پرش به محتوا

تفویض: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۱ مهٔ ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - ' الاهی ' به ' الهی '
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|')
جز (جایگزینی متن - ' الاهی ' به ' الهی ')
خط ۱۹: خط ۱۹:
*معنای دیگر تفویض در احادیث، واگذار کردن اموری چون خلقت جهان و روزی دادن و میراندن و زنده کردن مخلوقات به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۹.</ref>. در باره این معنا گفته‌اند که نسبت دادن چنین افعالی به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} می‌تواند دو وجه داشته باشد: یکی اینکه آنان این امور را به اراده و قدرت خود انجام بدهند، که این تفسیر نادرست است و قائلان به آن مشرک خوانده شده‌اند <ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۱۲۴؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۱۹۸؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۵، ص ۱۲؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله، بخش کلام.</ref> و دیگر آنکه فاعل این امور خدا باشد و به نحوی مقارنِ اراده ایشان عمل کند. در این صورت می‌توان این نوع تفویض را پذیرفت<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۸.</ref>.
*معنای دیگر تفویض در احادیث، واگذار کردن اموری چون خلقت جهان و روزی دادن و میراندن و زنده کردن مخلوقات به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۹.</ref>. در باره این معنا گفته‌اند که نسبت دادن چنین افعالی به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} می‌تواند دو وجه داشته باشد: یکی اینکه آنان این امور را به اراده و قدرت خود انجام بدهند، که این تفسیر نادرست است و قائلان به آن مشرک خوانده شده‌اند <ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۱۲۴؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۱۹۸؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۵، ص ۱۲؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله، بخش کلام.</ref> و دیگر آنکه فاعل این امور خدا باشد و به نحوی مقارنِ اراده ایشان عمل کند. در این صورت می‌توان این نوع تفویض را پذیرفت<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۸.</ref>.
*علاوه بر اینها، چند معنا برای تفویض در احادیث ذکر کرده‌اند که ناظر به واگذاری امور مختلف به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است، از جمله واگذاری امر تعلیم و تأدیب مردم و فرمان دادن مردم به اطاعت از ایشان، واگذاری بیان علوم و احکام دین بنا به صلاحدید خود یا گزینش روش [[تقیه]]، اختیار ایشان در اینکه بنا به مصالح خود گاه بر اساس ظاهر شریعت حکم کنند و گاه مطابق علم خود حقیقت احکام را بیان نمایند، و اختیار اعطای انفال و خمس و مانند اینها بنا به اراده خود<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۹ـ۳۵۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*علاوه بر اینها، چند معنا برای تفویض در احادیث ذکر کرده‌اند که ناظر به واگذاری امور مختلف به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است، از جمله واگذاری امر تعلیم و تأدیب مردم و فرمان دادن مردم به اطاعت از ایشان، واگذاری بیان علوم و احکام دین بنا به صلاحدید خود یا گزینش روش [[تقیه]]، اختیار ایشان در اینکه بنا به مصالح خود گاه بر اساس ظاهر شریعت حکم کنند و گاه مطابق علم خود حقیقت احکام را بیان نمایند، و اختیار اعطای انفال و خمس و مانند اینها بنا به اراده خود<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۹ـ۳۵۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در احادیث، تفویض تشریعی خدا به انسانهاست، به این معنا که خداوند انسانها را در تکالیف و اعمالی که باید انجام دهند یا ترک کنند، به خودشان واگذار کرده و در واقع تکلیف را از آنان