جعفر بن علی الهادی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '><ref>مجتبی تونهای، [[موعودنامه' به '><ref>تونهای، مجتبی، [[موعودنامه'
جز (جایگزینی متن - '﴿{{متن قرآن| ' به '﴿{{متن قرآن|') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - '><ref>مجتبی تونهای، [[موعودنامه' به '><ref>تونهای، مجتبی، [[موعودنامه') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
*وقتی که شیعیان دیدند "جعفر کذّاب" ادّعای [[امامت]] دروغین میکند و منکر وارث شرعی [[امام حسن عسکری]] {{ع}} است و ماتَرکِ امام را تصرف کرد و دولت عباسی هم از آن حمایت میکند، لذا بعضی از آنها به عثمان بن سعید متوسّل شدند تا از طریق اخراج توقیع از طرف [[امام زمان]] {{ع}} جریان جعفر روشن شود و نتواند اذهان عامّه مردم را منحرف سازد و از این طریق رسوا گردد. جریان از این قرار است که: "جعفر" نامهای مینویسد به یکی از دوستان و شیعیان [[امام مهدی]] {{ع}} و در آن نامه مینویسد که قیم و امام بعد از برادرم من هستم و علم حلال و حرام و تمام علوم در نزد من است. وقتی نامه به دست شخص میرسد، ناراحت شده و در مطالب آن مشکوک میشود. لذا نامه را برداشته پیش [[احمد بن اسحاق اشعری]] میرود که او از اصحاب خاص [[امام حسن عسکری]] {{ع}} و از مقرّبین پیش آن حضرت بوده و جریان را به او میگوید: [[احمد بن اسحاق]] هم نامهای نوشته و نامه جعفر را هم در داخل آن میگذارد و به وسیله عثمان بن سعید، به خدمت [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} میفرستد. در پاسخ احمد بن اسحاق نامهای از طرف امام مهدی {{ع}} میرسد؛ نامه بسیار تند و با عالیترین برهان و دلیل و لحن بسیار شدید، امامت جعفر را رد فرموده است<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۶۸؛ تاریخ سامرّا، ج ۲، ص ۲۵۳.</ref>. | *وقتی که شیعیان دیدند "جعفر کذّاب" ادّعای [[امامت]] دروغین میکند و منکر وارث شرعی [[امام حسن عسکری]] {{ع}} است و ماتَرکِ امام را تصرف کرد و دولت عباسی هم از آن حمایت میکند، لذا بعضی از آنها به عثمان بن سعید متوسّل شدند تا از طریق اخراج توقیع از طرف [[امام زمان]] {{ع}} جریان جعفر روشن شود و نتواند اذهان عامّه مردم را منحرف سازد و از این طریق رسوا گردد. جریان از این قرار است که: "جعفر" نامهای مینویسد به یکی از دوستان و شیعیان [[امام مهدی]] {{ع}} و در آن نامه مینویسد که قیم و امام بعد از برادرم من هستم و علم حلال و حرام و تمام علوم در نزد من است. وقتی نامه به دست شخص میرسد، ناراحت شده و در مطالب آن مشکوک میشود. لذا نامه را برداشته پیش [[احمد بن اسحاق اشعری]] میرود که او از اصحاب خاص [[امام حسن عسکری]] {{ع}} و از مقرّبین پیش آن حضرت بوده و جریان را به او میگوید: [[احمد بن اسحاق]] هم نامهای نوشته و نامه جعفر را هم در داخل آن میگذارد و به وسیله عثمان بن سعید، به خدمت [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} میفرستد. در پاسخ احمد بن اسحاق نامهای از طرف امام مهدی {{ع}} میرسد؛ نامه بسیار تند و با عالیترین برهان و دلیل و لحن بسیار شدید، امامت جعفر را رد فرموده است<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۶۸؛ تاریخ سامرّا، ج ۲، ص ۲۵۳.</ref>. | ||
