایشان کن. اما از ایشان بخواه که از محل سکونت خویش به «دارالمهاجرین» بیایند تا از [[حقوق]] یک «[[مهاجر]]» برخوردار شوند. در غیر این صورت همچون «[[اعراب]] از [[مسلمین]]» هستند و احکامی که خدا بر [[مؤمنین]] نازل کرده، بر آنان نیز لازم است. جز آنکه سهمی در [[غنائم]] ندارند، مگر آنکه همراه مسلمانان [[جهاد]] کنند. اگر از [[پذیرفتن اسلام]] سرباز زدند، آنان را به پرداخت [[جزیه]] فراخوان و اگر نپذیرفتند با ایشان [[مقاتله]] کن. حتی در اوج سخت‌گیری مسلمانان بر [[مشرکان]]، پس از [[اعلام برائت]]، در سال نهم، دستور صریح [[قرآن]] این بود که هرگاه یکی از مشرکان به تو [[پناه]] آورد، پناهش ده تا [[کلام خدا]] را بشنود، سپس به مکان امنش برسان؛ زیرا اینان مردمی نادانند.
حتی در اوج [[سخت‌گیری]] مسلمانان بر [[مشرکان]]، پس از [[اعلام برائت]]، در سال نهم، دستور صریح [[قرآن]] این بود که هرگاه یکی از مشرکان به تو [[پناه]] آورد، پناهش ده تا [[کلام خدا]] را بشنود، سپس به مکان امنش برسان؛ زیرا اینان مردمی نادانند.


به هر روی، اساس [[دعوت]] بر پایه [[هدایت مردم]] به [[توحید]] بوده و به همین دلیل، و پیش از هر چیز [[هدف]] [[رسول خدا]]{{صل}} آشنا ساختن [[مردم]] با توحید و [[نبوت]] بوده است. [[قریش]] از شمار کسانی بودند که آن حضرت سالیان متمادی [[اسلام]] را بر ایشان عرضه کرده و [[آیات]] قرانی بر آنان [[تلاوت]] کرده بود، اکنون اگر [[شمشیر]] [[خشم]] [[مسلمانان]] بر سر آنان فرود می‌آمد، قریب به ۱۳ سال از دعوت [[فکری]] و [[هدایتی]] گذشته بود، با این [[حال]] چون اولاً هدف [[هدایت]] آنان بود و ثانیاً [[مشرکان]] عمری را در [[شرک]] سپری کرده و طبیعی بود که [[تحول]]، تدریج و [[صبر]] را می‌طلبد. آن حضرت همیشه سعی داشت تا راه‌های مسالمت‌آمیزی را البته پس از قدری فشار بر مشرکان بیابد. این اصل [[مدارا]] و برخورد [[مسالمت]] جویانه را به همان سرعت می‌پذیرفت که [[جنگ]] را. بر همین اساس بود که [[صلح حدیبیه]] را درست در موقعیت [[برتری]] بر مشرکان پذیرفت اما [[عقیده]] رسول خدا{{صل}} بر اساس [[تکالیف شرعی]] و بر مبنای [[واقع‌بینی]] بود، آن حضرت در مواقع [[لزوم]]، با [[استحکام]] به [[جنگ با دشمن]] می‌پرداخت<ref>تاریخ سیاسی، اسلام ص۴۴۷ – ۴۵۱.</ref>. البته [[دشمنی]] که هیچ زمینه‌ای برای هدایت او از طریق [[فکر]] و مدارا وجود نداشت، گروهی که [[خداوند]] در ادامه دعوت [[مؤمنان]] به [[جهاد]]، درباره ایشان فرمود:
به هر روی، اساس [[دعوت]] بر پایه [[هدایت مردم]] به [[توحید]] بوده و به همین دلیل، و پیش از هر چیز [[هدف]] [[رسول خدا]]{{صل}} آشنا ساختن [[مردم]] با توحید و [[نبوت]] بوده است. [[قریش]] از شمار کسانی بودند که آن حضرت سالیان متمادی [[اسلام]] را بر ایشان عرضه کرده و [[آیات]] قرانی بر آنان [[تلاوت]] کرده بود، اکنون اگر [[شمشیر]] [[خشم]] [[مسلمانان]] بر سر آنان فرود می‌آمد، قریب به ۱۳ سال از دعوت [[فکری]] و [[هدایتی]] گذشته بود، با این حال چون اولاً هدف [[هدایت]] آنان بود و ثانیاً [[مشرکان]] عمری را در [[شرک]] سپری کرده و طبیعی بود که تحول، تدریج و [[صبر]] را می‌طلبد. آن حضرت همیشه سعی داشت تا راه‌های مسالمت‌آمیزی را البته پس از قدری فشار بر مشرکان بیابد. این اصل [[مدارا]] و برخورد [[مسالمت]] جویانه را به همان سرعت می‌پذیرفت که [[جنگ]] را. بر همین اساس بود که [[صلح حدیبیه]] را درست در موقعیت [[برتری]] بر مشرکان پذیرفت اما [[عقیده]] رسول خدا{{صل}} بر اساس [[تکالیف شرعی]] و بر مبنای واقع‌بینی بود، آن حضرت در مواقع [[لزوم]]، با [[استحکام]] به [[جنگ با دشمن]] می‌پرداخت<ref>تاریخ سیاسی، اسلام ص۴۴۷ – ۴۵۱.</ref>. البته [[دشمنی]] که هیچ زمینه‌ای برای هدایت او از طریق [[فکر]] و مدارا وجود نداشت، گروهی که [[خداوند]] در ادامه دعوت [[مؤمنان]] به [[جهاد]]، درباره ایشان فرمود: «بدترین جانوران نزد [[خدا]] این کران و لالان هستند که در نمی‌یابند و اگر خیری در آنان می‌یافت، شنوایشان می‌ساخت و اگر آنان را شنوا ساخته بود، باز هم بر می‌گشتند و رویگردان می‌شدند»<ref>سوره انفال، آیه ۲۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۳۶.</ref>
«بدترین جانوران نزد [[خدا]] این کران و لالان هستند که در نمی‌یابند و اگر خیری در آنان می‌یافت، شنوایشان می‌ساخت و اگر آنان را شنوا ساخته بود، باز هم بر می‌گشتند و رویگردان می‌شدند»<ref>سوره انفال، آیه ۲۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۳۶.</ref>


