شهادت امام باقر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام باقر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = شهادت امام باقر در تاریخ اسلامی | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == امام ابو جعفر محمّد باقر{{ع}} به مرگ طبیعی از دنیا نرفت، بلکه ایادی پلید بنی امیه که هیچ ایمانی به خدا و...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[امام ابو جعفر محمّد باقر]]{{ع}} به [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] نرفت، بلکه ایادی [[پلید]] [[بنی امیه]] که هیچ [[ایمانی]] به [[خدا]] و [[روز قیامت]] نداشتند آن حضرت را بهوسیله سم ترور نموده و به [[شهادت]] رساندند. البتّه | [[امام ابو جعفر محمّد باقر]]{{ع}} به [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] نرفت، بلکه ایادی [[پلید]] [[بنی امیه]] که هیچ [[ایمانی]] به [[خدا]] و [[روز قیامت]] نداشتند آن حضرت را بهوسیله سم ترور نموده و به [[شهادت]] رساندند. البتّه تاریخنویسان درباره نام جنایتکاری که به این عمل اقدام نموده است [[اختلاف]] دارند. گروهی از تاریخنویسان به این نکته قائل هستند که آنکس که [[امام باقر]]{{ع}} را به شهادت رسانده و برای شهادت آن حضرت سمّ ارسال نمود، [[هشام بن عبدالملک]] میباشد. البتّه از نظر ما هم این نظریه بر سایر نظریهها ترجیح دارد؛ چراکه هشام همواره [[کینه]] شدیدی نسبت به [[آل]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} داشته، دلش از [[دشمنی]] آل پیامبر اکرم{{صل}} پربود. وی همان کسی است که با [[اهانت]] کردن به [[زید بن علی]]{{ع}} و تحقیر آن [[بزرگوار]] وی را به اعلام [[قیام]] واداشت، و بدیهی است که وجود و عملکرد امام [[بزرگواری]] چون [[حضرت امام باقر]]{{ع}} [[خواب]] خوش را از این [[طاغوت]] ربوده بود؛ چراکه مراتب [[فضیلت]] و [[دانش]] آن حضرت در سرتاسر [[کشور]] [[اسلام]] انتشار یافته و همه [[مسلمانان]] از [[برکات]] آن حضرت برای [[جامعه اسلامی]] سخن میگفتند. از همینجا بود که آن پلید برای [[رهایی]] یافتن از این کابوس اقدام به ترور آن امام بزرگوار نمود. | ||
البتّه از میان تاریخنویسان گروهی معتقدند، آنکس که اقدام به مسموم کردن امام باقر{{ع}} کرد ابراهیم بن ولید بوده است<ref>اخبار الدول، ص۱۱۱.</ref>. | البتّه از میان تاریخنویسان گروهی معتقدند، آنکس که اقدام به مسموم کردن امام باقر{{ع}} کرد ابراهیم بن ولید بوده است<ref>اخبار الدول، ص۱۱۱.</ref>. | ||
امّا نظر [[سید بن طاووس]] این است که ابراهیم بن ولید تنها در ریختن [[خون]] امام باقر{{ع}} شرکت داشته است و این بدان معنا است که ابراهیم در امر ترور امام باقر{{ع}} تنها نبوده و کسان دیگری نیز با او همدست بودهاند<ref>بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۱۶.</ref>. | امّا نظر [[سید بن طاووس]] این است که ابراهیم بن ولید تنها در ریختن [[خون]] امام باقر{{ع}} شرکت داشته است و این بدان معنا است که ابراهیم در امر ترور امام باقر{{ع}} تنها نبوده و کسان دیگری نیز با او همدست بودهاند<ref>بحار الانوار، ج۴۶، ص۲۱۶.</ref>. | ||
==انگیزههای [[ترور]] [[امام باقر]]{{ع}}== | بعضی از منابع تاریخی هم نام شخصی که امام باقر{{ع}} را [[مسموم]] نموده و به شهادت رساند ذکر ننموده و تنها به این گفته اکتفا کردهاند که امام باقر{{ع}} به واسطه سمّ از دنیا رفته است<ref>نور الابصار، ص۱۳۱؛ ابن طولون، الائمّة الاثنى عشر، ص۲۸۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۳۰۹.</ref> | ||
== انگیزههای [[ترور]] [[امام باقر]]{{ع}} == | |||
انگیزههائی که سبب شد تا [[امویان]] دست به ترور امام باقر{{ع}} بزنند را میتوان در این چند مورد خلاصه نمود: | انگیزههائی که سبب شد تا [[امویان]] دست به ترور امام باقر{{ع}} بزنند را میتوان در این چند مورد خلاصه نمود: | ||
===[[شخصیت]] والای امام باقر{{ع}}=== | === [[شخصیت]] والای امام باقر{{ع}} === | ||
[[امام]] [[ابو جعفر]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} بالاترین شخصیت در [[جهان اسلام]] بود. همه [[مسلمانان]] در [[بزرگداشت]] آن حضرت و اعتراف به فضل و کمال آن حضرت با هم اتّفاقنظر داشتند. آن حضرت مقصود و مراد همه [[علمای اسلام]] از همه شهرهای [[سرزمین اسلام]] بوده است. | [[امام]] [[ابو جعفر]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} بالاترین شخصیت در [[جهان اسلام]] بود. همه [[مسلمانان]] در [[بزرگداشت]] آن حضرت و اعتراف به فضل و کمال آن حضرت با هم اتّفاقنظر داشتند. آن حضرت مقصود و مراد همه [[علمای اسلام]] از همه شهرهای [[سرزمین اسلام]] بوده است. | ||
از آنجا که امام باقر{{ع}} آشکارترین [[پرچم]] برافراشته [[خاندان]] [[نبوّت]] بود، [[عواطف]] [[مردم]] را با خود داشته و همواره مورد تقدیر و بزرگداشت آنان بوده و این پایگاه بزرگ [[اجتماعی]] آن حضرت [[خشم]] و [[غضب]] امویان و [[کینه]] آنان را نسبت به آن حضرت برمیانگیخت تا جایی که بر [[قتل]] آن حضرت اتّفاقنظر پیدا نمودند<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۳۱۰.</ref>. | |||
== | === رویدادهایی که در [[دمشق]] به وقوع پیوست === | ||
امام باقر{{ع}} | محقّقان و تاریخنویسان بعید نمیدانند، حوادثی که در دمشق به وقوع پیوست یکی از سببهایی باشد که امویان را بر آن داشت تا امام باقر{{ع}} را ترور نمایند. شرح این قضیه بدینصورت است: | ||
امام | # هنگامی که امام باقر{{ع}} به نزد [[هشام بن عبدالملک]] احضار گردید و در دربار او وارد شد، هشام به این [[گمان]] که امام باقر{{ع}} در [[تیراندازی]] دچار مشکل خواهد شد و نمیتواند تیرها را به [[هدف]] بزند و این مسأله باعث [[استهزاء]] و [[مسخره کردن]] آن حضرت و پایین آوردن [[مقام]] آن حضرت در نزد [[شامیان]] میگردد، آن حضرت را امر به تیراندازی نمود، ولی آن هنگام که امام{{ع}} تیراندازی کرده و چندینبار به صورتی اعجابانگیز که در دنیای تیراندازی بیسابقه بوده است هدف را مورد اصابت قرار دادند، هشام درمانده شد و آنچنان [[غیظ]] و غضب بر او [[غلبه]] کرد که [[زمین]] با همه گستردگی بر او تنگ آمد. گروهی از تاریخنویسان معتقدند که هشام از این [[زمان]] تصمیم بر کشتن امام باقر{{ع}} گرفته است. | ||
# گروهی نیز معتقدند پس از اینکه امام باقر{{ع}} در همان مجلس در رابطه با مسأله [[امامت]] با هشام به [[مناظره]] پرداخته و بر او [[غلبه]] پیدا کردند و آثار عجز و [[درماندگی]] در صورت هشام نمایان گردید، و از سر [[کینه]] تصمیم به [[قتل]] آن حضرت گرفت. | |||
# گروهی دیگر نیز معتقدند که مناظره کردن [[امام باقر]]{{ع}} با عالم [[مسیحی]] و غلبه آن حضرت بر او - تا جایی که خود عالم مسیحی در برابر گروه کثیری از [[مردم]] [[شام]] اعتراف به عجز و [[ناتوانی]] خود در مقابله با امام باقر{{ع}} نمود، و اهمیت این موضوع به حدّی بود که برتری علمی امام باقر{{ع}} در میان امّت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در میان توده مردم شام با همه طول و تفصیل دهانبهدهان میگشت<ref>ر.ک: بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۰۹- ۳۰۶.</ref>- باعث شد تا همین [[شهرت]] [[علمی]] خود یکی از عوامل کینه [[هشام بن عبدالملک]] نسبت به [[امام]] شود و نقشه قتل امام باقر{{ع}} را برای رها شدن از دست این امام [[بزرگوار]] در سر بپروراند<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۳۱۱.</ref>. | |||
==وصیتهای امام باقر{{ع}}== | == تصریح امام باقر{{ع}} بر [[امامت امام صادق]]{{ع}} پس از خود == | ||
امام باقر{{ع}} کمی قبل از [[شهادت]] بر امامت امام پس از خود که [[امام صادق]]{{ع}} باشد تصریح نموده و امام صادق{{ع}} را که افتخار [[دنیا]] و پیشگام [[اندیشه]] و [[دانش]] در [[جهان اسلام]] است به این [[مقام]] و منصب تعیین نموده و آن حضرت را پس از خود [[مرجع]] عامّ [[امّت]] اعلام داشته و [[شیعیان]] خود را به [[پیروی]] و [[اطاعت]] از آن حضرت سفارش نمود. | |||
امام باقر{{ع}} همواره و به صورتی مستمرّ فرزند گرامی خود [[حضرت امام صادق]]{{ع}} را [[تأیید]] نموده و همواره به امامت آن حضرت اشاره داشته است، ابو الصّباح [[کنانی]] [[روایت]] میکند که: امام باقر{{ع}} نگاهی به فرزند خود حضرت امام [[جعفر صادق]]{{ع}} انداخت که در حال راه رفتن بود. سپس فرمود: {{متن حدیث|تَرَى هَذَا؟ هَذَا مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref>}}؛ این پسر را میبینی؟ این از کسانی است که [[خداوند متعال]] درباره آنان فرموده است: «و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند منّت نهیم و آنان را [[پیشوایان]] [مردم] گردانیم، و ایشان را [[وارث]] [زمین] کنیم»<ref>کافى، ج۱، ص۳۶۰.</ref>. | |||
حتّی یکی از این پیشامدها هم برای تصمیم گرفتن هشام نسبت به [[قتل]] و [[ترور]] [[امام باقر]]{{ع}} کافی بود، چه رسد به اینکه همه این اتّفاقات باهم در یک [[سفر]] به وقوع پیوسته است؛ چراکه [[بنیامیه]] گروهی [[نادان]] و [[جاهل]] بودند که از سادهترین صفات انسانی [[محروم]] بوده و کمترین مراتب شایستگی را برای [[رهبری]] [[امّت]] نداشتند<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۳۱۲.</ref>. | |||