*ما قسمتی از آن نامه را از "احتجاج" نقل میکنیم: "... این مفسد (جعفر کذّاب) که بر خداوند دروغ بسته، و ادّعای [[امامت]] دارد، نمیدانم به چه چیز خود نظر داشته است؟ ... خداوند گواه است که او چهل روز نماز واجبش را ترک کرد، به این منظور که با ترک نماز بتواند شعبدهبازی را یاد بگیرد! شاید خبر آن به شما هم رسیده باشد. ظرفهای شراب او را همه دیدهاند. علاوه بر اینها، آثار و علایم نافرمانی وی از امر و نهی الهی، مشهود و نزد همگان محقّق است. چنانچه ادعای وی مبتنی بر معجزه است، معجزه خود را بیاورد و نشان دهد؛ و اگر حجّتی دارد آن را اقامه نماید، و چنانچه دلیلی دارد ذکر کند<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۶۸.</ref>. | *ما قسمتی از آن نامه را از "احتجاج" نقل میکنیم: "... این مفسد (جعفر کذّاب) که بر خداوند دروغ بسته، و ادّعای [[امامت]] دارد، نمیدانم به چه چیز خود نظر داشته است؟ ... خداوند گواه است که او چهل روز نماز واجبش را ترک کرد، به این منظور که با ترک نماز بتواند شعبدهبازی را یاد بگیرد! شاید خبر آن به شما هم رسیده باشد. ظرفهای شراب او را همه دیدهاند. علاوه بر اینها، آثار و علایم نافرمانی وی از امر و نهی الهی، مشهود و نزد همگان محقّق است. چنانچه ادعای وی مبتنی بر معجزه است، معجزه خود را بیاورد و نشان دهد؛ و اگر حجّتی دارد آن را اقامه نماید، و چنانچه دلیلی دارد ذکر کند<ref>احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۶۸.</ref>. | ||
*و از این طریق است که [[عثمان بن سعید]]، [[جعفر کذاب]] را رسوا میکند. [[امام سجاد]] {{ع}} در پاسخ [[ابو خالد کابلی]] که از آن حضرت پرسید، چرا ششمین امام ملقب به صادق است، در حالی که همه شما صادق میباشید؟ فرمود: به جهت اینکه در نسل پنجم او، مردی باشد به نام جعفر که او به دروغ، دعوی امامت کند و او جعفر کذّاب است<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۲۷.</ref>. جعفر کذّاب در سال ٢٧١ به سن چهل و پنج سالگی در [[سامرا]] درگذشت<ref>معارف و معاریف، ج ۴، ص ۱۶۵.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی | *و از این طریق است که [[عثمان بن سعید]]، [[جعفر کذاب]] را رسوا میکند. [[امام سجاد]] {{ع}} در پاسخ [[ابو خالد کابلی]] که از آن حضرت پرسید، چرا ششمین امام ملقب به صادق است، در حالی که همه شما صادق میباشید؟ فرمود: به جهت اینکه در نسل پنجم او، مردی باشد به نام جعفر که او به دروغ، دعوی امامت کند و او جعفر کذّاب است<ref>بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۲۲۷.</ref>. جعفر کذّاب در سال ٢٧١ به سن چهل و پنج سالگی در [[سامرا]] درگذشت<ref>معارف و معاریف، ج ۴، ص ۱۶۵.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۲۴۶.</ref>. | ||
*جعفر از پسران [[امام هادی]]{{ع}} بود و از خط پدران پاکش، منحرف گشته بود و راه خطا را پیش گرفته بود. انحراف جعفر، عجیبتر از انحراف پسر [[حضرت نوح|نوح نبی]]{{ع}} نبود، کسی که خداوند دربارهاش میفرماید: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}﴾}}<ref> او فرزندت نیست؛ زیرا او عملی بسیار ناشایسته دارد؛ سوره هود، آیه ۴۶.</ref>. انحراف جعفر به سبب سهل انگاری پدرش در تربیت او نبوده است؛ بلکه به سبب همنشینی با فاسقان و منحرفان بود و روشن است که چنین رابطهای، مؤثر بوده است. ما چگونگی ارتباط او با منحرفین را نمیدانیم؛ کسی که به رسوایی مبتلا شد و عار و ننگ را برای خود به ارمغان آورد. عجیب این است که [[امام عسکری]]{{ع}}، هنگامی که فرزندش [[امام زمان]] {{ع}} را به [[شیعیان]] مورد اعتمادش نشان داد و خواص را از ولادتش با خبر کرد، برادرش جعفر را به آن، آگاه نکرد و او نمیدانست که برادرش، فرزندی دارد و شاید میدانسته است و به سبب اهداف خود، سکوت کرده است. ۱۵ روز قبل از وفات، [[امام عسکری]]{{ع}} نامههای متعددی برای [[شیعیان]] خود در مداین نوشت و آنها را به خادمش "ابو الادیان" داد و به او فرمود: "نامهها را به شهرها برسان که سفرت، ۱۵ روز طول میکشد و روز پانزدهم، داخل [[سامرا]] میشوی و صدای ناله و شیون از خانهام میشنوی و مرا غسل داده شده، مییابی". ابولادیان میگوید عرض کردم:ای مولای من! [[امام]] بعد از شما کیست؟ فرمود: "آن که جواب نامهها را از تو بخواهد، [[قائم]] بعد از من است". گفتم: "علایم بیشتری، برایم ذکر کن؟" فرمود: "هر کس که بر من نماز میت بخواند؛ او [[قائم]] بعد از من است". گفتم: بیشتر بفرما؟ فرمود: "هر کس که از همیان<ref>همیان، کیسهای که آذوقه سفر را در آن میگذارند و دور کمر میبندند.</ref> خبر دهد؛ او [[قائم]] بعد از من است". سپس حیا و هیبت [[امام]]{{ع}}، مانع از آن شد که سئوال کنم در همیان چه چیز است. با نامهها خارج شدم و به سوی مداین حرکت کردم؛ جوابهای آنها را دریافت نمودم و در روز پانزدهم، داخل سامرا شدم (همان طور که [[امام]]{{ع}} گفته بود)، صدای شیون و ناله از خانهاش شنیدم و دیدم که او غسل داده شده است و برادرش، جعفر جلوی درِ خانه بود و [[شیعیان]] به او تسلیت و تهنیت میگفتند (یعنی به خلافت و [[امامت]] تهنیت میگفتند). پس با خود گفتم: اگر این [[امام]] باشد، [[امامت]] باطل شده، به سبب اینکه او را میشناسم؛ شراب انگور میخورد، در قصر جوسق<ref>جوسق، قصر مقتدر عباسی است.</ref> قمار میکند و با طنبور<ref>طنبور، آلت لهو و غنا.</ref> مینوازد. پس جلو رفتم و تسلیت و تهنیت گفتم؛ ولی چیزی از من نپرسید؛ سپس عقید، (خادم [[امام عسکری]]{{ع}}) خارج شد و به او گفت:ای آقای من! برادرت کفن شده، پس بایست و بر او نماز گزار. جعفر و [[شیعیان]] اطرافش داخل شدند در حالی که جلوی آنها، سمان، حسن بن علی و دو جاسوس معتصم بودند؛ هنگامی که داخل خانه رفتیم، جعفر بن علی برای ادای نماز بر برادرش جلو رفت تا اینکه خواست، تکبیر بگوید، کودکی با صورت گندم گون، موهای پر پشت و دندانهایی