برداشته است. این معنای تفویض در احادیث نفی شده است. در حدیثی از [[امام صادق]]{{ع}}، وجود اوامر و نواهی دلیلی بر تفویض نشدن اعمال به انسانها ذکر شده است<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی،  ج ۱، ص ۱۵۹؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref>. همچنین تفویض در احادیث به معنای تفویض تکوینی افعال از سوی خدا به انسانها آمده است، به این معنا که خداوند قدرت انجام دادن کارها را به انسانها واگذار کرده و خود از این قدرت رفع ید کرده است و در نتیجه نسبت به آن مالکیتی ندارد و بر افعال صادر شده از آن قدرت، قادر نیست. بر این اساس، هر چند انسانها اصل توانایی انجام دادن افعال را از خدا گرفته‌اند، پس از گرفتن آن، در افعال خود مستقل‌اند و اراده و تقدیر الاهی در این افعال مداخله ندارد. این معنا از تفویض، در مقابل جبر قرار می‌گیرد که بر اساس آن انسان فاقد قدرت برای افعال خود است و همه افعال وی منتسب به خداست. لازمه این معنا از تفویض، استقلال انسان در افعال اختیاری و نفی قضا و قدر در این افعال و عجز و ضعف خداست، چنانکه در احادیثی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} این معنا ذکر و صریحاً رد و نفی شده است<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۵۷ ش، ص ۳۵۹ـ ۳۶۰، ۳۶۳؛ همو، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۱۴۴؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۵، ص ۱۷؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در احادیث، تفویض تشریعی خدا به انسانهاست، به این معنا که خداوند انسانها را در تکالیف و اعمالی که باید انجام دهند یا ترک کنند، به خودشان واگذار کرده و در واقع تکلیف را از آنان برداشته است. این معنای تفویض در احادیث نفی شده است. در حدیثی از [[امام صادق]]{{ع}}، وجود اوامر و نواهی دلیلی بر تفویض نشدن اعمال به انسانها ذکر شده است<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی،  ج ۱، ص ۱۵۹؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref>. همچنین تفویض در احادیث به معنای تفویض تکوینی افعال از سوی خدا به انسانها آمده است، به این معنا که خداوند قدرت انجام دادن کارها را به انسانها واگذار کرده و خود از این قدرت رفع ید کرده است و در نتیجه نسبت به آن مالکیتی ندارد و بر افعال صادر شده از آن قدرت، قادر نیست. بر این اساس، هر چند انسانها اصل توانایی انجام دادن افعال را از خدا گرفته‌اند، پس از گرفتن آن، در افعال خود مستقل‌اند و اراده و تقدیر الهی در این افعال مداخله ندارد. این معنا از تفویض، در مقابل جبر قرار می‌گیرد که بر اساس آن انسان فاقد قدرت برای افعال خود است و همه افعال وی منتسب به خداست. لازمه این معنا از تفویض، استقلال انسان در افعال اختیاری و نفی قضا و قدر در این افعال و عجز و ضعف خداست، چنانکه در احادیثی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} این معنا ذکر و صریحاً رد و نفی شده است<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۵۷ ش، ص ۳۵۹ـ ۳۶۰، ۳۶۳؛ همو، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۱۴۴؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۵، ص ۱۷؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
==تفویض در کلام==
==تفویض در کلام==
*متکلمان در بحث از تفویض به معنای مذکور در احادیث، از جمله به مباحث تفویض تشریعی و تفویض خلق و رزق به [[ائمه]]{{عم}} و تفویض تکوینی، نظر داشته‌اند. گذشته از این، تفویض را به معنای دیگری آورده‌اند که در احادیث به کار نرفته، یعنی تفویضی که در مورد صفات خبریه مطرح است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*متکلمان در بحث از تفویض به معنای مذکور در احادیث، از جمله به مباحث تفویض تشریعی و تفویض خلق و رزق به [[ائمه]]{{عم}} و تفویض تکوینی، نظر داشته‌اند. گذشته از این، تفویض را به معنای دیگری آورده‌اند که در احادیث به کار نرفته، یعنی تفویضی که در مورد صفات خبریه مطرح است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
خط ۲۵: خط ۲۵:
*دیگر صورت تفویضِ تشریعی این است که انسانها تکالیفی دارند، اما تعیین آنها برعهده خودشان است و خود می‌توانند به کمک عقل خویش، حُسن و قبح و مصالح و مفاسد همه افعال را دریابند و نیازی به شرایع و احکام دینی ندارند. [[محمد بن زکریای رازی]] بدین معنا قائل بوده است <ref>محمد بن زکریا رازی ، رسائل فلسفیّة ، ج ۱، چاپ پل کراوس : مناظرات بین ابی حاتم الرازی و ابی بکر الرازی، ج ۱، ص ۲۹۱ـ۳۱۶.</ref>. وی با وجود اعتقاد به [[توحید]] و [[معاد]]، [[نبوت]] را انکار کرده است <ref>عبدالرحمان بدوی ، «محمدبن زکریا رازی »، ترجمة نصراللّه پورجوادی، در تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، ص ۶۲۷ـ۶۲۹.</ref>. [[ابن بابویه]] به این صورت از تفویض تشریعی اشاره کرده است <ref>ابن بابویه، التوحید، ص ۳۶۰ـ۳۶۱؛ مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۲۹.</ref>. [[شیخ طبرسی]] نیز به تفویض تشریعی اشاره دارد<ref>احمد بن علی طبرسی ، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*دیگر صورت تفویضِ تشریعی این است که انسانها تکالیفی دارند، اما تعیین آنها برعهده خودشان است و خود می‌توانند به کمک عقل خویش، حُسن و قبح و مصالح و مفاسد همه افعال را دریابند و نیازی به شرایع و احکام دینی ندارند. [[محمد بن زکریای رازی]] بدین معنا قائل بوده است <ref>محمد بن زکریا رازی ، رسائل فلسفیّة ، ج ۱، چاپ پل کراوس : مناظرات بین ابی حاتم الرازی و ابی بکر الرازی، ج ۱، ص ۲۹۱ـ۳۱۶.</ref>. وی با وجود اعتقاد به [[توحید]] و [[معاد]]، [[نبوت]] را انکار کرده است <ref>عبدالرحمان بدوی ، «محمدبن زکریا رازی »، ترجمة نصراللّه پورجوادی، در تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، ص ۶۲۷ـ۶۲۹.</ref>. [[ابن بابویه]] به این صورت از تفویض تشریعی اشاره کرده است <ref>ابن بابویه، التوحید، ص ۳۶۰ـ۳۶۱؛ مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۲۹.</ref>. [[شیخ طبرسی]] نیز به تفویض تشریعی اشاره دارد<ref>احمد بن علی طبرسی ، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دوم تفویض در کلام را می‌توان در سخنان [[شیخ مفید]] یافت. وی از تفویض به معنای واگذاری امر خلق و رزق به [[ائمه]]{{عم}} سخن گفته و مُفَوِّضه را گروهی از غُلات دانسته است که ائمه را حادث و مخلوق می‌دانند و با اینحال، آفرینش و روزی دادن را به ایشان نسبت می‌دهند<ref> مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۱۳۳.</ref>. [[شیخ طوسی]]<ref>تمهید الاصول فی علم الکلام ، شیخ مفید، تمهید، ص ۲۷.</ref> نیز به این معنای تفویض اشاره کرده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دوم تفویض در کلام را می‌توان در سخنان [[شیخ مفید]] یافت. وی از تفویض به معنای واگذاری امر خلق و رزق به [[ائمه]]{{عم}} سخن گفته و مُفَوِّضه را گروهی از غُلات دانسته است که ائمه را حادث و مخلوق می‌دانند و با اینحال، آفرینش و روزی دادن را به ایشان نسبت می‌دهند<ref> مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۱۳۳.</ref>. [[شیخ طوسی]]<ref>تمهید الاصول فی علم الکلام ، شیخ مفید، تمهید، ص ۲۷.</ref> نیز به این معنای تفویض اشاره کرده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در علم کلام، نظریه‌ای است که در مقابل نظریه جبر قرار دارد و بر اساس آن، خداوند قدرت انجام دادن کارها را به انسانها واگذار کرده است و خود بر این افعال قادر نیست و دخالتی در آنها ندارد. بر اساس این نظریه، قضا و قدر الاهی در افعال اختیاری انسان نفی می شود. همانطور که در بحث از دو معنای نخست تفویض در علم کلام گفته شد، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]]، تفویض مطرح شده در احادیث را بر دو معنای پیشگفته منطبق کرده‌اند. بنابراین، مسئله مهم این است که بدانیم مفوّضه به معنای سوم چه کسانی هستند. در تاریخ فِرَق و مذاهب اسلامی و کلامی، دو گروه به نام مفوّضه خوانده شده‌اند: قَدَریانِ نخستین یا مرجئة قدریه، و معتزله. مَعبَد جُهَنی، غَیلان دمشقی، محمد بن شبیب، ابن شمر و صالحی از قدریان نخستین بوده‌اند <ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۱۹؛ شهرستانی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۹، ص ۴۲ـ۴۳؛ حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی، ص ۲۹.</ref> آنچه به طور قطع می‌توان به قدریان نخستین نسبت داد، انکار جبر است <ref>قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی، ج ۸، ص ۴.</ref>، اما برخی مورخان علم کلام، انکار قضا و قدر الاهی در افعال اختیاری انسان را به این گروه نسبت داده‌اند<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۲۰؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ۱، ص ۴۹؛ محمد ابوزهرة ، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref>. عقیده به تفویض را می توان به معتزله نیز نسبت داد، اما متکلمان امامیه معمولاً در بحث جبر و تفویض، معتزله را هم رأی امامیه معرفی می‌کنند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، ۱۴۰۷ ب، ص ۱۰۱؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت،  ش، ص ۱۱۰؛ الف، ص ۳۰۸؛ مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۲۷؛ ابن مخدوم حسینی ، مفتاح الباب ، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۱۵۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در علم کلام، نظریه‌ای است که در مقابل نظریه جبر قرار دارد و بر اساس آن، خداوند قدرت انجام دادن کارها را به انسانها واگذار کرده است و خود بر این افعال قادر نیست و دخالتی در آنها ندارد. بر اساس این نظریه، قضا و قدر الهی در افعال اختیاری انسان نفی می شود. همانطور که در بحث از دو معنای نخست تفویض در علم کلام گفته شد، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]]، تفویض مطرح شده در احادیث را بر دو معنای پیشگفته منطبق کرده‌اند. بنابراین، مسئله مهم این است که بدانیم مفوّضه به معنای سوم چه کسانی هستند. در تاریخ فِرَق و مذاهب اسلامی و کلامی، دو گروه به نام مفوّضه خوانده شده‌اند: قَدَریانِ نخستین یا مرجئة قدریه، و معتزله. مَعبَد جُهَنی، غَیلان دمشقی، محمد بن شبیب، ابن شمر و صالحی از قدریان نخستین بوده‌اند <ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۱۹؛ شهرستانی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۹، ص ۴۲ـ۴۳؛ حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی، ص ۲۹.</ref> آنچه به طور قطع می‌توان به قدریان نخستین نسبت داد، انکار جبر است <ref>قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی، ج ۸، ص ۴.</ref>، اما برخی مورخان علم کلام، انکار قضا و قدر الهی در افعال اختیاری انسان را به این گروه نسبت داده‌اند<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۲۰؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ۱، ص ۴۹؛ محمد ابوزهرة ، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref>. عقیده به تفویض را می توان به معتزله نیز نسبت داد، اما متکلمان امامیه معمولاً در بحث جبر و تفویض، معتزله را هم رأی امامیه معرفی می‌کنند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، ۱۴۰۷ ب، ص ۱۰۱؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت،  ش، ص ۱۱۰؛ الف، ص ۳۰۸؛ مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۲۷؛ ابن مخدوم حسینی ، مفتاح الباب ، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۱۵۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*یکی از مباحثی که می‌توان بر اساس رأی معتزله، مفوّضه بودن آنان را اثبات کرد، مسئلة قادر بودن خدا بر مقدور عبد است. اشعری در مقالات الاسلامیین می گوید که معتزله تعلق دو قدرت بر مقدور واحد را محال می دانند و ازینرو بر آن اند که خداوند بر مقدور انسان قادر نیست؛ البته بجز شَحّام، که خدا را بر مقدورات انسان قادر می داند و بر آن است که حرکت واحد می تواند هم مقدور خدا باشد هم مقدور انسان <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین،  ص ۱۹۹.</ref>. معتزله، بجز شحّام، بر دو دسته اند: بسیاری از معتزله، از جمله جُبّائی، معتقدند که خدا بر جنس فعلی که انسان را بر آن قادر ساخته، مانند حرکت و سکون، قدرت دارد، اما معتزله بغداد بر آن‌اند که خدا بر مقدور انسان و جنس مقدور او قادر نیست <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ حسن بن یوسف علامه حلّی ، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص ۸۸، ۹۱.</ref>. [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] فصلی مستقل و مبسوط از کتاب المغنی را به بحث "فی استحالة مقدورٍ لِقادِرَیْن اولقدرتَیْن" اختصاص داده و دلایل متعددی بر آن اقامه کرده است. او حتی تعلق دو قدرتی را که از آنِ قادر واحد باشد، بر مقدور واحد محال می‌داند <ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج ۸، ص ۱۰۹ـ۱۶۱؛ نیز رجوع کنید به المحیط بالتکلیف، ص ۳۵۶ـ۳۶۶؛ ، شرح الاصول، ص ۳۷۵ـ ۳۷۶.</ref>. لازمه این نظریه معتزله که خداوند را بر مقدور انسان قادر نمی‌دانند، این است که خداوند اختیار مقدورات را به گونه‌ای به انسان واگذار کرده است که سلطنت خداوند را از مقدور انسان نفی می‌کند و عجز او را در موارد فعل اختیاری انسان اثبات می‌کند و این مطلب همان تفویض مورد بحث است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*یکی از مباحثی که می‌توان بر اساس رأی معتزله، مفوّضه بودن آنان را اثبات کرد، مسئلة قادر بودن خدا بر مقدور عبد است. اشعری در مقالات الاسلامیین می گوید که معتزله تعلق دو قدرت بر مقدور واحد را محال می دانند و ازینرو بر آن اند که خداوند بر مقدور انسان قادر نیست؛ البته بجز شَحّام، که خدا را بر مقدورات انسان قادر می داند و بر آن است که حرکت واحد می تواند هم مقدور خدا باشد هم مقدور انسان <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین،  ص ۱۹۹.</ref>. معتزله، بجز شحّام، بر دو دسته اند: بسیاری از معتزله، از جمله جُبّائی، معتقدند که خدا بر جنس فعلی که انسان را بر آن قادر ساخته، مانند حرکت و سکون، قدرت دارد، اما معتزله بغداد بر آن‌اند که خدا بر مقدور انسان و جنس مقدور او قادر نیست <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ حسن بن یوسف علامه حلّی ، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص ۸۸، ۹۱.</ref>. [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] فصلی مستقل و مبسوط از کتاب المغنی را به بحث "فی استحالة مقدورٍ لِقادِرَیْن اولقدرتَیْن" اختصاص داده و دلایل متعددی بر آن اقامه کرده است. او حتی تعلق دو قدرتی را که از آنِ قادر واحد باشد، بر مقدور واحد محال می‌داند <ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج ۸، ص ۱۰۹ـ۱۶۱؛ نیز رجوع کنید به المحیط بالتکلیف، ص ۳۵۶ـ۳۶۶؛ ، شرح الاصول، ص ۳۷۵ـ ۳۷۶.</ref>. لازمه این نظریه معتزله که خداوند را بر مقدور انسان قادر نمی‌دانند، این است که خداوند اختیار مقدورات را به گونه‌ای به انسان واگذار کرده است که سلطنت خداوند را از مقدور انسان نفی می‌کند و عجز او را در موارد فعل اختیاری انسان اثبات می‌کند و این مطلب همان تفویض مورد بحث است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[فضل بن شاذان]] <ref>ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.</ref> و [[بغدادی]]<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.