== وصیتهای امام باقر{{ع}} == | |||
[[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} به فرزندش امام [[جعفر صادق]]{{ع}} چندین [[وصیت]] نمود که بعضی از آنها را میبینید: | [[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} به فرزندش امام [[جعفر صادق]]{{ع}} چندین [[وصیت]] نمود که بعضی از آنها را میبینید: | ||
# امام باقر{{ع}} به [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ای جعفر، تو را نسبت به [[اصحاب]] و [[یاران]] خود سفارش به نیکویی مینمایم، امام صادق{{ع}} به آن حضرت عرض کرد: [[خداوند]] مرا فدای شما گرداند، به [[خدا]] [[سوگند]] میخورم که هرگز اصحاب و یاران شما را وانگذارم تا آنجا که اگر مردی از آنها در یکی از شهرهای [[کشور اسلامی]] [[زندگی]] کند، محتاج به احدی نشود<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۰۶.</ref>. | # امام باقر{{ع}} به [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: ای جعفر، تو را نسبت به [[اصحاب]] و [[یاران]] خود سفارش به نیکویی مینمایم، امام صادق{{ع}} به آن حضرت عرض کرد: [[خداوند]] مرا فدای شما گرداند، به [[خدا]] [[سوگند]] میخورم که هرگز اصحاب و یاران شما را وانگذارم تا آنجا که اگر مردی از آنها در یکی از شهرهای [[کشور اسلامی]] [[زندگی]] کند، محتاج به احدی نشود<ref>اصول کافى، ج۱، ص۳۰۶.</ref>. | ||
# امام باقر{{ع}} به امام صادق{{ع}} وصیت فرمود که آن حضرت را در پیراهنی که در آن [[نماز]] میگزارد [[دفن]] نماید، تا اینکه این پیراهن در نزد خداوند متعال [[شاهد]] صدقی بر عبادتهای بزرگ و بندگیهای خالصانه امام باقر{{ع}} باشد<ref>صفة الصفوة، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ ابن الوردى، ج۱، ص۱۸۴؛ تاریخ ابو الفداء، ج۱، ص۲۱۴.</ref>. | # امام باقر{{ع}} به امام صادق{{ع}} وصیت فرمود که آن حضرت را در پیراهنی که در آن [[نماز]] میگزارد [[دفن]] نماید، تا اینکه این پیراهن در نزد خداوند متعال [[شاهد]] صدقی بر عبادتهای بزرگ و بندگیهای خالصانه امام باقر{{ع}} باشد<ref>صفة الصفوة، ج۲، ص۶۳؛ تاریخ ابن الوردى، ج۱، ص۱۸۴؛ تاریخ ابو الفداء، ج۱، ص۲۱۴.</ref>. | ||
# امام باقر{{ع}} قسمتی از [[اموال]] خود را [[وقف]] نمود تا با آن به مدّت ده سال در [[سرزمین منی]] برای آن حضرت مجلس [[عزاداری]] برپا شود<ref>بحار الانوار، ج۱۱، ص۶۲.</ref>. و شاید سبب این امر به این مسأله بازمیگردد که | # امام باقر{{ع}} قسمتی از [[اموال]] خود را [[وقف]] نمود تا با آن به مدّت ده سال در [[سرزمین منی]] برای آن حضرت مجلس [[عزاداری]] برپا شود<ref>بحار الانوار، ج۱۱، ص۶۲.</ref>. و شاید سبب این امر به این مسأله بازمیگردد که منی بزرگترین مرکز تجمّع [[مسلمانان]] بوده و برگزاری [[مراسم عزاداری]] در آن باعث میشود تا مسلمانان از سبب این [[عزاداری]] سؤال کنند و بدینوسیله از آنچه بر [[امام باقر]]{{ع}} گذشته و [[اذیت]] و آزاری که از ناحیه [[امویان]] به آن حضرت رسیده و در نهایت به [[ترور]] و [[شهادت]] آن حضرت منجرّ شده [[آگاهی]] یابند، تا دستگاههای [[تبلیغات]] [[اموی]] نتوانند [[خون]] [[امام]] را لوث کرده و آنچه را که بر امام باقر{{ع}} گذشته است به بوته فراموشی سپارند. | ||
با شهادت آن [[بزرگوار]] باشکوهترین صفحه از کتاب | بههرحال سمّ در بدن امام باقر{{ع}} سرایت کرده و تأثیر زیادی در بدن آن حضرت گذاشت و هرلحظه [[مرگ]] به سرعت به آن حضرت نزدیک میشد. امام باقر{{ع}} در آخرین ساعات عمر خود همه [[احساسات]] و [[عواطف]] خود را به سمت [[خداوند متعال]] معطوف نمود. آن حضرت در آن حالت [[ملکوتی]] و [[روحانی]] [[قرآن]] [[تلاوت]] کرده و [[استغفار]] میکرد، مرگ امام باقر{{ع}} در حالتی رسید که زبان آن حضرت مشغول به ذکر خداوند متعال بود، و در چنین حالتی [[روح]] بزرگش به سمت خالقش پرکشید. [[روحی]] که عرصه [[زندگی]] [[فکری]] و [[علمی]] عالم [[اسلام]] را روشن کرده و در آن عصر نظیری برای آن بهوجود نیامده بود. | ||
فرزند برومند آن حضرت حضرت، امام [[جعفر صادق]]{{ع}} به | |||
با شهادت آن [[بزرگوار]] باشکوهترین صفحه از کتاب رسالت اسلامی که [[جامعه اسلامی]] آنروز را به [[بیداری]] و شکوفایی رساند ورق خورد. | |||
فرزند برومند آن حضرت حضرت، امام [[جعفر صادق]]{{ع}} به تجهیز بدن مقدّس پدر بزرگوار خود برخاسته، او را [[غسل]] داده و در حالیکه [[اشک]] سوزانش در مرگ پدر جاری بود او را کفن نمود. پدری که از حیث [[دانش]] و [[فضیلت]] و سرسختی در راه [[دین]]، [[آسمان]] [[دنیا]] در آن عصر بر کسی مانند او [[سایه]] نیفکنده بود. | |||
پیکر مطهّر [[حضرت امام باقر]]{{ع}} با شکوه و جلال تمام از سوی عموم [[مردم]] [[تشییع]] و به [[قبرستان بقیع]] برده شد، و در کنار [[قبر]] پدر بزرگوار امام باقر{{ع}}، حضرت [[امام زین العابدین]]{{ع}}، و در کنار قبر عموی گرامی پدرش [[حضرت امام حسن مجتبی]]{{ع}} سرور جوانان اهل بهشت قبری برای آن حضرت حفر شد، و [[امام صادق]]{{ع}} پدر بزرگوارش را در جایگاه [[ابدی]] قرار داد و آن حضرت را در آنجا [[دفن]] نمود و در واقع به همراه او [[علم]] و [[حلم]] و هرچه خوبی و نیکویی به [[مردم]] بود با او دفن کرد. | |||
ضایعه فقدان [[امام باقر]]{{ع}} از فجیعترین مصیبتهایی بود که [[امّت اسلام]] در آنزمان به آن [[مبتلا]] گردید؛ چراکه امّت اسلام با فقدان امام باقر{{ع}} [[رهبر]] و پیشگام و راهنمای خود را از دست داد. کسی که در راه انتشار [[دانش]] سعی فراوانی کرده و در جهت تبلور [[بیداری]] [[فکری]] و [[فرهنگی]] در میان [[مسلمانان]] سعی وافری داشت. | ضایعه فقدان [[امام باقر]]{{ع}} از فجیعترین مصیبتهایی بود که [[امّت اسلام]] در آنزمان به آن [[مبتلا]] گردید؛ چراکه امّت اسلام با فقدان امام باقر{{ع}} [[رهبر]] و پیشگام و راهنمای خود را از دست داد. کسی که در راه انتشار [[دانش]] سعی فراوانی کرده و در جهت تبلور [[بیداری]] [[فکری]] و [[فرهنگی]] در میان [[مسلمانان]] سعی وافری داشت. | ||
مشهور در میان روات آن است که عمر آن حضرت در هنگام [[وفات]] پنجاه و هشت سال بوده است. همچنین مطابق با رأی مشهور در میان تاریخنویسان، سال وفات [[حضرت امام باقر]]{{ع}} صد و چهارده هجری قمری بوده است<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۳۱۳.</ref>. | |||
مسلمانان در حالیکه دلهایشان از [[غم]] و [[اندوه]] پارهپاره شده بود، به سوی امام صادق{{ع}} هجومآورده و بهخاطر وارد شدن این [[مصیبت]] دردناک آن حضرت را تسلیت داده و خود را در غم و اندوه فقدان پدر [[بزرگوار]] آن حضرت [[شریک]] میدانستند. از جمله کسانی که به جهت عرض تسلیت و | |||
== تسلیت گفتن مسلمانان به امام صادق{{ع}} در عزای پدر بزرگوارش == | |||
مسلمانان در حالیکه دلهایشان از [[غم]] و [[اندوه]] پارهپاره شده بود، به سوی امام صادق{{ع}} هجومآورده و بهخاطر وارد شدن این [[مصیبت]] دردناک آن حضرت را تسلیت داده و خود را در غم و اندوه فقدان پدر [[بزرگوار]] آن حضرت [[شریک]] میدانستند. از جمله کسانی که به جهت عرض تسلیت و تعزیت به خدمت امام صادق{{ع}} رسید، [[سالم بن ابی حفصه]] است. وی گوید: چون [[امام]] ابو جعفر محمّد بن علی باقر{{عم}} وفات نمود، به [[یاران]] خود گفتم [[منتظر]] شوید تا من داخل [[خانه]] شوم و به حضرت [[ابو عبدالله جعفر بن محمد]]{{ع}} تسلیت بگویم. من داخل خانه شدم و به آن حضرت تسلیت گفته و گفتم: {{عربی|إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ}}. به [[خدا]] [[سوگند]] کسی از میان ما رفت که میگفت: «[[رسول خدا]] چنین گفته است» و هیچکس از او سؤال نمیکرد که سند گفته او از قول رسول خدا چیست. به خدا سوگند که دیگر کسی مانند او دیده نخواهد شد. سالم گوید: [[حضرت امام صادق]]{{ع}} لختی درنگ نمود، سپس به [[اصحاب]] خود رو کرد و فرمود: [[خداوند متعال]] میفرماید: «از میان [[بندگان]] من کسی پیدا میشود که یک نصف خرما را در راه رضای من تصدّق میکند و من آن نصف خرما را برای او [[تربیت]] میکنم و پرورش میدهم، همچنانکه شما کرّه اسب خود را پرورش میدهید». | |||
سالم مات و مبهوت از [[خانه]] [[امام صادق]]{{ع}} خارج شد و رو به اصحاب خود کرد و گفت: از این عجیبتر چیزی ندیدهام!! ما اینکه [[امام باقر]]{{ع}} بدون واسطه از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل قول میکرد را کار بزرگی میدانستیم، امّا امروز امام صادق{{ع}} برای من بدون واسطه از خداوند متعال نقلقول نمود<ref>امالى، ص۱۲۵، ر.ک: شیخ باقر شریف القرشى، حیاة الامام محمّد الباقر، ج۲، ص۳۸۶- ۳۹۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] | سالم مات و مبهوت از [[خانه]] [[امام صادق]]{{ع}} خارج شد و رو به اصحاب خود کرد و گفت: از این عجیبتر چیزی ندیدهام!! ما اینکه [[امام باقر]]{{ع}} بدون واسطه از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل قول میکرد را کار بزرگی میدانستیم، امّا امروز امام صادق{{ع}} برای من بدون واسطه از خداوند متعال نقلقول نمود<ref>امالى، ص۱۲۵، ر.ک: شیخ باقر شریف القرشى، حیاة الامام محمّد الباقر، ج۲، ص۳۸۶- ۳۹۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۷]]، ص ۳۱۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |