۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '﴿' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - '﴾' به ' ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
[[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]] | [[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]] | ||
::::::آیتالله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آیتالله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«{{عربی|"المَهدِیُّونَ"}}؛ در اصول کافی بابی به عنوان {{عربی|"الأئمّة هم الهداة"}} وجود دارد که همچنان که در عنوان آمده هدایت و هادویّت هرد و به این ذوات مقدّسه منحصر است، خداوند متعال میفرماید: {{عربی| {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} | ::::::«{{عربی|"المَهدِیُّونَ"}}؛ در اصول کافی بابی به عنوان {{عربی|"الأئمّة هم الهداة"}} وجود دارد که همچنان که در عنوان آمده هدایت و هادویّت هرد و به این ذوات مقدّسه منحصر است، خداوند متعال میفرماید: {{عربی| {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}} }}؛ <ref>«تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد»؛ سوره رعد، آیه۷؛ ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> فقط تو بیمدهندهای و برای هر گروهی هدایتگری است. و [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} فرموده که هادی امّت، [[امام علی]] {{ع}} است.<ref>ر.ک: جلد یکم، صفحۀ ۲۳۵ از همین کتاب.</ref> بنابراین، آیا میشود هادی، مهدی نباشد؟ یا غیر مهدی، هادی باشد؟ هر کدام از [[ائمه]]{{عم}} "مهدی" است، ولی هادی آنها کیست؟ هادی آنها خداوند متعال است، حال، باید فکر کنیم، کسی که هادی او خداوند متعال است چگونه است؟ امّا [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]] {{ع}} ملقّب شدند به "مهدی" به جهت این که در ایشان و کیفیّت هدایتشان خصوصیّاتی وجود دارد. شاید از مهمترین آنها این باشد که به توسط ایشان وعدۀ خداوند در آیه مبارکه {{عربی| {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ}} }}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند»؛ سوره توبه (۹): آیه ۳۳.</ref> وعدۀ [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} که {{عربی|"یملأها قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً"}}<ref>ر.ک: بحار الأنوار: ۵۱ / ۹.</ref> تحقّق پیدا خواهد کرد» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص:۲۸.</ref>. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
::::::'''ثبوت و اثبات عصمت:''' عصمت، به معنای معصوم بودن و مصون بودن از گناه، خطا و اشتباه است. ما معتقدیم که [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} معصوم هستند؛ یعنی از گناه و خطا عصمت دارند. به قول اهل فن، در این مسئله نکاتی در مقام ثبوت و نکاتی در مقام اثبات است. در مقام ثبوت لازم است بیان شود [[انبیا]] یا [[ائمه]]{{عم}} چگونه و چرا معصومند؟ (چرای ثبوتی، نه چرای اثباتی)<ref>پرسش از ساز و کار، به مقام ثبوت دلالت دارد و پرسش از دلیل عصمت معصومین، به مقام اثبات مرتبط است؛ در واقع مقام ثبوت ناظر به علل و مقام اثبات ناظر به ادله است.</ref> یک دلیل عصمت ایشان، این است که پیشوای مردم هستند. در مقام اثبات، چنین نیست که خداوند کسی را که خطاکار است، پیشوا قرار دهد و از مردم بخواهد که از او تبعیت کنند. دلیل مهم دیگر در مقام اثبات این است که پیامبران و [[ائمه]] {{عم}} در اخذ دستورات و هدایتهای آسمانی و انتقال آن به مردم در (گفتار و کردار) دارای دو مقامند: ۱. مقام تلقی، ۲. مقام ارائه. | ::::::'''ثبوت و اثبات عصمت:''' عصمت، به معنای معصوم بودن و مصون بودن از گناه، خطا و اشتباه است. ما معتقدیم که [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} معصوم هستند؛ یعنی از گناه و خطا عصمت دارند. به قول اهل فن، در این مسئله نکاتی در مقام ثبوت و نکاتی در مقام اثبات است. در مقام ثبوت لازم است بیان شود [[انبیا]] یا [[ائمه]]{{عم}} چگونه و چرا معصومند؟ (چرای ثبوتی، نه چرای اثباتی)<ref>پرسش از ساز و کار، به مقام ثبوت دلالت دارد و پرسش از دلیل عصمت معصومین، به مقام اثبات مرتبط است؛ در واقع مقام ثبوت ناظر به علل و مقام اثبات ناظر به ادله است.</ref> یک دلیل عصمت ایشان، این است که پیشوای مردم هستند. در مقام اثبات، چنین نیست که خداوند کسی را که خطاکار است، پیشوا قرار دهد و از مردم بخواهد که از او تبعیت کنند. دلیل مهم دیگر در مقام اثبات این است که پیامبران و [[ائمه]] {{عم}} در اخذ دستورات و هدایتهای آسمانی و انتقال آن به مردم در (گفتار و کردار) دارای دو مقامند: ۱. مقام تلقی، ۲. مقام ارائه. | ||
::::::دلایل دسته اول که به طور خلاصه ذکر شد، ناظر به مقام ارائه است؛ یعنی اگر آنها در ارائه شریعت و صراط مستقیم، خطا کنند، مردم به خاطر تبعیت از آنها به خطا میافتند و این، نقض غرض است، چرا که آنها موظف به هدایت مردم بودهاند. اما یکی از مهمترین ادله ضرورت عصمت [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}}، عصمت ایشان در مقام تلقی است؛ یعنی آنان باید گیرنده و دریافتکننده هدایت و رهنمود آسمانی باشند. در این شأن، ایشان مستقل از اینکه پیشوای مردم هستند، باید معصوم باشند. اساساً تحمل بار پیام الهی (محتوا، عمل و تبلیغ آن) شرایطی میطلبد. با گناه نمیتوان این بار را تحمل و دریافت کرد. گناه مثل موریانهای که یک ستون چوبی را میخورد و پوک میکند و آن را در تحمل بار ناتوان میسازد، انسان را از درون ضعیف میکند. [[انبیا]] و معصومین {{عم}} نه تنها نباید گناه کنند، بلکه باید برای تقویت خود بیش از مردم عادی اعمال عبادی داشته باشند. بهطور مثال نماز شب که برای دیگران مستحب است، بر پیامبر اکرم {{صل}} واجب بود. از این جهت خداوند به [[پیامبر خاتم]] {{صل}} فرمود: {{عربی| {{متن قرآن|إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلا ثَقِيلا}} | ::::::دلایل دسته اول که به طور خلاصه ذکر شد، ناظر به مقام ارائه است؛ یعنی اگر آنها در ارائه شریعت و صراط مستقیم، خطا کنند، مردم به خاطر تبعیت از آنها به خطا میافتند و این، نقض غرض است، چرا که آنها موظف به هدایت مردم بودهاند. اما یکی از مهمترین ادله ضرورت عصمت [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}}، عصمت ایشان در مقام تلقی است؛ یعنی آنان باید گیرنده و دریافتکننده هدایت و رهنمود آسمانی باشند. در این شأن، ایشان مستقل از اینکه پیشوای مردم هستند، باید معصوم باشند. اساساً تحمل بار پیام الهی (محتوا، عمل و تبلیغ آن) شرایطی میطلبد. با گناه نمیتوان این بار را تحمل و دریافت کرد. گناه مثل موریانهای که یک ستون چوبی را میخورد و پوک میکند و آن را در تحمل بار ناتوان میسازد، انسان را از درون ضعیف میکند. [[انبیا]] و معصومین {{عم}} نه تنها نباید گناه کنند، بلکه باید برای تقویت خود بیش از مردم عادی اعمال عبادی داشته باشند. بهطور مثال نماز شب که برای دیگران مستحب است، بر پیامبر اکرم {{صل}} واجب بود. از این جهت خداوند به [[پیامبر خاتم]] {{صل}} فرمود: {{عربی| {{متن قرآن|إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلا ثَقِيلا}} }}<ref>سوره مزمل، آیه ۵.</ref> ما میخواهیم گفتار سنگینی بر تو القا کنیم. برای آمادگی ایشان جهت تحمل چنین باری، خدا در آغاز سوره مزمل به ایشان دستور عبادت و نیایشهای شبانه میدهد و صریحاً اشاره میفرماید: {{عربی| {{متن قرآن|إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِيلا}} }}<ref>سوره مزمل، آیه ۶.</ref> نیایش و عمل شبانه گامها و گفتار تو را محکم میکند. بنابراین، به این جهت که اولیا بتوانند در مقام تلقی هم شأن خود را حفظ کنند، باید معصوم باشند. امام یا نبی نمیتواند گناهکار باشد، چرا که {{عربی| {{متن قرآن|...لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} }}<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> ...عهد من به ظالمين نمیرسد. | ||
::::::'''علل [[عصمت]]:''' عصمت چند علت دارد. یکی از علل و زمینههای [[عصمت]]، [[علم]] است. میخی در اختیار داشته باشد، حاضر نیست آن را در پریز برق فرو کند. کسی مانع انجام این کار نشده است، نیرویی غیبی او را از این کار باز نداشته است، جبری در کار نیست، بلکه علم او به عواقب این کار، عامل پرهیز او از این عمل میشود. ائمه {{عم}} هم میدانند گناه چه عواقب و ماهیتی دارد، پس گناه نمیکنند. هر عمل یک حقیقت اخروی و یک ظاهر دنیوی دارد. ماهیت عمل، در دنیا پنهان است و در قیامت بر ما مکشوف میشود. [[ائمه]] {{عم}} به ماهیت گناهان علم دارند، پس حتی گرایش و میل به انجام آن ندارند و حتی اگر مجبورشان هم کنند، سراغ گناه نمیروند؛<ref>البته آنچه در جبر پیش میآید، دیگر گناه نیست.</ref> یعنی در واقع علم به ماهیت گناه، سبب مصونیت ایشان از ارتکاب گناه شده است. روز قیامت برای اعمال خیر و شر، دو جزا به انسان میدهند. یکی پاداش یا عقاب و دیگری باطن خود عمل است. {{عربی| {{متن قرآن|فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ}} | ::::::'''علل [[عصمت]]:''' عصمت چند علت دارد. یکی از علل و زمینههای [[عصمت]]، [[علم]] است. میخی در اختیار داشته باشد، حاضر نیست آن را در پریز برق فرو کند. کسی مانع انجام این کار نشده است، نیرویی غیبی او را از این کار باز نداشته است، جبری در کار نیست، بلکه علم او به عواقب این کار، عامل پرهیز او از این عمل میشود. ائمه {{عم}} هم میدانند گناه چه عواقب و ماهیتی دارد، پس گناه نمیکنند. هر عمل یک حقیقت اخروی و یک ظاهر دنیوی دارد. ماهیت عمل، در دنیا پنهان است و در قیامت بر ما مکشوف میشود. [[ائمه]] {{عم}} به ماهیت گناهان علم دارند، پس حتی گرایش و میل به انجام آن ندارند و حتی اگر مجبورشان هم کنند، سراغ گناه نمیروند؛<ref>البته آنچه در جبر پیش میآید، دیگر گناه نیست.</ref> یعنی در واقع علم به ماهیت گناه، سبب مصونیت ایشان از ارتکاب گناه شده است. روز قیامت برای اعمال خیر و شر، دو جزا به انسان میدهند. یکی پاداش یا عقاب و دیگری باطن خود عمل است. {{عربی| {{متن قرآن|فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ}} }}<ref>سوره زلزله، آیه ۷.</ref> آیه شریفه نمیفرماید جزای عمل را میبیند، بلکه میفرماید خود عمل را میبیند. هر کس در گروی آن چیزی است که خود به دست آورده است؛ {{عربی| {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ}} }}<ref>سوره مدثر، آیه ۳۸.</ref> جزای انسان، همان چیزی است که آورده است. پس دلیل عصمت انبیا و ائمه {{عم}}، علم آنان به ماهیت واقعی عمل است. ایشان نماز میخوانند، چون واقعاً نماز را دوست دارند. روزه میگیرند، چون حقیقتاً ماهیت روزه را میدانند. ماهیت گناه را هم میدانند و مرتکب آن نمیشوند و خطا نمیکنند. | ||
::::::'''کانون محبت:''' مطلب مهمتری در [[عصمت]] [[انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} وجود دارد. گاهی اوقات انسان ماهیت بد عملی را میداند، ولی وسوسه میشود. به انجام عمل شر گرایش دارد، اما چون میداند مضر است، انجام نمیدهد. انبیا و ائمه {{عم}} حتی علاقه و گرایش به انجام گناه هم ندارند. کانون همه گرایشها، در قلب است. وقتی خداوند خواست [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} را بفرستد، قلبشان را از محبت خود پر کرد. وقتی که قلب از محبت پر شود، انسان دگرگون میشود. خدا به موسی {{ع}} میفرماید: {{عربی| {{متن قرآن|...وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي}} | ::::::'''کانون محبت:''' مطلب مهمتری در [[عصمت]] [[انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} وجود دارد. گاهی اوقات انسان ماهیت بد عملی را میداند، ولی وسوسه میشود. به انجام عمل شر گرایش دارد، اما چون میداند مضر است، انجام نمیدهد. انبیا و ائمه {{عم}} حتی علاقه و گرایش به انجام گناه هم ندارند. کانون همه گرایشها، در قلب است. وقتی خداوند خواست [[انبیا]] و [[ائمه]]{{عم}} را بفرستد، قلبشان را از محبت خود پر کرد. وقتی که قلب از محبت پر شود، انسان دگرگون میشود. خدا به موسی {{ع}} میفرماید: {{عربی| {{متن قرآن|...وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي}} }}<ref>سوره طه، آیه ۳۹.</ref> محبت خود را در دل تو انداختم. دلی که از محبت او پر شود، به سمت محبوب میرود. عصمت ائمه {{عم}} به این دلیل است که آنان از محبت خدا پرشدهاند. قلب آنان ظرف مشیت خداست؛ لذا گناه یا ترک اولی نمیکنند. {{عربی|"قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيَّةِ اَللَّهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۳۲.</ref> یکی دیگر از علتهای [[عصمت]] انبیا {{عم}}، عنایت الهی است. در بحث عصمت معصومین {{عم}}، توجه نکردن به امداد الهی، مساوی نفهمیدن کل مطلب است. از دیگر عوامل عدم همگونی نگاه با شاکله وجودی ایشان، این است که شخصیت هرچه بالاتر و متعالیتر باشد، بهطور طبیعی از پستیها دور است. اینها مسائلی است که اگر به آن توجه بشود و کسی در خود پیاده کند، به همان میزان نسبت به گناه مصونیت و معصومیت پیدا میکند.<ref>البته مصونیت از خطا و اشتباه که درجات آن در انبيا {{عم}} متفاوت است و بیشتر به جنبه علم و عنایت الهی مربوط میشود.</ref> | ||
::::::'''استغفار معصوم:''' عبارت {{عربی|حسنات الابرار سيئات المقربين}} از سخنانی است که فقط ظاهرش زیباست، ولی بسیار بیمحتواست چیزی که برای مقرب سیئه است، بالاخره سيئه است و [[ائمه]] {{عم}} سيئه ندارند. اما در قرآن در ارتباط با [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} آمده است: {{عربی| {{متن قرآن|...وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ}} | ::::::'''استغفار معصوم:''' عبارت {{عربی|حسنات الابرار سيئات المقربين}} از سخنانی است که فقط ظاهرش زیباست، ولی بسیار بیمحتواست چیزی که برای مقرب سیئه است، بالاخره سيئه است و [[ائمه]] {{عم}} سيئه ندارند. اما در قرآن در ارتباط با [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} آمده است: {{عربی| {{متن قرآن|...وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ}} }}<ref>سوره غافر، آیه ۵۵.</ref> "ذنب" با "سيئه" فرق میکند. سیئه، خودش نمره منفی خطاست. عمل خطایی که از انسان سر میزند، سیئه است. ذنب، دنباله و پیامد کارهاست. پیامد نامطلوب یک کار را ذنب میگویند. هنگامی که پیامبر {{صل}} برای فتح مکه از مدینه حرکت کردند، ممکن بود اسب یکی از آن سپاه ده هزار نفری که همراه ایشان بودند، از گوشه مزرعهای رد شده باشد. اگر پیامبر {{صل}} میفرمودند: از مزرعه مردم عبور کنید، سیئه بود، ولی پیامبر {{صل}} فرمودند: برای فتح مکه میرویم، اما به هر حال پیامد دستور پیامبر {{صل}} این بوده است که گوشهای از مزرعه کسی آسیب ببیند. به این ذنب میگویند؛ بنابراین خدا میفرماید: {{عربی| {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا}} }}<ref>سوره فتح، آیات ۲-۱.</ref> جمله {{عربی|حسنات الابرار سيئات المقربين}} فقط یک عبارت عربی است و هیچ سندیت دیگری ندارد. سیئه، در هر لباسی سیئه است. این جمله، از آن سخنانی است که فقط برای چند دقیقه تاریخ مصرف دارد و بیشتر ارزش ندارد. استغفار [[اهل بیت]] {{عم}} گاهی برای ذنب بوده است. به عنوان مثال، کسی در حال گذر از جایی است، از طرفی میبیند کسی در حال غرق شدن است و از طرف دیگر پیرزنی را میبیند که به کمک احتیاج دارد. آن شخص اگر ناجی غریق باشد، غریق را نجات میدهد، اما کمکی که باید به پیرزن میکرد از او فوت شده است. به همین دلیل استغفار میکند و از خدا مخواهد که ترک این عمل را بر او ببخشد. در بعضی عبارات، یا تعبير "ترک اولی" در موارد دیگری آمده است. به هر حال آن را که شایستهتر است، باید انجام داد، اما در جایی، انسان بین چند کار میماند و بالاخره یک کار انجام نمیشود. توبه و استغفار، برای عملی است که زمین مانده و انجام نشده است. استغفار یعنی جبران کردن و خلأ را پر کردن. عفو یک معنا و استغفار معنای دیگری دارد. {{عربی| {{متن قرآن|...وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ}} }}<ref>سوره غافر، آیه ۵۵.</ref> یعنی طلب جبران پیامد بعضی کارها. قرآن در هیچ جا به سیئهای از پیامبر {{صل}} اشاره ندارد. بعضی میگویند استغفار [[ائمه]] {{عم}} و توبه آنان، برای آموزش دیگران است. تمام ماجرا این نیست. وقتی [[امام علی|امیرالمؤمنين]] {{ع}} در نیمههای شب در خلوت، از خوف خدا گریه میکردند، برای آموزش دیگران نبوده است، بلکه خداوند، زبان توبه و استغفار مذنبین را دوست دارد. در این زمینه روایات فراوانی داریم. لذا عرض میکند: {{عربی|"أَذِقْنِي بَرْدَ عَفْوِكَ وَ مَغْفِرَتِكَ وَ حَلاَوَةَ رَحْمَتِكَ"}}<ref>مصباح کفعمى، ص ۲۰.</ref> [[ائمه]] {{عم}} میخواهند از راه استغفار با خدا حرف بزنند، اما یکی از دلایل استغفار ایشان، استغفار از گناه مؤمنین است، چرا که شیعه منسوب به اهلبیت {{عم}} است. در اشتقاق کبیر، شیعه از «شعاع» میآید. روایت هم هست که شیعیان، شعاع ما و از ما هستند. {{عربی|"شِيعَتُنَا جُزْءٌ مِنَّا، خُلِقُوا مِنْ فَضْلِ طِينَتِنَا"}}<ref>امالی طوسی، ص ۲۹۹.</ref> لذا، ایشان برای گناهان ما استغفار میکنند، چرا که به هر حال ما از ایشان هستیم. آبروی [[ائمه]] {{عم}} برایشان مهم است. به همین دلیل فرمودهاند: {{عربی|"مَعَاشِرَ اَلشِّيعَةِ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لاَ تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً"}}<ref>امالی صدوق، ص ۴۰۰.</ref> ای شیعیان! مایه زینت ما باشید، مایه ننگ ما نباشید. در روایت آمده است آنجا که خدا فرمود: {{عربی| {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ...}} }}<ref>سوره فتح، آیه ۲.</ref> به این معناست که بخشی از استغفار اهلبیت {{عم}}، مربوط به آن گناهانی است که شیعیان مرتکب میشوند. اگر کسی در انتهای یک اتاق، یک تکه پارچه خاکی را بتکاند، گرد و غبارش روی لباس دیگران هم مینشیند. دیگران کاری نکردهاند، ولی باید لباسشان را بتکانند. اگر در گوشه شهر کسی گناهی کند، گرد و غبار گناه روی همه مینشیند، اما مردم به خاطر کدورت و ثقلی که دارند، گرد و غبار را درک نمیکنند، ولی روح لطيف امام آن را حس میکند. ایشان نیمهشب در خانه خدا استغفار میکنند. طلب پاک شدن ایشان واقعی است، اما این کدورت را گناهان ما برای ایشان ایجاد کرده است. در زمان [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} وقتی در گوشهای از جامعه مسلمین خطایی صورت میگرفت، اميرالمؤمنین {{ع}} از شدت ناراحتی میفرمودند: اگر کسی به خاطر این خطا بمیرد، ملامتش نمیکنم» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۲۹۱ تا ۲۹۷.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||