تأویل قرآن در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ' ؛' به '؛'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=100%|' به '{{عربی|') |
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
*تأویل فاسد که گاهی نیز از آن به "مردود" یاد میشود، تأویلی است که دلیلی معتبر بر صحت آن نباشد<ref>مبادی الوصول، ص۱۵۵؛ الاصول الاصلیه، ص۴۲، ۱۸۹</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | *تأویل فاسد که گاهی نیز از آن به "مردود" یاد میشود، تأویلی است که دلیلی معتبر بر صحت آن نباشد<ref>مبادی الوصول، ص۱۵۵؛ الاصول الاصلیه، ص۴۲، ۱۸۹</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
*همچنین برخی در بیان ملاک تأویل فاسد گفتهاند که آن تأویلی است که لفظ، تاب تحمل آن را ندارد<ref>ارشاد الفحول، ج۲، ص۳۵</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | *همچنین برخی در بیان ملاک تأویل فاسد گفتهاند که آن تأویلی است که لفظ، تاب تحمل آن را ندارد<ref>ارشاد الفحول، ج۲، ص۳۵</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
*در حوزه معارف قرآن نیز آیاتی وجود دارد که بیشتر دانشمندان اسلامی به جز کسانی که خود را سَلَفی مینامند از پذیرش معنای ظاهری و تحتاللفظی آن به عنوان معنای مراد خداوند پرهیز داشتهاند. آنها معتقدند که این آیات را نیز باید بر معنای محتمل دیگری حمل کرد. مفسّران در آیاتی که صفاتی چون غضب، استهزا، مکر، حیا، استوا، کلام، وجه، مجئ و اتیان، نفس، رؤیت، ید، صحبت، عِندیت، رضا، مَعِیت، نور، تعجب، ظاهر و باطن را به خداوند نسبت میدهند، از معنای ظاهری آنها که در مورد انسان و موجودات جسمانی به کار میرود دست کشیده و بر معنای دیگری حمل کردهاند؛ به طور مثال گفتهاند که مراد از {{عربی|﴿{{متن قرآن| وَجَاءَ رَبُّكَ }}﴾}} <ref> و (امر) | *در حوزه معارف قرآن نیز آیاتی وجود دارد که بیشتر دانشمندان اسلامی به جز کسانی که خود را سَلَفی مینامند از پذیرش معنای ظاهری و تحتاللفظی آن به عنوان معنای مراد خداوند پرهیز داشتهاند. آنها معتقدند که این آیات را نیز باید بر معنای محتمل دیگری حمل کرد. مفسّران در آیاتی که صفاتی چون غضب، استهزا، مکر، حیا، استوا، کلام، وجه، مجئ و اتیان، نفس، رؤیت، ید، صحبت، عِندیت، رضا، مَعِیت، نور، تعجب، ظاهر و باطن را به خداوند نسبت میدهند، از معنای ظاهری آنها که در مورد انسان و موجودات جسمانی به کار میرود دست کشیده و بر معنای دیگری حمل کردهاند؛ به طور مثال گفتهاند که مراد از {{عربی|﴿{{متن قرآن| وَجَاءَ رَبُّكَ }}﴾}} <ref> و (امر) پروردگارت؛ سوره فجر، آیه: ۲۲.</ref>. {{عربی|" جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ"}} است<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۷۴</ref>. و مراد از "ید"، "قدرت یا احسان الهی" است<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۴۳</ref>. یا مراد از "استوا بر عرش"، "استیلا" است<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۵ ـ ۷</ref>. سَلَفیان، اینگونه تأویلها را برنتافته، معتقدند تمام آنچه را کهدر قرآن درباره صفات آمده باید بر ظاهرش باقی نهاد<ref>المفسرون بین التأویل والاثبات فی آیات الصفات</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
*گفتنی است که در برخی تعاریف مطرح شده برای تأویل، بر محتمل یا ظنّی بودن معنای تأویلی تأکید شده که این گروه از تعاریف را نیز باید در همین نظریه دوم طبقهبندی کرد؛ به طور مثال، [[ماتریدی]] گفته است: تفسیر، قطع به مراد خداوند است که اگر دلیل قطعی بر آن باشد، "تفسیر صحیح" و گرنه "تفسیر به رأی" خواهد بود؛ و تأویل، ترجیحِ یکی از معانی محتمل بر دیگر معانی است، بدون اینکه قطع به مراد خداوند وجود داشته باشد<ref>مقدمه فی اصول التفسیر، ص۸؛ الاتقان، ج۲، ص۳۸۱</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | *گفتنی است که در برخی تعاریف مطرح شده برای تأویل، بر محتمل یا ظنّی بودن معنای تأویلی تأکید شده که این گروه از تعاریف را نیز باید در همین نظریه دوم طبقهبندی کرد؛ به طور مثال، [[ماتریدی]] گفته است: تفسیر، قطع به مراد خداوند است که اگر دلیل قطعی بر آن باشد، "تفسیر صحیح" و گرنه "تفسیر به رأی" خواهد بود؛ و تأویل، ترجیحِ یکی از معانی محتمل بر دیگر معانی است، بدون اینکه قطع به مراد خداوند وجود داشته باشد<ref>مقدمه فی اصول التفسیر، ص۸؛ الاتقان، ج۲، ص۳۸۱</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
===دیدگاه سوم: معنای باطنی [[قرآن]]=== | ===دیدگاه سوم: معنای باطنی [[قرآن]]=== | ||
* این نظریه آشکارا مرز تفسیر را از تأویل جدا میکند، در حالی که هر دو را مربوط به حوزه معناشناسی [[قرآن کریم]] دانسته، در همه آیات [[قرآن]] ساری و جاری میداند؛ به عبارت دیگر پیروان این نظریه غالباً معانی مقصود از آیات قرآن را به دو بخش معانی ظاهری و معانی باطنی تقسیم کرده، تفسیر را عهدهدار کشف معانی ظاهری و تأویل را عهدهدار کشف معانی باطنی [[قرآن]] میدانند. [[ابو طالب تَغْلَبی]] در این باره مینویسد: تفسیر، بیان معنای وضعی لفظ است؛ حقیقی باشد یا مجازی؛ و تأویل، بیان باطن لفظ است، پس تأویل، خبر دادن از حقیقت مراد است، در حالی که تفسیر، خبر دادن از دلیل مراد است، زیرا لفظ، کاشف از مراد است و کاشف، دلیل است؛ مانند {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ }}﴾}} <ref> بیگمان پروردگارت در کمینگاه | * این نظریه آشکارا مرز تفسیر را از تأویل جدا میکند، در حالی که هر دو را مربوط به حوزه معناشناسی [[قرآن کریم]] دانسته، در همه آیات [[قرآن]] ساری و جاری میداند؛ به عبارت دیگر پیروان این نظریه غالباً معانی مقصود از آیات قرآن را به دو بخش معانی ظاهری و معانی باطنی تقسیم کرده، تفسیر را عهدهدار کشف معانی ظاهری و تأویل را عهدهدار کشف معانی باطنی [[قرآن]] میدانند. [[ابو طالب تَغْلَبی]] در این باره مینویسد: تفسیر، بیان معنای وضعی لفظ است؛ حقیقی باشد یا مجازی؛ و تأویل، بیان باطن لفظ است، پس تأویل، خبر دادن از حقیقت مراد است، در حالی که تفسیر، خبر دادن از دلیل مراد است، زیرا لفظ، کاشف از مراد است و کاشف، دلیل است؛ مانند {{عربی|﴿{{متن قرآن| إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ }}﴾}} <ref> بیگمان پروردگارت در کمینگاه است؛ سوره فجر، آیه: ۱۴.</ref>. که تفسیرش این است که مرصاد از "رصد" است و وقتی گفته میشود: رَصَدْتُه یعنی او را تحت نظر و مراقبت گرفتم؛ و تأویلش این است که باید از سبک شمردن امر خداوند پرهیز کرد و برای حضور در محضر حق آماده شد<ref>الاتقان، ج۲، ص۳۸۱؛ مقدمه فی اصول التفسیر، ص۸ـ۹</ref>. [[جرجانی]] تعریفی دیگر عرضه کرده که معانی تأویلی را معانی محتمل در ورای معنای ظاهری دانسته است. وی میگوید: تفسیر، بیان شأن و سبب نزول همراه با معنای آیه است، به طوری که لفظ آیه به روشنی بر آن دلالت کند، در حالی که تأویل، بازگرداندن لفظ از معنای ظاهری آن به معنای محتمل است، در صورتی که آن معنا موافق کتاب و سنت باشد؛ مانند {{عربی|﴿{{متن قرآن| يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ }}﴾}} <ref> زنده را از مرده بیرون میآورد؛ سوره انعام، آیه: ۹۵.</ref>. که اگر مراد از آن بیرون آوردن پرندهاز تخم باشد، تفسیر و اگر مراد بیرون آوردن مؤمن از کافر و عالم از جاهل باشد، تأویل است<ref>مقدمه فی اصول التفسیر، ص۱۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
*همه کسانی که معنای باطنی را تأویل [[قرآن]] میدانند یکسان نمیاندیشند؛ بررسیها نشان میدهد که گونههای مختلفی از معانی محتمل تا معانی مرموز به عنوان [[تأویل قرآن]] بیان شده است. اختلاف عمدهای که بین این گروه وجود دارد این است که آیا بین معانی باطنی "تأویل" و معانی ظاهری "تفسیر" ارتباط منطقی و زبانشناختی وجود دارد یا نه؟ گروهی برآناند که بین این دو، رابطه زبانشناختی وجود دارد و در مقابل، عدهای نیز به چنین رابطهای قائل نیستند. اطلاق تأویل بر معنای باطنی قرآن عمدتاً در سه محور قابل توجه است: ۱. روایات. ۲. سخنان صوفیان، عارفان و باطنیه. ۳. عموم مفسران و دانشمندان علوم قرآنی<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | *همه کسانی که معنای باطنی را تأویل [[قرآن]] میدانند یکسان نمیاندیشند؛ بررسیها نشان میدهد که گونههای مختلفی از معانی محتمل تا معانی مرموز به عنوان [[تأویل قرآن]] بیان شده است. اختلاف عمدهای که بین این گروه وجود دارد این است که آیا بین معانی باطنی "تأویل" و معانی ظاهری "تفسیر" ارتباط منطقی و زبانشناختی وجود دارد یا نه؟ گروهی برآناند که بین این دو، رابطه زبانشناختی وجود دارد و در مقابل، عدهای نیز به چنین رابطهای قائل نیستند. اطلاق تأویل بر معنای باطنی قرآن عمدتاً در سه محور قابل توجه است: ۱. روایات. ۲. سخنان صوفیان، عارفان و باطنیه. ۳. عموم مفسران و دانشمندان علوم قرآنی<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
*در برخی روایات، ظاهر [[قرآن]]، به تنزیل، و باطن آن به تأویل معنا شده است. در روایتی آمده است که [[فضیل بن یسار]] گوید: از [[امام باقر]]{{ع}} در مورد روایت {{عربی|" مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ "}} پرسیدم. آن حضرت فرمود:{{عربی|" ظَهْرُهُ تَنْزِيلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۱۶؛ بحارالانوار، ج۸، ص۹۷</ref>. در ذیل این روایت از آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ]]}}﴾}} <ref>در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه:۷.</ref>. نیز یاد شده است. این امر نشان میدهد که بنابر مدلول این روایت، این معنا از تأویل، همان معنایی است که در آیه ۷ سوره آل عمران قصد شده است. همین معنا در روایتی از [[ابن عباس]] نیز آمده است که گفت: {{عربی|" اِنَّ القُرآن ذُو شُجُون وَ فُنُون وَ ظُهُور وَ بُطُون ... فَظَهْرُه التَّلاوة وَ بَطْنُهُ التأویل "}}<ref>الدرالمنثور، ج۲، ص۱۰</ref>. از آنجا که "تأویل و باطن" در این روایات در برابر "تنزیل و ظاهر" به کار رفته است، توجه به آنچه که در روایات به عنوان تنزیل و ظاهر معرفی شده میتواند روشنگر معنای مراد از تأویل و باطن نیز باشد. در روایات، واژههای تنزیل و ظاهر عمدتاً در دو معنا به کار رفته است: ۱. الفاظ قرآن که تلاوت و قرائت میشوند. ۲. معنای سطحی و لفظی که با توجّه به معنای لغوی و با در نظر گرفتن سبب نزول به دست میآید. با توجه به این دو معنا، مراد از تأویل و باطن نیز متفاوت خواهد بود؛ مراد از باطن در مورد نخست، مطلقِ معناست که از معنای سطحی تا معانی ژرف را شامل میشود و در مورد دوم، ویژه معنایی است که نوعی خفا داشته و بیرون از معنای سطحی آیات باشد؛ به طور مثال، در روایات آمده است که ظاهر قرآن، تلاوت و باطن قرآن فهم است<ref>الاتقان، ج۲، ص۴۰۶</ref>، ظاهر قرآن، تلاوت و باطن قرآن، تأویل است<ref>الاتقان، ج۲، ص:۷۸.</ref> منظور از تلاوت و فهم در این روایات، "متلوّ" (الفاظی که تلاوت میشود) و "مفهوم" (معنایی که فهمیده میشود) است. در سخنی از میثمتمّار نیز آمده است که گفت: "تنزیل قرآن را بر [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} قرائت میکردم و آن حضرت تأویل آن را به من میآموخت"<ref>بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۲۸</ref>. روشن است که معانی قرآن مورد تلاوت و قرائت قرار نمیگیرد، بنابراین منظور از "تنزیل" در این روایت و "ظاهر" در دو روایت پیشین، الفاظ قرآن است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | *در برخی روایات، ظاهر [[قرآن]]، به تنزیل، و باطن آن به تأویل معنا شده است. در روایتی آمده است که [[فضیل بن یسار]] گوید: از [[امام باقر]]{{ع}} در مورد روایت {{عربی|" مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ "}} پرسیدم. آن حضرت فرمود:{{عربی|" ظَهْرُهُ تَنْزِيلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ "}}<ref>بصائر الدرجات، ص۲۱۶؛ بحارالانوار، ج۸، ص۹۷</ref>. در ذیل این روایت از آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ]]}}﴾}} <ref>در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه:۷.</ref>. نیز یاد شده است. این امر نشان میدهد که بنابر مدلول این روایت، این معنا از تأویل، همان معنایی است که در آیه ۷ سوره آل عمران قصد شده است. همین معنا در روایتی از [[ابن عباس]] نیز آمده است که گفت: {{عربی|" اِنَّ القُرآن ذُو شُجُون وَ فُنُون وَ ظُهُور وَ بُطُون ... فَظَهْرُه التَّلاوة وَ بَطْنُهُ التأویل "}}<ref>الدرالمنثور، ج۲، ص۱۰</ref>. از آنجا که "تأویل و باطن" در این روایات در برابر "تنزیل و ظاهر" به کار رفته است، توجه به آنچه که در روایات به عنوان تنزیل و ظاهر معرفی شده میتواند روشنگر معنای مراد از تأویل و باطن نیز باشد. در روایات، واژههای تنزیل و ظاهر عمدتاً در دو معنا به کار رفته است: ۱. الفاظ قرآن که تلاوت و قرائت میشوند. ۲. معنای سطحی و لفظی که با توجّه به معنای لغوی و با در نظر گرفتن سبب نزول به دست میآید. با توجه به این دو معنا، مراد از تأویل و باطن نیز متفاوت خواهد بود؛ مراد از باطن در مورد نخست، مطلقِ معناست که از معنای سطحی تا معانی ژرف را شامل میشود و در مورد دوم، ویژه معنایی است که نوعی خفا داشته و بیرون از معنای سطحی آیات باشد؛ به طور مثال، در روایات آمده است که ظاهر قرآن، تلاوت و باطن قرآن فهم است<ref>الاتقان، ج۲، ص۴۰۶</ref>، ظاهر قرآن، تلاوت و باطن قرآن، تأویل است<ref>الاتقان، ج۲، ص:۷۸.</ref> منظور از تلاوت و فهم در این روایات، "متلوّ" (الفاظی که تلاوت میشود) و "مفهوم" (معنایی که فهمیده میشود) است. در سخنی از میثمتمّار نیز آمده است که گفت: "تنزیل قرآن را بر [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} قرائت میکردم و آن حضرت تأویل آن را به من میآموخت"<ref>بحارالانوار، ج۴۲، ص۱۲۸</ref>. روشن است که معانی قرآن مورد تلاوت و قرائت قرار نمیگیرد، بنابراین منظور از "تنزیل" در این روایت و "ظاهر" در دو روایت پیشین، الفاظ قرآن است<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
=== دیدگاه چهارم: حقایق خارجی و مصادیق عینی مورد نظر=== | === دیدگاه چهارم: حقایق خارجی و مصادیق عینی مورد نظر=== | ||
* کاربرد واژه تأویل به معنای تحقق وعدهها و وعیدهای قرآن در برخی از آیات و نیز همین نوع کاربرد در برخی روایات سبب شده تا در نزد برخی این نظریه قوّت گیرد که اساساً تأویل در اصطلاح قرآن ناظر به حوزه معناشناسی گزارههای قرآنی نیست، بلکه در همه مواردی که تأویل به قرآن اضافه شده و از جمله آیه ۷ سوره آلعمران، حقیقت خارجی مفاهیمِ قرآنی اراده شده است. [[ابن تیمیه]] در آثار خود بر این نظریه تأکید ورزیده، معتقد است که تأویل، لفظِ مشترک بین سه معناست: ۱. حقیقت خارجی. ۲. تفسیر و بیان. ۳. معنای خلاف ظاهر<ref>الاکلیل، ص۲۳</ref>. او میگوید که قرآن تأویل را صرفاً در معنای اول به کار برده است؛ ولی صحابه و بزرگان سَلَف، آن را در معنای دوم نیز به کار میبردهاند و بالاخره معنای سوم از تأویل، اصطلاح متأخران است و اصلا در قرآن و کلام [[پیامبر]] و گفتار سَلَف به این معنا از تأویل اشاره نشده است<ref>الاکلیل، ص۱۰، ۱۲، ۱۶، ۲۸.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | * کاربرد واژه تأویل به معنای تحقق وعدهها و وعیدهای قرآن در برخی از آیات و نیز همین نوع کاربرد در برخی روایات سبب شده تا در نزد برخی این نظریه قوّت گیرد که اساساً تأویل در اصطلاح قرآن ناظر به حوزه معناشناسی گزارههای قرآنی نیست، بلکه در همه مواردی که تأویل به قرآن اضافه شده و از جمله آیه ۷ سوره آلعمران، حقیقت خارجی مفاهیمِ قرآنی اراده شده است. [[ابن تیمیه]] در آثار خود بر این نظریه تأکید ورزیده، معتقد است که تأویل، لفظِ مشترک بین سه معناست: ۱. حقیقت خارجی. ۲. تفسیر و بیان. ۳. معنای خلاف ظاهر<ref>الاکلیل، ص۲۳</ref>. او میگوید که قرآن تأویل را صرفاً در معنای اول به کار برده است؛ ولی صحابه و بزرگان سَلَف، آن را در معنای دوم نیز به کار میبردهاند و بالاخره معنای سوم از تأویل، اصطلاح متأخران است و اصلا در قرآن و کلام [[پیامبر]] و گفتار سَلَف به این معنا از تأویل اشاره نشده است<ref>الاکلیل، ص۱۰، ۱۲، ۱۶، ۲۸.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
*[[ابن تیمیه]] در تبیین نظریه خویش میگوید: کلام خدا در قرآن بر دو قسم است: انشاء و اِخبار. مراد از انشاء، اوامر و نواهی خداست. او عمل به اوامر و نواهی قرآن را تأویلِ آنها دانسته، میگوید: تأویل امر، خودِ فعلی است که بدان امر شده است<ref>الاکلیل، ص۱۵.</ref>. تأویل اِخبار را نیز آن حقیقت خارجی میداند که از آن خبر داده شده<ref>الاکلیل، ص۱۵.</ref>؛ به طور مثال، مراد از تأویل در آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن| هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ}}﴾}} <ref> آیا جز فرجام آن را چشم میدارند ، روزی که فرجام آن | *[[ابن تیمیه]] در تبیین نظریه خویش میگوید: کلام خدا در قرآن بر دو قسم است: انشاء و اِخبار. مراد از انشاء، اوامر و نواهی خداست. او عمل به اوامر و نواهی قرآن را تأویلِ آنها دانسته، میگوید: تأویل امر، خودِ فعلی است که بدان امر شده است<ref>الاکلیل، ص۱۵.</ref>. تأویل اِخبار را نیز آن حقیقت خارجی میداند که از آن خبر داده شده<ref>الاکلیل، ص۱۵.</ref>؛ به طور مثال، مراد از تأویل در آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن| هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ}}﴾}} <ref> آیا جز فرجام آن را چشم میدارند ، روزی که فرجام آن برسد؛ سوره اعراف، آیه: ۵۳.</ref>.، وقوع اخبار قرآن درباره قیامت و بهشت و دوزخ و انواع نعمت و عذاب است<ref>الاکلیل، ص۱۶، ۲۸.</ref>. وی میافزاید: برخی از تأویل اخبار قرآن واقع شده است؛ مانند آنچه که قرآن از امّتهای پیشین خبر میدهد و برخی از آن بعداً به وقوع خواهد پیوست؛ مانند آنچه قرآن از احوال قیامت و بعث و حساب و بهشت و دوزخ خبر میدهد<ref>الاکلیل، ص۲۸ـ ۳۳</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
*[[ابن تیمیه]] نتیجه میگیرد که یکی از تفاوتهای اساسی تفسیر و تأویل قرآن این است که آگاهی از تفسیرِ همه قرآن ممکن است، در حالی که تأویل بعضی از آیات را کسی جز خداوند نمیداند<ref>الاکلیل، ص۲۳</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | *[[ابن تیمیه]] نتیجه میگیرد که یکی از تفاوتهای اساسی تفسیر و تأویل قرآن این است که آگاهی از تفسیرِ همه قرآن ممکن است، در حالی که تأویل بعضی از آیات را کسی جز خداوند نمیداند<ref>الاکلیل، ص۲۳</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | ||
*وی تصریح میکند که هیچ آیهای از قرآن از نظر معنا مبهم و غیر قابل فهم نیست؛ امّا حقیقت خارجی برخی از آیات را ازنظر کمیت و کیفیت، کسی جز خدا نمیداند؛ به طور مثال، وقتی خداوند در قرآن خبر میدهد که در بهشت، شیر، عسل و شراب وجود دارد، ما میدانیم که حقیقت آنها غیر از آن چیزی است که در دنیا میبینیم، و به رغم تشابه در اسم، بین آنها تباین عظیمی وجود دارد. شناخت حقایق آنها، آن طور که هست، شناخت تأویل اخبار قرآن به شمار میآید و علم به آن مختص خداوند است<ref>الاکلیل، ص۱۷، ۲۳</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. | *وی تصریح میکند که هیچ آیهای از قرآن از نظر معنا مبهم و غیر قابل فهم نیست؛ امّا حقیقت خارجی برخی از آیات را ازنظر کمیت و کیفیت، کسی جز خدا نمیداند؛ به طور مثال، وقتی خداوند در قرآن خبر میدهد که در بهشت، شیر، عسل و شراب وجود دارد، ما میدانیم که حقیقت آنها غیر از آن چیزی است که در دنیا میبینیم، و به رغم تشابه در اسم، بین آنها تباین عظیمی وجود دارد. شناخت حقایق آنها، آن طور که هست، شناخت تأویل اخبار قرآن به شمار میآید و علم به آن مختص خداوند است<ref>الاکلیل، ص۱۷، ۲۳</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۷، ص ۸۹ - ۱۱۱.</ref>. |