بحث:ابوموسی اشعری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
جز (جایگزینی متن - 'سال ۳۷ هجری' به 'سال ۳۷ هجری') |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
[[ابوموسی]] مردی کوته قامت، لاغراندام و کوسه بود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۶.</ref>. صدای دلکشی داشت و [[رسول خدا]]{{صل}} صدای نیکوی وی را ستود و آن را مانند صدای نیهای [[آل داود]]{{ع}} دانست<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۰؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۲، ص۴۸۵.</ref>. صدای نیکوی او در [[نماز جماعت]]، مأمومان را به [[تعجب]] وامی داشت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۱؛ و ر.ک: ابن ابی شیبه، ج۷، ص۱۵۴.</ref>. حتی [[همسران رسول خدا]]{{صل}}، [[مشتاق]] شنیدن آوای خوش قرائت [[نماز]] وی بودند<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۱؛ ابن عساکر، ج۳۲، ص۵۰. این گزارش برای زنان خود ابوموسی نیز نقل شده است: ابن عساکر، ج۳۲، ص۸۴.</ref>. رسول خدا{{صل}} او را با [[القاب]] بلندی مانند سالار سوارکاران (= سیدالفوارس) ستود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۰.</ref>. در برابر گزارشهای یاد شده، برخی [[اخبار]]، از موقعیت نامناسب ابوموسی نزد رسول خدا{{صل}} حکایت دارد. بر اساس گزارشی، [[عمار]]، [[شاهد]] لعن [[ابو موسی]] از سوی رسول خدا{{صل}} بوده است. اما ابوموسی میگفت: رسول خدا{{صل}} برای وی [[استغفار]] کرده است<ref>ابن عساکر، ج۳۲، ص۹۳. در این گزارش، احتمال جابه جا شدن نام پیامبر خدا{{صل}} با امام علی{{ع}} وجود دارد.</ref>. در گزارش منحصر به فرد دیگری، ابو موسی از سوی [[حذیفة بن یمان]] که در میان [[صحابه]] به شناختن [[منافقان]] شهره بود، به عنوان [[منافق]] قلمداد شده است<ref>فسوی، ج۲، ص۷۷۱.</ref>؛ چنانکه کتب [[شیعی]]، وی را یکی از چهارده نفری دانستهاند که در [[جنگ تبوک]]، قصد رماندن شتر رسول خدا{{صل}} را داشتهاند<ref>صدوق، ص۴۹۹؛ و ر.ک: طبری شیعی، ص۱۵۷؛ بیاضی، ج۳، ص۲۴۷. برای اطلاع از نقل دیگری از این خبر که در آن تصریحی به نفاق ابوموسی نشده، ر.ک: ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۸۸.</ref>. گزارشهای دسته دوم را میتوان ناشی از ناخرسندی عدهای از مواضع بعدی [[ابو موسی]] به ویژه در دوره [[امام علی]]{{ع}} ارزیابی کرد. | [[ابوموسی]] مردی کوته قامت، لاغراندام و کوسه بود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۶.</ref>. صدای دلکشی داشت و [[رسول خدا]]{{صل}} صدای نیکوی وی را ستود و آن را مانند صدای نیهای [[آل داود]]{{ع}} دانست<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۰؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۲، ص۴۸۵.</ref>. صدای نیکوی او در [[نماز جماعت]]، مأمومان را به [[تعجب]] وامی داشت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۱؛ و ر.ک: ابن ابی شیبه، ج۷، ص۱۵۴.</ref>. حتی [[همسران رسول خدا]]{{صل}}، [[مشتاق]] شنیدن آوای خوش قرائت [[نماز]] وی بودند<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۱؛ ابن عساکر، ج۳۲، ص۵۰. این گزارش برای زنان خود ابوموسی نیز نقل شده است: ابن عساکر، ج۳۲، ص۸۴.</ref>. رسول خدا{{صل}} او را با [[القاب]] بلندی مانند سالار سوارکاران (= سیدالفوارس) ستود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۸۰.</ref>. در برابر گزارشهای یاد شده، برخی [[اخبار]]، از موقعیت نامناسب ابوموسی نزد رسول خدا{{صل}} حکایت دارد. بر اساس گزارشی، [[عمار]]، [[شاهد]] لعن [[ابو موسی]] از سوی رسول خدا{{صل}} بوده است. اما ابوموسی میگفت: رسول خدا{{صل}} برای وی [[استغفار]] کرده است<ref>ابن عساکر، ج۳۲، ص۹۳. در این گزارش، احتمال جابه جا شدن نام پیامبر خدا{{صل}} با امام علی{{ع}} وجود دارد.</ref>. در گزارش منحصر به فرد دیگری، ابو موسی از سوی [[حذیفة بن یمان]] که در میان [[صحابه]] به شناختن [[منافقان]] شهره بود، به عنوان [[منافق]] قلمداد شده است<ref>فسوی، ج۲، ص۷۷۱.</ref>؛ چنانکه کتب [[شیعی]]، وی را یکی از چهارده نفری دانستهاند که در [[جنگ تبوک]]، قصد رماندن شتر رسول خدا{{صل}} را داشتهاند<ref>صدوق، ص۴۹۹؛ و ر.ک: طبری شیعی، ص۱۵۷؛ بیاضی، ج۳، ص۲۴۷. برای اطلاع از نقل دیگری از این خبر که در آن تصریحی به نفاق ابوموسی نشده، ر.ک: ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۸۸.</ref>. گزارشهای دسته دوم را میتوان ناشی از ناخرسندی عدهای از مواضع بعدی [[ابو موسی]] به ویژه در دوره [[امام علی]]{{ع}} ارزیابی کرد. | ||
== [[ابوموسی اشعری]] == | |||
او عبدالله [[قیس بن سلیم]] بن حضار بن عامر بن بکر بن عامر بن عذر بن وائل بن جماهر بن [[اشعری]] و کنیه او [[ابوموسی]] بود. او از جمله افرادی بود که هم به کنیه و هم به اسم مشهور بوده است، از [[مردم یمن]] و از [[قبیله]] [[اشعریان]]. مادر او ظبیه دختر وهب بن عک بود. او هنگام ورود به [[همپیمان]] [[سعید بن عاص]] شد و سپس [[اسلام]] آورد. در [[هجرت]] او به [[حبشه]] [[اختلاف]] است گروهی معتقدند که او پس از [[اسلام آوردن]] به حبشه هجرت کرده است و بعد از [[فتح خیبر]] به همراه [[جعفر بن ابیطالب]] به [[مدینه]] بازگشت و از [[غنائم]] [[جنگ خیبر]] بهرهمند شد؛ ولی گروهی از جمله [[ابناسحاق]] و [[واقدی]] بر این [[عقیده]] هستند که او بعد از [[قبول اسلام]] به سوی [[قوم]] خویش بازگشت و به حبشه [[مهاجرت]] نکرد. او بسیار لاغر و نحیف بوده است و قد کوتاهی داشته است و با صوت بسیار [[زیبایی]] [[قرآن]] میخوانده است. [[مرگ]] او را در ۶۳ سالگی و در [[مکه]] یا [[کوفه]] گفتهاند<ref>اصابه فی معرفة الصحابه، ج۴، صص ۱۸۲-۱۸۳.</ref>؛ ولی در سال مرگ او تشکیک کردهاند. بهطوریکه آن را از سال ۴۲ تا ۵۳ [[هجری]] را ذکر کردهاند. | |||
برخی دیگر از مورخان نوشتهاند پس از آنکه عمر از نامه [[ابوبکره]] اطلاع یافت؛ [[ابوموسی اشعری]] را به طرف [[بصره]] روان کرد و به او متذکر شد که به جایی میروی که [[شیطان]] در بین [[مردم]] [[رسوخ]] کرده است. پس به آنچه [[شناخت]] پیدا کردی پایبند باش تا [[خدا]] کار تو را دگرگون نکند. ابوموسی از عمر در خواست کرد چند تن از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} را با او همراه نماید تا در [[زمان]] [[سختی]] از آنان کمک بگیرد. و این تعبیر را به کار برد که [[یاران پیامبر]]{{صل}} بهسانِ نمک در طعام هستند. پس عمر به او [[اجازه]] داد هرکسی را که میخواهد با خود همراه کند. [[ابوموسی]] ۲۹ تن از [[اصحاب]] را که [[انس بن مالک]] و هشام بن عامر و [[براء بن مالک]] جزء آنان بودند، با خود همراه کرد و به طرف [[بصره]] [[حرکت]] کرد. ابوموسی پس از ورود به بصره، نامه [[عزل]] [[مغیره]] را که عمر به مختصرترین حالت نوشته بود، به او داد و نامه عمر را که برای [[مردم بصره]] نوشته بود بر ایشان خواند: «ابوموسی را به امارت شما فرستادم که [[حق]] [[ضعیف]] را از [[قوی]] بگیرد و همراه شما با [[دشمن]] [[پیکار]] کند و [[غنیمت]] شما را بشمارد و میانتان قسمت کند و راههایتان را [[پاک]] نماید»<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۸۸۱.</ref>. | |||
بدین ترتیب ابوموسی در [[سال هفده هجری]] به جای [[مغیرة بن شعبه]] به [[حکومت بصره]] رسید و در بدو ورود به بصره، چون [[عقل]] و [[ادب]] [[زیاد بن عبید]] را که پیشتر با مغیره [[همکاری]] میکرد، دیده بود، او را به عنوان [[دبیر]] خود [[انتخاب]] کرد<ref>الاخبارالطوال، ص۱۵۲.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص۱۰۵.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |