غیبت صغرا: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
جز (جایگزینی متن - 'خدامراد]]،فرهنگنامه' به 'خدامراد، [[فرهنگنامه') |
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
#گروهی آغاز غیبت امام {{ع}} را از زمانی میدانند که مأموران خلیفه به منزل حضرت در [[سامرا]] هجوم آوردند، تا وی را دستگیر کنند و حضرت در آن هنگام، در سرداب رفت و همانجا از دیدهها پنهان شد<ref>چشمبهراه مهدی، ص ۳۳۹.</ref>. | #گروهی آغاز غیبت امام {{ع}} را از زمانی میدانند که مأموران خلیفه به منزل حضرت در [[سامرا]] هجوم آوردند، تا وی را دستگیر کنند و حضرت در آن هنگام، در سرداب رفت و همانجا از دیدهها پنهان شد<ref>چشمبهراه مهدی، ص ۳۳۹.</ref>. | ||
*در منابع شیعی و کتابهای امامیه، هیچ نامی از سرداب نیست، و متأسفانه این مسأله دستاویز حمله ناآگاهانه برخی از نویسندگان اهل سنت، به تشیع شده است<ref>منتخب الاثر، ص ۳۷۲.</ref>. | *در منابع شیعی و کتابهای امامیه، هیچ نامی از سرداب نیست، و متأسفانه این مسأله دستاویز حمله ناآگاهانه برخی از نویسندگان اهل سنت، به تشیع شده است<ref>منتخب الاثر، ص ۳۷۲.</ref>. | ||
*زمانی که در سال ۲۶۰ ق. [[امام حسن عسکری]] {{ع}} وفات یافت، فقط عده اندکی از شیعیان خاص و برخی از وکلای حضرت از وجود فرزند ایشان، [[امام مهدی]] {{ع}} مطلع بودند. خلیفه عباسی احمد المعتمد (۲۵۶-۲۷۹ ق) در پی آن بود تا فرزند و وارث امام {{ع}} را بیابد از اینرو مدتی منزل و خانواده امام را تحت مراقبت قرار داد. از طرفی جعفر بن علی برادر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} به دنبال آن بود که منزلت و مقام برادر را به دست آورد و حتی در این کار از خلیفه عباسی کمک خواست و | *زمانی که در سال ۲۶۰ ق. [[امام حسن عسکری]] {{ع}} وفات یافت، فقط عده اندکی از شیعیان خاص و برخی از وکلای حضرت از وجود فرزند ایشان، [[امام مهدی]] {{ع}} مطلع بودند. خلیفه عباسی احمد المعتمد (۲۵۶-۲۷۹ ق) در پی آن بود تا فرزند و وارث امام {{ع}} را بیابد از اینرو مدتی منزل و خانواده امام را تحت مراقبت قرار داد. از طرفی جعفر بن علی برادر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} به دنبال آن بود که منزلت و مقام برادر را به دست آورد و حتی در این کار از خلیفه عباسی کمک خواست و لکن توفیقی نیافت<ref>اعلام الوری، ج ۲، ص ۱۵۰.</ref>. [[امام عسکری]] {{ع}}، پیش از رحلت خود [[عثمان بن سعید عمری]] را که از وکلا و اصحاب خاص بود، در چند مجلس به اصحاب خود معرفی و او را بهعنوان نائب امام دوازدهم پس از خود تعیین کرد. عثمان بن سعید مدت ده سال وکیل [[امام هادی]] {{ع}} بود و پس از آن وکالت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} را به عهده داشت و پس از رحلت امام به ظاهر مراسم تغسیل و تکفین وی را انجام داد. او پس از چندی به بغداد نقل مکان کرد که از شهرهای شیعهنشین عراق بود. در طی این مدت کوتاه که او نیابت خاص امام دوازدهم را به عهده داشت، شیعیان به وی رجوع میکردند و توقیعات صادره از ناحیه امام به دست وی به دست شیعیان میرسید<ref>غیبة طوسی، ص ۲۱۵.</ref>. | ||
*[[عثمان بن سعید]] پیش از وفاتش مأمور شد تا پسرش محمد را بهعنوان نائب امام به شیعیان معرفی کند. دوران نیابت [[محمد بن عثمان]] دورانی طولانی و سخت بود. فشار و اختناق اعمال شده از جانب عباسیان، انحرافات دینی و فرقهای، القاء شبهات گوناگون و حرکتهای رو به گسترش اسماعیلیان از مهمترین مشکلاتی بودند که وی با آنان درگیر بود. محمد بن عثمان در سال ۳۰۵ ق. درگذشت و [[حسین بن روح]] نوبختی به نیابت امام منسوب شد. او از مردم قم و مدتها از دستیاران محمد بن عثمان بود. او با تدبیر و کیاست خود توانست در اوج بحران، اوضاع مساعدی را برای جامعه شیعی فراهم سازد و تا حد ممکن از فشارهایی که از طرف حکومت بر آنها اعمال میشد، بکاهد. سیاست دینی وی بهگونهای بود که هیچ تنش و عکس العملی را علیه شیعیان پدید نمیآورد. او توانسته بود با اعمال تقیه شدید چنین جوی را به وجود آورد. یک بار در مجلسی در حضور علمای [[اهل سنت]] بهگونهای درباره عمر و ابو بکر سخن گفت که همگان را به تعجب واداشت و هرگونه بدبینی و سوء ظن سنیان را نسبت به او برطرف ساخت. او در همین راستا یکی از خدمتکارانش را که عادت به ناسزاگویی به معاویه داشت، اخراج کرد<ref>غیبة طوسی، ص ۲۳۷.</ref>. | *[[عثمان بن سعید]] پیش از وفاتش مأمور شد تا پسرش محمد را بهعنوان نائب امام به شیعیان معرفی کند. دوران نیابت [[محمد بن عثمان]] دورانی طولانی و سخت بود. فشار و اختناق اعمال شده از جانب عباسیان، انحرافات دینی و فرقهای، القاء شبهات گوناگون و حرکتهای رو به گسترش اسماعیلیان از مهمترین مشکلاتی بودند که وی با آنان درگیر بود. محمد بن عثمان در سال ۳۰۵ ق. درگذشت و [[حسین بن روح]] نوبختی به نیابت امام منسوب شد. او از مردم قم و مدتها از دستیاران محمد بن عثمان بود. او با تدبیر و کیاست خود توانست در اوج بحران، اوضاع مساعدی را برای جامعه شیعی فراهم سازد و تا حد ممکن از فشارهایی که از طرف حکومت بر آنها اعمال میشد، بکاهد. سیاست دینی وی بهگونهای بود که هیچ تنش و عکس العملی را علیه شیعیان پدید نمیآورد. او توانسته بود با اعمال تقیه شدید چنین جوی را به وجود آورد. یک بار در مجلسی در حضور علمای [[اهل سنت]] بهگونهای درباره عمر و ابو بکر سخن گفت که همگان را به تعجب واداشت و هرگونه بدبینی و سوء ظن سنیان را نسبت به او برطرف ساخت. او در همین راستا یکی از خدمتکارانش را که عادت به ناسزاگویی به معاویه داشت، اخراج کرد<ref>غیبة طوسی، ص ۲۳۷.</ref>. | ||
*بدینترتیب دوران طولانی نیابت وی، بهترین ایام غیبت صغری برای شیعیان بوده است. روابط او با دربار عباسیان و نفوذ او در میان وزرا و امرا موجب گردید که سختگیریها و اعمال فشارها بر شیعیان به حداقل برسد. با درگذشت [[حسین بن روح نوبختی]] در سال ۳۲۶ ق. [[محمد بن علی سمری]] به نیابت منصوب شد. وی آخرین نائب امام {{ع}} بود و در سال ۳۲۹ ق. درگذشت. آخرین توقیعی که یک هفته پیش از وفاتش به دست او رسید، وی را مأمور ساخته بود که شخصی را بهعنوان نائب امام بعد از خود معرفی نکند. این توقیع در واقع اعلامی برای آغاز غیبت کبری امام {{ع}} بود. از مشکلات اساسی که نایبان امام و شیعیان با آن درگیر بودند، ظهور مدعیان نیابت بود. کسانی که به علل مختلف ادعا میکردند نائب امام {{ع}} هستند. ظهور این افراد غالبا با انحرافات و القاء شبهاتی همراه بود و این بزرگترین خطری بود که در این عصر شیعیان را تهدید میکرد. | *بدینترتیب دوران طولانی نیابت وی، بهترین ایام غیبت صغری برای شیعیان بوده است. روابط او با دربار عباسیان و نفوذ او در میان وزرا و امرا موجب گردید که سختگیریها و اعمال فشارها بر شیعیان به حداقل برسد. با درگذشت [[حسین بن روح نوبختی]] در سال ۳۲۶ ق. [[محمد بن علی سمری]] به نیابت منصوب شد. وی آخرین نائب امام {{ع}} بود و در سال ۳۲۹ ق. درگذشت. آخرین توقیعی که یک هفته پیش از وفاتش به دست او رسید، وی را مأمور ساخته بود که شخصی را بهعنوان نائب امام بعد از خود معرفی نکند. این توقیع در واقع اعلامی برای آغاز غیبت کبری امام {{ع}} بود. از مشکلات اساسی که نایبان امام و شیعیان با آن درگیر بودند، ظهور مدعیان نیابت بود. کسانی که به علل مختلف ادعا میکردند نائب امام {{ع}} هستند. ظهور این افراد غالبا با انحرافات و القاء شبهاتی همراه بود و این بزرگترین خطری بود که در این عصر شیعیان را تهدید میکرد. |