پرش به محتوا

آیا امامت موروثی است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عربی|" ' به 'عربی|"'
جز (جایگزینی متن - ':"' به ': "')
جز (جایگزینی متن - 'عربی|" ' به 'عربی|"')
خط ۲۰: خط ۲۰:
::::::حجت الاسلام والمسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام والمسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«اشکال فوق ساده است و به پاسخ مختصر نیز بسنده می‌‌کنیم:
::::::«اشکال فوق ساده است و به پاسخ مختصر نیز بسنده می‌‌کنیم:
::::::[[شیعه]] هیچ وقت مدعی نیست که چون [[حضرت علی]]{{ع}} داماد یا پسر عموی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و از همه به وی نزدیک‌تر است به همین علت باید [[امام]] و [[خلیفه]] آن حضرت باشد. بلکه علت واقعی نیل [[حضرت علی]]{{ع}} به [[مقام امامت]]، [[فضایل]] و [[صفات]] [[برتر]] آن حضرت مانند مقامات معنوی، تدبیر امور، شجاعت و از همه مهم‌تر تربیت و پرورش یافتن از کودکی در دامن [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} است که موجب شده [[ایمان]] حضرت به نقطه اوج برسد که در پرتو آن [[حضرت علی]]{{ع}} [[انسان کامل|انسانی کامل]] و دارای [[صفت]] [[عصمت]] و [[علم الهی]] و جامع به [[شریعت]] گردد، به‌گونه‌ای که هنگام [[نزول جبرئیل]] بر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آن حضرت [[جبرئیل]] را رؤیت می‌‌کرد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} نیز به این نکته تصریح فرمودند: "من [[نور وحی]] و [[رسالت]] را می‌دم و بوی نبود و پیغمبری را می‌‌بوییدم، و هنگامی‌ که [[وحی]] بر آن حضرت نازل شد، صدای شیطان را شنیدم، گفتم: ای [[رسول]] خدا، این چه صدایی است؟ فرمود: این شیطان است که او را از پرستش نمودن نویدی روی داده، تو می‌‌شنوی آنچه من می‌‌شنوم و می‌‌بینی آنچه من می‌‌بینم مگر اینکه پیغمبر نیستی، ولکن وزیری و تو بر خیر و نیکویی هستی"<ref>{{عربی|" أَرَى نُورَ الْوَحْيِ‏ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُ‏ رِيحَ‏ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} نهج البلاغه، خطبه؛ فیض‌اسلام، ص ۸۱۲؛ مطهری، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۵۶. </ref>.
::::::[[شیعه]] هیچ وقت مدعی نیست که چون [[حضرت علی]]{{ع}} داماد یا پسر عموی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و از همه به وی نزدیک‌تر است به همین علت باید [[امام]] و [[خلیفه]] آن حضرت باشد. بلکه علت واقعی نیل [[حضرت علی]]{{ع}} به [[مقام امامت]]، [[فضایل]] و [[صفات]] [[برتر]] آن حضرت مانند مقامات معنوی، تدبیر امور، شجاعت و از همه مهم‌تر تربیت و پرورش یافتن از کودکی در دامن [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} است که موجب شده [[ایمان]] حضرت به نقطه اوج برسد که در پرتو آن [[حضرت علی]]{{ع}} [[انسان کامل|انسانی کامل]] و دارای [[صفت]] [[عصمت]] و [[علم الهی]] و جامع به [[شریعت]] گردد، به‌گونه‌ای که هنگام [[نزول جبرئیل]] بر [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آن حضرت [[جبرئیل]] را رؤیت می‌‌کرد. [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} نیز به این نکته تصریح فرمودند: "من [[نور وحی]] و [[رسالت]] را می‌دم و بوی نبود و پیغمبری را می‌‌بوییدم، و هنگامی‌ که [[وحی]] بر آن حضرت نازل شد، صدای شیطان را شنیدم، گفتم: ای [[رسول]] خدا، این چه صدایی است؟ فرمود: این شیطان است که او را از پرستش نمودن نویدی روی داده، تو می‌‌شنوی آنچه من می‌‌شنوم و می‌‌بینی آنچه من می‌‌بینم مگر اینکه پیغمبر نیستی، ولکن وزیری و تو بر خیر و نیکویی هستی"<ref>{{عربی|"أَرَى نُورَ الْوَحْيِ‏ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُ‏ رِيحَ‏ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ ص فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ فَقَالَ هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} نهج البلاغه، خطبه؛ فیض‌اسلام، ص ۸۱۲؛ مطهری، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۵۶. </ref>.
