پرش به محتوا

آیه ولایت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۷۲: خط ۷۲:
== شأن نزول ==
== شأن نزول ==
{{اصلی|شأن نزول آیه ولایت}}
{{اصلی|شأن نزول آیه ولایت}}
یکی از مقدمات استدلال [[شیعه]] به این آیه بر امامت و ولایت [[امام امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} [[نزول آیه]] در شأن آن حضرت است. گرچه در شأن نزول آیه، [[روایات]] مختلفی وارد شده است، ولی آنچه در [[منابع شیعه]] پذیرفته شده و مشروح‌تر از بقیه روایات نقل گردیده، [[روایت]] «[[عبایه ربعی]]» است که در این [[روایت]] [[ابوذر غفاری]] جریان انگشتر دادن امیرالمومنین {{ع}} به سائل را و هم چنین جملاتی را که رسول خدا {{صل}} در مورد این جریان فرمود را نقل می کند که یکی از جملات این است که: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّكَ وَ صَفِيُّكَ. اللَّهُمَّ فَاشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيّاً اشْدُدْ بِهِ ظَهْرِي}} «بار خدایا! من محمد [[پیامبر]] و برگزیده تو هستم. بار خدایا! پس به من [[شرح صدر]] [[مرحمت]] فرما. کارم را آسان گردان، و برای من وزیری از خاندانم، یعنی علی را فراهم کن و به وسیله او پشتم را [[استوار]] کن».
یکی از مقدمات استدلال [[شیعه]] به این آیه بر امامت و ولایت [[امام امیرالمؤمنین]] علی {{ع}} نزول آیه در شأن آن حضرت است. گرچه در شأن نزول آیه، [[روایات]] مختلفی وارد شده است، ولی آنچه در [[منابع شیعه]] پذیرفته شده و مشروح‌تر از بقیه روایات نقل گردیده، [[روایت]] «[[عبایه ربعی]]» است که در این [[روایت]] [[ابوذر غفاری]] جریان انگشتر دادن امیرالمومنین {{ع}} به سائل را و هم چنین جملاتی را که رسول خدا {{صل}} در مورد این جریان فرمود را نقل می کند که یکی از جملات این است که: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَ أَنَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّكَ وَ صَفِيُّكَ. اللَّهُمَّ فَاشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي عَلِيّاً اشْدُدْ بِهِ ظَهْرِي}} «بار خدایا! من محمد [[پیامبر]] و برگزیده تو هستم. بار خدایا! پس به من [[شرح صدر]] [[مرحمت]] فرما. کارم را آسان گردان، و برای من وزیری از خاندانم، یعنی علی را فراهم کن و به وسیله او پشتم را [[استوار]] کن».


اینکه [[آیه]] در شأن امام علی {{ع}} نازل شده است، در بین [[علمای شیعه]] [[اجماعی]] است<ref>المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref> و آنان ادعای اجماع [[امامان شیعه]] را نیز دارند که آنچه از آنان نقل شده ـ چه در [[تفسیر]] و چه در مناظرات ـ [[مبیّن]] این مطلب است که آیه در شأن امام علی {{ع}} نازل شده است<ref>المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref>.  
اینکه [[آیه]] در شأن امام علی {{ع}} نازل شده است، در بین [[علمای شیعه]] [[اجماعی]] است<ref>المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref> و آنان ادعای اجماع [[امامان شیعه]] را نیز دارند که آنچه از آنان نقل شده ـ چه در [[تفسیر]] و چه در مناظرات ـ [[مبیّن]] این مطلب است که آیه در شأن امام علی {{ع}} نازل شده است<ref>المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref>.  
خط ۸۱: خط ۸۱:
درباره [[احادیث]] [[شأن نزول]] دو نکته در خور دقت و [[تأمل]] است:
درباره [[احادیث]] [[شأن نزول]] دو نکته در خور دقت و [[تأمل]] است:
# احادیث یاد شده با یکدیگر [[تعارض]] ندارند، زیرا در این احادیث دو مطلب بیان شده است: یکی اینکه [[خدا]] و [[پیامبر]] {{صل}} و مؤمنانی که در [[آیه]] توصیف شده‌اند، نسبت به [[عبدالله بن سلام]] و [[دوستان]] وی و [[عبادة بن صامت]] [[ولایت]] دارند و از این رو آنان نباید از این جهت که [[یهود]] با آنان قطع رابطه کرده‌اند، ناراحت باشند و دیگر اینکه مقصود از مؤمنانی که در آیه توصیف شده‌اند، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است. روشن است که دو مطلب یاد شده هیچ‌گونه تعارضی با یکدیگر ندارند، زیرا یکی مربوط به متعلق و مورد ولایت است و دیگری مربوط به دارنده ولایت؛ یکی مُوَلّی علیه است و دیگری [[ولیّ]]. اگر احادیث مربوط به عباده بن صامت و عبدالله بن سلام هم نبود، آنان از آن نظر که در زمره مخاطبان آیه‌اند، متعلق [[ولایت خدا]] و [[پیامبر خدا]] و مؤمنانی بوده که توصیف شده‌اند و مطابق احادیث، شأن نزول بر [[علی]] {{ع}} منطبق شده است.
# احادیث یاد شده با یکدیگر [[تعارض]] ندارند، زیرا در این احادیث دو مطلب بیان شده است: یکی اینکه [[خدا]] و [[پیامبر]] {{صل}} و مؤمنانی که در [[آیه]] توصیف شده‌اند، نسبت به [[عبدالله بن سلام]] و [[دوستان]] وی و [[عبادة بن صامت]] [[ولایت]] دارند و از این رو آنان نباید از این جهت که [[یهود]] با آنان قطع رابطه کرده‌اند، ناراحت باشند و دیگر اینکه مقصود از مؤمنانی که در آیه توصیف شده‌اند، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است. روشن است که دو مطلب یاد شده هیچ‌گونه تعارضی با یکدیگر ندارند، زیرا یکی مربوط به متعلق و مورد ولایت است و دیگری مربوط به دارنده ولایت؛ یکی مُوَلّی علیه است و دیگری [[ولیّ]]. اگر احادیث مربوط به عباده بن صامت و عبدالله بن سلام هم نبود، آنان از آن نظر که در زمره مخاطبان آیه‌اند، متعلق [[ولایت خدا]] و [[پیامبر خدا]] و مؤمنانی بوده که توصیف شده‌اند و مطابق احادیث، شأن نزول بر [[علی]] {{ع}} منطبق شده است.
# احادیث مربوط به [[نزول آیه]] در [[شأن]] علی {{ع}} و [[تطبیق]] مؤمنانی که در آیه توصیف شده‌اند بر آن حضرت بسیار است. اگر مجموع احادیث از [[اهل‌سنت]] و [[شیعه]] را در این باره در نظر آوریم، در حد [[تواتر]] بوده و مفید [[اطمینان]] و [[یقین]] است. اگر [[روایات]] هر یک از شیعه و اهل‌سنت را جداگانه در نظر آوریم، در حد تضافر است و احتمال جعلی بودن آنها بسیار [[ضعیف]] است و در خور اعتنا نیست، به ویژه آنکه در بین این احادیث، روایاتی یافت می‌شود که از نظر [[سند]] خدشه‌ناپذیر است. بدین سبب است که این احادیث مورد اعتنا و استناد [[محدثان]]، [[مفسران]]، [[متکلمان]] و [[فقیهان]] قرار گرفته است تا آنجا که [[فقیهان]] در دو مسئله به آن استناد کرده‌اند: یکی اینکه انجام فعل قلیل مبطل [[نماز]] نیست و دیگر درباره اینکه [[صدقه]] و [[انفاق]] مستحبی، [[زکات]] نامیده می‌شود<ref>ر. ک: احکام القرآن، تألیف جصّاص، ج۲، ص۶۲۵-۶۲۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱، ص۲۰۸؛ نفحات الأزهار، ج۲۰، ص۴۶؛ المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref>.
# احادیث مربوط به نزول آیه در [[شأن]] علی {{ع}} و [[تطبیق]] مؤمنانی که در آیه توصیف شده‌اند بر آن حضرت بسیار است. اگر مجموع احادیث از [[اهل‌سنت]] و [[شیعه]] را در این باره در نظر آوریم، در حد [[تواتر]] بوده و مفید [[اطمینان]] و [[یقین]] است. اگر [[روایات]] هر یک از شیعه و اهل‌سنت را جداگانه در نظر آوریم، در حد تضافر است و احتمال جعلی بودن آنها بسیار [[ضعیف]] است و در خور اعتنا نیست، به ویژه آنکه در بین این احادیث، روایاتی یافت می‌شود که از نظر [[سند]] خدشه‌ناپذیر است. بدین سبب است که این احادیث مورد اعتنا و استناد [[محدثان]]، [[مفسران]]، [[متکلمان]] و [[فقیهان]] قرار گرفته است تا آنجا که [[فقیهان]] در دو مسئله به آن استناد کرده‌اند: یکی اینکه انجام فعل قلیل مبطل [[نماز]] نیست و دیگر درباره اینکه [[صدقه]] و [[انفاق]] مستحبی، [[زکات]] نامیده می‌شود<ref>ر. ک: احکام القرآن، تألیف جصّاص، ج۲، ص۶۲۵-۶۲۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱، ص۲۰۸؛ نفحات الأزهار، ج۲۰، ص۴۶؛ المیزان، ج۶، ص۲۵.</ref>.


