پرش به محتوا

غنیمت: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۰٬۴۷۴ بایت اضافه‌شده ،  ۱۰ نوامبر
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۹: خط ۲۹:


در [[غنایم]] منقول، نخست مخارج [[جنگ]]، هزینه نگهداری غنایم<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۷۰.</ref> و نیز [[خمس غنایم]] که [[سهم امام]] {{ع}} است<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۵۸؛ بحرالعلوم، سید محمد بن محمد تقی، بلغة الفقیه، ج۱، ص۲۲۰؛ امام خمینی، کتاب البیع، ج۳، ص۸۴؛ همو، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۳۱.</ref>، استثنا می‌شود؛ سپس باقیمانده آن میان [[مجاهدان]] تقسیم خواهد شد<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۵۸؛ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۷۰.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۱۱.</ref>
در [[غنایم]] منقول، نخست مخارج [[جنگ]]، هزینه نگهداری غنایم<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۷۰.</ref> و نیز [[خمس غنایم]] که [[سهم امام]] {{ع}} است<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۵۸؛ بحرالعلوم، سید محمد بن محمد تقی، بلغة الفقیه، ج۱، ص۲۲۰؛ امام خمینی، کتاب البیع، ج۳، ص۸۴؛ همو، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۳۱.</ref>، استثنا می‌شود؛ سپس باقیمانده آن میان [[مجاهدان]] تقسیم خواهد شد<ref>حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۵۸؛ طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۷۰.</ref>.<ref>[[محمد جواد ادرکنی|ادرکنی، محمد جواد]]، [[جهاد و دفاع (مقاله)| مقاله «جهاد و دفاع»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۴، ص ۲۱۱.</ref>
==[[غنیمت]]==
غنیمت یکی از [[منابع درآمد]] [[مسلمانان]] و [[حاکم اسلامی]] بوده است. غنیمت معمولاً از [[جنگی]] که رخ می‌داده به دست می‌آمد. [[غنیمت جنگی]] جزو درآمدهای بیرون از محدوده [[جامعه اسلامی]] است؛ بنابراین وقتی به دست می‌آید که جنگی رخ بدهد و با [[پیروزی]] همراه باشد. چون [[غنایم جنگی]] دارای اقسام مختلفی بوده است که بعد منبع درآمد مستمر شده مانند [[خراج]]، از اهمیت زیادی برخوردار است. در آغاز به تعریف غنیمت می‌پردازیم، سپس اقسام غنایم به‌دست‌آمده در [[جنگ‌های صدر اسلام]] را بیان می‌کنیم.
[[شیخ طوسی]] در کتب متعدد خود، به تعریف غنیمت پرداخته است. ایشان در کتاب خلاف می‌نویسد: {{عربی|كلّ ما يُؤخَذُ بِالسَّيف قهراً مِن المُشركين يُسمَّى غنيمةٌ بلا خلافٍ}}<ref>شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۴، ص‌۱۷۹.</ref>: «هر چیزی که با [[شمشیر]] به‌زور و با پیروزی از [[مشرکان]] گرفته شود، بدون [[اختلاف]] (بین [[فقها]]) غنیمت نامیده می‌شود». البته این تعریف معنای غالب غنیمت را مورد توجه قرار داده و با قید مشرکان، مسلمانان [[باغی]] را خارج کرده است؛ درحالی‌که آنچه در اردوگاه [[باغیان]] و [[سرکشان]] داخلی باشد، با اینکه [[مسلمان]] هستند، غنیمت شمرده می‌شود و [[حکم]] غنیمت نیز بر آن جاری است؛ بنابراین می‌توان قید مشرکان را قید غالب دانست یا آن را برداشت یا به جای آن از تعبیر [[محاربان]] استفاده کرد؛ پس غنیمت چیزی است که در [[جنگ]] از محاربان و [[جنگجویان]]، با پیروزی و [[زور]] به دست می‌آید<ref>لویس معلوف، المنجد، ذیل واژه غنم؛ میرزاعلی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۳۹۶: {{عربی|الغنيمة ما يؤخذ من المحاربين عنوة}}.</ref>.
همان‌گونه که شیخ بیان کرده، این تعریف مورد اتفاق [[شیعه]] و [[اهل سنت]] است. [[شیخ طوسی]] در ادامه می‌نویسد: و نزد ما [[شیعیان]] [[غنیمت]] تعریف دیگری دارد: {{عربی|و عندنا أن ما يستفيده الإنسان من أرباح التجارات و المكاسب و الصنائع يدخل أيضاً فيه و خالفَ جميعُ الفقهاء فِي ذلك}}<ref>شیخ طوسی، الخلاف، ج‌۴، ص‌۱۷۹.</ref>: «و نزد ما شیعیان آنچه از [[سود]] [[تجارت]] و کسب‌ها و صنایع به دست می‌آید، داخل در غنیمت است و با این نظر، تمام فقهای [[عامه]] مخالف هستند». شیخ طوسی با بیان این مطلب بر این [[عقیده]] است که موارد [[مالی]] که شیعه قایل به [[خمس]] در آن است، مانند ارباح [[مکاسب]] و مانند آن، غنیمت نامیده می‌شود و در نتیجه برابر [[آیه قرآن]]<ref>{{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>خمس دارد.
در مبسوط شیخ طوسی به عکس عمل کرده است؛ اول تعریف شیعه را از [[غنایم]] بعد از معنای فیء بیان کرده و بعد تعریف عام آن را. ایشان می‌نویسد:
غنیمت از غنم مشتق است و آن مالی است که [[انسان]] با دیگر وجوه استفاده (غیر [[جنگ]])، به دست می‌آورد، چه با داشتن [[سرمایه]] باشد یا بدون سرمایه و نزد [[فقها]] غنیمت عبارت است از آنچه بدون [[سرمایه]] به دست می‌آید؛ در نتیجه [[غنیمت]] بر دو قسم است: یکی آنچه از [[دارالحرب]] با [[شمشیر]] و [[زور و غلبه]] گرفته می‌شود؛ دیگری آنچه از غیر آن حاصل می‌شود، از گنج‌ها، معدن‌ها، غواصی در دریا و [[سود کسب]] و غیر آن<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۴.</ref>.
در اینجا [[شیخ طوسی]] موارد [[خمس]] را مشمول غنیمت و [[آیۀ خمس]] می‌داند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۰۷.</ref>.
==انواع [[غنایم]]==
غنیمت‌های گرفته‌شده از [[مشرکان]] سه نوع بود:
۱. '''[[اموال منقول]]''': منظور ابزار و وسایلی است که [[جنگجویان]] با خود دارند؛ مانند [[شمشیر]]، نیزه، اسب و وسایل دیگری که در [[جنگ]] به کار می‌رود و [[اموال]] و وسایلی که برای تدارکات به [[جبهه]] برده‌اند؛ مانند خوراکی برای جنگجویان، اعم از گندم، روغن، خرما و دیگر خوراکی‌ها. حیوانات و مرکب‌هایی که با خود همراه دارند یا در منطقۀ تحت اشغال آنان می‌باشد نیز جزو این نوع غنایم است.
در [[غزوه حنین]] که [[نبرد]] سخت آن در [[وادی]] [[اوطاس]] رخ داد، قبایلی که در صدد نبرد با [[رسول خدا]]{{صل}} بودند، تمام حیوانات خود را، اعم از شتر، گاو، گوسفند و الاغ‌ها به همراه داشتند؛ آنان [[زن]] و بچه‌های خود را نیز آورده بودند تا بیشتر در برابر [[مسلمانان]] [[مقاومت]] کنند. [[مالک بن عوف نضری]] [[فرمانده]] آنان در برابر این [[پرسش]] [[درید بن صمه]] که چرا اینها را آورده‌ای، گفت: همراه مردان، اموال، [[زنان]] و [[فرزندان]] آنان را آوردم تا هر شخصی [[مال]] و [[خانواده]] خود را پشت سر خود ببیند و بیشتر مقاومت کند<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۸۵؛ قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار{{عم}}، ج۱، ص۳۱۱. عبارت از: {{متن حدیث|قَالَ (مَالِكُ): سُقْتُ مَعَ النَّاسِ أَمْوَالَهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ وَ أَبْنَاءَهُمْ لِيَجْعَلَ كُلُّ رَجُلٍ أَهْلَهُ وَ مَالَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ فَيَكُونَ أَشَدَّ}}.</ref> و رسول خدا{{صل}} را [[شکست]] دهند. اتفاقاً آنان شکست خوردند و تمام اینها، اعم از شتر و دیگر حیوانات و زن و بچه‌هایشان، به عنوان [[غنیمت]] به دست مسلمانان افتاد. چون به مسلمانان زنان [[اسیر]] زیادی می‌رسید، برابر نقل [[امام صادق]]{{ع}}، منادی رسول خدا{{صل}} این [[پیام]] را [[روز]] جنگ اوطاس برای [[مردم]] فریاد زد که زنان اسیرتان را با یک بار [[عادت]] زنانه بیازمایید که حامله نباشند<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۸، ص‌۱۷۶: {{متن حدیث|نَادَى مُنَادِي رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} فِي النَّاسِ يَوْمَ أَوْطَاسٍ أَنِ اسْتَبْرِءُوا سَبَايَاكُمْ بِحَيْضَةٍ}}.</ref>.
تمام غنایم در [[جعرانه]] جمع شد و در آنجا تقسیم شد و بعد [[رسول خدا]]{{صل}} از [[جعرانه]] [[عمره]] انجام داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص‌۳۰۰.</ref>. زمانی که رسول خدا{{صل}} در جعرانه بود، گروه اعزامی [[قبیله هوازن]] [[خدمت]] حضرت رسیدند و درخواست [[بازپس‌گیری اموال]] و [[زنان]] و [[فرزندان]] خود را کردند. رسول خدا{{صل}} تصمیم گرفت درخواست آنان را به‌طورکلی رد نکند و فرمود: از حیوانات و [[سبی]]، یعنی [[زن]] و بچه‌های خود، یکی را [[انتخاب]] کنید. آنان [[آزادی]] زنان و فرزندان خود را درخواست کردند و رسول خدا{{صل}} همه آنان را [[آزاد]] کرد<ref>احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۹۰، شمس‌الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۶۰۵.</ref> و [[اموال]] آنان به عنوان [[غنایم جنگی]] در [[اختیار]] [[پیامبر]]{{صل}} باقی ماند. [[غنایم]] این [[نبرد]] را که زیاد بود، رسول خدا{{صل}} برای [[تألیف قلوب]] تازه‌مسلمان‌های [[مکه]] به آنان داد. مقداری به [[ابو‌سفیان]]، [[عیینة بن حصن فزاری]] و مانند آنان<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص‌۴۱۱.</ref> بخشید؛ افرادی مثل [[عکرمة بن ابی‌جهل]]، [[صفوان بن یحیی]]، [[سهیل بن عمرو]]، [[معاویة بن ابی‌سفیان]] و دیگران<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص‌۱۴۵.</ref> نیز از این جمع بودند.
این تقسیم مورد [[اعتراض]] [[انصار]] واقع شد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص‌۴۱۱.</ref> و حضرت آنان را [[راضی]] کرد<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص‌۱۴۶.</ref>.
۲. '''[[اسیر]]''': [[اسیران]] دو دسته هستند: دسته اول مردان جنجگو هستند که اگر کشته نمی‌شدند، اسیر می‌شوند و برای آنان احکامی خاص است. آنان با دادن فدیه<ref>محمد: ۴.</ref> آزاد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۱۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص‌۱۱۶.</ref> می‌شدند یا به عنوان برده، بین [[مجاهدان]] تقسیم می‌شدند. البته زمانی که اسیر است، باید از او [[پذیرایی]] شود، گرچه قرار بر [[مرگ]] وی باشد<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۸۷؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۳۵: {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}}: إِطْعَامُ الْأَسِيرِ وَ الْإِحْسَانُ إِلَيْهِ حَقٌّ وَاجِبٌ، وَ إِنْ قَتَلْتَهُ مِنَ الْغَدِ}}.</ref>. در اخباری ذکر شده که تأمین غذای وی بر عهده اسیرکننده اوست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۳۵.</ref>.
دسته دوم سَبی نامیده می‌شوند و منظور از [[سبی]] [[زنان]]، بچه‌ها و غلامانی است که در [[جنگ]] بوده‌اند و [[اسیر]] می‌شوند. واژه اسیر معمولاً برای مردان و سبی برای زنان و بچه‌ها به کار می‌رود. در کتب لغت آمده: سبی بر زنان به‌تنهایی اطلاق می‌شود یا به آن جهت که قلب‌های مردان را صید می‌کنند یا از‌آن‌روی که اسیر شده و مملوک قرار می‌گیرند و برای مردان از واژه سبی استفاده نمی‌شود<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۳۶۸؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج‌۱۹، ص‌۵۰۵.</ref>. گاهی ممکن است [[مشرکان]]، زنان، بچه‌ها و [[بردگان]] [[مسلمانان]] را اسیر بگیرند که به هر سه گروه، سبی اطلاق می‌شود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۴۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص‌۱۵۹.</ref>؛ به اسیرانی که از شهری به شهری حمل می‌شوند نیز سبی گفته می‌شود<ref>نشوان بن سعید حمیری، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۵، ص‌۲۹۵۰: {{عربی|السَّبيّ: الأسرى المحمولون من بلدٍ إِلى بلد}}.</ref>؛ چون بیشتر آنان زنان و بچه‌ها هستند.
