۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن') |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
نظیر این روایت درباره مرد زناکار نیز وجود دارد؛ با این تفاوت که اگر زانی خودْ به جنایتش اقرار کرده باشد، امام نخستین کسی است که باید به پرتاب سنگ اقدام کند؛ اما اگر جنایت زناکار به وسیله شهادت گواهان اثبات شده باشد، ابتدا گواهان و سپس امام به پرتاب سنگ اقدام میکنند؛<ref>همان.</ref> | نظیر این روایت درباره مرد زناکار نیز وجود دارد؛ با این تفاوت که اگر زانی خودْ به جنایتش اقرار کرده باشد، امام نخستین کسی است که باید به پرتاب سنگ اقدام کند؛ اما اگر جنایت زناکار به وسیله شهادت گواهان اثبات شده باشد، ابتدا گواهان و سپس امام به پرتاب سنگ اقدام میکنند؛<ref>همان.</ref> | ||
#اختیار در مجازات محارب: قرآن کریم درباره مجازات، بهطور تخییری چهار مجازات را بیان کرده است: یا آنکه کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست و پای آنها بهطور مخالف (دست راست با پای چپ و برعکس) بریده شود و یا از سرزمینی که در آن زندگی میکنند، تبعید شوند.<ref>{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}﴾}} (مائده، ۳۳).</ref> | #اختیار در مجازات محارب: قرآن کریم درباره مجازات، بهطور تخییری چهار مجازات را بیان کرده است: یا آنکه کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست و پای آنها بهطور مخالف (دست راست با پای چپ و برعکس) بریده شود و یا از سرزمینی که در آن زندگی میکنند، تبعید شوند.<ref>{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}﴾}} (مائده، ۳۳).</ref> | ||
براساس روایات صحیح، امر اختیار یکی از این مجازاتهای چهارگانه با امام است؛ چنانکه امام صادق{{ع}} خطاب به برید بن معاویه فرمودند: {{عربی | براساس روایات صحیح، امر اختیار یکی از این مجازاتهای چهارگانه با امام است؛ چنانکه امام صادق{{ع}} خطاب به برید بن معاویه فرمودند: {{عربی|"ذَلِكَ إِلَى الْإِمَامِ يَفْعَلُ بِهِ مَا يَشَاءُ"}}؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۴۶ و نیز، همان، ص۲۴۷.</ref> | ||
#اجرای حد پس از محاکمه: براساس روایات معتبر، اگر کسی، دزدی را گرفت، حق دارد او را ببخشاید یا نزد امام بیاورد تا امام او را محاکمه کند. اگر نزد امام آورد، دیگر حق بخشودن ندارد و وظیفه امام است حد را جاری کند؛<ref>امام صادق{{ع}} فرمودند: {{عربی | #اجرای حد پس از محاکمه: براساس روایات معتبر، اگر کسی، دزدی را گرفت، حق دارد او را ببخشاید یا نزد امام بیاورد تا امام او را محاکمه کند. اگر نزد امام آورد، دیگر حق بخشودن ندارد و وظیفه امام است حد را جاری کند؛<ref>امام صادق{{ع}} فرمودند: {{عربی|"فَإِنْ رُفِعَ إِلَى الْإِمَامِ، قَطَعَهُ. فَإِنْ قَالَ الَّذِي سُرِقَ مِنْهُ: أَنَا أَهَبُ لَهُ، لَمْ يَدَعْهُ الْإِمَامُ حَتَّى يَقْطَعَهُ إِذَا رُفِعَ إِلَيْهِ. وَ إِنَّمَا الْهِبَةُ قَبْلَ أَنْ يُرْفَعَ إِلَى الْإِمَامِ؛ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَالْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ. فَإِذَا انْتَهَى الْحَدُّ إِلَى الْإِمَامِ، فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَتْرُكَهُ"}} (همان، ص۲۵۱). این مضمون در چند روایت معتبر دیگر نیز نقل شده است (ر.ک: همان، ص۲۵۲). [[امام علی]]{{ع}} نیز نظیر این روایت را فرمودهاند (همان، ص۲۵۴).</ref> | ||
#اختیاردار امر مقتول: براساس برخی روایات، اگر مسلمانی از روی عمدی مسلمانی را بکشد و اولیای دم او اهل ذمه باشند، امام{{ع}} باید اسلام را بر آنها عرضه کند. هر کدام از ایشان که اسلام را پذیرفت، ولیّ دم مقتول خواهد بود و اوست که میتواند قصاص کرده، ببخشد، یا دیه بگیرد. اما اگر هیچیک از ایشان اسلام را قبول نکرد، امام خود اختیار دارد که یا قاتل را بکشد یا از او دیه گرفته، در خزانه بیتالمال مسلمانان قرار دهد.<ref>همان، ص۳۵۹.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۸۰ تا ۲۹۶.</ref>. | #اختیاردار امر مقتول: براساس برخی روایات، اگر مسلمانی از روی عمدی مسلمانی را بکشد و اولیای دم او اهل ذمه باشند، امام{{ع}} باید اسلام را بر آنها عرضه کند. هر کدام از ایشان که اسلام را پذیرفت، ولیّ دم مقتول خواهد بود و اوست که میتواند قصاص کرده، ببخشد، یا دیه بگیرد. اما اگر هیچیک از ایشان اسلام را قبول نکرد، امام خود اختیار دارد که یا قاتل را بکشد یا از او دیه گرفته، در خزانه بیتالمال مسلمانان قرار دهد.<ref>همان، ص۳۵۹.</ref><ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۸۰ تا ۲۹۶.</ref>. | ||
==[[شئون اقتصادی امام]]== | ==[[شئون اقتصادی امام]]== | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
*'''خراج زمین احیاشده:''' در روایاتی معتبر آمده که اگر کسی زمین مواتی را احیا کند، آن زمین مال اوست؛ اما باید مالیات زمین را به امام بپردازد. برای نمونه، ابوخالد کابلی در روایتی صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند که فرمود: «"هر کس از مسلمانان زمینی را احیا کرد، آن را آباد کند و خراج آن را به امام از اهل بیتم بپردازد".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷؛ همان، ج۵، ص۲۷۹.</ref> | *'''خراج زمین احیاشده:''' در روایاتی معتبر آمده که اگر کسی زمین مواتی را احیا کند، آن زمین مال اوست؛ اما باید مالیات زمین را به امام بپردازد. برای نمونه، ابوخالد کابلی در روایتی صحیح از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند که فرمود: «"هر کس از مسلمانان زمینی را احیا کرد، آن را آباد کند و خراج آن را به امام از اهل بیتم بپردازد".<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷؛ همان، ج۵، ص۲۷۹.</ref> | ||
*'''گرفتن جزیه از اهل کتاب:''' براساس نص صریح آیات قرآن کریم، اهل کتاب که در جامعه اسلامی زندگی میکنند، باید به حکومت اسلامی مالیات بپردازند که از آن به «جزیه» تعبیر میشود؛ در غیر این صورت، باید آماده نبرد با مسلمانان شوند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}﴾}}.<ref>«با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده، حرام میشمرند، و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند» (توبه، ۲۹).</ref> محققان درباره جزیه سخنان فراوانی بیان کردهاند که نقل و بررسی آنها سخن را به درازا میکشاند؛<ref>برای نمونه، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۵۵ و ۳۵۶؛ علی اکبر کلانتری ارسنجانی، الجزية و احکامها فی الفقه الاسلامی.</ref> اما آنچه بیانش در این مجال میگنجد، آن است که جزیه براساس آیه یادشده بر افراد انسانی تعلق میگیرد، نه اموال یا اراضی آنها. با وجود این، در روایات معتبر، اینکه جزیه بر افراد تعلق گیرد یا بر اموال یا اراضی، بر عهده امام گذاشته شده است.<ref>برای نمونه، زراره در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند که فرمود: {{عربی | *'''گرفتن جزیه از اهل کتاب:''' براساس نص صریح آیات قرآن کریم، اهل کتاب که در جامعه اسلامی زندگی میکنند، باید به حکومت اسلامی مالیات بپردازند که از آن به «جزیه» تعبیر میشود؛ در غیر این صورت، باید آماده نبرد با مسلمانان شوند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}}﴾}}.<ref>«با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده، حرام میشمرند، و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند» (توبه، ۲۹).</ref> محققان درباره جزیه سخنان فراوانی بیان کردهاند که نقل و بررسی آنها سخن را به درازا میکشاند؛<ref>برای نمونه، ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۵۵ و ۳۵۶؛ علی اکبر کلانتری ارسنجانی، الجزية و احکامها فی الفقه الاسلامی.</ref> اما آنچه بیانش در این مجال میگنجد، آن است که جزیه براساس آیه یادشده بر افراد انسانی تعلق میگیرد، نه اموال یا اراضی آنها. با وجود این، در روایات معتبر، اینکه جزیه بر افراد تعلق گیرد یا بر اموال یا اراضی، بر عهده امام گذاشته شده است.<ref>برای نمونه، زراره در روایتی صحیح از [[امام صادق]]{{ع}} نقل میکند که فرمود: {{عربی|"إِنْ شَاءَ الْإِمَامُ وَضَعَ ذَلِكَ عَلَى رُءُوسِهِمْ وَ لَيْسَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ شَيْءٌ وَ إِنْ شَاءَ فَعَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ لَيْسَ عَلَى رُءُوسِهِمْ شَيْء"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۶۷). محمد بن مسلم نیز در روایتی معتبر همین مضمون را از امام صادق{{ع}} نقل کرده است (همان).</ref> بنابراین میتوان گفت یکی از شئون اقتصادی امام و پیشوای جامعه اسلامی، گرفتن جزیه از اهل کتاب و تعیین نوع و مقدار آن است. | ||
*'''خمس و زكات:''' خمس یکی از واجبات مالی مسلمانان است که در قرآن کریم درباره آن آیهای وجود دارد: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}﴾}}.<ref>انفال (۸)، ۴۱.</ref> اینکه موارد خمس چیست، مورد بحث ما نیست؛ اما اینکه مصارف خمس کجا و چه کسانی هستند، محل بحث ماست. براساس مشهور دیدگاه شیعه، خمس، شش سهم دارد؛ سه سهم آن مربوط به خداوند، رسول و خاندان اوست که این سهم به شخص رسول اکرم{{صل}} و پس از آن به امام{{ع}} تعلق میگیرد و سه سهم دیگر نیز به يتيمان، فقیران و درراهماندگان از ذریه حضرت رسول{{صل}} خواهد رسید. این نظر چنان مشهور است که برخی ادعای اجماع کردهاند.<ref>حمزة بن علی بن زهره حلبی، غنية النزوع، ص۱۳۰.</ref> | *'''خمس و زكات:''' خمس یکی از واجبات مالی مسلمانان است که در قرآن کریم درباره آن آیهای وجود دارد: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}﴾}}.<ref>انفال (۸)، ۴۱.</ref> اینکه موارد خمس چیست، مورد بحث ما نیست؛ اما اینکه مصارف خمس کجا و چه کسانی هستند، محل بحث ماست. براساس مشهور دیدگاه شیعه، خمس، شش سهم دارد؛ سه سهم آن مربوط به خداوند، رسول و خاندان اوست که این سهم به شخص رسول اکرم{{صل}} و پس از آن به امام{{ع}} تعلق میگیرد و سه سهم دیگر نیز به يتيمان، فقیران و درراهماندگان از ذریه حضرت رسول{{صل}} خواهد رسید. این نظر چنان مشهور است که برخی ادعای اجماع کردهاند.<ref>حمزة بن علی بن زهره حلبی، غنية النزوع، ص۱۳۰.</ref> | ||
*'''مالكیت امام نسبت به دنیا:''' مرحوم کلینی در کتاب شریف الكافی هشت روایت زیر عنوان {{عربی | *'''مالكیت امام نسبت به دنیا:''' مرحوم کلینی در کتاب شریف الكافی هشت روایت زیر عنوان {{عربی|باب ان الارض كلها للامام}} جمعآوری کرده است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷-۴۱۰. گفتنی است اگرچه در برخی روایات، مسئله ملكيت امام بر «ارض» - و دنیا - مطرح شده است، به قرینه آنکه در برخی دیگر از روایات از واژه دنیا استفاده شده است، میتوان واژه «ارض» را نیز کنایه از دنیا دانست.</ref> براساس این روایات، خداوند متعال، زمین را مِلک امامان قرار داده است. دراینباره [[امام باقر]]{{ع}} در روایتی صحیح به ابوخالد کابلی فرمود: «در کتاب علی{{ع}} یافتیم که [درباره آیه] {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ}}﴾}}<ref>اعراف (۷)، ۱۲۸.</ref> [فرمود:] من و اهل بیتم، کسانی هستیم که خداوند زمین را برای ما قرار داد و ما متقین هستیم و تمام زمین برای ماست».<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۷؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۱۵۲؛ همو، الاستبصار، ج۳، ص۱۰۸؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسير العیاشی، ج۲، ص۲۵.</ref> | ||
ممکن است برای برخی شیعیان در آن دوران یا امروزه این سؤال مطرح بوده و باشد که آیا مقصود از این بیانات، همان تعلق خمس یا زکات به امام است یا آنکه به راستی تمام زمین برای اوست؟ روایت پیشگفته به صراحت مؤید گزینه دوم است. با وجود این، روایات روشنتری نیز دراینباره وجود دارد؛ چنانکه عمر بن یزید در ضمن روایتی صحیح نقل میکند که مِسْمَع (یکی از شیعیان [[امام صادق]]{{ع}}) هنگامی که برای تقدیم وجوهات شرعی نزد امام رفت، بیان داشت که درآمد غواصی دریای بحرین، چهارصدهزار درهم بوده، و خمس آن هشتادهزار درهم است. وی ابراز کرد که چون نمیخواست در حقی که خداوند آن را برای [[اهل بیت]]{{عم}} قرار داده، تصرف کند، آن را برای امام آورده است. حضرت در واکنش به این سخن فرمود: «مگر ما از زمین و آنچه خدا از آن برآورد، حقی جز خمس نداريم؟! ای اباسیار، همه زمین از آنِ ماست؛ پس آنچه خدا از آن برآورد، متعلق به ماست».<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۴.</ref> | ممکن است برای برخی شیعیان در آن دوران یا امروزه این سؤال مطرح بوده و باشد که آیا مقصود از این بیانات، همان تعلق خمس یا زکات به امام است یا آنکه به راستی تمام زمین برای اوست؟ روایت پیشگفته به صراحت مؤید گزینه دوم است. با وجود این، روایات روشنتری نیز دراینباره وجود دارد؛ چنانکه عمر بن یزید در ضمن روایتی صحیح نقل میکند که مِسْمَع (یکی از شیعیان [[امام صادق]]{{ع}}) هنگامی که برای تقدیم وجوهات شرعی نزد امام رفت، بیان داشت که درآمد غواصی دریای بحرین، چهارصدهزار درهم بوده، و خمس آن هشتادهزار درهم است. وی ابراز کرد که چون نمیخواست در حقی که خداوند آن را برای [[اهل بیت]]{{عم}} قرار داده، تصرف کند، آن را برای امام آورده است. حضرت در واکنش به این سخن فرمود: «مگر ما از زمین و آنچه خدا از آن برآورد، حقی جز خمس نداريم؟! ای اباسیار، همه زمین از آنِ ماست؛ پس آنچه خدا از آن برآورد، متعلق به ماست».<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۴۴.</ref> | ||
محمد بن ریان در نامهای به [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} نوشت: جانم به فدایت، برای ما روایت شده که برای رسول خدا{{صل}} در این دنیا جز خمس چیزی نیست. امام{{ع}} جواب فرمود: همانا دنیا و آنچه بر آن است، از آنِ [[رسول الله]]{{صل}} است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۹.</ref> | محمد بن ریان در نامهای به [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} نوشت: جانم به فدایت، برای ما روایت شده که برای رسول خدا{{صل}} در این دنیا جز خمس چیزی نیست. امام{{ع}} جواب فرمود: همانا دنیا و آنچه بر آن است، از آنِ [[رسول الله]]{{صل}} است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۰۹.</ref> | ||
از این روایت به روشنی دانسته میشود که امام نیز از این باب که جانشین [[رسول خدا]]{{صل}} است، مالک تمام دنیاست؛ چنانکه [[امام باقر]]{{ع}} در روایتی دیگر به این مطلب اشاره کردهاند.<ref>{{عربی | از این روایت به روشنی دانسته میشود که امام نیز از این باب که جانشین [[رسول خدا]]{{صل}} است، مالک تمام دنیاست؛ چنانکه [[امام باقر]]{{ع}} در روایتی دیگر به این مطلب اشاره کردهاند.<ref>{{عربی|" فَمَا كَانَ لآِدَمَ{{ع}} فَلِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}} وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ لِلْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ{{صل}}"}} (همان).</ref> | ||
از سوی دیگر به نظر میرسد این مسئله برای اصحاب امامان نیز روشن بوده است؛ چنانکه در گفتوگوی میان ابن ابی عمیر و ابومالک حضرمی، ابن ابی عمیر تمام دنیا را ملک امام میدانست و ابومالک تنها خمس و فیء و... را متعلق به امام میدانست.<ref>همان، ص۴۰۹ و ۴۱۰.</ref> در این میان، مسئلهای که وجود دارد آن است که براساس مجموعه آموزههای دینی، انسان مالک اموال خود است؛ چنانکه جواز خرید و فروش و اجاره و هبه همگی متوقف بر ملکیت است. همچنین اینکه در روایات، پرداخت تنها خمس اموال به امام واجب دانسته شده، نشان از آن دارد که چهار قسمت دیگر در ملكیت انسان باقی میماند. همچنین اینکه احیاکننده زمین موات، مالک آن زمین شمرده شده، دلیل بر ملكيت اوست. جمع میان آن روایات و این آموزهها دستکم از دو طریق ممکن است: نخست آنکه (چنانکه برخی محققان تصریح کردهاند) گفته شود ملکیت انسان در طول ملکیت امام است. توضیح آنکه ملکیت حقیقی از آنِ خداوند متعال است، و ملکیت پیامبر و امام نیز در طول ملكيت خداوند، و ملکیت انسان نیز در طول ملکیت ایشان است؛ چنانکه درباره ملکیت عبد و مولا نسبت به مال عبد گفته شده است.<ref>ناصر مکارم شیرازی، انوار الفقاهة، ص۵۴۴ و ۵۴۵.</ref> | از سوی دیگر به نظر میرسد این مسئله برای اصحاب امامان نیز روشن بوده است؛ چنانکه در گفتوگوی میان ابن ابی عمیر و ابومالک حضرمی، ابن ابی عمیر تمام دنیا را ملک امام میدانست و ابومالک تنها خمس و فیء و... را متعلق به امام میدانست.<ref>همان، ص۴۰۹ و ۴۱۰.</ref> در این میان، مسئلهای که وجود دارد آن است که براساس مجموعه آموزههای دینی، انسان مالک اموال خود است؛ چنانکه جواز خرید و فروش و اجاره و هبه همگی متوقف بر ملکیت است. همچنین اینکه در روایات، پرداخت تنها خمس اموال به امام واجب دانسته شده، نشان از آن دارد که چهار قسمت دیگر در ملكیت انسان باقی میماند. همچنین اینکه احیاکننده زمین موات، مالک آن زمین شمرده شده، دلیل بر ملكيت اوست. جمع میان آن روایات و این آموزهها دستکم از دو طریق ممکن است: نخست آنکه (چنانکه برخی محققان تصریح کردهاند) گفته شود ملکیت انسان در طول ملکیت امام است. توضیح آنکه ملکیت حقیقی از آنِ خداوند متعال است، و ملکیت پیامبر و امام نیز در طول ملكيت خداوند، و ملکیت انسان نیز در طول ملکیت ایشان است؛ چنانکه درباره ملکیت عبد و مولا نسبت به مال عبد گفته شده است.<ref>ناصر مکارم شیرازی، انوار الفقاهة، ص۵۴۴ و ۵۴۵.</ref> | ||
دوم آنکه گفته شود ملکیت انسان نسبت به اموال، اعتباری و ظاهری است و درحقیقت چیزی جز اباحه تصرف نیست؛ بدین معنا که تمام اموالْ ملک امام است، و از این مقدار در ۴/۵ اجازه تصرف داده شده و ۱/۵ اموال باید به امام برگردانده شود. به همین سان اینکه انسان اجازه خرید و فروش یا هبه و اجاره دارد، همگی به دلیل اجازهای است که امام{{ع}} به ایشان داده است.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۸۰ تا ۲۹۶.</ref>. | دوم آنکه گفته شود ملکیت انسان نسبت به اموال، اعتباری و ظاهری است و درحقیقت چیزی جز اباحه تصرف نیست؛ بدین معنا که تمام اموالْ ملک امام است، و از این مقدار در ۴/۵ اجازه تصرف داده شده و ۱/۵ اموال باید به امام برگردانده شود. به همین سان اینکه انسان اجازه خرید و فروش یا هبه و اجاره دارد، همگی به دلیل اجازهای است که امام{{ع}} به ایشان داده است.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه۲۸۰ تا ۲۹۶.</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
با توجه به آنچه تاریخ گزارش داده است، اغلب امامان{{عم}} شرایط به دست گرفتن حکومت را نیافتند. با وجود این، چنان نبود که ایشان در خانه نشسته، کنج عزلت برگزینند. امام به عنوان پیشوای حقیقی جامعه نسبت به حفظ دین، پاسداری از خون مسلمانان و نیز پایداری نظام اجتماعی مسلمانان نیز وظایفی دارد که مهمترین آنها حفظ مذهب حق، یعنی مذهب تشیع است. در این بخش، به بررسی این شئون میپردازیم: | با توجه به آنچه تاریخ گزارش داده است، اغلب امامان{{عم}} شرایط به دست گرفتن حکومت را نیافتند. با وجود این، چنان نبود که ایشان در خانه نشسته، کنج عزلت برگزینند. امام به عنوان پیشوای حقیقی جامعه نسبت به حفظ دین، پاسداری از خون مسلمانان و نیز پایداری نظام اجتماعی مسلمانان نیز وظایفی دارد که مهمترین آنها حفظ مذهب حق، یعنی مذهب تشیع است. در این بخش، به بررسی این شئون میپردازیم: | ||
*'''حفظ مذهب و برخی راهکارهای آن در سیره امامان{{عم}}:''' اگرچه در پی کودتایی تلخ، امامان معصوم{{عم}} از رهبری جامعه اسلامی کنار نهاده شدند، این امر مانع از رهبری مذهب برحق شیعه به وسیله ایشان نشد؛ چه، هنوز بودند شیعیانی که باوری راستین به امامان منصوب از جانب خداوند متعال داشته، با جان و دل پیرو ایشان بودند. اینان در آن روزگار گروهی اندک بودند که گرچه نتوانستند به دستور پیامبر مبنی بر جانشینی [[امام علی]]{{ع}} جامه عمل بپوشانند، دستکم عقیده خود را مبنی بر آنکه خلافت و جانشینی، تنها شایسته آن حضرت است، ابراز، و بر آن تأکید کردند. آنان همان شیعیان علی{{ع}} هستند که از رستگاران روز قیامت به شمار آمدهاند.<ref>{{عربی | *'''حفظ مذهب و برخی راهکارهای آن در سیره امامان{{عم}}:''' اگرچه در پی کودتایی تلخ، امامان معصوم{{عم}} از رهبری جامعه اسلامی کنار نهاده شدند، این امر مانع از رهبری مذهب برحق شیعه به وسیله ایشان نشد؛ چه، هنوز بودند شیعیانی که باوری راستین به امامان منصوب از جانب خداوند متعال داشته، با جان و دل پیرو ایشان بودند. اینان در آن روزگار گروهی اندک بودند که گرچه نتوانستند به دستور پیامبر مبنی بر جانشینی [[امام علی]]{{ع}} جامه عمل بپوشانند، دستکم عقیده خود را مبنی بر آنکه خلافت و جانشینی، تنها شایسته آن حضرت است، ابراز، و بر آن تأکید کردند. آنان همان شیعیان علی{{ع}} هستند که از رستگاران روز قیامت به شمار آمدهاند.<ref>{{عربی|"قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لِعَلِيٍّ{{ع}}: يَا عَلِيُّ شِيعَتُكَ هُمُ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ"}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الامالی، ص۱۶. همچنین، ر.ک: شیخ طوسی، الامالی، ص۵۵۱).</ref> | ||
بیگمان، آنگاه که امام{{ع}} از مسئولیت رهبری کل جامعه اسلامی بازداشته میشود، چنین نیست که نسبت به رهبری مذهب تشیع وظیفهای بر عهده نداشته باشد؛ بلکه سیره امامان{{عم}} نشان از احساس وظیفه ایشان نسبت به حفظ و تداوم مذهب تشیع دارد. حفظ و تداوم مذهب، از راههای مختلف به وسیله ایشان انجام شده است که برای مثال میتوان به چند نمونه اشاره کرد: | بیگمان، آنگاه که امام{{ع}} از مسئولیت رهبری کل جامعه اسلامی بازداشته میشود، چنین نیست که نسبت به رهبری مذهب تشیع وظیفهای بر عهده نداشته باشد؛ بلکه سیره امامان{{عم}} نشان از احساس وظیفه ایشان نسبت به حفظ و تداوم مذهب تشیع دارد. حفظ و تداوم مذهب، از راههای مختلف به وسیله ایشان انجام شده است که برای مثال میتوان به چند نمونه اشاره کرد: | ||
'''۱. تقیه:''' امامان شیعی در دورانی زندگی میکردند که هم حاکمانی جائر، زمام حکومت را در دست گرفته بودند، و هم فضای عمومی جامعه به لحاظ عقیدتی و فقهی با ایشان موافق نبود. اختناق حاکم بر آن دوران، گرچه برای همه امامان یکسان نبود، در اصل وجود آن برای همه ایشان تردیدی نیست. بیگمان انتشار آشکار دیدگاههای اصیل اسلامی و شیعی در آن دوران، نابودی مذهب تشیع را در پی داشت؛ ازاینرو بود که ایشان هم خود به وقت احساس خطر تقیه، و از بیان دیدگاه صحیح خودداری میکردند و هم شیعیان را به تقیه سفارش میفرمودند؛ تا آنجا که وقتی جابر جعفی برای کسب علم نزد [[امام باقر]]{{ع}} آمد و ابراز داشت که از اهل کوفه است، حضرت فرمود: «اگر از تو پرسیدند اهل کجایی، بگو: اهل مدینه». جابر میپرسد: آیا دروغ نیست؟ حضرت فرمود: «هرکس تا زمانی که در یک شهر باشد، اهل همانجا محسوب میشود».<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الكشی، ص۱۹۳؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب{{عم}}، ج۴، ص۲۰۰.</ref> به نظر میرسد چون در آن دوران، کوفی بودن مساوی با شیعه بودن بود، حضرت با آموزش این سخن، به دنبال نجات جان اصحاب خود بودند. ایشان در روایتی صحیح به ابن مسکان یادآور شدند که نسبت به کسی که به [[امام على]]{{ع}} ناسزا میگوید، خشونت به خرج ندهد. آنگاه فرمودند: «به خدا سوگند، گاهی میشود که من صدای کسی را که به على{{ع}} ناسزا میگوید، میشنوم و میان من و او تنها یک ستون فاصله است. پس پشت آن ستون پنهان شده، آنگاه که از نماز فراغت یافتم، بر او سلام کرده، با او مصافحه میکنم».<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۲۵۹ و ۲۶۰.</ref> در موارد متعددی، امام{{ع}} شیعیان خود را به حضور در نماز مخالفان دعوت میکند؛ چنانکه - براساس روایتی صحیح - وقتی یکی از شیعیان دراینباره از ایشان سؤال کرد، امام{{ع}} به بیان ثواب چنین نمازی نیز اشاره کردند.<ref>{{عربی | '''۱. تقیه:''' امامان شیعی در دورانی زندگی میکردند که هم حاکمانی جائر، زمام حکومت را در دست گرفته بودند، و هم فضای عمومی جامعه به لحاظ عقیدتی و فقهی با ایشان موافق نبود. اختناق حاکم بر آن دوران، گرچه برای همه امامان یکسان نبود، در اصل وجود آن برای همه ایشان تردیدی نیست. بیگمان انتشار آشکار دیدگاههای اصیل اسلامی و شیعی در آن دوران، نابودی مذهب تشیع را در پی داشت؛ ازاینرو بود که ایشان هم خود به وقت احساس خطر تقیه، و از بیان دیدگاه صحیح خودداری میکردند و هم شیعیان را به تقیه سفارش میفرمودند؛ تا آنجا که وقتی جابر جعفی برای کسب علم نزد [[امام باقر]]{{ع}} آمد و ابراز داشت که از اهل کوفه است، حضرت فرمود: «اگر از تو پرسیدند اهل کجایی، بگو: اهل مدینه». جابر میپرسد: آیا دروغ نیست؟ حضرت فرمود: «هرکس تا زمانی که در یک شهر باشد، اهل همانجا محسوب میشود».<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الكشی، ص۱۹۳؛ محمد بن علی بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب{{عم}}، ج۴، ص۲۰۰.</ref> به نظر میرسد چون در آن دوران، کوفی بودن مساوی با شیعه بودن بود، حضرت با آموزش این سخن، به دنبال نجات جان اصحاب خود بودند. ایشان در روایتی صحیح به ابن مسکان یادآور شدند که نسبت به کسی که به [[امام على]]{{ع}} ناسزا میگوید، خشونت به خرج ندهد. آنگاه فرمودند: «به خدا سوگند، گاهی میشود که من صدای کسی را که به على{{ع}} ناسزا میگوید، میشنوم و میان من و او تنها یک ستون فاصله است. پس پشت آن ستون پنهان شده، آنگاه که از نماز فراغت یافتم، بر او سلام کرده، با او مصافحه میکنم».<ref>احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص۲۵۹ و ۲۶۰.</ref> در موارد متعددی، امام{{ع}} شیعیان خود را به حضور در نماز مخالفان دعوت میکند؛ چنانکه - براساس روایتی صحیح - وقتی یکی از شیعیان دراینباره از ایشان سؤال کرد، امام{{ع}} به بیان ثواب چنین نمازی نیز اشاره کردند.<ref>{{عربی|"...أَ مَا تَرْضَى أَنْ تُحْسَبَ لَكَ- بِأَرْبَعٍ وَ عِشْرِينَ صَلَاة"}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۴۰۷). برای دیدن دیگر روایات، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۷۹-۳۸۱. شیخ حر عاملی نیز روایات متعددی را زیر عنوان «بَابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَا يُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِيَّةِ وَ الْقِيَامِ فِي الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَه» نقل میکند (محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشيعة، ج۸، ص۲۹۹).</ref> ابوبصیر در روایتی صحیح نقل میکند که عبدالحمید از امام صادق{{ع}} درباره قنوت نماز جمعه سؤال میکند. ایشان ابتدا جواب تقیهای میدهد، وقتی عبدالحمید اصرار میکند که شیعیان شما، جز این را میگویند، امام قبول نمیکند، اما همین که امام متوجه میشود که دیگران به کار خود مشغولاند، حکم واقعی را بیان میکند.<ref>شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۷.</ref> | ||
براساس شواهد تاریخی، امام ترککنندگان تقیه را نیز سرزنش میکنند؛ چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی معتبر، معلی بن خنیس را با تأکید فراوان به تقیه سفارش کردند.<ref>{{عربی | براساس شواهد تاریخی، امام ترککنندگان تقیه را نیز سرزنش میکنند؛ چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} در روایتی معتبر، معلی بن خنیس را با تأکید فراوان به تقیه سفارش کردند.<ref>{{عربی|" يَا مُعَلَّى اكْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ فَإِنَّهُ مَنْ كَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يُذِعْهُ أَعَزَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَ جَعَلَهُ نُوراً بَيْنَ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ يَقُودُهُ إِلَى الْجَنَّةِ. يَا مُعَلَّى مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ يَكْتُمْهُ أَذَلَّهُ اللَّهُ بِهِ فِي الدُّنْيَا وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَيْنِ عَيْنَيْهِ فِي الْآخِرَةِ وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً تَقُودُهُ إِلَى النَّارِ. يَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ. يَا مُعَلَّى إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي السِّرِّ كَمَا يُحِبُّ أَنْ يُعْبَدَ فِي الْعَلَانِيَةِ. يَا مُعَلَّى إِنَّ الْمُذِيعَ لِأَمْرِنَا كَالْجَاحِدِ لَهُ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۲۳ و ۲۲۴).</ref> با وجود این، معلی سفارش امام را رعایت نکرده، کشته میشود. امام{{ع}} پس از شنیدن خبر قتل وی، بیان کردند که انتظار این خبر را داشتند و ضرر دشمن، کمتر از ضرر دوستی است که اسرار را فاش میکند.<ref>محمد بن عمر کشی، رجال الكشی، ص۳۸۰. و نیز، ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵.</ref> | ||
در نقلی آمده است که [[امام کاظم]]{{ع}} به مناسبت مرگ موسی، برادر هارون عباسی، به مادر هارون (خیزران) نامه نوشته، ضمن ابراز همدردی، برای موسی طلب رحمت کرده، خلافت هارون را تبریک گفته، برای هارون طلب طول عمر میکنند.<ref>عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۱۲۶. گفتنی است علامه مجلسی پس از نقل این نامه مینویسد: «ببین شدت تقیه در زمان امام{{ع}} را؛ بهگونهای که حضرت مجبور است چنین نامهای را به خاطر مرگ کافری که به روز جزا ایمان ندارد، بنویسد» (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۳۵).</ref> | در نقلی آمده است که [[امام کاظم]]{{ع}} به مناسبت مرگ موسی، برادر هارون عباسی، به مادر هارون (خیزران) نامه نوشته، ضمن ابراز همدردی، برای موسی طلب رحمت کرده، خلافت هارون را تبریک گفته، برای هارون طلب طول عمر میکنند.<ref>عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص۱۲۶. گفتنی است علامه مجلسی پس از نقل این نامه مینویسد: «ببین شدت تقیه در زمان امام{{ع}} را؛ بهگونهای که حضرت مجبور است چنین نامهای را به خاطر مرگ کافری که به روز جزا ایمان ندارد، بنویسد» (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۳۵).</ref> | ||
جالب آنکه [[امام کاظم]]{{ع}} خودْ در نمازهای اهل سنت شرکت، و اعلام میکردند که در این کار به سیره [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} استناد میکنند که در نماز مروان شرکت میکردند.<ref>{{عربی | جالب آنکه [[امام کاظم]]{{ع}} خودْ در نمازهای اهل سنت شرکت، و اعلام میکردند که در این کار به سیره [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} استناد میکنند که در نماز مروان شرکت میکردند.<ref>{{عربی|"صَلَّى حَسَنٌ وَ حُسَيْنٌ وَرَاءَ مَرْوَانَ وَ نَحْنُ نُصَلِّي مَعَهُم"}} (على بن جعفر، مسائل على بن جعفر، ص۱۴۴).</ref> باری، سخن دراینباره فراوان است و شواهد تاریخی پرشماری وجود دارد که نشان از رعایت تقیه از سوی امامان معصوم{{عم}} برای حفظ و پایداری مذهب بر حق شیعه دارد.<ref>برای تفصیل بیشتر دراینباره، ر.ک: محمد جواد واعظی، سیره عملی ائمه معصومین{{عم}} و اصحاب در برخورد با مخالفین (پایاننامه کارشناسی ارشد)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ص۷۳-۱۰۳. برای نگارش این بخش، از منبع اخیر بسیار استفاده شده است.</ref> | ||
'''۲.دفاع در برابر شبهات ضد شیعی:''' مذهب تشیع و پیشوایان آن، حکومت را در دست نداشتند؛ اما همواره به عنوان یک رقیب در کنار مدعیان حکومت بودند؛ ازاینرو سران حکومتی از مراقبت خود نسبت به امامان{{عم}} دست برنداشته، گاه عوامل ایشان به تبلیغات مسموم درباره تشیع و نیز ائمه اطهار{{عم}} میپرداختند. در اینجا بود که ایشان در برابر شبهات ضد شیعی خاموش نبودند و تا حد مصلحت به روشنگری میپرداختند. | '''۲.دفاع در برابر شبهات ضد شیعی:''' مذهب تشیع و پیشوایان آن، حکومت را در دست نداشتند؛ اما همواره به عنوان یک رقیب در کنار مدعیان حکومت بودند؛ ازاینرو سران حکومتی از مراقبت خود نسبت به امامان{{عم}} دست برنداشته، گاه عوامل ایشان به تبلیغات مسموم درباره تشیع و نیز ائمه اطهار{{عم}} میپرداختند. در اینجا بود که ایشان در برابر شبهات ضد شیعی خاموش نبودند و تا حد مصلحت به روشنگری میپرداختند. |