پرش به محتوا

واژه وکالت در لغت و اصطلاح مهدویت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|')
خط ۱۸: خط ۱۸:
[[پرونده:11213.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رحیم لطیفی]]]]
[[پرونده:11213.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رحیم لطیفی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین'''[[رحیم لطیفی]]'''، در کتاب ''«[[پرسمان نیابت (کتاب)|پرسمان نیابت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین'''[[رحیم لطیفی]]'''، در کتاب ''«[[پرسمان نیابت (کتاب)|پرسمان نیابت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«وکالت (به فتح و کسر واو) از ماده (و-ک-ل) مصدر فعل {{عربی|اندازه=155%|"وَكلَ يَكلُ"}} است، در لغت به معنای واگذار کردن، بسنده کردن، تکیه دادن و… آمده است؛ {{عربی|اندازه=155%|"وَكَلَ إليه الأمر"}} یعنی {{عربی|اندازه=155%|"سلَّمَهُ وَ تَرَكَهُ و فَوضَّهُ إليه و اكْتَفَى به‏"}}؛ {{عربی|اندازه=155%|"الواكِل‏ العاجز؛ الذي يَكِلُ أَمره إِلى غيره‏"}} یعنی کسی که وکیل گرفته، ناتوانی است که کارش را به دیگری سپرده است؛ {{عربی|اندازه=155%|"فَرَسٌ وَاكِلٌ"}} یعنی اسبی که برای راه رفتن نیازمند تازیانه است؛ {{عربی|اندازه=155%|"الوكل: الجبان العاجز"}}<ref>ر.ک: بستانی، منجدالطلاب، ص ۹۳۸؛ ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ۶، ۱۳۶؛ جوهری، الصحاح، ۵، ۱۸۴۴: {{عربی|اندازه=120%|"فَرَسٌ وَاكِلٌ: يَتَّكِلُ على صاحِبِه في العَدْوِ و يَحْتاجُ إلى الضَّرْبِ"}} اسب واکل یعنی در دویدن به صاحبش متکی و محتاج زدن است.</ref> یعنی وکل ترسوی عاجز است، وکیل صفت مشبهه (فعیل) است گاهی به معنی فاعل (حافظ و نگه‌دارنده) و گاهی به معنی مفعول (تکیه شده بر او) می‌آید<ref>آل عصفور، طاهره الغیبه و دعوی السفاره، ص ۱۷۰.</ref>. از بررسی معنای وکالت و موارد کاربر ماده آن روشن می‌شود که "ناتوانی از انجام مستقیم کار" ریشه مشترک تمام معانی گوناگون آن لفظ است.
::::::«وکالت (به فتح و کسر واو) از ماده (و-ک-ل) مصدر فعل {{عربی|"وَكلَ يَكلُ"}} است، در لغت به معنای واگذار کردن، بسنده کردن، تکیه دادن و… آمده است؛ {{عربی|"وَكَلَ إليه الأمر"}} یعنی {{عربی|"سلَّمَهُ وَ تَرَكَهُ و فَوضَّهُ إليه و اكْتَفَى به‏"}}؛ {{عربی|"الواكِل‏ العاجز؛ الذي يَكِلُ أَمره إِلى غيره‏"}} یعنی کسی که وکیل گرفته، ناتوانی است که کارش را به دیگری سپرده است؛ {{عربی|"فَرَسٌ وَاكِلٌ"}} یعنی اسبی که برای راه رفتن نیازمند تازیانه است؛ {{عربی|"الوكل: الجبان العاجز"}}<ref>ر.ک: بستانی، منجدالطلاب، ص ۹۳۸؛ ابن فارس، معجم مقائیس اللغه، ۶، ۱۳۶؛ جوهری، الصحاح، ۵، ۱۸۴۴: {{عربی|اندازه=120%|"فَرَسٌ وَاكِلٌ: يَتَّكِلُ على صاحِبِه في العَدْوِ و يَحْتاجُ إلى الضَّرْبِ"}} اسب واکل یعنی در دویدن به صاحبش متکی و محتاج زدن است.</ref> یعنی وکل ترسوی عاجز است، وکیل صفت مشبهه (فعیل) است گاهی به معنی فاعل (حافظ و نگه‌دارنده) و گاهی به معنی مفعول (تکیه شده بر او) می‌آید<ref>آل عصفور، طاهره الغیبه و دعوی السفاره، ص ۱۷۰.</ref>. از بررسی معنای وکالت و موارد کاربر ماده آن روشن می‌شود که "ناتوانی از انجام مستقیم کار" ریشه مشترک تمام معانی گوناگون آن لفظ است.
::::::واژه وکیل نیز همان بار معنایی را که در ریشه آن نهفته است با خود دارد، یعنی مؤکل زمانی دست به انتخاب وکیل می‌زند که خود، به خاطر اسباب و انگیزه‌های توان انجام کاری را نداشته باشد گرچه مجاز به انجام آن کار هست و اختیار انجام آن نیز با انتخاب وکیل از او ساقط نمی‌شود.
::::::واژه وکیل نیز همان بار معنایی را که در ریشه آن نهفته است با خود دارد، یعنی مؤکل زمانی دست به انتخاب وکیل می‌زند که خود، به خاطر اسباب و انگیزه‌های توان انجام کاری را نداشته باشد گرچه مجاز به انجام آن کار هست و اختیار انجام آن نیز با انتخاب وکیل از او ساقط نمی‌شود.
::::::با توجه به معانی لغوی و کاربردی واژه وکالت، در منابع فقهی تعریف‌هایی برای وکالت آورده‌اند که جامع‌ترین آنها چنین است: واگذاری کاری یا سامان دهی و پیش برد امری از امور به غیر، تا در زمان حیات موکل، انجام دهد<ref>{{عربی|اندازه=120%|"الوكالة هي تفويض أمر إلى الغير ليعمل له حال حياته أو إرجاع تمشية أمر من الأمور إليه له حالها..."}} ر.ک: جواهرالکلام، نجفی، ۲۷، ۳۴۷؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، ۲، ۳۹.</ref>.
::::::با توجه به معانی لغوی و کاربردی واژه وکالت، در منابع فقهی تعریف‌هایی برای وکالت آورده‌اند که جامع‌ترین آنها چنین است: واگذاری کاری یا سامان دهی و پیش برد امری از امور به غیر، تا در زمان حیات موکل، انجام دهد<ref>{{عربی|اندازه=120%|"الوكالة هي تفويض أمر إلى الغير ليعمل له حال حياته أو إرجاع تمشية أمر من الأمور إليه له حالها..."}} ر.ک: جواهرالکلام، نجفی، ۲۷، ۳۴۷؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، ۲، ۳۹.</ref>.
::::::کاربرد [[وکالت]] در مباحث [[مهدویت]] با همان محتوای لغوی و فقهی آن است یعنی [[امامان]] [[اهل بیت]] بنابر عواملی -امنیتی، دوری مسافت، زیادی مراجعین و…- از انجام برخی وظایف -پاسخگویی، دریافت و پرداخت وجوهات و…- معذور و ممنوع بودند و برای رفع این نیاز شخصیت‌های مطمئن را برای انجام امورات به کار گماریدند.
::::::کاربرد [[وکالت]] در مباحث [[مهدویت]] با همان محتوای لغوی و فقهی آن است یعنی [[امامان]] [[اهل بیت]] بنابر عواملی -امنیتی، دوری مسافت، زیادی مراجعین و…- از انجام برخی وظایف -پاسخگویی، دریافت و پرداخت وجوهات و…- معذور و ممنوع بودند و برای رفع این نیاز شخصیت‌های مطمئن را برای انجام امورات به کار گماریدند.
::::::شخص [[امام]] موکل، نامیده می‌شود، اشخاص مأموریت‌یافته [[وکیل]] و خود این رویداد [[وکالت]] نام دارد [[وکلاء]] جمع وکیل است، واژه [[وکیل]] و [[وکلاء]] را خود [[ائمه]] و دانشمندان رجالی نسبت به کارگزاران [[امامان]] بکار برده‌اند. [[امام صادق]] بر [[داوود بن علی عباسی]] والی [[مدینه]] عتاب می‌کند که [[معلی بن خنیس]]<ref>کنیه او ابوعبدالله المدنی است. امام صادق در حق او فرمود {{عربی|اندازه=120%|"رَحِمَ اللَّهُ الْمُعَلَّى بْنَ خُنَيْسٍ"}} هنگام شهادت تمام اموال خود را به امام صادق بخشید و امام بر قاتل او نفرین کرد و او هلاک شد (ر.ک: اعلمی حائری، دائرة المعارف الشیعه، ج۱۷، ص ۲۵۶).</ref> کارگزار و وکیلم را کشتی<ref>{{عربی|اندازه=120%|"...فَلَمَّا وَلِيَ دَاوُدُ الْمَدِينَةَ مِنْ قَابِلٍ أَحْضَرَ الْمُعَلَّى وَ سَأَلَهُ عَنِ الشِّيعَةِ فَقَالَ: مَا أَعْرِفُهُمْ فَقَالَ: اكْتُبْهُمْ لِي وَ إِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَكَ فَقَالَ: بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي؟! وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ تَحْتَ أَقْدَامِي مَا رَفَعْتُهَا عَنْهُمْ، فَأَمَرَ بِضَرْبِ عُنُقِهِ وَ صَلْبِهِ، فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ الصَّادِقُ {{ع}} قَالَ: يَا دَاوُدُ قَتَلْتَ مَوْلَايَ وَ وَكِيلِي وَ مَا كَفَاكَ الْقَتْلُ حَتَّى صَلَبْتَهُ..."}} مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۷، ص ۱۸۱</ref>.
::::::شخص [[امام]] موکل، نامیده می‌شود، اشخاص مأموریت‌یافته [[وکیل]] و خود این رویداد [[وکالت]] نام دارد [[وکلاء]] جمع وکیل است، واژه [[وکیل]] و [[وکلاء]] را خود [[ائمه]] و دانشمندان رجالی نسبت به کارگزاران [[امامان]] بکار برده‌اند. [[امام صادق]] بر [[داوود بن علی عباسی]] والی [[مدینه]] عتاب می‌کند که [[معلی بن خنیس]]<ref>کنیه او ابوعبدالله المدنی است. امام صادق در حق او فرمود {{عربی|اندازه=120%|"رَحِمَ اللَّهُ الْمُعَلَّى بْنَ خُنَيْسٍ"}} هنگام شهادت تمام اموال خود را به امام صادق بخشید و امام بر قاتل او نفرین کرد و او هلاک شد (ر.ک: اعلمی حائری، دائرة المعارف الشیعه، ج۱۷، ص ۲۵۶).</ref> کارگزار و وکیلم را کشتی<ref>{{عربی|اندازه=120%|"...فَلَمَّا وَلِيَ دَاوُدُ الْمَدِينَةَ مِنْ قَابِلٍ أَحْضَرَ الْمُعَلَّى وَ سَأَلَهُ عَنِ الشِّيعَةِ فَقَالَ: مَا أَعْرِفُهُمْ فَقَالَ: اكْتُبْهُمْ لِي وَ إِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَكَ فَقَالَ: بِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنِي؟! وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ تَحْتَ أَقْدَامِي مَا رَفَعْتُهَا عَنْهُمْ، فَأَمَرَ بِضَرْبِ عُنُقِهِ وَ صَلْبِهِ، فَلَمَّا دَخَلَ عَلَيْهِ الصَّادِقُ {{ع}} قَالَ: يَا دَاوُدُ قَتَلْتَ مَوْلَايَ وَ وَكِيلِي وَ مَا كَفَاكَ الْقَتْلُ حَتَّى صَلَبْتَهُ..."}} مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۷، ص ۱۸۱</ref>.
::::::[[امام عسکری]] {{ع}} درباره [[عثمان بن سعید عمری]] فرمودند: {{عربی|اندازه=155%|"امْضِ يَا عُثْمَانُ فَإِنَّكَ الْوَكِيلُ وَ الثِّقَةُ..."}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۵۶، ح ۳۱۷.</ref> جماعتی از [[شیعه]] در محضر [[امام عسکری]] {{ع}} واژه [[وکیل]] را بر [[عثمان بن سعید]] اطلاق می‌کنند که مورد پذیرش [[امام]] قرار گرفت {{عربی|اندازه=155%|"وَ إِنَّهُ وَكِيلُكَ وَ ثِقَتُكَ عَلَى مَالِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ: نَعَمْ وَ اشْهَدُوا عَلَى أَنَّ عُثْمَانَ بْنَ سَعِيدٍ الْعَمْرِيَّ وَكِيلِي وَ أَنَّ ابْنَهُ مُحَمَّداً وَكِيلُ ابْنِي مَهْدِيِّكُمْ"}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۵۶، ح ۳۱۸.</ref>.
::::::[[امام عسکری]] {{ع}} درباره [[عثمان بن سعید عمری]] فرمودند: {{عربی|"امْضِ يَا عُثْمَانُ فَإِنَّكَ الْوَكِيلُ وَ الثِّقَةُ..."}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۵۶، ح ۳۱۷.</ref> جماعتی از [[شیعه]] در محضر [[امام عسکری]] {{ع}} واژه [[وکیل]] را بر [[عثمان بن سعید]] اطلاق می‌کنند که مورد پذیرش [[امام]] قرار گرفت {{عربی|"وَ إِنَّهُ وَكِيلُكَ وَ ثِقَتُكَ عَلَى مَالِ اللَّهِ تَعَالَى قَالَ: نَعَمْ وَ اشْهَدُوا عَلَى أَنَّ عُثْمَانَ بْنَ سَعِيدٍ الْعَمْرِيَّ وَكِيلِي وَ أَنَّ ابْنَهُ مُحَمَّداً وَكِيلُ ابْنِي مَهْدِيِّكُمْ"}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۵۶، ح ۳۱۸.</ref>.
::::::در توقیعی از ناحیه [[امام هادی]] {{ع}} در حق [[ابوعلی حسن بن راشد]]<ref>از یاران امام جواد مربوط خاندان مهلب، بغدادی و ثقه است (رجال ابن داود، ۱، ۲۰۲۹؛ امام عسکری صریحاً او را بجای عبد ربه در بغداد و مداین و سواد وکیل انتخاب کرد (علی خاقانی، رجال خاقانی، ۱، ۲۰۲).</ref> واژه [[وکیل]] استعمال شده است: {{عربی|اندازه=155%|"قَدْ أَقَمْتُ أَبَا عَلِيِّ بْنَ رَاشِدٍ مَقَامَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ وَ مَنْ قَبْلَهُ مِنْ وُكَلَائِي..."}}<ref>یعنی ابن راشد را به جای ابن عبد ربه و وکیلان پیش از او منصوب کردم؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۵۰، ح ۳۰۹.</ref>.
::::::در توقیعی از ناحیه [[امام هادی]] {{ع}} در حق [[ابوعلی حسن بن راشد]]<ref>از یاران امام جواد مربوط خاندان مهلب، بغدادی و ثقه است (رجال ابن داود، ۱، ۲۰۲۹؛ امام عسکری صریحاً او را بجای عبد ربه در بغداد و مداین و سواد وکیل انتخاب کرد (علی خاقانی، رجال خاقانی، ۱، ۲۰۲).</ref> واژه [[وکیل]] استعمال شده است: {{عربی|"قَدْ أَقَمْتُ أَبَا عَلِيِّ بْنَ رَاشِدٍ مَقَامَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ وَ مَنْ قَبْلَهُ مِنْ وُكَلَائِي..."}}<ref>یعنی ابن راشد را به جای ابن عبد ربه و وکیلان پیش از او منصوب کردم؛ طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۵۰، ح ۳۰۹.</ref>.
::::::نجاشی، [[ایوب بن نوح بن دراج]] را [[وکیل]] [[امام هادی]] {{ع}} و [[امام عسکری]] {{ع}} خوانده است<ref>{{عربی|اندازه=155%|"أيوب بن نوح، وكيل أبي الحسن و أبي محمد {{عم}}"}}، رجال النجاشی، ص ۱۰۲، رقم ۲۵۴.</ref>. همین طور [[علامه حلی]] [[ابن مهزیار اهوازی]] را [[وکیل]] [[امام]] خوانده است<ref>{{عربی|اندازه=155%|"فاختص بأبي جعفر الثاني {{ع}} و توكل له و عظم محله و كذلك أبو الحسن الثالث {{ع}} و توكل في بعض النواحي و..."}} رجال العلامه الحلی، ص ۹۲، باب علی.</ref>. اصولا در اصطلاح دانشمندان رجالی امامی هر جا لفظ [[وکیل]] در مورد شخصی بکار رود، به معنی [[وکیل]] [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است، نه [[وکیل]] خلفای عباسی یا دیگران<ref>{{عربی|اندازه=155%|"هذا (وكيل) اصطلاح مقرّر بين علماء الرّجال من اصحابنا انّهم اذا قالوا فلان وكيل يريدون انّه وكيل احدهم {{عم}} و..."}} ر.ک: مامقانی، تنقیح المقال، ۱، ۱۷، رقم ۱۰۶.</ref>.
::::::نجاشی، [[ایوب بن نوح بن دراج]] را [[وکیل]] [[امام هادی]] {{ع}} و [[امام عسکری]] {{ع}} خوانده است<ref>{{عربی|"أيوب بن نوح، وكيل أبي الحسن و أبي محمد {{عم}}"}}، رجال النجاشی، ص ۱۰۲، رقم ۲۵۴.</ref>. همین طور [[علامه حلی]] [[ابن مهزیار اهوازی]] را [[وکیل]] [[امام]] خوانده است<ref>{{عربی|"فاختص بأبي جعفر الثاني {{ع}} و توكل له و عظم محله و كذلك أبو الحسن الثالث {{ع}} و توكل في بعض النواحي و..."}} رجال العلامه الحلی، ص ۹۲، باب علی.</ref>. اصولا در اصطلاح دانشمندان رجالی امامی هر جا لفظ [[وکیل]] در مورد شخصی بکار رود، به معنی [[وکیل]] [[امام]] [[معصوم]] {{ع}} است، نه [[وکیل]] خلفای عباسی یا دیگران<ref>{{عربی|"هذا (وكيل) اصطلاح مقرّر بين علماء الرّجال من اصحابنا انّهم اذا قالوا فلان وكيل يريدون انّه وكيل احدهم {{عم}} و..."}} ر.ک: مامقانی، تنقیح المقال، ۱، ۱۷، رقم ۱۰۶.</ref>.
::::::نکته درخور توجه این که در کلام دانشمندان این رشته، مفهوم [[وکالت]] مورد بحث با‌ اندکی توسعه به دستیاران [[نواب خاص]] هم بکار رفته است، برای نمونه [[شیخ طوسی]]، [[حسین بن روح نوبختی]] را [[وکیل]] [[سفیر دوم]] می‌خواند: {{عربی|اندازه=155%|"كَانَ أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَكِيلًا لِأَبِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ سِنِينَ كَثِيرَةً..."}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۷۲، ح ۳۴۳.</ref>.
::::::نکته درخور توجه این که در کلام دانشمندان این رشته، مفهوم [[وکالت]] مورد بحث با‌ اندکی توسعه به دستیاران [[نواب خاص]] هم بکار رفته است، برای نمونه [[شیخ طوسی]]، [[حسین بن روح نوبختی]] را [[وکیل]] [[سفیر دوم]] می‌خواند: {{عربی|"كَانَ أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَكِيلًا لِأَبِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ سِنِينَ كَثِيرَةً..."}}<ref>طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۷۲، ح ۳۴۳.</ref>.
::::::در پاره از روایات و نوشته‌های دانشمندان لفظ [[وکیل]]، بر [[نواب خاص]] و سفراء نیز اطلاق شده و گاهی نسبت به کسانی [[سفیر]]، نایب و [[وکیل]] به صورت مترادف بکار رفته است<ref>سفیر دوم در حق سفیر سوم فرموده: {{عربی|اندازه=155%|"وَ السَّفِيرُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ صَاحِبِ الْأَمْرِ {{ع}} وَ الْوَكِيلُ [لَهُ‏] وَ الثِّقَةُ الْأَمِينُ..."}} طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۷۱، ح ۳۴۱؛ استاد طبسی نیز سفیر اول را وکیل خوانده ر.ک: طبسی، حیاة الامام العسکری، ص ۳۲۹؛ جاسم حسین نیز سفیر دوم را پیش از سفارت وکیل خوانده است، جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم {{ع}}، ص ۱۶۲.</ref>.
::::::در پاره از روایات و نوشته‌های دانشمندان لفظ [[وکیل]]، بر [[نواب خاص]] و سفراء نیز اطلاق شده و گاهی نسبت به کسانی [[سفیر]]، نایب و [[وکیل]] به صورت مترادف بکار رفته است<ref>سفیر دوم در حق سفیر سوم فرموده: {{عربی|"وَ السَّفِيرُ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ صَاحِبِ الْأَمْرِ {{ع}} وَ الْوَكِيلُ [لَهُ‏] وَ الثِّقَةُ الْأَمِينُ..."}} طوسی، کتاب الغیبه، ص ۳۷۱، ح ۳۴۱؛ استاد طبسی نیز سفیر اول را وکیل خوانده ر.ک: طبسی، حیاة الامام العسکری، ص ۳۲۹؛ جاسم حسین نیز سفیر دوم را پیش از سفارت وکیل خوانده است، جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم {{ع}}، ص ۱۶۲.</ref>.
::::::پاسخ این کاربرد دوگانه، از بررسی آثار دانشمندان بدست می‌آید. با این بیان که نواب و سفراء [[وکیل]] مطلق و منصوب مستقیم از جانب [[امام]] [[معصوم]] هستند اما سایر [[وکلاء]] دامنه کارشان خاص و با واسطه با [[امام]] {{ع}} مرتبط هستند<ref>ر.ک: صدر، تاریخ الغیبه الصغری، ص ۳۴۲، ۳۳۷؛ طبسی، حیاة الامام العسکری، ص ۳۳۹.</ref>. و گاهی به [[نواب خاص]] ([[نواب اربعه]]) [[وکیل خاص]] اطلاق می‌شود به این معنی که خصوصاً و شخصاً توسط [[امام]] {{ع}} منصوب شده‌اند<ref>صدر، تاریخ الغیبه الصغری، ۳۳۷؛ پور سید آقایی، تاریخ عصر [[غیبت]]، ص ۳۵۹.</ref>.
::::::پاسخ این کاربرد دوگانه، از بررسی آثار دانشمندان بدست می‌آید. با این بیان که نواب و سفراء [[وکیل]] مطلق و منصوب مستقیم از جانب [[امام]] [[معصوم]] هستند اما سایر [[وکلاء]] دامنه کارشان خاص و با واسطه با [[امام]] {{ع}} مرتبط هستند<ref>ر.ک: صدر، تاریخ الغیبه الصغری، ص ۳۴۲، ۳۳۷؛ طبسی، حیاة الامام العسکری، ص ۳۳۹.</ref>. و گاهی به [[نواب خاص]] ([[نواب اربعه]]) [[وکیل خاص]] اطلاق می‌شود به این معنی که خصوصاً و شخصاً توسط [[امام]] {{ع}} منصوب شده‌اند<ref>صدر، تاریخ الغیبه الصغری، ۳۳۷؛ پور سید آقایی، تاریخ عصر [[غیبت]]، ص ۳۵۹.</ref>.
::::::لفظ [[وکیل]] در قرآن حدود ۲۴ بار آمده که تنها بر خداوند اطلاق و از غیر او نفی شده است، چنان که سایر مشتقات این لفظ تنها به خدا نسبت داده شده است، در دو مورد فعلِ [[وکالت]] در مورد غیر خدا بکار رفته است که آن هم به معنی مسلط ساختن از جانب خداست نه به معنی اصطلاحی مورد بحث<ref>انعام، ۸۹: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}﴾}}؛ سجده، ۱۱: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ}}﴾}}.</ref>.
::::::لفظ [[وکیل]] در قرآن حدود ۲۴ بار آمده که تنها بر خداوند اطلاق و از غیر او نفی شده است، چنان که سایر مشتقات این لفظ تنها به خدا نسبت داده شده است، در دو مورد فعلِ [[وکالت]] در مورد غیر خدا بکار رفته است که آن هم به معنی مسلط ساختن از جانب خداست نه به معنی اصطلاحی مورد بحث<ref>انعام، ۸۹: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ}}﴾}}؛ سجده، ۱۱: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يَتَوَفَّاكُم مَّلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ}}﴾}}.</ref>.