پرش به محتوا

یاران صالح در معارف و سیره امام صادق: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


راهبرد [[امام صادق]]{{ع}} در تشکیل جامعه یاران صالح، رویکردی جامع و چندبُعدی دربردارد که [[هدف]] آن [[تربیت]] انسان‌های [[متعهد]]، [[آگاه]] و تأثیرگذار در [[جامعه اسلامی]] بود. این الگوی [[تربیتی]] با تأکید بر ابعاد [[جهادی]]، [[روحی]] و [[اجتماعی]]، زمینه‌ساز تحولی عمیق در جامعه اسلامی شد.
==نقش [[امام صادق]]{{ع}} در بنیانگذاری گروه [[نخبگان]] صالح‌==
در گذشته از شرایط [[سیاسی]] و تناقضاتی که در [[زمان امام صادق]]{{ع}} موجود بوده، همچنین درباره [[اضطراب]] و تشویش در علایم حیاتی [[جامعه]] و نقش مخرّبی که جریانات [[فکری]] و سیاسی [[منحرف]] در این [[میانه]] [[بازی]] کردند و ضمیر و [[فکر]] و [[فرهنگ]] [[امّت]] را به [[انحراف]] کشاندند صحبت کردیم و گفتیم که در رأس این موج انحراف، [[سیاست]] [[ستمگران]] [[اموی]] بوده است که مدّت نسبتا زیادی هم به طول انجامیده است.
همچنین از برنامه [[اصلاحی]] امام صادق{{ع}} و روش [[اصلاح]] عام امّت توسّط آن حضرت سخن راندیم که احداث [[دانشگاه]] [[علمی]] یکی از حلقه‌های زنجیره [[اسلامی]] فراگیر آن حضرت بوده است.
امّا در [[حقیقت]] فعالیت امام صادق{{ع}}، در ساخت دانشگاه و سایر فعالیت‌های عمومی آن حضرت خلاصه نمی‌شود.؛ چراکه آن حضرت بسیار خوب می‌دانستند که بزرگترین [[هدف]] در آن شرایط [[حفظ دین اسلام]] است که اگر بر همین مقدار از فعالیت بسنده شود، بسا که در معرض تعطیل و نابودی قرار بگیرد. پس باید افرادی از درون ساخته شده، [[شخصیت]] آنها شکل بگیرد و این افراد در تمام عرصه‌های [[مملکت اسلامی]] پخش شده، تبدیل به عوامل [[قوّت]] و بقاء و [[حفظ]] امّت و [[دفاع]] از [[مقدّسات]] گردند.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۷۷.</ref>.


== نقش امام صادق{{ع}} در تشکیل و تربیت [[جامعه]] [[یاران]] [[صالح]] ==
==هدف از ایجاد [[جماعت]] صالح‌==
تشکیل جامعه یاران صالح یکی از مهم‌ترین ابتکارات [[اصلاحی]] در [[تاریخ]] [[اندیشه]] [[اسلامی]] است که توسط [[امام جعفر صادق]]{{ع}} پایه‌گذاری شد<ref>سید محمد باقر حکیم، دور أهل البیت فی بناء الجماعة الصالحة، ج۱.</ref>.
از اینجا امام صادق{{ع}} به سمت ساختن [[گروه صالحان]] با هدف [[تغییر]] و [[اصلاح جامعه اسلامی]] برطبق طرح [[اهل بیت]]{{عم}} [[حرکت]] خود را آغاز کردند.
چرا که وجود چنین جریانی باعث می‌شد که بسیاری از اهداف و منافعی که [[امام]]{{ع}} در حرکت رسالی خود سعی در تحقّق آن داشته‌اند به [[راحتی]] به‌دست آید.
این [[جمعیت]] [[صالح]] راه اهل بیت{{عم}} را ادامه داده‌اند.؛ چراکه وجود آنها گامی عملی در راه تحقّق طرح بزرگ اهل بیت{{عم}} برای جامعه بود.
اکنون ما بعضی از نکاتی که وجود این جماعت صالح برای تحقّق آنها ضروری بود، ذکر خواهیم کرد<ref>براى مطالعه مفصّل‌تر به سید محمد باقر حکیم، دور اهل البیت{{عم}} فى بناء الجماعة الصالحة جلد اوّل مراجعه کنید.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۸۴.</ref>.


== شرایط [[تاریخی]] و [[ضرورت]] تشکیل ==
===[[حفظ]] [[جامعه اسلامی]] ===
شرایط [[سیاسی]] و اجتماعی جامعه اسلامی در این دوره با ویژگی‌های زیر مشخص می‌شد:
وجود چنین افراد و چنین جریانی در میان [[امّت]]، رفته‌رفته دایره وجود [[افراد صالح]] و [[بیدار]] را در میان امّت گسترش می‌داد و هرچه این دایره وسعت بیشتری پیدا می‌کرد، [[اقتدار]] [[امام]]{{ع}} در [[تغییر]] اوضاع و اداره کردن کارهای [[سیاسی]] که در برابر [[حاکمان جور]] انجام می‌دادند بیشتر می‌شد.
# تأثیرات منفی سیاست‌های طولانی‌مدت [[حکومت اموی]] بر فرهنگ اسلامی؛
این گروه خود نیرویی به [[حساب]] می‌آمدند که در مقابل حملات [[فکری]] و [[اخلاقی]] که [[جهان اسلام]] در آن [[زمان]] با آن روبرو بود بایستند. [[تاریخ]] نقش فعّال و برجسته‌ای از این افراد در از بین بردن بنیان‌های فکری و سیاسی که فرقه‌های‌ ضالّه بر آنها تکیه داشتند نشان می‌دهد آنجا که مناقشات و [[مناظرات]] این افراد را با [[رهبران]] آن [[فرقه‌ها]] مانند زنادقه و مجبّره و [[مرجئه]] و دیگران نقل کرده است.
# فعالیت جریان‌های [[فکری]] و سیاسی ناهمسو با مبانی اسلامی؛
[[شجاعت]]، تمسّک به معیارها و ارزش‌های بالا، [[سازش‌ناپذیری]] و فریفته نشدن به اغواگری‌های [[حاکمان]] را می‌توان از خصوصیات [[اصحاب امام صادق]]{{ع}} دانست که آنها را از دیگران جدا می‌کرد. آنان در [[تلافی]] التزامی که به ارزش‌های بالا داشتند متحمّل انواع [[سرکوب]] و [[ناراحتی]] و [[مصیبت]] شدند. امّا موضع‌گیری‌های [[شجاعانه]] آنان، اثر بزرگی در [[مقاومت]] و [[پایداری]] جامعه اسلامی در برابر موج‌های [[منحرف]] داشت.
# آشفتگی در [[نظام فرهنگی]] و اجتماعی جامعه.


== راهبرد اصلاحی امام صادق{{ع}} ==
[[امام صادق]]{{ع}} همواره از [[شیعیان]] خود می‌خواست که هرکدام از آنها در محیطی که در آن [[زندگی]] می‌کنند، [[الگو]]، نمونه، و [[مثل اعلی]] باشند. زید شحّام از امام صادق{{ع}} [[روایت]] می‌کند که فرموده است:
راهبرد امام{{ع}} صرفاً به تأسیس مراکز [[علمی]] محدود نشد. ایشان با درک عمیق از این واقعیت که [[حفظ اسلام]] نیازمند [[تربیت]] نیروهای کارآمد است، به تشکیل جامعه‌ای متشکل از افراد صالح و متعهد [[همت]] گماشتند که بتوانند:
به هرکس که می‌بینی [[مطیع]] من است و حرف من را گوش می‌کند، [[سلام]] من را برسان و بگو [[جعفر بن محمد]] گفته است: شما را به [[پرهیزکاری]] در امر [[خداوند متعال]] و [[ورع]] در [[دین خدا]] و [[کوشش]] در [[راه خدا]]، [[راستگویی]]، [[ادای امانت]]، طول [[سجده]] و [[حسن همجواری]] با [[همسایگان]] سفارش می‌کنم، که [[پیامبر اسلام]] به خاطر همین امور [[مبعوث]] گردیده است. [[امانت]] را بر هرکس که شما را [[امین]] برآن دانسته چه [[آدم]] خوبی باشد چه آدم [[فاجر]]، ادا کنید.؛ چراکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} همیشه دستور می‌دادند [[مسلمانان]] امانت را ادا کنند اگرچه آن امانت نخ یا سوزن باشد. و بگو [[جعفر بن محمد]] سفارش کرده است که با [[فامیل]] خود [[صله رحم]] کنید، در [[تشییع جنازه]] آنها شرکت نموده، مریضان آنها را [[عیادت]] کرده و [[حقّ]] آنها را به جای آورید. به [[درستی]] که اگر مردی از شما در [[دین]] خود [[پرهیزکار]]، باورع و [[راستگو]] بوده، امانت را ادا کرده و با [[مردم]] خوش‌اخلاق و خوش‌برخورد باشد، گفته می‌شود این [[جعفری]] است‌<ref>وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۵، ح۲، به نقل از اصول کافى، ج۲، ص۴۶۴، ح۵.</ref>.
# حافظ ارزش‌های اسلامی باشند؛
# از مقدسات [[امت اسلامی]] [[دفاع]] کنند؛
# عوامل قوت و بقای جامعه اسلامی را تقویت نمایند.


== [[اهداف]] تشکیل جامعه یاران صالح ==
[[امام]]{{ع}} به [[شیعیان]] خود دستور می‌دادند که به [[وحدت]] صفوف [[اسلام]] و رویکرد به سایر [[مذاهب]] اهمیت ویژه‌ای قایل باشند. آن حضرت [[روح]] [[همزیستی]]، [[محبّت]] و [[انسجام]] بین جماعت‌های [[اسلامی]] را در میان [[اصحاب]] خود تقویت می‌نمود. می‌بینیم که آن حضرت شیعیان را بر [[همیاری]] باهم، یکدیگر را ضمانت کردن و وفاء به [[وعده]] با سایر مسلمانان [[تشویق]] می‌نمودند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند:
هدف اصلی از تشکیل این جامعه، ایجاد [[تغییر]] در جامعه اسلامی بر اساس آموزه‌های اهل بیت{{ع}} بود. این [[حرکت اصلاحی]] سه هدف عمده را دنبال می‌کرد:
بر شما باد که [[نماز]] خود را در [[مساجد]] بخوانید و با مردم [[حسن همجواری]] داشته باشید. [[شهادت]] حقّ را برای مردم اقامه کرده و بر جنازه مسلمانان حضور پیدا کنید؛ چراکه همه مردم به یکدیگر محتاج‌اند و هیچ‌کس در [[زندگی]] خود از مردم [[بی‌نیاز]] نیست‌<ref>وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶، ح۵، به نقل از کافى، ج۲، ص۴۶۴، ح۱.</ref>.
آن حضرت در برابر دیدگان شیعیان خود چشم‌انداز بسیار وسیعی را در راه [[سلوک الی الله]] باز می‌نمود تا [[همّت]] بلند داشته و به سطوح پایین اکتفا نکنند.
چرا که [[بیم]] آن می‌رفت که بادها و طوفان‌های مبارزجویی و فتنه‌گری و [[اغوا]]، آنها را تحت تأثیر قرار دهد. امام صادق{{ع}} [[اوصاف شیعه]] را این‌چنین بیان فرموده‌اند که:
پدرم به من [[حدیث]] فرموده است که: [[شیعیان]] ما [[اهل بیت]] از بهترین کسانی بودند که در میان [[مردم]] [[زندگی]] کرده‌اند. اگر در [[جامعه]] فقیهی بود از شیعیان ما بود. اگر مؤذّنی بود از شیعیان ما بود. اگر [[امام]] جماعتی بود از شیعیان ما بود. اگر [[سرپرست]] [[یتیمی]] در میان مردم پیدا می‌شد از این [[جماعت]] بود. اگر [[امانتداری]] در میان آنان بود از جماعت شیعیان ما بود. اگر صاحب ودیعه‌ای در میان آنان بود از شیعیان ما بود. آری، [[شیعیان‌]] ما این‌چنین بودند. ما را در چشم مردم خوب جلوه دهید و [[محبّت]] مردم را به ما برانگیخته و [[دشمنی]] مردم را به ما تحریک نکنید<ref>مشکاة الانوار، ص۱۴۶؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۶۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۷۸.</ref>.


===۱. [[حفظ]] و تقویت جامعه اسلامی===
===[[حفاظت از شریعت]] اسلام‌===
# گسترش دایره افراد صالح و آگاه در جامعه
[[امام صادق]]{{ع}} در برابر حملاتی که می‌خواست [[شریعت اسلامی]] را [[خرد]] کرده و چهره آن را دگرگون ساخته، آن را به همان [[انحرافی]] دچار کند که سایر [[شرایع]]، از طریق رواج [[افکار]] [[بیگانه]] از [[شریعت]] در میان [[پیروان]] آن شریعت بدان گرفتار آمدند، [[شجاعانه]] [[ایستادگی]] کردند. امام صادق در برابر به‌کارگیری ابزارهای جدید در [[فهم]] شریعت مانند [[قیاس]]، [[استحسان]]، [[مصالح مرسله]] و غیره شدیدا [[مخالفت]] ورزیدند.
# تقویت توان [[مدیریت]] سیاسی و اجتماعی
در نتیجه سطح [[علمی]] بالائی که [[اصحاب امام صادق]]{{ع}} و پیروان آن حضرت از آن برخوردار بودند، مسأله [[فتوا]] و [[استنباط]] پیرو [[مصلحت]] [[حاکمان]] و [[هواهای نفسانی]] آنان یا همگام با پایه‌های [[فکری]] آنان نگردید. بلکه فهم صحیح [[قرآن]] و [[سنّت]] مستقلّ از این عوامل تأثیرگذار و به دور از به‌کارگیری آن ابزارهای [[دروغین]] بسته‌شده به شریعت به‌جا ماند. جمعیت‌های دیگری که به سراغ آن ابزار [[اجتهادی]] رفتند به آثار منفی دچار شدند که در نهایت آنان را مجبور به بستن باب [[اجتهاد]] کرد. این تصمیم خود آثار منفی دیگری در [[جامعه اسلامی]] به‌جا گذاشت.؛ چراکه بستن باب اجتهاد باعث می‌شد تا جامعه اسلامی [[قدرت]] حلّ مسائل جدید و پیشرفت‌هایی که جامعه اسلامی با آن روبرو بودند نداشته باشد.
# مقابله با چالش‌های فکری و [[اخلاقی]] در جامعه اسلامی
# رویارویی علمی با جریان‌های انحرافی مانند زنادقه، مجبره و [[مرجئه]]


=== ۲. [[حفاظت از شریعت]] اسلامی ===
[[امام صادق]]{{ع}} بر یک قضیه مهم دیگر هم بسیار تأکید کردند و آن را [[سرمایه]] مهمی برای [[فهم]] عبارات و بیان و [[استنباط احکام]] از [[نفوذ]] می‌دانستند و آن وجود [[ملکه تقوی]] و [[عدالت]] بود که برای هر فقیهی بهره‌مندی از آن لازم است تا اینکه بتواند [[نگهبانی]] [[امین]] برای [[شریعت]] و امّتی باشد که می‌خواهد آن شریعت را در [[زندگی]] خود پیاده کند.
امام صادق{{ع}} در برابر تلاش‌های تحریف‌کننده [[شریعت]]، اقدامات زیر را انجام داد:
از نظر امام صادق{{ع}} عدالت در بسیاری از کارهای زندگی [[انسان]] شرط اساسی است. مانند [[امامت جمعه]]، [[جماعت]]، [[شهادت]] در [[طلاق]]، همچنین در [[قاضی]]، [[حاکم]]، [[والی]] و....
# مقابله با ورود اندیشه‌های [[بیگانه]] به حوزه شریعت؛
این خصوصیت نقش بزرگی در [[حفظ]] [[شریعت اسلامی]]، همچنین حفظ [[نصوص]] و [[روایات اسلامی]] داشته است. آنگونه که این [[مکتب]] را از دیگر مکاتب ممتاز کرده است. همچنانکه [[اصحاب امام صادق]]{{ع}} با [[روایات]] وارد شده از [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمّه]]{{عم}}، مانند عبارات [[قرآنی]] که [[قطعی الصّدور]] است برخورد نمی‌کردند. بلکه این روایات را به نقد و تحلیل می‌گذاشتند.؛ چراکه ممکن بود [[راوی]] [[معصوم]] نباشد و علی‌رغم [[ایمان]] آنها به [[عصمت]] امامی که [[روایت]] از او نقل شده، ممکن است اشکال در راوی باشد.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۸۱.</ref>.
# جلوگیری از کاربرد روش‌های نامعتبر مانند قیاس و [[استحسان]] در [[فهم دین]]؛
# تأکید بر نقش [[تقوا]] و [[عدالت]] در فهم و [[استنباط احکام شرعی]]؛
# تربیت [[فقیهان]] [[عادل]] برای [[حفاظت از شریعت]].


=== ۳. تبیین مرجعیت سیاسی [[اهل بیت]]{{ع}} ===
===در راه [[حکومت اسلامی]] ===
# تأکید بر [[حق]] [[مشروع]] اهل بیت{{ع}} در [[رهبری جامعه اسلامی]] بر اساس نصوص دینی؛
مطابق روایات اسلامی که از [[رسول گرامی اسلام]] رسیده و صدور آن ثابت گردیده و در [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} به [[تواتر]] نیز رسیده است، [[رهبری سیاسی]] [[حقّ]] [[شرعی]] ائمّه [[معصومین]] از [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} بوده است.
# [[تربیت]] جامعه‌ای [[آگاه]] به حقانیت [[رهبری اهل بیت]]{{ع}}؛
بر همین اساس، رهبری سیاسی که بعد از [[پیامبر اکرم]] [[حکومت]] را مستقیما در دست گرفت علی‌رغم اینکه [[مسلمانان]] بدون [[زور]] و فشار آن را قبول کردند، از صفت [[مشروعیت]] خالی است. چه رسد به حکومت [[حکام اموی]] و عبّاسی که‌ هم‌عصر با امام صادق و [[پدران]] بزرگوارش{{عم}} بودند و از راه‌های مختلف سعی در دور نگه‌داشتن آن حضرت و پدران بزرگوارش از این [[مقام]] و منصبی که تنها شایسته آنها بوده است می‌نموده‌اند.
# ایجاد زمینه برای تحقق [[حکومت اسلامی]] مطلوب.


== ویژگی‌های [[رفتاری]] جامعه یاران صالح ==
امام صادق{{ع}} فعالیت در راه ایجاد [[نظام اسلامی]] صحیح و مطلوب را کاری بسیار ضروری می‌دانسته‌اند و این مهم از نظر آن حضرت در ضمن وجود [[جمعیت]] [[اسلامی]] صالحی که به [[رهبری]] [[شرعی]] و [[حقیقی]] که نماد آن [[ائمّه اطهار]]{{عم}} بوده‌اند [[ایمان]] داشته باشد، به مرحله [[اجرا]] درمی‌آمد.
[[امام صادق]]{{ع}} از [[پیروان]] خود می‌خواست تا با رعایت اصول زیر، [[الگوی عملی]] برای [[جامعه]] باشند<ref>وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۵.</ref>:
این‌چنین بود که [[امام]]{{ع}} توجّه خود را به [[ضرورت]] وجود این شالوده [[صالح]] در میان [[جامعه]] معطوف کرد. آنجا که می‌بینیم آن حضرت به سؤالاتی که در [[ذهن]] اصحابشان پیش می‌آمد پاسخ‌های مناسبی می‌دادند. مانند وقتی که [[سدیر]] به نزد آن حضرت آمد و از آن حضرت خواست که در [[طلب]] [[حکومت]] اعلام [[جهاد]] مسلّحانه کند که در جواب او به این نکته اشاره کردند که: [[قیام مسلحانه]] مستلزم وجود جمعیت صالحی است که [[مطیع]] آن حضرت بوده و حاضر به [[قربانی]] شدن در راه آن حضرت و [[تحمّل]] [[مسئولیت]] [[تغییر]] جامعه و [[قدرت]] مقابله با همه عوامل [[انحراف]] را داشته باشند.
# [[تقوای الهی]] و [[پرهیزگاری]] در [[دین]]؛
چنین است که اهمیت سعی برای [[تکوین]] و بالندگی [[حرکت]] این جمعیت در این مرحله از [[حیات]] [[امام صادق]]{{ع}} که [[زمان]] [[توسعه]] یافتن دامنه این حرکت در سرتاسر عالم [[اسلام]] است ظهور می‌کند.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۸۲.</ref>.
# [[صداقت]] در گفتار؛
# [[امانت‌داری]]؛
# [[نیکی]] با [[همسایگان]]؛
# حضور فعال در [[مساجد]]؛
# مشارکت در امور اجتماعی [[مسلمانان]]؛
# پرهیز از ایجاد [[تفرقه]] در [[جامعه اسلامی]].


== ابعاد سه‌گانه [[تربیتی]] در جامعه یاران صالح ==
==نقش خاصّ امام صادق{{ع}} در ساخت [[جماعت]] نیکان‌==
امام صادق{{ع}} برای شکل‌دهی و [[تکامل]] جامعه یاران صالح، سه بُعد اساسی را مورد توجه قرار داد<ref>سید محمد باقر حکیم، دور أهل البیت فی بناء الجماعة الصالحة، ج۱.</ref>:
===ساختار جهادی‌===
[[نهضت امام حسین]]{{ع}} در [[کربلا]] نقش بسیار بزرگی در [[تاریخ اسلام]] داشت؛ این [[نهضت]] عظیم [[امت اسلام]] را به سطحی از [[آمادگی]] رساند که در برابر [[حاکمان]] [[منحرف]] به پا خیزند، امت اسلام به مدد این [[قیام]] [[مقدس]] توانستند پرده [[دروغین]] تزویری را که [[امویان]] برای رنگ و لعاب [[شرع]] دادن به حکومت خود بر آن کشیده بودند پشت‌سر بگذارند، اما این [[بیداری]] انقلابی و عملیات [[جهادی]] که در طول چند دهه از سوی امت اسلام شکل گرفته بود در صورت عدم پیگیری و [[همراهی]] عوامل بقا، [[تکامل]] و استمرار، دستخوش [[سقوط]] می‌گردید.
اینجا است که می‌بینیم امام صادق{{ع}} حرکت خود را به‌سوی قالب‌ریزی عملیات انقلابی، ترسیم ساختار و در نتیجه ریشه‌دار کردن چنین کارهایی در [[دل]] و [[جان]] [[امت]] آغاز کرد.
این موضوع را می‌توان به روشنی از موضع آن حضرت در برابر [[قیام]] عموی شهیدش [[زید بن علی]]{{ع}} دریافت، آنجا که فرمود:
{{متن حدیث|أَشْرَكَنِيَ اللَّهُ فِي تِلْكَ الدِّمَاءِ مَضَى وَ اللَّهِ زَيْدٌ عَمِّي وَ أَصْحَابُهُ شُهَدَاءُ مِثْلَ مَا مَضَى عَلَيْهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَصْحَابُهُ}}؛
[[خداوند]] مرا با عمویم زید در این خون‌هایی که ریخته شد [[شریک]] کند. به [[خدا]] [[سوگند]] که عمویم زید و [[یاران]] شهیدش به همان راهی رفتند که [[علی بن ابی طالب]] و اصحابش به آن رفته‌اند<ref>بحار الأنوار، ج۴۶، ص۱۷۱.</ref>.


=== بُعد اول: بنای [[جهادی]] ===
اتخاذ چنین موضعی در برابر [[قیام زید]] خود دلیل [[مشروعیت]] این قیام بوده، میل [[قلبی]] [[امام صادق]]{{ع}} را برای [[جمعیت]] یاران [[صالح]] آن حضرت آشکار نموده و [[روحیه]] انقلابی و [[جهادی]] را که [[امام]]{{ع}} برای چنین گروه زبده‌ای می‌پسندیده در آنان زنده می‌کرد، تا با این روحیه به‌سوی اهدافی که از سوی [[رهبری الهی]] [[جامعه]] تعیین می‌شد [[حرکت]] کنند، [[رهبری]] که در [[وجود مقدس]] امام [[جعفر صادق]]{{ع}} متجلی بود.
این بُعد از [[تربیت]] بر محورهای زیر [[استوار]] بود:
این جمعیت زبده و صالح نمونه خوبی بود تا امام صادق{{ع}} بتواند برای [[مأموریت]] [[اصلاح جامعه]] به آنان [[امیدوار]] باشد و آنان در [[آینده]] [[مسئولیت]] [[انقلاب]] بزرگی را که [[انتظار]] آن می‌رفت به دوش گیرند.
# تقویت روحیه [[مقاومت]] در برابر [[انحرافات]]؛
در این راستا یکی از اقدامات مهم امام صادق{{ع}} زنده و شاداب نگه‌داشتن اصول، اهداف و خصوصیات [[قیام امام حسین]]{{ع}} در دل و جان یاران زبده خود بود.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۸۴.</ref>.
# پرورش [[شجاعت]] در بیان حق و [[دفاع]] از آن؛
# [[تحمل سختی‌ها]] در راه [[حفظ]] ارزش‌های اسلامی؛
# پرهیز از [[سازش]] با قدرت‌های ناحق.


=== بُعد دوم: بنای [[روحی]] ===
==ریشه‌دار کردن اصول، اهداف و خصوصیات [[نهضت]] حسینی‌==
[[امام]]{{ع}} در تربیت روحی [[یاران]] خود بر موارد زیر تأکید داشتند<ref> وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۵.</ref>:
امام صادق{{ع}} [[عواطف]] [[مردم]] را به‌سوی اصول و [[اهداف]] [[قیام سید الشهدا]] معطوف می‌کرد تا اگر امت درصدد قیامی برضد [[ستمگران]] برآمدند قیامشان برخاسته از [[بیداری]] صحیح و بر مبنای توجیه منطقی باشد؛ لذا است که می‌بینیم خطابه‌های امام صادق{{ع}} و فعالیت‌های آن حضرت تنها بر انگیزش‌های [[فکری]] و [[ارشاد]] و [[موعظه]] بسنده نکرده و به شیوه‌هایی می‌پرداخته که سبب [[آمادگی مردم]] و تمرکز بخشیدن به اقشار [[امت]] بوده و نشان‌دهنده حضور و فعالیت آن حضرت در راه احیای [[تفکرات]] [[حسینی]] است.
# تقویت پایه‌های ایمانی و [[اعتقادی]]؛
از جمله روش‌های آن حضرت در این رابطه می‌توان به چند مورد اشاره‌ کرد مانند [[زیارت امام حسین]]{{ع}}، برقراری مجالس اقامه [[عزا]] بر [[امام حسین]]{{ع}} و [[گریه]] بر [[مظلومیت]] آن حضرت که در ذیل به اختصار هرکدام از این موارد را توضیح می‌دهیم:
# پرورش [[تقوا]] و پرهیزگاری؛
# اهتمام به [[عبادت]] و [[بندگی]] [[خداوند]]؛
# التزام عملی به [[اخلاق اسلامی]].


=== بُعد سوم: بنای [[اجتماعی]] ===
۱. '''[[زیارت]]''': [[امام صادق]]{{ع}} [[زیارت قبر]] جدش امام حسین{{ع}} را یکی از [[حقوق]] [[واجب]] و لازم می‌شمرده و بر هر [[مسلمانی]] واجب می‌دانسته است که به این مسئله اهمیت داده و ادای این [[دین]] را بر خود لازم بداند.
در این بُعد، امام{{ع}} اصول زیر را به یاران خود [[آموزش]] می‌دادند<ref> وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۶.</ref>:
امام صادق{{ع}} فرموده است:
# حفظ [[وحدت امت اسلامی]]؛
اگر مردی از شما در [[طول عمر]] خود همه‌ساله [[حج]] به‌جا آورد، اما [[قبر امام حسین]]{{ع}} را زیارت نکند یکی از [[حقوق رسول خدا]] را نادیده انگاشته است.؛ چراکه زیارت حسین{{ع}} فریضه‌ای است که [[خداوند متعال]] آن را بر هر مسلمانی واجب کرده است‌<ref>شیخ مفید، کتاب المزار، ص۳۷.</ref>.
# گشودگی نسبت به پیروان [[مذاهب]] مختلف؛
و نیز فرموده است: هرکه [[دوست]] می‌دارد در [[روز قیامت]] بر سفره‌های [[نور]] بنشیند؛ خود را از [[زائران]] [[قبر حسین]]{{ع}} قرار بدهد<ref>ابن قولویه، کامل الزیارات، باب ۴۳، ص۱۲۱.</ref>.
# تقویت روحیه [[همزیستی]] و [[محبت]]؛
[[عبدالله بن سنان]] گوید: در [[روز عاشورا]] بر مولایم [[جعفر بن محمد]]{{ع}} داخل شدم، دیدم که چهره آن حضرت گرفته، [[حزن]] و [[اندوه]] از چهره مبارکش پیدا و [[اشک]] از دیدگان مبارکش همچون دانه‌های مروارید سرازیر بود. عرض کردم:
# مشارکت فعال در امور اجتماعی مسلمانان؛
ای پسر [[پیامبر]]، [[خداوند]] چشمانتان را گریان ندارد، گریه شما برای چیست؟ آن حضرت در پاسخ به من فرمودند: آیا تو را [[غفلت]] گرفته است؟ آیا نمی‌دانی که [[حسین بن علی]]{{عم}} در چنین روزی به [[شهادت]] رسیده است؟
# رعایت حقوق متقابل در [[روابط اجتماعی]].
 
عرضه داشتم مولای من نظر شما درباره [[روزه]] گرفتن در این [[روز]] چیست؟ فرمودند:
این روز را بدون [[نیت]] روزه امساک کن و بدون [[آداب]] [[افطار]] کن و آن را روزه کامل قرار نده، بلکه پس از [[نماز عصر]] به جرعه‌ای از آب افطار کن؛ زیرا در چنین ساعتی از [[روز عاشورا]] [[جنگ]] خاتمه یافت، در حالی‌که سی کشته از [[موالی]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} بر [[زمین]] افتاده بود که [[قتل]] آنان بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بسیار دردناک بود و اگر در آن [[روز]] پیامبر اکرم{{صل}} در قید [[حیات]] می‌بود [[عزادار]] آنان بود.
ای [[عبدالله بن سنان]] [[بافضیلت‌ترین]] کاری که می‌توانی در این روز به انجام برسانی این است که [[لباس]] [[پاک]] بپوشی و تسلّب کنی.
عرض کردم: تسلّب چیست؟ فرمود:
دامن جامه‌ات را باز کنی و به هیئت [[عزاداران]] آستین‌هایت را بالا بزنی سپس در وقت بالا آمدن روز به مکانی دور یا جایی که کسی تو را نبیند یا اطاقی خالی در خانه‌ات بروی و در آنجا چهار رکعت [[نماز]] به دو [[سلام]] بخوانی و [[رکوع]] و [[سجود]] آن را [[نیکو]] به‌جای آوری در رکعت اول [[حمد]] و {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ}}<ref>«بگو: ای کافران!» سوره کافرون، آیه ۱.</ref> و در رکعت دوم حمد و {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> و در دو رکعت بعدی در رکعت اول حمد و [[احزاب]] و در رکعت دوم حمد و منافقون یا هر قدر که توانستی [[قرآن]] بخوانی پس از آن سلام داده و روی خود را به سمت [[قبر امام حسین]]{{ع}} بر می‌گردانی و جریان کشته شدن او و [[یاران]] و فرزندانش را در نظر خود مجسم کرده، بر او سلام نموده و قاتلانش را [[لعنت]] کرده و از کار آنان [[بیزاری]] می‌جویی که به واسطه این عمل [[خداوند]] درجه‌ای در [[بهشت]] بر تو افزوده و گناهانت را می‌آمرزد.
 
سپس از جایی که هستی به محوطه باز یا صحرا یا جایی که امکان قدم زدن باشد می‌روی و می‌گویی إنا للّه و إنا إلیه [[راجعون]] [[رضا]] بقضائه و تسلیما لأمره، و باید که در این وقت در نهایت [[حزن]] و [[اندوه]] باشی و بسیار [[خدا]] را یاد کرده و ذکر [[استرجاع]] بگویی.
هنگامی که از این [[راه رفتن]] و ذکر گفتن فارغ شدی به همان مکانی که در آن [[نماز]] خوانده‌ بودی برو و در آنجا ایستاده بگو:
{{متن حدیث|اللَّهُمَّ عَذِّبِ الْفَجَرَةَ الَّذِينَ شَاقُّوا رَسُولَكَ وَ حَارَبُوا أَوْلِيَاءَكَ وَ عَبَدُوا غَيْرَكَ وَ اسْتَحَلُّوا مَحَارِمَكَ وَ الْعَنِ الْقَادَةَ وَ الْأَتْبَاعَ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ فَخَبَّ وَ أَوْضَعَ مَعَهُمْ أَوْ رَضِيَ بِفِعْلِهِمْ لَعْناً كَثِيراً اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ عَلَيْهِمْ وَ اسْتَنْقِذْهُمْ مِنْ أَيْدِي الْمُنَافِقِينَ وَ الْمُضِلِّينَ وَ الْكَفَرَةِ الْجَاحِدِينَ وَ افْتَحْ لَهُمْ فَتْحاً يَسِيراً وَ أَتِحْ لَهُمْ رُوحاً وَ فَرَجاً قَرِيباً وَ اجْعَلْ لَهُمْ مِنْ لَدُنْكَ عَلَى عَدُوِّكَ وَ عَدُوِّهِمْ سُلْطَاناً نَصِيراً}}؛
خداوندا گنهکارانی را که پیامبرت را آزرده، با دوستانت [[جنگ]] کرده، کسانی جز تو را [[بندگی]] کرده و حرام‌هایت را [[حلال]] شمردند، [[عذاب]] کن. [[فرماندهان]]، [[پیروان]] و هرکس از آنان بوده، با آنان اسب تاخته و در میان آنان حضور داشته یا از کار آنها [[رضایت]] داشته بسیار [[لعنت]] کن، خداوندا در [[فرج]] [[آل محمد]]{{عم}} [[تعجیل]] کن، درودهایت را بر آنان فرست و آنان را از دست [[منافقان]]، [[گمراهان]]، و [[کافران]] منکر [[نجات]] بده و برای آنان [[پیروزی]] آسانی فراهم آور و برایشان جانی تازه و گشایشی نزدیک میسر کن و از ناحیه خود به آنان [[چیرگی]] بر دشمنانشان [[عنایت]] کن‌<ref>بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۳۰۳- ۳۰۶.</ref>.
 
[[امام صادق]]{{ع}} این‌چنین اصول [[نهضت عاشورا]] را از راه [[زیارت]] مورد تأکید قرار می‌دادند تا اینکه زیارت به عنوان یک اقدام [[فرهنگی]] در راستای [[تربیت]] [[جمعیت]] [[صالح]] [[یاران امام]] به کار گرفته شده و موجب تمایز این گروه از دیگران گردد.
و از طرفی حضور دایم [[شیعیان]] بر سر [[قبر امام حسین]]{{ع}} آن‌هم در چنین سطح و با چنین [[بیداری]] و فهمی خود نوعی [[دعوت]] از دیگران نیز بود، تا به این‌ گروه و [[اندیشه‌ها]] و اصول آنان بپیوندند.
به علاوه اینکه این حضور مستمر بر سر [[مزار]] [[سید الشهدا]] که بهره‌مند از پشتوانه [[عاطفی]] متکی بر مبنای [[فکری]] بود، پایگاهی برای حرکت‌های انقلابی به شمار می‌آمد که درصدد [[مطالبه حقوق]] غصب‌شده [[اهل بیت]]{{عم}} بود. این حقیقتی بود که [[امویان]] و [[عباسیان]] نیز آن را دریافته بودند و به هر ترتیب که برایشان ممکن بود در برابر این موج حساب‌شده ایستاده و از [[زیارت]] آن حضرت جلوگیری می‌نمودند.
 
۲. '''برپا کردن مجالس [[عزاداری حسینی]]''': از دیگر گام‌هایی که [[امام صادق]]{{ع}} در راستای ایجاد [[حرکت انقلابی]] و [[تربیت]] گروه [[یاران]] [[صالح]] خویش برداشتند، قضیه [[مرثیه‌سرایی]] بر [[امام حسین]]{{ع}} بود که در قالب برپا کردن مجالس عزای آن حضرت انجام می‌گردید، امام صادق{{ع}} بر [[لزوم]] انجام این عمل به عنوان روشی [[تربیتی]] که مبتنی بر تحریک [[عواطف]] بوده و با [[هدف]] مستحکم کردن رابطه [[امت]] با [[قیام امام حسین]]{{ع}} تأکید می‌کردند.
امام صادق{{ع}} خود چنین مجالسی را برپا می‌کرده و در این مجالس در کنار [[مرثیه‌خوانی]] دیدگاه‌ها، و [[فرهنگ]] [[عقیدتی]]، [[اخلاقی]]، تربیتی و [[سیاسی]] اهل بیت{{عم}} نیز مطرح می‌گردید تا این مجالس وسیله آماده‌ای برای نشر [[بیداری]] و [[عاطفه]] برخاسته از اصول باشد.
امام صادق{{ع}} به [[ابو هارون مکفوف]] فرمودند: ای [[ابو هارون]] برای من اشعاری در باره حسین{{ع}} بخوان. ابو هارون گوید: برای آن حضرت [[شعر]] خواندم و آن حضرت [[گریه]] کردند سپس فرمودند: همان‌گونه که در میان [[مردم]] با سوز و گداز می‌خوانید برای من بخوان. ابو هارون گوید اشعاری را با این مطلع برای [[امام]]{{ع}} قرائت کردم: «بر [[قبر مطهر]] حسین بگذر و به استخوان‌های پاکش بگو»...<ref>امرر على جدث الحسین *** فقل لأعظمه الزکیة.</ref>.
 
امام صادق{{ع}} گریسته و فرمودند: «زدنی»؛ بیشتر بخوان ابو هارون گوید:
قصیده دیگری برای آن حضرت خواندم امام صادق{{ع}} باز گریستند و صدای گریه [[زنان]] را از پشت پرده شنیدم. چون از خواندن اشعار فارغ شدم امام صادق{{ع}} به من فرمودند: ای ابو هارون هرکس درباره حسین{{ع}} شعری بخواند و بگرید و ده نفر را بگریاند [[بهشت]] برایش نوشته می‌شود، هرکس درباره حسین{{ع}} شعری بخواند و بگرید و پنج نفر را بگریاند [[بهشت]] بر او [[واجب]] می‌شود، هرکس درباره حسین{{ع}} شعری بخواند و بگرید و یک نفر را بگریاند بهشت برایش واجب می‌شود<ref>ابن قولویه، کامل الزیارات باب، ج۳۳، ص۱۰۴.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} همواره بر زنده نگه‌داشتن [[یاد امام حسین]]{{ع}} تأکید می‌فرمود، چنانکه در [[کلام]] آن حضرت به [[فضیل]] چنین آمده است:
آیا مجالس بیان [[احادیث]] برقرار می‌کنید؟ گفتم: بلی مولای من، فرمود: ای فضیل من چنین مجالسی را [[دوست]] می‌دارم که در آن امر ما را زنده می‌کنید، [[خداوند]] کسی را که امر ما را زنده کند بیامرزد<ref>بحر العلوم، واقعة الطف، ص۵۲.</ref>.
 
۳. '''[[گریه]]''': از شیوه‌های دیگری که امام صادق{{ع}} برای متمرکز کردن خط [[انقلاب]] و شعله‌ور ساختن [[روح]] [[جهاد]] در [[دل]] و [[جان]] [[یاران]] و [[پیروان]] خود از آن بهره می‌گرفت تعمیق و گسترش پدیده [[گریستن بر امام حسین]]{{ع}} بود زیرا گریه نقش بسزایی در ایجاد رابطه [[عاطفی]] گریه‌کننده با صاحب [[قیام]] و اهداف او داشته، [[ذهن]] و روح گریه‌کننده را برای پذیرش اندیشه‌های او آماده کرده و حرارتی عاطفی بدو می‌بخشد تا اندیشه‌اش را به سمت فعالیت‌های ضد [[ستم]] و پیاده کردن آن [[افکار]] سوق داده و [[روحیه]] برخورد با [[ظالم]] و [[شهادت‌طلبی]] را در او به وجود می‌آورد.
[[گریه بر امام حسین]]{{ع}} برای [[شیعه]] نقش وسیله [[تبلیغاتی]] آرام و مسالمت‌آمیزی را داشت که از راه آن سرگذشت غم‌انگیز خویش و ستم‌هایی که متحمل آن گردیده و پیشوایانش با آن مواجه شده‌اند بر همگان آشکار کند به خصوص در وقتی که شرایط [[اجازه]] فعالیت‌های دیگر را به آنها نمی‌داد.
 
البته این نوع [[گریستن]] به هیچ‌وجه به منزله [[ضعف]]، [[سستی]] و [[تسلیم شدن]] در برابر [[اراده]] [[ستمگران]] نیست. و البته برخلاف کسانی که بسان [[مسیحیان]]، که به این [[گمان]] که [[حضرت مسیح]]{{ع}} با [[مصلوب]] شدن خود گناهانشان را [[پاک]] کرده، [[ارتکاب گناهان]] را بر خود جایز می‌شمارند؛ این‌گونه می‌پندارند که: [[امام حسین]]{{ع}} [[خون]] پاکش را برای [[رهایی]] شیعه از [[گناهان]] و [[نجات]] دادن آنان از پیامدهای گناهانی که مرتکب می‌شوند اهدا کرده است. برگزاری مجالس [[سوگواری]] و [[گریه]] بر [[سید الشهدا]]، وسیله‌ای برای [[رهایی]] از [[مکافات]] [[گناه]] و گرفتن برات [[آزادی]] از [[آتش دوزخ]] نیز نمی‌باشد<ref>هیچ منافاتى ندارد که گریه بر امام حسین{{ع}} در عین اینکه ساختار جهادى و عاطفى دارد، آثار اخروى هم مثل شفاعت و نجات از دوزخ داشته باشد. نباید به خاطر یکى، دست از دیگرى برداشت. (مصحح)</ref>.
گریه‌ای که [[امام صادق]]{{ع}} بر آن تأکید کرده و [[شیعیان]] آن حضرت به آن عمل می‌کرده‌اند تحت هیچ‌کدام از این عناوین داخل نبود. بلکه حرارتی بود که [[روحیه]] فعالیت را در [[اندیشه]] جاری ساخته و آن را از حیطه سکون به حیطه [[حرکت]] می‌آورد امام صادق{{ع}} فرموده‌اند: هر گریه و بیتابی بر [[بندگان خدا]] [[مکروه]] است مگر گریه و [[بی‌تابی]] بر [[حسین بن علی]]{{ع}} که بندگان خدا در انجام آن مستحق [[پاداش]] می‌باشند<ref>ابن قولویه، کامل الزیارات، باب ۳۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۸۵.</ref>.
 
==ساختار [[روحی]] و ایمانی‌==
شرایط روحی و [[ایمانی]] [[جامعه]] در [[زمان امام صادق]]{{ع}} به سمت [[پوچی]]، [[ضعف]]، ظهور [[خودخواهی]] و جدایی [[ایمان]] از برنامه‌های [[زندگی]] [[مردم]] سوق یافته و چهره‌ای [[ناپسند]] به زندگی آنان داده بود. مسبب این وضع هم آن دسته از جریان‌های [[فکری]] بودند که با حکومت‌های وقت [[همیاری]] داشته و برای توجیه کار خود، بر [[لزوم]] [[پیروی]] از [[حاکمان اموی]] یا [[عباسی]] به عنوان یک [[اعتقاد]] ایمانی [[حکم]] می‌کردند.
ازاین‌رو امام صادق{{ع}} فعالیت گسترده‌ای را در جهت بازگرداندن ایمان به جامعه، [[شخصیت]] بخشیدن به آن، بالندگی جامعه براساس برنامه‌های [[قرآن کریم]] و معرفی پایه‌های [[استوار]] ایمانی در جامعه به مرحله [[اجرا]] درآورد. آن حضرت- در برابر در لاک خود خزیدن و دیدگاه‌های فردگرایانه کسانی که قسمت‌هایی از [[دین]] را که با [[منافع]] آنان تطبیق می‌کرد قبول کرده و منکر قسمت‌های دیگر می‌شوند-ایمان را به افق‌های گسترده‌تری کشید،؛ چراکه چنین ایمانی به ایمان آورندگان، توان ورود در میدان‌های دشوار و به دوش کشیدن بار [[مسئولیت]] داده و در [[نشاط]] و سرزندگی در راه عمل و [[جهاد]] آنان را [[یاری]] می‌کند.
 
در این مقطع به ذکر چند مورد از فعالیت‌های [[امام صادق]]{{ع}} در راستای [[رسوخ]] دادن [[ایمان]] در [[جان]] [[اصحاب]] خود بسنده می‌کنیم.
 
۱. امام صادق{{ع}} [[یاران]] و [[پیروان]] خود را از برقرار کردن روابط با دانشمندنماهایی که در آن عصر در [[جامعه]] پیدا شده بودند برحذر داشته و آنان را از [[پیروی]] چنین کسانی منع می‌کرده‌اند؛ زیرا تنها نتیجه‌ای که از برقراری‌ رابطه و [[دوستی]] با چنین افرادی بدون [[درک]] [[واقعی]] از وضع [[نفسانی]] و [[اخلاقی]] آنان حاصل می‌گردید ایجاد یک ساختار [[ایمانی]] غلط و [[منحرف]] بود زیرا که [[دانش]] چنین کسانی، سرابی را در بیابان ماند که [[تشنه]] آبش پندارد.
[[امام]]{{ع}} به این مطلب که چنین روابطی به از بین رفتن رابطه با [[خداوند]] و دوری از او منجر می‌شود چنین اشاره فرموده‌اند:
[[خداوند متعال]] به [[حضرت داوود]]{{ع}} [[وحی]] کرد: میان خودت و من عالمی شیفته [[دنیا]] قرار نده که تو را از [[محبت]] من باز می‌دارد، چنین کسانی [[راهزنان]] [[بندگان]] جویای من هستند، کمترین مجازاتی که بر آنان روا می‌دارم این است که شیرینی [[مناجات]] خود را از [[دل]] آنها می‌زدایم‌<ref>کافى، ج۱، ص۴۶؛ علل الشرائع، ص۳۹۴، ح۱۳؛ بحار الأنوار، ج۲، ص۱۰۷.</ref>.
 
۲. از چیزهایی که امام صادق{{ع}} به [[اصلاح]] و تصحیح آن پرداخت مفهوم ایمان بود. آن حضرت معنی ایمان را به یاران خود تفهیم کرده و تلاش می‌کرد تا صورت صحیح آن را آشکار کرده پرده‌های ابهام را از آن بزداید، آن حضرت این مهم را با بیان صفات [[مؤمن]] برای اصحاب خویش به انجام می‌رساند؛ چراکه مؤمن، [[انسانی]] منعکس‌کننده مفاهیم فراگیر [[الهی]] بوده و کسی نیست که بی‌اراده در [[خدمت]] [[اهل]] [[سیاست]] درآید و سیاست‌بازان در جهت [[مصالح]] خود چشم [[طمع]] به توانایی‌های او بدوزند.
به همین جهت است که می‌بینیم امام{{ع}} به مسئله‌ای مهم که دارای ابعاد [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] بوده و شایسته است هر مؤمنی آن را [[درک]] کرده و بر طبق آن [[حرکت]] کند این‌گونه اشاره کرده‌اند: [[خداوند متعال]] تمام امور [[مؤمن]] را در [[اختیار]] خود او گذاشته است ولی این اختیار که مؤمن خود را [[خوار]] و [[ذلیل]] کند را به او نداده است آیا نشنیده‌ای که خداوند متعال می‌فرماید {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.</ref> پس مؤمن عزیز است و هرگز خوار نخواهد شد.
سپس فرمود:
مؤمن از [[کوه]] محکم‌تر است؛ چراکه می‌توان با کلنگ تکه‌ای از کوه جدا کرد، اما [[دین]] مؤمن را با هیچ ابزاری نمی‌توان از او جدا کرد<ref>تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۹.</ref>.
 
۳. [[امام صادق]]{{ع}} همچنین به این نکته اشاره فرموده‌اند که: [[قلب]] خالی از [[خوف]] [[خدا]] -که معیار کمال و [[قوّت]] قلب مؤمن است- هیچ ارزشی ندارد. پس دلی که مالامال از [[ترس]] [[خداوند بزرگ]] [[متعال]] باشد، دیگر نیروها از قبیل نیروی [[سلطنت]] [[حکام]]، نیروی [[مال]] و هر نیروی بشری. در نزد او کوچک جلوه می‌کنند.
امّا دلی که از [[مراقبت]] خداوندی [[غافل]] و از هیبت [[الهی]] خالی باشد، در برابر هر [[قدرت]] و عظمتی که در مقابلش جلوه‌گری نماید، [[ضعف]] نشان داده و [[سقوط]] خواهد کرد. چنین رابطه منفی با [[خداوند]]، منجرّ به [[تزلزل]] ذاتی و [[شکست]] [[انسان]] در مقابل هر تهدیدی که از سوی نیروهای [[ضعیف]] مخلوق خداوند صادر بشود خواهد شد.
از [[هیثم بن واقد]] [[روایت]] شده که گفت: از امام صادق{{ع}} شنیدم که فرمود: هر کس از خدا بترسد، خداوند همه‌چیز را از او به هیبت وامی‌دارد و هرکس از خداوند نترسد، خداوند او را از همه‌چیز می‌ترساند<ref>کافى، ج۲، ص۶۸.</ref>.
 
۴. و از دیگر راهنمایی‌های امام صادق{{ع}} به [[شیعه]] این بود که آن حضرت‌ آنان را از [[کلام]] [[بیهوده]] برحذر داشته و به آنان دستور می‌دادند تا زبان خود را [[حفظ]] کنند. آن حضرت به خطرناک بودن [[کلام]] بیجا و آثار سوئی که بر آن متصوّر شده و گناهانی که [[ایمان]] را از بین می‌برد اشاره فرموده و نیز آنان را از [[پیروی هوای نفس]] برحذر داشته است. آن حضرت فرموده‌اند:
اگر در [[جهان]] چیز [[شومی]] وجود داشته باشد، آن نحسی و شومی در زبان [[آدم]] است.
پس همچنانکه [[اموال]] خود را [[حفظ]] می‌کنید زبان خود را حفظ کنید، و از [[هوای نفس]] برحذر باشید همچنانکه از [[دشمنان]] خود برحذر هستید. همانا که هیچ‌چیز به مانند [[پیروی از هوای نفس]] و پیامدهایی که از کلام و گفتار زبان بر [[انسان]] عارض می‌شود از بین‌برنده و نابودکننده مردان بزرگ نیست‌<ref>وسائل الشیعة، ج۸، ص۵۳۴.</ref>.
 
۵. [[امام صادق]]{{ع}} همچنین توجّه [[شیعیان]] را به این نکته جلب می‌کرد که بدگویی‌های دشمنان نسبت به خود را به فال [[نیک]] گرفته و از کنار آن بی‌تفاوت نگذرند. بلکه این مسأله باید موجب بررسی بیشتر آنان نسبت به [[اعمال]] خود گردد، تا اگر حرف آنان صحیح بود و [[عیب]] و ایرادی در آنان وجود داشت بدین وسیله برطرف گردد. آن حضرت فرموده‌اند: هرکس به آنچه می‌گوید و آنچه درباره او می‌گویند اهمیت نداده و برایش مهم نباشد که [[مردم]] او را در حال [[گناه]] ببینند، [[شیطان]] در نطفه او [[شریک]] است‌<ref>وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۷۳، ح۱۰، به نقل از من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۷.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۹۲.</ref>.
 
==نشانه‌های عمق ایمان‌==
امام صادق{{ع}} به [[شیعه]] علامت‌ها و نشانه‌های روشنی آموختند تا به وسیله آن، عمق [[دینداری]] و [[میزان]] صحّت و [[سلامت]] [[دین]] اشخاص را بتوان [[کشف]] کرد.
ایمان امری [[باطنی]] است اما آثار و نشانه‌هایی دارد که دلالت بر وجود آن می‌کند.
[[ایمانی]] که هیچ‌گونه بازتاب خارجی و [[ثبات]] و [[قدرت]] رودررویی با مسائل را نداشته باشد، ایمان نیست.
 
[[مؤمن]] کسی است که در مواقع مواجه شدن با محک [[سختی‌ها]] و اغواگری‌ها دین خود را بروز داده و به برنامه‌های [[اهل باطل]] جواب مثبت ندهد.
[[امام]]{{ع}} به این گروهی که خود را منسوب به [[تشیع]] می‌دانستند، امّا با [[اخلاق]] [[باطل]] سروکار داشتند، به شدّت [[حمله]] کرده است. آن حضرت روشن ساخته است که [[ایمان]] یک [[حقیقت]] تامّ است که هیچ صفتی از صفات آن از آن جدا شدنی نیست و [[حفظ]] آن نیز منوط به [[تبعیت]] از [[ائمّه]]{{عم}} است. آن حضرت فرموده‌اند:
تنها کسانی از [[فتنه‌ها]] [[نجات]] پیدا می‌کنند که زبان از [[کلام]] [[قبیح]] بسته، [[سکوت]] کنند و در [[دولت باطل]] بر [[سختی‌ها]] و [[ناملایمات]] [[صبر]] پیشه سازند، اینان به [[حقّ]] از [[طایفه]] نجیبان و انتخاب‌شدگان [[خدا]] و [[مؤمنان واقعی]] هستند، امّا مبغوضترین افراد نزد من، ریاست‌طلبان هستند. آنان که دائم در حال [[سخن‌چینی]] هستند و به [[برادران]] خود [[حسد]] می‌ورزند. آنان از من نبوده و من نیز از آنان نمی‌باشم. همانا [[دوستان]] من آنان هستند که به امر ما [[تسلیم]] و در تمام کارها دنباله‌رو و پیرو ما هستند<ref>تحف العقول، ص۳۰۷، و به نقل از آن بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۸۶.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} در بیان ضابطه [[کشف]] [[میزان]] عمق [[دینداری]] در [[نفس انسان]] فرموده‌اند:
{{متن حدیث|إِذَا رَأَيْتُمُ الْعَبْدَ يَتَفَقَّدُ الذُّنُوبَ مِنَ النَّاسِ نَاسِياً لِذَنْبِهِ فَاعْلَمُوا أَنَّهُ قَدْ مُكِرَ بِهِ}}؛
هنگامی که [[بنده خدا]] را دیدید که [[گناهان]] [[مردم]] را پیگیری می‌کند، امّا از گناهان خود [[غافل]] می‌باشد، بدانید که او به [[مکر]] [[خداوند]] گرفتار آمده است‌<ref>تحف العقول، ص۳۶۴؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۹۵.</ref>.
 
==الگوی [[نیکو]]==
از دیگر وسایلی که امام{{ع}} در راه [[تغییر]] و [[اصلاح جامعه]] و ساختن [[جامعه آرمانی]] به کار می‌گرفتند، اهمیت و تأکید بر ایجاد یک نمونه [[شیعی]] در [[جامعه]] بود که بتواند از نظر [[رفتار]] الگوی جامعه باشد تا چنین الگویی بتواند عنصری مؤثّر در جامعه بوده و در راه بالندگی خیر و [[فضیلت]] در آن تأثیرگذار باشد. امام صادق{{ع}} در [[تربیت]] و [[آماده‌سازی]] چنین الگویی از خود تلاش بی‌نظیری به [[خرج]] دادند. امام این گروه را به دانش‌های مختلف مسلّح کرده و با سفارشات و راهنمایی‌های [[علمی]] و [[اخلاقی]] بسیار، آماده کرده بود.
[[امام]]{{ع}} با [[نیروی الهی]] خود توانست تعداد زیادی از این چنین اشخاص که بعدها [[الگو]] و [[رهبران]] [[جامعه]] شدند بسازد. کسانی که دل‌های [[مردم]] به سمت آنان [[گرایش]] پیدا کند تا از [[دانش‌ها]] و [[علوم]] آنان استفاده جویند آنان که نامشان در [[تاریخ]] جاودان مانده است. [[مسلمانان]] آثار این اشخاص را [[نسل]] به نسل نقل نموده‌اند.
 
ما به بیان بعضی از این [[راهنمایی‌ها]] در اینجا بسنده می‌کنیم:
 
۱. از [[امام صادق]]{{ع}} درباره نحوه [[عبادت]] [[شیعیان]] و رابطه آنان با [[خدا]] که علامت مشخّصه شیعیان است، چنین فرموده‌اند:
{{متن حدیث|امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا، وَ إِلَى أَسْرَارِنَا كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عَنْ عَدُوِّنَا، وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا}}؛
شیعیان ما را در وقت نمازشان [[امتحان]] کنید. ببینید آیا بر اوقات اوّل وقت [[نماز]] [[محافظت]] می‌کنند یا نه. و شیعیان ما را به [[حفظ اسرار]] ما امتحان کنید که آیا در نزد [[دشمنان]] [[اسرار]] ما را [[حفظ]] می‌کنند یا نه. همچنین شیعیان ما را درباره [[اموال]] و دارایی‌هایشان امتحان کنید که آیا با [[برادران دینی]] در اموال خود کمک می‌کنند یا نه‌<ref>وسائل الشیعة، ج۳، ص۸۳؛ بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۴۹، به نقل از قرب الاسناد، ص۵۲.</ref>.
 
۲. [[محمد بن عجلان]] گوید نزد امام صادق{{ع}} بودم که مردی وارد شد و [[سلام]] کرد، امام صادق{{ع}} از او پرسیدند: [[دوستان]] و برادرانت چگونه افرادی هستند؟ او بسیار از آنان تعریف و [[تمجید]] کرد. امام صادق{{ع}} فرمودند: [[اغنیا]] و [[سرمایه‌داران]] در میان [[قوم]] تو چگونه با [[فقرا]] دیدار می‌کنند؟ [[مرد]] پاسخ داد: کم. امام فرمودند: [[ثروتمندان]] شما چه‌قدر از دارایی‌های خود به فقرا کمک می‌کنند؟ مرد گفت: این اخلاقی که شما می‌فرمایید در میان دوستان ما نیست. امام{{ع}} فرمودند: پس چگونه آنها [[گمان]] می‌کنند که [[شیعه]] ما هستند؟<ref>بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۶۸، ح۲۷ به نقل از شیخ صدوق، صفات الشّیعه، ص۱۶۶.</ref>.
 
امام صادق{{ع}} تأکید بسیاری بر اهمیت وجود الگوی [[نیکو]] در [[جامعه]] داشتند. مفضّل گوید: هنگامی که من همراه [[امام صادق]]{{ع}} بودم، [[امام]] فرمودند:
«ای مفضّل، [[یاران]] تو چند نفرند؟» گفتم: کم هستند. هنگامی که به [[کوفه]] برگشتم، [[شیعه]] به‌سوی من آمدند و مرا آماج حملات قرار دادند. آنان پشت سر من [[غیبت]] کرده و آبروی مرا برده بودند. حتّی بعضی از آنان رودررو مرا مورد [[توهین]] قرار داده و یکی از آنان در کوچه‌های کوفه کمین کرد تا مرا بزند. آنان همه‌گونه تهمتی به من روا داشتند تا اینکه این حرف‌ها حتّی به [[گوش]] امام صادق{{ع}} هم رسید. هنگامی که در سال بعد [[خدمت]] امام صادق{{ع}} رسیدم، اوّلین [[کلامی]] که بعد از [[سلام]] به من فرمودند این بود که: «ای مفضّل، اینها که درباره تو می‌گویند و به گوش من رسیده چیست؟» عرض کردم: گفته آنها به من ضرری نمی‌رساند. فرمود: بله. ولی آنچه گفتند برای آنها [[زیان]] دارد. آیا آنها [[خشمگین]] شدند؟! [[بدا]] به حال آنها. تو گفتی که یاران تو کم هستند. نه بخدا قسم، آنها اصلا شیعه ما نیستند. اگر آنها شیعه ما بودند از [[کلام]] تو خشمگین نمی‌شدند. صفاتی که [[خداوند]] [[شیعیان]] ما را به آن توصیف کرده اصلا در آنها نیست. شیعه جعفر نیست جز کسی که زبان خود را نگاه داشته، برای [[خالق]] خود کار کرده و تنها به مولای خود [[امید]] داشته باشند. کسانی که از خداوند آنچنان که [[حقّ]] اوست بترسند. وای بر آنان!! آیا در میان آنان کسانی یافت می‌شوند که از بسیاری [[نماز]] خمیده شده باشند؟ آیا در میان آنان کسانی یافت می‌شوند که از شدّت [[ترس از خداوند]] سرگشته شده باشند؟ از شدّت [[خشوع]] همچون کوران یا از شدّت [[روزه]] مانند [[بیماران]] یا از طول [[سکوت]] و حرف نزدن مانند گنگان به نظر آیند؟ آیا در میان آنان کسی هست که همواره شبش را به طول [[قیام]] و نماز به‌سر آورده و روزش را با [[روزه]] به‌سر آورد؟ یا در میان آنان کسی یافت می‌شود که نفس خود را از [[لذّات]] [[دنیا]] و نعیم آن از [[ترس]] [[خدا]] و برای [[شوق]] به ما [[اهل بیت]] بازداشته باشد؟! آنان کی [[شیعیان]] ما خواهند بود در حالی‌که از ما [[شکایت]] به نزد [[دشمنان]] ما می‌برند تا آنان را در [[دشمنی]] با ما بیشتر تحریک کنند. آنان چون سگان زوزه می‌کشند و چون کلاغان [[طمع]] می‌ورزند. [[آگاه]] باش که اگر ترس این نداشتم که آنان نسبت به تو تحریک شوند به تو دستور می‌دادم که به [[خانه]] خود روی و در خانه‌ات را به روی آنان ببنددی و تا آخر عمر به آنان حتّی نگاه هم نکنی. اما اگر پیش تو آمدند آنان را بپذیر.؛ چراکه [[خداوند]] اگرچه آنان را [[حجّت]] برضدّ خودشان قرار داده، امّا در برابر دیگران آنان را حجّت خود قرار داده است.
دنیا با تمام [[نعمت‌ها]]، زرق و برق، [[حکومت]] و تمامی مظاهر [[زیبایی]] آن شما را نفریبد.
چرا که شایسته شما نیست. به خدا [[سوگند]] که برای [[اهل]] دنیا هم [[خوشی]] دربر ندارد<ref>بحار الانوار، ج۷۸، ص۳۸۳، به نقل از تحف العقول، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۱۹۷.</ref>.
 
==ساختار اجتماعی‌==
[[امام صادق]]{{ع}} برای [[روابط اجتماعی]] [[جمعیت]] [[یاران]] [[صالح]] خود خطّی کلّی ترسیم نموده، [[نظام]] و اساس و [[قواعد]] اصولی این نظام را برای آنان بیان داشته و آن را در [[دل]] و [[جان]] هریک از آنها به صورت [[ملکه]] درآوردند تا هرکدام از آن [[افراد صالح]] بتوانند در شرایط سخت [[جامعه]] [[زندگی]] کرده و [[قدرت]] روبرو شدن با جریاناتی که مخالف [[ساختار اجتماعی]] موردنظر [[امام]]{{ع}} بود را داشته باشند. همان [[نظام اجتماعی]] که امام{{ع}} آن را [[برنامه‌ریزی]] کرده و فاکتورهای ماندگاری و استمرار را به آن بخشیده بود تا در میان اقشار [[امّت]] ریشه بدواند.<ref>سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸، ص ۲۰۰.</ref>.
 
==همگام با مردم‌==
امام صادق{{ع}} بر محور مهمی که [[قدرت]] و [[نفوذ]] گروه [[یاران]] [[صالح]] آن حضرت را در میان [[جامعه]] بیشتر می‌کرد تأکید زیادی داشتند. این محور عبارت از گشودن درهای ارتباط با [[عامّه]] [[مردم]] و بسنده نکردن به ارتباط با خودی‌ها بود. آن حضرت [[شیعیان]] را بر گسترش روابط با مردم [[تشویق]] کرده و به [[دوست‌یابی]] و زیاد کردن [[دوستان]] و [[اصحاب]] [[ترغیب]] می‌فرموده‌اند. در [[روایت]]، از آن حضرت وارد شده است:
در طول [[زندگی دنیا]] [[دوست]] زیاد پیدا کنید که در [[دنیا]] و [[آخرت]] از آنها بهره خواهید جست، امّا در دنیا [[حوائج]] شما را برآورده می‌کنند و امّا در آخرت همین بس که جهنّمیان به تصریح [[قرآن]] این‌گونه می‌گویند: (در نتیجه شفاعتگرانی نداریم * و نه‌ [[دوستی]] نزدیک)<ref>وسائل الشیعة، ج۷، ص۴۰۷.</ref>.
 
و در روایت دیگر از آن حضرت وارد شده است: دوستان زیاد پیدا کنید،؛ چراکه هر [[مؤمن]] دعای مستجابی دارد.
و همچنین فرموده‌اند: دوستان زیاد پیدا کنید،؛ چراکه هر مؤمنی [[حقّ]] [[شفاعت]] دارد<ref>وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۰۸.</ref>.
[[امام]]{{ع}} همچنین پیگیری این روابط را با سفارش به [[آداب]] و [[اخلاقی]] که بر انگیزاننده دوستی و نزدیکی میان [[مؤمنین]] است تشدید کرده‌اند. آن حضرت فرموده‌اند: رابطه بین دوستان در حضر به دیدار یکدیگر رفتن و در [[سفر]]، [[نامه نگاری]] است‌<ref>تحف العقول ۳۵۸؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۴۰.</ref>.
و همچنین فرموده‌اند: هنگامی که [[بنده خدا]] برای دیدار [[برادر]] مؤمن خود خارج می‌شود، بازنمی‌گردد مگر اینکه [[گناه]] او بخشیده و نیازهای دنیا و آخرتش برآورده می‌شود<ref>مشکاة الانوار، ص۲۰۹.</ref>. و از آداب و اخلاقی که موجب دوام [[روابط اجتماعی]] می‌گردد [[مصافحه]] یا دست دادن است که امام{{ع}} در این روایت مردم را به آن تشویق کرده است: مصافحه کنید که [[کینه]] را از میان می‌برد<ref>کافى، ج۲، ص۱۸۳؛ تحف العقول، ص۳۶؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۴۳.</ref>.
 
و همچنین فرموده است: مصافحه مؤمن برابر با هزار [[حسنه]] است‌<ref>مشکاة الانوار، ص۲۰۳.</ref>.
آن حضرت درباره [[معانقه]] یا [[در آغوش کشیدن]] یکدیگر این‌گونه فرموده است:
هنگامی که دو مؤمن با یکدیگر [[معانقه]] می‌کنند، [[رحمت خدا]] آنان را دربرمی‌گیرد و چون فقط برای [[رضای خدا]] و بدون هیچ‌گونه قصد و غرضی از اغراض دنیوی‌ یکدیگر را دربرگیرند، به آنان گفته می‌شود که تمام [[گناهان]] گذشته شما بخشیده شده است، پس عمل از سر گیرید، و آن‌گاه که این دو [[مؤمن]] مشغول صحبت با یکدیگر می‌شوند، [[ملائکه]] [[موکل]] بر آنها به یکدیگر می‌گویند از این دو دور شوید که این دو سرّی دارند که [[خداوند متعال]] آن را پوشانیده است.
[[راوی]] [[روایت]]، اسحاق گوید: به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: [[خداوند]] مرا فدای شما گرداند، با توجّه به [[آیه قرآن]] که می‌فرماید {{متن قرآن|مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ}}<ref>«هیچ سخنی بر زبان نمی‌آورد مگر آنکه نزد او فرشته مراقبی حاضر است (تا آن سخن را بنویسد)» سوره ق، آیه ۱۸.</ref>، آیا کلمات آنها توسّط ملائکه نگاشته نمی‌گردد؟! [[یونس]] گوید: امام صادق{{ع}} [[آه]] بلندی کشیدند. سپس آنقدر گریستند تا اینکه [[محاسن]] مبارکشان از [[اشک]] چشمشان‌تر شد و فرمودند:
ای اسحاق، [[خداوند تبارک و تعالی]] به جهت [[بزرگداشت]] این دو مؤمن به ملائکه‌اش دستور می‌دهد در هنگام [[ملاقات]] آن دو با یکدیگر از آنان دوری گزینند. البتّه اگرچه ملائکه موکل بر این دو نفر کلمات آنها را نمی‌شنوند و نمی‌نویسند. امّا خود خداوند که عالم بر همه [[اسرار]] و نهانی‌هاست، [[کلام]] آنها را می‌شنود و نگهداری می‌کند<ref>کافى، ج۲، ص۱۸۴؛ بحار الانوار، ج۷۶، ص۳۵؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۵۶۳.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۲۰۰.</ref>.
 
==تأکید بر روابط برادرانه‌==
امام صادق{{ع}} همواره به تعمیق و ریشه‌دار کردن روابط [[برادری دینی]] و خدایی پرداخته و راهنمایی‌های مناسبی که موجب افزایش [[پیوستگی]] و تفاهم بوده به آنان ارائه می‌کرده است. از آن جمله است [[حدیث]] شریفی که به خیثمه‌ فرموده‌اند:
{{متن حدیث|أَبْلِغْ مَوَالِيَنَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ وَ أَنْ يَعُودَ صَحِيحُهُمْ مَرِيضَهُمْ وَ لْيَعُدْ غَنِيُّهُمْ عَلَى فَقِيرِهِمْ وَ أَنْ يَشْهَدَ حَيُّهُمْ جِنَازَةَ مَيِّتِهِمْ وَ أَنْ يَتَلَاقَوْا فِي بُيُوتِهِمْ وَ أَنْ يَتَفَاوَضُوا عِلْمَ الدِّينِ فَإِنَّ ذَلِكَ حَيَاةٌ لِأَمْرِنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا}}؛
[[سلام]] ما را به [[دوستان]] ما برسان و آنها را به [[پرهیزکاری]] و [[تقوای الهی]] و [[عمل صالح]] سفارش کن، به آنها بسپار آنهایی که از [[نعمت]] [[سلامتی]] برخوردار هستند از مریضان [[عیادت]] کرده، آنان که از نظر [[مالی]] وضع خوبی دارند به [[فقیران]] رسیدگی کنند. بر جنازه [[مردگان]] حاضر شوند. به خانه‌های یکدیگر رفته، باهم [[ملاقات]] کرده و به [[گفتگو]] درباره [[علم دین]] بپردازند که مجموعه این کارها [[زنده کردن]] امر ما [[اهل بیت]] است، و [[خداوند]] بنده‌ای که امر ما را زنده کند [[رحمت]] کند<ref>وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۰۰.</ref>.
 
و همچنین [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[یاری کردن]] [[مؤمنان]] به یکدیگر فرموده‌اند:
به وسیله یاری کردن به [[برادران دینی]] خود به [[خداوند متعال]] نزدیکی بجویید<ref>خصال، ص۸؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۳۹۱.</ref>. [[محمد بن مسلم]] گوید: مردی از [[اهل]] [[جبل]] به نزد من آمد و باهم به [[خدمت]] [[حضرت امام صادق]]{{ع}} رسیدیم. آن مرد در هنگام خداحافظی به امام صادق{{ع}} عرض کرد:
مرا [[نصیحت]] کن. امام صادق{{ع}} فرمودند:
تو را به پرهیزکاری و تقوای الهی و [[نیکی]] به [[برادران]] [[مسلمان]] سفارش می‌کنم. برای [[برادر]] خود [[دوست]] بدار آنچه را که برای خود می‌پسندی، و برای او مپسند آنچه را که برای خود نمی‌پسندی. اگر از تو چیزی خواست به او بده، و اگر از سؤال کردن خودداری کرد، خود در برآوردن حاجتش پیشقدم شو. هیچگاه از خیری که به او می‌رسانی دلگیر و خسته نشو.؛ چراکه با این کار او نیز از تو دلگیر و خسته نخواهد شد. همیشه بازو و [[یار]] و [[یاور]] او باش که با این کار او نیز برای تو یار و یاور خواهد بود. اگر روزی از تو کینه‌ای به [[دل]] گرفت از او جدا مشو تا اینکه [[کینه]] را از [[قلب]] او [[بدر]] آوری، اگر روزی به [[سفر]] رفت، در غیبتش او را [[حفظ]] کن و اگر در نزد تو بود او را زیر [[سایه]] [[حمایت]] خود بگیر و او را [[یاری]] کن و بزرگ بدار و با او [[ملاطفت]] ورز.؛ چراکه او از تو است و تو از او هستی‌<ref>وسائل الشیعة، ج۸، ص۵۴۹.</ref>.
 
[[امام صادق]]{{ع}} [[برادری]] خالصانه خدایی را از زبان [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} چنین نقل فرموده‌اند که: شش [[خصلت]] است که در هرکسی باشد مقامش در پیشگاه [[خدا]] و در سمت راست عرش‌ [[خداوند]] خواهد بود. [[ابن ابی یعفور]] به امام صادق{{ع}} عرض کرد:
فدایت شوم. آن شش چیز چیست؟ [[امام]] فرمودند: اینکه [[مرد]] [[مسلمان]] برای [[برادر]] مسلمان خود همان چیزی را بخواهد که برای عزیزترین شخص از [[خانواده]] خود بخواهد و برای او نخواهد آنچه را که برای عزیزترین شخص از خانواده خود نمی‌خواهد و در [[دوستی]] برای او [[خیرخواهی]] کند (تا آنجا که فرمود) هنگامی که به این درجه از دوستی رسید، [[نگرانی]] و [[ناراحتی]] برادر دینی‌اش او را نگران می‌کند. اگر برادر او خوشحال شود، او نیز از [[خوشحالی]] او شادمان می‌شود، و اگر محزون و ناراحت شود، وی نیز از [[حزن]] و [[اندوه]] برادرش [[اندوهگین]] می‌گردد. اگر در نزد او چیزی باشد که به‌وسیله آن گره از کار برادرش بگشاید، این کار را انجام می‌دهد. و اگر در دست او چیزی نباشد، برای برادرش [[دعا]] می‌کند<ref>وسائل الشیعة، ج۸، ص۵۴۲.</ref>.
 
همچنین می‌بینیم امام صادق{{ع}} از بعضی از کارها که قاعدتا روابط برادرانه را از بین می‌برد برحذر داشته و [[نهی]] فرموده است. آن حضرت به ابن نعمان فرموده‌اند: اگر می‌خواهی که دوستی برادر مسلمانت برای تو ثابت و برقرار بماند، از [[شوخی]] بیجا، [[مشاجره]]، [[فخرفروشی]] و [[دشمنی]] کردن نسبت به او بپرهیز. هیچگاه [[دوست]] خودت را بر سرّ خود [[آگاه]] مکن مگر به اندازه‌ای که اگر دشمنت نیز بر آن آگاه شود، ضرری بر تو نرسد.؛ چراکه هر دوستی ممکن است روزی [[دشمن]] [[انسان]] گردد<ref>کافى، ج۱، ص۱۶۵؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۸۶.</ref>.
امام صادق{{ع}} در عین‌حال [[یاران]] خود را از [[رفتار]] مؤدّبانه و [[دوستی]] و [[مهربانی]] براساس [[اخلاق]] اصولی [[اسلام]] با دشمنانی که [[امید]] به [[اصلاح]] آنها نمی‌رود نیز برحذر داشته است. آن حضرت فرموده‌اند:
هرکس با دشنام‌دهنده [[اولیای خدا]] نشست و برخاست نماید، [[خدا]] را [[معصیت]] کرده است و کسی که [[خشم]] خود را در برابر کاری که [[قدرت]] بر امضای آن ندارد فروخورد، با ما در درجه اعلا قرار خواهد گرفت‌<ref>کافى، ج۱، ص۱۶۵؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۸۶.</ref>.
 
و آن حضرت فرموده‌اند:
{{متن حدیث|مَنْ جَالَسَ لَنَا عَائِباً، أَوْ مَدَحَ لَنَا قَالِياً أَوْ وَاصَلَ لَنَا قَاطِعاً، أَوْ قَطَعَ لَنَا وَاصِلًا، أَوْ وَالَى لَنَا عَدُوّاً، أَوْ عَادَى لَنَا وَلِيّاً، فَقَدْ كَفَرَ بِالَّذِي أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ}}؛
هرکس با عیب‌گوی ما [[همنشینی]] کند، یا کسی را که از ما بیزار است [[ستایش]] کند، یا با کسی که از ما بریده است ارتباط برقرار کند، یا با کسی که با ما ارتباط دارد [[قطع رابطه]] کند، یا [[دشمن]] ما را [[دوست]] بدارد، دوست ما را دشمن بدارد، چنین شخصی به همان خدایی که [[سبع المثانی]] ([[حمد]]) و [[قرآن عظیم]] را نازل فرموده [[کفر]] ورزیده است‌<ref>شیخ صدوق، امالى، ص۵۵؛ بحار الانوار، ج۲۷، ص۲۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۵۰۶.</ref>.
آن حضرت همچنین [[اصحاب]] خود را از [[بیماری]] [[کینه]] و دلخوری با برادران‌ و [[جدال]] و [[خصومت]] با آنان برحذر داشته است. آن حضرت چنین روایتی از [[امیر المؤمنین علی]] بن [[ابی‌طالب]]{{ع}} نقل کرده که: از جدال و [[دشمنی]] بپرهیزید که این دو صفت دل‌های [[برادران]] را نسبت به یکدیگر [[بیمار]] می‌کند و در صحنه [[دل‌ها]] بذر [[نفاق]] می‌رویاند<ref>وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۰۶، باب کراهة الانقباض مع النّاس.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۲۰۲.</ref>.
 
==موضع [[امام صادق]]{{ع}} در برابر [[قهر]] و قطع رابطه‌==
امام صادق{{ع}} پدیده قطع رابطه و قهر میان [[مؤمنان]] را این‌گونه [[نکوهش]] کرده است که: هیچگاه دو مرد به قهر از هم جدا نمی‌شوند، مگر اینکه یکی از آن دو و یا هر دوی آنها مستوجب [[بیزاری]] و [[لعنت]] می‌گردند.
معتّب به [[خدمت]] [[امام صادق]]{{ع}} عرض کرد: [[خداوند]] مرا فدایت کند. اینکه می‌فرمایید درباره [[ظالم]] صحیح است. امّا [[مظلوم]] را چه می‌شود که مستحقّ [[برائت]] و لعنت شود؟ حضرت فرمودند: زیرا او [[برادر]] مؤمنش را فرا نخوانده تا رابطه را با او وصل کرده و از عمل [[دوست]] خود [[چشم‌پوشی]] نماید، از پدرم شنیدم که می‌گفت:
هنگامی که دو نفر باهم [[نزاع]] و درگیری می‌کنند و یکی از آنان دیگری را مورد [[ستم]] قرار می‌دهد، باید مظلوم به‌سوی ظالم برود و به او بگوید: ای برادر من بد کرده‌ام، تا اینکه با این کار [[قهر]] را بین خود و او از بین ببرد.؛ چراکه [[خداوند تبارک و تعالی]] [[حاکم عادل]] است و خود [[حقّ]] مظلوم را از ظالم می‌ستاند<ref>کافى، ج۲، ص۳۴۴، ح۱؛ بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۸۴؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۵۸۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۲۰۶.</ref>.
 
==خطّ [[تربیتی]] امام صادق{{ع}}‌==
روابط تربیتی امام صادق{{ع}} با [[یاران]] و [[اصحاب]] خود براساس [[موعظه]] و [[ارشاد]] عمومی و بدون تشخیص سطح [[فکری]] و [[واقعیت]] [[روحی]] و آنچه را که شنوندگان آن حضرت به آن نیاز دارند نبوده است. بلکه آن حضرت با [[هدف]] ایجاد ساختاری خاصّ با آنان روبرو شده میان آنان فرق می‌گذاشت و اندیشه‌های تربیتی خود را به نحوی که آنها را به سوی واقعیت [[جامعه]] [[حرکت]] دهد به آنان تفهیم می‌کرد، تا اینکه برای کشیدن بار [[مسئولیت]] [[اصلاح]] [[امّت]] [[آمادگی]] کامل داشته باشند. آن حضرت آنان را با اصول و [[قواعد]] تربیتی میدانی، مسلّح می‌کرد که آنان را [[قادر]] می‌ساخت تا خود را از فشارهای [[نفسانی]] و [[اقتصادی]] رها کرده و با دستمایه قرار دادن [[امید به خدا]] در راه تحقّق اهداف خود گام بردارند.
اکنون در ضمن چند مورد به پاره‌ای از راهنمایی‌هایی که [[امام]]{{ع}} اصحاب خود را به آن مجهّز می‌کرده‌اند اشاره می‌کنیم:
 
===مورد اوّل: [[دعوت]] و اصلاح‌===
امام{{ع}} فرموده‌اند:
تنها کسی می‌تواند [[امر به معروف و نهی از منکر]] کند که در او سه [[خصلت]] موجود باشد: به آنچه امر یا [[نهی]] می‌کند [[دانا]] باشد، در آنچه که به او امر یا از آن نهی می‌کند [[عادل]] نیز باشد و بالاخره در آنچه را که به آن امر می‌کند و آنچه را که از آن نهی می‌کند راه [[رفق و مدارا]] در پیش گیرد<ref>تحف العقول، ص۳۵۸؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۴۰.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} نقد سازنده را وسیله رفع نقطه ضعف‌هایی می‌دانست که نوعا افراد به آن دچار می‌شوند. آن حضرت فرموده است: محبوب‌ترین برادرانم در نزد من کسی است که عیب‌های مرا به من [[هدیه]] کند<ref>تحف العقول، ص۳۶۶؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۴۹.</ref>.
 
آن حضرت همچنین فرموده‌اند:
اگر از [[برادر دینی]] خود چیزی دیدی که تو را [[ناپسند]] آمد کار او را توجیه کن و برای کار او در [[دل]] عذری بیاور و در صورت عدم تطبیق عذر با کار او این کار را تا هفتاد بار تکرار کن و اگر باز هم کار او توجیه‌بردار نبود، با خود بگو شاید کار او دلیلی دارد که من نمی‌دانم<ref>احقاق الحق، ج۱۲، ص۲۷۹؛ المشروع الروىّ، ج۱، ص۳۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۲۰۶.</ref>.
 
===مورد دوّم: تعامل [[تربیتی]] در دو عرصه [[تعلیم]] و تعلّم‌===
امام صادق{{ع}} بر این نکته تأکید فراوان داشتند که [[رسالت]] [[علمی]] اگر از [[اصول اخلاقی]] جدا شود و [[علم]] به عنوان ابزاری در جهت اغراض [[دنیوی]] قرار گیرد، بسیار خطرناک خواهد بود و چهره رسالت [[مقدّس]] [[اسلامی]] را دیگرگونه و [[زشت]] خواهد کرد. همین پدیده جدایی بین علم و [[قواعد]] [[اخلاقی]] در [[زمان]] [[بنی امیه]] و بنی عبّاس نقشی منفی [[بازی]] کرد و در نتیجه همین جدایی، پدیده واعظان درباری به وجود آمد. پدیده‌ای که [[دین]] را چونان ابزاری در دست حکومت‌های وقت قرار می‌داد. از اینجا بود که [[امام]]{{ع}} همگان را از این پدیده شوم برحذر می‌داشت و با این بیان شیوا، طالبان [[علم]] و [[دانش]] را به چند دسته تقسیم کرده و از هم تفکیک می‌نمود. آن حضرت فرموده است:
طالبان دانش سه دسته‌اند. آنان را هم به شخص و هم به صفاتشان بشناسید: گروهی علم را برای [[نادانی]] و [[جدال]] و [[غلبه]] بر [[خصم]] می‌آموزند. گروهی دانش را برای [[فخر فروشی]] و [[پرگویی]] و گول زدن دیگران می‌آموزند، و بالاخره گروهی علم را برای فهمیدن و [[اندیشیدن]] می‌آموزند. امّا آنان که دانش را برای نادانی و [[مجادله]] می‌آموزند، موذی و ستیزه‌جوست، در میان جمع مردان بزرگ لب به سخن می‌گشاید و از دانش و [[بردباری]] سخن به میان می‌آورد. او خود را به [[فروتنی]] می‌زند، امّا در [[حقیقت]] از [[ورع]] و [[پرهیزگاری]] بی‌بهره است. [[خداوند]] بینی او را [[خرد]] می‌کند و رگ حیاتش را می‌برد.
 
امّا آنکس که دانش را برای [[فخرفروشی]] و [[فریب‌کاری]] آموخته، [[فریبکار]] و [[متملّق]] است. به امثال خود که می‌رسد، فخرفروشی و فریب‌کاری می‌کند. امّا به [[اغنیا]] و [[ثروتمندان]] که می‌رسد، در نزد آنان [[کرنش]] و [[تواضع]] می‌کند. او شکم خود را از غذاهای چرب و نرم آنان پر کرده و دینش را زیر پا لگدمال می‌کند.
خداوند سرچشمه اخبارش را [[کور]] کند و نشانه او را از میان آثار [[علما]] و [[دانشمندان]] بزداید.
امّا آنکس که دانش را برای فهمیدن و اندیشیدن می‌آموزد [[اندوهگین]] و [[شب زنده‌دار]] است. ناحیه خلوتی را برای [[عبادت]] خود در نظر گرفته و به دور از دیگران در آن ناحیه به [[عبادت خدا]] مشغول است و در [[دل]] تاریک شب به [[نماز]] می‌ایستد. او در حالی [[خدا]] را عبادت می‌کند که قلبش از [[ترس]] خداوند مالامال است. او خدا را از روی [[زاری]] می‌خواند، بیشترین توجّه او به کارهای خودش می‌باشد، امّا در عین حال [[اهل]] زمانه خود را خوب می‌شناسد. چنین کسی از مورد اطمینان‌ترین [[برادران دینی]] خود هم [[وحشت]] دارد. خداوند پایه‌های چنین شخصی را محکم گرداند و در [[روز قیامت]] به او [[امان]] دهد<ref>کافى، ج۱، ص۴۹؛ بحار الانوار، ج۸۳، ص۱۹۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۲۰۸.</ref>.
 
===مورد سوّم: قاعده [[تربیتی]] در عرصه [[قبول مسئولیت]] و رهبری‌===
[[امام صادق]]{{ع}} یک قاعده [[اخلاقی]] کلّی را بنیان نهاد. ضابطه‌ای که [[مؤمنین]] بر طبق آن با یکدیگر رابطه برقرار کرده و در تمام عرصه‌های [[زندگی]] آن را پیاده کنند. قاعده‌ای که باعث [[رشد]] و بالندگی [[فضیلت]] در [[جامعه]]، همچنین باعث [[رقابت]] صحیح و سازنده و برتری‌جویی‌های اصولی گشته و با فقدان چنین قاعده یا تبدیل آن به معیارهایی متناقض، [[ارزش‌ها]] نابود گشته و نیروها به هدر می‌رود که نتیجه آن همان قاعده شوم «[[تقدیم مفضول بر فاضل]]» یا به [[رهبری]] [[برگزیدن]] شخص [[پایین‌تر]] با وجود شخص بالاتر و بالیاقت‌تر است.
امام صادق{{ع}} فرموده‌اند: هرکس [[مردم]] را به‌سوی خود بخواند در حالی‌که در میان جامعه داناتر از او یافت می‌شود، او بدعتگذار و [[گمراه]] است‌<ref>تحف العقول، ص۳۷۵؛ بحار الانوار، ج۷۸، ص۲۵۹.</ref>.<ref>سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۸، ص ۲۱۰.</ref>.
 
===مورد چهارم: [[سختی‌ها]] و [[قدرت]] مقاومت‌===
امام صادق{{ع}} همیشه [[یاران]] خود را در حال [[آمادگی]] کامل نگاه می‌داشت.
آن حضرت چندین بار به آنان گوشزد کرده بود که [[پیروی]] از راه آن حضرت ممکن است به سختی‌ها و بلاهایی که [[تحمّل]] آن جز برای کسانی که از سوی [[خداوند متعال]] [[انتخاب]] شده‌اند آسان نیست، منجر شود. همچنانکه [[تشیع]] نیز جز بر کسانی که آمادگی [[قربانی]] شدن و تحمّل [[بلا]] دارند بر کس دیگر سزاوار نیست. این روشی [[الهی]] بود که خداوند متعال با اولیای خود بدان [[رفتار]] می‌کند، [[روایت]] شده هنگامی که در نزد امام صادق{{ع}} از بلاهایی که به [[مؤمنان]] می‌رسد ذکری به میان آمد فرموده است: از [[پیامبر خدا]]{{صل}} سؤال شد که بیشترین بلا را در [[دنیا]] کدام دسته از مردم متحمّل شده‌اند؟ آن حضرت فرمود: [[پیامبران]]، سپس طبقات دیگر مردم به همان مقدار که به [[مقام]] [[انبیا]] و کارهای آنان نزدیکتر و شبیه‌تر باشند. [[مؤمن]] نیز به اندازه [[ایمان]] و [[اعمال]] [[نیکی]] که انجام می‌دهد مورد [[بلا]] قرار می‌گیرد. هر مؤمنی که ایمان صحیح‌تر و عمل بهتری داشته باشد بلا و [[سختی]] او شدیدتر، و هرکس که ایمان کمتر و عمل ضعیف‌تری داشته باشد [[رنج]] و ناراحتی‌اش کمتر است‌<ref>وسائل الشیعة، ج۲، ص۹۰۶.</ref>.
[[حسین بن علوان]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] می‌کند که: با [[سدیر]] نزد امام صادق{{ع}} نشسته بودیم که آن حضرت فرمودند: [[خداوند متعال]] وقتی که بنده‌ای را [[دوست]] داشته باشد او را در بلا می‌اندازد<ref>وسائل الشیعة، ج۲، ص۹۰۸.</ref>.
 
امام صادق{{ع}} همچنین فرموده‌اند:
هرکس برای هر بلا صبری و برای هر [[نعمت]] شکری و برای هر سختی آسانی مهیا نکرده باشد به عجز و [[زبونی]] گرفتار آمده است. نفس خود را در نزد هر بلا و مصیبتی [[صبور]] دار. چه آن [[مصیبت]] در [[مرگ]] [[فرزندان]] یا از دست دادن [[اموال]] باشد.؛ چراکه [[خداوند]] آنچه را که به مؤمن عاریه داده و به او بخشیده است گاه از او می‌گیرد. تا اینکه [[شکر]] و [[صبر]] او را اندازه بگیرد<ref>تحف العقول، ص۳۶۱؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۲۱۶.</ref>.
همچنین امام صادق{{ع}} فرموده‌اند: ما ([[اهل بیت]]) [[اهل صبر]] هستیم و [[شیعیان]] ما صبرشان از ما نیز بیشتر است، [[راوی]] می‌گوید: این [[کلام]] حضرت بر من گران آمد. به خدمتش عرض کردم: چگونه می‌شود که صبر شیعیان شما از شما بیشتر باشد؟! امام صادق{{ع}} پاسخ دادند: ما بر آنچه از پیش می‌دانیم صبر می‌کنیم. امّا شما بر چیزی که [[حکمت]] آن را نمی‌دانید صبر می‌کنید<ref>مشکاة الانوار، ص۲۷۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۸۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۸، ص ۲۱۰.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
 
# [[پرونده:151922.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۸ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۸''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۸۷: خط ۲۴۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:امام باقر]]
[[رده:امام صادق]]
۷۴٬۱۶۳

ویرایش