==[[نبردهای پیامبر]]==
== هدف از جنگ‌های پیامبر ==
[[پیامبر خدا]] در دوره‌ای که در [[مدینه]] می‌زیست، [[فرمانده]] ۲۷ [[جنگ]] بود<ref>ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزی، غزوات رسول اللّه{{صل}}، ص۳۸.</ref> که این [[جنگ‌ها]] را [[غزوه]] می‌نامند. در نُه غزوه، [[پیامبر اعظم]]{{صل}} با [[دشمنان]] [[پیکار]] کرد<ref>ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزی، غزوات رسول اللّه{{صل}}، ص۳۸.</ref>. در جنگ‌های دیگر نیز که آن حضرت حضور نداشت، یکی از [[یاران]] ایشان فرمانده بود. به این جنگ‌ها، [[سریّه]] می‌گویند. [[سیره‌نویسان]]، ۵۶ سریّه<ref>ابوالفرج عبدالرحمان ابن جوزی، غزوات رسول اللّه{{صل}}، ص۱۲۷.</ref> را گزارش کرده‌اند.
اساس فعالیت‌های [[پیامبر]] در [[مدینه]]، بر مبنای [[دعوت]] و [[تبلیغ]] بود. [[رسول خدا]]{{صل}} پس از تنظیم امور مدینه، برای [[توسعه]] دعوت به بیرون از این [[شهر]] و رویارویی با [[دشمن]] اصلی که [[قریش]] بود، تحرکات نظامی خویش را آغاز کرد. در واقع [[جنگ‌ها]] و گُسیل نیروها از سوی رسول خدا{{صل}}، همه به منظور [[دفاع]] و [[نبرد]] با [[مشرکان]]، عموماً به سبب مانع تراشی آنان بر سر [[ایمان آوردن]] [[مردم]] بود. از اینرو، [[جنگ‌های پیامبر]]، جنگ‌های آزادی‌خواهانه و آزادی‌بخش به شمار می‌آمد و به منظور رفع موانع در برابر [[آزادی عقیده]] بود<ref>جعفر مرتضی عاملی، هفت آسمان، ص۳۰.</ref>.
سرانجامِ بیشتر [[غزوه‌ها]] و سریّه‌های پیامبر، [[نبرد]] نبود، بلکه برخی حرکت‌های نظامی پیامبر، برای [[عملیات روانی]] انجام پذیرفت و برخی غزوه‌ها و سریّه‌ها، پیش از درگیری، به [[قرارداد صلح]] می‌انجامید و در پاره‌ای دیگر، [[دشمن]] [[فرار]] می‌کرد و [[اصحاب پیامبر]] به مدینه باز می‌گشتند.
در آن دسته از غزوه‌ها یا سریّه‌هایی هم که [[آتش]] جنگ افروخته می‌شد، معمولاً [[مسلمانان]] [[دفاع]] می‌کردند و در پی جنگ نبودند. پیداست که هیچ کدام از جنگ‌های [[نبوی]] برای [[آزمندی]]، افزون‌خواهی یا [[خوار]] کردن [[ضعیفان]] نبوده است.


شیوه [[برخورد پیامبر]] با دشمنان در جنگ‌ها، گویای آن است که حضرت پیوسته از جنگ و [[خون‌ریزی]] [[پرهیز]] داشت. در هیچ [[جنگی]]، نخستین تیر از سوی مسلمانان پرتاب نشده است و حضرت همیشه از اینکه جنگ را آغاز کند، دوری می‌کرد. برای نمونه، در [[زمان جاهلیت]]، بیشتر جنگ‌ها در اول [[روز]] آغاز می‌شد و معمولاً می‌کوشیدند ناگهانی و غافل‌گیرانه به قبیله‌ای [[حمله]] کنند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۴۲۰.</ref>. ازاین رو، در [[جنگ احد]]، [[مشرکان]] [[سحرگاه]] در کنار [[کوه]] [[احد]] حاضر شده بودند، ولی پیامبر [[زمان]] جنگ‌ها را هنگام زوال (ظهر) تعیین می‌کرد.
مع الاسف در کتاب‌های کهن [[سیره]]، بررسی زندگانی و [[سیره رسول خدا]]{{صل}} بر محور جنگ‌ها و [[غزوات]] تنظیم شده، حال آنکه [[جنگ]] به عنوان اصل در [[سیره نبوی]] مطرح نبوده است. سیره‌نویسان در بررسی جنگ‌های پیامبر، دو واژه «[[غزوه]]» و «سریه» را به کار برده و معمولاً به جنگ‌هایی که پیامبر خود در آن شرکت می‌کرد و [[فرماندهی]] را به طور مستقیم بر عهده داشت، «غزوه» و به جنگ‌هایی که خود در آن شرکت نداشت، بلکه دسته‌هایی را با تعیین فرمانده به منطقه‌ای اعزام می‌کرد، «سریه» اطلاق کرده‌اند.


[[عبدالله بن أبی اوفی]] می‌گوید:
[[جنگ‌های رسول خدا]]{{صل}}، تنها در نُه مورد به [[پیکار]] انجامید و شرکت‌کنندگان در برخی از آنها، تعداد کمی بودند؛ چنان که مجموع تلفات [[انسانی]] در جنگ‌های رسول خدا{{صل}} بسیار ناچیز و کمتر از هزار نفر بود. تمامی این أمرها، [[گواه]] آن است که تعداد بسیاری از [[سریه‌ها]] و [[غزوه‌ها]]، در [[حقیقت]] هیئت‌های [[سیاسی]] و فرستادگان [[دولت مدینه]] بوده‌اند و [[هدف]] آنان پیکار و جنگ نبوده، بلکه گفتگو و بستن [[قرارداد]] میان دو طرف و گاه مانور و نمایش قدرت بوده است. این قراردادها اهمیت فراوانی در [[جنگ با مشرکان مکه]] داشت و [[رسول خدا]]{{صل}} می‌کوشید با همراه کردن این [[قبایل]]، زمینه [[برتری]] بر [[قریش]] و در نهایت [[تسلیم]] آن را فراهم آورد.
پیامبر در بعضی جنگ‌ها که با دشمن رویارو می‌شد، [[منتظر]] می‌شد تا ظهر شود و آن‌گاه نبرد کند<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص۹.</ref>.
در [[مسند]] [[ابن حنبل]] نیز چنین آمده است: «پیامبر خدا [[دوست]] می‌داشت هنگام زوال [[خورشید]] با دشمن بجنگد»<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۵۶.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز به [[فرماندهان]] خود [[فرمان]] داده بود که پیش از ظهر درگیر نشوند و [[جنگ]] را پس از زوال آغاز کنند. [[فلسفه]] این تأخیر، گویای [[روح]] بلند صلح‌دوستی [[پیامبر]] و [[امام علی]]{{ع}} است. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در این باره چنین فرموده است:
هنگام ظهر درهای [[آسمان]] گشوده و [[رحمت الهی]] و [[پیروزی]] فرود می‌آید. ظهر به شب نزدیک است و این سبب می‌شود [مدت جنگ کوتاه شده و] کشته‌های دو طرف کمتر شود و آنان که [پشیمان شده‌اندفرصتی یابند که بازگردند و فراریان از [[تاریکی]] شب برای [[فرار]] [[سود]] بجویند<ref>محمد بن یعقوبی کلینی، کافی، ج۵، ص۲۸، ح۵.</ref>.


نکته دیگر اینکه پیامبر از جنگ برای [[تبلیغ]] و [[گسترش اسلام]] بهره نمی‌برد، بلکه همواره از [[حرکت]] [[فکری]] و [[تبلیغی]] بهره می‌جست و پس از تلاش‌های [[فرهنگی]]، آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] می‌کرد. در [[مدینه]] نیز نخست [[معصب بن عمیر]] را به عنوان [[مبلّغ]] فرستاد و خود با آمدن به مدینه، هر [[روز]] برای پاسخ دادن به [[پرسش‌های دینی]] آنها آماده بود و در بیشتر وقت‌ها با سخنان شیوای خود، [[مردم]] را [[راهنمایی]] می‌کرد<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا{{صل}}، ج۲، ص۱۶۸.</ref>. آن حضرت در این باره فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الْمَدِينَةَ فُتِحَتْ بِالْقُرْآنِ}}؛ «مدینه به وسیله [[قرآن]] فتح شد»<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۷.</ref>.
نخستین تلاش‌های رسول خدا{{صل}} پس از حضور در [[مدینه]] برای مقابله با قریش، ناامن کردن مسیر [[تجاری]] ایشان بود که از نزدیکی مدینه می‌گذشت. [[مسلمانان]] [[مهاجر]] نیز گام نهادن در این راه [[حق]] طبیعی خویش می‌دانستند. رسول خدا{{صل}}، این‌گونه تحرکات را عملا از ماه هفتم هجری آغاز کرد و سه سریه را یکی به «[[عیص]]» در کنار [[ساحل]] [[دریای سرخ]]، دیگری به «[[رابغ]]» و سومی را به «[[خرار]]» اختصاص داد و خود فرماندهی دو [[غزوه]] دیگر را بر عهده گرفت که یکی «[[بُواط]]» و دیگری «[[ذی العشیره]]» بود. تمامی جنگ‌های نخستین [[پیامبر]] بر نیروی [[مهاجران]] تکیه داشت و هیچ یک از [[انصار]] در آن شرکت نداشتند<ref>سهیلی، ج۵، ص۵۲، ۵۶ و ۶۲.</ref> و این تحرکات، هیچ غنیمتی به همراه نداشت<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۵۹.</ref>.
[[حضرت امام خمینی]] رحمه الله از جنگ‌های [[نبوی]] و [[هدف]] [[پیامبر اعظم]]{{صل}} چنین یاد می‌کند:
 
[[رسول اکرم]]{{صل}} مقصدشان این نبود که [[مشرکین مکه]] را از بین ببرند یا [[مشرکان]] [[جزیره العرب]] را از بین ببرند. مقصد این بود که [[دین اسلام]] را منتشر کنند و [[حکومت]]، حکومت قرآن باشد؛ حکومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اینکه [[حکومت اسلامی]] تحقق پیدا بکند، منتهی به جنگ می‌شد.... جنگ‌های زیادی که [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} فرموده است، همه برای این معنا بوده است که موانع را از سر این [[مقصد الهی]] [بردارند]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۱.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۱۸.</ref>
شیوه برخورد پیامبر با دشمنان در جنگ‌ها، گویای آن است که حضرت پیوسته از جنگ و [[خون‌ریزی]] پرهیز داشت. در هیچ [[جنگی]]، نخستین تیر از سوی مسلمانان پرتاب نشده است و حضرت همیشه از اینکه جنگ را آغاز کند، دوری می‌کرد. برای نمونه، در [[زمان جاهلیت]]، بیشتر جنگ‌ها در اول [[روز]] آغاز می‌شد و معمولاً می‌کوشیدند ناگهانی و غافل‌گیرانه به قبیله‌ای حمله کنند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۴۲۰.</ref>. ازاین رو، در [[جنگ احد]]، [[مشرکان]] سحرگاه در کنار [[کوه]] [[احد]] حاضر شده بودند، ولی پیامبر [[زمان]] جنگ‌ها را هنگام زوال (ظهر) تعیین می‌کرد.
 
[[عبدالله بن أبی اوفی]] می‌گوید: پیامبر در بعضی جنگ‌ها که با دشمن رویارو می‌شد، [[منتظر]] می‌شد تا ظهر شود و آن‌گاه نبرد کند<ref>صحیح بخاری، ج۴، ص۹.</ref>. در مسند [[ابن حنبل]] نیز چنین آمده است: «پیامبر خدا [[دوست]] می‌داشت هنگام زوال [[خورشید]] با دشمن بجنگد»<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۵۶.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز به [[فرماندهان]] خود [[فرمان]] داده بود که پیش از ظهر درگیر نشوند و [[جنگ]] را پس از زوال آغاز کنند. [[فلسفه]] این تأخیر، گویای [[روح]] بلند صلح‌دوستی [[پیامبر]] و [[امام علی]]{{ع}} است. [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در این باره چنین فرموده است: هنگام ظهر درهای [[آسمان]] گشوده و [[رحمت الهی]] و [[پیروزی]] فرود می‌آید. ظهر به شب نزدیک است و این سبب می‌شود [مدت جنگ کوتاه شده و] کشته‌های دو طرف کمتر شود و آنان که [پشیمان شده‌اند]، فرصتی یابند که بازگردند و فراریان از [[تاریکی]] شب برای [[فرار]] سود بجویند<ref>محمد بن یعقوبی کلینی، کافی، ج۵، ص۲۸، ح۵.</ref>.
 
نکته دیگر اینکه پیامبر از جنگ برای [[تبلیغ]] و گسترش اسلام بهره نمی‌برد، بلکه همواره از حرکت [[فکری]] و [[تبلیغی]] بهره می‌جست و پس از تلاش‌های [[فرهنگی]]، آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] می‌کرد. در [[مدینه]] نیز نخست معصب بن عمیر را به عنوان [[مبلّغ]] فرستاد و خود با آمدن به مدینه، هر [[روز]] برای پاسخ دادن به پرسش‌های دینی آنها آماده بود و در بیشتر وقت‌ها با سخنان شیوای خود، [[مردم]] را [[راهنمایی]] می‌کرد<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام سیره رسول خدا{{صل}}، ج۲، ص۱۶۸.</ref>. آن حضرت در این باره فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الْمَدِينَةَ فُتِحَتْ بِالْقُرْآنِ}}؛ «مدینه به وسیله [[قرآن]] فتح شد»<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۷.</ref>.
 
یکی از اندیشمندان معاصر از جنگ‌های [[نبوی]] و [[هدف]] [[پیامبر اعظم]]{{صل}} چنین یاد می‌کند: [[رسول اکرم]]{{صل}} مقصدشان این نبود که [[مشرکین مکه]] را از بین ببرند یا [[مشرکان]] [[جزیره العرب]] را از بین ببرند. مقصد این بود که [[دین اسلام]] را منتشر کنند و [[حکومت]]، حکومت قرآن باشد؛ حکومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اینکه [[حکومت اسلامی]] تحقق پیدا بکند، منتهی به جنگ می‌شد.... جنگ‌های زیادی که [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} فرموده است، همه برای این معنا بوده است که موانع را از سر این مقصد الهی [بردارند]<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۴۱.</ref>.<ref>[[مهدی غلامی|غلامی، مهدی]]، [[سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره و اخلاق نظامی پیامبر اعظم]]، ص ۱۸.</ref>


== غزوات پیامبر خاتم ==  
== غزوات پیامبر خاتم ==  
۱۱۷٬۲۲۲

ویرایش