چه کسانی از تولد امام مهدی اطلاع یافتهاند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
چه کسانی از تولد امام مهدی اطلاع یافتهاند؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۵۸
، ۱۳ ژوئن ۲۰۱۹بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
[[پرونده:173589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ابراهیم امینی]]]] | [[پرونده:173589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[ابراهیم امینی]]]] | ||
::::::آیت الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آیت الله '''[[ابراهیم امینی]]'''، در کتاب ''«[[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«درعینحال که از اول بنا بوده تولد فرزند [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مخفی بماند باز هم جماعتی از ثقات و نزدیکان آنحضرت، آن کودک را مشاهده نموده به وجودش [[شهادت]] دادهاند، از | ::::::«درعینحال که از اول بنا بوده تولد [[فرزند]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مخفی بماند باز هم جماعتی از ثقات و نزدیکان آنحضرت، آن کودک را مشاهده نموده به وجودش [[شهادت]] دادهاند، از باب نمونه: | ||
:::::*از کسانیکه در هنگام تولد حضرت [[صاحب الامر]] {{ع}} | :::::*از کسانیکه در هنگام تولد [[حضرت]] [[صاحب الامر]] {{ع}} حضور داشته و جریان را مفصلا شرح داده [[حکیمه خاتون]] دختر [[امام]] [[محمد]] [[تقی]] و عمه [[امام حسن عسکری]] است. اجمال داستان این است: [[حکیمه خاتون]] میگوید: روزی به خانه [[امام حسن]] {{ع}} مشرف شدم، شبانگاه که شب [[نیمه شعبان]] سال (۲۵۵) بود وقتی خواستم به منزلم مراجعت کنم، [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] امشب در خانه ما باش، زیرا ولی [[خدا]] و [[جانشین]] من در این شب متولد خواهد شد. پرسیدم از کدام کنیزانت؟ فرمود: از [[سوسن]]. پس هرچه در [[سوسن]] جستجو نمودم آثاری از حمل ندیدم. بعد از افطار و ادای [[نماز]] با [[سوسن]] در یک اطاق خوابیدیم طولی نکشید که از [[خواب]] بیدار شدم و در فرمایشات [[امام حسن]] [[تفکر]] مینمودم. بعدا مشغول [[نماز]] شب شدم، [[سوسن]] هم از [[خواب]] برخاسته [[نماز]] شب را به جای آورد. نزدیک سپیدهدم شد اما از وضع حمل خبری نبود. داشتم در صحت وعده [[امام حسن]] [[تردید]] مینمودم که از اطاقش فرمود: عمه [[جان]] [[شک]] نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است. ناگهان احوال [[سوسن]] را متغیر دیدم از جریان پرسیدم فرمود: احساس ناراحتی شدیدی در خود میکنم. من به تهیه مقدمات و وسائل وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را برعهده گرفتم. | ||
::::::طولی نکشید که ولی [[خدا]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] به [[دنیا]] آمد، در همان حال [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] فرزندم را بیاور، وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته زبان مبارکش را بر چشمان آن کودک مالید، بلافاصله باز شد. سپس زبانش را بر دهان و گوش آن نوزاد کشید و دست بر سرش مالید. پس آن کودک به سخن آمده به [[تلاوت قرآن]] مشغول شد. بعدا کودک را به من داد و فرمود: به نزد مادرش ببر. کودک را نزد مادرش بردم و به منزل خودم برگشتم. در روز سوم نیز به خانه [[امام حسن]] مشرف شدم و ابتدائا بقصد دیدار نوزاد به حجره [[سوسن]] رفتم اما کودک را ندیدم، پس خدمت [[امام حسن]] مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد | ::::::طولی نکشید که ولی [[خدا]] [[پاک]] و [[پاکیزه]] به [[دنیا]] آمد، در همان حال [[امام حسن]] فرمود: عمه [[جان]] فرزندم را بیاور، وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته زبان مبارکش را بر چشمان آن کودک مالید، بلافاصله باز شد. سپس زبانش را بر دهان و گوش آن نوزاد کشید و دست بر سرش مالید. پس آن کودک به سخن آمده به [[تلاوت قرآن]] مشغول شد. بعدا کودک را به من داد و فرمود: به نزد مادرش ببر. کودک را نزد مادرش بردم و به منزل خودم برگشتم. در روز سوم نیز به خانه [[امام حسن]] مشرف شدم و ابتدائا بقصد [[دیدار]] نوزاد به حجره [[سوسن]] رفتم اما کودک را ندیدم، پس خدمت [[امام حسن]] مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سؤال نمایم. [[امام حسن]] ابتداءا فرمود: عمه [[جان]] فرزندم در [[پناه]] [[خدا]] [[غایب]] شده است، هنگامی که من از [[دنیا]] رفتم و دیدی شیعیانم [[اختلاف]] دارند جریان ولادت فرزندم را به [[شیعیان]] مورد وثوق خبر بده اما باید آن قضیه مخفی بماند زیرا فرزندم [[غایب]] خواهد شد<ref>غیبت شیخ، ص ۱۴۱؛ ۱۴۲.</ref>. | ||
:::::*نسیم و [[ماریه]] خدمتکاران [[امام حسن]] {{ع}} [[روایت]] کردهاند که: وقتی [[صاحب الامر]] متولد گشت بر دو زانوی خویش نشست و انگشتانش را به سوی آسمان بلند نمود سپس عطسهای نموده فرمود: الحمد لله [[رب]] العالمین<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۹۲؛ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>. | :::::*[[نسیم]] و [[ماریه]] خدمتکاران [[امام حسن]] {{ع}} [[روایت]] کردهاند که: وقتی [[صاحب الامر]] متولد گشت بر دو زانوی خویش نشست و انگشتانش را به سوی [[آسمان]] بلند نمود سپس عطسهای نموده فرمود: الحمد لله [[رب]] العالمین<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۹۲؛ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>. | ||
:::::*[[ابو غانم خادم]] میگوید: فرزندی برای [[امام حسن]] متولد شد که نامش را [[محمد]] گذاشت، روز سوم آن کودک را به اصحابش نشان داده فرمود: این فرزندم بعد از من [[صاحب]] و [[امام]] شماست و همان قائمی است که همه در انتظارش میباشند. وقتی [[زمین]] را [[جور]] و [[ستم]] فراگرفت [[قیام]] میکند و [[عدل]] و داد را برپا میدارد<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۱.</ref>. | :::::*[[ابو غانم خادم]] میگوید: فرزندی برای [[امام حسن]] متولد شد که نامش را [[محمد]] گذاشت، روز سوم آن کودک را به اصحابش نشان داده فرمود: این فرزندم بعد از من [[صاحب]] و [[امام]] شماست و همان قائمی است که همه در انتظارش میباشند. وقتی [[زمین]] را [[جور]] و [[ستم]] فراگرفت [[قیام]] میکند و [[عدل]] و داد را برپا میدارد<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۱.</ref>. | ||
:::::*[[ابو علی خیزرانی]] از کنیزی که او را به [[امام حسن]] بخشیده بود، [[نقل]] کرده که گفت: من در هنگام تولد [[صاحب الامر]] حاضر بودم و نام مادرش [[صیقل]] است<ref>منتخب الاثر، ص ۳۴۳.</ref>. | :::::*[[ابو علی خیزرانی]] از کنیزی که او را به [[امام حسن]] بخشیده بود، [[نقل]] کرده که گفت: من در هنگام تولد [[صاحب الامر]] حاضر بودم و نام مادرش [[صیقل]] است<ref>منتخب الاثر، ص ۳۴۳.</ref>. | ||
:::::*[[حسن بن حسین علوی]] میگوید: در سامره خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۳.</ref>. | :::::*[[حسن بن حسین علوی]] میگوید: در [[سامره]] خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۳.</ref>. | ||
:::::*[[عبد الله بن عباس علوی]] میگوید: در شهر سامره خدمت [[امام حسن]] رسیدم و تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | :::::*[[عبد الله بن عباس علوی]] میگوید: در شهر [[سامره]] خدمت [[امام حسن]] رسیدم و تولد فرزندش را تبریک گفتم<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | ||
:::::*[[حسن بن منذر]] میگوید: روزی حمزة بن ابی الفتح نزد من آمد و گفت: [[بشارت]] باد که دیشب [[خدا]] به [[امام حسن]] فرزندی عطا کرده لکن [[دستور]] داده که امرش را مخفی بداریم. نامش را پرسیدم گفت: نامش [[محمد]] است<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۲.</ref>. | :::::*[[حسن بن منذر]] میگوید: روزی حمزة بن ابی الفتح نزد من آمد و گفت: [[بشارت]] باد که دیشب [[خدا]] به [[امام حسن]] فرزندی عطا کرده لکن [[دستور]] داده که امرش را مخفی بداریم. نامش را پرسیدم گفت: نامش [[محمد]] است<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۳۲.</ref>. | ||
:::::*[[احمد بن اسحق]] میگوید: روزی خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده قصد داشتم، از جانشینش | :::::*[[احمد بن اسحق]] میگوید: روزی خدمت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} رسیده قصد داشتم، از جانشینش سؤال کنم. پس آنجناب ابتدا به سخن نموده فرمود:ای [[احمد]] بن [[اسحاق]]! [[خداوند متعال]] از هنگامی که [[آدم]] را آفریده تا [[قیامت]]، [[زمین]] را هرگز از حجتی خالی نگذاشته و نمیگذارد، به [[برکت]] آن وجود است که بلا از [[زمین]] دفع میشود و [[باران]] نازل میگردد و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود. عرض کردم: یابن [[رسول]] [[الله]]! [[امام]] و [[جانشین]] شما کیست؟ آنجناب داخل خانه شد، سپس کودک سهسالهای را که مانند ماه شب چهارده بود، بر دوش گرفته خارج شد و فرمود: [[احمد]]! اگر تو نزد [[خدا]] و [[ائمه]]، گرامی نبودی فرزندم را نشانت نمیدادم، بدان که این کودک همنام و همکنیه [[رسول]] خداست و همان کسیست که [[زمین]] را پر از [[عدل]] و داد میکند<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳.</ref>. | ||