بنابراین به سخن برخی که این [[حدیث]] را جعلی پنداشته‌اند، اعتنایی نخواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۶.</ref>.
بنابراین به سخن برخی که این [[حدیث]] را جعلی پنداشته‌اند، اعتنایی نخواهد شد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۶.</ref>.
خط ۲۳۴: خط ۲۳۴:
# کلمۀ "ولی" در [[آیه]] ابتدا به [[خداوند]] و سپس به [[پیامبر]] اسناد داده شده است. تمامی [[مسلمین]] [[اتفاق نظر]] دارند [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پیامبر]] {{صل}} به معنای مالک امر بودن است و چون این دو کلمه از [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بر [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پیامبر]] عطف شده است، کلمۀ [[ولایت]] نسبت به {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} نیز به معنای [[مالکیت]] [[امر]] است.  
# کلمۀ "ولی" در [[آیه]] ابتدا به [[خداوند]] و سپس به [[پیامبر]] اسناد داده شده است. تمامی [[مسلمین]] [[اتفاق نظر]] دارند [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پیامبر]] {{صل}} به معنای مالک امر بودن است و چون این دو کلمه از [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} بر [[ولایت]] [[خداوند]] و [[پیامبر]] عطف شده است، کلمۀ [[ولایت]] نسبت به {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} نیز به معنای [[مالکیت]] [[امر]] است.  
# اگر [[ولایت]] به معنای [[محبت]] و [[نصرت]] باشد، مخاطب دچار [[سرگردانی]] می‌‌شود، چراکه نمی‌تواند تشخیص دهد [[متکلم]] کدام معنا از ولی را [[اراده]] کرده است<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۶. </ref>.
# اگر [[ولایت]] به معنای [[محبت]] و [[نصرت]] باشد، مخاطب دچار [[سرگردانی]] می‌‌شود، چراکه نمی‌تواند تشخیص دهد [[متکلم]] کدام معنا از ولی را [[اراده]] کرده است<ref>ر. ک: [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۴۶. </ref>.
# [[دلایل]] مختلفی مانند "[[حصر]] {{متن قرآن|إنّما}} و احادیثی که در ‌شأن [[نزول]] [[آیه]] وارد شده [[اثبات]] کنندۀ معنای [[ولایت]] و [[سرپرستی]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.
# [[دلایل]] مختلفی مانند "[[حصر]] {{متن قرآن|إنّما}} و احادیثی که در ‌شأن نزول [[آیه]] وارد شده [[اثبات]] کنندۀ معنای [[ولایت]] و [[سرپرستی]] است<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.


=== [[شبهه]] دوم: ارزشمند نبودن پرداخت [[زکات]] [[واجب]] ===
=== [[شبهه]] دوم: ارزشمند نبودن پرداخت [[زکات]] [[واجب]] ===
خط ۲۶۳: خط ۲۶۳:


=== [[شبهه]] ششم: [[شبهه]] [[ابن تیمیه]] ===
=== [[شبهه]] ششم: [[شبهه]] [[ابن تیمیه]] ===
[[شیعه]] و [[اهل سنت]] نسبت به [[نزول]] [[آیۀ ولایت]] در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]] [[اتفاق نظر]] دارند، اما افرادی مانند [[ابن تیمیه]] معتقدند [[آیه]] در وصف حضرت نازل نشده است، از جمله [[دلایل]] منکرین [[آیه ولایت]] عبارت است از:
[[شیعه]] و [[اهل سنت]] نسبت به نزول [[آیۀ ولایت]] در [[شأن]] [[امیرالمؤمنین]] [[اتفاق نظر]] دارند، اما افرادی مانند [[ابن تیمیه]] معتقدند [[آیه]] در وصف حضرت نازل نشده است، از جمله [[دلایل]] منکرین [[آیه ولایت]] عبارت است از:
#{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه]] بر جمع دلالت می‌کند و اطلاق آن بر فرد با [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] تطابق ندارد: به اشکال پاسخ‌هایی متفاوتی داده شده از جمله:
#{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در [[آیه]] بر جمع دلالت می‌کند و اطلاق آن بر فرد با [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] تطابق ندارد: به اشکال پاسخ‌هایی متفاوتی داده شده از جمله:
## اصولاً اطلاق واژگان جمع بر فرد معین در [[کلام عرب]] و غیر آن به [[انگیزه]] [[تعظیم]] و مانند [[تعظیم]]، امری شایع است؛ چنانکه در [[قرآن]] درباره نشان دادن [[عظمت]] [[خداوند]] از ضمایر جمع استفاده شده است {{متن قرآن|نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ}}<ref>«ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.</ref>. در این [[آیه]] هم بی‌تردید، به کار بردن تعبیر {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در مورد [[امام علی]] بیانگر [[تکریم]] و [[تعظیم]] [[شخصیت]] ایشان است، به این [[دلیل]] که از نظر [[کمالات]] [[ایمان]] در عالی‌ترین [[درجه]] بوده و همین ویژگی سبب شده است پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[ولایت]] و [[رهبری]] [[جامعۀ اسلامی]] به ایشان سپرده شود. گذشته از این، با توجه به [[روایات]] [[شأن نزول]] [[آیه]]، اطلاق در [[آیه ولایت]] صورت گرفته است، حال اگر چنین کاربردی در زبان [[عرب]] در [[عصر رسالت]] رایج نبود، صحابه‌ای که [[حدیث]] مربوط به [[شأن نزول]] [[آیه]] را [[نقل]] می‌‌کردند باید معترض چنین [[نقلی]] می‌‌شدند در حالی که هیچکدام اعتراضی نکردند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۵۱-۱۵۵. </ref>.
## اصولاً اطلاق واژگان جمع بر فرد معین در [[کلام عرب]] و غیر آن به [[انگیزه]] [[تعظیم]] و مانند [[تعظیم]]، امری شایع است؛ چنانکه در [[قرآن]] درباره نشان دادن [[عظمت]] [[خداوند]] از ضمایر جمع استفاده شده است {{متن قرآن|نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَصِفُونَ}}<ref>«ما به آنچه وصف می‌کنند داناتریم» سوره مؤمنون، آیه ۹۶.</ref>. در این [[آیه]] هم بی‌تردید، به کار بردن تعبیر {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} در مورد [[امام علی]] بیانگر [[تکریم]] و [[تعظیم]] [[شخصیت]] ایشان است، به این [[دلیل]] که از نظر [[کمالات]] [[ایمان]] در عالی‌ترین [[درجه]] بوده و همین ویژگی سبب شده است پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[ولایت]] و [[رهبری]] [[جامعۀ اسلامی]] به ایشان سپرده شود. گذشته از این، با توجه به [[روایات]] [[شأن نزول]] [[آیه]]، اطلاق در [[آیه ولایت]] صورت گرفته است، حال اگر چنین کاربردی در زبان [[عرب]] در [[عصر رسالت]] رایج نبود، صحابه‌ای که [[حدیث]] مربوط به [[شأن نزول]] [[آیه]] را [[نقل]] می‌‌کردند باید معترض چنین [[نقلی]] می‌‌شدند در حالی که هیچکدام اعتراضی نکردند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱؛ [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۱۵۱-۱۵۵. </ref>.
## کاربرد جمع، در بعضی اوقات برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر صورت می‌‌گیرد چنانکه عده ای گفته‌اند اگر چه [[آیه]] با لفظ جمع آورده شد، ولی مراد از آن فقط [[امام علی]] {{ع}} است و جمع آوردن [[آیه]] دلیلش این بود که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند و چنین عملی را انجام دهند<ref>{{عربی|فان قلت کیف صح أن یکون لعلی و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حی به علی لفظ الجمع، وان کان السبب فیه رجلا واحدا لیرغب الناس فی مثل فعله، فینالوا مثل ثوابه}}؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹. </ref>.
## کاربرد جمع، در بعضی اوقات برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر صورت می‌‌گیرد چنانکه عده ای گفته‌اند اگر چه [[آیه]] با لفظ جمع آورده شد، ولی مراد از آن فقط [[امام علی]] {{ع}} است و جمع آوردن [[آیه]] دلیلش این بود که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند و چنین عملی را انجام دهند<ref>{{عربی|فان قلت کیف صح أن یکون لعلی و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حی به علی لفظ الجمع، وان کان السبب فیه رجلا واحدا لیرغب الناس فی مثل فعله، فینالوا مثل ثوابه}}؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹. </ref>.
## در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافتۀ آن، منطبق شده و این امکان وجود دارد که بر دیگر افراد نیز منطبق گردد. به عبارتی دیگر لفظ در اینجا در مفهوم خود استعمال شده است، نه در مصداق خارجی؛ اما مصداق لفظ جمع، گاهی می‌‌تواند فرد است و گاهی جمع، چنانکه در مورد [[امیرالمؤمنین]] و فرزندانش مصداق آن به صورت فردی است، یعنی در زمان [[نزول]]، مصداقش [[امام علی]] ({{ع}} و در زمان بعد، [[امام حسن]] {{ع}} و به ترتیب تا [[امامت]] [[امام عصر]] {{ع}} این مصادیق ادامه خواهد داشت<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.
## در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافتۀ آن، منطبق شده و این امکان وجود دارد که بر دیگر افراد نیز منطبق گردد. به عبارتی دیگر لفظ در اینجا در مفهوم خود استعمال شده است، نه در مصداق خارجی؛ اما مصداق لفظ جمع، گاهی می‌‌تواند فرد است و گاهی جمع، چنانکه در مورد [[امیرالمؤمنین]] و فرزندانش مصداق آن به صورت فردی است، یعنی در زمان نزول، مصداقش [[امام علی]] ({{ع}} و در زمان بعد، [[امام حسن]] {{ع}} و به ترتیب تا [[امامت]] [[امام عصر]] {{ع}} این مصادیق ادامه خواهد داشت<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|مقاله «آیه ولایت»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۰۶-۱۱۱.</ref>.
# شنیدین صدای [[سائل]] و تقدیم انگشتر به آن توسط حضرت با [[حضور قلب]] ایشان در [[نماز]] منافات دارد. به این اشکال نیز جواب‌های مختلفی داده شده از جمله:
# شنیدین صدای [[سائل]] و تقدیم انگشتر به آن توسط حضرت با [[حضور قلب]] ایشان در [[نماز]] منافات دارد. به این اشکال نیز جواب‌های مختلفی داده شده از جمله:
## در [[روایات]] آمده است، [[پیامبر]] گاهی [[نماز]] خود را کوتاه می‌کردند. هنگامی‌ که علّت این کار از ایشان پرسیده می‌‌شد می‌‌فرمودند: صدای [[گریه]] طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در [[مسجد]] (در حال [[نماز]]) باشد و از [[گریه]] او ناراحت شود. هر قضاوتی نسبت به عملکرد [[پیامبر]] شود همان [[قضاوت]] نیز درباره عملکرد [[علی]] {{ع}} قابل جریان است.  
## در [[روایات]] آمده است، [[پیامبر]] گاهی [[نماز]] خود را کوتاه می‌کردند. هنگامی‌ که علّت این کار از ایشان پرسیده می‌‌شد می‌‌فرمودند: صدای [[گریه]] طفلی را شنیدم، گفتم شاید مادرش در [[مسجد]] (در حال [[نماز]]) باشد و از [[گریه]] او ناراحت شود. هر قضاوتی نسبت به عملکرد [[پیامبر]] شود همان [[قضاوت]] نیز درباره عملکرد [[علی]] {{ع}} قابل جریان است.  
خط ۲۷۴: خط ۲۷۴:


=== [[شبهه]] هفتم: [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} نازل نشده است ===
=== [[شبهه]] هفتم: [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} نازل نشده است ===
یکی از تشکیک‌هایی که در دلالت آیه بر [[امامت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} وارد شده تردید در [[نزول آیه]] در [[شأن]] آن حضرت است. این تردید به صورت‌های مختلف اظهار شده است.
یکی از تشکیک‌هایی که در دلالت آیه بر [[امامت]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} وارد شده تردید در نزول آیه در [[شأن]] آن حضرت است. این تردید به صورت‌های مختلف اظهار شده است.
# [[ابوعلی جبایی]] گفته است: «آیه در شأن جماعتی از [[صحابه]] نازل گردیده که [[فریضه]] نماز و زکات را پیوسته به جای می‌آوردند، و در [[زمان]] نزول آیه در حال [[رکوع]] بودند، و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از نظر [[مالی]] در شرایطی نبود که زکات بر او [[واجب]] باشد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>.
# [[ابوعلی جبایی]] گفته است: «آیه در شأن جماعتی از [[صحابه]] نازل گردیده که [[فریضه]] نماز و زکات را پیوسته به جای می‌آوردند، و در [[زمان]] نزول آیه در حال [[رکوع]] بودند، و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از نظر [[مالی]] در شرایطی نبود که زکات بر او [[واجب]] باشد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>.
# [[ابوهاشم جبایی]] گفته است: «نمی‌توان زکات در آیه را به صدقه مستحبی [[تفسیر]] کرد، زیرا مفاد آیه این است که ندادن زکات همچون انجام ندادن نماز، با [[مؤمن]] بودن [[انسان]] منافات دارد، یعنی او را از [[ایمان]] خارج می‌سازد، در حالی که ترک فعل [[مستحب]] چنین اثری را ندارد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۹.</ref>.
# [[ابوهاشم جبایی]] گفته است: «نمی‌توان زکات در آیه را به صدقه مستحبی [[تفسیر]] کرد، زیرا مفاد آیه این است که ندادن زکات همچون انجام ندادن نماز، با [[مؤمن]] بودن [[انسان]] منافات دارد، یعنی او را از [[ایمان]] خارج می‌سازد، در حالی که ترک فعل [[مستحب]] چنین اثری را ندارد»<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۹.</ref>.
خط ۲۸۴: خط ۲۸۴:
# آنچه [[ابوعلی جبّایی]] به عنوان [[شأن نزول]] [[آیه]] گفته است مستند به هیچ [[حدیث]] و [[نقل]] [[تاریخی]] نیست، بنابراین، فاقد اعتبار است.
# آنچه [[ابوعلی جبّایی]] به عنوان [[شأن نزول]] [[آیه]] گفته است مستند به هیچ [[حدیث]] و [[نقل]] [[تاریخی]] نیست، بنابراین، فاقد اعتبار است.
# سخن [[ابوهاشم جبائی|ابوهاشم]] نیز کاملاً بی‌پایه است، زیرا اولاً: آیه در مقام بیان ارکان [[ایمان]] نیست، و صرفاً بیانگر اوصافی است که [[مؤمنان]] [[صاحب ولایت]] را از دیگران باز می‌شناساند. و ثانیاً: این سخن که [[ترک نماز]] و [[زکات]] [[واجب]] موجب خارج شدن [[انسان]] از جرگه مؤمنان است، مبتنی بر [[نظریه]] [[معتزله]] در باب [[حقیقت ایمان]] است که فعل [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] را داخل در حقیقت ایمان می‌دانند. این مبنا مورد قبول [[امامیه]]، [[اشاعره]]، [[اهل حدیث]] و [[ماتریدیه]] نیست. حقیقت ایمان [[تصدیق قلبی]] است. کسی که به [[توحید]] و [[نبوت]]، تصدیق قلبی دارد [[مؤمن]] است، و با [[اقرار زبانی]] و مانند آن [[احکام]] ظاهری [[اسلام]] نیز بر وی مترتب می‌شود. [[ترک واجبات]] و فعل محرمات، مایه [[فسق]] خواهد بود، و او مؤمن [[فاسق]] است<ref>ر. ک: الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۴۲.</ref>.
# سخن [[ابوهاشم جبائی|ابوهاشم]] نیز کاملاً بی‌پایه است، زیرا اولاً: آیه در مقام بیان ارکان [[ایمان]] نیست، و صرفاً بیانگر اوصافی است که [[مؤمنان]] [[صاحب ولایت]] را از دیگران باز می‌شناساند. و ثانیاً: این سخن که [[ترک نماز]] و [[زکات]] [[واجب]] موجب خارج شدن [[انسان]] از جرگه مؤمنان است، مبتنی بر [[نظریه]] [[معتزله]] در باب [[حقیقت ایمان]] است که فعل [[واجبات]] و ترک [[محرمات]] را داخل در حقیقت ایمان می‌دانند. این مبنا مورد قبول [[امامیه]]، [[اشاعره]]، [[اهل حدیث]] و [[ماتریدیه]] نیست. حقیقت ایمان [[تصدیق قلبی]] است. کسی که به [[توحید]] و [[نبوت]]، تصدیق قلبی دارد [[مؤمن]] است، و با [[اقرار زبانی]] و مانند آن [[احکام]] ظاهری [[اسلام]] نیز بر وی مترتب می‌شود. [[ترک واجبات]] و فعل محرمات، مایه [[فسق]] خواهد بود، و او مؤمن [[فاسق]] است<ref>ر. ک: الشافی فی الإمامة، ج۲، ص۲۴۲.</ref>.
# سخن رازی که گفته است: «اکثر [[مفسران]] معتقدند آیه در [[حق]] عموم مؤمنان است» بی‌اساس است، زیرا [[نزول آیه]] در [[شأن]] [[حضرت علی]] {{ع}} مورد قبول اکثر مفسران است<ref>آری، مفسران اهل سنت غالباً به عمومیت حکم مذکور در آیه قائل‌اند، نه از آن جهت که نزول آیه را در شأن علی {{ع}} منکرند، بلکه بدین سبب که ولایت را به معنای نصرت می‌دانند، و به حکم اینکه مورد مخصص نیست، به عمومیت آن قائل‌اند. آنان در این باره روایاتی را نقل کرده‌اند که طبق آنها آیه کریمه اگر چه در شأن علی {{ع}} است، ولی شامل عموم مؤمنان است. تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۵۹۸.</ref>.  
# سخن رازی که گفته است: «اکثر [[مفسران]] معتقدند آیه در [[حق]] عموم مؤمنان است» بی‌اساس است، زیرا نزول آیه در [[شأن]] [[حضرت علی]] {{ع}} مورد قبول اکثر مفسران است<ref>آری، مفسران اهل سنت غالباً به عمومیت حکم مذکور در آیه قائل‌اند، نه از آن جهت که نزول آیه را در شأن علی {{ع}} منکرند، بلکه بدین سبب که ولایت را به معنای نصرت می‌دانند، و به حکم اینکه مورد مخصص نیست، به عمومیت آن قائل‌اند. آنان در این باره روایاتی را نقل کرده‌اند که طبق آنها آیه کریمه اگر چه در شأن علی {{ع}} است، ولی شامل عموم مؤمنان است. تفسیر ابن‌کثیر، ج۲، ص۵۹۸.</ref>.  
برخی از کسانی که بر [[نزول]] این [[آیه]] در [[حق علی]] {{ع}} [[نقل]] [[اجماع]] و یا ادّعای [[اجماع]] نموده‌اند، عبارت‌اند از:
برخی از کسانی که بر نزول این [[آیه]] در [[حق علی]] {{ع}} [[نقل]] [[اجماع]] و یا ادّعای [[اجماع]] نموده‌اند، عبارت‌اند از:
## [[قاضی عضدالدین ایجی]] در کتاب [[المواقف فی علم الکلام]] می‌‎نویسد: {{عربی|"واجمع ائمة التفسير ان المراد علي"}}<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۵.</ref>.
## [[قاضی عضدالدین ایجی]] در کتاب [[المواقف فی علم الکلام]] می‌‎نویسد: {{عربی|"واجمع ائمة التفسير ان المراد علي"}}<ref>المواقف فی علم الکلام، ص۴۰۵.</ref>.
## [[شریف جرجانی]] در شرح مواقف آورده است: {{عربی|"و قد اجمع ائمة التفسير على أن المراد به الذين يقيمون الصلاة الى قوله و هم راكعون على فأنه كان في الصلاة راكعاً فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة"}}<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>.
## [[شریف جرجانی]] در شرح مواقف آورده است: {{عربی|"و قد اجمع ائمة التفسير على أن المراد به الذين يقيمون الصلاة الى قوله و هم راكعون على فأنه كان في الصلاة راكعاً فسأله سایل فاعطاه خاتمه فنزلت الآیة"}}<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>.
## [[سعد الدین تفتازانی]] نیز در شرح مقاصد می‌نویسد: {{عربی|"نزلت باتفاق المفسِّران في علي بن ابي‌طالب - رضی الله عنه - حین اعطی السائل خاتمه و هو راكع في صلاته و كلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال"}}<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.</ref>.
## [[سعد الدین تفتازانی]] نیز در شرح مقاصد می‌نویسد: {{عربی|"نزلت باتفاق المفسِّران في علي بن ابي‌طالب - رضی الله عنه - حین اعطی السائل خاتمه و هو راكع في صلاته و كلمه انما للحصر بشهادة النقل و الاستعمال"}}<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۱۷۰.</ref>.
## همین‌گونه است [[کلام]] مؤلف و شارح المواقف فی [[علم]] الکلام<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>. [[ملا علی قوشچی]] نیز در تقریر [[استدلال]]، یادآور شده است که [[آیه]] به اتفاق مفسران در شأن علی {{ع}} نازل شده است؛ آن‌گاه که [[نماز]] گزارد و در حال رکوع، انگشتر خود را به [[فقیر]] داد، سپس در نقد گفته است: «این سخن مفسران بر اختصاص [[ولایت]] به علی {{ع}} دلالت نمی‌کند»<ref>شرح التجرید، ص۳۶۸-۳۶۹.</ref>. ظاهر آن سخن این است که وی اتفاق مفسران را درباره [[نزول آیه]] در شأن علی {{ع}} پذیرفته است، ولی در اختصاص ولایت در [[حق]] آن حضرت خدشه کرده است که در این باره پس از این، [[سخن]] خواهیم گفت.  
## همین‌گونه است [[کلام]] مؤلف و شارح المواقف فی [[علم]] الکلام<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۰.</ref>. [[ملا علی قوشچی]] نیز در تقریر [[استدلال]]، یادآور شده است که [[آیه]] به اتفاق مفسران در شأن علی {{ع}} نازل شده است؛ آن‌گاه که [[نماز]] گزارد و در حال رکوع، انگشتر خود را به [[فقیر]] داد، سپس در نقد گفته است: «این سخن مفسران بر اختصاص [[ولایت]] به علی {{ع}} دلالت نمی‌کند»<ref>شرح التجرید، ص۳۶۸-۳۶۹.</ref>. ظاهر آن سخن این است که وی اتفاق مفسران را درباره نزول آیه در شأن علی {{ع}} پذیرفته است، ولی در اختصاص ولایت در [[حق]] آن حضرت خدشه کرده است که در این باره پس از این، [[سخن]] خواهیم گفت.  
## [[فضل بن روزبهان اشعری]] نیز بر این سخن [[علامه حلّی]] که گفته است: «نزول آیه درباره علی {{ع}} مورد [[اجماع]] است» هیچ‌گونه ایرادی وارد نکرده است، هر چند در استدلال به آیه بر [[امامت علی]] {{ع}} از جهت دیگر خدشه کرده است.  
## [[فضل بن روزبهان اشعری]] نیز بر این سخن [[علامه حلّی]] که گفته است: «نزول آیه درباره علی {{ع}} مورد [[اجماع]] است» هیچ‌گونه ایرادی وارد نکرده است، هر چند در استدلال به آیه بر [[امامت علی]] {{ع}} از جهت دیگر خدشه کرده است.  


