پرش به محتوا

اقیلونی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|اندازه=100%|'
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|اندازه=100%|')
خط ۱۲: خط ۱۲:


==مقدمه==
==مقدمه==
* اقیلونی از ریشۀ اقاله (فسخ و برهم زدن معامله و قرارداد) است، وی می‌گفت: {{عربی|اندازه=155%|ولّیتکم و لست بخیرکم، أقیلونی، أقیلونی}}،<ref>«من پیشوای شما شدم در حالی که بهترین شما نیستم، پس بگیرید، از من دست بردارید.» بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۲۰۱ و در برخی نقلهاست: «لست بخیرکم و علیّ فیکم» ، کفایة الخصام، ج ۱ ص ۳۶۸، دلائل الصدق، ج ۳ ص ۲۵</ref>. این سخن را وقتی گفت که دوازده نفر از بزرگان اصحاب در مسجد و در حضور خلیفه و مردم یکایک برخاستند و آنچه را از [[پیامبر]] دربارۀ [[امام علی|علی]]{{ع}} و [[خلافت]] و [[فضیلت]] او شنیده بودند گفتند، حجت بر همه تمام شد، خلیفه هم حرفی برای گفتن نداشت و چاره‌ای جز ابراز ناخرسندی نداشت، ولی بعید است که در دل پشیمان شده باشد و اظهار ندامتش واقعی باشد. این اظهار تأسف‌ها فریبکارانه است. در نقل دیگری است که هنگام مرگ می‌گفت: کاش کاری به [[امام علی|علی]]{{ع}} و خانۀ او نداشتم، هرچند بر ضدّ من اعلان جنگ می‌کرد: {{عربی|اندازه=155%|فلیتنی ترکت بیت علیّ و إن کان أعلن علیّ الحرب}}<ref> الامامة و السیاسة، ص ۱۸</ref> برای [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} هم ابراز ندامت [[ابوبکر]] از خلیفه‌شدنش تعجب‌آور است. حضرت می‌فرماید: {{عربی|اندازه=155%|"فیا عجبا! بینا هو یستقیلها فی حیاته إذ عقدها لآخر بعد وفاته، لشدّ ما تشطّرا ضرعیها"}}<ref>«شگفتا در حالی که ابوبکر در حال حیاتش از خلافت اقاله می‌کند، در همان‌حال آن را برای کس دیگری پس از خود قرار می‌دهد و محکم می‌کند. این دو چه سخت به دو پستان خلافت چسبیده و آن را بین خود تقسیم کرده‌اند!» نهج البلاغه، خطبۀ ۳</ref> کلام [[ابوبکر]]، مشروعیت خلافتش را نفی می‌کند و با آن همه سخن که از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} شنیده بود، تصدّی [[خلافت]] نشان دنیاطلبی او و شرکت در یک توطئه برای دورکردن [[خلافت]] از صاحب اصلی آن بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۴.</ref>.
* اقیلونی از ریشۀ اقاله (فسخ و برهم زدن معامله و قرارداد) است، وی می‌گفت: {{عربی|اندازه=100%|ولّیتکم و لست بخیرکم، أقیلونی، أقیلونی}}،<ref>«من پیشوای شما شدم در حالی که بهترین شما نیستم، پس بگیرید، از من دست بردارید.» بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۲۰۱ و در برخی نقلهاست: «لست بخیرکم و علیّ فیکم» ، کفایة الخصام، ج ۱ ص ۳۶۸، دلائل الصدق، ج ۳ ص ۲۵</ref>. این سخن را وقتی گفت که دوازده نفر از بزرگان اصحاب در مسجد و در حضور خلیفه و مردم یکایک برخاستند و آنچه را از [[پیامبر]] دربارۀ [[امام علی|علی]]{{ع}} و [[خلافت]] و [[فضیلت]] او شنیده بودند گفتند، حجت بر همه تمام شد، خلیفه هم حرفی برای گفتن نداشت و چاره‌ای جز ابراز ناخرسندی نداشت، ولی بعید است که در دل پشیمان شده باشد و اظهار ندامتش واقعی باشد. این اظهار تأسف‌ها فریبکارانه است. در نقل دیگری است که هنگام مرگ می‌گفت: کاش کاری به [[امام علی|علی]]{{ع}} و خانۀ او نداشتم، هرچند بر ضدّ من اعلان جنگ می‌کرد: {{عربی|اندازه=100%|فلیتنی ترکت بیت علیّ و إن کان أعلن علیّ الحرب}}<ref> الامامة و السیاسة، ص ۱۸</ref> برای [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} هم ابراز ندامت [[ابوبکر]] از خلیفه‌شدنش تعجب‌آور است. حضرت می‌فرماید: {{عربی|اندازه=100%|"فیا عجبا! بینا هو یستقیلها فی حیاته إذ عقدها لآخر بعد وفاته، لشدّ ما تشطّرا ضرعیها"}}<ref>«شگفتا در حالی که ابوبکر در حال حیاتش از خلافت اقاله می‌کند، در همان‌حال آن را برای کس دیگری پس از خود قرار می‌دهد و محکم می‌کند. این دو چه سخت به دو پستان خلافت چسبیده و آن را بین خود تقسیم کرده‌اند!» نهج البلاغه، خطبۀ ۳</ref> کلام [[ابوبکر]]، مشروعیت خلافتش را نفی می‌کند و با آن همه سخن که از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} شنیده بود، تصدّی [[خلافت]] نشان دنیاطلبی او و شرکت در یک توطئه برای دورکردن [[خلافت]] از صاحب اصلی آن بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۴.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==