پرش به محتوا

میراث امام کاظم: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
ای مردم بدانید که علی‌ نخستین گرونده به من و آخرین دیدارکننده آنان با من به هنگام [[مرگ]] است و اولین کسی است که در [[قیامت]] با من دیدار می‌کند، پس حاضران [[پیام]] مرا به غایبان برسانند که هرکه به ناحق و بدون [[شایستگی]] و درحالی‌که بهتر از او در میان [[امت]] باشد، [[امامت]] و راهبری امت را به دست گیرد به [[یقین]] [[کفر]] ورزیده است.
ای مردم بدانید که علی‌ نخستین گرونده به من و آخرین دیدارکننده آنان با من به هنگام [[مرگ]] است و اولین کسی است که در [[قیامت]] با من دیدار می‌کند، پس حاضران [[پیام]] مرا به غایبان برسانند که هرکه به ناحق و بدون [[شایستگی]] و درحالی‌که بهتر از او در میان [[امت]] باشد، [[امامت]] و راهبری امت را به دست گیرد به [[یقین]] [[کفر]] ورزیده است.
ای مردم، هرکس بر گردن من حقی دارد این منم آماده مقابله شدن‌ و هر کس وعده‌ای (طلبی) دارد نزد [[علی بن ابی طالب]] برود که او ضامن تمام آن است و آنها را ادا می‌کند تا اینکه کسی را بر من حقی نباشد»<ref>خصائص الائمه، ص۷۳- ۷۵ (به نقل از الطرف، ص۲۹- ۳۴)؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۸۴- ۴۸۷ (به نقل از خصائص الائمه، ص۷۳- ۷۵). این خبر نیز مانند خبر پیشین از «رسالة الوصیه» عیسى بن مستفاد ابو موسى ضریر بجلى بغدادى «تضعیف» شده نقل شده است. نک: نجاشى، ص۲۹۷، ش۸۰۹.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|سید منذر حکیم،سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۹ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۹، ص ۲۹۳.</ref>
ای مردم، هرکس بر گردن من حقی دارد این منم آماده مقابله شدن‌ و هر کس وعده‌ای (طلبی) دارد نزد [[علی بن ابی طالب]] برود که او ضامن تمام آن است و آنها را ادا می‌کند تا اینکه کسی را بر من حقی نباشد»<ref>خصائص الائمه، ص۷۳- ۷۵ (به نقل از الطرف، ص۲۹- ۳۴)؛ بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۸۴- ۴۸۷ (به نقل از خصائص الائمه، ص۷۳- ۷۵). این خبر نیز مانند خبر پیشین از «رسالة الوصیه» عیسى بن مستفاد ابو موسى ضریر بجلى بغدادى «تضعیف» شده نقل شده است. نک: نجاشى، ص۲۹۷، ش۸۰۹.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|سید منذر حکیم،سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۹ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۹، ص ۲۹۳.</ref>
==[[امامت]] و [[امامان]] از نگاه [[امام کاظم]]{{ع}}‌==
#«داوود رقّی» از «[[عبد صالح]]» نقل کرده است که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَيٍّ يُعْرَفُ}}<ref>الاختصاص، ص۳۶۹.</ref>؛ «جز با وجود امامی زنده که شناخته شود، [[حجت خداوند]] بر [[مردم]] تمام نمی‌شود».
# «[[علی بن راشد]]» می‌گوید: «[[ابو الحسن]]{{ع}} گفت: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ أَنَا وَ اللَّهِ ذَلِكَ الْحُجَّةُ}}<ref>اصول کافى، ج۱، ص۱۷۹.</ref>؛ «[[زمین]] از [[حجت]] خالی نمی‌ماند و من- به [[خدا]] [[سوگند]]- همان حجت هستم».
# «[[علی بن جعفر]]» می‌گوید: «ابو الحسن{{ع}} به من گفت: {{متن حدیث|نَحْنُ فِي الْعِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ سَوَاءٌ وَ فِي الْعَطَايَا عَلَى قَدْرِ مَا نُؤْمَرُ}}<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۷۵.</ref>؛ «ما خاندان‌ در [[دانش]] و [[دلاوری]] یکسان هستیم و در [[دهش]] و [[بخشش]] آن اندازه می‌دهیم که [[فرمان]] می‌یابیم».
# «[[هارون بن خارجه]]» می‌گوید: «ابو الحسن{{ع}} به من گفت: {{متن حدیث|نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أُوتِيَهَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ نَتَقَلَّبُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، فَمَنْ عَرَفَنَا، عَرَفَنَا وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا فَأَمَامَهُ الْيَقِينُ}}<ref>البصائر، ص۶۶.</ref>؛ ما همان‌ [[قرآنی]] هستیم که به [[رسول خدا]]{{صل}} نمایانده شد و ما [[وجه اللّه]] (صورت خدا) هستیم که در میان شما [[زندگی]] می‌کنیم. پس هرکسی ما را بشناسد، شناخته است و هرکس ما را نشناسد «[[یقین]]» ([[مرگ]] یا [[قیامت]]) در پیش دارد که آنجا خواهد [[شناخت]]، اما او را سودی نبخشد.
# ابو الحسن، [[موسی کاظم]]{{ع}} در [[تفسیر آیه]]: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟.».. سوره نساء، آیه ۵۴.</ref> فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ الْمَحْسُودُونَ}}<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۰۶.</ref>؛ «ماییم که مورد [[رشک]] و [[حسد]] قرار گرفته‌ایم».
# «[[محمد بن فضیل]]» از ابو الحسن{{ع}} نقل می‌کند که: «در تفسیر آیه {{متن قرآن|وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا}}<ref>«و اینکه سجده‌گاه‌ها از آن خداوند است پس با خداوند هیچ کس را (به پرستش) مخوانید» سوره جن، آیه ۱۸.</ref> فرمود: {{متن حدیث|هُمُ الْأَوْصِيَاءُ}}؛ «[[مساجد]] همانا [[اوصیا]] ی [[پیامبر]]{{صل}}‌ هستند»<ref>اصول کافى، ج۱، ص۴۲۵.</ref>.
# از «[[سیف بن عمیره]]» نقل شده است که: «شنیدم که [[عبد صالح]]، [[ابو الحسن]]{{ع}} خبر [[مرگ]] یکی از [[شیعیان]] را به او می‌داد. با خود گفتم که او می‌داند شیعه‌اش چه زمانی می‌میرد!. [[امام]]{{ع}} گویی که [[خشمگین]] بود، فرمود: ای [[ابو اسحاق]]، [[رشید هجری]] [[علم]] «منایا و [[بلایا]]» ([[مرگ‌ها]] و [[بلاها]]) را می‌دانست و امام، به این [[دانش]] سزاوارتر است»<ref>بصائر الدرجات، ص۲۴۶.</ref>.
# «معاویه» از «اسحاق» نقل می‌کند که گفت: «نزد ابو الحسن{{ع}} بودم که مردی بر حضرت وارد شد. ابو الحسن{{ع}} به او فرمود: ای فلان، تو یک ماه دیگر می‌میری. با خود اندیشیدم گویی [[اجل]] و مرگ شیعیان را می‌داند. امام{{ع}} فرمود: ای اسحاق، چه چیزی را عجیب و [[غریب]] می‌دانید؟ درحالی‌که رشید هجری از نظر منزلت‌ [[مستضعف]] بود، اما «[[علم منایا و بلایا]]» را داشت، پس امام به این علم سزاوارتر است. سپس فرمود: ای اسحاق، دو سال دیگر خواهی مرد و [[خاندان]] و [[فرزندان]] و خانواده‌ات پراکنده شده، دستخوش [[بینوایی]] شدیدی خواهند شد»<ref>بصائر الدرجات، ص۲۶۵.</ref>.
# از [[علی بن جعفر]]{{ع}} از برادرش امام‌ [[موسی]]{{ع}} نقل شده که: «در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ}}<ref>«و (بسا) چاه‌هایی فرو نهاده و کاخ‌هایی بلند (که به جا مانده‌اند!)» سوره حج، آیه ۴۵.</ref> فرمود: {{متن حدیث|الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ الْإِمَامُ الصَّامِتُ وَ الْقَصْرُ الْمَشِيدُ الْإِمَامُ النَّاطِقُ}}؛ «[[چاه]] متروک، امام خاموش و کنج [[عزلت]] گزیده‌ و کاخ‌های افراشته، امام گویاست»<ref>اصول کافى، ج۱، ص۴۲۷؛ المناقب، ج۳، ص۱۰۷ نیز روایتى همانند روایت بالا از امام صادق{{ع}} از پیامبر اکرم{{صل}} درباره على{{ع}} نقل شده است.</ref>.
# «[[یعقوب بن جعفر]]» برای ما نقل کرده، گفت: «در [[مکه]]، همراه‌ ابو الحسن{{ع}} بودم. کسی به او گفت: تو [[کتاب خدا]] را به گونه‌ای [[تفسیر]] می‌کنی که تا به حال نشنیده‌ایم. ابو الحسن{{ع}} فرمود: «بدان که قرآن‌ پیش از [[مردم]] بر ما نازل شده و پیش از آن‌که برای مردم تفسیر شود، برای ما [[تفسیر]] شده است. ما [[حلال و حرام]] و [[ناسخ و منسوخ]] و احکام‌ [[سفر]] و حضر آن را می‌شناسیم. همچنین‌ می‌دانیم در چه شبی چند [[آیه]] و درباره چه کسی و چه چیزی نازل شده است. ما داوران [[خداوند]] در [[زمین]] و [[گواه]] بر خلقش هستیم که حضرت [[احدیت]] در این‌باره‌ فرموده است: {{متن قرآن|سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ}}؛ [[گواهی]] ایشان به زودی نوشته می‌شود و از آن‌ پرسیده خواهند شد. پس ما گواه هستیم و آنان که بر ضدشان گواهی داده می‌شود، پرسیده می‌شوند. این، دانسته‌ای است که به تو رسانده و آنچه باید در افزایش [[آگاهی]] تو انجام دادم. حال اگر گفته مرا بپذیری سپاسگزار [[نعمت]] [[شناخت]] و [[تسلیم]] بودن‌ باش و اگر نپذیری به [[یقین]]، خداوند بر همه چیز گواه است»<ref>{{متن حدیث|عَلَيْنَا نَزَلَ قَبْلَ النَّاسِ، وَ لَنَا فُسِّرَ قَبْلَ أَنْ يُفَسَّرَ فِي النَّاسِ، فَنَحْنُ نَعْرِفُ حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ سَفَرِيَّهُ وَ حَضَرِيَّهُ وَ فِي أَيِّ لَيْلَةٍ نَزَلَتْ كَمْ مِنْ آيَةٍ وَ فِيمَنْ نَزَلَتْ وَ فِيمَا نَزَلَتْ، فَنَحْنُ حُكَمَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: {{متن قرآن|سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ}}. فَالشَّهَادَةُ لَنَا وَ الْمَسْأَلَةُ لِلْمَشْهُودِ عَلَيْهِ فَهَذَا عِلْمُ مَا قَدْ أَنْهَيْتُهُ إِلَيْكَ وَ أَدَّيْتُهُ إِلَيْكَ مَا لَزِمَنِي فَإِنْ قَبِلْتَ فَاشْكُرْ وَ إِنْ تَرَكَتْ فَ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ}}؛ بصائر الدرجات، ص۱۹۸.</ref>.
# «[[محمد بن فضیل]]» از [[ابو الحسن]]{{ع}} نقل کرده است که فرمود: {{متن حدیث|وَلَايَةُ عَلِيٍّ{{ع}} مَكْتُوبَةٌ فِي جَمِيعِ صُحُفِ الْأَنْبِيَاءِ، وَ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ{{صل}} وَ وَصِيِّهِ عَلِيٍّ{{ع}}}}<ref>اصول کافى، ج۱، ص۴۳۷.</ref>؛ [[ولایت علی]]{{ع}} در کتاب‌های آسمانی‌ همه [[پیامبران]] نوشته شده است و تمام پیامبران برای ابلاغ‌ [[نبوت]] محمد{{صل}} و ولایت علی{{ع}} فرستاده شده‌اند.
# «[[علی بن سوید سابی]]» می‌گوید: «ابو الحسن{{ع}} اول در نامه‌ای خطاب به من نوشت: {{متن حدیث|إِنَّ أَوَّلَ مَا أَنْعَى إِلَيْكَ نَفْسِي فِي لَيَالِيَّ هَذِهِ، غَيْرَ جَازِعٍ وَ لَا نَادِمٍ، وَ لَا شَاكٍّ فِيمَا هُوَ كَائِنٌ مِمَّا قَضَى اللَّهُ وَ حَتَمَ، فَاسْتَمْسِكْ بِعُرْوَةِ الدِّينِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ، وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى الْوَصِيِّ بَعْدَ الْوَصِيِّ، وَ الْمُسَالَمَةِ وَ الرِّضَا بِمَا قَالُوا}}<ref>قرب الاسناد، ص۱۴۲.</ref>؛ نخست، خبر [[مرگ]] خویش را که در همین شب‌ها خواهد بود به تو می‌دهم و بدان‌ که نه [[بی‌تابی]] می‌کنم، نه پشیمانم و نه در آنچه که [[قضای الهی]] خواسته و حتمی و شدنی است، شکی در دل‌ دارم. پس به دستاویز [[دین]]؛ یعنی [[آل محمد]]- که [[درود]] [[خداوند]] بر او و خاندانش باد- و دستاویز محکم و [[استوار]]؛ یعنی [[جانشین]] پس از جانشین چنگ بزن و به آنچه که آنان ([[جانشینان]]) گویند تن در ده و [[تسلیم]] آن باش».
# «[[سعید بن ابی‌ سعید بلخی]] می‌گوید: «از [[ابو الحسن]]{{ع}} شنیدم که می‌فرمود: خدای در پی هرنمازی که این [[خلق]] می‌خوانند، [[لعن]] و نفرینی دارد. گفتم فدایت: گردم، چرا؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: چون [[حق]] ما را [[انکار]] و گفتار ما را [[تکذیب]] می‌کنند»<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۲۸۹؛ عقاب الأعمال، ص۲۴۸.</ref>.
# از [[صفوان بن یحیی]] نقل شده است که: «[[ابو الحسن اول]]{{ع}} فرمود: از زمانی که [[حضرت آدم]]{{ع}} از [[دنیا]] رفت، خدای- عزّ و جلّ- هرگز [[زمین]] را بدون امام و راهبری که [[انسان‌ها]] به وسیله او به سوی خداوند و فرمان‌ او [[هدایت]] شوند، وا ننهاد و همین امام، [[حجت]] بر [[بندگان]] است. هرکس او را واگذارد [[گمراه]] شده و هرکس همراه امام باشد و [[فرمان]] او را به گوش گیرد [[نجات]] می‌یابد و این، حقی است که خدای- عزّ و جلّ- به خود لازم دانسته است<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۲۸۹؛ عقاب الأعمال، ص۲۴۸.</ref>.
# «[[عبداللّه بن قدامه ترمذی]]» برای ما نقل کرد که: «ابو الحسن{{ع}} می‌فرمود: {{متن حدیث|مَنْ شَكَّ فِي أَرْبَعَةٍ فَقَدْ كَفَرَ بِجَمِيعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى، أَحَدُهَا: مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ فِي كُلِّ زَمَانٍ وَ أَوَانٍ، بِشَخْصِهِ وَ نَعْتِهِ}}<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۱۳.</ref>؛ هرکس در چهار چیز [[شک و تردید]] کند به [[یقین]]، به تمام آنچه [[خداوند]] نازل فرموده، [[کفر]] ورزیده است. نخست: [[شک و تردید]] در [[شناخت امام]] به نام و شخص او، در هرزمان است.
# از «[[عمر بن یزید]]» نقل شده است که گفت: از [[ابو الحسن]]{{ع}} اول شنیدم که می‌فرمود: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً، إِمَامٍ حَيٍّ يَعْرِفُهُ}}؛ هرکس بدون [[گزینش]] و پذیرش‌ امامی زنده که او را بشناسد، بمیرد، به [[مرگ جاهلی]] مرده است. گفتم: عبارت «امامی زنده» را از پدرت نشنیدم. [[امام]]{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] که پدرم‌ آن را از [[رسول اللّه]]{{صل}} نقل کرد و نیز رسول اللّه{{صل}} فرمود: هرکس در حالی بمیرد که امامی نداشته باشد که از او بشنود و [[اطاعت]] کند، به مرگ جاهلی مرده است<ref>الاختصاص، ص۲۶۸.</ref>.
# «[[محمد بن حکیم]]» می‌گوید: «از ابو الحسن{{ع}} پرسیدم: ممکن است که درباره حکمی از [[حلال و حرام]] و موارد مورد نیاز [[مردم]] از امام پرسیده شود، اما او پاسخ آن را نداند؟ امام{{ع}} فرمود: نه، ولی اگر بخواهد پاسخ می‌دهد و اگر نخواهد ندهد. این به [[اختیار]] اوست<ref>البصائر، ص۴۴.</ref>.
# از «[[صفوان بن یحیی]]» نقل شده است که گفت: «از ابو الحسن{{ع}} پرسیدم: ممکن است از امام درباره حکمی از [[احکام]] حلال و حرام و سایر احکام مورد نیاز مردم پرسیده شود، اما از پاسخ آن را نداند؟ امام{{ع}} فرمود: نه، اما ممکن است که پاسخ ندهد<ref>البصائر، ص۴۴.</ref>.
# «[[علی سائی]]» از [[ابو الحسن اول]]، [[موسی]]{{ع}} نقل می‌کند که فرمود: {{متن حدیث|مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ: مَاضٍ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ، وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ، وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا}}<ref>اصول کافى، ج۱، ص۲۶۴.</ref>؛ تمام [[دانش]] ما سه وجه دارد: گذشته و موجود و حادث (که بعدها پدید می‌آید). گذشته از آن [[تفسیر]] شده، دانش موجود، نوشته شده و [[علم حادث]] در [[دل‌ها]] افکنده و بر گوش‌ها نواخته می‌شود و این، [[برترین]] [[دانش]] ماست و پس از [[پیامبر]] ما [[پیامبری]] نیست.
# «[[محمد بن علی بن خالد جوّاز]]» می‌گوید: «بر [[ابو الحسن]]{{ع}} که در حیاط خانه‌اش در «رملیه» بود وارد شدم. چون در او نگریستم در [[دل]] گفتم: پدر و مادرم فدایت باد، ای [[سید]] و سرورم، ای [[مظلوم]]، ای که حقت [[غصب]] شده و ای تحت فشار قرار گرفته، سپس به او نزدیک شده، میان دو چشم او را بوسیدم‌ و نزد او نشستم. ابو الحسن رو به من کرد و فرمود: ای پسر خالد، ما به این امر (مظلوم بودن و...) آگاهتر هستیم. پس آن را با خود [[نجوا]] مکن. گفتم: فدایت گردم، به [[خدا]] [[سوگند]] از چنین [[تصوری]] غرضی نداشتم. [[امام]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|نَحْنُ أَعْلَمُ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْرِنَا لَوْ أَرَدْنَا أُذِنَ إِلَيْنَا، وَ إِنَّ لِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ مُدَّةً وَ غَايَةً لَا بُدَّ مِنَ الِانْتِهَاءِ إِلَيْهَا}}؛ ما به این امر از دیگران آگاهتریم و اگر بخواهیم از آن ما خواهد شد، اما این [[جماعت]] را مدت و فرجامی است که ناچار باید به پایان خود برسد. گفتم: دیگر هرگز چنین چیزی (اندیشه‌ای) در دل نمی‌گذرانم. امام{{ع}} فرمود: هرگز بدان باز نگرد»<ref>بصائر الدرجات، ص۱۲۶.</ref>.
# «[[محمد بن حکیم]]» از ابو الحسن{{ع}} نقل می‌کند که فرمود: {{متن حدیث|إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِالْقِيَاسِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ جَمِيعَ دِينِهِ فِي حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ، فَجَاءَكُمْ مِمَّا تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فِي حَيَاتِهِ وَ تَسْتَغِيثُونَ بِهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ، وَ إِنَّهَا مُصْحَفٌ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِهِ حَتَّى إِنَّ فِيهِ لَأَرْشَ خَدْشِ الْكَفِّ، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ أَبَا حَنِيفَةَ لَعَنَهُ اللَّهُ مِمَّنْ يَقُولُ: قَالَ عَلِيٌّ، وَ أَنَا قُلْتُ}}<ref>بصائر الدرجات، ص۱۴۷.</ref>؛ آنان که پیش از شما به [[هلاکت]] رسیدند، «[[قیاس]]» در [[احکام]] را در پیش گرفته بودند. خدای- تبارک و تعالی- زمانی پیامبر خود را از میان [[مردم]] برگرفت که تمام احکام دینش را از [[حلال و حرام]] کامل کرد. او تمام آنچه را که در [[زندگی]] خود بدان نیاز دارید، برای شما آورد و پس از مرگش از [[اهل بیت]] او مدد می‌جویید. بدانید که‌ این [[احکام]] در «مصحفی» نزد اهل بیت او قرار دارد که حتی «ارش» (تاوان) خراشیدن دست در آن آمده است. سپس فرمود: «[[ابو حنیفه]]» از کسانی است که می‌گویند: علی چنان گفت و ما چنین می‌گوییم.
# از «[[عبداللّه بن جندب]]» نقل است که: [[ابو الحسن]]{{ع}} در نامه‌ای به من می‌نوشت: {{متن حدیث|إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ بِحَقِيقَةِ النِّفَاقِ}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۸۸.</ref>؛ چون در کسی بنگریم [[حقیقت ایمان]] و [[حقیقت]] [[نفاق]] او را می‌شناسیم (درمی‌یابیم).
# «[[حسین بن علی بن یقطین]]» از پدرش نقل می‌کند که گفت: از ابو الحسن{{ع}} درباره جزئی از حالت‌های عالم و چگونگی [[دانش]] او پرسیدم، او فرمود: {{متن حدیث|نَكْتٌ فِي الْقَلْبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ قَدْ يَكُونَانِ مَعاً}}<ref>بصائر الدرجات، ص۳۱۶.</ref>؛ حک شدن در [[قلب]] و نواخته شدن بر گوش‌ها و گاهی نیز هردو باهم فراهم می‌شوند.<ref>[[سید منذر حکیم|سید منذر حکیم،سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۹ (کتاب)|پیشوایان هدایت]]، ج۹، ص ۳۰۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۸۵۷

ویرایش