۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '﴾' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
:::::# خبر دادن [[امام]]{{ع}} از فرمانروایی [[مروان بن حکم]] که فرمود: آگاه باشید که [[مروان بن حکم]] امارت و حکومتی خواهد بود بسیار کوتاه چون لیسیدن سگبینی خود را واو پدر چهار رئیس است و زود است که مردم از مروان و فرزندانش روز سرخ را در یابند<ref>صبحی الصالح، شرح نهج البلاغه، خطبه ۷۳، ص ۱۰۲.</ref>. | :::::# خبر دادن [[امام]]{{ع}} از فرمانروایی [[مروان بن حکم]] که فرمود: آگاه باشید که [[مروان بن حکم]] امارت و حکومتی خواهد بود بسیار کوتاه چون لیسیدن سگبینی خود را واو پدر چهار رئیس است و زود است که مردم از مروان و فرزندانش روز سرخ را در یابند<ref>صبحی الصالح، شرح نهج البلاغه، خطبه ۷۳، ص ۱۰۲.</ref>. | ||
:::::#خبر دادن مولی به اینکه لشکری ده هزار نفره بدون کم و زیاد خواهد آمد [[عبدالله بن عباس]] گوید: [[امیر المومنین]]{{ع}} فرمود: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هزار دریچه از علم به من یاد داد که از هر دری هزار مسئله برایم گشوده شد. [[ابن عباس]] افزود در زمانی که ما با آنحضرت در منطقه ذی قار در راه جنگ با اهل بصره بودیم، و [[امام علی]]{{ع}} پسرش حضرت [[امام حسن]]{{ع}} را به کوفه برای گردآوری سپاه فرستاده بود، به من گفت: ای پسر عباس، عرض کردم; بله ای [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، فرمود: سپاهی متشکّل از ده هزار نفر سواره و پیاده بدون کم و زیاد همین امروز با فرزندم [[حسن]]{{ع}} خواهد آمد! [[ابن عباس]] گفت: وقتی [[امام حسن]]{{ع}} با لشکریان وارد شد من تمام تلاشم در این بود که از تعداد لشکریان تحقیق کنم، از نویسنده تعداد لشکریان پرسیدم: تعداد نفرات لشکر چند نفر است؟ جواب داد: سواره و پیاده مجموعاً ده هزار نفر نه یکی کم و نه یکی زیاد! با شنیدن این خبر فهمیدم که این علم، یکی از آن درهایی است که [[رسول خدا]]{{صل}} به حضرتش تعلیم داده بود<ref>بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۳۲۸.</ref>. | :::::#خبر دادن مولی به اینکه لشکری ده هزار نفره بدون کم و زیاد خواهد آمد [[عبدالله بن عباس]] گوید: [[امیر المومنین]]{{ع}} فرمود: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هزار دریچه از علم به من یاد داد که از هر دری هزار مسئله برایم گشوده شد. [[ابن عباس]] افزود در زمانی که ما با آنحضرت در منطقه ذی قار در راه جنگ با اهل بصره بودیم، و [[امام علی]]{{ع}} پسرش حضرت [[امام حسن]]{{ع}} را به کوفه برای گردآوری سپاه فرستاده بود، به من گفت: ای پسر عباس، عرض کردم; بله ای [[امیر المؤمنین]]{{ع}}، فرمود: سپاهی متشکّل از ده هزار نفر سواره و پیاده بدون کم و زیاد همین امروز با فرزندم [[حسن]]{{ع}} خواهد آمد! [[ابن عباس]] گفت: وقتی [[امام حسن]]{{ع}} با لشکریان وارد شد من تمام تلاشم در این بود که از تعداد لشکریان تحقیق کنم، از نویسنده تعداد لشکریان پرسیدم: تعداد نفرات لشکر چند نفر است؟ جواب داد: سواره و پیاده مجموعاً ده هزار نفر نه یکی کم و نه یکی زیاد! با شنیدن این خبر فهمیدم که این علم، یکی از آن درهایی است که [[رسول خدا]]{{صل}} به حضرتش تعلیم داده بود<ref>بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۳۲۸.</ref>. | ||
