پرش به محتوا

آیا معصوم باید علم غیب داشته باشد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|اندازه=100%|')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|')
خط ۳۵: خط ۳۵:
[[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ناصر مکارم شیرازی]]]]
[[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ناصر مکارم شیرازی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://makarem.ir/main.aspx?reader=1&lid=0&mid=17238&catid=6509&pid=61859 پیام قرآن]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت‌الله '''[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]''' در کتاب ''«[http://makarem.ir/main.aspx?reader=1&lid=0&mid=17238&catid=6509&pid=61859 پیام قرآن]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«ما مى‌دانیم دایره مأموریت پیشوایان هم از نظر زمان و هم از نظر مکان بسیار گسترده بوده است. مخصوصاً در مورد رسالت [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} این مأموریت، جهانى و جاودانى است؛ یعنى هم تمام روى زمین را شامل مى‌شود و هم تمام زمان ها را تا دامنه قیامتدر بر مى گیرد. آیا کسى که مثلا استاندار استانى باشد مى تواند مأموریت خود را در آن استان بدون آگاهى از اوضاع مردم استان و امکانات منطقه و امتیازات و محرومیت هاى آنها انجام دهد؟ مسلّماً قادر نیست. با این حال چگونه پیامبرى که مبعوث به پیامبرى براى تمام مردم دنیا تا دامنه قیامت مى‌باشد ممکن است رسالت خویش را بدون آگاهى از وضع جهان تا آخرین روز مأموریتش انجام دهد؟! مسلم است که آنها از طریق علوم معمولى نمى‌توانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوایف آگاه باشند؛ پس راهى جز از طریق [[علم غیب]] به تعلیم الهى وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسان‌ها را شامل مى‌شده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگى مأموریت نیز ایجاب مى‌کند که اجمالا از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزى است که در روایات متعدد به صورت یک استدلال عقلى منعکس است و نه یک حکم تعبدّى. مثلا [[امام صادق]] {{ع}}، در حدیثى به یکى از راویان اخبار به نام عبدالعزیز الصایغ مى‌فرماید:{{عربی|اندازه=100%|«اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً [عَلى عِبَادِهِ] وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَهً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْیاً مِنْ اُمُورِهِمْ»}}؛<ref>«آیا تو فکر مى‌کنى ممکن است خداوند سرپرستى بر بندگان خود بگمارد، و خلیفه‌اى براى آن‌ها قرار دهد و چیزى از امور و اسرار آنان بر وى مکتوم باشد؟»، [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات ]]، طبق نقل بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۳۷، حدیث ۲.</ref> همین معنا به تعبیر روشن ترى در حدیث ابراهیم بن عمر آمده است که مى‌گوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:{{عربی|اندازه=100%|«مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»}}؛<ref>«کسى که گمان کند خداوند بنده‌اى را حجّت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهاى او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است»، همان، ص۱۳۹، روایت ۸.</ref> و این‌گونه است که روایات نیز حکم عقل را تأیید می‌کنند»<ref>[http://makarem.ir/main.aspx?reader=1&lid=0&mid=17238&catid=6509&pid=61859 پیام قرآن، ج۷، ص ۲۵۴]</ref>.
::::::«ما مى‌دانیم دایره مأموریت پیشوایان هم از نظر زمان و هم از نظر مکان بسیار گسترده بوده است. مخصوصاً در مورد رسالت [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامت]] [[امامان]]{{عم}} این مأموریت، جهانى و جاودانى است؛ یعنى هم تمام روى زمین را شامل مى‌شود و هم تمام زمان ها را تا دامنه قیامتدر بر مى گیرد. آیا کسى که مثلا استاندار استانى باشد مى تواند مأموریت خود را در آن استان بدون آگاهى از اوضاع مردم استان و امکانات منطقه و امتیازات و محرومیت هاى آنها انجام دهد؟ مسلّماً قادر نیست. با این حال چگونه پیامبرى که مبعوث به پیامبرى براى تمام مردم دنیا تا دامنه قیامت مى‌باشد ممکن است رسالت خویش را بدون آگاهى از وضع جهان تا آخرین روز مأموریتش انجام دهد؟! مسلم است که آنها از طریق علوم معمولى نمى‌توانستند تمام اعصار و قرون را ببینند؛ یا از تمام اقوام و طوایف آگاه باشند؛ پس راهى جز از طریق [[علم غیب]] به تعلیم الهى وجود نخواهد داشت. از این گذشته مأموریت آنها، ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون انسان‌ها را شامل مى‌شده، و قلمرو آنها تنها ظواهر نبوده است؛ این گستردگى مأموریت نیز ایجاب مى‌کند که اجمالا از اسرار درون مردم جامعه نیز آگاه باشند؛ این همان چیزى است که در روایات متعدد به صورت یک استدلال عقلى منعکس است و نه یک حکم تعبدّى. مثلا [[امام صادق]] {{ع}}، در حدیثى به یکى از راویان اخبار به نام عبدالعزیز الصایغ مى‌فرماید:{{عربی|«اَتَرى اَنَّ اللهَ اسْتَرْعى رَاعِیاً [عَلى عِبَادِهِ] وَ اسْتَخْلَفَ خَلیفَهً عَلَیْهِمْ یَحْجُبُ عَنْهُ شَیْیاً مِنْ اُمُورِهِمْ»}}؛<ref>«آیا تو فکر مى‌کنى ممکن است خداوند سرپرستى بر بندگان خود بگمارد، و خلیفه‌اى براى آن‌ها قرار دهد و چیزى از امور و اسرار آنان بر وى مکتوم باشد؟»، [[بصائر الدرجات (کتاب)|بصائر الدرجات ]]، طبق نقل بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۳۷، حدیث ۲.</ref> همین معنا به تعبیر روشن ترى در حدیث ابراهیم بن عمر آمده است که مى‌گوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود:{{عربی|«مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللهَ یَحْتَجُّ بِعَبْد فى بِلاَدِهِ ثُمَّ یَسْتُرُ عَنْهُ جَمیعَ مَا یَحْتَاجُ اِلَیهِ فَقَدْ اِفْتَرى عَلَى اللهِ»}}؛<ref>«کسى که گمان کند خداوند بنده‌اى را حجّت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام نیازهاى او را از او پنهان دارد بر خدا افترا زده است»، همان، ص۱۳۹، روایت ۸.</ref> و این‌گونه است که روایات نیز حکم عقل را تأیید می‌کنند»<ref>[http://makarem.ir/main.aspx?reader=1&lid=0&mid=17238&catid=6509&pid=61859 پیام قرآن، ج۷، ص ۲۵۴]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}