</ref> و [[شهرستانی]] گفته‌اند که معتزله قضا و قدر الاهی را در افعال انسان نفی کرده‌اند. همچنین بنا به گزارش شهرستانی، نظّام معتزلی معتقد بوده است که خدا نسبت به گناهان انسانها قادر نیست و [[ابو علی جبّائی]] و [[ابوهاشم جبّائی]] بر این عقیده بوده‌اند که انسان، خالقِ افعال خویش است و در آنها استقلال دارد. عقیده معتزله به مستقل بودن انسان در افعال و نیز نفی قضا و قدر الاهی در افعال انسان، می‌تواند دلیلی بر مفوّضه بودن آنان باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[فضل بن شاذان]] <ref>ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.</ref> و [[بغدادی]]<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.</ref> و [[شهرستانی]] گفته‌اند که معتزله قضا و قدر الهی را در افعال انسان نفی کرده‌اند. همچنین بنا به گزارش شهرستانی، نظّام معتزلی معتقد بوده است که خدا نسبت به گناهان انسانها قادر نیست و [[ابو علی جبّائی]] و [[ابوهاشم جبّائی]] بر این عقیده بوده‌اند که انسان، خالقِ افعال خویش است و در آنها استقلال دارد. عقیده معتزله به مستقل بودن انسان در افعال و نیز نفی قضا و قدر الهی در افعال انسان، می‌تواند دلیلی بر مفوّضه بودن آنان باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در کلام، به مسئلة صفات خبریه باز می گردد. صفات خبریه آن دسته از صفات الاهی است که در آیات و اَخبار آمده و برخلاف صفات ذاتیه، عقل به خودی خود، آنها را برای خدا اثبات نمی کند، مانند وجود دست و پا و صورت برای خدا. در بارة اینگونه صفات در میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و یکی از نظریات، نظریة تفویض است که برخی از اهل حدیث و نیز ماتُریدیه به آن قائل اند. آنان ضمن نسبت دادن صفات خبریه به خداوند، از هرگونه اظهارنظر در بارة مُفاد و مفهوم این صفات خودداری، و معنای آنها را به خدا تفویض می کنند. پاسخ مالک بن اَنَس به پرسشی در بارة چگونگی استوای خدا بر عرش، نشان دهندة این دیدگاه است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۸۵.</ref>. ماتریدی نیز در بحث از استوای خدا بر عرش با تأکید بر نفی تشبیه و لزوم ایمان به آنچه در قرآن آمده، نوشته است که در تأویل این آیه نمی توان شی ء مراد از آن را تعیین کرد، زیرا علم ما از دستیابی بدان قاصر است؛ پس به آنچه خداوند از آن قصد کرده، [[ایمان]] می‌آوریم، همانگونه که به مواردی مانند رؤیت آنگونه که در قرآن آمده است، [[ایمان]] می‌آوریم. به نظر ماتریدی باید از یک سو تشبیه را نفی کرد و از سوی دیگر به اصل مطلبی که در نقل آمده است، [[ایمان]] آورد و معنا و تفسیر مطلب را به خدا واگذار کرد. به اعتقاد وی این امر در هر جا که [[قرآن]] چیزی را اثبات کرده، مثل رؤیت خدا، جاری است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در کلام، به مسئلة صفات خبریه باز می گردد. صفات خبریه آن دسته از صفات الهی است که در آیات و اَخبار آمده و برخلاف صفات ذاتیه، عقل به خودی خود، آنها را برای خدا اثبات نمی کند، مانند وجود دست و پا و صورت برای خدا. در بارة اینگونه صفات در میان متکلمان اختلاف نظر وجود دارد و یکی از نظریات، نظریة تفویض است که برخی از اهل حدیث و نیز ماتُریدیه به آن قائل اند. آنان ضمن نسبت دادن صفات خبریه به خداوند، از هرگونه اظهارنظر در بارة مُفاد و مفهوم این صفات خودداری، و معنای آنها را به خدا تفویض می کنند. پاسخ مالک بن اَنَس به پرسشی در بارة چگونگی استوای خدا بر عرش، نشان دهندة این دیدگاه است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۸۵.</ref>. ماتریدی نیز در بحث از استوای خدا بر عرش با تأکید بر نفی تشبیه و لزوم ایمان به آنچه در قرآن آمده، نوشته است که در تأویل این آیه نمی توان شی ء مراد از آن را تعیین کرد، زیرا علم ما از دستیابی بدان قاصر است؛ پس به آنچه خداوند از آن قصد کرده، [[ایمان]] می‌آوریم، همانگونه که به مواردی مانند رؤیت آنگونه که در قرآن آمده است، [[ایمان]] می‌آوریم. به نظر ماتریدی باید از یک سو تشبیه را نفی کرد و از سوی دیگر به اصل مطلبی که در نقل آمده است، [[ایمان]] آورد و معنا و تفسیر مطلب را به خدا واگذار کرد. به اعتقاد وی این امر در هر جا که [[قرآن]] چیزی را اثبات کرده، مثل رؤیت خدا، جاری است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
==تفویض در عرفان==
==تفویض در عرفان==
*تفویض نزد عارفان، ترکِ اختیار و واگذاشتن کار خود به خداوند، و مقدمة "رضا"ست<ref>عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۶، ۳۳۴؛ محمدبن حسین سلمی ، طبقات الصوفیة، ص ۱۷۴، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش، ج ۲، ص ۲۷۹.</ref> و با "تسلیم" و "توکل" قرابت دارد. این اصطلاح از آیه ۴۴ سورة مؤمن گرفته شده است:{{عربی|﴿{{متن قرآن|وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}﴾}}<ref> کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه:۴۴.</ref>. در مصباح الشریعه منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که تفویض پنج حرف دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>:
*تفویض نزد عارفان، ترکِ اختیار و واگذاشتن کار خود به خداوند، و مقدمة "رضا"ست<ref>عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۶، ۳۳۴؛ محمدبن حسین سلمی ، طبقات الصوفیة، ص ۱۷۴، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش، ج ۲، ص ۲۷۹.</ref> و با "تسلیم" و "توکل" قرابت دارد. این اصطلاح از آیه ۴۴ سورة مؤمن گرفته شده است:{{عربی|﴿{{متن قرآن|وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}﴾}}<ref> کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه:۴۴.</ref>. در مصباح الشریعه منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که تفویض پنج حرف دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>:
خط ۴۳: خط ۴۳:
#دانستن نیازمندی کامل خود به خدا به طوری که هیچیک از اعمال خود را نجات بخش و هیچ گناهی را مهلک نداند و چیزی را سبب چیزی نداند و خداوند را فاعل مطلق شمرد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>؛
#دانستن نیازمندی کامل خود به خدا به طوری که هیچیک از اعمال خود را نجات بخش و هیچ گناهی را مهلک نداند و چیزی را سبب چیزی نداند و خداوند را فاعل مطلق شمرد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>؛
#شهود ولایت حق بر بنده است که در این مرتبه سالک، خداوند را در همة امورْ منفرد می‌بیند، همة احوال و مقامات را از او می داند و هیچ امری را از غیرحق نمی شمارد و می داند که فقط خداوند مسبب احوال "جمع" و "تفرقه" و تغییرات آن برای انسان است و هرکه را بخواهد هدایت یا گمراه می‌کند <ref>عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۸؛ نیز رجوع کنید به محمدبن حسن اسنوی ، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب ، در هامش ابوطالب مکی ، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۲، ص ۱۵۸ـ۱۵۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
#شهود ولایت حق بر بنده است که در این مرتبه سالک، خداوند را در همة امورْ منفرد می‌بیند، همة احوال و مقامات را از او می داند و هیچ امری را از غیرحق نمی شمارد و می داند که فقط خداوند مسبب احوال "جمع" و "تفرقه" و تغییرات آن برای انسان است و هرکه را بخواهد هدایت یا گمراه می‌کند <ref>عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۸؛ نیز رجوع کنید به محمدبن حسن اسنوی ، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب ، در هامش ابوطالب مکی ، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۲، ص ۱۵۸ـ۱۵۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[عبدالکریم گیلانی]] مقام تفویض را به چهار گروه اختصاص داده است : تفویض نیکان، که همة کارها را به خداوند ارجاع می کنند و از هرگونه ادعای ملکیت مبرّایند؛ تفویض شهدا، که افعالِ خداوند را در خود و دیگران بخوبی مشاهده می کنند، در اعمال خود از دعوی فاعلیت بری اند، خود و نفس خود را نمی بینند و ازینرو توقع اجر و جزا ندارند و زمام همه امور را به حق تفویض می کنند؛ تفویض صدیقین، که در همة تجلیات گوناگون خداوند جمال وی را می بینند، و تفویض مقرّبین، که مختص کسانی است که در برابر آنچه خداوند برای مخلوقات مقرّر کرده ناشکیبا نیستند، اسرار الاهی را فاش نمی کنند و به سبب دانستن اسرار، خود را برتر از دیگران نمی بینند و روحشان پیوسته با خداوند است <ref>عبدالرزاق گیلانی ، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ج ۲، ص ۱۴۲.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[عبدالکریم گیلانی]] مقام تفویض را به چهار گروه اختصاص داده است : تفویض نیکان، که همة کارها را به خداوند ارجاع می کنند و از هرگونه ادعای ملکیت مبرّایند؛ تفویض شهدا، که افعالِ خداوند را در خود و دیگران بخوبی مشاهده می کنند، در اعمال خود از دعوی فاعلیت بری اند، خود و نفس خود را نمی بینند و ازینرو توقع اجر و جزا ندارند و زمام همه امور را به حق تفویض می کنند؛ تفویض صدیقین، که در همة تجلیات گوناگون خداوند جمال وی را می بینند، و تفویض مقرّبین، که مختص کسانی است که در برابر آنچه خداوند برای مخلوقات مقرّر کرده ناشکیبا نیستند، اسرار الهی را فاش نمی کنند و به سبب دانستن اسرار، خود را برتر از دیگران نمی بینند و روحشان پیوسته با خداوند است <ref>عبدالرزاق گیلانی ، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ج ۲، ص ۱۴۲.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*عرفا ضمن آنکه قرابت بین تفویض و تسلیم را بیان کرده‌اند، تفویض را برتر از تسلیم دانسته‌اند<ref>مهدی بن ابی ذر نراقی ، جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۱۳، که این دو مقام را مترادف دانسته است.</ref>. به نظر [[عبدالکریم جیلانی]]، اهل تسلیم، بر خلاف اهل تفویض، نسبت به آنچه در برابر آن تسلیم شده اند راضی نیستند<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*عرفا ضمن آنکه قرابت بین تفویض و تسلیم را بیان کرده‌اند، تفویض را برتر از تسلیم دانسته‌اند<ref>مهدی بن ابی ذر نراقی ، جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۱۳، که این دو مقام را مترادف دانسته است.</ref>. به نظر [[عبدالکریم جیلانی]]، اهل تسلیم، بر خلاف اهل تفویض، نسبت به آنچه در برابر آن تسلیم شده اند راضی نیستند<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[مستملی بخاری]] در شرح التعرف کلاباذی، تفویض را برتر از تسلیم دانسته و گفته است که تسلیم از اعمال مجرَّدان و صفت کسی است که خود را صاحبِ اختیار و تدبیر می بیند و چون کاری را به خداوند بسپارد، اختیار و تدبیر را به وی واگذار می‌کند، ولی تفویض آن است که از ابتدا برای خود اختیار و تدبیر و تصرفی در امور قائل نشود. این صفت از مقامات مفرّدان است. عرفا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را صاحب مقام تسلیم می دانند همچنانکه در [[قرآن کریم]] آمده است<ref>رجوع کنید به سوره بقره، آیه: ۱۳۱.</ref> و می‌گویند در میان پیامبران صفت تفویض تنها مختص به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[مستملی بخاری]] در شرح التعرف کلاباذی، تفویض را برتر از تسلیم دانسته و گفته است که تسلیم از اعمال مجرَّدان و صفت کسی است که خود را صاحبِ اختیار و تدبیر می بیند و چون کاری را به خداوند بسپارد، اختیار و تدبیر را به وی واگذار می‌کند، ولی تفویض آن است که از ابتدا برای خود اختیار و تدبیر و تصرفی در امور قائل نشود. این صفت از مقامات مفرّدان است. عرفا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را صاحب مقام تسلیم می دانند همچنانکه در [[قرآن کریم]] آمده است<ref>رجوع کنید به سوره بقره، آیه: ۱۳۱.</ref> و می‌گویند در میان پیامبران صفت تفویض تنها مختص به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش