پرش به محتوا

مدعیان بابیت چه کسانی هستند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = مهدویت (پرسش)|بانک جامع...» ایجاد کرد)
 
خط ۲۱: خط ۲۱:
::::#'''[[ابو محمد حسن شریعی]]:''' [[ابو محمد]] از اصحاب [[امام هادی]] و [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{عم}} بود و نخستین مدعی بابیت و نیابت خاص [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} به شمار می‌آید.<ref> شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۴۴ </ref> وی پس از ادعای نیابت، به غلو درباره [[ائمه]]{{عم}} روی آورد و سرانجام کافر شد.[[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} وی را لعنت کرد و شیعیان را به بیزاری از او فرمان داد. شیعیان نیز او را لعنت و طرد کردند.<ref> سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۹؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص۳۶۷؛ محمد صدر، تاریخ الغيبة الصغری، ص ۲۹۷ و اسماعیل طبرسی نوری، كفاية الموحدین، ج ۳، ص ۳۵۰ </ref>
::::#'''[[ابو محمد حسن شریعی]]:''' [[ابو محمد]] از اصحاب [[امام هادی]] و [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{عم}} بود و نخستین مدعی بابیت و نیابت خاص [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} به شمار می‌آید.<ref> شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۴۴ </ref> وی پس از ادعای نیابت، به غلو درباره [[ائمه]]{{عم}} روی آورد و سرانجام کافر شد.[[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} وی را لعنت کرد و شیعیان را به بیزاری از او فرمان داد. شیعیان نیز او را لعنت و طرد کردند.<ref> سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۹؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص۳۶۷؛ محمد صدر، تاریخ الغيبة الصغری، ص ۲۹۷ و اسماعیل طبرسی نوری، كفاية الموحدین، ج ۳، ص ۳۵۰ </ref>
::::#'''[[محمد بن نصیر نمیری]]:''' او پس از شریعی، به ادعای نیابت خاص [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} روی آورد. این تصير از اصحاب [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} بود و چون هنگام انحراف از نام [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} استفاده می‌کرد، [[امام]] نامه‌ای درباره او و "ابن بابای قمی" نگاشت و آنان را لعنت و طرد کرد. در بخشی از این نامه می‌خوانیم: اینان می‌خواهند با نسبت دادن خود به ما سوء استفاده کرده، اموال مردم را به ناحق بخورند.<ref> شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال (معروف به رجال کشی)، ص ۵۲۰</ref> پس از این نامه، نمیری به ادعای ربوبیت [[امام هادی]]{{ع}} روی آورد و خود را [[پیامبر]] خواند. او تناسخ را باور داشت، ازدواج با محارم را جایز می‌دانست و لواط را نیکو می‌شمرد.<ref> برای توضیح بیشتر ر ک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۰۵؛ اسماعيل طبرسی نوری، كفاية الموحدین، ج ۱، ص ۳۵۱ و محمد حیدر، تاریخ الغيبية الصغری، ص ۵۰۰.</ref> [[محمد بن نُصیر نمیری]] ( فهری) در روزگار نیابت [[محمد بن عثمان بن سعيد]] زندگی می‌کرد و متاسفانه جمعی را، که "فرقه نمیریه" شناخته می‌شوند، به گمراهی کشاند. پس از مرگ وی، طرفدارانش به سه فرقه مختلف تقسیم شدند. سیاست مداران [[بنی عباس]] که وجود مدعیان دروغین و تفرقه پیروان [[اهل بیت]]{{عم}} ما را می‌پسندیدند، در ظهور و رشد این سرکشان نقش مؤثری داشتند و پیروان آنان را به مقام‌های والای دولتی منصوب می‌کردند. انتصاب [[علی بن محمد بن موسی فرات]] به وزارت، بر درستی این سخن گواهی می‌دهد.<ref> محمد صدر، تاریخ الغيبة الصغری، ص ۴۹۹ </ref>
::::#'''[[محمد بن نصیر نمیری]]:''' او پس از شریعی، به ادعای نیابت خاص [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} روی آورد. این تصير از اصحاب [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} بود و چون هنگام انحراف از نام [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} استفاده می‌کرد، [[امام]] نامه‌ای درباره او و "ابن بابای قمی" نگاشت و آنان را لعنت و طرد کرد. در بخشی از این نامه می‌خوانیم: اینان می‌خواهند با نسبت دادن خود به ما سوء استفاده کرده، اموال مردم را به ناحق بخورند.<ref> شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال (معروف به رجال کشی)، ص ۵۲۰</ref> پس از این نامه، نمیری به ادعای ربوبیت [[امام هادی]]{{ع}} روی آورد و خود را [[پیامبر]] خواند. او تناسخ را باور داشت، ازدواج با محارم را جایز می‌دانست و لواط را نیکو می‌شمرد.<ref> برای توضیح بیشتر ر ک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۰۵؛ اسماعيل طبرسی نوری، كفاية الموحدین، ج ۱، ص ۳۵۱ و محمد حیدر، تاریخ الغيبية الصغری، ص ۵۰۰.</ref> [[محمد بن نُصیر نمیری]] ( فهری) در روزگار نیابت [[محمد بن عثمان بن سعيد]] زندگی می‌کرد و متاسفانه جمعی را، که "فرقه نمیریه" شناخته می‌شوند، به گمراهی کشاند. پس از مرگ وی، طرفدارانش به سه فرقه مختلف تقسیم شدند. سیاست مداران [[بنی عباس]] که وجود مدعیان دروغین و تفرقه پیروان [[اهل بیت]]{{عم}} ما را می‌پسندیدند، در ظهور و رشد این سرکشان نقش مؤثری داشتند و پیروان آنان را به مقام‌های والای دولتی منصوب می‌کردند. انتصاب [[علی بن محمد بن موسی فرات]] به وزارت، بر درستی این سخن گواهی می‌دهد.<ref> محمد صدر، تاریخ الغيبة الصغری، ص ۴۹۹ </ref>
::::#'''[[ابوطاهر محمد بن على بن بلال بن راشته]]:''' ابوطاهر از اصحاب [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} از شمرده می‌شد و مقداری از اموال [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نزدش گرد آمده بود. [[محمد بن عثمان بن سعيد]] از او خواست وجوه شرعی را به او دهد، تا به [[امام]]{{ع}} برساند. [[محمد بن علی بن بلال]] خود را وکیل و باب [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} خواند و از تحويل اموال خودداری کرد. [[محمد بن عثمان]] بارها برای راهنمایی وی به خانه‌اش مراجعه کرد، ولی ناکام ماند. او حتی در برابر جمعی از طرفداران ابوطاهر به او گفت:
::::#'''[[ابوطاهر محمد بن على بن بلال بن راشته]]:''' ابوطاهر از اصحاب [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} از شمرده می‌شد و مقداری از اموال [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} نزدش گرد آمده بود. [[محمد بن عثمان بن سعيد]] از او خواست وجوه شرعی را به او دهد، تا به [[امام]]{{ع}} برساند. [[محمد بن علی بن بلال]] خود را وکیل و باب [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} خواند و از تحويل اموال خودداری کرد. [[محمد بن عثمان]] بارها برای راهنمایی وی به خانه‌اش مراجعه کرد، ولی ناکام ماند. او حتی در برابر جمعی از طرفداران ابوطاهر به او گفت:{{عربی|اندازه=150%|"يَا أَبَا طَاهِرٍ نَشَدْتُكَ اللَّهَ أَوْ نَشَدْتُكَ بِاللَّهِ أَ لَمْ يَأْمُرْكَ صَاحِبُ الزَّمَانِ ع بِحَمْلِ مَا عِنْدَكَ مِنَ الْمَالِ إِلَيَّ فَقَالَ اللَّهُمَّ نَعَمْ"}}<ref>ابو طاهر! تو را به خداوند سوگند می دهم، آیا حضرت صاحب الزمان{{ع}} به تو نفرمود اموالی که نزد توست به من تحویل دهی؟ ابن بلال پاسخ داد: آری؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۰۰</ref>. برخی از دانشوران رجال، مانند [[محقق اردبیلی]]، درباره روایات ابوطاهر توقف کرده‌اند.<ref> الغیبه، ص ۳۵۰، ۳۵۱، ۳۸۷ و ۴۰۰؛ محمد بن علی بن عیسی اربلی، جامع الرواة، ج ۲، ص۱۵۳؛ محمد صدر،تاریخ الغيبة الصغرى، ص ۵۰۲؛ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص ۴۲۷ و سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۸.</ref>
{{عربی|اندازه=150%|"يَا أَبَا طَاهِرٍ نَشَدْتُكَ اللَّهَ أَوْ نَشَدْتُكَ بِاللَّهِ أَ لَمْ يَأْمُرْكَ صَاحِبُ الزَّمَانِ ع بِحَمْلِ مَا عِنْدَكَ مِنَ الْمَالِ إِلَيَّ فَقَالَ اللَّهُمَّ نَعَمْ"}}<ref>ابو طاهر! تو را به خداوند سوگند می دهم، آیا حضرت صاحب الزمان{{ع}} به تو نفرمود اموالی که نزد توست به من تحویل دهی؟ ابن بلال پاسخ داد: آری؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۰۰</ref>. برخی از دانشوران رجال، مانند [[محقق اردبیلی]]، درباره روایات ابوطاهر توقف کرده‌اند.<ref> الغیبه، ص ۳۵۰، ۳۵۱، ۳۸۷ و ۴۰۰؛ محمد بن علی بن عیسی اربلی، جامع الرواة، ج ۲، ص۱۵۳؛ محمد صدر،تاریخ الغيبة الصغرى، ص ۵۰۲؛ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص ۴۲۷ و سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۸.</ref>
::::#'''[[احمد بن هلال عبرتایی بغدادی]]:''' ابن هلال در ۲۶۷هجری قمری به سرای داوری شتافت و تنها هفت سال از [[غیبت صغرا]] را درک کرد. او که نخست از سوی [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} وکالت داشت، دانشوری گران مایه بود و مردم به روایاتش اعتماد می کردند. وقتی [[عثمان بن سعيد]] وفات یافت، ابن هلال از پذیرش نمایندگی [[محمد بن عثمان]] سر باز زد و گفت: "دلیلی بر نیابت وی نداریم". [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} در توقیعی او را نابودگر [[ایمان]] خویش و دور از رحمت خداوند خواند و چنین نگاشت: {{عربی|اندازه=150%|" لَا عُذْرَ لِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِينَا فِي التَّشْكِيكِ فِيمَا يُؤَدِّيهِ عَنَّا ثِقَاتُنَا "}}<ref>هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد ما از ما باز می گویند، تردید کند؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۱۶ </ref><ref> ابن هلال روایاتی که افراد مورد اعتماد درباره نیابت محمد بن عثمان نقل می کردند، نادیده گرفت. مقصود این بود که اگر احمد بن هلال می گوید: من نشنیده ام که محمد بن عثمان بن سعيد وكالت و نیابت از طرف [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} دارد، ولی او روایاتی را که افراد ثقه و مورد اعتماد درباره نیابت محمد بن عثمان نقل کرده اند، شنیده است و نباید در آنها تردید کند.</ref>. پس از آنکه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ابن هلال را از وكالت عزل کرد، او در مقام نایب، حضرت به کار خویش ادامه داد. [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} به مردم چنین نگاشت: "از آن شخص صوفی [[احمد بن هلال]] بر حذر باشید" <ref> شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۴۰۹ </ref>. ابن هلال، با آنکه در تقدس و تعبد جایگاهی والا داشت و ۴۵ بار حج گزارد که ۲۵ بار آن پیاده بود، سرانجام در گرداب گمراهی فرو غلتید. پس از مرگ وی، [[حضرت مهدی]] {{ع}} در توقیعی چنین فرمود: "خدا از فرزند هلال نگذرد که بدون اجازه و رضایت ما در کار ما مداخله و تنها به میل خود عمل می‌کرد، تا آنکه پروردگار با نفرین ما زندگی‌اش را به انجام رساند! اما در زمان حیاتش نیز انحرافش را به خواص شیعیان خود اعلام کردیم. این را به هر که درباره او می‌پرسد، برسانید. هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل می‌کنند، تردید کند، زیرا می‌دانند ما اسرار خود را با آنان می‌گوییم.<ref> شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۱۶</ref> آن حضرت در [[توقیعی]] دیگر فرمود: "ابن هلال [[ایمان]] خود را پایدار نداشت و با آن که مدتی طولانی خدمت کرد، به دست خود ایمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نیز او را کیفر داد.<ref> برای شرح حال و توقیعات درباره او و بیان انحرافات این شخص ر.ک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، اص۵۳۵؛ همو، الغیبه، ص۲۴۵؛ همو، الفهرست، ص۳۶؛ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۴۸؛ محمد صدر، تاریخ الغيبة الصغری، ص ۵۰۰؛ سید محسن امین، اعیان ال[[شیعه]] ، ج ۲، ص ۴۹ و اسماعیل طبرسی نوری، كفاية الموحدین، ج ۳، ص ۳۵۰</ref>
::::#'''[[احمد بن هلال عبرتایی بغدادی]]:''' ابن هلال در ۲۶۷هجری قمری به سرای داوری شتافت و تنها هفت سال از [[غیبت صغرا]] را درک کرد. او که نخست از سوی [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} وکالت داشت، دانشوری گران مایه بود و مردم به روایاتش اعتماد می کردند. وقتی [[عثمان بن سعيد]] وفات یافت، ابن هلال از پذیرش نمایندگی [[محمد بن عثمان]] سر باز زد و گفت: "دلیلی بر نیابت وی نداریم". [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} در توقیعی او را نابودگر [[ایمان]] خویش و دور از رحمت خداوند خواند و چنین نگاشت: {{عربی|اندازه=150%|" لَا عُذْرَ لِأَحَدٍ مِنْ مَوَالِينَا فِي التَّشْكِيكِ فِيمَا يُؤَدِّيهِ عَنَّا ثِقَاتُنَا "}}<ref>هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد ما از ما باز می گویند، تردید کند؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۱۶ </ref><ref> ابن هلال روایاتی که افراد مورد اعتماد درباره نیابت محمد بن عثمان نقل می کردند، نادیده گرفت. مقصود این بود که اگر احمد بن هلال می گوید: من نشنیده ام که محمد بن عثمان بن سعيد وكالت و نیابت از طرف [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} دارد، ولی او روایاتی را که افراد ثقه و مورد اعتماد درباره نیابت محمد بن عثمان نقل کرده اند، شنیده است و نباید در آنها تردید کند.</ref>. پس از آنکه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ابن هلال را از وكالت عزل کرد، او در مقام نایب، حضرت به کار خویش ادامه داد. [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} به مردم چنین نگاشت: "از آن شخص صوفی [[احمد بن هلال]] بر حذر باشید" <ref> شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۴۰۹ </ref>. ابن هلال، با آنکه در تقدس و تعبد جایگاهی والا داشت و ۴۵ بار حج گزارد که ۲۵ بار آن پیاده بود، سرانجام در گرداب گمراهی فرو غلتید. پس از مرگ وی، [[حضرت مهدی]] {{ع}} در توقیعی چنین فرمود: "خدا از فرزند هلال نگذرد که بدون اجازه و رضایت ما در کار ما مداخله و تنها به میل خود عمل می‌کرد، تا آنکه پروردگار با نفرین ما زندگی‌اش را به انجام رساند! اما در زمان حیاتش نیز انحرافش را به خواص شیعیان خود اعلام کردیم. این را به هر که درباره او می‌پرسد، برسانید. هیچ یک از شیعیان ما معذور نیست در آنچه افراد مورد اعتماد از ما نقل می‌کنند، تردید کند، زیرا می‌دانند ما اسرار خود را با آنان می‌گوییم.<ref> شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۸۱۶</ref> آن حضرت در [[توقیعی]] دیگر فرمود: "ابن هلال [[ایمان]] خود را پایدار نداشت و با آن که مدتی طولانی خدمت کرد، به دست خود ایمانش را به کفر دگرگون ساخت و خدا نیز او را کیفر داد.