۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|') |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
:::::#ادّعای احسائی مبنی بر زندگی [[امام]]{{ع}} با بدن هورقلیایی و در عالم هورقلیا بدون پشتوانه عقلی و نقلی است و عمر طولانی [[امام مهدی|امام زمان]] با بدن مادّی و در همین دنیا نیز قابل توجیه است. | :::::#ادّعای احسائی مبنی بر زندگی [[امام]]{{ع}} با بدن هورقلیایی و در عالم هورقلیا بدون پشتوانه عقلی و نقلی است و عمر طولانی [[امام مهدی|امام زمان]] با بدن مادّی و در همین دنیا نیز قابل توجیه است. | ||
:::::#بازگشت سخن شیخ [[احمد احسائی]] به انکار حیات مادی [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است و در این صورت بین [[امام]] حیّ و [[امامان]] گذشته تفاوتی نخواهد بود؛<ref> زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.</ref> چون هیچیک بدن مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی میکنند. | :::::#بازگشت سخن شیخ [[احمد احسائی]] به انکار حیات مادی [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است و در این صورت بین [[امام]] حیّ و [[امامان]] گذشته تفاوتی نخواهد بود؛<ref> زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.</ref> چون هیچیک بدن مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی میکنند. | ||
:::::#طبق نظریه شیخ، [[امام مهدی|امام زمان]] بر روی زمین زندگی نمیکند و حال آنکه ظاهر آیات و روایات برخلاف این عقیده است، مانند روایاتی که ضرورت وجود حجت الهی را بر زمین در همه زمانها اثبات میکند و بقای زمین را بدون ایشان، غیرممکن میداند.<ref> اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.</ref> امیرالمؤمنین علی {{ع}} میفرماید:{{عربی | :::::#طبق نظریه شیخ، [[امام مهدی|امام زمان]] بر روی زمین زندگی نمیکند و حال آنکه ظاهر آیات و روایات برخلاف این عقیده است، مانند روایاتی که ضرورت وجود حجت الهی را بر زمین در همه زمانها اثبات میکند و بقای زمین را بدون ایشان، غیرممکن میداند.<ref> اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.</ref> امیرالمؤمنین علی {{ع}} میفرماید:{{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضِ مِنْ قَائِمٌ بِحُجَّةٍ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ بَاطِنٍ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ "}}<ref>آری، این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمیماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجتهای الهی و بینات او باطل نشود؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۲، ص ۵۴۵.</ref> | ||
::::::*'''اعتقاد به رکن رابع:''' اصول [[دین]] در نزد عموم شیعیان پنج اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، معاد، عدل و [[امامت]] است؛ ولی [[شیخیه]] کرمانیه معتقدند که اصول [[دین]]، [[ایمان]] به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم [[ایمان]]، یعنی شناخت [[شیعه]] کامل است که در زمان [[غیبت]]، واسطه فیض میان [[امام غایب]] و مردم است. او احکام را بیواسطه از [[امام]]{{ع}} میگیرد و به دیگران میرساند.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به اعتقاد اینان پیشوایان [[شیخیه]] یعنی احسائی و جانشینان او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که میتوانند احکام فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین دلیل، این گروه از شیخیه به اجتهاد و تقلید عقیدهای ندارند.<ref> ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.</ref> این عقیده باطل، علاوه بر انحراف در رفتار دینی بعضی از شیخیّه، بستری مناسب برای ادّعای [[علی محمد شیرازی]] پدید آورد تا اینکه مدعی بابیّت و نیابت خاصّه [[امام]] شد و پس از آن ادعا کرد که همان [[امام غایب]] است که وعده ظهورش داده شده است.<ref> در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.</ref> ولی از مسلمات مذهب [[شیعه]] این است که در زمان [[غیبت کبرا]]، باب نیابت خاصّه و ارتباط با [[امام غایب]]، بسته است<ref> در آخرین توقیع از [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. ([[غیبت]] طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی میآید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.</ref> و راه رسیدن به احکام الهی همانا رجوع به عالمان و فقیهان است و آنان بر اساس [[قرآن]] و سنّت، استنباط کرده، احکام را برای مردم بیان میکنند؛ چنانکه در توقیع شریف آمده است:{{عربی | ::::::*'''اعتقاد به رکن رابع:''' اصول [[دین]] در نزد عموم شیعیان پنج اصل [[توحید]]، [[نبوت]]، معاد، عدل و [[امامت]] است؛ ولی [[شیخیه]] کرمانیه معتقدند که اصول [[دین]]، [[ایمان]] به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم [[ایمان]]، یعنی شناخت [[شیعه]] کامل است که در زمان [[غیبت]]، واسطه فیض میان [[امام غایب]] و مردم است. او احکام را بیواسطه از [[امام]]{{ع}} میگیرد و به دیگران میرساند.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به اعتقاد اینان پیشوایان [[شیخیه]] یعنی احسائی و جانشینان او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که میتوانند احکام فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین دلیل، این گروه از شیخیه به اجتهاد و تقلید عقیدهای ندارند.<ref> ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.</ref> این عقیده باطل، علاوه بر انحراف در رفتار دینی بعضی از شیخیّه، بستری مناسب برای ادّعای [[علی محمد شیرازی]] پدید آورد تا اینکه مدعی بابیّت و نیابت خاصّه [[امام]] شد و پس از آن ادعا کرد که همان [[امام غایب]] است که وعده ظهورش داده شده است.<ref> در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.</ref> ولی از مسلمات مذهب [[شیعه]] این است که در زمان [[غیبت کبرا]]، باب نیابت خاصّه و ارتباط با [[امام غایب]]، بسته است<ref> در آخرین توقیع از [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. ([[غیبت]] طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی میآید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.</ref> و راه رسیدن به احکام الهی همانا رجوع به عالمان و فقیهان است و آنان بر اساس [[قرآن]] و سنّت، استنباط کرده، احکام را برای مردم بیان میکنند؛ چنانکه در توقیع شریف آمده است:{{عربی|" وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ "}}<ref>و اما در مسائلی که پیش میآید، به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من بر حجت خدا بر آنهایم؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.</ref> | ||
:::::*'''پیدایش بابیّت:''' پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] –از بزرگان [[شیخیه]]- یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی جانشینی او شد که با حمایت جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحلهای جدید و حسّاس در شکلگیری فرقههای انحرافی پدید آمد. سرانجام فرقهای به نام "بابیّت" شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحراف بزرگتر به نام "بهائیت" شد. | :::::*'''پیدایش بابیّت:''' پس از درگذشت [[سید کاظم رشتی]] –از بزرگان [[شیخیه]]- یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی جانشینی او شد که با حمایت جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحلهای جدید و حسّاس در شکلگیری فرقههای انحرافی پدید آمد. سرانجام فرقهای به نام "بابیّت" شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحراف بزرگتر به نام "بهائیت" شد. | ||
:::::*'''علی محمد شیرازی:''' [[علی محمد شیرازی]] معروف به "باب" که پیروانش او را "حضرت اعلی" و "نقطه اولی" میگفتند، فرزند سیّد محمد رضا بزّاز است. او تحصیلات ابتداییاش را در زادگاه خود شیراز آغاز کرد و در کودکی نزد "شیخ محمد" معروف به "شیخ عابد" که یکی از شاگردان شیخ احمد احسایی و سیّد کاظم رشتی بود<ref> تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۳ – ۶۴.</ref> به تحصیل ادبیات فارسی و عربی و آموزههای مکتب [[شیخیه]] پرداخت. وی در بوشهر، علاوه بر تجارت به به ریاضت نیز میپرداخت. گاهی در هوای گرم تابستان، از ظهر تا عصر، بر بام خانه رو به خورشید، وردهایی میخواند.<ref> تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۷.</ref> این گونه ریاضتهای غیر شرعی، تأثیر زیادی در روحیّه او گذاشت و زمینه انحراف اعتقادی او را فراهم ساخت. علی محمّد، پس از توقّف پنج ساله در بوشهر، به کربلا رفت و در مدّت توقّف خود در کربلا در زمرۀ شاگردان و مریدان [[سید کاظم رشتی]] درآمد و به تفسیر و تأویل آیات [[قرآن]] و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیّه و نیز آرای شیخ [[احمد احسایی]] آگاهی یافت<ref> أسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ – ۱۹۳.</ref> و مورد توجّه و عنایت استادش قرار گرفت. [[علی محمد شیرازی]] در سه مرحله، ابتدا مدعی بابیّت و پس از آن [[مهدویت]]، و در نهایت مدعی [[نبوت]] و رسالت شد. | :::::*'''علی محمد شیرازی:''' [[علی محمد شیرازی]] معروف به "باب" که پیروانش او را "حضرت اعلی" و "نقطه اولی" میگفتند، فرزند سیّد محمد رضا بزّاز است. او تحصیلات ابتداییاش را در زادگاه خود شیراز آغاز کرد و در کودکی نزد "شیخ محمد" معروف به "شیخ عابد" که یکی از شاگردان شیخ احمد احسایی و سیّد کاظم رشتی بود<ref> تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۳ – ۶۴.</ref> به تحصیل ادبیات فارسی و عربی و آموزههای مکتب [[شیخیه]] پرداخت. وی در بوشهر، علاوه بر تجارت به به ریاضت نیز میپرداخت. گاهی در هوای گرم تابستان، از ظهر تا عصر، بر بام خانه رو به خورشید، وردهایی میخواند.<ref> تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۷.</ref> این گونه ریاضتهای غیر شرعی، تأثیر زیادی در روحیّه او گذاشت و زمینه انحراف اعتقادی او را فراهم ساخت. علی محمّد، پس از توقّف پنج ساله در بوشهر، به کربلا رفت و در مدّت توقّف خود در کربلا در زمرۀ شاگردان و مریدان [[سید کاظم رشتی]] درآمد و به تفسیر و تأویل آیات [[قرآن]] و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیّه و نیز آرای شیخ [[احمد احسایی]] آگاهی یافت<ref> أسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ – ۱۹۳.</ref> و مورد توجّه و عنایت استادش قرار گرفت. [[علی محمد شیرازی]] در سه مرحله، ابتدا مدعی بابیّت و پس از آن [[مهدویت]]، و در نهایت مدعی [[نبوت]] و رسالت شد. | ||
:::::*'''ادعای بابیت:''' پس از انتشار خبر جانشینی [[علی محمد شیرازی]]، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از جانشینی استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت<ref> به معنای مفسر [[قرآن]] بودن است. او بخشهایی از [[قرآن کریم]] را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را «ذکر» نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.</ref> کرد، سپس با ادعای بابیت، خود را "باب" امام دوازدهم شیعیان (یعنی واسطه میان مردم و امام زمان) معرّفی نمود. او بر این اعتقاد اصرار داشت که برای پی بردن به اسرار و حقایق بزرگ و مقدّس، باید مردم به ناچار از "در" بگذرند و به حقیقت برسند؛ لذا میگفت: "مردم، باید به من [[ایمان]] آورند، تا به کمک من –که واقف به اسرار هستم- بر آن اسرار دست یابند". او غالباً، حدیث مشهور {{عربی | :::::*'''ادعای بابیت:''' پس از انتشار خبر جانشینی [[علی محمد شیرازی]]، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از جانشینی استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت<ref> به معنای مفسر [[قرآن]] بودن است. او بخشهایی از [[قرآن کریم]] را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را «ذکر» نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.</ref> کرد، سپس با ادعای بابیت، خود را "باب" امام دوازدهم شیعیان (یعنی واسطه میان مردم و امام زمان) معرّفی نمود. او بر این اعتقاد اصرار داشت که برای پی بردن به اسرار و حقایق بزرگ و مقدّس، باید مردم به ناچار از "در" بگذرند و به حقیقت برسند؛ لذا میگفت: "مردم، باید به من [[ایمان]] آورند، تا به کمک من –که واقف به اسرار هستم- بر آن اسرار دست یابند". او غالباً، حدیث مشهور {{عربی|" أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌ بَابُهَا "}} را میخواند و مقصودش این بود که همان گونه که رسیدن به شهر علم پیامبر ممکن نیست، جز به واسطه [[امام علی]]{{ع}} که باب علم [[پیامبر]] است، در این زمان نیز تنها راه دستیابی به حقایق، رجوع به اوست که باب [[امام غایب]] است.<ref> دائرة المعارف الشیعیه العامه، ج ۶، ص ۲۰.</ref> او آشکارا میگفت: "ای بندگان خدا! صدای حجت خدا و [[امام مهدی|امام زمان]] را از طرف "باب" بشنوید"<ref> احسن القصص، ذیل آیه ۵۵ سوره یوسف.</ref> نقل شده است که علی محمد به یکی از مریدانش گفت که در اذان نماز جمعه شیراز پس از شهادتهای سهگانه چنین بگوید: گواهی میدهم که "علی قبل از نبیل" باب [[امام مهدی|امام زمان]] است. <ref> «أشهد أن عليا قبل نبيل باب بقية الله»؛ (علی قبل از نبیل یعنی «علی محمد» که به حساب ابجد با «علی نبیل» برابر است)؛ که اعتراض و خشم مسلمانان را به دنبال داشت؛ تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.</ref> | ||
:::::*'''حروف حیّ:''' [[علی محمد شیرازی]] توانست در مدت پنج ماه، هجده نفر را که بیشتر آنها از شاگردان [[سید کاظم رشتی]] و شیخی مذهب بودند، با خود همراه کند. هر یک از افراد این گروه، در نقطهای به تبلیغ مسلک بابیگری پرداخته، جمعی را به آیین وی درآوردند. شیرازی به منظور قدردانی، آنان را "حروف حیّ"<ref> «حیّ» ابجد معادل عدد ۱۸ است.</ref> نامید. | :::::*'''حروف حیّ:''' [[علی محمد شیرازی]] توانست در مدت پنج ماه، هجده نفر را که بیشتر آنها از شاگردان [[سید کاظم رشتی]] و شیخی مذهب بودند، با خود همراه کند. هر یک از افراد این گروه، در نقطهای به تبلیغ مسلک بابیگری پرداخته، جمعی را به آیین وی درآوردند. شیرازی به منظور قدردانی، آنان را "حروف حیّ"<ref> «حیّ» ابجد معادل عدد ۱۸ است.</ref> نامید. | ||
