پرش به محتوا

شناخت اولو الامر: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:
{{متن حدیث|يَكُونُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً... كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ}}<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، کتاب اماره، باب ۱؛ احمدبن حنبل، المسند، ج۵، صص۹۰، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۶؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۷۷؛ جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۱۸.</ref>.
{{متن حدیث|يَكُونُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً... كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ}}<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، کتاب اماره، باب ۱؛ احمدبن حنبل، المسند، ج۵، صص۹۰، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۶؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۷۷؛ جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۱۸.</ref>.
و قید {{متن حدیث|مِنْ بَعْدِي}} یا {{متن حدیث|بَعْدِي}} همه دوران‌های پس از [[پیامبر]]{{صل}} تا [[قیامت]] را شامل می‌شود، چون تعبیر {{متن حدیث|مِنْ بَعْدِي}} به صورت مطلق استعمال شده و هیچ قید محدودکننده‌ای برای آن بیان نشده است.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۱۶۱.</ref>.
و قید {{متن حدیث|مِنْ بَعْدِي}} یا {{متن حدیث|بَعْدِي}} همه دوران‌های پس از [[پیامبر]]{{صل}} تا [[قیامت]] را شامل می‌شود، چون تعبیر {{متن حدیث|مِنْ بَعْدِي}} به صورت مطلق استعمال شده و هیچ قید محدودکننده‌ای برای آن بیان نشده است.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۱۶۱.</ref>.
===[[امامان اهل بیت]] مصداق [[خلفای دوازده‌گانه]]===
در [[روایات]] «[[خلفای اثناعشر]]» ویژگی‌هایی برای [[جانشینان دوازده‌گانه]] [[پیامبر]] بیان شده که مجموع آن ویژگی‌ها، جز در امامان اهل بیت{{عم}} در کسان دیگری دیده نمی‌شود. به همین دلیل روایات یاد شده جز بر [[امامان معصوم]]{{عم}} بر کس دیگری قابل تطبیق نیست. برخی [[ویژگی‌های امامان]] در این [[احادیث]]، عبارت است از:
# عدد آنان [[دوازده نفر]] است، نه کمتر و نه بیشتر، در [[حدیث جابر]] آمده است: {{متن حدیث|يَكُونُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً...}}<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، کتاب اماره، باب ۱؛ احمد بن حنبل، المسند، ج۵، صص۹۰، ۹۳، ۹۵ و ۱۰۶؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص٢٧٧.</ref>. پس از من [[دوازده نفر خلیفه]] خواهند بود. در [[حدیث]] [[ابن مسعود]] آمده است: {{متن حدیث|... اثْنَا عَشَرَ كَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ‌}}<ref>احمد بن حنبل، المسند، ج۲، ص۵۵؛ محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک الصحیحین، ج۴، ص۵۰۱؛ علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۵، ص۳۴۴.</ref>. دوازده نفر به عدد [[نقبای بنی اسرائیل]] و نقبای بنی اسرائیل به تصریح [[قرآن کریم]] [[دوازده]] نفرند {{متن قرآن|وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا}}<ref>«و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم» سوره مائده، آیه ۱۲.</ref>.
# همگیِ آنان از قریش‌اند {{متن حدیث|... كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ}}<ref>محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، کتاب احکام، باب ۵۱؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعة، ج۶، ص۵۶۹.</ref>.
# خلفای کل [[امت اسلامی]] اند؛ که بحث آن در سطور فوق گذشت.
# قوام [[دین]] به وجود آنها وابسته است {{متن حدیث|لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ يَكُونَ عَلَيْكُمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً...}}<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، کتاب اماره، باب ۱.</ref>.
# [[عزت]] دین دائر مدار [[خلافت]] خلفای دوازده‌گانه است {{متن حدیث|لا يزال الدين عزيزا إلى اثنى عشر خليفة...}}<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، کتاب اماره، باب ۱؛ احمد بن حنبل، المسند، ج۵، صص۹۰، ۹۹، ۱۰۰ و۱۰۶.</ref>.
# [[دشمنی]] [[دشمنان]] به آنان [[زیان]] نمی‌رساند؛ {{عربی|لا يضرهم عداوة مَن عاداهم...}}؛ {{عربی|لا يضرهم من خذلهم...}}<ref>سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۹۵.</ref>. این تعبیرها نشان می‌دهد [[خلافت]] [[خلفای دوازده‌گانه]] [[رسول خدا]]{{صل}}، لزوماً به معنای [[حکومت]] و [[قدرت ظاهری]] نیست؛ چون اگر چنین باشد و [[مردم]] آنان را تنها بگذارند و این امر، به [[شکست]] ظاهری آنان منتهی شود، [[زیان]] آشکاری به آنان وارد شده است؛ بنابراین [[حاکمیت]] و [[سلطه]] ظاهری، در خلافت آنان نقشی ندارد و خلافت آنان یک [[منصب الهی]] است و حاکمیت و قدرت ظاهری، یکی از [[شئون]] [[خلافت الهی]] آنان به شمار می‌آید؛ اگر زمینه آن فراهم گردد، [[خلفای رسول]] [[خدا]]{{صل}} به آن مبادرت می‌کنند؛ اما اگر زمینه فراهم نشد، هیچ زیانی به [[منصب]] خلافتِ الهیِ آنان وارد نخواهد شد.
# خلافت‌شان [[خلافت صالحان]] است؛ شماری از تعبیرهای [[روایات خلفای اثناعشر]] گویای آن است که مسئله خلافت در دوران خلافت خلفای دوازده‌گانه، در مسیر خیر و صلاح خواهد بود {{عربی|لا يزال هذا الأمر صالحاً اثناعشر اميرا كلهم من قريش}}<ref>احمد بن حنبل، المسند، ج۵، صص ۹۷ و ۱۰۷؛ محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک الصحیحین، ج۳، ص۶۱۸؛ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۴۱۱.</ref>.
اکنون اگر به مجموعه ویژگی‌های گذشته که از سوی [[پیامبر]]{{صل}} برای خلفای دوازده‌گانه بیان شده نگاه کنیم، تردید نخواهیم کرد این ویژگی‌ها، جز بر [[امامان دوازده‌گانه]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}}، بر کس دیگری قابل تطبیق نیست.
با نگاهی به [[تاریخ]] [[خلافت اسلامی]]، سلسله‌ای را نمی‌یابیم که خلفای آن منطبق بر [[روایات]] فوق باشد؛ سلسله‌ای که از [[دوازده نفر]] تشکیل شده باشد، خلفای کل [[امت اسلامی]] باشند، همه‌شان از [[قریش]] باشند، همگیِ آنان افرادی [[صالح]] و شایسته باشند و دشمنیِ [[دشمنان]]، به خلافت آنان زیان نرساند؛ پس باید بپذیریم مقصود از خلفای دوازده‌گانه، [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت]] پیامبرند و اوصاف بیان شده در روایات، به تمام و کمال در وجود آنان متبلور است.
شاید همین قرائن موجب شده تا [[شیخ سلیمان قندوزی حنفی]] [[احادیث]] [[خلفای اثناعشر]] را با تعبیر {{عربی|كلهم من بني هاشم}} نقل کند و بنویسد: برخی [[محققان]] گفته‌اند: مقصود از روایاتی که دلالت دارد بر اینکه خلفای پس از [[پیامبر]] [[دوازده]] نفرند، [[امامان]] دوازده‌گانه‌ای هستند که از [[اهل بیت]] پیامبرند؛ زیرا حمل [[احادیث]]، بر خلفای پس از پیامبر که از [[اصحاب]] آن حضرت بودند ممکن نیست؛ زیرا آنان کمتر از دوازده نفرند. حمل [[روایات]] بر [[حاکمان اموی]] هم ممکن نیست؛ زیرا اولاً: عددشان بیشتر از [[دوازده نفر]] است، ثانیاً: آنان افرادی [[ستمگر]] بوده‌اند. ثالثاً: از غیر [[بنی هاشم]] بوده‌اند، در حالی که پیامبر{{صل}} فرمود: همه [[امامان دوازده‌گانه]] از بنی هاشم‌اند.
حمل [[روایات خلفای اثناعشر]] بر [[حاکمان عباسی]] هم ممکن نیست؛ زیرا اولاً: عدد آنان بیشتر از دوازده نفر است، ثانیاً [[احترام]] [[اهل بیت پیامبر]] را نگه نداشته و بر آنها [[ستم]] روا داشتند؛ پس به ناچار باید روایات خلفای اثناعشر حمل شود بر امامان دوازده‌گانه‌ای که از [[عترت]] و اهل بیت پیامبرند؛ زیرا آنان [[داناترین]] و [[پرهیزکارترین]] افراد [[روزگار]] خود بوده و از [[برترین]] حسب و [[نسب]] برخوردار و گرامی‌ترین [[مردم]] نزد [[خداوند]] بوده‌اند. آنان [[علوم]] خویش را از طریق [[پدران]] خود از جدشان [[رسول خدا]] به [[ارث]] برده و از [[علم لدنی]] نیز برخوردار بودند. [[حدیث ثقلین]] و روایات دیگر نیز نشان می‌دهد مقصود پیامبر از روایات خلفای اثناعشر، امامان دوازده‌گانه از اهل بیت پیامبرند<ref>سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج۳، ص۲۹۲-۲۹۳.</ref>.
اسناد و مدارک فوق و شواهد دیگری از این دست که به دلیل رعایت اختصار، از ذکر آن خودداری کردیم، [[عالمان شیعه]] [[امامیه]] را به این [[باور]] رسانده است که بگویند [[بشارت]] رسول خدا{{صل}} به آمدن [[دوازده نفر خلیفه]] پس از ایشان بشارتی [[الهی]] است که رسول خدا آن را [[ابلاغ]] کرده است؛ زیرا آن‌گونه که [[قرآن]] رسول خدا را معرفی می‌کند، آن حضرت شخصیتی است که هیچ‌گاه از پیش خود سخن نمی‌گوید<ref>{{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>؛ به ویژه در موضوع مهمی مانند [[جانشینان]] خود و [[رهبران]] [[دوازده‌گانه]] [[امت اسلامی]]، بلکه سخن ایشان بشارتی [[الهی]] است که بر زبان [[پیامبر]] جاری گشته است.
حال که این موضوع بشارتی الهی است و [[بشارت دهنده]] بزرگ‌ترین پیامبر [[خداوند]]، باید مصداق‌های این [[بشارت]] نیز الهی و از جانب خداوند باشد و آنان را خداوند و پیامبر تعیین کنند. چگونه ممکن است [[بشارت پیامبر]]{{صل}} الهی باشد و بشارت دهنده، [[پیامبر خدا]] باشد، اما تعیین مصداق‌های بشارت آن هم در چنین مسئله مهمی به [[عالمان]] دربار [[حاکمان اموی]] و [[عباسی]] واگذار شود تا آنان بر اساس گرایش‌های [[فکری]] خود، هر کسی را تشخیص دادند به عنوان مصداق این بشارت تعیین و معرفی کنند؟!
همچنین تعیین عدد و اوصاف [[خلفا]] توسط پیامبر{{صل}}، به وضوح گویای آن است که [[تعیین جانشین پیامبر]]{{صل}} [[حقّ]] [[خدا]] و پیامبر است، نه حقّ [[مردم]]. اگر حقّ مردم بود، باید آنان می‌توانستند به هر تعدادی که لازم می‌دانند و از هر [[قوم]] و قبیله‌ای که تشخیص می‌دهند، برای خود خلفایی برگزینند. در حالی که [[رسول خدا]]{{صل}} برای آنان چنین حقی قائل نشده، هم عدد خلفای امت اسلامی و هم اوصاف آنان را شخصاً تعیین کرده‌اند. اقدام پیامبر گویای آن است که این اقدام، حقّ خدا و پیامبر{{صل}} است، اگر حقّ مردم بود، یقیناً رسول خدا{{صل}} در حقّ آنان [[مداخله]] نمی‌کرد؛ بلکه به آنان [[اجازه]] می‌داد خودشان در مورد خلفا و [[حاکمان]] [[جامعه اسلامی]] [[تصمیم‌گیری]] کنند؛ در حالی که چنین اجازه‌ای را به آنان نداد.
نتیجه‌ای که از مقدمات فوق به دست می‌آید آن است که واژه «اَمر» در کلمه «[[اولی الأمر]]» به معنای [[امامت]] و [[خلافت]] و اصطلاح «اولی الأمر» به معنای [[جانشین پیامبر]]{{صل}} و [[امام]] [[مسلمانان]] است.
نیز خلافت و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} پس از ایشان تا [[قیامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد. عدد خلفای قرشی‌تبار پیامبر{{صل}} و [[رهبران]] [[امت اسلامی]] پس از آن حضرت تا [[قیامت]] [[دوازده]] نفرند و [[خلفای دوازده‌گانه]]، به [[شهادت]] اوصافی که برای آنان در متن [[روایات خلفای اثناعشر]] بیان شده، [[امامان اهل بیت]]{{عم}}‌اند؛ پس [[مصداق اولی الأمر]] در هر عصری باید همان [[خلیفه]] و امامی باشد که از [[جانشینان دوازده‌گانه]] [[پیامبر]] است. آری، وقتی که در هر زمانی، شخصی از [[جانشینان پیامبر]] که از [[خانواده]] آن حضرت است در میان [[جامعه اسلامی]] وجود دارد چرا او را مصداق اولی الأمر ندانیم و سراغ احتمال‌هایی برویم که هیچ دلیلی آن را [[تأیید]] نمی‌کند و هیچ تناسبی با مفاد و مضمون [[آیه]] ندارد. در پایان این بحث بیان این نکته نیز گفتنی است که با توجه به اینکه عُمر [[دنیا]] طولانی است و عدد [[امامان]] فقط [[دوازده نفر]] است، باید عُمر یکی از [[امامان دوازده‌گانه]] غیر متعارف و طولانی باشد و این [[شخصیت]] چنان که در [[روایات]] به نام [[مبارک]] ایشان تصریح شده<ref>صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۸۲؛ محمد بن علی ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۱، ص۲۹۸؛ ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص۶۵.</ref>، آخرین نفر از سلسله [[امامان معصوم]]، [[امام]] [[مهدی موعود]]{{ع}} است.<ref>[[غلامحسین زینلی|زینلی، غلامحسین]]، [[آیه اولی الامر (کتاب)|آیه اولی الامر]]، ص ۱۶۵.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۶۹۳

ویرایش