خط ۲۹۷: خط ۲۹۷:
از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] به دست می‌آید که واژه زکات در عرف [[قرآن]]، هر گاه به صورت مطلق یا همراه [[نماز]] به کار رفته باشد، بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دلالت می‌کند.
از [[تأمل]] در [[آیات قرآن]] به دست می‌آید که واژه زکات در عرف [[قرآن]]، هر گاه به صورت مطلق یا همراه [[نماز]] به کار رفته باشد، بر [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] دلالت می‌کند.


گذشته از این، می‌توان زکات در [[آیه]] را به زکات واجب هم حمل کرد، و این [[شبهه]] که برخی گفته‌اند، [[علی]] {{ع}} از کسانی نبود که زکات بر او واجب باشد، یعنی از [[ثروتمندان]] نبود، و اینکه زکات بودن انگشتر، امری بعید است<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>، همگی استبعادهایی است بی‌دلیل، و احتمال اینکه حداقل نصاب زکات برای علی {{ع}} حاصل شده باشد، و اینکه او در نظر داشت در اولین [[فرصت]] مناسب، آن را به عنوان زکات به [[فقیر]] بدهد، کاملاً موجه است، و دلیلی بر [[نادرستی]] آن در دست نیست. [[سید مرتضی]] در پاسخ شبهه یاد شده که [[عبدالجبار]] [[نقل]] کرده گفته است: «بعید شمردن [[وجوب]] زکات بر علی {{ع}} وجهی ندارد، زیرا وجوب آن در پاره‌ای از اوقات بر آن حضرت محال نبوده است. آنچه در [[حق امام]] {{ع}} بعید است آن است که وی را در آن [[زمان]] از ثروتمندان به شمار آوریم، اما داشتن دویست [[درهم]] سبب نمی‌شود که فرد از [[ثروتمندان]] به شمار آید، چنان که دادن انگشتر به عنوان [[زکات]] نیز هیچ‌گونه بُعدی ندارد، زیرا انگشتر مانند دیگر چیزهایی است که [[فقرا]] می‌توانند از آن نفع ببرند و می‌توان آن را به عنوان پرداخت زکات به [[فقیر]] داد»<ref>الشافی، ج۲، ص۲۳۸.</ref>.
گذشته از این، می‌توان زکات در [[آیه]] را به زکات واجب هم حمل کرد، و این [[شبهه]] که برخی گفته‌اند، [[علی]] {{ع}} از کسانی نبود که زکات بر او واجب باشد، یعنی از [[ثروتمندان]] نبود، و اینکه زکات بودن انگشتر، امری بعید است<ref>المغنی، الإمامة، ج۱، ص۱۳۷.</ref>، همگی استبعادهایی است بی‌دلیل، و احتمال اینکه حداقل نصاب زکات برای علی {{ع}} حاصل شده باشد، و اینکه او در نظر داشت در اولین فرصت مناسب، آن را به عنوان زکات به [[فقیر]] بدهد، کاملاً موجه است، و دلیلی بر نادرستی آن در دست نیست. [[سید مرتضی]] در پاسخ شبهه یاد شده که [[عبدالجبار]] [[نقل]] کرده گفته است: «بعید شمردن [[وجوب]] زکات بر علی {{ع}} وجهی ندارد، زیرا وجوب آن در پاره‌ای از اوقات بر آن حضرت محال نبوده است. آنچه در [[حق امام]] {{ع}} بعید است آن است که وی را در آن [[زمان]] از ثروتمندان به شمار آوریم، اما داشتن دویست [[درهم]] سبب نمی‌شود که فرد از [[ثروتمندان]] به شمار آید، چنان که دادن انگشتر به عنوان [[زکات]] نیز هیچ‌گونه بُعدی ندارد، زیرا انگشتر مانند دیگر چیزهایی است که [[فقرا]] می‌توانند از آن نفع ببرند و می‌توان آن را به عنوان پرداخت زکات به [[فقیر]] داد»<ref>الشافی، ج۲، ص۲۳۸.</ref>.


از آنچه گفته شد، [[نادرستی]] [[سخن]] مؤلف المنار نیز روشن شد که گفته است: «از دادن انگشتر در [[راه خدا]]، در [[کلام]] فصحای [[عرب]] به عنوان دادن زکات تعبیر نشده است، تا چه رسد به کلام [[خداوند متعال]] که [[معجزه]] است»<ref>المنار، ج۶، ص۴۴۲.</ref>. وی هیچ‌گونه دلیلی بر این مدعا اقامه نکرده است و ادعای فاقد [[دلیل]]، [[ارزش]] [[علمی]] ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۷.</ref>.
از آنچه گفته شد، [[نادرستی]] [[سخن]] مؤلف المنار نیز روشن شد که گفته است: «از دادن انگشتر در [[راه خدا]]، در [[کلام]] فصحای [[عرب]] به عنوان دادن زکات تعبیر نشده است، تا چه رسد به کلام [[خداوند متعال]] که [[معجزه]] است»<ref>المنار، ج۶، ص۴۴۲.</ref>. وی هیچ‌گونه دلیلی بر این مدعا اقامه نکرده است و ادعای فاقد [[دلیل]]، [[ارزش]] [[علمی]] ندارد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۱۵۷.</ref>.
خط ۳۱۳: خط ۳۱۳:
# کاربرد جمع، برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر است. [[ابوالقاسم جارالله زمخشری حنفی]] در [[تفسیر]] خود می‌گوید: اگر اشکال شود: چگونه این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} است و حال آنکه [[آیه]] به لفظ جمع وارد شده است؟ در پاسخ می‌گوییم: [[آیه]] به لفظ جمع آمده، گرچه مراد از آن فقط یک نفر است - [[علی]] {{ع}} - است و این به خاطر آن است که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند تا مانند چنین کاری انجام دهند و [[ثواب]] آن را ببرند<ref>{{عربی|فان قلت كیف صح أن يكون لعلي و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حي به علي لفظ الجمع، و ان کان السبب فیه رجلاً واحداً ليرغب الناس في مثل فعله، فينالوا مثل ثوابه}}الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹: </ref>.
# کاربرد جمع، برای [[تشویق]] [[مردم]] به کارهای خیر است. [[ابوالقاسم جارالله زمخشری حنفی]] در [[تفسیر]] خود می‌گوید: اگر اشکال شود: چگونه این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]] {{ع}} است و حال آنکه [[آیه]] به لفظ جمع وارد شده است؟ در پاسخ می‌گوییم: [[آیه]] به لفظ جمع آمده، گرچه مراد از آن فقط یک نفر است - [[علی]] {{ع}} - است و این به خاطر آن است که [[مردم]] [[ترغیب]] شوند تا مانند چنین کاری انجام دهند و [[ثواب]] آن را ببرند<ref>{{عربی|فان قلت كیف صح أن يكون لعلي و اللفظ لفظ جماعه؟ قلت: حي به علي لفظ الجمع، و ان کان السبب فیه رجلاً واحداً ليرغب الناس في مثل فعله، فينالوا مثل ثوابه}}الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۶۴۹: </ref>.
# استفاده از الفاظ و ضمایر جمع، برای [[تعظیم]] و تفخیم است. مرحوم [[طبرسی]] می‌نویسد: اطلاق لفظ جمع، بر [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، تفخیم و [[تعظیم]] آن حضرت است، چه اینکه [[اهل]] لغت جمع را بر مفرد برای [[تعظیم]] و [[احترام]] اطلاق میکنند، و این [[حقیقت]] به اندازه‌ای مشهور است، که به [[استدلال]] نیاز ندارد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.</ref>.
# استفاده از الفاظ و ضمایر جمع، برای [[تعظیم]] و تفخیم است. مرحوم [[طبرسی]] می‌نویسد: اطلاق لفظ جمع، بر [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، تفخیم و [[تعظیم]] آن حضرت است، چه اینکه [[اهل]] لغت جمع را بر مفرد برای [[تعظیم]] و [[احترام]] اطلاق میکنند، و این [[حقیقت]] به اندازه‌ای مشهور است، که به [[استدلال]] نیاز ندارد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۳۶۴.</ref>.
# پاسخ دقیق آن است که در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافته آن (در زمان [[نزول]]) منطبق گردیده و امکان انطباق آن بر دیگر افراد نیز (بر فرض تحقق شرایط و ویژگی‌ها) محفوظ مانده است. میان این دو کیفیّت و دو گونه استعمال نیز، فرق بسیاری است و آنچه از نظر [[اهل]] لغت ناشدنی و نارواست، تنها گونه نخست است<ref>المیزان، ج۶، ص۹.</ref>. به دیگر سخن، لفظ در مفهوم خود استعمال می‌شود، نه در مصداق خارجی، ولی در بیرون، مصداق لفظ گاهی فرد است و گاهی جمع<ref>تفسیر تسنیم، ج۲۳، ص۱۲۵.</ref>.
# پاسخ دقیق آن است که در این [[آیه]] لفظ جمع در مفرد استعمال نشده است، بلکه عنوان جمع، بر یکی از افراد تحقق یافته آن (در زمان نزول) منطبق گردیده و امکان انطباق آن بر دیگر افراد نیز (بر فرض تحقق شرایط و ویژگی‌ها) محفوظ مانده است. میان این دو کیفیّت و دو گونه استعمال نیز، فرق بسیاری است و آنچه از نظر [[اهل]] لغت ناشدنی و نارواست، تنها گونه نخست است<ref>المیزان، ج۶، ص۹.</ref>. به دیگر سخن، لفظ در مفهوم خود استعمال می‌شود، نه در مصداق خارجی، ولی در بیرون، مصداق لفظ گاهی فرد است و گاهی جمع<ref>تفسیر تسنیم، ج۲۳، ص۱۲۵.</ref>.
# پاسخ دیگری که از دقّت بیشتری برخوردار است این است که، جمع به کار رفته در این [[آیه]]، جمع طولی است یعنی اطلاق جمع بر افراد، در طول یکدیگر است از این‌رو در [[آیه]]، یکی از مصادیق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} و مهمترین آنها [[علی]] {{ع}} است و تا [[امام زمان]] ادامه دارد. مانند: [[اولوالامر]] که نمی‌شود در یک زمان چند [[اولوالامر]] باشد پس، [[اولوالامر]]، آحاد افراد در طول یکدیگر است.
# پاسخ دیگری که از دقّت بیشتری برخوردار است این است که، جمع به کار رفته در این [[آیه]]، جمع طولی است یعنی اطلاق جمع بر افراد، در طول یکدیگر است از این‌رو در [[آیه]]، یکی از مصادیق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} و مهمترین آنها [[علی]] {{ع}} است و تا [[امام زمان]] ادامه دارد. مانند: [[اولوالامر]] که نمی‌شود در یک زمان چند [[اولوالامر]] باشد پس، [[اولوالامر]]، آحاد افراد در طول یکدیگر است.


خط ۳۶۳: خط ۳۶۳:
۲. قبل و بعد از این [[آیه]]، آیاتی درباره [[نهی]] از [[ولایت]] و [[نصرت]] [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] آمده است و قاعده سیاق، اقتضا می‌کند که مقصود از ولایت در این آیه، همانند ولایت در [[آیات]] پیشین و پسین به معنای نصرت باشد.
۲. قبل و بعد از این [[آیه]]، آیاتی درباره [[نهی]] از [[ولایت]] و [[نصرت]] [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] آمده است و قاعده سیاق، اقتضا می‌کند که مقصود از ولایت در این آیه، همانند ولایت در [[آیات]] پیشین و پسین به معنای نصرت باشد.


پاسخ: اولاً [[ترتیب نزول آیات]]، غیر از ترتیب فعلی [[قرآن]] است. بنابراین همراه بودن دو آیه از قرآن بر سیاق واحد، دلالت بر چیزی ندارد. توجه به [[شأن نزول]] این آیات نیز نشان دهنده تفاوت [[زمان]] [[نزول]] آنها است<ref>ر.ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۶ – ۱۰۱.</ref>. ثانیاً «ولی» به معنای [[دوست]] و [[ناصر]]، صفت تمامی [[مسلمانان]] است و معنا ندارد که منحصر به کسانی باشد که در وقت [[رکوع]] [[نماز]]، [[صدقه]] می‌دهند. قید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} مصداق و یا مصادیق بسیار محدودی دارد که آن را از [[حکم کلی]] [[دوستی]] و نصرت [[مؤمنان]] جدا می‌کند. اساساً با توجه به عدم [[استحباب]] خاص [[صدقه دادن]] در حالت رکوع، می‌توان مطمئن بود که آیه فوق، ناظر به یک قضیه خارجیه است، نه این که اشاره به قضیه حقیقیه‌ای داشته باشد و آن [[حکم]] را بر هر موضوع آن مترتب کند.
پاسخ: اولاً [[ترتیب نزول آیات]]، غیر از ترتیب فعلی [[قرآن]] است. بنابراین همراه بودن دو آیه از قرآن بر سیاق واحد، دلالت بر چیزی ندارد. توجه به [[شأن نزول]] این آیات نیز نشان دهنده تفاوت [[زمان]] نزول آنها است<ref>ر.ک: سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۳، ص۱۰۶ – ۱۰۱.</ref>. ثانیاً «ولی» به معنای [[دوست]] و [[ناصر]]، صفت تمامی [[مسلمانان]] است و معنا ندارد که منحصر به کسانی باشد که در وقت [[رکوع]] [[نماز]]، [[صدقه]] می‌دهند. قید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} مصداق و یا مصادیق بسیار محدودی دارد که آن را از [[حکم کلی]] [[دوستی]] و نصرت [[مؤمنان]] جدا می‌کند. اساساً با توجه به عدم [[استحباب]] خاص [[صدقه دادن]] در حالت رکوع، می‌توان مطمئن بود که آیه فوق، ناظر به یک قضیه خارجیه است، نه این که اشاره به قضیه حقیقیه‌ای داشته باشد و آن [[حکم]] را بر هر موضوع آن مترتب کند.
ثالثاً، اگر ولایت را به معنای نصرت بدانیم، جمله «[[پیامبر]]، نصرت دهنده مؤمنان است» بی‌معنا و ناصحیح خواهد بود. چون [[مؤمنین]] را محور قرار داده و پیامبر را ناصر آنان دانسته است. در حالی که اگر ولی به معنای ناصر بود، یا باید مؤمنان را نصرت دهنده پیامبر می‌گفت و یا پیامبر و مؤمنان را نصرت دهنده [[اسلام]] می‌خواند؛ نه آن‌که مؤمنان را اصل بداند و پیامبر را نصرت دهنده آنها بخواند؛ زیرا او در همه کرامت‌های [[دینی]]، [[برتر]] و بالاتر از تمامی [[مسلمانان]] است.
ثالثاً، اگر ولایت را به معنای نصرت بدانیم، جمله «[[پیامبر]]، نصرت دهنده مؤمنان است» بی‌معنا و ناصحیح خواهد بود. چون [[مؤمنین]] را محور قرار داده و پیامبر را ناصر آنان دانسته است. در حالی که اگر ولی به معنای ناصر بود، یا باید مؤمنان را نصرت دهنده پیامبر می‌گفت و یا پیامبر و مؤمنان را نصرت دهنده [[اسلام]] می‌خواند؛ نه آن‌که مؤمنان را اصل بداند و پیامبر را نصرت دهنده آنها بخواند؛ زیرا او در همه کرامت‌های [[دینی]]، [[برتر]] و بالاتر از تمامی [[مسلمانان]] است.


خط ۳۷۰: خط ۳۷۰:
۳. لازمه معنای بالا آن است که مقصود از [[زکات]] - که در آیه بدان اشاره شده است- [[صدقه]] باشد؛ در حالی که استعمال لفظ زکات در معنای صدقه، بی‌سابقه است.
۳. لازمه معنای بالا آن است که مقصود از [[زکات]] - که در آیه بدان اشاره شده است- [[صدقه]] باشد؛ در حالی که استعمال لفظ زکات در معنای صدقه، بی‌سابقه است.


پاسخ: در [[صدر اسلام]]، زکات به همان معنای لغوی خود و به معنای صدقه و [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] به کار می‌رفته است؛ همان‌گونه که در احوال [[انبیای پیشین]] آمده<ref>ر.ک: انبیاء، آیه ۷۳ و مریم، آیه ۳۱ و ۵۵.</ref>. بنابراین به [[یقین]] زکات مصطلح نزد مسلمانان مقصود نبوده است. همچنین آیاتی که در ابتدای [[بعثت]] نازل شده و بلکه - بهتر است بگوییم - تمامی آیاتی که در [[مکه]] نازل شده و در آنها امر به دادن زکات شده است و حتی آیاتی که در ابتدای [[هجرت به مدینه]] و قبل از دستور زکات مصطلح نازل شده است به معنای کلی انفاق مال در راه خدا است. حتی آیه [[وجوب]] زکات {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> دلالت بر این دارد که زکات مصطلح نیز نوعی صدقه است.
پاسخ: در صدر اسلام، زکات به همان معنای لغوی خود و به معنای صدقه و [[انفاق مال]] در [[راه خدا]] به کار می‌رفته است؛ همان‌گونه که در احوال [[انبیای پیشین]] آمده<ref>ر.ک: انبیاء، آیه ۷۳ و مریم، آیه ۳۱ و ۵۵.</ref>. بنابراین به [[یقین]] زکات مصطلح نزد مسلمانان مقصود نبوده است. همچنین آیاتی که در ابتدای [[بعثت]] نازل شده و بلکه - بهتر است بگوییم - تمامی آیاتی که در [[مکه]] نازل شده و در آنها امر به دادن زکات شده است و حتی آیاتی که در ابتدای [[هجرت به مدینه]] و قبل از دستور زکات مصطلح نازل شده است به معنای کلی انفاق مال در راه خدا است. حتی آیه [[وجوب]] زکات {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> دلالت بر این دارد که زکات مصطلح نیز نوعی صدقه است.


در پایان این نکته را نیز بیفزاییم که کسانی که آیه را درباره [[امام علی]]{{ع}} نمی‌دانند و آن را [[حکم کلی]] برای تمامی مسلمانان می‌شمارند، در [[تفسیر]] قید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} دچار مشکل شده‌اند؛ زیرا {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}} وصف حالت [[زکات]] دهنده است و انحصار [[نصرت]] و [[دوستی]]، به زکات دهندگان در حال [[رکوع]]، شایسته نیست. آنان در توجیه این اشکال گفته‌اند: در اینجا مراد معنای [[حقیقی]] رکوع نیست؛ بلکه معنای مجازی آن، یعنی [[خضوع]] در برابر [[عظمت خداوند]]، قصد شده است. در نتیجه معنای [[آیه]] این‌گونه خواهد شد: «[[یاری]] دهنده و نصرت کننده شما، تنها [[خدا]] و [[رسول]] او است و مؤمنینی که [[نماز]] را برپا می‌دارند و زکات را همراه با خضوع می‌دهند». این [[رأی]] چندان [[استوار]] نیست؛ زیرا انتقال از معنای حقیقی به معنای مجازی، بدون هیچ قرینه متصل یا منفصل، امری غیرمعهود و مخالف [[قوانین]] [[ادب]] است. به علاوه، قرین بودن [[صلات]] و رکوع در آیه خود قرینه است که مراد، رکوع در نماز است<ref>ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۵ - ۵؛ مکارم شیرازی، ناصر و دیگران تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۳۱ - ۴۲۱.</ref>.<ref>[[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۲۰۱.</ref>
در پایان این نکته را نیز بیفزاییم که کسانی که آیه را درباره [[امام علی]]{{ع}} نمی‌دانند و آن را حکم کلی برای تمامی مسلمانان می‌شمارند، در [[تفسیر]] قید {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} دچار مشکل شده‌اند؛ زیرا {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}} وصف حالت [[زکات]] دهنده است و انحصار [[نصرت]] و [[دوستی]]، به زکات دهندگان در حال [[رکوع]]، شایسته نیست. آنان در توجیه این اشکال گفته‌اند: در اینجا مراد معنای [[حقیقی]] رکوع نیست؛ بلکه معنای مجازی آن، یعنی [[خضوع]] در برابر عظمت خداوند، قصد شده است. در نتیجه معنای [[آیه]] این‌گونه خواهد شد: «یاری دهنده و نصرت کننده شما، تنها [[خدا]] و [[رسول]] او است و مؤمنینی که [[نماز]] را برپا می‌دارند و زکات را همراه با خضوع می‌دهند». این رأی چندان [[استوار]] نیست؛ زیرا انتقال از معنای حقیقی به معنای مجازی، بدون هیچ قرینه متصل یا منفصل، امری غیرمعهود و مخالف [[قوانین]] [[ادب]] است. به علاوه، قرین بودن [[صلات]] و رکوع در آیه خود قرینه است که مراد، رکوع در نماز است<ref>ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ج۶، ص۲۵ - ۵؛ مکارم شیرازی، ناصر و دیگران تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۳۱ - ۴۲۱.</ref>.<ref>[[سید محمد کاظم طباطبایی|طباطبایی، سید محمد کاظم]]، [[ادله و نصوص امامت علی (مقاله)| مقاله «ادله و نصوص امامت علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۲۰۱.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۲٬۹۹۷

ویرایش