در خبری آمده سبی را از [[یمن]] می‌آوردند. وقتی به [[جحفه]] رسیدند، آذوقه آنان تمام شد. دختری از [[اسیران]] را که مادرش با آنها بود، فروختند. وقتی نزد [[پیامبر]]{{صل}} رسیدند، حضرت صدای [[گریه]] آنان را شنید. پرسید علت گریه چیست، گفتند: ای [[رسول خدا]]{{صل}} ما به آذوقه نیاز داشتیم؛ برای همین دختر این [[زن]] را فروختیم. رسول خدا{{صل}} بهای آن را برای خریداران فرستاد و فرمود: یا هر دو را بفروشید یا هر دو را نگه دارید<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۲۱۸: {{متن حدیث|أُتِيَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} بِسَبْيٍ مِنَ الْيَمَنِ فَلَمَّا بَلَغُوا الْجُحْفَةَ نَفِدَتْ نَفَقَاتُهُمْ فَبَاعُوا جَارِيَةً مِنَ السَّبْيِ كَانَتْ أُمُّهَا مَعَهُمْ فَلَمَّا قَدِمُوا عَلَى النَّبِيِّ{{صل}} سَمِعَ بُكَاءَهَا فَقَالَ مَا هَذِهِ الْبُكَاءُ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ احْتَجْنَا إِلَى نَفَقَةٍ فَبِعْنَا ابْنَتَهَا فَبَعَثَ بِثَمَنِهَا فَأُتِيَ بِهَا وَ قَالَ بِيعُوهُمَا جَمِيعاً أَوْ أَمْسِكُوهُمَا جَمِيعاً}}.</ref>.
در این خبر درباره [[اسیران]] [[زن]] از واژه [[سبی]] استفاده شده است و [[رسول خدا]]{{صل}} تلاش کرده مشکل زن [[اسیر]] را که از دخترش جدا افتاده، حل کند. جمع سبی سبایاست. وقتی از قافله اسرای [[کربلا]] که بدون [[حجاب]] وارد [[شام]] شدند، پرسیده شد شما چه کسانی هستید، [[سکینه]] پاسخ داد: {{متن حدیث|نَحْنُ سَبَايَا آلِ مُحَمَّدٍ}}<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۲۶؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص‌۱۶۶.</ref>: «ما اسیران [[آل محمد]] هستیم».
۳. '''[[زمین]]''': زمین بخشی دیگر از [[غنایم]] است که جزو [[اموال غیرمنقول]] است. منظور از زمین سرزمین‌های آباد در هنگام فتح است. زمین شامل [[خانه]] و ساختمان نیز می‌شود که بخشی از غنایم است و بین افراد تقسیم نمی‌شد و در [[اختیار]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] قرار می‌گرفت. [[شیخ طوسی]] به مناسبتی در [[تهذیب]] به این موضوع اشاره می‌کند؛ زیرا زمین یا جزو [[انفال]] است یا جزو زمین‌های [[خراج]] که در اختیار امام می‌باشد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۴، ص‌۱۴۲.</ref> یا زمین [[جزیه]] و [[صلح]] است؛ در نتیجه سه نوع زمین داریم: زمین انفال، خراج و زمین جزیه که هر یک [[حکم]] خاصی دارد که به آنها اشاره می‌کنیم:
# زمین انفال از آن امام است<ref>شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۲، ص‌۶۲.</ref>.
# زمین خراج از آن تمام [[مسلمانان]] است که تصرف‌کنننده باید خراج آن را بدهد<ref>شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۲، ص‌۶۲.</ref>. در [[روایات]] بیشتر با تعبیر «[[ارض]] الخراج» آمده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، صص‌۲۶۸ و ۲۷۲؛ شیخ صدوق، المقنع، ص‌۳۹۱؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۲۴۸-‌۲۴۹‌؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۳، صص‌۱۰۹ و ۱۳۰؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۴، ص‌۱۴۶ و ج‌۷، صص‌۱۴۸، ۱۵۰، ۱۵۴، ۱۵۶، ۱۹۸ و ۲۰۳.</ref>. این همان زمین‌های آباد در هنگام فتح است که اصطلاحاً به آن مفتوحة‌العنوه گفته می‌شود<ref>شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۳، ص‌۱۱۱.</ref> یا به تعبیر روایات، {{متن حدیث|أُخِذَتْ عَنْوَةً}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، صص‌۴۴-‌۴۵‌؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۴، ص‌۱۳۰.</ref>: «به‌زور گرفته شده است».
# [[زمین]] [[جزیه]] ([[ارض]] الجزیه)<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۳، ص‌۵۶۷-‌۵۶۸؛ ج‌۵، ص‌۲۸۲؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۲، صص‌۵۱ و ص‌۵۳؛ شیخ مفید، المقنعه، ص‌۲۷۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۴، صص‌۱۱۸، ۱۳۶ و ۱۴۷.</ref> که در [[اختیار]] صاحب زمین است که برابر [[قرارداد صلح]]، [[مالیات]] بپردازد.
سرزمین‌های خراجی مناطقی هستند که در هنگام فتح آباد بوده‌اند و با [[لشکرکشی]] آنان را [[تصرف]] کرده‌اند. [[حاکم اسلامی]] از آنها [[خراج]] دریافت می‌کند. [[ارض جزیه]] به زمین‌هایی اطلاق می‌شود که با ساکنان آنجا [[صلح]] شده و آنان خود را موظف به [[پرداخت مالیات]] برابر قرارداد صلح می‌دانند. این نوع [[زمین‌ها]] از آنِ خود آنهاست<ref>شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۳، ص‌۱۱۱.</ref>. [[حکم]] اینها در بحث از خراج و جزیه می‌آید.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۰۹.</ref>.
==[[تقسیم غنائم]]==
تمام [[مجاهدان]] موظف هستند [[غنایم]] به‌دست‌آمده از [[دشمن]] را جمع کنند و در مکانی خاص قرار دهند که به آن مَغنَم یا مکان غنیمت‌ها گفته می‌شود و کسی [[حق]] ندارد قبل از تقسیم، چیزی از غنایم بردارد، جز آنچه بیان خواهد شد. اگر کسی پنهان از دیگران چیزی از این [[اموال]] بردارد، [[حرام]] است و [[غلول]] نامیده می‌شود؛ پس غلول عنوانی است که در هنگام گردآوری غنایم رخ می‌دهد. غلول به [[مالی]] گفته می‌شود که فرد یا افرادی از غنایم برگرفته و بدون [[اجازه]] [[حاکم]] و [[فرمانده]]، برای خود نگه داشته است. البته بعدها به هر مالی که از [[اموال عمومی]] بدون مجوز برداشت و در آن [[خیانت]] شود، غلول اطلاق گردیده است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج‌۱۱، ص‌۵۰۱: {{عربی|الإِغْلال: الخيانة في المَغانم و غيرها}}.</ref>. بسیاری از لغویان غلول را به معنای [[مال]] سرقت‌شده از مغنم و غنایم می‌دانند<ref>اسماعیل بن حماد جوهری، صحاح العربیه، ج‌۵، ص‌۱۷۸۴؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج‌۱۱، ص‌۵۰۰؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج‌۵، ص‌۴۳۵؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج‌۱۵، ص‌۵۵۱: {{عربی|قال أبوعبيد: الغُلُولُ في المَغْنَمِ خاصَّةً}}.</ref>. [[ابن‌اثیر]] در معنای غلول می‌نویسد: «غلول خیانت در غنایم و [[دزدی]] از [[غنیمت]] پیش از تقسیم است»<ref>ابن‌اثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج‌۳، ص‌۳۸۰: {{عربی|و هو الخيانة في المغنم و السّرقة من الغنيمة قبل القسمة}}.</ref>. ابن‌جنید در تعریف غلول چنین گفته: غلول این است که از [[لشکر]] از اموال [[مشرکان]] چیزی را بردارد و آن را پنهان کند تا برای خود باشد، نه برای [[مسلمانان]]؛ لذا آن را در جمع غنایم قرار ندهد، کم باشد یا زیاد؛ اما اگر مشخص شد که یکی از [[جنگجویان]] چیزی برداشته، دزد نیست (که دستش قطع شود)؛ زیرا مالی را به [[سرقت]] برده که خود در آن حقی دارد و اگر در وسایل او پیدا شد، مجازاتش در [[اختیار]] [[امام]] است<ref>شیخ علی پناه اشتهاردی، مجموعة فتاوی ابن‌جنید، ص‌۱۶۰.</ref>. در [[قرآن]] [[رسول خدا]]{{صل}} از برداشت پنهانی از [[غنائم]] [[تبرئه]] شده است. در [[جنگ بدر]] فردی مدعی شد که [[رسول خدا]]{{صل}} قطیفه‌ای از [[غنایم]] برداشته است<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۲۶؛ ابن‌ابی‌حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص‌۸۰۳.</ref>، در برابر این [[اتهام]]، [[آیه قرآن]] نازل شد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}<ref>«هیچ پیامبری را نسزد که خیانت ورزد؛ و هر کس خیانت کند در رستخیز آنچه را خیانت ورزیده است، (با خود) خواهد آورد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۱.</ref>.
[[خداوند]] [[پیامبر]]{{صل}} را از این اتهام تبرئه کرد<ref>شیخ صدوق، الأمالی، ص۱۰۳: {{متن حدیث|وَ بَرَّأَ نَبِيَّهُ{{صل}} مِنَ الْخِيَانَةِ}}.</ref>. بعد مشخص شد مردی آن قطیفه را در جایی پنهان کرده است<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۲۶.</ref>. در [[گفتگوی امام صادق]]{{ع}} با [[عمرو بن عبید]]، آن حضرت با توجه به این [[آیه]]، عمل [[غلول]] را از [[گناهان کبیره]] می‌شمرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۸۷؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۵۶۴؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج‌۲، ص‌۳۹۲.</ref>. در [[کتب اربعه]] دو مورد مرتبط با غلول دیده می‌شود که مربوط به [[سیره امیرالمؤمنین]]{{ع}} است: یکی داستان [[زره]] [[طلحه]] که شخصی آن را دزدیده بود و چون جزو غنایم [[جنگ جمل]] بوده، از این [[دزدی]] به غلول تعبیر شده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۷، ص‌۳۸۵؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۰۹؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۳، ص‌۳۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۲۷۳.</ref>؛ دوم درباره کلاه‌خود آهنی است که شخصی از جمع غنایم دزدید و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دست وی را به اتهام دزدی قطع کرد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۱۰، ص‌۱۰۵: {{متن حدیث|قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنِ الْبَيْضَةِ الَّتِي قَطَعَ فِيهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}}؟ فَقَالَ: كَانَتْ بَيْضَةَ حَدِيدٍ سَرَقَهَا رَجُلٌ مِنَ الْمَغْنَمِ فَقَطَعَهُ}}.</ref>. این خبر با قید «مغنم» فقط در [[تهذیب]] آمده است و در [[اخبار]] دیگر سخن از قطع دست دزدی است که کلاه‌خود آهنی را دزدیده و نقل شده چون [[ارزش]] آن به ربع دینار می‌رسیده، دست وی قطع شده است، ولی مقیّد به [[دزدی]] از مغنم نیست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۲۱؛ علی بن جعفر عریضی، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، صص۱۳۲ و ۲۹۳؛ ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۲۵۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۰۰.</ref>. در نقل [[صدوق]] ذکر شده که برای سپر دزدیده‌شده هم حضرت دستی را قطع کرد<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۶۱: {{متن حدیث|قَطَعَ عَلِيٌّ{{ع}} فِي بَيْضَةِ حَدِيدٍ وَ فِي جُنَّةٍ وَزْنُهَا ثَمَانِيَةٌ وَ ثَلَاثُونَ رِطْلًا}}.</ref>. شاید چون برابر روایتی از [[حضرت علی]]{{ع}}<ref>قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۲، ص‌۴۷۲: {{متن حدیث|وَ لَا قَطْعَ فِي الْغُلُولِ}}.</ref> و [[حکم فقهی]] که اشاره شد، در چنین مواردی دست [[خائن]] و دزد قطع نمی‌شود، [[شیخ طوسی]] در توجیه آن بیان کرده که به نظر می‌رسد او [[حق]] و سهمی از [[غنایم]] نداشته است که حضرت دستش را قطع کرده است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۱۰، ص‌۱۰۵.</ref>، به تعبیر دیگر او از [[جنگجویان]] میدان [[نبرد]] نبوده؛ بلکه پس از [[جنگ]] برای [[کسب مال]] وارد اردوگاه [[جنگی]] شده است. علاوه بر این چند مورد، [[روایات]] متعدد دیگری در [[کتب اربعه]] درباره [[غلول]] نقل شده که خوانندگان را به مطالعه آنها ارجاع می‌دهیم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، صص‌۱۲۴، ۱۲۶ و ۲۲۶؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص‌۲۱۱؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۱۶۱؛ شیخ طوسی، الإستبصار، ج‌۴، ص‌۲۴۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، صص‌۳۵۲ و ۳۶۸ و ج‌۱۰، ص‌۱۱۴.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۱۴.</ref>.
==موارد استثا از تقسیم==
قبل از [[تقسیم غنایم]] بخشی از هزینه‌هایی که برای گردآوری و نگهداری و [[حفظ]] غنایم شده، از کل غنایم کسر می‌شد؛ مثلاً اگر شتر و گوسفند جزو غنایم بوده، قبل از تقسیم نیاز به [[چوپان]] و علوفه داشته است. این‌گونه مخارج مربوط به اصل [[غنیمت]] است؛ همچنین مواردی هست که قبل از تقسیم از اصل غنایم برداشت می‌شود یا به افرادی خاص تعلق می‌گیرد. لازم است به این‌گونه موارد هم، اشاره کنیم:
۱. '''سَلَب''': از وسایل شخصی فردی که در [[نبرد]] کشته می‌شود، تعبیر به سلَب می‌شود. در کتب لغت سلب این‌گونه معنا شده است: چیزی است که یکی از دو [[مبارز]] در [[جنگ]] از هماورد خود بگیرد، از آنچه همراه اوست، از [[لباس]]، [[سلاح]] و مرکب<ref>ابن‌اثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص‌۳۸۷؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص‌۴۷۱؛ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص‌۸۲: {{عربی|و هو ما يأْخُذُه أَحَدُ القِرْنَيْن في الحَرْب مِنْ قِرْنِه مِمَّا يَكُون عَلَيْهِ و مَعَهُ مِنْ ثِيَابٍ و سِلَاحٍ و دَابّةٍ}}.</ref>؛ [[زره]]، کلاه‌خود، [[انگشتر]] یا وسایل زینتی او نیز جزو سلب است. گاهی [[فرمانده]] جنگ اعلام می‌کرد هر کس شخصی را بکشد، سلب یعنی وسایل شخصی او برای کشنده وی است. [[رسول خدا]]{{صل}} این [[فرمان]] را در [[جنگ بدر]] صادر کردند و فرمودند: {{متن حدیث|مَنْ قَتَلَ قَتِيلًا فَلَهُ سَلَبُهُ}}<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۴۴۸؛ ا‌بن‌حجر، الإصابه، ج۳، ص۴۱۵؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص‌۳۳۹.</ref>: «هر کس شخصی را بکشد، سلب وی برای اوست» و در [[جنگ حنین]] دریافت سلب کشته‌ها را با آوردن [[گواه]] و [[شاهد]] معتبر دانست<ref>شمس‌الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۲، ص۵۸۴: {{عربی|من قتل قتيلا له عليه بيّنة فله سلبه}}.</ref>. بدیهی است که این [[غنیمت]] جدای از سهم هر یک از [[مجاهدان]] است و برای [[تشویق]] افراد به نبرد با [[دشمن]] یا تشویق فردی خاص می‌باشد.
اسیری را در [[جنگ صفین]] برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آوردند. او اظهار [[وفاداری]] و [[بیعت]] با حضرت کرد. [[امام]] از قتلش درگذشت، اما سلبش را به کسی داد که او را [[اسیر]] کرده و آورده بود<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۵۳: {{متن حدیث|أُتِيَ عَلِيٌّ{{ع}} بِأَسِيرٍ يَوْمَ صِفِّينَ فَبَايَعَهُ. فَقَالَ عَلِيٌّ{{ع}}: لَا أَقْتُلُكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ فَخَلَّى سَبِيلَهُ وَ أَعْطَى سَلَبَهُ الَّذِي جَاءَ بِهِ}}.</ref>؛ ولی امیرالمؤمنین{{ع}} خود سلب افراد را برنمی‌داشت. حضرت وقتی [[عمرو بن عبدود]] را کشت، از لباس‌ها و زرهش که قیمتی بود، صرف نظر کرد. [[رسول خدا]]{{صل}} پرسید: چرا سلب وی را برنداشتی؟ گفت: نگران بودم که عورتش دیده شود<ref>محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص‌۲۹۸.</ref>. [[عمر خطاب]] به علی{{ع}} گفت: چرا [[زره]] عمرو را که سه‌هزار درهم [[ارزش]] دارد و در میان [[عرب]] مانند آن نیست، برنداشتی؟ علی{{ع}} پاسخ داد: نگران بودم که عریان شود<ref>ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب{{عم}}، ج۲، ص‌۱۱۷.</ref>. در [[جنگ خیبر]] هم [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} وسایل شخصی مرحب را که با او درگیر شد، برنداشت<ref>ابن‌اشعث، الجعفریات، ص‌۲۱۷.</ref>.
۲. '''صَفو [[مال]] ([[غنایم]] ویژه)''': بخشی از غنایم ویژه و خاص است و دادن آنان به [[مجاهدان]] ممکن است باعث [[اختلاف]] یا شبهۀ تفاوت شود و مشکلاتی ایجاد کند یا [[حاکم اسلامی]] به آن نیاز داشته باشد. برابر [[روایات]] [[انفال]]، [[اموال]] برجسته از آن رسول خدا{{صل}} بوده است، حتی کنیزان خاص؛ به تعبیر دیگر سهم ویژه [[پیامبر]]{{صل}} را [[صفی]] می‌گفتند<ref>عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۵، ص‌۲۳۹: «کان سهم النبی{{صل}} یدعی الصفی».</ref> که جمع آن صفایاست. [[فرمانده]] می‌تواند قبل از [[تقسیم غنایم]]، این‌گونه اموال را برای خود بردارد. این [[حق]] رسول خدا{{صل}} به [[اهل بیت]]{{عم}} وی و [[امامان]] منتقل شده است؛ به همین جهت در روایات آمده: {{متن حدیث|نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَنَا الْأَنْفَالُ وَ لَنَا صَفْوُ الْمَالِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، صص‌۱۸۶ و ۵۴۶ و ج۸، ص‌۱۴۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص‌۱۳۲ و ج۴، ص‌۱۴۵.</ref>: «ما قومی هستیم که [[خداوند]] [[اطاعت]] از ما را [[واجب]] کرده و برای ما انفال و برای ما [[صفو]] و برگزیده اموال است».
[[موسی بن جعفر]]{{ع}} درباره صفو مال می‌فرماید: «و [[حق امام]] است که کنیزان برجسته و مرکب‌های برجسته را برای خود بردارد و [[جامه]] و متاع را از آنچه می‌خواهد و [[اراده]] می‌کند. این [[انتخاب]] قبل از قسمت و قبل از برداشتن [[خمس]] است»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۴۴: {{متن حدیث|وَ لِلْإِمَامِ صَفْوُ الْمَالِ أَنْ يَأْخُذَ الْجَارِيَةَ الْفَارِهَةَ وَ الدَّابَّةَ الْفَارِهَةَ وَ الثَّوْبَ وَ الْمَتَاعَ مِمَّا يُحِبُّ وَ يَشْتَهِي فَذَلِكَ لَهُ قَبْلَ قِسْمَةِ الْمَالِ وَ قَبْلَ إِخْرَاجِ الْخُمُسِ}}.</ref>؛ یعنی از اصل [[غنایم]] می‌تواند چنین مواردی را برای خود برگزیند.
[[شیخ مفید]] بعد از نقل خبری که بیان شد «برای ما [[صفو]] [[مال]] است»، در تبیین معنای صفو مال می‌نویسد: صفو [[اموال]] یعنی آنچه [[امام]] [[دوست]] دارد از غنایم برمی‌دارد و قبل از قسمت، ویژۀ خود می‌سازد؛ مانند [[کنیز]] [[نیکو]]، اسب برجسته، [[جامه]] خوب و مانند آن از [[غلام]] و متاع، بر اساس آنچه در [[روایات]] آمده است<ref>شیخ مفید، المقنعه، ص‌۲۷۸.</ref>.
بنا به [[نقلی]]، [[شمشیر]] [[ذوالفقار]] از اموال برگزیده [[جنگ بدر]] بوده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۶، ص‌۳۹۱.</ref>. حتی [[صفیه]] دختر [[حی بن اخطب]] را [[رسول خدا]]{{صل}} در [[فتح خیبر]] برای خود برگزید<ref>عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۵، ص‌۲۳۹.</ref>، بعد [[آزاد]] کرد و آن‌گاه با او [[ازدواج]] کرد<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۶، ص‌۳۹۱.</ref>. به همین جهت [[عایشه]] می‌گفت: صفیه از [[صفی]] و اموال انتخابی [[پیامبر]]{{صل}} بوده است<ref>ابن‌حبان، الصحیح، ج۱۱، ص‌۱۵۱؛ ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، سنن أبی‌داود، ج۳، ص۱۵۲؛ ابوعبدالله محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۱۴۰؛ احمد بن حسین بیهقی، سنن الکبری، ج۶، ص‌۳۰۴؛ تقی‌الدین احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع، ج۹، ص۲۸۰: {{عربی|كانت صفية من الصفي}}.</ref>. گویا عایشه در صدد [[تحقیر]] صفیه بوده که کنیز بوده است. علی{{ع}} در [[یمن]] کنیزی از غنایم و [[سبی]] را به نام [[خوله]] برای خود برگزید که مورد [[اعتراض]] همراهان او قرار گرفت. [[خالد بن ولید]] نامه‌ای به پیامبر{{صل}} نوشت و آن را به [[بریده اسلمی]] داد و از او خواست از علی{{ع}} به پیامبر{{صل}} [[شکایت]] کند. رسول خدا{{صل}} بعد از شنیدن سخنان بریده اسلمی، به [[تجلیل]] از علی{{ع}} پرداخت و [[حق]] وی را بیشتر از این دانست<ref>ابوجعفر محمد بن جریر طبری آملی، المسترشد فی إمامة علی بن أبی‌طالب{{ع}}، ص‌۴۱۴؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج۱، ص‌۱۶۰؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص‌۲۵۰.</ref>.
۳. '''رَضخ''': یعنی [[بخشش]] مقدار اندکی از [[مال]]<ref>ابن‌اثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص‌۲۲۸: {{عربی|الرضخ: العطيّة القليلة}}.</ref> یا مقدار اندک نامشخص از مال<ref>سعدی ابوحبیب، قاموس الفقهی، ص‌۱۴۹: {{عربی|العطية القليلة غير المقدرة}}.</ref> که به [[اختیار]] [[فرمانده]] از [[غنایم]] به افرادی خاص داده می‌شود. [[شیخ طوسی]] می‌نویسد: [[رضخ]] این است که [[امام]] به هر یک از [[اهل]] رضخ طبق مصلحتی که در آن [[حال]] تشخیص می‌دهد، بپردازد<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۷۰.</ref>. کسانی که از رضخ بهره می‌برند، کسانی هستند که [[جهاد]] [[وظیفه]] آنان نیست، ولی در [[جنگ]] شرکت می‌کند و کار مفید انجام می‌دهند؛ مانند [[زنان]] که به مداوای مجروحان می‌پردازند. شیخ طوسی [[معتقد]] است که رضخ از اصل [[غنیمت]] به افراد داده می‌شود نه از [[خمس غنایم]]. ایشان در کتاب مبسوط بیان می‌کند که رضخ به سه گروه داده می‌شود: [[بردگان]]، کافرانی که به [[مسلمانان]] در جنگ کمک می‌کنند و زنان<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۷۰.</ref>. او برای بچه‌ها مانند مردان قایل به سهم است<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۷۰.</ref>. این نکته از خبری استفاده می‌شود که امیرالمؤمنین علی{{ع}} می‌فرماید: وقتی در [[سرزمین]] [[دشمن]] بچه‌ای متولد شد، از آنچه [[خدا]] داده است قسمتی به او داده می‌شود<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص‌۱۴۸: {{متن حدیث|إِذَا وُلِدَ الْمَوْلُودُ فِي أَرْضِ الْحَرْبِ قُسِمَ لَهُ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ}}.</ref> و به [[نقلی]]، سهمی برای او قرار داده می‌شود<ref>ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص‌۱۳۸: {{متن حدیث|إِذَا وُلِدَ الْمَوْلُودُ فِي أَرْضِ الْحَرْبِ أُسْهِمَ لَهُ}}.</ref>.
در [[کتب فقهی]] [[عامه]] آمده که اگر [[کافر]] یا [[اهل کتاب]] در جنگ برای کمک همراه با مسلمانان باشد، به مقدار [[سختی]] و تلاشی که کرده، از غنایم به او می‌دهند. از این پرداخت به رضخ تعبیر شده است<ref>ابوالحسن علی بن محمد ماوردی، الأحکام السلطانیه، ص‌۱۵۹.</ref> یا در صورتی که شخصی بدون [[اجازه امام]] به جهاد رفته باشد، طبق نظر آنان چیزی به او داده می‌شود<ref>ابوالحسن علی بن محمد ماوردی، الحاوی الکبیر، ج۱۴، ص‌۱۳۷.</ref>.
در [[اخبار]] [[شیعه]] آمده اگر گروهی بدون [[اجازه امام]] به [[جهاد]] بروند، تمام [[غنایم]] از آنِ [[امام]] است و دیگران در آن حقی ندارند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۱، ص‌۵۳۹؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص‌۱۳۵: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: إِذَا غَزَا قَوْمٌ بِغَيْرِ إِذْنِ الْإِمَامِ فَغَنِمُوا كَانَتِ الْغَنِيمَةُ كُلُّهَا لِلْإِمَامِ}}.</ref>. در خبری دیگر بیان شده اگر گروه اعزامی همراه با [[امیر]] و [[فرماندهی]] باشند که امام تعیین کرده، [[خمس غنایم]] به‌دست‌آمده را، امام دریافت می‌کند و بقیه بین [[مجاهدان]] تقسیم می‌شود؛ اما اگر امام فرماندهی تعیین نکرده باشد، تمام غنایم از آن امام است و دیگران حقی در آن ندارند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۴۳.</ref>.
از [[ابن‌عباس]] نقل شده همراه [[جنگ‌های رسول خدا]]{{صل}} زنانی بودند که به مداوای مریضان می‌پرداختند و از [[غنیمت]] بهره‌مند می‌شدند، ولی برای آنان سهمی در نظر گرفته نمی‌شد<ref>الموسوعة الفقهیه، ج۲۲، ص‌۲۵۸ ذیل واژه رضخ.</ref>. در روایتی آمده [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[زنان]] حاضر در [[جبهه]] نَفَل قرار می‌داد؛ یعنی سهمی کمتر از سهم مجاهدان می‌داد. [[علامه مجلسی]] نفَل را در اینجا به بخش اندک معنا کرده است<ref>محمدباقر مجلسی، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۹، ص‌۳۹۴: {{عربی|و المراد هنا العطاء القليل أقل من السهم}}.</ref>. درواقع نفل همان معنای [[رضخ]] را دارد. از [[صادقین]]{{ع}} نقل است که رسول خدا{{صل}} زنان را برای مداوای مجروحان به جبهه می‌برد، ولی سهمی از [[فیء]] و غنایم به آنان نمی‌داد؛ بلکه به آنان نَفَل یا مقدار اندکی [[مال]] می‌داد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۴۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص‌۱۴۸: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} خَرَجَ بِالنِّسَاءِ فِي الْحَرْبِ حَتَّى يُدَاوِينَ الْجَرْحَى وَ لَمْ يَقْسِمْ لَهُنَّ مِنَ الْفَيْ‌ءِ شَيْئاً وَ لَكِنَّهُ نَفَّلَهُنَّ}}.</ref>.
ظاهر این است رضخ که در این خبر از آن به نفل تعبیر شده، از اصل غنیمت بوده است. [[شیخ طوسی]] نیز تصریح دارد که رضخ از اصل [[غنیمت]] است<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۷۰.</ref>؛ البته برخی گفته‌اند [[رضخ]] از سهم [[مجاهدان]] و برخی گفته‌اند از [[خمس]] خمس بوده است؛ یعنی از سهم [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>الموسوعة الفقهیه، ج۲۵، ص‌۱۷۶، ذیل واژه سلب.</ref>. تردیدی نیست که سلب و [[صفو]] [[مال]]، از اصل غنیمت و قبل از تقسیم آن به پنج قسمت برداشت می‌شود. در خبر [[موسی بن جعفر]]{{ع}} آمده که صفو مال برای [[امام]] است قبل از قسمت و [[اخراج]] خمس<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۴۴.</ref>.
۴. '''نَفَل و تنفیل''': نفل در لغت به معنای غنیمت است که جمع آن [[انفال]] است؛ اما معنای دیگر آنکه اصطلاح است، این است که [[امیر]] و [[فرمانده]] برای افرادی که کار خاصی انجام می‌دهند، از قبل پاداشی مشخص می‌کند؛ مثلاً می‌گوید: هر کس برود از موضع [[دشمن]] خبر بیاورد، این‌قدر [[پاداش]] دارد یا هر کس بتواند از همه زودتر به منطقه دشمن [[نفوذ]] کند، این‌قدر پاداش دارد. این پاداش را در اصطلاح نفَل می‌گویند. [[شیخ طوسی]] در مبسوط نفل را این‌گونه معنا کرده است: نفل آن است که امام بر گروهی از مجاهدان بخشی از غنیمت را برابر شرطی خاص قرار دهد؛ مثل اینکه بگوید هر کس مرا برای رسیدن به فلان [[قلعه]] [[راهنمایی]] کند، این‌قدر پاداش دارد. این نفل از معنای زیادی است<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۸.</ref>؛ چون افزون بر غنیمت است.
نفل را امام می‌تواند از سهم خود از انفال و فیء قرار دهد و می‌تواند از اصل غنیمت قرار دهد و بهتر است از اصل غنیمت قرار دهد<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج‌۲، ص‌۶۸.</ref>. [[علامه حلی]] در تحریر به‌تفصیل به موضوع نفل پرداخته است<ref>علامه حلی، تحریر الأحکام، ج‌۲، ص‌۱۷۶.</ref>.
[[راغب]] [[اصفهانی]] در تعریف نفل و تفاوت آن با غنیمت گوید: {{عربی|النَّفَلُ: ما يَحْصُلُ للإنسانِ قبْلَ القِسْمَةِ من جُمْلَةِ الغَنِيمَةِ}}: «نفل چیزی است که برای [[انسان]] از اصل [[غنایم]] به دست می‌آید قبل از تقسیم». برابر این تعریف، نفل از اصل [[غنیمت]] داده می‌شود و جدای از سهمی است که یک فرد حاضر در صحنه [[نبرد]] دریافت می‌کند.
در روایتی که درباره [[زنان]] حاضر در [[جنگ]] نقل شد، آمده بود که [[رسول خدا]]{{صل}} به زنان از فیء سهمی نمی‌داد؛ بلکه {{متن حدیث|نَفَّلَهُنَّ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۴۵؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص‌۱۴۸: {{متن حدیث|إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} خَرَجَ بِالنِّسَاءِ فِي الْحَرْبِ حَتَّى يُدَاوِينَ الْجَرْحَى وَ لَمْ يَقْسِمْ لَهُنَّ مِنَ الْفَيْ‌ءِ شَيْئاً وَ لَكِنَّهُ نَفَّلَهُنَّ}}.</ref>: «به آنان [[پاداش]] می‌داد». شاید بشود گفت اینکه سهمی نمی‌داده، یعنی سهم مشخصی از اصل غنیمت برای آنان در نظر نمی‌گرفته؛ بلکه کمکی به عنوان پاداش برای آنان در نظر می‌گرفته است، در صورتی که نفل را در آن [[روایت]] به این معنای مصطلح بگیریم.
[[شیخ طوسی]] در [[استبصار]] بیان می‌کند چون زنان [[وظیفه]] ندارند در جنگ حاضر شوند، سهمی از [[غنایم]] ندارند. او می‌نویسد: زنان بر [[جهاد]] ملزم نمی‌شوند؛ زیرا آنان اساساً [[اهل]] جهاد نیستند، به همین جهت بهره‌ای از غنیمت ندارند؛ پس اگر در جنگ حاضر شوند، برای آنان نفل است، برابر آنچه [[امام]] در نظر می‌گیرد<ref>شیخ طوسی، الإستبصار، ج۳، ص‌۳.</ref>.
طبق [[استدلال]] شیخ طوسی که افراد غیرموظف اگر در [[جبهه]] حاضر شوند، فقط نفل دریافت می‌کنند می‌توان گفت [[اعراب]] ([[مسلمانان]] بیابان‌نشین) نیز چنین سهمی داشتند. [[زراره]] نقل می‌کند که فرمود: امام [[مسئول]] است و پاداش می‌دهد و می‌بخشد آنچه بخواهد، قبل از آنکه سهام مشخص شود و به‌تحقیق که رسول خدا{{صل}} با قومی جنگید و از [[فیء]] و غنایم بهره‌ای برای آنان قرار نداد و اگر خواست می‌تواند بین آنان غنایم و فیء را تقسیم نماید<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص‌۵۴۴: {{متن حدیث|الْإِمَامُ يُجْرِي وَ يُنَفِّلُ وَ يُعْطِي مَا شَاءَ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ السِّهَامُ وَ قَدْ قَاتَلَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} بِقَوْمٍ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ فِي الْفَيْ‌ءِ نَصِيباً وَ إِنْ شَاءَ قَسَمَ ذَلِكَ بَيْنَهُمْ}}.</ref>.
برابر آنچه در [[اخبار]] آمده، اعراب [[بادیه‌نشین]] اگر بجنگند، سهمی مشخص مانند دیگر [[مجاهدان]] از [[غنایم]] ندارند و این تصمیمی بوده که [[رسول خدا]]{{صل}} گرفته است. [[کلینی]] از [[موسی بن جعفر]]{{ع}} نقل می‌کند: «و برای [[اعراب]] چیزی از غنایم نیست، گرچه همراه [[امام]] [[جهاد]] کنند؛ زیرا رسول خدا{{صل}} با اعراب [[مصالحه]] کرد که آنان را در مناطق خود رها کند و [[هجرت]] نکنند با این شرط که اگر رسول خدا{{صل}} از سوی [[دشمن]] مورد [[هجوم]] قرار گرفت، آنها را [[حرکت]] دهد و با کمک آنها بجنگد و برای آنان سهمی از [[غنیمت]] نباشد. این سنتی است که در میان آنان و دیگران جریان دارد»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص‌۵۴۱ و ج۵، ص۴۴: {{متن حدیث|وَ لَيْسَ لِلْأَعْرَابِ مِنَ الْغَنِيمَةِ شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ قَاتَلُوا مَعَ الْإِمَامِ، لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} صَالَحَ الْأَعْرَابَ أَنْ يَدَعَهُمْ فِي دِيَارِهِمْ وَ لَا يُهَاجِرُوا عَلَى أَنَّهُ إِنْ دَهِمَ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} مِنْ عَدُوِّهِ دَهْمٌ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ فَيُقَاتِلَ بِهِمْ وَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْغَنِيمَةِ نَصِيبٌ وَ سُنَّةٌ جَارِيَةٌ فِيهِمْ وَ فِي غَيْرِهِمْ}}.</ref>.
در این [[صورت امام]] و [[فرمانده]] می‌تواند برای آنان چیزی قرار دهد که تعیین مقدار آن بر عهده امام است. [[شیخ طوسی]] در مبسوط بیان کرده: اعراب سهمی از غنایم ندارند و برای امام جایز است که چیزی ([[رضخ]]) برای آنان در نظر بگیرد یا از سهم [[ابن‌سبیل]] از [[صدقه]] ([[زکات]]) به آنان بدهد؛ زیرا این عنوان آنان را در بر می‌گیرد؛ چون از محل سکونت خود که [[بادیه]] است، خارج شده‌اند و نیازمند هستند؛ البته بنا بر این [[استدلال]]، از سهم [[سبیل‌الله]] نیز می‌توانند دریافت کنند.
اعراب از [[بیت‌المال]] و [[اراضی خراجیه]] و [[جزیه]] که سهم مجاهدان است<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج‌۲، ص‌۵۳؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج‌۱، ص‌۳۸۰: {{متن حدیث|إِنَّمَا الْجِزْيَةُ عَطَاءُ الْمُجَاهِدِينَ}}.</ref>، سهمی ندارند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص‌۴۵: {{متن حدیث|سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَعْرَابِ... فَلَهُمْ مِنَ الْجِزْيَةِ شَيْ‌ءٌ قَالَ: لَا}}.</ref>. برابر روایتی که در منابع [[عامه]] آمده، اعراب اگر به جهاد بپردازند سهم می‌برند<ref>ابوعیسی محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۴، ص‌۱۶۲: {{متن حدیث|الأعراب ليس لهم في الْغَنِيمَةِ وَالْفَيْءِ شَيْءٌ إلاّ أَنْ يُجَاهِدُوا}}.</ref>؛ اما [[اخبار]] [[اهل بیت]]{{عم}} این نظر را رد می‌کند. [[امام صادق]]{{ع}} در دیدار با [[عمرو بن عبید]] این نظر را رد می‌کند. حضرت خطاب به وی می‌گوید: آیا نظرت این است که چهارپنجم [[غنایم]] بین تمام [[جنگجویان]] تقسیم می‌شود؟ پاسخ می‌دهد: آری. امام صادق{{ع}} می‌فرماید: به‌تحقیق که [[مخالفت]] کردی با [[سیره رسول خدا]]{{صل}}. بین من و تو در این موضوع، [[فقهای مدینه]] و بزرگان آنان [[داوری]] کنند؛ از آن بپرس؛ زیرا آنان [[اختلاف]] ندارند و درگیری نمی‌کنند در اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} با [[اعراب]] [[مصالحه]] کرد که آنان را در منطقه‌شان رها کند و به سوی [[مدینه]] [[هجرت]] نکنند مبنی بر اینکه اگر به [[پیامبر]]{{صل}} [[حمله]] شد، آنان را برای [[جهاد]] بخواند و همراه آنان بجنگد، درحالی‌که برای آنان از [[غنیمت]] بهره‌ای نباشد. درحالی‌که توی مدعی می‌گویی به همه شرکت‌کنندگان از غنایم داده می‌شود. به‌تحقیق که مخالفت کردی با [[سیره پیامبر]]{{صل}} در آنچه درباره [[سیره]] ایشان با [[مشرکان]] گفتی<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج‌۵، ص‌۲۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‌۶، ص‌۱۵۰.</ref>.
پس از اینکه غنایم جمع شد و مخارج [[حفاظت]]، نگهداری و نقل آن و چهار موردی که ذکر کردیم، از آن کسر شد، غنایم به پنج قسمت تقسیم می‌شد؛ یک‌پنجم از آن رسول خدا{{صل}} و [[امام]] [[مسلمانان]] بوده و بقیه بین [[مجاهدان]] به‌طور مساوی تقسیم می‌شد. برابر اخبار برای سواره دو سهم و برای پیاده یک سهم داده می‌شد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۷: {{متن حدیث|أَنَّ لِلْفَارِسِ سَهْمَيْنِ وَ لِلرَّاجِلِ سَهْماً}}.</ref>. [[نقلی]] است از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که برای سواره سه سهم در نظر می‌گرفت<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص‌۱۴۷: {{متن حدیث|أَنَّ عَلِيّاً{{ع}} كَانَ يَجْعَلُ لِلْفَارِسِ ثَلَاثَةَ أَسْهُمٍ وَ لِلرَّاجِلِ سَهْماً}}.</ref>. این تقسیم درباره [[اسیران]] [[زن]]، بچه‌ها، [[غلامان]] و مردان هم [[اعمال]] می‌شد. البته این [[احکام]] دربارۀ جنگ‌های امروز ممکن است متفاوت باشد؛ زیرا تأمین بسیاری از تجهیزات و امکانات گسترده و وسیع آن در ابعاد مختلف هوایی و زمینی و الکترونیکی بر عهده حکومت‌هاست.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره اقتصادی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۲۱۷-۲۲۷.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش