۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} }}' به '}}') |
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=120%' به '{{عربی') |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
[[پرونده:260.jpg||بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی]]]] | [[پرونده:260.jpg||بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی]]]] | ||
آیتالله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در اینباره گفته است: | آیتالله '''[[سید احمد خاتمی]]'''، در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۱ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاعاند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلعاند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی | ::::::«در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و [[انبیاء]] که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاعاند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلعاند و همان علم از ناحیه [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} که به ما رسیده است.<ref>{{عربی|" إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}"}}.</ref> آیاتی که بر اختصاص حصر [[علم غیب]] به خداوند دلالت دارند، بیانگر علم خاصاند، مثلاً: | ||
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref> | :::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت میشود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>(و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.</ref> | ||
:::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات میتواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم میدهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمیشود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز میستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت میکند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند*جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهیترین و مستدلترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهیهای پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه: | :::::#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات میشود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>(بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.</ref> و آیات دیگری که در این مورداند.<ref>در رابطه با [[علم غیب]] خداوند و نیز [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}} ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.</ref> علاوه بر آن که این آیات میتواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و [[غیب]] به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم میدهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمیشود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز میستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت میکند: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا*إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا]]}}<ref>(او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند*جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> آیه دیگر: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]]}}<ref>و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.</ref> بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از [[غیب]] به اذن خداوند، از بدیهیترین و مستدلترین عقاید پیروان [[اهل بیت]]{{ع}} علما است. نمونه عینی این [[علم غیب]]، آگاهیهای پیامبران و امامان از [[غیب]] است، به عنوان نمونه: | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
::::::*«'''علم حصولی:''' این علم با فراگیری از بیرون و عالم حس انجام میشود و با ارتباطی که حواس و عقل با جهان خارج برقرار میکند علم حاصل میشود. این علم همان است که در میان اهل علم رایج است و فراگیری آن یا به وسیله الفاظ است یا تجربه و آزمایش و یا به سبب استدالل است. این علوم، علوم صورتی است و قدر مسلم آن است که در این علم لغزش وجود دارد و انسان مصون از خطا نمیباشد. | ::::::*«'''علم حصولی:''' این علم با فراگیری از بیرون و عالم حس انجام میشود و با ارتباطی که حواس و عقل با جهان خارج برقرار میکند علم حاصل میشود. این علم همان است که در میان اهل علم رایج است و فراگیری آن یا به وسیله الفاظ است یا تجربه و آزمایش و یا به سبب استدالل است. این علوم، علوم صورتی است و قدر مسلم آن است که در این علم لغزش وجود دارد و انسان مصون از خطا نمیباشد. | ||
::::::منطقدانان در تعریف علم حصولی بیان کردهاند: {{عربی|" العلم هو صوره الحاصله من شیء عند العقل "}}<ref>عبدالله یزدی، الحاشیه علی التهذیب المنطق، ص۲.</ref>. و به تبع فارابی معلومات آدمی را به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم نمودهاند<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۱۲.</ref>. | ::::::منطقدانان در تعریف علم حصولی بیان کردهاند: {{عربی|" العلم هو صوره الحاصله من شیء عند العقل "}}<ref>عبدالله یزدی، الحاشیه علی التهذیب المنطق، ص۲.</ref>. و به تبع فارابی معلومات آدمی را به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم نمودهاند<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۱۲.</ref>. | ||
::::::[[شیخ اشراق]] در استدلال بر علم حصولی عرضه میدارد: هر گاه عین خارجی معلوم، همچون آسمان و زمین خارجی و مانند آن برای نفس حاضر نباشد صورت ذهنیاش برای نفس حاضر خواهد بود. اما صورت ذهنی جزئی در موطن قوای نفس حاضر نزد نفس میباشد و صورت ذهنی کلی در موطن خود نفس هستند، زیرا مدرکات کلی در مادیات منطبع نمیباشند و مدرک نیز خود صورت حصولی حاضر است نه عین خارجی و نه آن چه خارج از تصور است و اگر به عین خارجی و آنچه خارج از تصور است مدرک گفته شود به قصد ثانی است<ref>{{عربی | ::::::[[شیخ اشراق]] در استدلال بر علم حصولی عرضه میدارد: هر گاه عین خارجی معلوم، همچون آسمان و زمین خارجی و مانند آن برای نفس حاضر نباشد صورت ذهنیاش برای نفس حاضر خواهد بود. اما صورت ذهنی جزئی در موطن قوای نفس حاضر نزد نفس میباشد و صورت ذهنی کلی در موطن خود نفس هستند، زیرا مدرکات کلی در مادیات منطبع نمیباشند و مدرک نیز خود صورت حصولی حاضر است نه عین خارجی و نه آن چه خارج از تصور است و اگر به عین خارجی و آنچه خارج از تصور است مدرک گفته شود به قصد ثانی است<ref>{{عربی|" اذا لم یکن لها استحضار عینه کالسماء و نحوهما فاستحضرت صورته؛ اما الجزئیات ففی قوه حاضره لها و اما الکلیات ففی ذاتها اذا من المدرکات کلیه ال تنطبع فی اجرام، و المدرک هو نفس الصوره الحاضره ال ما خرج عن التصور و ان قیل للخارج انه مدرک فذلک بقصد ثان "}}؛ سهروردی، تحقیق و مقدمه هنری کربن، ج۱، ص۱۲.</ref>. همچنین [[شیخ اشراق]] علم حصولی را دارای ویژگیهایی میداند که در زیر به آنها اشاره میشود: | ||
:::::#معلوم بالذات که به منزله مفهوم در ذهن حاضر است، فی حد نفسه کلی و قابل صدق بر کثیرین است، گرچه از جزئیترین مفاهیم محسوب میشود. روشن است که بحث در مورد کلیت چنین معلوم و مفهومی، به حسب قابلیت بر افراد بسیار است، هرچند در خارج بیشتر از یک مصداق نداشته باشد؛ بدین معنا مفهوم زیدی که با تمام خصایص وجودی اش در ذهن نقش بسته، قابلیت صدق بر هزاران زید دیگر را دارد گرچه در خارج وجود چنین مصادیقی محال باشد. | :::::#معلوم بالذات که به منزله مفهوم در ذهن حاضر است، فی حد نفسه کلی و قابل صدق بر کثیرین است، گرچه از جزئیترین مفاهیم محسوب میشود. روشن است که بحث در مورد کلیت چنین معلوم و مفهومی، به حسب قابلیت بر افراد بسیار است، هرچند در خارج بیشتر از یک مصداق نداشته باشد؛ بدین معنا مفهوم زیدی که با تمام خصایص وجودی اش در ذهن نقش بسته، قابلیت صدق بر هزاران زید دیگر را دارد گرچه در خارج وجود چنین مصادیقی محال باشد. | ||
:::::#معلوم بالعرض که به عنوان مصداق آن مفهوم ذهنی و معلوم بالذات است باید غایب بوده و نزد عالم حاضر نباشد و صورت ذهنی نیز از آن امر غایب حکایت کند؛ از این رو مفاد علم حصولی، اخبار از امر غایب است. | :::::#معلوم بالعرض که به عنوان مصداق آن مفهوم ذهنی و معلوم بالذات است باید غایب بوده و نزد عالم حاضر نباشد و صورت ذهنی نیز از آن امر غایب حکایت کند؛ از این رو مفاد علم حصولی، اخبار از امر غایب است. | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
::::::'''علم حضوری:''' علمی است که در ادراک واسطه وجود نداشته باشد بر خالف علم حصولی که همراه با واسطه میباشد. هر علم حصولی به علم حضوری باز میگردد که در نهایت برای نفس حاضر میشود. و همین وجود واسطه تفاوت بین علم حصولی و حضوری است. | ::::::'''علم حضوری:''' علمی است که در ادراک واسطه وجود نداشته باشد بر خالف علم حصولی که همراه با واسطه میباشد. هر علم حصولی به علم حضوری باز میگردد که در نهایت برای نفس حاضر میشود. و همین وجود واسطه تفاوت بین علم حصولی و حضوری است. | ||
::::::فرق اساسی میان علم حصولی و علم حضوری واسطه است. اگر معلوم بیهیچ واسطه نزد عالم حاضر باشد آن علم، حضوری است و اگر حصول معلوم برای عالم با واسطه صورت انجام گیرد آن علم، حصولی خواهد بود<ref>محمد تقی فعالی، علم حضوری و حصولی، مجله خردنامه صدرا، ش ۲۸، پاییز ۱۲۸۲، ص۴۲.</ref>. | ::::::فرق اساسی میان علم حصولی و علم حضوری واسطه است. اگر معلوم بیهیچ واسطه نزد عالم حاضر باشد آن علم، حضوری است و اگر حصول معلوم برای عالم با واسطه صورت انجام گیرد آن علم، حصولی خواهد بود<ref>محمد تقی فعالی، علم حضوری و حصولی، مجله خردنامه صدرا، ش ۲۸، پاییز ۱۲۸۲، ص۴۲.</ref>. | ||
::::::[[شیخ اشراق]] در اثبات علم حضوری بیان میکند که: و از جمله دلایل تأکید کننده بر علم حضوری و این که ما دارای ادراکاتی هستیم که در آنها به صورت دیگری جز حضور خود شیء درک شونده احتیاج نداریم، این است که انسان با تفریق اتصال در عضوش به درد مبتال و از آن آگاه میشود. چنین نیست که هنگام درد و آگاهی از آن صورت ذهنی دیگری برای تفریق اتصال در این عضو یا غیر آن حاصل شود، بلکه مدرک خود آن تفرق اعضا است که امری محسوس است و تنها نفس تفرق محسوس است و او به نفس ذات خود نه به صورت ذهنی حاصل شده از آن حقیقت درد خواهد بود<ref>{{عربی | ::::::[[شیخ اشراق]] در اثبات علم حضوری بیان میکند که: و از جمله دلایل تأکید کننده بر علم حضوری و این که ما دارای ادراکاتی هستیم که در آنها به صورت دیگری جز حضور خود شیء درک شونده احتیاج نداریم، این است که انسان با تفریق اتصال در عضوش به درد مبتال و از آن آگاه میشود. چنین نیست که هنگام درد و آگاهی از آن صورت ذهنی دیگری برای تفریق اتصال در این عضو یا غیر آن حاصل شود، بلکه مدرک خود آن تفرق اعضا است که امری محسوس است و تنها نفس تفرق محسوس است و او به نفس ذات خود نه به صورت ذهنی حاصل شده از آن حقیقت درد خواهد بود<ref>{{عربی|"و مما یوکد ان لنا ادراکات یحتاج فیها الی صوره اخری غیر حضور ذات المدرک، ان الانسان یتالم بتفریق االتصال فی عضو له و یشعر به و لیس بان تفریق االتصال یحصل له صوره اخری فی ذلک العضو أو فی غیره، بل المدرک نفس ذلک التفریق، و هو المحسوس و بذاته االلمال بصوره تحصل منه"}}؛ سهروردی، تحقیق و مقدمه هنری کربن، ج۱، ص۴۸۱.</ref>. | ||
::::::همچنین [[شیخ اشراق]] به بیان ویژگیهای علم حضوری میپردازد و ویژگیهای آن را موارد ذیل میداند: | ::::::همچنین [[شیخ اشراق]] به بیان ویژگیهای علم حضوری میپردازد و ویژگیهای آن را موارد ذیل میداند: | ||
:::::#معلوم یک امر جزئی متشخص باشد نه کلی. | :::::#معلوم یک امر جزئی متشخص باشد نه کلی. |