کربلا: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|')
خط ۱۲: خط ۱۲:


==مقدمه==
==مقدمه==
*وقتی [[امام حسین|سید الشهدا]]{{ع}} به این سرزمین رسید، پرسید: اینجا چه نام دارد؟گفتند: کربلا، چشمان آن حضرت پر از اشک شد و پیوسته می‌فرمود: {{عربی|اندازه=155%|اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء}} و یقین کرد که شهادتگاه خودو یارانش همین جاست و فرمود: {{عربی|اندازه=155%|هذا موضع کرب و بلاء، هاهنا مناخ رکابنا و محط رحالنا و سفک دماءنا}}<ref>«اینجا سرزمین رنج و گرفتاری و بلاست، اینجا محل فرود آمدن ما و جایگاه ریخته شدن خون‌های ماست» حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص ۹۱</ref> . آمیختگی این سرزمین و این نام با شداید و رنج‌ها پیش از آن نیز از زبان اولیاء خدا نقل شده است. [[حضرت عیسی]]{{ع}} وقتی بر این سرزمین گذشت، اندوه او را فرا گرفت و آن زمین را "ارض کرب و بلاء" دانست<ref>بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۵۳</ref>. روزی [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} برای دخترش فاطمه از شهادت [[امام حسین|حسین]]{{ع}} در آینده سخن می‌گفت، در حالی که [[امام حسین|حسین]] کودکی در آغوش مادر بود. [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} از پدر پرسید: آن جا که فرزندم کشته می‌شود کجاست؟ فرمود: کربلاست، سرزمین محنت و رنج بر ما و بر امت... {{عربی|اندازه=155%|موضع یقال له کربلاء و هی دار کرب و بلاء علینا و علی الامة الائمة...}} <ref>بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۶۴</ref>  
*وقتی [[امام حسین|سید الشهدا]]{{ع}} به این سرزمین رسید، پرسید: اینجا چه نام دارد؟گفتند: کربلا، چشمان آن حضرت پر از اشک شد و پیوسته می‌فرمود: {{عربی|اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء}} و یقین کرد که شهادتگاه خودو یارانش همین جاست و فرمود: {{عربی|هذا موضع کرب و بلاء، هاهنا مناخ رکابنا و محط رحالنا و سفک دماءنا}}<ref>«اینجا سرزمین رنج و گرفتاری و بلاست، اینجا محل فرود آمدن ما و جایگاه ریخته شدن خون‌های ماست» حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص ۹۱</ref> . آمیختگی این سرزمین و این نام با شداید و رنج‌ها پیش از آن نیز از زبان اولیاء خدا نقل شده است. [[حضرت عیسی]]{{ع}} وقتی بر این سرزمین گذشت، اندوه او را فرا گرفت و آن زمین را "ارض کرب و بلاء" دانست<ref>بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۵۳</ref>. روزی [[پیامبر خاتم|حضرت رسول]]{{صل}} برای دخترش فاطمه از شهادت [[امام حسین|حسین]]{{ع}} در آینده سخن می‌گفت، در حالی که [[امام حسین|حسین]] کودکی در آغوش مادر بود. [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{عم}} از پدر پرسید: آن جا که فرزندم کشته می‌شود کجاست؟ فرمود: کربلاست، سرزمین محنت و رنج بر ما و بر امت... {{عربی|موضع یقال له کربلاء و هی دار کرب و بلاء علینا و علی الامة الائمة...}} <ref>بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۶۴</ref>  
* اگر کربلا را سرزمین آزمایش به حساب آوریم، هم آزمایش خلوص، فداکاری و [[عشق]] [[امام حسین|ابا عبدالله]] و خاندان و یاران اوست که در کوره رنج‌ها و شهادت‌ها و داغ‌ها و مصیبت‌ها، جوهره ذاتی و بعد متعالی آنان و میزان صدق عقیده و ادعایشان به ظهور رسید، هم آزمایشگاه کوفیان و مدعیان نصرت و یاری و نیز حکام اموی بود که نسبت به فرزند [[پیامبر]] و [[حجت]] الهی آنگونه رفتار کردند. [[امام حسین|ابا عبدالله]]{{ع}} نیز در اشاره به جنبه آزمونی بلاها در کشف جوهره دینداری و میزان تعهد، در خطابه‌ای که در منزلگاه "ذو حسم" (و بقولی درکربلا )ایراد نمود، فرمود: {{عربی|اندازه=155%|ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون}}<ref>«مردم بنده دنیایند و دین بر زبانشان شیرین است و تا زندگی‌هاشان بچرخد و آسوده باشند، دم از دین می‌زننداما آنگاه که با بلا آزموده شوند، دین‌داران اندک می‌شوند» تحف العقول، حرانی، ص ۲۴۵</ref> چه آزمایشی سخت‌تر از اینکه [[حجت]] خدا را در محاصره دشمنان ببینند و بخاطر دنیاطلبی و بیم از مرگ، دست از یاری او بردارند! به همین جهت، وقتی [[امام]] در طول راه از بعضی یاری خواست و آنان روحیه فداکاری و جهاد در رکاب امام را نداشتند، حضرت فرمود که از منطقه دور باشند، چرا که هر کس ندای نصرت خواهی امام را بشنود و یاری نکند، گرفتار عذاب الهی خواهد شد، {{عربی|اندازه=155%|فوالله لا یسمع واعیتنا احد و لا ینصرنا الا (هلک) البه الله فی نار جهنم}}<ref>بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۷۹، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۷۴</ref> به علاوه، آزمایش بزرگ کربلا، برای [[اهل بیت]] و [[امام حسین|حسین بن علی]]{{عم}} نیز وسیله قرب به خدا و ترفیع درجه بود، آنگونه که [[حضرت ابراهیم]] و اسماعیل با فرمان ذبح، آزمایش شدند و نیز، ابراهیم، به فرمان الهی مامور شد خانواده خود را در دشت بی آب و خشک، تنها بگذارد، و نیز با آتش نمرودیان آزمایش شد و در دل شعله‌ها رفت.
* اگر کربلا را سرزمین آزمایش به حساب آوریم، هم آزمایش خلوص، فداکاری و [[عشق]] [[امام حسین|ابا عبدالله]] و خاندان و یاران اوست که در کوره رنج‌ها و شهادت‌ها و داغ‌ها و مصیبت‌ها، جوهره ذاتی و بعد متعالی آنان و میزان صدق عقیده و ادعایشان به ظهور رسید، هم آزمایشگاه کوفیان و مدعیان نصرت و یاری و نیز حکام اموی بود که نسبت به فرزند [[پیامبر]] و [[حجت]] الهی آنگونه رفتار کردند. [[امام حسین|ابا عبدالله]]{{ع}} نیز در اشاره به جنبه آزمونی بلاها در کشف جوهره دینداری و میزان تعهد، در خطابه‌ای که در منزلگاه "ذو حسم" (و بقولی درکربلا )ایراد نمود، فرمود: {{عربی|ان الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون}}<ref>«مردم بنده دنیایند و دین بر زبانشان شیرین است و تا زندگی‌هاشان بچرخد و آسوده باشند، دم از دین می‌زننداما آنگاه که با بلا آزموده شوند، دین‌داران اندک می‌شوند» تحف العقول، حرانی، ص ۲۴۵</ref> چه آزمایشی سخت‌تر از اینکه [[حجت]] خدا را در محاصره دشمنان ببینند و بخاطر دنیاطلبی و بیم از مرگ، دست از یاری او بردارند! به همین جهت، وقتی [[امام]] در طول راه از بعضی یاری خواست و آنان روحیه فداکاری و جهاد در رکاب امام را نداشتند، حضرت فرمود که از منطقه دور باشند، چرا که هر کس ندای نصرت خواهی امام را بشنود و یاری نکند، گرفتار عذاب الهی خواهد شد، {{عربی|فوالله لا یسمع واعیتنا احد و لا ینصرنا الا (هلک) البه الله فی نار جهنم}}<ref>بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۳۷۹، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۷۴</ref> به علاوه، آزمایش بزرگ کربلا، برای [[اهل بیت]] و [[امام حسین|حسین بن علی]]{{عم}} نیز وسیله قرب به خدا و ترفیع درجه بود، آنگونه که [[حضرت ابراهیم]] و اسماعیل با فرمان ذبح، آزمایش شدند و نیز، ابراهیم، به فرمان الهی مامور شد خانواده خود را در دشت بی آب و خشک، تنها بگذارد، و نیز با آتش نمرودیان آزمایش شد و در دل شعله‌ها رفت.
* [[امام حسین|سید الشهدا]]{{ع}} نیز هفتاد و دو قربانی به مسلخ [[عشق]] آورد، خودش نیز ذبح عظیم بود و قربانی [[آل الله]]. فرزندان و [[اهل بیت]] او نیز در صحرای طف، گرفتار امواج بلا و عطش شدند، و همه در آزمایشگاه کربلا، رو سفید و پیروز از آزمون برآمدند و کلام حسین در واپسین لحظات، حکایت‌گر رضا و تسلیم بود. {{عربی|اندازه=155%|الهی رضی بقضائک و تسلیما لامرک}} در سخنرانی فاطمه دختر [[امام حسین]]{{ع}} نیز اشاره است به اینکه کربلا هم مایه آزمون برای امت پیغمبر بود وهم برای [[عترت]]. دیگران امتحان بدی دادند، اما [[اهل بیت]]{{عم}} از این امتحان رو سفید درآمدند: {{عربی|اندازه=155%|فانا اهل بیت ابتلانا الله بکم و ابتلاکم بنا فجعل بلاءنا حسنا}}<ref>ریاض القدس، ج ۲، ص ۳۴۱</ref> اینگونه است که می‌توان به عاشورا، از بعد بلا هم نگریست و ابتلا را زمینه جلوه بعد الهی شهیدان راه خدا دانست. زائر [[امام حسین|حسین]] نیز باید تمثیلی از شداید و رنج‌ها و سوزو گدازها و خوف و عطش‌ها را در خویش پدید آورد و کربلایش و کرب بلا باشد<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]] صفحه ۸۲ الی ۸۴.</ref>.
* [[امام حسین|سید الشهدا]]{{ع}} نیز هفتاد و دو قربانی به مسلخ [[عشق]] آورد، خودش نیز ذبح عظیم بود و قربانی [[آل الله]]. فرزندان و [[اهل بیت]] او نیز در صحرای طف، گرفتار امواج بلا و عطش شدند، و همه در آزمایشگاه کربلا، رو سفید و پیروز از آزمون برآمدند و کلام حسین در واپسین لحظات، حکایت‌گر رضا و تسلیم بود. {{عربی|الهی رضی بقضائک و تسلیما لامرک}} در سخنرانی فاطمه دختر [[امام حسین]]{{ع}} نیز اشاره است به اینکه کربلا هم مایه آزمون برای امت پیغمبر بود وهم برای [[عترت]]. دیگران امتحان بدی دادند، اما [[اهل بیت]]{{عم}} از این امتحان رو سفید درآمدند: {{عربی|فانا اهل بیت ابتلانا الله بکم و ابتلاکم بنا فجعل بلاءنا حسنا}}<ref>ریاض القدس، ج ۲، ص ۳۴۱</ref> اینگونه است که می‌توان به عاشورا، از بعد بلا هم نگریست و ابتلا را زمینه جلوه بعد الهی شهیدان راه خدا دانست. زائر [[امام حسین|حسین]] نیز باید تمثیلی از شداید و رنج‌ها و سوزو گدازها و خوف و عطش‌ها را در خویش پدید آورد و کربلایش و کرب بلا باشد<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]] صفحه ۸۲ الی ۸۴.</ref>.




خط ۲۰: خط ۲۰:
*از انبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:  
*از انبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره می‌کنیم:  
#[[امام صادق]]{{ع}} در دیدار با یکی از اصحاب برجسته‌اش به نام ابان بن تغلب، از وی می‌پرسد: ای ابان: کی به [[زیارت]] قبر حسین رفته‌ای؟ ابان گفت: مدتی است طولانی که به زیارتش نرفته‌ام. [[امام]] فرمود: سبحان الله! ... تو از بزرگان و رؤسای شیعه‌ای و در عین حال، [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را رها کرده و به زیارتش نمی‌روی؟ ...<ref> کامل الزیارات، ص ۳۳۱؛ سفینه البحار، ج۱، ص ۵۶۵؛ بحار الأنوار، ج ۹۸بیروتی، ص ۷.</ref>.  
#[[امام صادق]]{{ع}} در دیدار با یکی از اصحاب برجسته‌اش به نام ابان بن تغلب، از وی می‌پرسد: ای ابان: کی به [[زیارت]] قبر حسین رفته‌ای؟ ابان گفت: مدتی است طولانی که به زیارتش نرفته‌ام. [[امام]] فرمود: سبحان الله! ... تو از بزرگان و رؤسای شیعه‌ای و در عین حال، [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را رها کرده و به زیارتش نمی‌روی؟ ...<ref> کامل الزیارات، ص ۳۳۱؛ سفینه البحار، ج۱، ص ۵۶۵؛ بحار الأنوار، ج ۹۸بیروتی، ص ۷.</ref>.  
#[[امام باقر]]{{ع}} از یکی از شیعیان پرسید: فاصله میان شما و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} چه قدر است؟ گفت: بیست و شش فرسخ (یا: شانزده فرسخ) حضرت فرمود: آیا به [[زیارت]] قبرش می‌روید؟ گفت: نه! آنگاه حضرت فرمود: چه قدر جفاکارید! ...<ref>{{عربی|اندازه=155%|«کم بینکم و بین الحسین؟ قلت: ست و عشرون فرسخاً. قال له: او ما تأتونه؟ قلت: لا. قال: اجفاکم! ...»}}وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۷و ۳۳۸، حدیث ۱۶و ۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۵.</ref>.   
#[[امام باقر]]{{ع}} از یکی از شیعیان پرسید: فاصله میان شما و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} چه قدر است؟ گفت: بیست و شش فرسخ (یا: شانزده فرسخ) حضرت فرمود: آیا به [[زیارت]] قبرش می‌روید؟ گفت: نه! آنگاه حضرت فرمود: چه قدر جفاکارید! ...<ref>{{عربی|«کم بینکم و بین الحسین؟ قلت: ست و عشرون فرسخاً. قال له: او ما تأتونه؟ قلت: لا. قال: اجفاکم! ...»}}وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۷و ۳۳۸، حدیث ۱۶و ۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۵.</ref>.   
#[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هرکس به [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} نرود تا بمیرد، در حالی که خود را هم [[شیعه]] ما بداند، هرگز او [[شیعه]] ما نیست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمانِ بهشتیان است.{{عربی|اندازه=155%|«مَن لم یأتِ قبرالحسین{{ع}} وهو یزعم انّه لنا شیعه حتی یموت، فلیس هو لنا بشیعه وانْ کانَ مِن اهلِ الجنه فهو ضیفانُ اهلِ الجنّه»}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۶، حدیث ۱۱؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۴.</ref>.  
#[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هرکس به [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} نرود تا بمیرد، در حالی که خود را هم [[شیعه]] ما بداند، هرگز او [[شیعه]] ما نیست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمانِ بهشتیان است.{{عربی|«مَن لم یأتِ قبرالحسین{{ع}} وهو یزعم انّه لنا شیعه حتی یموت، فلیس هو لنا بشیعه وانْ کانَ مِن اهلِ الجنه فهو ضیفانُ اهلِ الجنّه»}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۶، حدیث ۱۱؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۴.</ref>.  
#[[امام صادق]]{{ع}} در جای دیگر فرمود: کسی که توانایی [[زیارت]] حسین را داشته باشد ولی [[زیارت]] نکند، نسبت به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}}، عاقّ شده است<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۳، حدیث ۲.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص:۱۹۸-۲۰۱.</ref>.
#[[امام صادق]]{{ع}} در جای دیگر فرمود: کسی که توانایی [[زیارت]] حسین را داشته باشد ولی [[زیارت]] نکند، نسبت به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}}، عاقّ شده است<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۳، حدیث ۲.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص:۱۹۸-۲۰۱.</ref>.
*به نوشته تواریخ، عمارت مرقد [[امام حسین|حسین]]{{ع}} از همان زمان شهادت [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} و اصحابش در سال ۶۱ هجری شروع شد. چون بنی اسد شهدا را به خاک سپردند، بر قبر آنان نشانه‌هایی گذاشتند که محو نشود و مختار بن عبید، آن مشهد را استوار ساخت و روستای کوچکی در اطرافش بنا نهاد و آن مزار در عهد بنی امیه آباد بود و دو درب داشت، شرقی و غربی، که مسلمانان و مؤمنین به قصد [[زیارت]]، آهنگ آنجا را می‌کردند. در عهد هارون الرشید- خلیفه عباسی- آنجا را ویران کردند ولی در زمان مأمون، به دستور وی تجدید بنا شد، زیرا نسبت به علویون ابراز نزدیکی و دوستی می‌کرد. ولی در دوره متوکل، دیزج یهودی به دستور متوکل آن ساختمان را ویران کرد و از [[زیارت]] مردم جلوگیری نمود ...»<ref>تاریخ الروضه الحسینیه، عبدالحمید الخیّاط، چاپ ۱۳۷۶ق، ص ۹؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص ۶۲۷.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص:۲۳۶-۲۴۱.</ref>.  
*به نوشته تواریخ، عمارت مرقد [[امام حسین|حسین]]{{ع}} از همان زمان شهادت [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} و اصحابش در سال ۶۱ هجری شروع شد. چون بنی اسد شهدا را به خاک سپردند، بر قبر آنان نشانه‌هایی گذاشتند که محو نشود و مختار بن عبید، آن مشهد را استوار ساخت و روستای کوچکی در اطرافش بنا نهاد و آن مزار در عهد بنی امیه آباد بود و دو درب داشت، شرقی و غربی، که مسلمانان و مؤمنین به قصد [[زیارت]]، آهنگ آنجا را می‌کردند. در عهد هارون الرشید- خلیفه عباسی- آنجا را ویران کردند ولی در زمان مأمون، به دستور وی تجدید بنا شد، زیرا نسبت به علویون ابراز نزدیکی و دوستی می‌کرد. ولی در دوره متوکل، دیزج یهودی به دستور متوکل آن ساختمان را ویران کرد و از [[زیارت]] مردم جلوگیری نمود ...»<ref>تاریخ الروضه الحسینیه، عبدالحمید الخیّاط، چاپ ۱۳۷۶ق، ص ۹؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص ۶۲۷.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص:۲۳۶-۲۴۱.</ref>.