:::::*'''ادّعای [[مهدویت]]:''' [[علی محمد شیرازی]]، پیش از رفتن به مکّه، خود را باب امام میخواند و دعوت خود را هم پنهانی انجام میداد؛ ولی پس از آنکه از مکه به شیراز بازگشت، هم عنوان خود را عوض و خود را مهدی موعود و همان [[امام غایب]] خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا میگفت که من همان مهدی موعودم که هزار سال است در [[انتظار]] ظهور او بودهاید. مریدان او و به ویژه شاگردان [[سید کاظم رشتی]] این ادّعای باطل او را نیز تأیید کرده، به او [[ایمان]] آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، [[سید کاظم رشتی]] بودند که پیش از وفات خود بشارت داده بود: "زود است که پس از من، [[امام غایب]]، آشکار شود و شاید [[امام غایب]] در میان شما باشد". او به پیروانش تأکید میکرد که بر یک یک شما لازم است که در شهرها بگردید و ندای [[امام غایب]] را اجابت کنید.<ref> شیخیگری، بابیگری، ص ۷۹.</ref> همزمان با ادّعای جدید باب، شاگردان [[سید کاظم رشتی]] در شهرهای مختلف به تبلیغ او پرداخته، مردم را به ظهور [[امام غایب]] بشارت میدادند. گروهی نیز ندیده و نشناخته مهدویّت شیرازی را پذیرفتند و به او ایمان آوردند؛ به ویژه که اوضاع سیاسی اجتماعی زمان قاجار و نابسامانی فراوان در آن زمان، زمینه را برای پذیرش چنین ادّعایی مهیّا کرده بود.<ref> شیخیگری، بابیگری، ص ۸۰ – ۹۰ با تلخیص و تصرف.</ref> | :::::*'''ادّعای [[مهدویت]]:''' [[علی محمد شیرازی]]، پیش از رفتن به مکّه، خود را باب امام میخواند و دعوت خود را هم پنهانی انجام میداد؛ ولی پس از آنکه از مکه به شیراز بازگشت، هم عنوان خود را عوض و خود را مهدی موعود و همان [[امام غایب]] خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا میگفت که من همان مهدی موعودم که هزار سال است در [[انتظار]] ظهور او بودهاید. مریدان او و به ویژه شاگردان [[سید کاظم رشتی]] این ادّعای باطل او را نیز تأیید کرده، به او [[ایمان]] آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، [[سید کاظم رشتی]] بودند که پیش از وفات خود بشارت داده بود: "زود است که پس از من، [[امام غایب]]، آشکار شود و شاید [[امام غایب]] در میان شما باشد". او به پیروانش تأکید میکرد که بر یک یک شما لازم است که در شهرها بگردید و ندای [[امام غایب]] را اجابت کنید.<ref> شیخیگری، بابیگری، ص ۷۹.</ref> همزمان با ادّعای جدید باب، شاگردان [[سید کاظم رشتی]] در شهرهای مختلف به تبلیغ او پرداخته، مردم را به ظهور [[امام غایب]] بشارت میدادند. گروهی نیز ندیده و نشناخته مهدویّت شیرازی را پذیرفتند و به او ایمان آوردند؛ به ویژه که اوضاع سیاسی اجتماعی زمان قاجار و نابسامانی فراوان در آن زمان، زمینه را برای پذیرش چنین ادّعایی مهیّا کرده بود.<ref> شیخیگری، بابیگری، ص ۸۰ – ۹۰ با تلخیص و تصرف.</ref> | ||
:::::*'''ادعای [[نبوت]]:''' [[علی محمّد شیرازی]]، به ادّعای "بابیّت" و "[[مهدویت]] اکتفا نکرد و انحراف و گمراهی را به حدّی راسند که مدّعی نزول کتاب و [[دین]] جدید شد و به گمان خود، احکام جاودانه اسلام را با نوشتن کتاب "بیان" نسخ کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان"، خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار معرفی کرد و عقیده داشت که با ظهورش آیی اسلام، منسوج و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است.<ref> تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰ – ۱۷۰.</ref> بدین ترتیب، [[علی محمّد شیرازی]]، هر از چند گاهی، ادعاهای خود را به ادعای مقامات بالاتری تغییر میداد و سخنان پیشین خود را برای یاران تأویل و توجیه میکرد. | :::::*'''ادعای [[نبوت]]:''' [[علی محمّد شیرازی]]، به ادّعای "بابیّت" و "[[مهدویت]] اکتفا نکرد و انحراف و گمراهی را به حدّی راسند که مدّعی نزول کتاب و [[دین]] جدید شد و به گمان خود، احکام جاودانه اسلام را با نوشتن کتاب "بیان" نسخ کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان"، خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار معرفی کرد و عقیده داشت که با ظهورش آیی اسلام، منسوج و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است.<ref> تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰ – ۱۷۰.</ref> بدین ترتیب، [[علی محمّد شیرازی]]، هر از چند گاهی، ادعاهای خود را به ادعای مقامات بالاتری تغییر میداد و سخنان پیشین خود را برای یاران تأویل و توجیه میکرد. | ||
:::::*'''واکنش علما و توبۀ باب:''' از همان ابتدا که [[علی محمد شیرازی]] ادعای بابیت کرد، علمای [[شیعه]] در برابر انحراف آشکار او موضع محکمی گرفتند که سبب دستگیری او در بوشهر و فرستادنش به شیراز گردید. وی در آنجا تنبیه شد و در برابر امام جمعه شهر، اظهار پشیمانی و توبه کرد. او در مسجد وکیل شیراز بر فراز منبر و در حضور مردم گفت: "لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند"<ref> تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۴۱.</ref>. پس از این پشیمانی و توبه، مدتی در شیراز و اصفهان تحت نظر بود و پس از آن برای محدود کردن فعالیتهای او و طرفدارانش به قلعه ماکو و سپس قلعه چهریق تبعید شد؛ ولی در تبعیدگاه، کتاب "بیان" را نوشت و ادعا کرد که بر او وحی شده است. او پس از ناتوانی در اثبات ادّعای خود، از سخنان خود اظهار پشیمانی کرد و توبه نامهای تنظیم نمود، آن را به قصد طلب بخشش، برای شاه ارسال کرد. در توبه نامه "باب" که نسخه اصلی آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران، نگهداری میگردد، خطاب به شاه قاجار نوشته شده است: اگر کلماتی که خلاف رضای خدا بود، از قلم من جاری شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال، مستغفر و تائبم حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادّعای باشد و {{عربی | :::::*'''واکنش علما و توبۀ باب:''' از همان ابتدا که [[علی محمد شیرازی]] ادعای بابیت کرد، علمای [[شیعه]] در برابر انحراف آشکار او موضع محکمی گرفتند که سبب دستگیری او در بوشهر و فرستادنش به شیراز گردید. وی در آنجا تنبیه شد و در برابر امام جمعه شهر، اظهار پشیمانی و توبه کرد. او در مسجد وکیل شیراز بر فراز منبر و در حضور مردم گفت: "لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند"<ref> تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۴۱.</ref>. پس از این پشیمانی و توبه، مدتی در شیراز و اصفهان تحت نظر بود و پس از آن برای محدود کردن فعالیتهای او و طرفدارانش به قلعه ماکو و سپس قلعه چهریق تبعید شد؛ ولی در تبعیدگاه، کتاب "بیان" را نوشت و ادعا کرد که بر او وحی شده است. او پس از ناتوانی در اثبات ادّعای خود، از سخنان خود اظهار پشیمانی کرد و توبه نامهای تنظیم نمود، آن را به قصد طلب بخشش، برای شاه ارسال کرد. در توبه نامه "باب" که نسخه اصلی آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران، نگهداری میگردد، خطاب به شاه قاجار نوشته شده است: اگر کلماتی که خلاف رضای خدا بود، از قلم من جاری شده، غرضم عصیان نبوده و در هر حال، مستغفر و تائبم حضرت او را. و این بنده را مطلق علمی نیست که منوط به ادّعای باشد و {{عربی|" أستغفر اللهَ ربّی و أتوب الیه من أن یُنسَب إلی أمرٌ "}} <ref>و طلب بخشش میکنم از پروردگارم و به سوی او توبه میکنم از اینکه امری به من نسبت داده شود</ref> و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده، دلیل بر هیچ امری نیست و مدعّی نیابت خاصّه [[امام مهدی|حضرت حجة الله]]{{ع}} را محض ادّعا مبطل<ref> این آشفتگی عبارات در کلمات باب، امری رایج و شایع بوده است.</ref> میدانم و این بنده را چنین ادّعایی نبوده و نه ادّعای دیگر.<ref> کشف الغطاء، ص ۲۰۴ – ۲۰۵.</ref> | ||
:::::*'''آشوب و فتنۀ بابیان:''' پس از دستگیری باب در اواخر سلطنت محمّد شاه قاجار، طرفداران وی اقدام به یک سری آشوب، در کشور از جمله در شهرهای مازندران، تبریز و زنجان کردند که در برخی از این حوادث عدهای کشته شده، اموالشان غارت گشت. شگفت آن که مریدان علی محمّد، در جنگهای قلعه طبرسی و زنجان، از مسلمانی دم میزدند و نماز میگزارند و از "بابیت" علی محمّد جانبداری میکردند.<ref> تخلیص تاریخ نبیل، ص ۱۶۳ و ۱۹۵.</ref> گویی، در آن هنگام، هنوز ادّعای مهدویّت و نبوّت وی به آنان نرسیده بود. | :::::*'''آشوب و فتنۀ بابیان:''' پس از دستگیری باب در اواخر سلطنت محمّد شاه قاجار، طرفداران وی اقدام به یک سری آشوب، در کشور از جمله در شهرهای مازندران، تبریز و زنجان کردند که در برخی از این حوادث عدهای کشته شده، اموالشان غارت گشت. شگفت آن که مریدان علی محمّد، در جنگهای قلعه طبرسی و زنجان، از مسلمانی دم میزدند و نماز میگزارند و از "بابیت" علی محمّد جانبداری میکردند.<ref> تخلیص تاریخ نبیل، ص ۱۶۳ و ۱۹۵.</ref> گویی، در آن هنگام، هنوز ادّعای مهدویّت و نبوّت وی به آنان نرسیده بود. | ||
:::::*'''واقعه بَدَشت:''' عدهای از بابیان مجلسی را در بدشت برپا کردند تا راههای رهانیدن باب را از قلعه ماکو بررسی کنند که حاشیههای پررنگی را به دنبال داشت. قُرّة العین<ref> نام اصلی او زرّین تاج و برادرزاده ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود. وی دارای حسن و جمال و آشنا به ادبیات و برخی علوم اسلامی و از مریدان سرسخت باب بود. او عدهای را مأمور کرد تا عموی خود ملامحمد تقی برغانی را که مخالف با شیخیه و بابیها بود کشتند. وی سرانجام بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه در سال ۱۲۶۸ قمری دستگیر و کشته شد؛ شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۱۰۸ – ۱۰۵.</ref> با دسیسه [[حسین علی نوری]] با آرایش و بدون حجاب، وارد مجلس شد و نسخ اسلام را اعلام کرد. وی به حاضران گفت: "امروز روزی است که قیود تقالید سابق شکسته شد".<ref> شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۲۷۳ – ۲۷۱.</ref> این واقعه سبب جدایی برخی بابیان فریب خورده شد، و [[حکومت]] را در برخورد با آنها جدیتر کرد. | :::::*'''واقعه بَدَشت:''' عدهای از بابیان مجلسی را در بدشت برپا کردند تا راههای رهانیدن باب را از قلعه ماکو بررسی کنند که حاشیههای پررنگی را به دنبال داشت. قُرّة العین<ref> نام اصلی او زرّین تاج و برادرزاده ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود. وی دارای حسن و جمال و آشنا به ادبیات و برخی علوم اسلامی و از مریدان سرسخت باب بود. او عدهای را مأمور کرد تا عموی خود ملامحمد تقی برغانی را که مخالف با شیخیه و بابیها بود کشتند. وی سرانجام بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه در سال ۱۲۶۸ قمری دستگیر و کشته شد؛ شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۱۰۸ – ۱۰۵.</ref> با دسیسه [[حسین علی نوری]] با آرایش و بدون حجاب، وارد مجلس شد و نسخ اسلام را اعلام کرد. وی به حاضران گفت: "امروز روزی است که قیود تقالید سابق شکسته شد".<ref> شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۲۷۳ – ۲۷۱.</ref> این واقعه سبب جدایی برخی بابیان فریب خورده شد، و [[حکومت]] را در برخورد با آنها جدیتر کرد. |