::::::نکته دیگر اینکه مطابق [[نصوص]] [[قرآن|قرآنی]] و [[روایت|روایی]] منقول در منابع [[فریقین]] [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر اهل‌بیت النبوة [[افضل]] و برترین [[انسان]]‌ها از زمان خلقت تا قیامت هستند و این افضیلت شامل [[پیامبران]] جز [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز می‌‌گردد. دلیل [[قرآن|قرآنی]] و [[روایت|روایی]] این دیدگاه [[شیعه]] در تحلیل [[شبهه]] ادعای [[برتری]] و [[افضلیت]] [[امامان]] [[شیعه]] بر [[پیامبران]] در صفحات آینده خواهد آمد، و قسمتی نیز در فصل کلیات ذیل [[فلسفه]] ششم [[امامت]] "[[امامان]] [[واسطه فیض الهی]]" گذشت.  
::::::نکته دیگر اینکه مطابق [[نصوص]] [[قرآن|قرآنی]] و [[روایت|روایی]] منقول در منابع [[فریقین]] [[حضرت علی]]{{ع}} و سایر اهل‌بیت النبوة [[افضل]] و برترین [[انسان]]‌ها از زمان خلقت تا قیامت هستند و این افضیلت شامل [[پیامبران]] جز [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز می‌‌گردد. دلیل [[قرآن|قرآنی]] و [[روایت|روایی]] این دیدگاه [[شیعه]] در تحلیل [[شبهه]] ادعای [[برتری]] و [[افضلیت]] [[امامان]] [[شیعه]] بر [[پیامبران]] در صفحات آینده خواهد آمد، و قسمتی نیز در فصل کلیات ذیل [[فلسفه]] ششم [[امامت]] "[[امامان]] [[واسطه فیض الهی]]" گذشت.  
::::::پس در [[تعیین امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[امامت]] مسئله [[ارث]] و نسب هیچ دخالتی نداشته و معیار تنها [[صفات کمالی]] حضرت بوده است، به سخن دقیق‌تر، [[آیات]] و [[روایات]] دال بر [[نصب]] حضرت به [[مقام امامت]] در واقع نه [[نصب]] بلکه کاشف از واقع هستند و به نوعی جنبه [[تعلیم]] و اعلام به [[مردم]] دارد که [[امام]] و [[خلیفه]] واقعی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آن حضرت می‌‌باشد<ref>«مسئله غدیر، مسئله ای نیست که به نفسه برای [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} یک مسئله ای پیش بیاورد، حضرت [[امیر]] مسئله [[غدیر]] را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده که [[غدیر]] پیش بیاید... [[نصب]] [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} به خلافت این‌طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد، مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که [[غدیر]] پیدا شود» صحیفه امام، ج۲، ص ۱۱۱.</ref>
::::::پس در [[تعیین امام]] [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[امامت]] مسئله [[ارث]] و نسب هیچ دخالتی نداشته و معیار تنها [[صفات کمالی]] حضرت بوده است، به سخن دقیق‌تر، [[آیات]] و [[روایات]] دال بر [[نصب]] حضرت به [[مقام امامت]] در واقع نه [[نصب]] بلکه کاشف از واقع هستند و به نوعی جنبه [[تعلیم]] و اعلام به [[مردم]] دارد که [[امام]] و [[خلیفه]] واقعی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} آن حضرت می‌‌باشد<ref>«مسئله غدیر، مسئله ای نیست که به نفسه برای [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} یک مسئله ای پیش بیاورد، حضرت [[امیر]] مسئله [[غدیر]] را ایجاد کرده است. آن وجود شریف که منبع همه جهات بوده است، موجب این شده که [[غدیر]] پیش بیاید... [[نصب]] [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} به خلافت این‌طور نیست که از مقامات معنوی حضرت باشد، مقامات معنوی حضرت و مقامات جامع او این است که [[غدیر]] پیدا شود» صحیفه امام، ج۲، ص ۱۱۱.</ref>
خط ۲۶: خط ۲۶:
::::::'''عالمان [[اهل سنت]] و اعتراف به [[فضایل]] امامان:'''اینکه [[شیعی]] از [[امام]] خود تعریف و تمجید می‌‌کند شاید مورد پذیرش [[سنی]] نباشد ولی از باب اینکه عطر آن است که خود ببوید نه آن‌که عطار گوید، ما در اینجا به اعتراف [[مخالفان]] [[امامان]] در امر [[امامت]] در باب [[فضایل]] آنان اشاراتی می‌‌کنیم:
