پرش به محتوا

آفرینش: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۵۸۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
خط ۲۵: خط ۲۵:
*[[زمین]] را آفرید و آن را بر جای نگه داشت بی‌آن‌که خود را بدان مشغول دارد. آن را بدون قرار گرفتن در جایی، استوار برپا داشت، بدون پایه‌هایی برپا ساخت، بدون ستون‌هایی برافراشت، آن را از هر کژی حفظ کرد و از افتادن بازداشت. میخ‌هایش را محکم کرد. کوه‌هایش را چونان سدّی در اطراف [[زمین]] قرار داد، چشمه‌هایش را جاری ساخت و نهرهایش را شکافت. آنچه ساخت، سستی نپذیرفت و آنچه را نیرو داد، ناتوان نشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸.</ref>.[[زمین]] را از میان امواج آب‌ها بیرون آورد و پس از نمناکی و تری، کناره‌های آن را سخت و خشک قرار داد، آن را برای مخلوقاتش گهواره [[آرامش]] ساخت و چون بستری روی دریای ژرفِ آرامِ بی‌موج و ایستای بی‌جریان گستراند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲.</ref>. [[خداوند]] [[زمین]] را بر امواج پر تلاطم [[آب]] و گستره دریاهای ژرف برنشاند؛ امواج کوه‌پیکری که در فراز و فرود می‌خروشیدند و به روی یکدیگر سیلی می‌زدند و توفنده امواجی که یکدیگر را وامی‌کوفتند و هر یک دیگری را از خود می‌راندند... آن‌گاه سرکشی و چموشی [[آب]] در اثر سنگینیِ [[زمین]] فروکش کرد و آن شدّت و هیجان، پس از استقرار کامل [[زمین]] در آن، آرام گرفت و سر فرود آورد که قامت بلند [[زمین]] در آن غلتیده و جاگیر گشته است. سپس امواج آن دریاها پس از خروش و گستاخی، سربه‌راه و [[تسلیم]] شدند، لگام ذلّت برزدند و [[فرمان‌بردار]] و [[اسیر]] شدند. این نقطه آغازین [[زمین]] بود که در میانه امواج دریا منزل کرد و گسترش یافت، نخوت دریا و کوه امواج را [[شکست]]، سرکشی و توفانش را فرود آورد و دهان فریادش را بست و مهارش کرد. آن‌گاه امواج پس از [[آرامش]] نسبی ساکن شدند و پس از [[کبر]] و گردن‌فرازی، [[زمین]] را در برگرفتند. پس آن‌گاه که هیجان [[آب]] از همه سو آرام گرفت و [[خداوند]] کوه‌های بلند را بر دوش [[زمین]] نهاد، چشمه‌ساران را از [[دل]] کوهساران جوشاند و در فلات و صحرا و بستر رودها جاری ساخت و لرزش [[زمین]] را با کوه‌ها و صخره‌های سخت مهار کرد. آری، [[زمین]] با استقرار کوه‌ها بر گردن صحراها و پر کردن حفره‌ها، از لرزش و اضطراب افتاد و جای‌جای آن به مهد [[آرامش]] و سکون بدل شد. میان [[آسمان]] و [[زمین]] را گشاده و فراخ داشت و هوا را برای تنفّس ساکنان [[زمین]] آماده ساخت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۰</ref>. هنگامی که [[زمین]] به سکون و [[آرامش]] رسید و زمینه حیات موجودات در آن فراهم شد، [[خداوند متعال]] از روی [[لطف]] و صنع خود، زمینه را برای حضور زمینیان فراهم ساخت. [[امام علی]] {{ع}} دراین‌باره می‌فرماید: و زمینیان را بر سراسر آن درآورد تا از همه جای آن بهره برند. آن‌گاه زمین‌های بی‌گیاه را که [[آب]] چشمه‌ها به آن‌ها نرسند و نهرهای کوچک وسیله‌ای برای رسیدن بدان‌ها نیابند، وانگذاشت و ابرهایی را آفرید تا آن سرزمین‌های خشک را زنده کنند و گیاهانش را برویانند. [[خداوند]] ابرهای آن‌جا را پس از جدایی و پراکندگی از یکدیگر، به هم برآورد تا انبوه ابرها به حرکت آمد و برق آن در اطراف روشن شد و درخشش آن در توده‌های ابر سفید آرام نگرفت. [[خداوند]] آن ابرها را پیوسته و پی‌درپی به [[زمین]] نزدیک و برای باریدن آماده ساخت تا کم‌کم یا فزون فزون ببارند. پس آن‌گاه که ابرها به زمین‌های خشک و کوه‌های بی‌علف بیرون آورد. پس [[زمین]] به [[زیبایی]] باغ و مرغزار لبخند می‌زد و به [[لباس]] زیبای گل‌ها که بر آن پوشیده شده و زیور شکوفه‌های نورسته که بدان آراسته شده بود، می‌نازید. [[خداوند]] این همه [[نعمت]] و [[زیبایی]] را برای بهره‌وریِ همگان و روزیِ چارپایان مقرّر فرمود، راه‌ها را در آفاق [[زمین]] شکافت و مناره‌های بلند [[ایمان]] و [[هدایت]] را برای روندگان راه راست برپا داشت<ref>نهج البلاغع، خطبه ۹۰.</ref>.
*[[زمین]] را آفرید و آن را بر جای نگه داشت بی‌آن‌که خود را بدان مشغول دارد. آن را بدون قرار گرفتن در جایی، استوار برپا داشت، بدون پایه‌هایی برپا ساخت، بدون ستون‌هایی برافراشت، آن را از هر کژی حفظ کرد و از افتادن بازداشت. میخ‌هایش را محکم کرد. کوه‌هایش را چونان سدّی در اطراف [[زمین]] قرار داد، چشمه‌هایش را جاری ساخت و نهرهایش را شکافت. آنچه ساخت، سستی نپذیرفت و آنچه را نیرو داد، ناتوان نشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸.</ref>.[[زمین]] را از میان امواج آب‌ها بیرون آورد و پس از نمناکی و تری، کناره‌های آن را سخت و خشک قرار داد، آن را برای مخلوقاتش گهواره [[آرامش]] ساخت و چون بستری روی دریای ژرفِ آرامِ بی‌موج و ایستای بی‌جریان گستراند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲.</ref>. [[خداوند]] [[زمین]] را بر امواج پر تلاطم [[آب]] و گستره دریاهای ژرف برنشاند؛ امواج کوه‌پیکری که در فراز و فرود می‌خروشیدند و به روی یکدیگر سیلی می‌زدند و توفنده امواجی که یکدیگر را وامی‌کوفتند و هر یک دیگری را از خود می‌راندند... آن‌گاه سرکشی و چموشی [[آب]] در اثر سنگینیِ [[زمین]] فروکش کرد و آن شدّت و هیجان، پس از استقرار کامل [[زمین]] در آن، آرام گرفت و سر فرود آورد که قامت بلند [[زمین]] در آن غلتیده و جاگیر گشته است. سپس امواج آن دریاها پس از خروش و گستاخی، سربه‌راه و [[تسلیم]] شدند، لگام ذلّت برزدند و [[فرمان‌بردار]] و [[اسیر]] شدند. این نقطه آغازین [[زمین]] بود که در میانه امواج دریا منزل کرد و گسترش یافت، نخوت دریا و کوه امواج را [[شکست]]، سرکشی و توفانش را فرود آورد و دهان فریادش را بست و مهارش کرد. آن‌گاه امواج پس از [[آرامش]] نسبی ساکن شدند و پس از [[کبر]] و گردن‌فرازی، [[زمین]] را در برگرفتند. پس آن‌گاه که هیجان [[آب]] از همه سو آرام گرفت و [[خداوند]] کوه‌های بلند را بر دوش [[زمین]] نهاد، چشمه‌ساران را از [[دل]] کوهساران جوشاند و در فلات و صحرا و بستر رودها جاری ساخت و لرزش [[زمین]] را با کوه‌ها و صخره‌های سخت مهار کرد. آری، [[زمین]] با استقرار کوه‌ها بر گردن صحراها و پر کردن حفره‌ها، از لرزش و اضطراب افتاد و جای‌جای آن به مهد [[آرامش]] و سکون بدل شد. میان [[آسمان]] و [[زمین]] را گشاده و فراخ داشت و هوا را برای تنفّس ساکنان [[زمین]] آماده ساخت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۰</ref>. هنگامی که [[زمین]] به سکون و [[آرامش]] رسید و زمینه حیات موجودات در آن فراهم شد، [[خداوند متعال]] از روی [[لطف]] و صنع خود، زمینه را برای حضور زمینیان فراهم ساخت. [[امام علی]] {{ع}} دراین‌باره می‌فرماید: و زمینیان را بر سراسر آن درآورد تا از همه جای آن بهره برند. آن‌گاه زمین‌های بی‌گیاه را که [[آب]] چشمه‌ها به آن‌ها نرسند و نهرهای کوچک وسیله‌ای برای رسیدن بدان‌ها نیابند، وانگذاشت و ابرهایی را آفرید تا آن سرزمین‌های خشک را زنده کنند و گیاهانش را برویانند. [[خداوند]] ابرهای آن‌جا را پس از جدایی و پراکندگی از یکدیگر، به هم برآورد تا انبوه ابرها به حرکت آمد و برق آن در اطراف روشن شد و درخشش آن در توده‌های ابر سفید آرام نگرفت. [[خداوند]] آن ابرها را پیوسته و پی‌درپی به [[زمین]] نزدیک و برای باریدن آماده ساخت تا کم‌کم یا فزون فزون ببارند. پس آن‌گاه که ابرها به زمین‌های خشک و کوه‌های بی‌علف بیرون آورد. پس [[زمین]] به [[زیبایی]] باغ و مرغزار لبخند می‌زد و به [[لباس]] زیبای گل‌ها که بر آن پوشیده شده و زیور شکوفه‌های نورسته که بدان آراسته شده بود، می‌نازید. [[خداوند]] این همه [[نعمت]] و [[زیبایی]] را برای بهره‌وریِ همگان و روزیِ چارپایان مقرّر فرمود، راه‌ها را در آفاق [[زمین]] شکافت و مناره‌های بلند [[ایمان]] و [[هدایت]] را برای روندگان راه راست برپا داشت<ref>نهج البلاغع، خطبه ۹۰.</ref>.
==[[آفرینش انسان]]==
==[[آفرینش انسان]]==
*سخن از [[آفرینش انسان]] در [[نهج البلاغه]] و اشاره‌های [[امام]] به نکات ریز و و دقیق، افزون بر بیان [[عظمت]] آفریننده، نقش انتباه و [[بیداری]] در وجود انسانی دارد که دارای [[قوه]] [[تعقل]] و [[تفکر]] است. از این‌رو اشارات [[امام]] به [[خلقت انسان]] و نحوه بیان او به‌گونه‌ای هشداردهنده بیان شده است: ای آفریده موزون و پدیدآمده در تاریکیِ زهدان و پرده‌های سنگین و تودرتو، تو همانی که از گِلِ فشرده پدید [[آمدی]] و در جایگاهی مطمئن تا روز معلوم و [[عمر]] معیّن نشسته‌ای. تو به صورت "جنین" در شکم مادرت موج می‌زدی و شنا می‌کردی. نه آوازی می‌شنیدی و نه توان پاسخ گفتن به دعوتگری داشتی. آن‌گاه از جایگاهت به خانه‌ای که ندیده بودی و راه‌های [[منافع]] آن را نمی‌شناختی، بیرون رانده شدی. [[راستی]] چه کسی به تو آموخت که شیر از پستان مادر بنوشی و هنگام نیاز، بدان‌جا که باید، روی آوری<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۲.</ref>. [[آفرینش انسان]] از آبی بی‌ارز، نکته‌ای است که [[امام]] در [[نهج البلاغه]] به آن اشارت دارد. این اشاره افزون بر بیان [[قدرت]] [[پروردگار]] در [[آفرینش انسان]]، اشاره‌ای به نقطه آغازین حضور [[انسان]] در پهنه هستی دارد که او را متوجه آغاز خود می‌کند و از [[غرور]] پرهیز می‌دهد، چنان‌که فرمود "پسر [[آدم]] را با ناز چه کار، که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار." آیا شما را از آفرینش [[آدمی]] [[آگاه]] سازم، آن‌که خداوندش در [[ظلمت]] زهدان‌ها و درون غلاف‌ها و پرده‌ها پدید آورد. نطفه‌ای بود جهنده و خونی لخته‌شده، بی‌هیچ صورتی، و جنینی و شیرخواره‌ای و از شیر بازگرفته‌ای. سپس [[جوانی]] شد بالیده و رسیده. [[خداوند]] او را دلیی داده فراگیرنده و زبانی سخن‌گوی و دیده‌ای بینا<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۲</ref>. در فرازی دیگر در بیان شگفتی‌های آفرینش [[آدمی]] فرمود: شگفتا از این [[انسان]] که با اندک پیهی بیند، با تکّه گوشتی گوید، با قطعه استخوانی شنود و از دریچه‌ای تنفّس کند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷.</ref>. از ویژگی‌های [[آدمی]] و یکی از [[دلایل]] تفاوت او با دیگر موجودات، وجود [[قلب]] [[روحانی]] در [[آدمی]] است که حیات او را معنا می‌بخشد و راه [[سعادت]] و خوش‌بختی را به او می‌نمایاند. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] [[دلیل]] [[تدبر]] نکردن در [[آیات الهی]] را قفل بر دل‌ها ([[قلب]] [[روحانی]]) بیان می‌کند<ref>{{متن قرآن|أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا }}؛ نک: سوره محمد، آیه ۲۴</ref>. [[قلب]] [[روحانی]] تعلقی به [[بدن]] مادی ندارد و حقیقتی معنوی و الهی است، هر چند که آثار حالات گوناگون این [[حقیقت]] [[روحانی]] بیشترین تأثیر را در همین [[قلب]] درون سینه دارد. به‌همین [[دلیل]] [[انسان‌ها]] در [[افعال خیر]] یا شر خود، در [[قلب]] مادی خویش احساس رنجش یا شادمانی می‌کنند. [[امام]] {{ع}} بر این عنصر تأکید کرده و آن را بیان داشته‌اند: پاره‌گوشتی به رگ حیات [[انسان]] آویخته است که از شگفت‌انگیزترین اعضای او، یعنی [[قلب]] است که زمینه‌هایی از [[حکمت]] و نیز ضدّ آن را در خود جا دهد<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۵.</ref>.


==شگفتی‌های آفرینش==
==شگفتی‌های آفرینش==
۲۱۸٬۰۵۸

ویرایش