پرش به محتوا

دیدگاه اهل سنت درباره مهدویت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (حذف پیوند از عنوان منبع‌شناسی جامع مهدویت توسط ربات)
خط ۴۸: خط ۴۸:
::::::«سوء استفاده از عنوان [[مهدی]] و [[مهدویت]] در عصر عباسیان رواج گرفت؛ لکن برخی از خلفای اموی نیز با این نام مورد خطاب شاعران قرار گرفته یا حتی لقب داده شده‌اند. گروهی [[عمر بن عبدالعزیز]] را [[مهدی]] دانسته‌اند<ref>قاضی نعمانی مغربی، شرح الاخبار، ج ۳، ص ۳۵۸.</ref>. [[مسعودی]] می‌گوید: [[سلیمان بن عبدالملک]] [[مهدی]] لقب داشت‌<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۰.</ref> و جریر و فرزدق هم در شعر خود او را [[مهدی]] خطاب کرده‌اند<ref>دیوان فرزدق، ص ۲۳۹ و شرح دیوان جریر، ص ۳۲۷.</ref>. [[حارث بن سریج]] را نیز که علیه امویان در خراسان قیام کرد مدعی [[مهدویت]] دانسته‌اند<ref>حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۵.</ref>. در آستانه سقوط پادشاهی [[بنی امیه]]، فرزندان [[علی بن عبدالله بن عباس]] و دعوتگران آنان برای همراه کردن مردم با خود کاملا از عنوان [[مهدی]] بهره‌برداری کرده و مبارزه او با ظلم و ایجاد [[عدالت]] را بر خود تطبیق کرده و احادیثی نیز به نفع خود ساختند. از [[ابن عباس]] نقل کردند که [[مهدی عباسی|مهدی]] و [[منصور عباسی|منصور]] و [[سفاح عباسی|سفاح]] از ما هستند و همو گفته است که [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{عم}} گمان می‌کنند [[مهدی]] از نسل آنان است؛ اما بدانید که [[سفاح عباسی|سفاح]] و [[منصور عباسی|منصور]] و [[امام [[مهدی عباسی|مهدی]] از فرزندان من هستند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۶۳.</ref>. [[مسعودی]] می‌گوید: [[سفاح عباسی|سفاح]] ابتدا [[مهدی]] لقب داشت‌<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۲.</ref> و [[یعقوبی]] شعری آورده که در آن [[سفاح عباسی|سفاح]]، [[مهدی]] [[بنی هاشم]] خطاب شده است<ref>"انت مهدی هاشم و هداها ... (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۹۴) لقب منصور نیز ناشی از ملاحم و برداشت از القاب مهدی است. در این باره ر.ک: عمر فاروق، بحوث فی التاریخ العباسی، ص ۲۰۳.</ref>. هنگامی که مردم با [[سفاح عباسی|سفاح]] بیعت کردند عمویش [[داوود بن علی]] بر منبر گفت: خلافت در دست ماست تا آن را به [[حضرت عیسی|عیسی بن مریم]] تسلیم کنیم‌ <ref>تاریخ طبری، ج ۷، ص ۴۲۸.</ref> و آن‌گاه که عمر [[سفاح عباسی|سفاح]] رو به پایان بود و از فتح سند و آفریقا خبردار شد گفت: شنیده‌ام وقتی سند و آفریقا گشوده شود [[قائم آل محمد]] {{صل}} خواهد مرد<ref>بلاذری، همان، ص ۲۳۷.</ref>. این از موارد نادری است که کلمه [[قائم آل محمد]] {{صل}} بر غیر از [[امام مهدی|امام دوازدهم]] [[شیعیان]] اطلاق شده است. جالب‌تر آن‌که در روایات [[ملاحم]] و گاه آن‌چه به عنوان [[علائم ظهور]] رواج داده‌ می‌شود، می‌خوانیم که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرمود: در [[آخر الزمان]] و هنگام آشکار شدن فتنه‌ها، مردی از [[اهل بیت]] من خروج می‌کند که به او سفاح گفته می‌شود<ref>ابن حماد، الفتن، ص ۲۵۵، ح ۹۹۹؛ ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص ۳۲۵؛ معجم احادیث المهدی، ج ۱، ص ۹۷ و عبد العلیم بستوی، الموسوعة فی احادیث المهدی الضعیفة و الموضوعه، ص ۲۶۸. سفاح در این روایات به معنای بخشنده است؛ چنان‌‌که لقب دادن اولین خلیفه عباسی نیز به همین دلیل بود. اما آن‌‌که به دلیل خون‌‌ریزی و کشتار فراوان بنی امیه، سفاح نامیده شد، عبد اللّه بن علی عموی سفاح و منصور است (ر.ک: عمر فاروق، همان، ص ۲۰۳).</ref>. [[ابو دلامه]] شاعر در شعری خطاب به [[ابو مسلم]] گفته است: "آیا قصد خیانت در دولت [[امام مهدی|مهدی]] را داشتی؟!"<ref>"افی دولة المهدی حاولت غدرة" (اخبار الدولة العباسیة، ص ۲۵۶).</ref>. لقب [[مهدی]] برای سومین خلیفه عباسیان نیاز به توضیح ندارد و گویا برای همو بود که سخن [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]: "مهدی هم نام و هم کنیه من است" یا "نامش نام من و نام پدرش نام فرزند من است" را این‌گونه تحریف کردند که "نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است"<ref>ممکن است شباهت دو روایت: ‌‌"اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابنی" و "اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی" باعث تصحیف شده باشد.</ref>. چون نام و نسب این مهدی "محمد بن عبدالله" بود. شاید هم بنی حسن آن را برای [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] [[نفس زکیه]] ساختند. درباره پنجمین خلیفه عباسی هم تعبیر [[مهدی]] آمده و ابو العتاهیه خطاب به هارون الرشید گفته است: "برای تو دو اسم وجود دارد که از رشد و هدایت گرفته شده‌اند: یکی رشید و دیگری [[مهدی]]"<ref>"لک اسمان شقّا من رشاد و من هدی/ فانت الذی تدعی رشیدا و مهدیا" (مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۳۳۰).</ref>. از خلفا که بگذریم ادعاهایی درباره زنده بودن و [[مهدویت]] افراد دیگر وجود دارد، مانند ادعای راوندیه درباره [[ابو مسلم خراسانی]]‌<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص ۴۷.</ref> یا ادعای مردی از بادیه در سال ۳۰۲ ق و [[حسین بن منصور حلاج]] در سال ۳۰۹ ق<ref>تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۴۹ و ۲۱۹.</ref>»<ref>[[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]؛ [[تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور (کتاب)|تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور]]، ص ۶۹- ۷۱.</ref>.
::::::«سوء استفاده از عنوان [[مهدی]] و [[مهدویت]] در عصر عباسیان رواج گرفت؛ لکن برخی از خلفای اموی نیز با این نام مورد خطاب شاعران قرار گرفته یا حتی لقب داده شده‌اند. گروهی [[عمر بن عبدالعزیز]] را [[مهدی]] دانسته‌اند<ref>قاضی نعمانی مغربی، شرح الاخبار، ج ۳، ص ۳۵۸.</ref>. [[مسعودی]] می‌گوید: [[سلیمان بن عبدالملک]] [[مهدی]] لقب داشت‌<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۰.</ref> و جریر و فرزدق هم در شعر خود او را [[مهدی]] خطاب کرده‌اند<ref>دیوان فرزدق، ص ۲۳۹ و شرح دیوان جریر، ص ۳۲۷.</ref>. [[حارث بن سریج]] را نیز که علیه امویان در خراسان قیام کرد مدعی [[مهدویت]] دانسته‌اند<ref>حسن ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۵.</ref>. در آستانه سقوط پادشاهی [[بنی امیه]]، فرزندان [[علی بن عبدالله بن عباس]] و دعوتگران آنان برای همراه کردن مردم با خود کاملا از عنوان [[مهدی]] بهره‌برداری کرده و مبارزه او با ظلم و ایجاد [[عدالت]] را بر خود تطبیق کرده و احادیثی نیز به نفع خود ساختند. از [[ابن عباس]] نقل کردند که [[مهدی عباسی|مهدی]] و [[منصور عباسی|منصور]] و [[سفاح عباسی|سفاح]] از ما هستند و همو گفته است که [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{عم}} گمان می‌کنند [[مهدی]] از نسل آنان است؛ اما بدانید که [[سفاح عباسی|سفاح]] و [[منصور عباسی|منصور]] و [[امام [[مهدی عباسی|مهدی]] از فرزندان من هستند<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج ۴، ص ۶۳.</ref>. [[مسعودی]] می‌گوید: [[سفاح عباسی|سفاح]] ابتدا [[مهدی]] لقب داشت‌<ref>التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۲.</ref> و [[یعقوبی]] شعری آورده که در آن [[سفاح عباسی|سفاح]]، [[مهدی]] [[بنی هاشم]] خطاب شده است<ref>"انت مهدی هاشم و هداها ... (تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۹۴) لقب منصور نیز ناشی از ملاحم و برداشت از القاب مهدی است. در این باره ر.ک: عمر فاروق، بحوث فی التاریخ العباسی، ص ۲۰۳.</ref>. هنگامی که مردم با [[سفاح عباسی|سفاح]] بیعت کردند عمویش [[داوود بن علی]] بر منبر گفت: خلافت در دست ماست تا آن را به [[حضرت عیسی|عیسی بن مریم]] تسلیم کنیم‌ <ref>تاریخ طبری، ج ۷، ص ۴۲۸.</ref> و آن‌گاه که عمر [[سفاح عباسی|سفاح]] رو به پایان بود و از فتح سند و آفریقا خبردار شد گفت: شنیده‌ام وقتی سند و آفریقا گشوده شود [[قائم آل محمد]] {{صل}} خواهد مرد<ref>بلاذری، همان، ص ۲۳۷.</ref>. این از موارد نادری است که کلمه [[قائم آل محمد]] {{صل}} بر غیر از [[امام مهدی|امام دوازدهم]] [[شیعیان]] اطلاق شده است. جالب‌تر آن‌که در روایات [[ملاحم]] و گاه آن‌چه به عنوان [[علائم ظهور]] رواج داده‌ می‌شود، می‌خوانیم که [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرمود: در [[آخر الزمان]] و هنگام آشکار شدن فتنه‌ها، مردی از [[اهل بیت]] من خروج می‌کند که به او سفاح گفته می‌شود<ref>ابن حماد، الفتن، ص ۲۵۵، ح ۹۹۹؛ ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص ۳۲۵؛ معجم احادیث المهدی، ج ۱، ص ۹۷ و عبد العلیم بستوی، الموسوعة فی احادیث المهدی الضعیفة و الموضوعه، ص ۲۶۸. سفاح در این روایات به معنای بخشنده است؛ چنان‌‌که لقب دادن اولین خلیفه عباسی نیز به همین دلیل بود. اما آن‌‌که به دلیل خون‌‌ریزی و کشتار فراوان بنی امیه، سفاح نامیده شد، عبد اللّه بن علی عموی سفاح و منصور است (ر.ک: عمر فاروق، همان، ص ۲۰۳).</ref>. [[ابو دلامه]] شاعر در شعری خطاب به [[ابو مسلم]] گفته است: "آیا قصد خیانت در دولت [[امام مهدی|مهدی]] را داشتی؟!"<ref>"افی دولة المهدی حاولت غدرة" (اخبار الدولة العباسیة، ص ۲۵۶).</ref>. لقب [[مهدی]] برای سومین خلیفه عباسیان نیاز به توضیح ندارد و گویا برای همو بود که سخن [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]: "مهدی هم نام و هم کنیه من است" یا "نامش نام من و نام پدرش نام فرزند من است" را این‌گونه تحریف کردند که "نامش نام من و نام پدرش نام پدر من است"<ref>ممکن است شباهت دو روایت: ‌‌"اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابنی" و "اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی" باعث تصحیف شده باشد.</ref>. چون نام و نسب این مهدی "محمد بن عبدالله" بود. شاید هم بنی حسن آن را برای [[محمد بن عبدالله بن حسن|محمد بن عبدالله]] [[نفس زکیه]] ساختند. درباره پنجمین خلیفه عباسی هم تعبیر [[مهدی]] آمده و ابو العتاهیه خطاب به هارون الرشید گفته است: "برای تو دو اسم وجود دارد که از رشد و هدایت گرفته شده‌اند: یکی رشید و دیگری [[مهدی]]"<ref>"لک اسمان شقّا من رشاد و من هدی/ فانت الذی تدعی رشیدا و مهدیا" (مسعودی، مروج الذهب، ج ۱، ص ۳۳۰).</ref>. از خلفا که بگذریم ادعاهایی درباره زنده بودن و [[مهدویت]] افراد دیگر وجود دارد، مانند ادعای راوندیه درباره [[ابو مسلم خراسانی]]‌<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص ۴۷.</ref> یا ادعای مردی از بادیه در سال ۳۰۲ ق و [[حسین بن منصور حلاج]] در سال ۳۰۹ ق<ref>تاریخ طبری، ج ۱۱، ص ۴۹ و ۲۱۹.</ref>»<ref>[[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]؛ [[تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور (کتاب)|تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور]]، ص ۶۹- ۷۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن۲. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}}
{{جمع شدن|۲. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}}
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[مجتبی تونه‌ای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در این‌باره گفته است:
۷۳٬۳۴۳

ویرایش