::::::'''عالمان [[اهل سنت]] و اعتراف به [[فضایل]] امامان:'''اینکه [[شیعی]] از [[امام]] خود تعریف و تمجید می‌‌کند شاید مورد پذیرش [[سنی]] نباشد ولی از باب اینکه عطر آن است که خود ببوید نه آن‌که عطار گوید، ما در اینجا به اعتراف [[مخالفان]] [[امامان]] در امر [[امامت]] در باب [[فضایل]] آنان اشاراتی می‌‌کنیم:
::::::'''اعترافات [[سه خلیفه اول]] :''' با وجود آن‌که [[سه خلیفه اول]] با توجیهات مختلف - که در فصل توجیهات ذکر خواهد شد - به کنار گذاشتن [[حضرت علی]]{{ع}} از مسند [[امامت]] و [[خلافت]] روی آوردند؛ لکن بارها به [[فضایل]] علمی‌، دینی و حتّی به اصل [[نصب]] آن حضرت توسط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به [[منصب]] [[خلافت]] اعتراف کردند<ref>برای توضیح بیشتر ر.ک: محمد مهدی الأیمانی، الأمام [[امام علی|علی]]{{ع}} فی آراء الخلفا. </ref>. اعتراف به اصل [[نصب]] خود ملازم اعتراف به [[صفات]] و کمالات [[حضرت علی]]{{ع}} می‌‌باشد. وگرنه باید بپذیرند که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} - العیاذ بالله - بدون لحاظ [[فضایل]] به [[نصب]] آن حضرت پرداخته است.  
::::::'''اعترافات [[سه خلیفه اول]] :''' با وجود آن‌که [[سه خلیفه اول]] با توجیهات مختلف - که در فصل توجیهات ذکر خواهد شد - به کنار گذاشتن [[حضرت علی]]{{ع}} از مسند [[امامت]] و [[خلافت]] روی آوردند؛ لکن بارها به [[فضایل]] علمی‌، دینی و حتّی به اصل [[نصب]] آن حضرت توسط [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به [[منصب]] [[خلافت]] اعتراف کردند<ref>برای توضیح بیشتر ر.ک: محمد مهدی الأیمانی، الأمام [[امام علی|علی]]{{ع}} فی آراء الخلفا. </ref>. اعتراف به اصل [[نصب]] خود ملازم اعتراف به [[صفات]] و کمالات [[حضرت علی]]{{ع}} می‌‌باشد. وگرنه باید بپذیرند که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} - العیاذ بالله - بدون لحاظ [[فضایل]] به [[نصب]] آن حضرت پرداخته است.  
::::::'''[[ابوحنیفه]]:''' وی دو سال از محضر [[امام صادق]]{{ع}} ‌خوشه‌چینی نمود، این دو سال پایه علمی‌ او را تشکیل داد، چنان‌که در وصف آن دو سال گفت:{{عربی|" لولا السنتان لهلک النعمان‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«اگر آن دو سال كه از خدمت جعفر بن محمد بهره مى‌بردم نبود هر آينه نعمان هلاک مى‌شد» نقل از: آلوسی، مختصر التحفة الأثنی عشریه، ص۸.</ref>. وی به دستور [[منصور دوانیقی]] [[خلیفه]] وقت برای تضعیف موقعیت [[امام صادق]]{{ع}} چهل مسئله را از حضرت سؤال نمود، بعد از شنیدن جواب دقیق سؤالاتش گفت:{{عربی|"ما رأیت افقه من جعفر محمد"}} <ref>«من هرگز فقيه تر از جعفر بن محمّد نديده‌ام»؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۵۸۶.</ref>.
::::::'''[[ابوحنیفه]]:''' وی دو سال از محضر [[امام صادق]]{{ع}} ‌خوشه‌چینی نمود، این دو سال پایه علمی‌ او را تشکیل داد، چنان‌که در وصف آن دو سال گفت:{{عربی|"لولا السنتان لهلک النعمان‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«اگر آن دو سال كه از خدمت جعفر بن محمد بهره مى‌بردم نبود هر آينه نعمان هلاک مى‌شد» نقل از: آلوسی، مختصر التحفة الأثنی عشریه، ص۸.</ref>. وی به دستور [[منصور دوانیقی]] [[خلیفه]] وقت برای تضعیف موقعیت [[امام صادق]]{{ع}} چهل مسئله را از حضرت سؤال نمود، بعد از شنیدن جواب دقیق سؤالاتش گفت:{{عربی|"ما رأیت افقه من جعفر محمد"}} <ref>«من هرگز فقيه تر از جعفر بن محمّد نديده‌ام»؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۵۸۶.</ref>.
::::::'''[[مالک بن انس]]:''' در وصف [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌گوید:{{عربی|" ما رأت عین ولا سمعت اذن و لا خطر علی قلب [[بشر]] [[افضل]] من [[جعفر بن محمد]] علما و عبادة و ورعا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«هيچ ديده‌اى نديده است و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ [[انسان]]ى خطور نكرده است، كسى كه در [[علم]] و [[عبادت]] و ورع بالاتر از جعفر ابن محمد الصادق{{ع}} باشد»؛ نقل از: محمد [[حسین]] مظفر، ال[[امام صادق]]{{ع}} و المذاهب الأربعة، ج ۱ و ۲، ص ۵۳. </ref>
::::::'''[[مالک بن انس]]:''' در وصف [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌گوید:{{عربی|"ما رأت عین ولا سمعت اذن و لا خطر علی قلب [[بشر]] [[افضل]] من [[جعفر بن محمد]] علما و عبادة و ورعا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>«هيچ ديده‌اى نديده است و هيچ گوشى نشنيده و بر قلب هيچ [[انسان]]ى خطور نكرده است، كسى كه در [[علم]] و [[عبادت]] و ورع بالاتر از جعفر ابن محمد الصادق{{ع}} باشد»؛ نقل از: محمد [[حسین]] مظفر، ال[[امام صادق]]{{ع}} و المذاهب الأربعة، ج ۱ و ۲، ص ۵۳. </ref>
::::::'''[[شافعی]]:''' برای او نقل کردند که برخی از اخل سنت تحمل شنیدن [[فضایل]] [[اهل البیت]] را ندارند و اگر کسی در این خصوص [[فضیلت|فضیلتی]] ذکر کند، او را به [[رافضی]] متهم می‌‌کنند. [[شافعی]] در پاسخ آن شعر بسیار معروف خود را سرود که:
::::::'''[[شافعی]]:''' برای او نقل کردند که برخی از اخل سنت تحمل شنیدن [[فضایل]] [[اهل البیت]] را ندارند و اگر کسی در این خصوص [[فضیلت|فضیلتی]] ذکر کند، او را به [[رافضی]] متهم می‌‌کنند. [[شافعی]] در پاسخ آن شعر بسیار معروف خود را سرود که:
::::::          برئت الى المهيمن من أناس*********يرون الرفض حبّ الفاطمية
::::::          برئت الى المهيمن من أناس*********يرون الرفض حبّ الفاطمية
خط ۳۴: خط ۳۴:
::::::'''[[احمد بن حنبل]]:''' وی تصریح کرده که برای احدی مانند [[فضایل]] [[امام علی|علی]]{{ع}} وارد نشده است<ref>ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۸۵، باب ۷۹.</ref>.
::::::'''[[احمد بن حنبل]]:''' وی تصریح کرده که برای احدی مانند [[فضایل]] [[امام علی|علی]]{{ع}} وارد نشده است<ref>ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۸۵، باب ۷۹.</ref>.
::::::'''اعترافات [[معتزله]]:''' اکثر [[معتزله]] افضیلت [[حضرت علی]]{{ع}} را بر همه [[صحابه]] از جمله [[سه خلیفه اول]] قبول دارند، چنان‌که [[ابو جعفر اسکافی]] برای اثبات این ادعا کتابی به نام المعیار و الموازنة به رشته تحریر درآورد.  
::::::'''اعترافات [[معتزله]]:''' اکثر [[معتزله]] افضیلت [[حضرت علی]]{{ع}} را بر همه [[صحابه]] از جمله [[سه خلیفه اول]] قبول دارند، چنان‌که [[ابو جعفر اسکافی]] برای اثبات این ادعا کتابی به نام المعیار و الموازنة به رشته تحریر درآورد.  
::::::سخن شارح معروف [[نهج‌البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]] در مقدمه شرحش شنیدنی است:{{عربی|" الحمد الله الذی قدّم المفضول علی الفاضل"}} <ref>«سپاس خدائى را كه مفضول را بر فاضل (يعنى جاهل را بر عالم) مقدم داشت» ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج ۱، [[خطبه]] کتاب برای توضیح بیشتر از موضع [[ابن ابی الحدید]] ر.ک: سید ابو الفضل می‌رلوحی، تجلی [[فضیلت]]؛ اعترافات [[ابن ابی الحدید]])، ج ۱ و ۲.</ref>  
::::::سخن شارح معروف [[نهج‌البلاغه]]، [[ابن ابی الحدید]] در مقدمه شرحش شنیدنی است:{{عربی|"الحمد الله الذی قدّم المفضول علی الفاضل"}} <ref>«سپاس خدائى را كه مفضول را بر فاضل (يعنى جاهل را بر عالم) مقدم داشت» ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج ۱، [[خطبه]] کتاب برای توضیح بیشتر از موضع [[ابن ابی الحدید]] ر.ک: سید ابو الفضل می‌رلوحی، تجلی [[فضیلت]]؛ اعترافات [[ابن ابی الحدید]])، ج ۱ و ۲.</ref>  
::::::'''[[جاحظ]]:''' وی در وصف [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌گوید:{{عربی|" جعفر بن محمد الذی ملا الدنیا علمه و فقه"}} <ref>«اما جعفر صادق، [[علم]] و فقهش دنيا را پر كرده است؛ رسایل جاحظ، ص ۱۰۶.</ref>  
::::::'''[[جاحظ]]:''' وی در وصف [[امام صادق]]{{ع}} می‌‌گوید:{{عربی|"جعفر بن محمد الذی ملا الدنیا علمه و فقه"}} <ref>«اما جعفر صادق، [[علم]] و فقهش دنيا را پر كرده است؛ رسایل جاحظ، ص ۱۰۶.</ref>  
::::::به دلیل ترس از اطناب ما به همین مختصر بسنده می‌‌کنیم و یادآور می‌‌شویم خود [[عالمان]] [[اهل سنت]] در آثار [[حدیث|حدیثی]] و [[علم رجال|رجالی]] خودشان به [[تبیین]] [[فضایل ائمه]] مبادرت نمودند و برخی نیز به تدوین کتاب مستقل پرداختند<ref>ر. ک : ابو جعفر اسکافی، المعیار و الموازنة؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی؛ سید محمد طاهر هاشمی‌ شافعی، مناقب [[اهل البیت]] از دیدگاه اهل سنت </ref> به نظر می‌‌رسد این مقدار کفایت می‌‌کند که [[نصب]] [[دوازده امام]] [[شیعه]] به [[مقام امامت]] نه از باب [[ارث]] و فرزندی بلکه به دلیل [[فضایل]] و [[صلاحیت]] ذاتی‌شان بوده است.  
::::::به دلیل ترس از اطناب ما به همین مختصر بسنده می‌‌کنیم و یادآور می‌‌شویم خود [[عالمان]] [[اهل سنت]] در آثار [[حدیث|حدیثی]] و [[علم رجال|رجالی]] خودشان به [[تبیین]] [[فضایل ائمه]] مبادرت نمودند و برخی نیز به تدوین کتاب مستقل پرداختند<ref>ر. ک : ابو جعفر اسکافی، المعیار و الموازنة؛ قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی؛ سید محمد طاهر هاشمی‌ شافعی، مناقب [[اهل البیت]] از دیدگاه اهل سنت </ref> به نظر می‌‌رسد این مقدار کفایت می‌‌کند که [[نصب]] [[دوازده امام]] [[شیعه]] به [[مقام امامت]] نه از باب [[ارث]] و فرزندی بلکه به دلیل [[فضایل]] و [[صلاحیت]] ذاتی‌شان بوده است.  
::::::نکته آخری که تذکر آن مفید است اینکه اگر با ادله نقلی و عقلی ثابت شود که [[خداوند]] یا [[رسول|رسولش]] [[امامان]] و رهبران دینی و [[سیاست|سیاسی]] [[جامعه]] را [[تعیین]] [[نصب]] کرده‌اند بر هر [[مسلمان|مسلمانی]] واجب است که از آن [[اطاعت]] کند. این [[وجوب اطاعت]] هم برای [[اهل سنت]] لازم است از باب اینکه هر چه [[خداوند]] انجام دهد، همه حسن و عدل است هم برای [[امامیه]] که اوامر الهی را کاشف از حسن و مصلحت متعلق آن می‌‌دانند. "ادله [[نصوص امامت]] در فصل بعدی خواهد آمد".  
::::::نکته آخری که تذکر آن مفید است اینکه اگر با ادله نقلی و عقلی ثابت شود که [[خداوند]] یا [[رسول|رسولش]] [[امامان]] و رهبران دینی و [[سیاست|سیاسی]] [[جامعه]] را [[تعیین]] [[نصب]] کرده‌اند بر هر [[مسلمان|مسلمانی]] واجب است که از آن [[اطاعت]] کند. این [[وجوب اطاعت]] هم برای [[اهل سنت]] لازم است از باب اینکه هر چه [[خداوند]] انجام دهد، همه حسن و عدل است هم برای [[امامیه]] که اوامر الهی را کاشف از حسن و مصلحت متعلق آن می‌‌دانند. "ادله [[نصوص امامت]] در فصل بعدی خواهد آمد".  
۲۱۸٬۳۵۲

ویرایش