:::::*[[معاویة بن حکیم]] و [[محمد بن ایوب]] و [[محمد بن عثمان عمری]] [[روایت]] کردهاند که: [[چهل]] نفر بودیم که در خانه [[امام حسن]] اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را | :::::*[[معاویة بن حکیم]] و [[محمد بن ایوب]] و [[محمد بن عثمان عمری]] [[روایت]] کردهاند که: [[چهل]] نفر بودیم که در خانه [[امام حسن]] اجتماع نمودیم. پس آنحضرت فرزندش را ظاهر کرده فرمود: این [[امام]] شما و [[جانشین]] منست، باید بعد از من از وی [[اطاعت]] کنید و [[اختلاف]] نورزید که به [[هلاکت]] میرسید. لکن بدانید که بعد از این او را نخواهید دید<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref>. | ||
:::::*[[جعفر بن محمد بن مالک]] از جماعتی از [[شیعیان]] که [[علی بن بلال]] و [[احمد بن هلال]] و [[محمد]] بن معاویة بن [[حکیم]] و [[حسن]] بن ایوب، از جمله آنان میباشند [[نقل]] کرده که گفتند: ما در خانه [[امام حسن]] اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش | :::::*[[جعفر بن محمد بن مالک]] از جماعتی از [[شیعیان]] که [[علی بن بلال]] و [[احمد بن هلال]] و [[محمد]] بن معاویة بن [[حکیم]] و [[حسن]] بن ایوب، از جمله آنان میباشند [[نقل]] کرده که گفتند: ما در خانه [[امام حسن]] اجتماع نموده بودیم تا از جانشینش سؤال کنیم و در آن حال [[چهل]] نفر در آن مجلس حضور داشتند. پس [[عثمان بن سعید]] برخاسته عرض کرد: یابن [[رسول]] [[الله]]! ما آمدهایم از موضوعی سؤال کنیم که شما بهتر میدانید. [[حضرت]] فرمود: بنشین آنگاه از جا حرکت نمود فرمود: هیچکس از مجلس خارج نشود. بعد از ساعتی برگشت و کودکی را که مانند پارهای از ماه بود با خودش آورده فرمود: این [[امام]] شماست از او [[اطاعت]] کنید لکن دیگر او را نخواهید دید<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۳۱۱.</ref>. | ||
:::::*ابو [[هارون]] میگوید: [[صاحب الزمان]] را دیدم در حالیکه صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | :::::*ابو [[هارون]] میگوید: [[صاحب الزمان]] را دیدم در حالیکه صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۲۰.</ref>. | ||
:::::*یعقوب میگوید: روزی داخل خانه [[امام حسن]] شدم و در طرف راست آن حضرت اطاقی را دیدم که پردهای بر درش آویخته بود. عرض کردم: آقای من! [[صاحب الامر]] کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن. هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکی | :::::*[[یعقوب]] میگوید: روزی داخل خانه [[امام حسن]] شدم و در طرف راست آن [[حضرت]] اطاقی را دیدم که پردهای بر درش آویخته بود. عرض کردم: آقای من! [[صاحب الامر]] کیست؟ فرمود: پرده را بالا بزن. هنگامیکه پرده را بالا زدم، کودکی ظاهر شده آمد بر روی زانوی آن [[حضرت]] نشست پس به من فرمود: این [[امام]] شماست<ref>اثبات الهداة، ج ۶، ص ۴۲۵.</ref>. | ||
:::::*عمر و اهوازی میگوید: [[امام حسن]] فرزندش را به من نشان داده فرمود: بعد از من فرزندم [[امام]] شماست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۶.</ref>. | :::::*[[عمر]] و اهوازی میگوید: [[امام حسن]] فرزندش را به من نشان داده فرمود: بعد از من فرزندم [[امام]] شماست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۶.</ref>. | ||
:::::*خادم فارسی میگوید: درب خانه [[امام حسن]] بودم که کنیزی از خانه خارج شد، در حالی که چیز پوشیدهای را همراه داشت، پس [[امام]] به او فرمود: چیزی را که همراه داری [[آشکار]] ساز. پس آن کنیز، کودک زیبایی را نمایان ساخت. [[امام]] به من فرمود: این [[امام]] شماست. خادم فارسی میگوید: بعد از آن دیگر کودک را ندیدم<ref>ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>. | :::::*خادم فارسی میگوید: درب خانه [[امام حسن]] بودم که کنیزی از خانه خارج شد، در حالی که چیز پوشیدهای را همراه داشت، پس [[امام]] به او فرمود: چیزی را که همراه داری [[آشکار]] ساز. پس آن کنیز، کودک [[زیبایی]] را نمایان ساخت. [[امام]] به من فرمود: این [[امام]] شماست. خادم فارسی میگوید: بعد از آن دیگر کودک را ندیدم<ref>ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>. | ||
:::::*[[ابو نصر خادم]] میگوید: [[صاحب الزمان]] را در گهواره دیدم<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۴۴. اثبات الوصیه، ص ۱۹۸.</ref>. | :::::*[[ابو نصر خادم]] میگوید: [[صاحب الزمان]] را در گهواره دیدم<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۴۴. اثبات الوصیه، ص ۱۹۸.</ref>. | ||
:::::*[[ابو علی بن مطهر]] میگوید: فرزند [[امام حسن]] را دیدم<ref>ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>. | :::::*[[ابو علی بن مطهر]] میگوید: [[فرزند]] [[امام حسن]] را دیدم<ref>ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>. | ||
:::::*[[کامل بن ابراهیم]] میگوید: [[صاحب الامر]] را در خانه [[امام حسن]] دیدم. در سن چهار سالگی بود و صورتش مانند ماه میدرخشید و مشکلاتم را قبل از | :::::*[[کامل بن ابراهیم]] میگوید: [[صاحب الامر]] را در خانه [[امام حسن]] دیدم. در سن چهار سالگی بود و صورتش مانند ماه میدرخشید و مشکلاتم را قبل از سؤال پاسخ داد<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۲۳. ینابیع المودة باب ۸۲.</ref>. | ||
:::::*[[سعد بن عبد الله]] میگوید: [[صاحب الامر]] را دیدم در حالیکه صورتش مانند پاره ماهی بود. روی زانوی پدرش نشسته بود و مسائل مرا پاسخ داد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲ صفحه ۷۸ و ۸۶.</ref>. | :::::*[[سعد بن عبد الله]] میگوید: [[صاحب الامر]] را دیدم در حالیکه صورتش مانند پاره ماهی بود. روی زانوی پدرش نشسته بود و مسائل مرا پاسخ داد<ref>بحار الانوار، ج ۵۲ صفحه ۷۸ و ۸۶.</ref>. | ||
:::::*[[حمزة بن نصیر]] [[غلام]] ابی الحسن {{ع}} از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: وقتیکه حضرت [[صاحب الامر]] متولد شد اهل خانه حضرت [[عسکری]] به همدیگر [[بشارت]] میدادند. چون قدری بزرگ شد برای من دستوری صادر شد که هرروز استخوان قلمی هم با گوشت بخرم و گفتند: این برای مولای کوچک ماست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>. | :::::*[[حمزة بن نصیر]] [[غلام]] ابی الحسن {{ع}} از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: وقتیکه [[حضرت]] [[صاحب الامر]] متولد شد اهل خانه [[حضرت]] [[عسکری]] به همدیگر [[بشارت]] میدادند. چون قدری بزرگ شد برای من دستوری صادر شد که هرروز استخوان قلمی هم با گوشت بخرم و گفتند: این برای مولای کوچک ماست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸ اثبات الوصیة، ص ۱۹۷.</ref>. | ||
:::::*[[ابراهیم بن محمد]] میگوید: روزی از [[ترس]] [[والی]] قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه [[امام حسن]] {{ع}} داخل شدم، کودک زیبایی را در کنارش دیدم، عرض کردم: یابن [[رسول الله]] این کودک از کیست؟ فرمود: فرزند و [[جانشین]] منست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۵۶. اگر میخواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر {{ع}}، اطلاعات بیشتری بدست آورید بکتاب «تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی» تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانی و کتاب بحار الانوار، ج ۵۱ باب ۱ و، ج ۵۲ باب ۱۷ و ۱۹ مراجعه نمایید.</ref>. | :::::*[[ابراهیم بن محمد]] میگوید: روزی از [[ترس]] [[والی]] قصد فرار داشتم، پس به منظور وداع، به خانه [[امام حسن]] {{ع}} داخل شدم، کودک [[زیبایی]] را در کنارش دیدم، عرض کردم: یابن [[رسول الله]] این کودک از کیست؟ فرمود: [[فرزند]] و [[جانشین]] منست<ref>اثبات الهداة، ج ۷، ص ۳۵۶. اگر میخواهید در موضوع تولد حضرت صاحب الامر {{ع}}، اطلاعات بیشتری بدست آورید بکتاب «تبصرة الولی فیمن رأی القائم المهدی» تألیف علامه محقق سید هاشم بحرانی و کتاب بحار الانوار، ج ۵۱ باب ۱ و، ج ۵۲ باب ۱۷ و ۱۹ مراجعه نمایید.</ref>. | ||
::::::این [[جماعت]] از ثقات [[اصحاب]] و خویشان و نزدیکان و خدام [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بودهاند که فرزند آنجناب را در کودکی دیده و به وجودش [[شهادت]] دادهاند. وقتی [[شهادت]] این گروه را با [[اخبار]] [[پیغمبر]] و [[ائمه اطهار]] ضمیمه کنیم به وجود فرزند [[امام حسن]] {{ع}} [[یقین]] حاصل میشود»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۰۵ -۱۰۹.</ref>. | ::::::این [[جماعت]] از ثقات [[اصحاب]] و [[خویشان]] و نزدیکان و خدام [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بودهاند که [[فرزند]] آنجناب را در کودکی دیده و به وجودش [[شهادت]] دادهاند. وقتی [[شهادت]] این گروه را با [[اخبار]] [[پیغمبر]] و [[ائمه اطهار]] ضمیمه کنیم به وجود [[فرزند]] [[امام حسن]] {{ع}} [[یقین]] حاصل میشود»<ref>[[ابراهیم امینی|امینی، ابراهیم]]، [[دادگستر جهان (کتاب)|دادگستر جهان]]، ص ۱۰۵ -۱۰۹.</ref>. | ||
==پاسخهای دیگر== | ==پاسخهای دیگر== | ||
{{یادآوری پاسخ}} | {{یادآوری پاسخ}} | ||
{{جمع شدن|۱. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}} | {{جمع شدن|۱.حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛}} | ||
[[پرونده:Pic259.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالمجید زهادت]]]] | |||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب ''«[[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]»'' در اینباره گفته است: | |||
::::::«[[ولادت امام مهدی]] {{ع}} و نیز [[امامت]] ایشان پس از [[امام یازدهم]] توسط برخی افراد نیز به بیت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} گزارش شده است. در این قسمت به برخی از این گزارشها اشاره میکنیم: | |||
:::::#[[حکیمه خاتون]] (عمه [[امام عسکری]] {{ع}}): [[حکیمه دختر امام جواد]] {{ع}} و عمه [[امام حسن عسکری]] {{ع}}، از زنان والا [[مقام]] نزد [[امامان]] {{عم}} بوده است. وی به [[دستور]] مستقیم [[امام عسکری]] {{ع}}، در شب [[ولادت حضرت مهدی]] {{ع}} حضور داشت و بخش فراوانی از [[روایات]] آن [[حضرت]]، از سوی این بانوی بزرگوار [[نقل]] شده است. در گزارشهای مربوط به این بانوی بزرگوار، علاوه بر بیان جریان [[ولادت امام مهدی]] {{ع}} به لطایف دیگری نیز اشاره شده است که نشانه [[درک]] بالا و عمق [[معرفت]] این بانوی والا [[مقام]] است.<REF>ر.ک: [[کمال الدین و تمام النعمه]]، ج ۲، ص ۴۲۶.</REF> | |||
:::::#[[ابوالادیان]]: وی یکی از خدمتکاران خانه [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود که از جمله [[وظایف]] او، [[تصدی]] امور نامههای آن [[حضرت]] و بردن آنها به شهرهای مختلف بود. او یکی از کسانی است که حضور [[آشکار]] و [[نماز خواندن]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} بر پیکر مبارک [[امام حسن عسکری]] {{ع}} را ذکر کرده است. این [[دیدار]] عام به شکلی، اعلام عمومی ولادت و نیز [[امامت امام مهدی]] {{ع}} را به همراه دارد. او میگوید: {{عربی|فتقدم [[جعفر]] بن علي ليصلي عليه أخيه، فلما هم بالتكبير خرج صبي بوجهه سمرة بشعره قطط بأسنانه تفليج فجبذ برداء [[جعفر]] بن علي و قال: تأخر يا عم فأنا أحق بالصلاة علي أبي فتأخر [[جعفر]] و قد اربد وجهه و اصفر فتقدم الصبي و صلى عليه}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۷۵؛ [[جعفر]] بن علیّ پیش رفت تا بر برادرش [[نماز]] گزارد و چون خواست [[تکبیر]] گوید کودکی گندم گون با گیسوانی مجعّد و دندانهای پیوسته بیرون آمد و ردای [[جعفر]] بن علیّ را گرفت و گفت: ای عمو! عقب برو که من به [[نماز]] گزاردن بر پدرم سزاوارترم. و [[جعفر]] با چهرهای رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر او [[نماز]] گزارد.</REF> | |||
:::::#[[ابونصر طریف]]: این شخص نیز از موالیان [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود که [[توفیق]] [[دیدار]] خود با [[امام مهدی]] {{ع}} را به این صورت گزارش کرده است: {{عربی|دخلت علي [[صاحب الزمان]] فقال: علي بالصندل الأحمر؛ فأتيته به؛ ثم قال: أ تعرفني؟ قلت: نعم؛ فقال: من أنا؟ فقلت: أنت سيدي و ابن سيدي؛ فقال؛ ليس عنى هذا سألتك؛ قال طريف فقلت: جعلني [[الله]] فداك فبين لي؛ قال: أنا خاتم الأوصياء و بي يدفع [[الله]] عزوجل البلاء عني أهلي و شيعتي}}.<REF>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۴۱؛ بر [[صاحب]] الزّمان وارد شدم فرمود: برایم [[صندل]] سرخ بیاور، برایش آوردم، سپس فرمود: آیا مرا میشناسی؟ گفتم: آری، فرمود: من کیستم؟ گفتم: شما آقای من و [[فرزند]] آقای من هستید، فرمود: از این نپرسیدم، طریف گوید: گفتم: فدای شما شوم، برایم بیان کنید، فرمود: من خاتم الأوصیاء هستم و [[خدای تعالی]] به واسطه من بلا را از [[خاندان]] و شیعیانم برطرف میکند.</REF>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۱۰۷.</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | |||
{{جمع شدن|۲. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}} | |||
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونهای]]]] | [[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونهای]]]] | ||
::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::*«[[ابراهیم بن ادریس]] از جمله کسانی است که از تولد | :::::*«[[ابراهیم بن ادریس]] از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد، مفید، ص ۳۳۰. </ref>. وی فرمود: من پس از [[رحلت]] [[امام عسکری|یازدهمین امام نور]]، [[فرزند]] گرانمایهاش [[امام مهدی|حضرت مهدی]] {{ع}} را که گویا [[جوانی]] بیست ساله بود، [[زیارت]] کردم و پیشانی و دست مبارک او را بوسهباران ساختم<ref>همان، ج ۵۲، ص ۱۴؛ غیبة طوسى، ص ۱۶۳. </ref>»<ref>[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص ۵۴.</ref>. | ||
:::::*«[[عبد الله بن عباس علوی]] از جمله کسانی است که از تولد | :::::*«[[عبد الله بن عباس علوی]] از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۴۸۰.</ref>. | ||
:::::*«"علی بن عاصم کوفی" از جمله کسانی است که از تولد | :::::*«"[[علی بن عاصم کوفی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۳.</ref>. | ||
:::::*«"علی بن مطهر" از جمله کسانی است که از تولد | :::::*«"[[علی بن مطهر]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۰.</ref>. | ||
:::::*«"عمرو الاهوازی" از جمله کسانی است که از تولد | :::::*«"[[عمرو الاهوازی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت]]، اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۰۸.</ref>. | ||
:::::*«"ابو غانم" از خادمان منزل [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۲۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>. ابو غانم میگوید: [[حضرت قائم]] {{ع}} در گهواره بود. به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: صندل قرمز پیش من بیاور! وقتی آوردم، فرمودند: مرا میشناسی؟ گفتم: آری، شما مولای من و فرزند مولای من هستید. فرمود: آن را سؤال نکردم. گفتم منظور خود را بیان فرمایید. فرمودند: من خاتم اوصیا هستم، خداوند به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دفع میکند<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۸۹؛ غیبة طوسی، ص ۱۴۸.</ref>. باز ابو غانم از دیدار دیگری سخن میگوید که در آن گروهی از شیعیان افتخار حضور داشتهاند، وی میگوید: برای ابو محمد [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرزندی متولد شد که اسم او را محمد گذاشت. روز سوم ولادتش او را بر اصحاب خود نشان داد و فرمود: "این (مولود) امام و سرپرست شما بعد از من است و جانشین من است در میان شما. این همان [[قائم]] {{ع}} است که گردنها برای انتظار به سوی او کشیده میشود، وقتی که زمین از ظلم و جور پر شده باشد، قیام میکند و زمین را از عدل و داد پر میکند<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ۵۱۰.</ref>. | :::::*«"ابو [[غانم]]" از خادمان منزل [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بوده که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۲۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>. ابو [[غانم]] میگوید: [[حضرت قائم]] {{ع}} در گهواره بود. به محضرش شرفیاب شدم، فرمود: [[صندل]] قرمز پیش من بیاور! وقتی آوردم، فرمودند: مرا میشناسی؟ گفتم: آری، شما مولای من و [[فرزند]] مولای من هستید. فرمود: آن را سؤال نکردم. گفتم منظور خود را بیان فرمایید. فرمودند: من [[خاتم اوصیا]] هستم، [[خداوند]] به وسیله من، بلا را از اهل و شیعیانم دفع میکند<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۲۸۹؛ غیبة طوسی، ص ۱۴۸.</ref>. باز ابو [[غانم]] از [[دیدار]] دیگری سخن میگوید که در آن گروهی از [[شیعیان]] افتخار حضور داشتهاند، وی میگوید: برای [[ابو محمد]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرزندی متولد شد که اسم او را [[محمد]] گذاشت. روز سوم ولادتش او را بر [[اصحاب]] خود نشان داد و فرمود: "این (مولود) [[امام]] و [[سرپرست]] شما بعد از من است و [[جانشین]] من است در میان شما. این همان [[قائم]] {{ع}} است که گردنها برای [[انتظار]] به سوی او کشیده میشود، وقتی که [[زمین]] از [[ظلم]] و [[جور]] پر شده باشد، [[قیام]] میکند و [[زمین]] را از [[عدل و داد]] پر میکند<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ۵۱۰.</ref>. | ||
:::::*«"کامل بن ابراهیم مدنی" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>. گروهی از مفوضه او را به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرستادند تا سؤالاتی از محضر امام بپرسد. وی وارد مجلس شد و در کنار دری که پردهای بر آن آویخته بود، نشست. پیش از آنکه سؤالاتش را مطرح کند، بادی وزید و پرده کنار رفت. [[حضرت مهدی]] {{ع}} که در آنجا بودند، پاسخ پرسشهای وی را ارائه فرمودند<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۹۹.</ref>. کامل بن ابراهیم از برکت وجود | :::::*«"[[کامل بن ابراهیم]] مدنی" از جمله کسانی است که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>. گروهی از [[مفوضه]] او را به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} فرستادند تا سؤالاتی از محضر [[امام]] بپرسد. وی وارد مجلس شد و در کنار دری که پردهای بر آن آویخته بود، نشست. پیش از آنکه سؤالاتش را مطرح کند، بادی وزید و پرده کنار رفت. [[حضرت مهدی]] {{ع}} که در آنجا بودند، پاسخ پرسشهای وی را ارائه فرمودند<ref>کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۹۹.</ref>. [[کامل بن ابراهیم]] از [[برکت]] وجود [[حضرت]]، [[هدایت]] شد و از عقیدهاش برگشت. وی جزو کسانی است که بر جنازه [[امام حسن عسکری]] {{ع}} [[نماز]] خوانده و در مراسم تشییعجنازه، [[حضرت مهدی]] {{ع}} را دیدهاند<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۰ و ۱۶۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۵۷۶.</ref>. | ||
:::::*«[[ماریه]] از کنیزان [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود. وی شاهد تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} بوده و میگوید: صاحب الزمان از شکم مادر در حالی متولد شد که دوزانو بوده و دو انگشت سبابهاش را به سمت آسمان بلند کرده بود. سپس عطسه زد و گفت: {{عربی|"الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ"}}<ref>مکیال المکارم، ج ۱، ص ۲۴۶.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۶۰۷.</ref>. | :::::*«[[ماریه]] از کنیزان [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود. وی [[شاهد]] تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} بوده و میگوید: [[صاحب الزمان]] از شکم مادر در حالی متولد شد که دوزانو بوده و دو انگشت سبابهاش را به سمت [[آسمان]] بلند کرده بود. سپس [[عطسه]] زد و گفت: {{عربی|"الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ"}}<ref>مکیال المکارم، ج ۱، ص ۲۴۶.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۶۰۷.</ref>. | ||
:::::*«"محمد بن ادریس" از کسانی است که شاهد تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} بوده است. میگوید: [[حجت]] خدا را پس از | :::::*«"[[محمد بن ادریس]]" از کسانی است که [[شاهد]] تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} بوده است. میگوید: [[حجت]] [[خدا]] را پس از [[رحلت]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} دیدم و بر سر و صورتش بوسه زدم<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ غیبة طوسی، ص ۱۶۲؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۱.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۶۱۷.</ref>. | ||
:::::*«"نسیم" خادم [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود. وی یکی از کسانی است که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۱۴.</ref>. این کنیز تربیتیافته بیت رفیع [[حضرت عسکری]] {{ع}} میگوید: یک شب پس از ولادت [[حضرت مهدی]] {{ع}} بر او وارد شدم و در کنار گاهوارهاش، عطسه به من دست داد. آن کودک گرانمایه فرمود: "یرحمک الله". از این موضوع، سخت شادمان شدم که فرمود: "بگویم عطسه دارای چه فوایدی است؟" گفتم: آری، سرورم! حضرت فرمودند: " | :::::*«"[[نسیم]]" خادم [[امام حسن عسکری]] {{ع}} بود. وی یکی از کسانی است که از تولد [[حضرت مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۱۰۴-۱۱۴.</ref>. این کنیز تربیتیافته بیت رفیع [[حضرت عسکری]] {{ع}} میگوید: یک شب پس از ولادت [[حضرت مهدی]] {{ع}} بر او وارد شدم و در کنار گاهوارهاش، [[عطسه]] به من دست داد. آن کودک گرانمایه فرمود: "یرحمک [[الله]]". از این موضوع، سخت شادمان شدم که فرمود: "بگویم [[عطسه]] دارای چه فوایدی است؟" گفتم: آری، سرورم! [[حضرت]] فرمودند: "[[عطسه]]، تا سه روز، نویدبخش [[سلامتی]] و [[امان]] از [[مرگ]] کوتاهمدت است<ref>کمال الدین، ج ۲، ص ۴۳۰؛ غیبة طوسی، ص ۱۳۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۷۳۱.</ref>. | ||
:::::*«"یعقوب بن منقوش" از گواهان ولادت [[امام عصر]] {{ع}} بوده است<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۲.</ref>. میگوید: به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} شرفیاب شدم. امام بر فراز سکویی در صحن خانه نشسته بود و در کنار آن حضرت پردهای آویخته بود. عرض کردم: مولای من! صاحب این امر -بعد از شما- کیست؟ فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم، کودکی بیرون آمد و روی زانوی پدر بزرگوارش نشست. امام خطاب به من فرمود: این -فرزندم- صاحب این امر است. آنگاه خطاب به فرزندش فرمود: تا وقت تعیین شده، داخل خانه شو. حجت خدا وارد خانه شد. آنگاه امام خطاب به من فرمود: ای یعقوب! نگاه کن، ببین چه کسی در خانه هست؟ وارد خانه شدم و کسی را در آنجا نیافتم!<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۷؛ منتخب الاثر، ص ۳۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref> [[امام حسن عسکری]] {{ع}} اینگونه شیعیان را به غیبت حضرت بقیة الله {{ع}} تمرین میدهد تا با آن انس بگیرند»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۷۸۳.</ref>. | :::::*«"[[یعقوب]] بن منقوش" از [[گواهان]] ولادت [[امام عصر]] {{ع}} بوده است<ref>روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۲.</ref>. میگوید: به محضر [[امام حسن عسکری]] {{ع}} شرفیاب شدم. [[امام]] بر فراز سکویی در صحن خانه نشسته بود و در کنار آن [[حضرت]] پردهای آویخته بود. عرض کردم: مولای من! [[صاحب]] این امر -بعد از شما- کیست؟ فرمود: پرده را کنار بزن. پرده را کنار زدم، کودکی بیرون آمد و روی زانوی پدر بزرگوارش نشست. [[امام]] خطاب به من فرمود: این -فرزندم- [[صاحب]] این امر است. آنگاه خطاب به فرزندش فرمود: تا وقت تعیین شده، داخل خانه شو. [[حجت خدا]] وارد خانه شد. آنگاه [[امام]] خطاب به من فرمود: ای [[یعقوب]]! نگاه کن، ببین چه کسی در خانه هست؟ وارد خانه شدم و کسی را در آنجا نیافتم!<ref>کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۷؛ منتخب الاثر، ص ۳۵۶؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.</ref> [[امام حسن عسکری]] {{ع}} اینگونه [[شیعیان]] را به [[غیبت]] [[حضرت بقیة الله]] {{ع}} تمرین میدهد تا با آن انس بگیرند»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۷۸۳.</ref>. | ||
:::::*«"یعقوب بن یوسف ضراب" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۷۸۴.</ref>. | :::::*«"[[یعقوب]] بن [[یوسف]] ضراب" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>ارشاد مفید، ص ۳۳۰؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۷۸۴.</ref>. | ||
::::::«"[[حسین بن الحسن العلوی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۲۷۷.</ref>. | ::::::«"[[حسین بن الحسن العلوی]]" از جمله کسانی است که از تولد [[امام مهدی]] {{ع}} اطلاع یافته و از آن خبر داده است<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ ارشاد مفید، ص ۳۳۰.</ref>»<ref>[[مجتبی تونهای|مجتبی تونهای]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص:۲۷۷.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
خط ۸۵: | خط ۹۳: | ||
[[رده:(اب): پرسشهایی با ۲ پاسخ]] | [[رده:(اب): پرسشهایی با ۲ پاسخ]] | ||
[[رده:(اب): پرسشهای مهدویت با ۲ پاسخ]] | [[رده:(اب): پرسشهای مهدویت با ۲ پاسخ]] | ||
[[رده:اتمام لینک داخلی]] |