قنواء: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*طبق روایت [[مفضل بن عمر]] از [[امام صادق]] {{ع}}، وی از زنانی است که جزو یاران [[حضرت مهدی]] {{ع}} خواهد بود. قنواء دختر رشید هجری است و در خصوص شخصیت او در کتب شیعه و | *طبق روایت [[مفضل بن عمر]] از [[امام صادق]] {{ع}}، وی از زنانی است که جزو یاران [[حضرت مهدی]] {{ع}} خواهد بود. قنواء دختر رشید هجری است و در خصوص شخصیت او در کتب [[شیعه]] و [[سنی]]، سخنی به میان نیامده است. | ||
*[[ابو حیان بجلی]] میگوید: از قنوا دختر رشید هجری پرسیدم: از پدرت چه حدیث و روایتی شنیدهای؟ گفت: پدرم از [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} نقل کرد که آن حضرت فرمود: "ای رشید! صبر تو چگونه است، هنگامی که پسرخوانده [[بنی امیه]] -[[ابن زیاد]]- تو را نزد خود بخواند و دو دست و دو پا و زبانت را قطع کند؟" عرض کردم: آیا پایان کارم بهشت است؟ فرمود: "ای رشید! در دنیا و آخرت به همراه من هستی". قنواء میگوید: به خدا سوگند، پس از مدتی ابن زیاد پدرم را احضار کرد و از او خواست تا از علی {{ع}} بیزاری بجوید، ولی او هرگز این کار را نکرد. ابن زیاد گفت: علی {{ع}} کیفیت قتل تو را چگونه توصیف کرده است؟ پدرم پاسخ داد: دوست من علی {{ع}} مرا چنین آگاه ساخت که تو مرا به بیزاری از [[امام علی]] {{ع}} میخوانی، ولی من اجابت نمیکنم؛ سپس دو دست و دو پا و زبانم را قطع میکنی. ابن زیاد گفت: به خدا سوگند، خلاف پیشگویی علی را در حق تو اجرا میکنم. آنگاه دستور داد دو دست و دو پایش را قطع کنند و زبانش را سالم باقی گذارند. قنواء میگوید: من پدرم را به دوش کشیدم و در راه به او گفتم: ای پدر! آیا احساس درد میکنی؟ فرمود: خیر، فقط به مقدار فشاری که جمعیت بر من وارد کند، احساس ناراحتی میکنم. چون پدرم را برداشتم و از کاخ ابن زیاد بیرون بردم، مردم به گرد او جمع شدند. پدرم از فرصت استفاده کرد و گفت: قلم و دوات و کاغذ بیاورید تا برای شما حوادثی را بازگو کنم؛ ولی چون این خبر به ابن زیاد رسید، دستور داد زبانش را نیز قطع کنند و پدرم در همان شب به شهادت رسید<ref>سفینة البحار، ج ۲، ص ۵۲۲؛ اعیان الشیعه، ج ۳۲، ص ۶؛ چشماندازی به حکومت مهدی {{ع}}، ص ۷۵.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۵۶۹.</ref>. | *[[ابو حیان بجلی]] میگوید: از قنوا دختر رشید هجری پرسیدم: از پدرت چه حدیث و روایتی شنیدهای؟ گفت: پدرم از [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} نقل کرد که آن حضرت فرمود: "ای رشید! صبر تو چگونه است، هنگامی که پسرخوانده [[بنی امیه]] -[[ابن زیاد]]- تو را نزد خود بخواند و دو دست و دو پا و زبانت را قطع کند؟" عرض کردم: آیا پایان کارم بهشت است؟ فرمود: "ای رشید! در دنیا و آخرت به همراه من هستی". قنواء میگوید: به خدا سوگند، پس از مدتی ابن زیاد پدرم را احضار کرد و از او خواست تا از [[امام علی|علی]]{{ع}} بیزاری بجوید، ولی او هرگز این کار را نکرد. ابن زیاد گفت: [[امام علی|علی]]{{ع}} کیفیت قتل تو را چگونه توصیف کرده است؟ پدرم پاسخ داد: دوست من [[امام علی|علی]]{{ع}} مرا چنین آگاه ساخت که تو مرا به بیزاری از [[امام علی]] {{ع}} میخوانی، ولی من اجابت نمیکنم؛ سپس دو دست و دو پا و زبانم را قطع میکنی. ابن زیاد گفت: به خدا سوگند، خلاف پیشگویی علی را در حق تو اجرا میکنم. آنگاه دستور داد دو دست و دو پایش را قطع کنند و زبانش را سالم باقی گذارند. قنواء میگوید: من پدرم را به دوش کشیدم و در راه به او گفتم: ای پدر! آیا احساس درد میکنی؟ فرمود: خیر، فقط به مقدار فشاری که جمعیت بر من وارد کند، احساس ناراحتی میکنم. چون پدرم را برداشتم و از کاخ ابن زیاد بیرون بردم، مردم به گرد او جمع شدند. پدرم از فرصت استفاده کرد و گفت: قلم و دوات و کاغذ بیاورید تا برای شما حوادثی را بازگو کنم؛ ولی چون این خبر به ابن زیاد رسید، دستور داد زبانش را نیز قطع کنند و پدرم در همان شب به شهادت رسید<ref>سفینة البحار، ج ۲، ص ۵۲۲؛ اعیان الشیعه، ج ۳۲، ص ۶؛ چشماندازی به حکومت مهدی {{ع}}، ص ۷۵.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۵۶۹.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |