پرش به محتوا

امام باقر در زمان امام سجاد: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام باقر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==حضرت امام باقر{{ع}} در سایه‌سار جد و پدر== امام باقر{{ع}} دوران زندگی در سایه‌سار جدّ گرامی و پدر بزرگوار خود را در زمانه‌ای گذراند که آکنده از حوادث و پد...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==[[حضرت امام باقر]]{{ع}} در سایه‌سار جد و پدر==
== مقدمه ==
[[امام باقر]]{{ع}} دوران [[زندگی]] در سایه‌سار جدّ گرامی و پدر [[بزرگوار]] خود را در زمانه‌ای گذراند که آکنده از حوادث و پدیده‌های [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] مختلف بود که می‌توان این‌گونه آنها را خلاصه نمود:
[[امام باقر]]{{ع}} دوران [[زندگی]] در سایه‌سار جدّ گرامی و پدر [[بزرگوار]] خود را در زمانه‌ای گذراند که آکنده از حوادث و پدیده‌های [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] مختلف بود که می‌توان این‌گونه آنها را خلاصه نمود:


۱. امام باقر{{ع}} از بدو ولادت تا چهارمین سال از [[عمر شریف]] خود را در [[سایه]] جدّ بزرگوارش حضرت [[سید]] الشّهداء [[امام حسین]]{{ع}} گذراند. امّا باتوجّه به [[هوش]] و [[ذکاوت]] ذاتی که از [[طفولیت]] به آن حضرت از ناحیه [[خداوند]] اعطا شده بود، می‌توانست بر حوادث و وقایع اجتماعی و سیاسی که در اطرافش می‌گذشت [[آگاه]] شود.
۱. امام باقر{{ع}} از بدو ولادت تا چهارمین سال از عمر شریف خود را در [[سایه]] جدّ بزرگوارش حضرت سید الشّهداء [[امام حسین]]{{ع}} گذراند. امّا باتوجّه به هوش و ذکاوت ذاتی که از طفولیت به آن حضرت از ناحیه [[خداوند]] اعطا شده بود، می‌توانست بر حوادث و وقایع اجتماعی و سیاسی که در اطرافش می‌گذشت [[آگاه]] شود.


امام باقر{{ع}} در [[اوان]] طفولیت با حادثه‌ای تلخ و جانگداز روبرو گردید. حادثه‌ای که در آن عموها و اکثر مردان [[اهل بیت]] [[مطهر]] آن حضرت در آن به [[شهادت]] رسیدند. امام باقر{{ع}} با دو چشم خود [[فاجعه]] [[عاشورا]] و کشته شدن جدّ بزرگوار خود امام حسین{{ع}} را دید و خود نیز به حال [[اسارت]] به سوی [[حاکمان]] [[طاغوت]] صفت [[کوفه]] و [[شام]] برده شد و در تمام محنت‌ها و مصیبت‌های دردناکی که قلب‌ها از شنیدن آن به [[درد]] می‌آید با کاروان [[اسیران اهل بیت]]{{عم}} سهیم و [[شریک]] بوده است.
امام باقر{{ع}} در [[اوان]] طفولیت با حادثه‌ای تلخ و جانگداز روبرو گردید. حادثه‌ای که در آن عموها و اکثر مردان [[اهل بیت]] [[مطهر]] آن حضرت در آن به [[شهادت]] رسیدند. امام باقر{{ع}} با دو چشم خود [[فاجعه]] [[عاشورا]] و کشته شدن جدّ بزرگوار خود امام حسین{{ع}} را دید و خود نیز به حال [[اسارت]] به سوی [[حاکمان]] [[طاغوت]] صفت [[کوفه]] و [[شام]] برده شد و در تمام محنت‌ها و مصیبت‌های دردناکی که قلب‌ها از شنیدن آن به درد می‌آید با کاروان اسیران اهل بیت{{عم}} سهیم و [[شریک]] بوده است.


وی سخنان پدر تبدار خود را شنید که خطاب به طاغوت [[متکبّر]] زمانه، یزید در [[شهر]] شام چنین گفت که: {{متن حدیث|يَا يَزِيدُ! وَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ؟ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ، وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ؟!}}؛ ای یزید، این [[محمّد]] آیا جدّ من است یا جدّ تو؟ اگر [[گمان]] کرده‌ای که او جدّ تو است بدان‌که [[دروغ]] گفته و [[کافر]] شده‌ای، و اگر گمان داری که او جدّ من است، چرا [[عترت]] و خاندانش را کشته‌ای؟!!<ref>الفتوح، ج۵، ص۱۵۳.</ref>.
وی سخنان پدر تبدار خود را شنید که خطاب به طاغوت [[متکبّر]] زمانه، یزید در [[شهر]] شام چنین گفت که: {{متن حدیث|يَا يَزِيدُ! وَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ؟ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ، وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ؟!}}؛ ای یزید، این [[محمّد]] آیا جدّ من است یا جدّ تو؟ اگر [[گمان]] کرده‌ای که او جدّ تو است بدان‌که [[دروغ]] گفته و [[کافر]] شده‌ای، و اگر گمان داری که او جدّ من است، چرا [[عترت]] و خاندانش را کشته‌ای؟!!<ref>الفتوح، ج۵، ص۱۵۳.</ref>


۲. امام باقر{{ع}} همچنین در [[سال ۶۳ هجری]] [[شاهد]] [[واقعه حرّه]] بود. آن حضرت در سنّ ۶ سالگی شاهد بود که چگونه [[اهل]] [[مدینه]] بر [[حکومت یزید]] شوریده، [[انقلاب]] کردند، و همچنین [[شاهد]] بود که چگونه بزرگان و [[فقیهان]] [[مدینه]] [[بیعت]] یزید [[فاسق]] و [[فاجر]] را شکستند<ref>تاریخ الخمیس، ج۲، ص۳۰۰.</ref>. آن حضرت در همان سنّ خردسالی مدینه جدّش را دید که در زیر گام ستوران [[سپاه]] [[یزید بن معاویه]] افتاد و او سه [[روز]] این [[شهر]] [[مقدّس]] را بر [[سپاهیان]] خود [[مباح]] کرد تا براساس [[رسوم جاهلی]] آن را [[غارت]] کرده، اهلش را به [[قتل]] رسانده و متعرّض [[اعراض]] و نوامیس آنها شوند<ref>الکامل فى التّاریخ، ج۴، ص۱۱۳.</ref>.
۲. امام باقر{{ع}} همچنین در سال ۶۳ هجری [[شاهد]] [[واقعه حرّه]] بود. آن حضرت در سنّ ۶ سالگی شاهد بود که چگونه [[اهل]] [[مدینه]] بر [[حکومت یزید]] شوریده، [[انقلاب]] کردند، و همچنین [[شاهد]] بود که چگونه بزرگان و [[فقیهان]] [[مدینه]] [[بیعت]] یزید [[فاسق]] و [[فاجر]] را شکستند<ref>تاریخ الخمیس، ج۲، ص۳۰۰.</ref>. آن حضرت در همان سنّ خردسالی مدینه جدّش را دید که در زیر گام ستوران [[سپاه]] [[یزید بن معاویه]] افتاد و او سه [[روز]] این [[شهر]] [[مقدّس]] را بر سپاهیان خود [[مباح]] کرد تا براساس [[رسوم جاهلی]] آن را [[غارت]] کرده، اهلش را به [[قتل]] رسانده و متعرّض [[اعراض]] و نوامیس آنها شوند<ref>الکامل فى التّاریخ، ج۴، ص۱۱۳.</ref>.


۳. از دیگر حوادث و پدیده‌هایی که [[امام باقر]]{{ع}} در این عصر و [[زمان]] با آن روبرو بود [[انحرافات فکری]] بود که [[امویان]] برای [[پیشرفت]] [[سلطه]] و [[حکومت]] خود در [[جامعه]] رواج می‌دادند. مانند [[عقاید]] باطلی چون [[جبر]]، [[تفویض]] و [[ارجاء]]. چرا که این مفاهیم [[امّت]] را در برابر [[حاکمان ستمگر]] وادار به [[تسلیم]] کرده و [[طغیان]] و [[سرپیچی]] آنان را از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]]، توجیه می‌نمود.
۳. از دیگر حوادث و پدیده‌هایی که [[امام باقر]]{{ع}} در این عصر و [[زمان]] با آن روبرو بود انحرافات فکری بود که [[امویان]] برای [[پیشرفت]] [[سلطه]] و [[حکومت]] خود در [[جامعه]] رواج می‌دادند. مانند [[عقاید]] باطلی چون [[جبر]]، [[تفویض]] و ارجاء. چرا که این مفاهیم [[امّت]] را در برابر [[حاکمان ستمگر]] وادار به [[تسلیم]] کرده و [[طغیان]] و [[سرپیچی]] آنان را از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]]، توجیه می‌نمود.


۴. از دیگر پدیده‌های دوره [[زندگی]] [[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} در [[سایه]] پدر بزرگوارش حضرت [[امام سجّاد]]{{ع}}، پدیده [[انحراف سیاسی]] بود که در [[برنامه‌ریزی]] امویان برای تبدیل [[خلافت رسول الله]] به [[پادشاهی]] موروثی نمود پیدا کرد. آنان بر حسب این [[انحراف]] شوم حکومت را نسل‌اندرنسل به [[ارث]] برده و [[مناصب]] دولتی را بر [[دوستان]] و [[فامیل]] خود تقسیم می‌نمودند.
۴. از دیگر پدیده‌های دوره [[زندگی]] [[امام]] [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} در [[سایه]] پدر بزرگوارش حضرت [[امام سجّاد]]{{ع}}، پدیده انحراف سیاسی بود که در [[برنامه‌ریزی]] امویان برای تبدیل [[خلافت رسول الله]] به [[پادشاهی]] موروثی نمود پیدا کرد. آنان بر حسب این [[انحراف]] شوم حکومت را نسل‌اندرنسل به [[ارث]] برده و مناصب دولتی را بر [[دوستان]] و [[فامیل]] خود تقسیم می‌نمودند.


امام باقر{{ع}} در این دوران در برابر یک [[مصیبت]] دیگر نیز قرار داشت و آن [[دشمنی]] بی‌حدّومرز امویان با [[علویان]] بود. این دشمنی را می‌توان در پدیده [[سبّ]] و [[لعن]] حضرت امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}} (که جدّ اعلای امام محمّد باقر{{ع}} بود) بر بالای [[منابر]] در مدّت بیش از ۶۰ سال به وضوح دید.
امام باقر{{ع}} در این دوران در برابر یک [[مصیبت]] دیگر نیز قرار داشت و آن [[دشمنی]] بی‌حدّومرز امویان با [[علویان]] بود. این دشمنی را می‌توان در پدیده [[سبّ]] و [[لعن]] حضرت امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}} (که جدّ اعلای امام محمّد باقر{{ع}} بود) بر بالای منابر در مدّت بیش از ۶۰ سال به وضوح دید.


۵. از دیگر رویدادهای برجسته دوران [[حیات]] امام باقر{{ع}} نهضت‌های مسلّحانه پی‌درپی بر ضدّ [[حکومت اموی]] بعد از واقعه جاویدان [[کربلا]] بود. [[قیام مردم مدینه]] در [[سال ۶۳ هجری]]، [[قیام]] [[توّابین]] در [[سال ۶۵ هجری]]، قیام [[مختار بن ابی عبیده ثقفی]] و [[قیام زبیریان]] طرفداران [[عبدالله بن زبیر]] در [[سال ۶۶ هجری]]، [[قیام]] [[مطرف بن مغیرة بن شعبه]] در [[سال ۷۷ هجری]]، [[تمرد عبدالرحمان بن محمد بن اشعث]] در [[حکومت]] [[عبدالملک بن مروان]] در [[سال ۸۱ هجری]] می‌تواند به وضوح این مسأله را برای ما آشکار کند<ref>البدایه و النّهایه، ج۹، ص۱۳۸.</ref>.
۵. از دیگر رویدادهای برجسته دوران [[حیات]] امام باقر{{ع}} نهضت‌های مسلّحانه پی‌درپی بر ضدّ [[حکومت اموی]] بعد از واقعه جاویدان [[کربلا]] بود. [[قیام مردم مدینه]] در سال ۶۳ هجری، [[قیام]] توّابین در سال ۶۵ هجری، قیام [[مختار بن ابی عبیده ثقفی]] و قیام زبیریان طرفداران [[عبدالله بن زبیر]] در سال ۶۶ هجری، [[قیام]] مطرف بن مغیرة بن شعبه در سال ۷۷ هجری، [[تمرد عبدالرحمان بن محمد بن اشعث]] در [[حکومت]] [[عبدالملک بن مروان]] در سال ۸۱ هجری می‌تواند به وضوح این مسأله را برای ما آشکار کند<ref>البدایه و النّهایه، ج۹، ص۱۳۸.</ref>.


۶. از دیگر پدیده‌های این دوران می‌توان به پدیده دردناک [[جعل احادیث]] اشاره کرد. در این برهه، این پدیده شوم به‌شدّت انتشار یافته و [[امویان]] از این وسیله برای [[حفظ]] و بقاء [[سلطنت]] خود استفاده شایانی می‌کرده‌اند. تا جایی که [[ابن طرفه]] که به نفطویه معروف است، در کتاب [[تاریخ]] خود آورده است که: بیشتر [[احادیث جعلی]] که در [[فضایل صحابه]] وارد شده است، همه در ایام‌ [[بنی امیه]] و به‌خاطر [[تقرّب]] جستن به دربار آنان [[جعل]] شده است؛ چراکه آنان [[گمان]] می‌کردند با جعل چنین احادیثی بینی [[بنی‌هاشم]] را به خاک مالیده و از [[محبوبیت]] [[بنی هاشم]] کم می‌کنند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۳۸.</ref>.
۶. از دیگر پدیده‌های این دوران می‌توان به پدیده دردناک جعل احادیث اشاره کرد. در این برهه، این پدیده شوم به‌شدّت انتشار یافته و [[امویان]] از این وسیله برای [[حفظ]] و بقاء [[سلطنت]] خود استفاده شایانی می‌کرده‌اند. تا جایی که ابن طرفه که به نفطویه معروف است، در کتاب [[تاریخ]] خود آورده است که: بیشتر [[احادیث جعلی]] که در فضایل صحابه وارد شده است، همه در ایام‌ [[بنی امیه]] و به‌خاطر [[تقرّب]] جستن به دربار آنان جعل شده است؛ چراکه آنان [[گمان]] می‌کردند با جعل چنین احادیثی بینی [[بنی‌هاشم]] را به خاک مالیده و از محبوبیت [[بنی هاشم]] کم می‌کنند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۳۸.</ref>.


۷. اوضاع [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] [[امّت اسلام]] نیز در این دوران بسیار وخیمتر شده بود؛ چراکه [[یزید بن معاویه]] که خود را [[خلیفه]] [[مسلمانان]] می‌دانست به [[فسق]] مشهور شده بود. او شراب نوشیده، با سگان و میمون‌ها [[بازی]] می‌کرد و وقت خود را در میان مردان و [[زنان]] آوازخوان گذرانده و تمام طبقات امّت اسلام از این اوضاع اطّلاع داشتند. [[مروان بن حکم]] دست‌کمی از او نداشته بسیار بی‌آبرو و [[فاسد]] بود. [[اولاد]] و [[نسل]] او نیز همه بر شیوه و روش او بودند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۶.</ref>.
۷. اوضاع [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] [[امّت اسلام]] نیز در این دوران بسیار وخیمتر شده بود؛ چراکه [[یزید بن معاویه]] که خود را [[خلیفه]] [[مسلمانان]] می‌دانست به [[فسق]] مشهور شده بود. او شراب نوشیده، با سگان و میمون‌ها [[بازی]] می‌کرد و وقت خود را در میان مردان و [[زنان]] آوازخوان گذرانده و تمام طبقات امّت اسلام از این اوضاع اطّلاع داشتند. [[مروان بن حکم]] دست‌کمی از او نداشته بسیار بی‌آبرو و [[فاسد]] بود. [[اولاد]] و نسل او نیز همه بر شیوه و روش او بودند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۶.</ref>.


امویان در بین مسلمانان [[روح]] [[عصبیت]] قومی را [[ترویج]] کردند. آنان کسانی را که [[نسب]] [[عربی]] داشته گرامی می‌داشتند و غیرعرب را می‌راندند. آنان روح [[نژادپرستی]] را ترویج کرده و با این کار [[وحدت]] صفوف [[اسلامی]] را شکافتند و در [[دل]] [[فرزندان]] [[جامعه اسلامی]] بذر [[شرّ]] و [[کینه]] کاشتند.
امویان در بین مسلمانان [[روح]] [[عصبیت]] قومی را ترویج کردند. آنان کسانی را که نسب عربی داشته گرامی می‌داشتند و غیرعرب را می‌راندند. آنان روح [[نژادپرستی]] را ترویج کرده و با این کار [[وحدت]] صفوف [[اسلامی]] را شکافتند و در [[دل]] [[فرزندان]] [[جامعه اسلامی]] بذر [[شرّ]] و [[کینه]] کاشتند.


۸. [[امام باقر]]{{ع}} در این مرحله از [[عمر شریف]] خود در [[سایه]] [[پدری]] [[زندگی]] می‌کرد که با تمام وجود فعّالیت خود را برای بازسازی [[جامعه اسلامی]] و محکم کردن پایه‌های [[عقاید]] صحیح [[دینی]] به‌کار می‌برد. آنجا که [[امام زین العابدین]]{{ع}} از طریق نشر ارزش‌های [[عقیدتی]] و [[اخلاقی]] از طریق [[دعاها]] و کارهایی چون [[املاء]] [[رساله حقوق]] و نظایر آن می‌کوشید تا یک [[جمعیت]] [[صالح]] نظام‌مند به وجود آورد که کار ایجاد تغییرات بنیادین را در جامعه اسلامی برعهده بگیرد.
۸. [[امام باقر]]{{ع}} در این مرحله از عمر شریف خود در [[سایه]] پدری [[زندگی]] می‌کرد که با تمام وجود فعّالیت خود را برای بازسازی [[جامعه اسلامی]] و محکم کردن پایه‌های [[عقاید]] صحیح [[دینی]] به‌کار می‌برد. آنجا که [[امام زین العابدین]]{{ع}} از طریق نشر ارزش‌های [[عقیدتی]] و [[اخلاقی]] از طریق [[دعاها]] و کارهایی چون املاء [[رساله حقوق]] و نظایر آن می‌کوشید تا یک جمعیت [[صالح]] نظام‌مند به وجود آورد که کار ایجاد تغییرات بنیادین را در جامعه اسلامی برعهده بگیرد.


جامعه‌ای که روزبه‌روز به سمت [[سقوط]] پیش می‌رفت. [[امام باقر]]{{ع}} نیز به مدّت‌ سی و سه سال در تمام گام‌ها و روش‌های مختلفی که پدر بزرگوارش حضرت [[امام سجّاد]]{{ع}} در راه رسیدن به اهداف متوالی خود برمی‌داشتند، همراه بودند.
جامعه‌ای که روزبه‌روز به سمت [[سقوط]] پیش می‌رفت. [[امام باقر]]{{ع}} نیز به مدّت‌ سی و سه سال در تمام گام‌ها و روش‌های مختلفی که پدر بزرگوارش حضرت [[امام سجّاد]]{{ع}} در راه رسیدن به اهداف متوالی خود برمی‌داشتند، همراه بودند.


فعّالیت‌هایی همچون [[دعا]]، [[انفاق]]، [[آزاد کردن بردگان]]، [[تربیت]] مستقیم [[بردگان]] و [[آزادگان]]، که همه اینها جزء فعالیت‌های برجسته امام زین العابدین{{ع}} در این مرحله به‌شمار می‌آید.
فعّالیت‌هایی همچون [[دعا]]، [[انفاق]]، آزاد کردن بردگان، [[تربیت]] مستقیم [[بردگان]] و آزادگان که همه اینها جزء فعالیت‌های برجسته امام زین العابدین{{ع}} در این مرحله به‌شمار می‌آید.


۹. امام باقر{{ع}} در این دوران که در [[سایه]] [[ولایت پدر]] [[بزرگوار]] خود حضرت امام سجّاد{{ع}} بود در برابر [[انقلاب‌ها]] و حرکت‌های مسلّحانه‌ای که در آن [[زمان]] به وقوع می‌پیوست همان موضع‌گیری را انجام می‌داد که پدر بزرگوارش در برابر آنها همان موضع‌گیری را داشته است. امام سجّاد{{ع}} در برابر نهضت‌های مسلّحانه‌ای که با [[هدف]] ساقط کردن [[نظام]] [[فاسد]] به‌پا می‌خواستند، به صورت غیرمستقیم، موضع [[ارشاد]] و تقویت داشت. آن حضرت هیچ‌گونه بهانه‌ای به دست [[حاکمان جور]] نمی‌داد تا به‌وسیله آن [[امام]]{{ع}} را به [[همکاری]] با انقلابیان متّهم سازند.
۹. امام باقر{{ع}} در این دوران که در [[سایه]] ولایت پدر [[بزرگوار]] خود حضرت امام سجّاد{{ع}} بود در برابر [[انقلاب‌ها]] و حرکت‌های مسلّحانه‌ای که در آن [[زمان]] به وقوع می‌پیوست همان موضع‌گیری را انجام می‌داد که پدر بزرگوارش در برابر آنها همان موضع‌گیری را داشته است. امام سجّاد{{ع}} در برابر نهضت‌های مسلّحانه‌ای که با [[هدف]] ساقط کردن [[نظام]] [[فاسد]] به‌پا می‌خواستند، به صورت غیرمستقیم، موضع [[ارشاد]] و تقویت داشت. آن حضرت هیچ‌گونه بهانه‌ای به دست [[حاکمان جور]] نمی‌داد تا به‌وسیله آن [[امام]]{{ع}} را به [[همکاری]] با انقلابیان متّهم سازند.


۱۰. امام باقر{{ع}} در این برهه و در سایه پدر بزرگوارش امام زین العابدین{{ع}} نقش برجسته‌ای در بنای کاخ رفیع [[دانش]] و [[معرفت]] [[اسلامی]] داشته است. آنجا که همواره در محافل عمومی حاضر شده و برای [[مردم]] [[سخنرانی]] کرده آنان را ارشاد می‌فرمود. آن حضرت به [[تفسیر قرآن]] پرداخته و [[احادیث نبوی]] [[شریف]] را به مردم می‌آموخت. امام باقر{{ع}} در این دوران مردم را با [[فرهنگ]] و [[سیره]] [[مبارک]] [[نبوی]] آشنا می‌کرد.
۱۰. امام باقر{{ع}} در این برهه و در سایه پدر بزرگوارش امام زین العابدین{{ع}} نقش برجسته‌ای در بنای کاخ رفیع [[دانش]] و [[معرفت]] [[اسلامی]] داشته است. آنجا که همواره در محافل عمومی حاضر شده و برای [[مردم]] سخنرانی کرده آنان را ارشاد می‌فرمود. آن حضرت به [[تفسیر قرآن]] پرداخته و احادیث نبوی [[شریف]] را به مردم می‌آموخت. امام باقر{{ع}} در این دوران مردم را با [[فرهنگ]] و [[سیره]] [[مبارک]] [[نبوی]] آشنا می‌کرد.


۱۱. از نظر [[تاریخی]]، تصریح امام سجّاد{{ع}} بر [[امامت]] فرزندش امام [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} پس از خود، به روایاتی که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمّه]] بعد از آن حضرت صادر شده و تأکید بر [[امامت دوازده امام]] بعد از پیامبر اکرم{{صل}} داشت که همه‌ آنها از [[قریش]] و [[بنی‌هاشم]] هستند و [[صحابه]] و [[تابعین]] همه، آن [[روایات]] را نقل نموده و [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به آن استناد کرده‌اند بازگشت می‌کند.
۱۱. از نظر [[تاریخی]]، تصریح امام سجّاد{{ع}} بر [[امامت]] فرزندش امام [[محمّد]] [[باقر]]{{ع}} پس از خود، به روایاتی که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمّه]] بعد از آن حضرت صادر شده و تأکید بر [[امامت دوازده امام]] بعد از پیامبر اکرم{{صل}} داشت که همه‌ آنها از [[قریش]] و [[بنی‌هاشم]] هستند و [[صحابه]] و [[تابعین]] همه، آن [[روایات]] را نقل نموده و [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به آن استناد کرده‌اند بازگشت می‌کند.


از جمله این روایات که [[نام امام باقر]]{{ع}} به شکل کاملا مشخّص در آن آمده روایتی است که [[جابر بن عبدالله انصاری]] آن را [[روایت]] می‌کند. قسمتی از این روایت چنین است: «... پس گفت: ای [[پیامبر خدا]]، پیشوایانی که از [[فرزندان]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} خواهند آمد چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم پاسخ دادند: {{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ، فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ}}؛ حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت، سپس [[سرور]] عبادت‌کنندگان در [[زمان]] خود [[علی بن الحسین]]، سپس [[باقر]]، [[محمّد]] بن علی که ای جابر تو او را خواهی دید، و هنگامی که او را دیدی [[سلام]] مرا به او برسان‌<ref>کفایة الاثر، ص۱۴۴- ۱۴۵.</ref>.
از جمله این روایات که نام امام باقر{{ع}} به شکل کاملا مشخّص در آن آمده روایتی است که [[جابر بن عبدالله انصاری]] آن را [[روایت]] می‌کند. قسمتی از این روایت چنین است: «... پس گفت: ای [[پیامبر خدا]]، پیشوایانی که از [[فرزندان]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} خواهند آمد چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم پاسخ دادند: {{متن حدیث|الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ، فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ}}؛ حسن و حسین، دو سرور جوانان اهل بهشت، سپس [[سرور]] عبادت‌کنندگان در [[زمان]] خود [[علی بن الحسین]]، سپس [[باقر]]، [[محمّد]] بن علی که ای جابر تو او را خواهی دید، و هنگامی که او را دیدی [[سلام]] مرا به او برسان‌<ref>کفایة الاثر، ص۱۴۴- ۱۴۵.</ref>.


در روایت دیگری آمده است که پیامبر اکرم{{صل}} به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند: {{متن حدیث|يولد لابني هذا ابن يقال له: عليّ، و هو سيد العابدين... و يولد له محمد، اذا رأيته يا جابر فاقرأه{{ع}} منّي [[السلام]]، و [[اعلم]] أنّ المهدي من ولده...}}؛ این پسر من- [[امام حسین]]{{ع}}- صاحب پسری خواهد شد که نام او علی خواهد بود، او سرور عبادت‌کنندگان است... او نیز صاحب [[فرزندی]] خواهد شد که نام او محمّد خواهد بود، ای جابر، هرگاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان. ای جابر، بدان‌که [[مهدی]] این [[امّت]] از فرزندان این پسر خواهد بود<ref>مختصر تاریخ دمشق ۲۳، ص۷۸؛ تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۲۰؛ سیر الاعلام النّبلاء، ج۴، ص۴۰۴.</ref>.
در روایت دیگری آمده است که پیامبر اکرم{{صل}} به جابر بن عبدالله انصاری فرمودند: {{متن حدیث|يولد لابني هذا ابن يقال له: عليّ، و هو سيد العابدين... و يولد له محمد، اذا رأيته يا جابر فاقرأه{{ع}} منّي السلام و اعلم أنّ المهدي من ولده...}}؛ این پسر من- [[امام حسین]]{{ع}}- صاحب پسری خواهد شد که نام او علی خواهد بود، او سرور عبادت‌کنندگان است... او نیز صاحب [[فرزندی]] خواهد شد که نام او محمّد خواهد بود، ای جابر، هرگاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان. ای جابر، بدان‌که [[مهدی]] این [[امّت]] از فرزندان این پسر خواهد بود<ref>مختصر تاریخ دمشق ۲۳، ص۷۸؛ تاریخ یعقوبى، ج۲، ص۳۲۰؛ سیر الاعلام النّبلاء، ج۴، ص۴۰۴.</ref>.


[[امامان اهل بیت]]{{عم}} هرکدام این [[وصیت]] را امامی بعد از [[امام]] به یکدیگر منتقل می‌نموده‌اند. حضرت امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}} به فرزند خود [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} این‌چنین [[وصیت]] کرده است: پسرم، بدان‌که [[پیامبر خدا]]{{صل}} به من [[فرمان]] داده که تو را در امر [[امامت]] [[وصی]] خود گردانده و [[نامه‌ها]] و [[سلاح]] خود را به تو [[تسلیم]] کنم، چنان‌که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود نیز مرا وصی خویش قرار داد و نامه‌ها و سلاح خود را به من داد. همچنین پیامبر اکرم{{صل}} به من دستور داد، تو را فرمان دهم هنگامی که مرگت فرارسید [[مقام امامت]]، نامه‌ها و سلاح خود را به برادرت حسین واگذار کنی. سپس رو به پسرش حسین کرد و فرمود: پیامبر اکرم{{صل}} همچنین به تو امر کرده است که امامت و نامه‌ها و سلاح را به این فرزند خود واگذار نمایی، سپس دست [[علی بن الحسین]] را گرفت و گفت: و پیامبر اکرم به تو دستور داده است که امامت و نامه‌ها و سلاح مربوط به [[امام]] را در هنگام [[مرگ]] به پسرت محمد بن علی واگذار نمایی. پس [[سلام]] [[رسول خدا]] و سلام مرا به پسرت محمّد بن علی برسان‌<ref>اعلام الورى باعلام الهدى، ص۲۰۷.</ref>.
[[امامان اهل بیت]]{{عم}} هرکدام این [[وصیت]] را امامی بعد از [[امام]] به یکدیگر منتقل می‌نموده‌اند. حضرت امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب{{ع}} به فرزند خود [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} این‌چنین [[وصیت]] کرده است: پسرم، بدان‌که [[پیامبر خدا]]{{صل}} به من [[فرمان]] داده که تو را در امر [[امامت]] [[وصی]] خود گردانده و نامه‌ها و [[سلاح]] خود را به تو [[تسلیم]] کنم، چنان‌که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خود نیز مرا وصی خویش قرار داد و نامه‌ها و سلاح خود را به من داد. همچنین پیامبر اکرم{{صل}} به من دستور داد، تو را فرمان دهم هنگامی که مرگت فرارسید [[مقام امامت]]، نامه‌ها و سلاح خود را به برادرت حسین واگذار کنی. سپس رو به پسرش حسین کرد و فرمود: پیامبر اکرم{{صل}} همچنین به تو امر کرده است که امامت و نامه‌ها و سلاح را به این فرزند خود واگذار نمایی، سپس دست [[علی بن الحسین]] را گرفت و گفت: و پیامبر اکرم به تو دستور داده است که امامت و نامه‌ها و سلاح مربوط به [[امام]] را در هنگام [[مرگ]] به پسرت محمد بن علی واگذار نمایی. پس [[سلام]] [[رسول خدا]] و سلام مرا به پسرت محمّد بن علی برسان‌<ref>اعلام الورى باعلام الهدى، ص۲۰۷.</ref>.


۱۲. خود [[امام زین العابدین]]{{ع}} نیز نظرها را به سوی امامت فرزندش امام محمّد [[باقر]]{{ع}} جلب نموده و از هر فرصتی برای اعلام امامت آن حضرت استفاده می‌کرد. گاه در برابر همه پسران، گاه در برابر بعضی از پسران، گاه در برابر [[خواص]] و افراد مورد [[اعتماد]] خود. البتّه این اعلام‌ها به یک صورت نبوده و گاه به صورت تصریح و گاهی دیگر به صورت اشاره و کنایه بوده است. مثلا وقتی که فرزندش عمر از سرّ اهمیت دادن فراوان [[امام سجّاد]]{{ع}} به [[امام باقر]]{{ع}} سؤال کرد، امام سجّاد{{ع}} در پاسخ او فرمود: این بدان‌سبب است که امامت در [[فرزندان]] او باقی خواهد ماند تا روزی که [[قائم]] ما [[قیام]] کند و [[دنیا]] را پر از [[عدل و قسط]] نماید. پس او، هم امام است و هم پدر امامان‌<ref>کفایة الاثر، ص۲۳۷.</ref>.
۱۲. خود [[امام زین العابدین]]{{ع}} نیز نظرها را به سوی امامت فرزندش امام محمّد [[باقر]]{{ع}} جلب نموده و از هر فرصتی برای اعلام امامت آن حضرت استفاده می‌کرد. گاه در برابر همه پسران، گاه در برابر بعضی از پسران، گاه در برابر [[خواص]] و افراد مورد اعتماد خود. البتّه این اعلام‌ها به یک صورت نبوده و گاه به صورت تصریح و گاهی دیگر به صورت اشاره و کنایه بوده است. مثلا وقتی که فرزندش عمر از سرّ اهمیت دادن فراوان [[امام سجّاد]]{{ع}} به [[امام باقر]]{{ع}} سؤال کرد، امام سجّاد{{ع}} در پاسخ او فرمود: این بدان‌سبب است که امامت در [[فرزندان]] او باقی خواهد ماند تا روزی که [[قائم]] ما [[قیام]] کند و [[دنیا]] را پر از [[عدل و قسط]] نماید. پس او، هم امام است و هم پدر امامان‌<ref>کفایة الاثر، ص۲۳۷.</ref>.


از یکی از دیگر [[فرزندان امام زین العابدین]]{{ع}} به نام حسین نقل شده است که گفت: مردی از پدرم در رابطه با تعداد [[ائمّه]] سؤال کرد، پدرم به آن [[مرد]] پاسخ دادند: [[امامان]] [[دوازده تن]] می‌باشند که هفت نفر از آنها از پشت این پسر خواهد بود و دست خود را بر روی شانه برادرم [[محمّد]] نهاد<ref>کفایة الاثر، ص۲۳۹.</ref>.
از یکی از دیگر فرزندان امام زین العابدین{{ع}} به نام حسین نقل شده است که گفت: مردی از پدرم در رابطه با تعداد [[ائمّه]] سؤال کرد، پدرم به آن [[مرد]] پاسخ دادند: [[امامان]] دوازده تن می‌باشند که هفت نفر از آنها از پشت این پسر خواهد بود و دست خود را بر روی شانه برادرم [[محمّد]] نهاد<ref>کفایة الاثر، ص۲۳۹.</ref>.


گاه نیز [[امام سجّاد]]{{ع}} به خود [[امام باقر]]{{ع}} تصریح می‌کرده و امامتش را به او یادآور می‌شدند. آن حضرت به امام باقر{{ع}} می‌فرمودند: پسرم، من تو را پس از خود [[جانشین]] خود قرار دادم‌<ref>کفایة الاثر، ص۲۴۱.</ref>.
گاه نیز [[امام سجّاد]]{{ع}} به خود [[امام باقر]]{{ع}} تصریح می‌کرده و امامتش را به او یادآور می‌شدند. آن حضرت به امام باقر{{ع}} می‌فرمودند: پسرم، من تو را پس از خود [[جانشین]] خود قرار دادم‌<ref>کفایة الاثر، ص۲۴۱.</ref>.


از [[ابو خالد]] [[روایت]] شده است که گفت: از امام سجّاد [[علی بن الحسین]]{{ع}} پرسیدم: [[امام]] بعد از شما چه کسی است؟ امام در پاسخ فرمودند: «پسرم محمّد که [[علم]] و [[دانش]] را می‌شکافد»<ref>بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۲۰.</ref>.
از ابو خالد [[روایت]] شده است که گفت: از امام سجّاد [[علی بن الحسین]]{{ع}} پرسیدم: [[امام]] بعد از شما چه کسی است؟ امام در پاسخ فرمودند: «پسرم محمّد که [[علم]] و [[دانش]] را می‌شکافد»<ref>بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۲۰.</ref>.


در آخرین باری که امام سجّاد{{ع}} [[مبتلا]] به [[بیماری]] گردیده و از همان بیماری از [[دنیا]] رفتند، [[زهری]] به نزد امام سجّاد{{ع}} آمد و از آن حضرت پرسید: ما پس از [[وفات]] شما به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام سجّاد{{ع}} در پاسخ او فرمودند: ای [[ابا عبدالله]] به سوی این پسر من - به سمت فرزندش محمّد اشاره کرد- [[رجوع]] کنید. او [[وصی]] و [[وارث]] من و [[گنجینه دانش]] و [[معدن علم]] و شکافنده دانش‌هاست.
در آخرین باری که امام سجّاد{{ع}} [[مبتلا]] به [[بیماری]] گردیده و از همان بیماری از [[دنیا]] رفتند، [[زهری]] به نزد امام سجّاد{{ع}} آمد و از آن حضرت پرسید: ما پس از [[وفات]] شما به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام سجّاد{{ع}} در پاسخ او فرمودند: ای [[ابا عبدالله]] به سوی این پسر من ـ به سمت فرزندش محمّد اشاره کرد ـ رجوع کنید. او [[وصی]] و [[وارث]] من و گنجینه دانش و [[معدن علم]] و شکافنده دانش‌هاست.


زهری به آن حضرت عرض کرد: ای پسر [[پیامبر خدا]]، چرا بزرگترین پسر خود را به [[وصایت]] برنگزیده‌ای؟ امام سجّاد{{ع}} در جواب او فرمودند: ای‌ ابا عبدالله، [[امامت]] به بزرگی و کوچکی [[سنّی]] نیست. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مسأله [[وصیت به امامت]] و [[پیشوایی]] این‌چنین به ما امر کرده است و این‌چنین در [[لوح]] و [[صحیفه]] نوشته شده است‌<ref>کفایة الاثر، ص۲۴۳.</ref>.
زهری به آن حضرت عرض کرد: ای پسر [[پیامبر خدا]]، چرا بزرگترین پسر خود را به [[وصایت]] برنگزیده‌ای؟ امام سجّاد{{ع}} در جواب او فرمودند: ای‌ ابا عبدالله، [[امامت]] به بزرگی و کوچکی [[سنّی]] نیست. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مسأله وصیت به امامت و [[پیشوایی]] این‌چنین به ما امر کرده است و این‌چنین در [[لوح]] و [[صحیفه]] نوشته شده است‌<ref>کفایة الاثر، ص۲۴۳.</ref>.


در واپسین روزهای [[زندگی]] [[شریف]] [[امام زین العابدین]]{{ع}} نیز آن حضرت همه پسران خود را جمع کرد. محمّد، حسن، عبدالله، عمر، زید و حسین، همه در کنار آن حضرت حاضر شدند. آنگاه امام سجّاد{{ع}} در برابر همه پسران به پسر خود محمّد [[وصیت]] کرد و امور سایر [[برادران]] را به او واگذار نمود<ref>کفایة الاثر، ص۲۳۹.</ref>.
در واپسین روزهای [[زندگی]] [[شریف]] [[امام زین العابدین]]{{ع}} نیز آن حضرت همه پسران خود را جمع کرد. محمّد، حسن، عبدالله، عمر، زید و حسین، همه در کنار آن حضرت حاضر شدند. آنگاه امام سجّاد{{ع}} در برابر همه پسران به پسر خود محمّد [[وصیت]] کرد و امور سایر [[برادران]] را به او واگذار نمود<ref>کفایة الاثر، ص۲۳۹.</ref>.
۱۱۵٬۹۶۳

ویرایش