باز و شمرده، جلو آمد و ردای جعفر را گرفت و گفت: "ای عمو! عقب برو که من به ادای نماز بر پدرم شایسته ترم". جعفر عقب رفت در حالی که صورت او زرد شده بود؛پس آن کودک جلو رفت و بر پدرش نماز گذارد و دفن کرد و در کنار قبر او به من فرمود: "ای بصری! جواب نامهها- که با توست- کجایند؟" آنها را به او دادم و پیش خودم گفتم: این، دو علامت، فقط همیان باقی مانده است. از خانه خارج شدم و به سوی جعفر رفتم، نزد او بودم که حاجز وشاء گفت: ای آقای من! آن کودک کیست؟ گفت: به خدا قسم که تا به حال او را ندیدهام و نمیشناسم! ما نشسته بودیم که در آن هنگام، عدهای از قم آمدند و سراغ [[امام عسکری]]{{ع}} گرفتند و بر شهادت او آگاه شدند. گفتند: پس [[امام]] بعد او کیست؟ مردم به جعفر اشاره کردند؛ پس آنها به او سلام کردند و تسلیت و تهنیت گفتند و عَرضه داشتند: نزد ما نامهها و اموالی هست؛ پس ما را آگاه کن که نامهها چه چیز است؟ و مال، چقدر است؟ جعفر ایستاد و لباسهایش را تکاند و گفت: از من میخواهید، [[علم غیب]] بگویم؟! در این هنگام، خادم [[امام مهدی]] {{ع}} از خانه خارج شد و گفت: همراه شما، فلان نامه و فلان است و همیانی دارید که در آن هزار دینار است که ده دینار آنها، تقلبی است. آنها، نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: کسی که تو را برای گرفتن اینها راهنمایی کرد، امام است<ref>کمال الدین؛ صدوق؛ ج ۲، صص ۴۷۵ - ۴۷۶، چاپ تهران، سال ۱۳۹۵ هجری.</ref>. | *جعفر از پسران [[امام هادی]]{{ع}} بود و از خط پدران پاکش، منحرف گشته بود و راه خطا را پیش گرفته بود. انحراف جعفر، عجیبتر از انحراف پسر [[حضرت نوح|نوح نبی]]{{ع}} نبود، کسی که خداوند دربارهاش میفرماید: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ}}﴾}}<ref> او فرزندت نیست؛ زیرا او عملی بسیار ناشایسته دارد؛ سوره هود، آیه ۴۶.</ref>. انحراف جعفر به سبب سهل انگاری پدرش در تربیت او نبوده است؛ بلکه به سبب همنشینی با فاسقان و منحرفان بود و روشن است که چنین رابطهای، مؤثر بوده است. ما چگونگی ارتباط او با منحرفین را نمیدانیم؛ کسی که به رسوایی مبتلا شد و عار و ننگ را برای خود به ارمغان آورد. عجیب این است که [[امام عسکری]]{{ع}}، هنگامی که فرزندش [[امام زمان]] {{ع}} را به [[شیعیان]] مورد اعتمادش نشان داد و خواص را از ولادتش با خبر کرد، برادرش جعفر را به آن، آگاه نکرد و او نمیدانست که برادرش، فرزندی دارد و شاید میدانسته است و به سبب اهداف خود، سکوت کرده است. ۱۵ روز قبل از وفات، [[امام عسکری]]{{ع}} نامههای متعددی برای [[شیعیان]] خود در مداین نوشت و آنها را به خادمش "ابو الادیان" داد و به او فرمود: "نامهها را به شهرها برسان که سفرت، ۱۵ روز طول میکشد و روز پانزدهم، داخل [[سامرا]] میشوی و صدای ناله و شیون از خانهام میشنوی و مرا غسل داده شده، مییابی". ابولادیان میگوید عرض کردم:ای مولای من! [[امام]] بعد از شما کیست؟ فرمود: "آن که جواب نامهها را از تو بخواهد، [[قائم]] بعد از من است". گفتم: "علایم بیشتری، برایم ذکر کن؟" فرمود: "هر کس که بر من نماز میت بخواند؛ او [[قائم]] بعد از من است". گفتم: بیشتر بفرما؟ فرمود: "هر کس که از همیان<ref>همیان، کیسهای که آذوقه سفر را در آن میگذارند و دور کمر میبندند.</ref> خبر دهد؛ او [[قائم]] بعد از من است". سپس حیا و هیبت [[امام]]{{ع}}، مانع از آن شد که سئوال کنم در همیان چه چیز است. با نامهها خارج شدم و به سوی مداین حرکت کردم؛ جوابهای آنها را دریافت نمودم و در روز پانزدهم، داخل سامرا شدم (همان طور که [[امام]]{{ع}} گفته بود)، صدای شیون و ناله از خانهاش شنیدم و دیدم که او غسل داده شده است و برادرش، جعفر جلوی درِ خانه بود و [[شیعیان]] به او تسلیت و تهنیت میگفتند (یعنی به خلافت و [[امامت]] تهنیت میگفتند). پس با خود گفتم: اگر این [[امام]] باشد، [[امامت]] باطل شده، به سبب اینکه او را میشناسم؛ شراب انگور میخورد، در قصر جوسق<ref>جوسق، قصر مقتدر عباسی است.</ref> قمار میکند و با طنبور<ref>طنبور، آلت لهو و غنا.</ref> مینوازد. پس جلو رفتم و تسلیت و تهنیت گفتم؛ ولی چیزی از من نپرسید؛ سپس عقید، (خادم [[امام عسکری]]{{ع}}) خارج شد و به او گفت:ای آقای من! برادرت کفن شده، پس بایست و بر او نماز گزار. جعفر و [[شیعیان]] اطرافش داخل شدند در حالی که جلوی آنها، سمان، حسن بن علی و دو جاسوس معتصم بودند؛ هنگامی که داخل خانه رفتیم، جعفر بن علی برای ادای نماز بر برادرش جلو رفت تا اینکه خواست، تکبیر بگوید، کودکی با صورت گندم گون، موهای پر پشت و دندانهایی باز و شمرده، جلو آمد و ردای جعفر را گرفت و گفت: "ای عمو! عقب برو که من به ادای نماز بر پدرم شایسته ترم". جعفر عقب رفت در حالی که صورت او زرد شده بود؛پس آن کودک جلو رفت و بر پدرش نماز گذارد و دفن کرد و در کنار قبر او به من فرمود: "ای بصری! جواب نامهها- که با توست- کجایند؟" آنها را به او دادم و پیش خودم گفتم: این، دو علامت، فقط همیان باقی مانده است. از خانه خارج شدم و به سوی جعفر رفتم، نزد او بودم که حاجز وشاء گفت: ای آقای من! آن کودک کیست؟ گفت: به خدا قسم که تا به حال او را ندیدهام و نمیشناسم! ما نشسته بودیم که در آن هنگام، عدهای از قم آمدند و سراغ [[امام عسکری]]{{ع}} گرفتند و بر شهادت او آگاه شدند. گفتند: پس [[امام]] بعد او کیست؟ مردم به جعفر اشاره کردند؛ پس آنها به او سلام کردند و تسلیت و تهنیت گفتند و عَرضه داشتند: نزد ما نامهها و اموالی هست؛ پس ما را آگاه کن که نامهها چه چیز است؟ و مال، چقدر است؟ جعفر ایستاد و لباسهایش را تکاند و گفت: از من میخواهید، [[علم غیب]] بگویم؟! در این هنگام، خادم [[امام مهدی]] {{ع}} از خانه خارج شد و گفت: همراه شما، فلان نامه و فلان است و همیانی دارید که در آن هزار دینار است که ده دینار آنها، تقلبی است. آنها، نامهها و اموال را به او دادند و گفتند: کسی که تو را برای گرفتن اینها راهنمایی کرد، امام است<ref>کمال الدین؛ صدوق؛ ج ۲، صص ۴۷۵ - ۴۷۶، چاپ تهران، سال ۱۳۹۵ هجری.</ref>. | ||
*نکاتی درباره این روایت: | *نکاتی درباره این روایت: |