پرش به محتوا

الهام: تفاوت میان نسخه‌ها

۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ مهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۴: خط ۱۴:
*الهام، مصدر باب "افعال" از ریشه "ل ـ هـ ـ م" است. برخی پژوهشگران واژه‌های قرآن، "لَهْم" را در اصل به معنای "ورود چیزی در درون چیز دیگر" دانسته‌اند؛ با این توضیح که گاهی در امور مادّی مانند بلعیدن غذا و گاه در ارتباط با امور معنوی، چون القای معارف و معانی در دل به‌کار می‌رود<ref> التحقيق، ج ۱۰، ص ۲۴۴، «لهم».</ref>  
*الهام، مصدر باب "افعال" از ریشه "ل ـ هـ ـ م" است. برخی پژوهشگران واژه‌های قرآن، "لَهْم" را در اصل به معنای "ورود چیزی در درون چیز دیگر" دانسته‌اند؛ با این توضیح که گاهی در امور مادّی مانند بلعیدن غذا و گاه در ارتباط با امور معنوی، چون القای معارف و معانی در دل به‌کار می‌رود<ref> التحقيق، ج ۱۰، ص ۲۴۴، «لهم».</ref>  
*معنای لغوی الهام انداختن چیزی در دل <ref>مقاییس اللغة، ج ۵، ص۲۱۷؛ الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۷ و مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۷۱.</ref>، افکندن چیزی در دل از سوی خداوند و ملأ اعلی <ref>لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۴۶؛ مفردات راغب، ص ۷۴۸.</ref> و تلقین کردن <ref>لسان العرب، همان؛ ترتیب العین، ص ۷۴۹.</ref> است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
*معنای لغوی الهام انداختن چیزی در دل <ref>مقاییس اللغة، ج ۵، ص۲۱۷؛ الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۷ و مجمع البحرین، ج۶، ص ۱۷۱.</ref>، افکندن چیزی در دل از سوی خداوند و ملأ اعلی <ref>لسان العرب، ج۱۲، ص ۳۴۶؛ مفردات راغب، ص ۷۴۸.</ref> و تلقین کردن <ref>لسان العرب، همان؛ ترتیب العین، ص ۷۴۹.</ref> است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
*الهام از ریشه لهم به معنای بلعیدن است<ref>معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس، ج ۲، ص ۴۶۳ (ذيل واژه).</ref>. الهام ـ در معنای معروفش ـ از  آن جهت بدین نام نامیده شده است که گویی چیزی به قلب القاء می‌شود و قلب آن را در می‌یابد. دوزخ را نیز لهیم گویند، از آن جهت که هرچه در او افکنند، فرو می‌بلعد<ref>معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس، ج ۲، ص ۴۶۳ (ذيل واژه).</ref>. این واژه در قرآن کریم یک‌بار به کار رفته است:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}﴾}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه:۸.</ref> در حدیث آمده است: {{عربی|اندازه=150%|" أَسأَلك‏ رحمةً من‏ عندك‏ تُلْهِمُني‏ بها رُشْدي‏‏‏‏‏ ‏‏‏"}}<ref>از تو رحمتی می‌طلبم که هدایت به راه رشد و کمال را به من الهام بخشد؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶ (ذيل واژه).</ref>. وقتی گفته می‌شود:{{عربی|اندازه=150%|" أَلْهَمَهُ‏ اللَّهُ‏ الْخَيْرَ‏‏‏"}}<ref>خداوند خیر و خوبی را در قلب او قرار داد؛ اساس البلاغه، زمخشری، ص ۵۷۷.</ref>. گفته‌اند الهام به مواردی اختصاص دارد که فیوضاتی از جانب خدا و ملأ اعلی بر قلب القا شود<ref>تاج لعروس من الجواهر القاموس، زبیدی، تحقیق علی سیری، ص:۲۷۰.</ref>. در مقابل الهام، که منشأ خیر دارد، وسوسه قرار دارد و آن واردات قلبی است که خیری در آن نیست، بلکه انسان را به انجام کارهای ناپسند تحریک می‌کند<ref>الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۹۴۱ ـ ۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*الهام از ریشه لهم به معنای بلعیدن است<ref>معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس، ج ۲، ص ۴۶۳ (ذيل واژه).</ref>. الهام ـ در معنای معروفش ـ از  آن جهت بدین نام نامیده شده است که گویی چیزی به قلب القاء می‌شود و قلب آن را در می‌یابد. دوزخ را نیز لهیم گویند، از آن جهت که هرچه در او افکنند، فرو می‌بلعد<ref>معجم مقاییس اللغة، احمد بن فارس، ج ۲، ص ۴۶۳ (ذيل واژه).</ref>. این واژه در قرآن کریم یک‌بار به کار رفته است:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}﴾}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه:۸.</ref> در حدیث آمده است: {{عربی|اندازه=150%|" أَسأَلك‏ رحمةً من‏ عندك‏ تُلْهِمُني‏ بها رُشْدي‏‏‏‏‏ ‏‏‏"}}<ref>از تو رحمتی می‌طلبم که هدایت به راه رشد و کمال را به من الهام بخشد؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۳۴۶ (ذيل واژه).</ref>. وقتی گفته می‌شود:{{عربی|اندازه=150%|" أَلْهَمَهُ‏ اللَّهُ‏ الْخَيْرَ‏‏‏"}}<ref>خداوند خیر و خوبی را در قلب او قرار داد؛ اساس البلاغه، زمخشری، ص ۵۷۷.</ref>. گفته‌اند الهام به مواردی اختصاص دارد که فیوضاتی از جانب خدا و ملأ اعلی بر قلب القا شود<ref>تاج لعروس من الجواهر القاموس، زبیدی، تحقیق علی سیری، ص۲۷۰.</ref>. در مقابل الهام، که منشأ خیر دارد، وسوسه قرار دارد و آن واردات قلبی است که خیری در آن نیست، بلکه انسان را به انجام کارهای ناپسند تحریک می‌کند<ref>الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۹۴۱ ـ ۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*[[ابو البقاء]] در الکلیات می‌گوید:"الهام به علمی گفته می‌شود که در قلب واقع می‌شود و انسان را به کاری دعوت می‌کند بدون آن‌که انسان آن را از راه استدلال عقلی یا حجت شرعی به دست آورده باشد. این امر گاهی از طریق کشف است و گاه خداوند، بدون واسطه فرشته به وجه خاصی به انسان القا می‌کند، در حالی که وحی به واسطه فرشته است. گاهی هم مراد از الهام تعلیم است همان‌ طور که خداوند می‌فرماید:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}﴾}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه:۸.</ref><ref>الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۱۷۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*[[ابو البقاء]] در الکلیات می‌گوید:"الهام به علمی گفته می‌شود که در قلب واقع می‌شود و انسان را به کاری دعوت می‌کند بدون آن‌که انسان آن را از راه استدلال عقلی یا حجت شرعی به دست آورده باشد. این امر گاهی از طریق کشف است و گاه خداوند، بدون واسطه فرشته به وجه خاصی به انسان القا می‌کند، در حالی که وحی به واسطه فرشته است. گاهی هم مراد از الهام تعلیم است همان‌ طور که خداوند می‌فرماید:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}﴾}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه:۸.</ref><ref>الکلیات، ایوب بن موسی الحسینی الكفوی (ابو البقاء)، تصحیح عدنان درویش و محمد المصری، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۹۹۲ م، ص ۱۷۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ - ۲۴.</ref>.


==معنای اصطلاحی==
==معنای اصطلاحی==
خط ۳۷: خط ۳۷:
#فرق چهارم آن که [[وحی]] از خواص [[نبوت]] است و تبلیغ، از شرایط آن است، ولی الهام از خواص اهل ولایت بوده و شرط تبلیغ به دیگران در آن نیست <ref>شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۶ـ ۵۹۱؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴ و شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶.</ref>.  
#فرق چهارم آن که [[وحی]] از خواص [[نبوت]] است و تبلیغ، از شرایط آن است، ولی الهام از خواص اهل ولایت بوده و شرط تبلیغ به دیگران در آن نیست <ref>شرح مقدمه قیصری، ص ۵۸۶ـ ۵۹۱؛ حق الیقین فی معرفة اصول الدین، ص ۱۳۴ و شرح اصول کافی، ج۲، ص ۴۵۶.</ref>.  
# فرق پنجم آنکه واضح بودن وحی زیادتر از الهام است <ref>علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ المبدأ والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۹۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹ و انوار جلیّه، ص۱۷۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
# فرق پنجم آنکه واضح بودن وحی زیادتر از الهام است <ref>علم الیقین فی اصول الدین، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱؛ المبدأ والمعاد، ص ۶۰۸ـ ۹۰۹؛ الشواهد الربوبیة، ص ۳۴۸ـ ۳۴۹ و انوار جلیّه، ص۱۷۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>.
*[[ابو البقاء]] در فرق بین وحی و الهام می‌گوید:الهام نوعی کشف معنوی است، در حالی که وحی، کشف شهودی است که متضمن کشف معنوی است؛ چراکه وحی با مشاهده فرشته و شنیدن سخن او حاصل می‌شود. وحی از خواص نبوت است در حالی که الهام اعم است<ref>ر.ک: رسائل شاه نعمت الله ولی، ج ۳، ص ۱۸۱؛ فرهنگ نوربخش «اصطلاحات تصوف»، جواد نوربخش، تهران (ناشر: مؤلف)، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش ، ج ۴، ص ۲۲۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*[[ابو البقاء]] در فرق بین وحی و الهام می‌گوید:الهام نوعی کشف معنوی است، در حالی که وحی، کشف شهودی است که متضمن کشف معنوی است؛ چراکه وحی با مشاهده فرشته و شنیدن سخن او حاصل می‌شود. وحی از خواص نبوت است در حالی که الهام اعم است<ref>ر.ک: رسائل شاه نعمت الله ولی، ج ۳، ص ۱۸۱؛ فرهنگ نوربخش «اصطلاحات تصوف»، جواد نوربخش، تهران (ناشر: مؤلف)، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش ، ج ۴، ص ۲۲۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*باید گفت که رابطه الهام و وحی ـ به معنای لغوی‌ آن ـ عام و خاص مطلق است؛ یعنی وحی عام و الهام خاص است، به عبارت دیگر الهام به وحیی اختصاص دارد که به صورت القاء در قلب است. اما وحی و الهام نسبت به معانی خاص وحی (آنچه که به عنوان وحی نبوت بر انبیاء نازل می‌شود) دو چیزِ متفاوت هستند. الهام القای معنا در قلب است و حال آن‌که وحی کلام خدا است که بدون هیچ‌گونه ابهامی توسط فرشته وحی به شخص پیامبر ابلاغ می‌شود<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*باید گفت که رابطه الهام و وحی ـ به معنای لغوی‌ آن ـ عام و خاص مطلق است؛ یعنی وحی عام و الهام خاص است، به عبارت دیگر الهام به وحیی اختصاص دارد که به صورت القاء در قلب است. اما وحی و الهام نسبت به معانی خاص وحی (آنچه که به عنوان وحی نبوت بر انبیاء نازل می‌شود) دو چیزِ متفاوت هستند. الهام القای معنا در قلب است و حال آن‌که وحی کلام خدا است که بدون هیچ‌گونه ابهامی توسط فرشته وحی به شخص پیامبر ابلاغ می‌شود<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] در بیان عدم شفافیت الهام و فرق بین الهام و وحی می‌گوید:"گاهی الهاماتی به افراد می‌شود بدون آن‌که خود فرد هم علتش را بفهمد. انسان همین‌قدر می‌بیند که یک‌دفعه در دلش چیزی را می‌فهمد، احساس می‌کند یک چیزی را درک کرد بدون آن‌که بفهمد آن چیست، این خودش یک نوع القاء و یک نوع الهام است. می‌گویند فرق لغوی الهام با وحی در این است که انسان در الهام مستشعر به مَبدئش نیست<ref>مجموعۀ آثار، مرتضی مطهری، قم، صدرا‍، ج ۴، ص ۴۰۵ ـ ۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] در بیان عدم شفافیت الهام و فرق بین الهام و وحی می‌گوید:"گاهی الهاماتی به افراد می‌شود بدون آن‌که خود فرد هم علتش را بفهمد. انسان همین‌قدر می‌بیند که یک‌دفعه در دلش چیزی را می‌فهمد، احساس می‌کند یک چیزی را درک کرد بدون آن‌که بفهمد آن چیست، این خودش یک نوع القاء و یک نوع الهام است. می‌گویند فرق لغوی الهام با وحی در این است که انسان در الهام مستشعر به مَبدئش نیست<ref>مجموعۀ آثار، مرتضی مطهری، قم، صدرا‍، ج ۴، ص ۴۰۵ ـ ۶.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آن است که گرچه در تعریف الهام گفته شده است که منشأ الهی دارد و انسان را به کار خیر دعوت می‌کند ـ در مقابل وسوسه که از القائات شیطانی است و انسان را به شر دعوت می‌کند ـ اما گاهی ما در خیر یا شر بودن عمل یا نظری که به ما القا شده است تردید داریم؛ یعنی در واقع نمی‌دانیم آنچه به قلب ما القا شده الهام است یا وسوسه. به دیگر سخن، گاه به قلب ما القا می‌شود که عملی را انجام دهیم یا ایده‌ای را بپذیریم در حالی که به درستی یا نادرستی آن علم و یقین نداریم. ناگهان به قلب ما القا می‌شود که به آن عمل دست بزنیم یا نظری را بپذیریم، در چنین صورتی نمی‌توان گفت که آیا این القا، الهامی الهی است یا وسوسه‌ای نفسانی و شیطانی. همان‌طور که در متون دینی هم آمده است: {{عربی|اندازه=150%|"إِنَ‏ لِلْمَلَكِ‏ لَمَّةً وَ لِلشَّيْطَانِ‏ لَمَّةً‏‏‏"}}<ref>المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ماده دهم.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آن است که گرچه در تعریف الهام گفته شده است که منشأ الهی دارد و انسان را به کار خیر دعوت می‌کند ـ در مقابل وسوسه که از القائات شیطانی است و انسان را به شر دعوت می‌کند ـ اما گاهی ما در خیر یا شر بودن عمل یا نظری که به ما القا شده است تردید داریم؛ یعنی در واقع نمی‌دانیم آنچه به قلب ما القا شده الهام است یا وسوسه. به دیگر سخن، گاه به قلب ما القا می‌شود که عملی را انجام دهیم یا ایده‌ای را بپذیریم در حالی که به درستی یا نادرستی آن علم و یقین نداریم. ناگهان به قلب ما القا می‌شود که به آن عمل دست بزنیم یا نظری را بپذیریم، در چنین صورتی نمی‌توان گفت که آیا این القا، الهامی الهی است یا وسوسه‌ای نفسانی و شیطانی. همان‌طور که در متون دینی هم آمده است: {{عربی|اندازه=150%|"إِنَ‏ لِلْمَلَكِ‏ لَمَّةً وَ لِلشَّيْطَانِ‏ لَمَّةً‏‏‏"}}<ref>المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ماده دهم.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*بنا بر این الهام می‌تواند منشأ الهی یا نفسانی و یا حتی منشأ شیطانی داشته باشد<ref>البته این در جایی است که کار در حقیقت شرّ است ولی ما به خیر یا شرّ بودن آن آگاهی کامل نداریم.</ref>. با این همه برای تشخیص الهامات رحمانی از وسوسه‌های شیطانی معیارهای عقلی و شرعی نیز می‌تواند کارساز باشد. در کشف المحجوب هجویری آمده است که: وقتی شیخ ابو سعید از نیشابور قصد طوس داشت و اندر آن عقبه، سخت سرد بود و پایش اندر موزه می‌فسرد، درویشی گفت: من اندیشه کردم که این فوطه<ref>فوطه، معرب فوته است و فوته به معنای دستار می‌باشد. ر.ک: فرهنگ فارسی، محمد معین، تهران، مؤسسۀ انتشارات امیركبیر، ۱۳۷۸ش، چاپ سیزدهم، ج ۲، ص ۲۵۸۳؛ لغت‌نامۀ دهخدا، علی اكبر دهخدا، مؤسسۀ انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ش، چاپ دوم، ج ۱۱، ص ۱۷۲۳۳.</ref> به دو نیم کنم و در پایش پیچم، دلم نداد که فوطه سخت نیکو  بود. چون به طوس آمدیم اندر مجلس از وی سؤال کردم که شیخ ما را فرقی کند میان وسواس شیطانی و الهام حق، گفت: الهام آن بُوَد که تو را گفتند فوطه پاره کن تا پای بوسعید سردی نیابد، وسواس آن که تو را منع کرد<ref>مجید نوربخش، فرهنگ نوربخش، ج۴، ص:۲۲۵.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲ - ۲۴.</ref>.
*بنا بر این الهام می‌تواند منشأ الهی یا نفسانی و یا حتی منشأ شیطانی داشته باشد<ref>البته این در جایی است که کار در حقیقت شرّ است ولی ما به خیر یا شرّ بودن آن آگاهی کامل نداریم.</ref>. با این همه برای تشخیص الهامات رحمانی از وسوسه‌های شیطانی معیارهای عقلی و شرعی نیز می‌تواند کارساز باشد. در کشف المحجوب هجویری آمده است که: وقتی شیخ ابو سعید از نیشابور قصد طوس داشت و اندر آن عقبه، سخت سرد بود و پایش اندر موزه می‌فسرد، درویشی گفت: من اندیشه کردم که این فوطه<ref>فوطه، معرب فوته است و فوته به معنای دستار می‌باشد. ر.ک: فرهنگ فارسی، محمد معین، تهران، مؤسسۀ انتشارات امیركبیر، ۱۳۷۸ش، چاپ سیزدهم، ج ۲، ص ۲۵۸۳؛ لغت‌نامۀ دهخدا، علی اكبر دهخدا، مؤسسۀ انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ش، چاپ دوم، ج ۱۱، ص ۱۷۲۳۳.</ref> به دو نیم کنم و در پایش پیچم، دلم نداد که فوطه سخت نیکو  بود. چون به طوس آمدیم اندر مجلس از وی سؤال کردم که شیخ ما را فرقی کند میان وسواس شیطانی و الهام حق، گفت: الهام آن بُوَد که تو را گفتند فوطه پاره کن تا پای بوسعید سردی نیابد، وسواس آن که تو را منع کرد<ref>مجید نوربخش، فرهنگ نوربخش، ج۴، ص۲۲۵.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص ۲۲ - ۲۴.</ref>.


==الهام در قرآن==
==الهام در قرآن==
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش