امام از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخهها
←عدالت
(←عدالت) |
|||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
بنابراین به نظر [[ابن تیمیه]] [[فرار از جنگ]] با [[شجاعت]] منافات ندارد؛ چراکه ممکن است شجاعت در [[دعا]] ظهور یابد و چنان که شجاعت [[ابوبکر]] و عمر نیز از این سنخ بوده است! آن دو این شرط اساسی را برای [[خلافت]] داشتهاند!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۲۶ ـ ۲۷.</ref>. | بنابراین به نظر [[ابن تیمیه]] [[فرار از جنگ]] با [[شجاعت]] منافات ندارد؛ چراکه ممکن است شجاعت در [[دعا]] ظهور یابد و چنان که شجاعت [[ابوبکر]] و عمر نیز از این سنخ بوده است! آن دو این شرط اساسی را برای [[خلافت]] داشتهاند!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۲۶ ـ ۲۷.</ref>. | ||
===[[عدالت]]=== | === [[عدالت]] === | ||
جهت روشن شدن عدالت ابوبکر، به نقل داستان برخورد [[خالد بن ولید]] با [[مالک بن نویره]] بسنده میکنیم. | جهت روشن شدن عدالت ابوبکر، به نقل داستان برخورد [[خالد بن ولید]] با [[مالک بن نویره]] بسنده میکنیم. [[قبیله]] «بنو یربوع» یکی از [[قبایل]] بزرگ اطراف [[مدینه]] و دارای مردان [[شجاع]] و [[دلیری]] بوده است. پس از استقرار [[رسول خدا]]{{صل}} در مدینه، [[مالک بن نویره]] ـ رئیس قبیله بنو یربوع ـ به همراه عدهای از افراد قبیله به خدمت حضرتش شرفیاب شدند و [[اسلام]] آوردند. رسول خدا{{صل}} نیز به مالک [[وکالت]] داد که [[زکات]] قبیله خود را دریافت و در میان فقرای قبیله تقسیم کند. | ||
[[قبیله]] | |||
پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[به خلافت رسیدن ابوبکر]]، مالک بن نویره [[حاکمیت]] او را نپذیرفت و با او [[بیعت]] نکرد. این امر موجب شد تا ابوبکر به بهانه عدم [[پرداخت زکات]]، با قبیله بنو یربوع وارد [[جنگ]] شود. بدین منظور لشکری به [[فرماندهی]] خالد بن ولید برای [[مبارزه]] و اخذ بیعت از مالک بن نویره به سمت این قبیله روانه کرد. چون [[لشکر]] خالد وارد منطقه شد، افراد قبیله دست به [[شمشیر]] بردند و آماده [[نبرد]] شدند. اما خالد طرح [[دوستی]] ریخت و [[اطمینان]] داد که قصد جنگ ندارد. مبارزان قبیله مالک [[سلاح]] خود را بر [[زمین]] گذاشتند و از خالد و لشکریانش [[پذیرایی]] کردند و همگی به | پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[به خلافت رسیدن ابوبکر]]، مالک بن نویره [[حاکمیت]] او را نپذیرفت و با او [[بیعت]] نکرد. این امر موجب شد تا ابوبکر به بهانه عدم [[پرداخت زکات]]، با قبیله بنو یربوع وارد [[جنگ]] شود. بدین منظور لشکری به [[فرماندهی]] خالد بن ولید برای [[مبارزه]] و اخذ بیعت از مالک بن نویره به سمت این قبیله روانه کرد. چون [[لشکر]] خالد وارد منطقه شد، افراد قبیله دست به [[شمشیر]] بردند و آماده [[نبرد]] شدند. اما خالد طرح [[دوستی]] ریخت و [[اطمینان]] داد که قصد جنگ ندارد. مبارزان قبیله مالک [[سلاح]] خود را بر [[زمین]] گذاشتند و از خالد و لشکریانش [[پذیرایی]] کردند و همگی به جماعت [[نماز]] به جای آوردند. اما خالد به ناگاه دستور داد مالک را دستگیر کنند و سرش را از بدن جدا سازند. وی سپس در همان شب با [[همسر]] مالک ـ که خالد از [[زیبایی]] او مطلع بود ـ [[زنا]] کرد و ضمن [[کشتار]] مردان قبیله بنو یربوع عدهای از [[زنان]] و کودکان را به [[اسارت]] گرفت. وقتی خبر این جنایت به [[مدینه]] رسید و جمعی از بزرگان [[صحابه]] که در [[لشکر]] خالد بودند به این امر [[شهادت]] دادند، بزرگان صحابه به شدت نسبت به عمل غیر [[شرعی]] و حتی [[انسانی]] خالد [[اعتراض]] کردند، هنگامی که خالد وارد مدینه شد، عمر با او برخورد تندی کرد و او را به خاطر [[زنا]] با [[همسر]] مالک، مستحق [[رجم]] دانست. با این وجود هنگامی که خالد نزد [[ابوبکر]] رفت، ابوبکر اعتراض سادهای به عمل وی کرد و فقط دستور داد فوراً همسر مالک را رها کند!<ref>ر.ک: الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۵، ص۵۶۰ – ۵۶۱، ش۷۷۱۲؛ شرح نهج البلاغة (ابن ابی الحدید)، ج۱۷، ص۲۰۴ - ۲۰۷.</ref> | ||
وی همچنین در مقابل اعتراض بزرگان صحابه عمل خالد را توجیه کرد و گفت: او [[اجتهاد]] کرده و در اجتهادش دچار [[اشتباه]] شده است و طبق این قاعده که اگر اجتهاد [[مجتهد]] | وی همچنین در مقابل اعتراض بزرگان صحابه عمل خالد را توجیه کرد و گفت: او [[اجتهاد]] کرده و در اجتهادش دچار [[اشتباه]] شده است و طبق این قاعده که اگر اجتهاد [[مجتهد]] مطابق واقع باشد دو [[اجر]] دارد، و اگر مخالف واقع باشد یک اجر، از این رو خالد به خاطر جنایتی که مرتکب شده مأجور است!<ref>ر.ک: وفیات الأعیان، ج۶، ص۱۵؛ عمدة القاری، ج۱۴، ص۲۶۴؛ کنز العمال، ج۵، ص۶۱۹، ش۱۴۰۹۱؛ أسد الغابة، ج۴، ص۲۹۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۵۹ و منابع دیگر.</ref> از طرفی دیگر نیز ابوبکر به خالد [[لقب]] «[[سیف الله]]» داده بود و میگفت من نمیتوانم [[شمشیر]] [[خدا]] را غلاف کنم!<ref>ر.ک: تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۸۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۵۹؛ عمدة القاری، ج۱۴، ص۲۶۴؛ المصنف (صنعانی)، ج۵، ص۲۱۲، ش۹۴۱۲؛ المصنف ابن أبیشیبه، ج۸، ص۵، ش۸؛ الفائق فی غریب الحدیث، ج۲، ص۲۲۶؛ کنز العمال، ج۵، ص۶۱۹، ش۱۴۰۹۱؛ الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۹۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۲۴۰؛ أسد الغابة، ج۴، ص۲۹۵؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱، ص۳۷۲ و منابع دیگر.</ref> | ||
از طرفی دیگر نیز ابوبکر به خالد [[لقب]] «[[سیف الله]]» داده بود و میگفت من نمیتوانم [[شمشیر]] [[خدا]] را غلاف کنم!<ref>ر.ک: تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۸۹؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۵۹؛ عمدة القاری، ج۱۴، ص۲۶۴؛ المصنف (صنعانی)، ج۵، ص۲۱۲، ش۹۴۱۲؛ المصنف ابن أبیشیبه، ج۸، ص۵، ش۸؛ الفائق فی غریب الحدیث، ج۲، ص۲۲۶؛ کنز العمال، ج۵، ص۶۱۹، ش۱۴۰۹۱؛ الطبقات الکبری، ج۷، ص۳۹۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۲۴۰؛ أسد الغابة، ج۴، ص۲۹۵؛ سیر أعلام النبلاء، ج۱، ص۳۷۲ و منابع دیگر.</ref> | |||
حال با توجه به این اتفاق، آیا میتوان شرط [[عدالت]] در ابوبکر را احراز نمود؟ آنگونه که شارح مواقف میگوید: {{عربی|نعم، يجب أن يكون عدلا}} و یا میتوان گفت که وی مدیر و مدبر بوده است؟ آنگونه که در ادامه شارح مواقف مینویسد: {{عربی|ذو رأي و بصارة بتدبير الحرب و السلم}}<ref>به عبارات شارح مواقف در صفحات گذشته رجوع شود.</ref>.<ref>داستان خالد بن ولید و برخورد ابوبکر با آن به صورت مستند، دقیق و با حفظ امانت و تجزیه و تحلیلی منصفانه در کتاب النص والاجتهاد، ص۱۱۶ - ۱۳۸ آمده است. این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۲۸.</ref> | |||
{{عربی|نعم، يجب أن يكون عدلا}} | |||
و یا میتوان گفت که وی | |||
{{عربی|ذو رأي و بصارة بتدبير الحرب و السلم<ref>به عبارات شارح مواقف در صفحات گذشته رجوع شود.</ref> | |||
''' | '''جنایت [[خالد بن ولید]] و توجیهاتی عجیب پیرامون جنایتش''': برخی از [[عالمان]] و محدثان اهل سنت، سالها و بلکه قرنها پس از این جنایت، در صدد توجیه عمل خالد بن ولید برآمدهاند و در مورد دستگیری و کشتن [[مالک بن نویره]] بعد از [[اعلان]] [[صلح]] و [[دوستی]] گفتهاند که ممکن است در گفتگوی خالد بن ولید با مالک بر وی معلوم شده که مالک [[مرتد]] و [[واجب]] القتل است. همچنین درباره زنای خالد با [[همسر]] مالک گفته شده که شاید همسر مالک مطلقه بوده است هر چند که در [[منزل]] او باشد. با این احتمال [[عقد]] خالد با همسر مالک از نظر [[شرع]] صحیح خواهد بود!<ref>ر.ک: الصواعق المحرقة، ج۱، ص۹۱؛ المواقف، ج۳، ص۶۱۱ - ۶۱۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۸؛ السیرة الحلبیة، ج٣، ص٢١٢ - ٢١٣؛ وفیات الأعیان، ج۶، ص۱۴.</ref> آیا به [[راستی]] با طرح این توجیهات واهی و احتمالات مضحک میتوان [[ابوبکر]] و خالد را از این جنایات تبرئه کرد؟!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص۲۸ ـ ۳۰.</ref> | ||
آیا به [[راستی]] با طرح این توجیهات واهی و احتمالات مضحک میتوان [[ابوبکر]] و خالد را از این جنایات تبرئه کرد؟!<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام]]، | |||
===[[علم]]=== | ===[[علم]]=== |