:::::#[[عبد الله بن عباس]] گوید: خدمت حضرت [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} بودیم که مرد قصابی که گاو مادهای با او بود میخواست او را بکشد، از کنار ما رد شد، وقتی حضرت آن حیوان را دید فرمود: این گاو ماده آبستن است به گو ساله مادهای که سر دم و پیشانی او سفید است! [[ابن عباس]] بسیار تعجب کرد و برای کشف حقیقت به دنبال آن قصاب به راه افتاد، وقتی مرد قصاب، گاو را کشت، معلوم شد که فرمایش [[حضرت مجتبی]]{{ع}} درست بوده است. سپس برگشت به خدمت حضرت و گفت: خداوند در قرآن مجید آگاهی به جانداران در شکم مادر را به خود اختصاص داده است | :::::#[[عبد الله بن عباس]] گوید: خدمت حضرت [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} بودیم که مرد قصابی که گاو مادهای با او بود میخواست او را بکشد، از کنار ما رد شد، وقتی حضرت آن حیوان را دید فرمود: این گاو ماده آبستن است به گو ساله مادهای که سر دم و پیشانی او سفید است! [[ابن عباس]] بسیار تعجب کرد و برای کشف حقیقت به دنبال آن قصاب به راه افتاد، وقتی مرد قصاب، گاو را کشت، معلوم شد که فرمایش [[حضرت مجتبی]]{{ع}} درست بوده است. سپس برگشت به خدمت حضرت و گفت: خداوند در قرآن مجید آگاهی به جانداران در شکم مادر را به خود اختصاص داده است{{متن قرآن|وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ }} }} <ref> از آنچه در زهدانهاست آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref>. حضرت فرمود: ما به اموری آگاهی داریم که نه فرشته مقرب و نه [[پیامبر]] مرسل غیر از [[محمد]]{{صل}} و فرزندان، او آن را نمیداند. | ||
:::::#این روایت هم در مورد پیشگوئی [[امام حسن]]{{ع}} هست که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که حضرت فرمود:[[حضرت حسن مجتبی]]{{ع}} به فرزندش عبد الله فرمود: سال آینده معاویه برای من کنیزی را که نامش انیس است میفرستد و او مرا به زهری که این معاویه زیر نگین انگشتر او قرار داده مسموم میکند! عبد الله عرض کرد: چرا آن کنیز را قبل از آنکه شما را مسموم کند نمیکشید؟ حضرت فرمود: ای پسر من، این امری است نوشته شده یعنی قضای خداوند بر آن تعلق گرفته است. سال بعد همانطور که حضرت فرموده بود معاویه برای حضرت کنیزی بنام انیس فرستاد، وقتی نزد حضرت آمد، حضرت دست بر کتف آن کنیز زد و فرمود: ای انیس بوسیله آنچه زیر نگین انگشتر تو است، وارد جهنم خواهی شد<ref>جلیل، نجفی یزدی، مناقب اهل بیت، ج ۲، ص ۱۸۳.</ref>. | :::::#این روایت هم در مورد پیشگوئی [[امام حسن]]{{ع}} هست که از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که حضرت فرمود:[[حضرت حسن مجتبی]]{{ع}} به فرزندش عبد الله فرمود: سال آینده معاویه برای من کنیزی را که نامش انیس است میفرستد و او مرا به زهری که این معاویه زیر نگین انگشتر او قرار داده مسموم میکند! عبد الله عرض کرد: چرا آن کنیز را قبل از آنکه شما را مسموم کند نمیکشید؟ حضرت فرمود: ای پسر من، این امری است نوشته شده یعنی قضای خداوند بر آن تعلق گرفته است. سال بعد همانطور که حضرت فرموده بود معاویه برای حضرت کنیزی بنام انیس فرستاد، وقتی نزد حضرت آمد، حضرت دست بر کتف آن کنیز زد و فرمود: ای انیس بوسیله آنچه زیر نگین انگشتر تو است، وارد جهنم خواهی شد<ref>جلیل، نجفی یزدی، مناقب اهل بیت، ج ۲، ص ۱۸۳.</ref>. | ||
:::::#اما آگاهی [[سید الشهداء]]{{ع}} به قاتلین غلامان که در این روایت [[هارون ابن خارجه]] گوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[امام حسین]]{{ع}} به غلامان خود فرموده بود که روز پنجشنبه را برای مسافرت به مزرعه حضرت انتخاب کنید و فلان روز نروید و صریحاً اعلام نمود که اگر مخالفت کنید دزدان در میان راه شما را گرفته اموالتان را برده، شما را میکشند. امّا غلامان مخالفت کردند و همان روزی که حضرت نهی کرده بود به سفر رفتند و گرفتار دزها شده و غلامان را کشتند. مدتی بعد که [[سید الشهداء]]{{ع}} در مجلس والی مدینه بود والی به حضرت گفت: به من خبر رسید که غلامان شما را کشتهاند، خداوند به شما اجر دهد. [[امام حسین]]{{ع}} به والی فرمود: آگاه باش که من قاتل آن ها را به تو معرفی میکنم بر آنها سخت گیر! والی پرسید: آیا شما قاتلین آنها را میشناسید؟ حضرت فرمود: بله، و سپس به یکی از حاضرین مجلس اشاره کرد و فرمود: این مرد یکی از آنها است. آن مرد گفت: پسر [[پیامبر]]، شما از کجا دانستید که من از آن ها هستم؟ حضرت فرمود: اگر نشانههای آنها را بدهم تصدیق میکنی؟ گفت: آری به خدا قسم. حضرت فرمود: تو فلان شخص و فلان شخص را بیرون بردی و نام آنان را ذکر کرد. والی به آن مرد گفت به صاحب قبر [[پیامبر]]{{صل}} و منبر سوگند اگر راست نگوئی دستور میدهم گوشت بدن تو را با تازیانه بریزند. آن مرد گفت: [[حسین]]{{صل}} دروغ نمیگوید، گویا او با ما بوده است، سپس والی دستور داد تا همگی همدستان او را حاضر کردند و همگی اقرار به گناه خود کردند و سپس بدستور والی همه را گردن زدند<ref>سیدهاشم، بحرانی، مدینة المعاجز، ج ۳، ص ۴۵۵.</ref>. | :::::#اما آگاهی [[سید الشهداء]]{{ع}} به قاتلین غلامان که در این روایت [[هارون ابن خارجه]] گوید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[امام حسین]]{{ع}} به غلامان خود فرموده بود که روز پنجشنبه را برای مسافرت به مزرعه حضرت انتخاب کنید و فلان روز نروید و صریحاً اعلام نمود که اگر مخالفت کنید دزدان در میان راه شما را گرفته اموالتان را برده، شما را میکشند. امّا غلامان مخالفت کردند و همان روزی که حضرت نهی کرده بود به سفر رفتند و گرفتار دزها شده و غلامان را کشتند. مدتی بعد که [[سید الشهداء]]{{ع}} در مجلس والی مدینه بود والی به حضرت گفت: به من خبر رسید که غلامان شما را کشتهاند، خداوند به شما اجر دهد. [[امام حسین]]{{ع}} به والی فرمود: آگاه باش که من قاتل آن ها را به تو معرفی میکنم بر آنها سخت گیر! والی پرسید: آیا شما قاتلین آنها را میشناسید؟ حضرت فرمود: بله، و سپس به یکی از حاضرین مجلس اشاره کرد و فرمود: این مرد یکی از آنها است. آن مرد گفت: پسر [[پیامبر]]، شما از کجا دانستید که من از آن ها هستم؟ حضرت فرمود: اگر نشانههای آنها را بدهم تصدیق میکنی؟ گفت: آری به خدا قسم. حضرت فرمود: تو فلان شخص و فلان شخص را بیرون بردی و نام آنان را ذکر کرد. والی به آن مرد گفت به صاحب قبر [[پیامبر]]{{صل}} و منبر سوگند اگر راست نگوئی دستور میدهم گوشت بدن تو را با تازیانه بریزند. آن مرد گفت: [[حسین]]{{صل}} دروغ نمیگوید، گویا او با ما بوده است، سپس والی دستور داد تا همگی همدستان او را حاضر کردند و همگی اقرار به گناه خود کردند و سپس بدستور والی همه را گردن زدند<ref>سیدهاشم، بحرانی، مدینة المعاجز، ج ۳، ص ۴۵۵.</ref>. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
[[پرونده:1368162.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عظیم عظیمپور]]]] | [[پرونده:1368162.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عظیم عظیمپور]]]] | ||
آقای '''[[عظیم عظیمپور|عظیمپور]]''' در کتاب ''«[[امام علی در نهج البلاغه (کتاب)|امام علی در نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است: | آقای '''[[عظیم عظیمپور|عظیمپور]]''' در کتاب ''«[[امام علی در نهج البلاغه (کتاب)|امام علی در نهج البلاغه]]»'' در این باره گفته است: | ||
::::::«در زندگی پیشوایان معصوم{{ع}} پیشگوییها و گزارشهایی از آینده به چشم میخورد که به وقوع پیوستهاند، به راستی این موضوع ریشه در کجا دارد؟ در پاسخ این سؤال درباره شخص نبی اکرم باید گفت که بدون هیچ شکی آن حضرت از طریق وحی با خداوند در ارتباط بود و بسیاری از وقایع آینده و گذشته و حال بر قلب نازنینش القاء میگشت. امّا در مورد امامان معصوم و در رأس آنها [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} باید گفت که منبع و منشأ اصلی آنها در این امر، وجود [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] بوده است، یعنی تمام علومی که از راه وحی به رسول خدا میرسید، بواسطه آن حضرت به علی سپرده میشد و از طریق علی به امامان بعدی. انسانها بهطور عموم و امامان معصوم و پیشوایان الهی به طور مخصوص میتوانند برخی از شایستگیها و موهبتها را در خود بپرورانند و از امتیازاتی بهرهمند شوند که دیگران از آنها محروم و بیبهره ماندهاند. اگر کسی تقوای الهی را پیشه کند، خداوند قدرت و توانایی تشخیص حق از باطل را به او میدهد و او را به مقام عرفان و معرفت میرساند: | ::::::«در زندگی پیشوایان معصوم{{ع}} پیشگوییها و گزارشهایی از آینده به چشم میخورد که به وقوع پیوستهاند، به راستی این موضوع ریشه در کجا دارد؟ در پاسخ این سؤال درباره شخص نبی اکرم باید گفت که بدون هیچ شکی آن حضرت از طریق وحی با خداوند در ارتباط بود و بسیاری از وقایع آینده و گذشته و حال بر قلب نازنینش القاء میگشت. امّا در مورد امامان معصوم و در رأس آنها [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} باید گفت که منبع و منشأ اصلی آنها در این امر، وجود [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] بوده است، یعنی تمام علومی که از راه وحی به رسول خدا میرسید، بواسطه آن حضرت به علی سپرده میشد و از طریق علی به امامان بعدی. انسانها بهطور عموم و امامان معصوم و پیشوایان الهی به طور مخصوص میتوانند برخی از شایستگیها و موهبتها را در خود بپرورانند و از امتیازاتی بهرهمند شوند که دیگران از آنها محروم و بیبهره ماندهاند. اگر کسی تقوای الهی را پیشه کند، خداوند قدرت و توانایی تشخیص حق از باطل را به او میدهد و او را به مقام عرفان و معرفت میرساند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً }} }}<ref>ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد؛ سوره انفال، آیه ۲۹.</ref> و {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}} }}<ref>خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ سوره بقره،آیه ۲۵۷.</ref> و {{متن قرآن|أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ}} }}<ref>آیا کسی که خداوند سینهاش را برای اسلام گشوده است و او به نوری از پروردگارش راه یافته است؛ سوره زمر،آیه ۲۲.</ref>.با توجه به مضمون آیات نتیجه میگیریم که امامان معصوم {{عم}} علاوه بر اینکه از علوم لازم در راستای هدایت بشریت و ادامه راه [[انبیا]] با اتصال به منبع [[وحی]]، بهره کافی داشتهاند، از نبوغ فکری بسیار بالایی برخوردار بودهاند و به عنوان یک دانشمند که برای غیر آنها نیز رسیدن به این درجات میسر است، مطرح بودهاند. به عنوان مثال حضرت علی {{ع}} درباره زمین مطالبی را میفرمایند که برای اهل آن زمان مجهول و نامفهوم بوده است که این کلمات امام پس از صدها سال به ثمر مینشیند و مردم حقیقت کلام او را کشف میکنند، آن حضرت، زمین را چنین توصیف میکند: {{عربی|اندازه=150%|«وَاَنَشَاَ الارضَ فَاَمسکَهَا ِمن َغْیرِ اشْتِغَالٍ،وَاَرسَاهَا َعلَی َغیرِ َقرَارٍ، وَ َاقَاَمَها ِبَغیرِ َقوَائمَ، وَ َرَفَعَها ِبَغیرَ َدعَائمَ»}}<ref>و زمین را پدید آورد و نگاهش داشت بی آنکه خود را بدان مشغول دارد، و آن را استوار گردانید بیآنکه آرامشی در آن باشد، و آن را بر پا داشت بیآنکه پایههایی داشته باشد، و آن را برافراشت بیآنکه از ستونهایی برخوردار باشد.</ref>. این سخن را حضرت در زمانی میفرمایند که مردم، نسبت به زمین،باورهای متفاوت و نادرست و گاهی، خرافی داشتند. امامان معصوم از نظر علم و دین اتصال روحی و جسمی با پیامبر اکرم داشتهاند و معارف خود را از آن حضرت میگرفتهاند و یکی از دلایل عقلی اثبات موضوع مورد بحث این است که تاکنون هیچ محققی نتوانسته در علوم و معارف آن بزرگواران اشکالی وارد نماید و هیچ شاهد تاریخی نداریم که نشان دهد امامان در برابر سؤالی، ناتوان ماندهاند. با توجه به اینکه متصدیان امور در دوران بنیامیّه و بنیعباس در گرفتن نکته ضعف از آن پیشوایان الهی، راهها و حیلههای گوناگون بکار میگرفتند. | ||
::::::امّا دلایل نقلی در اثبات این موضوع،بسیار است. حضرت علی در معرفی اهل بیت، سخنان فراوانی گفتهاند: {{عربی|اندازه=150%|«هُمْ مَوْضِعُ سِرّهِ وَ مَْلجَاُ اَمْرِهِ وَ عَیْبَهُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ»}}<ref>آنان خاندان رسول خدا جایگاه راز پیامبرند و پشتیبان امر او و گنجینه علم او و مرجع حکم و قوانین او و امین و نگهدارنده کتابهای او میباشند</ref>. و {{عربی|اندازه=150%|«نَحْنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ، وَ مَحَطُّ الرِّسَالَهِ، وَ مُخْتَلفُ الْمَلاَئِکَهِ، وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ یَنَابِیعُ الْحِکَمِ»}}<ref>ما امامان معصوم شجره نبوت و پایگاه رسالت و محل آمد و رفت فرشتگانِ رحمت و معادن دانش و چشمه سارهای حکمت و بینشها هستیم</ref>. و {{عربی|اندازه=150%|«وَ عِنْدَنَا اَهْلَ الْبَیْتِ ابْوَابُ الْحِکَمِ وَ ضِیَاءُ اْلاَمْرِ»}}<ref>درهای حکمت الهی نزد ما اهل بیت گشوده است و چراغ دین با راهنمایی ما افروخته است</ref>.<ref>کتاب [[امام علی در نهج البلاغه (کتاب)|امام علی در نهج البلاغه]]</ref>. | ::::::امّا دلایل نقلی در اثبات این موضوع،بسیار است. حضرت علی در معرفی اهل بیت، سخنان فراوانی گفتهاند: {{عربی|اندازه=150%|«هُمْ مَوْضِعُ سِرّهِ وَ مَْلجَاُ اَمْرِهِ وَ عَیْبَهُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ»}}<ref>آنان خاندان رسول خدا جایگاه راز پیامبرند و پشتیبان امر او و گنجینه علم او و مرجع حکم و قوانین او و امین و نگهدارنده کتابهای او میباشند</ref>. و {{عربی|اندازه=150%|«نَحْنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ، وَ مَحَطُّ الرِّسَالَهِ، وَ مُخْتَلفُ الْمَلاَئِکَهِ، وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ یَنَابِیعُ الْحِکَمِ»}}<ref>ما امامان معصوم شجره نبوت و پایگاه رسالت و محل آمد و رفت فرشتگانِ رحمت و معادن دانش و چشمه سارهای حکمت و بینشها هستیم</ref>. و {{عربی|اندازه=150%|«وَ عِنْدَنَا اَهْلَ الْبَیْتِ ابْوَابُ الْحِکَمِ وَ ضِیَاءُ اْلاَمْرِ»}}<ref>درهای حکمت الهی نزد ما اهل بیت گشوده است و چراغ دین با راهنمایی ما افروخته است</ref>.<ref>کتاب [[امام علی در نهج البلاغه (کتاب)|امام علی در نهج البلاغه]]</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} |