<ref> برای شرح حال و توقیعات درباره او و بیان انحرافات این شخص ر.ک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، اص۵۳۵؛ همو، الغیبه، ص۲۴۵؛ همو، الفهرست، ص۳۶؛ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۴۸؛ محمد صدر، تاریخ الغيبة الصغری، ص ۵۰۰؛ سید محسن امین، اعیان ال[[شیعه]] ، ج ۲، ص ۴۹ و اسماعیل طبرسی نوری، كفاية الموحدین، ج ۳، ص ۳۵۰</ref>
::::#'''[[حسین بن منصور حلاج]]:''' حلاج در بغداد نامه‌ای به [[ابوسهل اسماعيل بن على نوبختی]] نوشت و با ادعای وکالت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از او یاری جست. اسماعیل گفت: وكيل [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} باید معجزه داشته باشد. چنانچه راست می‌گویی، موهایم را سیاه کن! اگر چنین کاری انجام دهی، همه ادعاهایت را می‌پذیرم. حلاج که می‌دانست که ناتوان است، با استهزای مردم رو به رو شد و از شهر بیرون رفت. آنگاه به قم شتافت؛ به مغازه [[علی بن بابویه]]، پدر بزرگوار [[شیخ صدوق]]، رفت و خود را نماینده [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} خواند، مردم بر وی شوریدند و با خشونت از شهر بیرونش کردند. حلاج، پس از آنکه جمعی از خراسانیان ادعایش را پذیرفتند، دیگر بار به عراق شتافت. در آنجا، دستگیر و به اعدام محکوم شد. حلاج گفت: چگونه خونم را مباح می‌دانید، در حالی که از مذهب [[اهل سنت]] پیروی می‌کنم و کتاب‌هایم بر درستی گفتارم گواهی می‌دهد؟! عراقیان سخنش را نپذیرفتند و اعدامش کردند. سرگذشت [[حسین بن منصور]] نشان می‌دهد، او وقتی به شیعیان می‌رسید، ادعای نیابت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} بر زبان می‌راند و چون نزد [[اهل سنت]] می‌شتافت، خود را پیرو مذهب آنان می‌خواند.<ref> سید محسن امین، اعیان ال[[شیعه]] ، ج ۲، ص۴۸؛ كفاية الموحدین، ج ۳، ص ۳۵۰ و محمد صدر، تاریخ الغيبة الصغرى، ص ۵۳۲ </ref>
::::#'''[[حسین بن منصور حلاج]]:''' حلاج در بغداد نامه‌ای به [[ابوسهل اسماعيل بن على نوبختی]] نوشت و با ادعای وکالت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از او یاری جست. اسماعیل گفت: وكيل [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} باید معجزه داشته باشد. چنانچه راست می‌گویی، موهایم را سیاه کن! اگر چنین کاری انجام دهی، همه ادعاهایت را می‌پذیرم. حلاج که می‌دانست که ناتوان است، با استهزای مردم رو به رو شد و از شهر بیرون رفت. آنگاه به قم شتافت؛ به مغازه [[علی بن بابویه]]، پدر بزرگوار [[شیخ صدوق]]، رفت و خود را نماینده [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} خواند، مردم بر وی شوریدند و با خشونت از شهر بیرونش کردند. حلاج، پس از آنکه جمعی از خراسانیان ادعایش را پذیرفتند، دیگر بار به عراق شتافت. در آنجا، دستگیر و به اعدام محکوم شد. حلاج گفت: چگونه خونم را مباح می‌دانید، در حالی که از مذهب [[اهل سنت]] پیروی می‌کنم و کتاب‌هایم بر درستی گفتارم گواهی می‌دهد؟! عراقیان سخنش را نپذیرفتند و اعدامش کردند. سرگذشت [[حسین بن منصور]] نشان می‌دهد، او وقتی به شیعیان می‌رسید، ادعای نیابت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} بر زبان می‌راند و چون نزد [[اهل سنت]] می‌شتافت، خود را پیرو مذهب آنان می‌خواند.<ref> سید محسن امین، اعیان ال[[شیعه]] ، ج ۲، ص۴۸؛ كفاية الموحدین، ج ۳، ص ۳۵۰ و محمد صدر، تاریخ الغيبة الصغرى، ص ۵۳۲ </ref>
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش