احمد بن شعیب نسائی: تفاوت میان نسخهها
←اعتبار نسائی و کتاب وی
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
[[نسایی]] در سفر به شام، هنگام مشاهده [[دشمنی]] [[شامیان]] با آن حضرت، کوشید با نوشتن کتابی، نظر آنان را [[تغییر]] دهد؛ اما [[مردم]] شام از او خواستند کتابی نیز در فضایل [[معاویه]] بنویسد. نسایی گفت: فضیلتی نمیشناسد؛ جز حدیث {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ لاَ تُشْبِعْ بَطْنَهُ}}<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۷۷؛ شذرات الذهب، ج۲، ص۲۳۹؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۴۰؛ تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۳۴۴. بر اساس روایات اهل سنت، پیامبر اکرم{{صل}} معاویه را خواست، گفتند: او مشغول خوردن غذا است. آن حضرت برای دومین بار او را طلب کرد. گفتند: در حال خوردن غذا است، سومین بار او را به حضورطلبید، گفتند: غذا میخورد! پیامبر اکرم{{صل}} فرمودند: اگر در حال خوردن غذا است، هرگز سیر نشود. از آن پس معاویه آن قدر غذا میخورد که خسته میشد ولی سیر نمیشد. شاعری با تمثل به این جریان گفته است: وصاحب لی بطنه کالهاویة کأن فی أحشائه معاویة ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۵۵؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۳.</ref> سپس او را در وسط [[مسجد جامع اموی]] کتک زدند و کشان کشان از [[مسجد]] بیرون بردند و چنان بر شکمش ضربه وارد کرده و بر خصیتین او فشار آورده بودند که بر اثر همین ضربات [[جان]] سپرد<ref>ر.ک: سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۱۳۲؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۷۷؛ در برههای از زمان، بنی امیه در شام تبلیغات فراوانی داشتند، مخالفان علی الخصوص شیعیان در این دوره رنج فراوانی از سوی حاکمان متحمل میشدند، کسی را که نامش علی بود تازیانه میزدند و سهم او را از بیت المال قطع میکردند و خانهاش را بر سرش ویران میساختند. اما به تدریج فشار از مردم برداشته شد و بغض اهل بیت{{عم}} از دل مردم بیرون رفت. در کتاب میزان الاعتدال آمده است که نامهای حسن، حسین و فاطمه در این کشور شایع شد. هر چند که هم اکنون نیز باقی ماندهامویان در شام هستند.</ref>. نسایی ناچار به شهر [[رمله]] [[فلسطین]] رفت و سال ۳۰۳ هجری بر اثر آن کتکها از دنیا رفت. برخی درگذشت او را [[مکه]] و خاک سپاری وی را بین [[صفا و مروه]] ذکر کردهاند<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲۳، ص ۱۰۹.</ref>. | [[نسایی]] در سفر به شام، هنگام مشاهده [[دشمنی]] [[شامیان]] با آن حضرت، کوشید با نوشتن کتابی، نظر آنان را [[تغییر]] دهد؛ اما [[مردم]] شام از او خواستند کتابی نیز در فضایل [[معاویه]] بنویسد. نسایی گفت: فضیلتی نمیشناسد؛ جز حدیث {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ لاَ تُشْبِعْ بَطْنَهُ}}<ref>وفیات الاعیان، ج۱، ص۷۷؛ شذرات الذهب، ج۲، ص۲۳۹؛ میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۴۰؛ تهذیب الکمال، ج۲۲، ص۳۴۴. بر اساس روایات اهل سنت، پیامبر اکرم{{صل}} معاویه را خواست، گفتند: او مشغول خوردن غذا است. آن حضرت برای دومین بار او را طلب کرد. گفتند: در حال خوردن غذا است، سومین بار او را به حضورطلبید، گفتند: غذا میخورد! پیامبر اکرم{{صل}} فرمودند: اگر در حال خوردن غذا است، هرگز سیر نشود. از آن پس معاویه آن قدر غذا میخورد که خسته میشد ولی سیر نمیشد. شاعری با تمثل به این جریان گفته است: وصاحب لی بطنه کالهاویة کأن فی أحشائه معاویة ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۵۵؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۱۳.</ref> سپس او را در وسط [[مسجد جامع اموی]] کتک زدند و کشان کشان از [[مسجد]] بیرون بردند و چنان بر شکمش ضربه وارد کرده و بر خصیتین او فشار آورده بودند که بر اثر همین ضربات [[جان]] سپرد<ref>ر.ک: سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۱۳۲؛ وفیات الاعیان، ج۱، ص۷۷؛ در برههای از زمان، بنی امیه در شام تبلیغات فراوانی داشتند، مخالفان علی الخصوص شیعیان در این دوره رنج فراوانی از سوی حاکمان متحمل میشدند، کسی را که نامش علی بود تازیانه میزدند و سهم او را از بیت المال قطع میکردند و خانهاش را بر سرش ویران میساختند. اما به تدریج فشار از مردم برداشته شد و بغض اهل بیت{{عم}} از دل مردم بیرون رفت. در کتاب میزان الاعتدال آمده است که نامهای حسن، حسین و فاطمه در این کشور شایع شد. هر چند که هم اکنون نیز باقی ماندهامویان در شام هستند.</ref>. نسایی ناچار به شهر [[رمله]] [[فلسطین]] رفت و سال ۳۰۳ هجری بر اثر آن کتکها از دنیا رفت. برخی درگذشت او را [[مکه]] و خاک سپاری وی را بین [[صفا و مروه]] ذکر کردهاند<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲۳، ص ۱۰۹.</ref>. | ||
[[حافظ ابن حجر]] در تهذیب التهذیب مینویسد: {{عربی|فسئل عن فضائل معاویة فأمسک عنه فضربوه فی الجامع و أخرج علیلا فمات}}<ref>تهذیب التهذیب، ج۱، ص۳۳، ح۶۶.</ref>؛ از [[نسائی]] در مورد [[فضائل]] معاویه سؤال شد وی از [نقل [[فضیلت]] برای معاویه] خودداری کرد لذا او را در | [[حافظ ابن حجر]] در تهذیب التهذیب مینویسد: {{عربی|فسئل عن فضائل معاویة فأمسک عنه فضربوه فی الجامع و أخرج علیلا فمات}}<ref>تهذیب التهذیب، ج۱، ص۳۳، ح۶۶.</ref>؛ از [[نسائی]] در مورد [[فضائل]] معاویه سؤال شد وی از [نقل [[فضیلت]] برای معاویه] خودداری کرد لذا او را در مسجد جامع کتک زدند و در حالی که [[علیل]] و مجروح بود از [[مسجد]] بیرون کردند پس او [[جان]] سپرد. | ||
هر چند نسائی از [[مدح]] معاویه خودداری کرده و طعنهایی نیز نسبت به وی دارد، اما روشن است که این موضوع ربطی به [[انصاف]] و | هر چند نسائی از [[مدح]] معاویه خودداری کرده و طعنهایی نیز نسبت به وی دارد، اما روشن است که این موضوع ربطی به [[انصاف]] و حقیقت گویی او ندارد<ref>البته ابن حجر عسقلانی و جمعی تصریح میکنند به این که معاویه را فضیلتی نیست، و ابن تیمیه هم اقرار میکند که هیچ روایت صحیح السندی در فضایل معاویه وجود ندارد. ابن تیمیه شخصی بسیار متعصب است و نسبت به اهل بیت پیامبر{{عم}} بغض شدیدی دارد؛ لذا اقرار به عدم وجود حتی یک روایت صحیح در فضیلت معاویه از سوی چنین کسی بسیار مغتنم است. منهاج السنة، ج۴، ص۲۳۱. عبدالله بن احمد بن حنبل نیز نقل میکند که از پدرم احمد بن حنبل دربارۀ علی و معاویه سؤال کردم. پدرم گفت: علی دشمنان زیادی داشت، دشمنان او هرچه جستجو کردند از یافتن عیبی در او ناتوان شدند؛ لذا مردی را که با او جنگید (یعنی معاویه را) ستودند، و این حیلهای بود که در این جهت به راه انداختند. ر.ک: فتح الباری، ج۷، ص۱۰۴، ح۳۵۵۵؛ تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۷۵.</ref> برای پی بردن به [[شخصیت]] نسائی همین کافی است که وی با نقل روایت از [[عمر بن سعد]] او را توثیق کرده است<ref>ر.ک: سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۳۵۰؛ تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۶۰، ح۴۲۴۱.</ref>. یحیی بن معین ـ که در عصر خود [[رئیس]] المحدثین به شمار میرفته است ـ در [[اعتراض]] به توثیق [[ابن سعد]] میگوید: {{عربی|کیف یکون من قتل الحسین بن علی (رضی الله عنه) ثقة؟!}}<ref>ر.ک: الجرح والتعدیل، ج۶، ص۱۱۱-۱۱۲، ح۵۹۲؛ تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۹۶، ح۷۴۷.</ref>. چگونه ممکن است، [[قاتل]] امام حسین ثقه باشد؟! | ||
علاوه بر این، روایات ضعیف در کتاب [[نسائی]] فراوان است. | علاوه بر این، روایات ضعیف در کتاب [[نسائی]] فراوان است. حافظ ابن قیم<ref>وی شاگرد ابن تیمیه است.</ref> در کتاب زاد المعاد فی هدی خیر العباد به نقل احادیثی از کتاب نسائی پرداخته که بزرگان [[اهل حدیث]] در سند، دلالت و یا به هر دو جهت در آنها خدشه وارد کردهاند<ref>ر.ک: زاد المعاد، ج۱، ص۱۶۸، فصل: {{عربی|قد روی أنه{{صل}} کان یصوم السبت و الأحد کثیرا}}.</ref>. شیخ ناصر الدین ألبانی نیز در کتاب صحیح و ضعیف [[سنن نسائی]] بیش از هشتاد [[حدیث]] را ضعیف الاسناد دانسته و بیش از سیصد حدیث را ضعیف شمرده است. | ||
بنابراین، کتاب نسائی هم خالی از [[طعن]] نیست، و خود او هم [[شخصیت]] موجهی ندارد<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۹۶.</ref>. | بنابراین، کتاب نسائی هم خالی از [[طعن]] نیست، و خود او هم [[شخصیت]] موجهی ندارد<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۹۶.</ref>. |