سلمان فارسی: تفاوت میان نسخهها
←سلمان فارسی در نهج البلاغه
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
==سلمان فارسی در نهج البلاغه== | ==سلمان فارسی در نهج البلاغه== | ||
سلمان فارسی (روزبه)<ref>فیض الاسلام ذیل نامه ۶۸ نهج البلاغه مینویسد: "نویسندگان در نام پیش از اسلام او اختلاف دارند: روزبه بن خشنودان و بهبود بن بدخشان از فرزندان منوچهر پادشانه و غیر از این دو نیز گفتهاند. حضرت رسول او را سلمان نامید."</ref>، دهقانزادهای ایرانی<ref>درباره محل ولادت سلمان در تاریخ به شهرهای شیراز، اصفهان، جی، شوشتر، رامهرمز و کازون اشاره شده که برخی معتقدند مادر او از شهری و پدرش از شهری دیگر بوده و از ان رو اختلاف روایات وجود دارد. اما در روایتی که محدث نوری از سلمان بیان میکند نام روزبه و شهر شیراز ذکر شده است. همچنین عبارت دهقان در عصر ساسانی صرفا معادل کشاورز نیست و دهقانان طبقهای قابل اعتنا در حکومت به شمار میرفتند.</ref> بود که در دوره ساسانیان در خانوادهای زرتشتی میزیست. او [[دل]] در گرو ایمانی حقیقی داشت و به [[خواست الهی]] و به واسطه [[روح]] جستوجوگرش، ابتدا مجذوب [[آیین مسیحیت]]، آخرین [[دین]] زمانهاش شد و سپس با [[بعثت]] [[نبی گرامی]] [[اسلام]] و یافتن [[رسول الله]] {{صل}}، به [[دین حنیف]] [[اسلام]] گروید. [[پیامبر اسلام]] درباره [[ایمان]] قلبی او میفرماید: "همانا [[سلمان]] [[مجوس]]<ref>مجوس در معنای لغوی به پیروان آیین زرتشت اطلاق میشود اما در معنای اصطلاحی آتشپرست را نیز مجوس گویند.</ref> نبود بلکه در ظاهر با [[مشرکان]] و در [[باطن]] اهل [[ایمان]] بود."روزبه ابتدا از [[خانواده]] خود جدا شد و بهسوی [[شام]] رفت. او [[پیش از ظهور]] [[اسلام]]، در مراکز مسیحیِ موصل، نصیبین و عموریه به کسب [[دانش]] پرداخت. استادان بزرگ [[معنویت]] [[مسیحی]]، مدارج [[سیر و سلوک]] را در آن [[آیین]] بهخوبی به روزبه آموختند. | سلمان فارسی (روزبه)<ref>فیض الاسلام ذیل نامه ۶۸ نهج البلاغه مینویسد: "نویسندگان در نام پیش از اسلام او اختلاف دارند: روزبه بن خشنودان و بهبود بن بدخشان از فرزندان منوچهر پادشانه و غیر از این دو نیز گفتهاند. حضرت رسول او را سلمان نامید."</ref>، دهقانزادهای ایرانی<ref>درباره محل ولادت سلمان در تاریخ به شهرهای شیراز، اصفهان، جی، شوشتر، رامهرمز و کازون اشاره شده که برخی معتقدند مادر او از شهری و پدرش از شهری دیگر بوده و از ان رو اختلاف روایات وجود دارد. اما در روایتی که محدث نوری از سلمان بیان میکند نام روزبه و شهر شیراز ذکر شده است. همچنین عبارت دهقان در عصر ساسانی صرفا معادل کشاورز نیست و دهقانان طبقهای قابل اعتنا در حکومت به شمار میرفتند.</ref> بود که در دوره ساسانیان در خانوادهای زرتشتی میزیست. او [[دل]] در گرو ایمانی حقیقی داشت و به [[خواست الهی]] و به واسطه [[روح]] جستوجوگرش، ابتدا مجذوب [[آیین مسیحیت]]، آخرین [[دین]] زمانهاش شد و سپس با [[بعثت]] [[نبی گرامی]] [[اسلام]] و یافتن [[رسول الله]] {{صل}}، به [[دین حنیف]] [[اسلام]] گروید. [[پیامبر اسلام]] درباره [[ایمان]] قلبی او میفرماید: "همانا [[سلمان]] [[مجوس]]<ref>مجوس در معنای لغوی به پیروان آیین زرتشت اطلاق میشود اما در معنای اصطلاحی آتشپرست را نیز مجوس گویند.</ref> نبود بلکه در ظاهر با [[مشرکان]] و در [[باطن]] اهل [[ایمان]] بود."روزبه ابتدا از [[خانواده]] خود جدا شد و بهسوی [[شام]] رفت. او [[پیش از ظهور]] [[اسلام]]، در مراکز مسیحیِ موصل، نصیبین و عموریه به کسب [[دانش]] پرداخت. استادان بزرگ [[معنویت]] [[مسیحی]]، مدارج [[سیر و سلوک]] را در آن [[آیین]] بهخوبی به روزبه آموختند. | ||
*مراکز [[مسیحی]] در آن دوران، ملازم با [[انتظار ظهور]] [[پیامبر جدید]] بود. [[وعده]] [[ظهور]] پارکلتوس ([[فارقلیط]])، یعنی [[پیامبر]] بزرگی که پس از [[عیسی]] {{ع}} خواهد آمد، در [[انجیل]] آمده بود و [[راهبان]] [[مسیحی]] [[انتظار]] او را میکشیدند. روزبه نیز شیفته [[ظهور]] [[پیامبر]] بود و مشتاقانه در [[انتظار]] [[بعثت]] او به سر میبرد. آخرین راهبی که روزبه در جوارش بود، [[بشارت]] فرارسیدن [[زمان ظهور]] [[پیامبر]] را داد. او به روزبه گفت: "[[آخرین پیامبر]] سه نشانه دارد: [[صدقه]] نمیپذیرد، هدیه را قبول میکند و بر شانهاش مهر [[نبوت]] نقش بسته است." سلمان فارسی درباره چگونگی آزمودن این [[نشانهها]] و [[اسلام]] آوردنش میگوید: | *مراکز [[مسیحی]] در آن دوران، ملازم با [[انتظار ظهور]] [[پیامبر جدید]] بود. [[وعده]] [[ظهور]] پارکلتوس ([[فارقلیط]])، یعنی [[پیامبر]] بزرگی که پس از [[عیسی]] {{ع}} خواهد آمد، در [[انجیل]] آمده بود و [[راهبان]] [[مسیحی]] [[انتظار]] او را میکشیدند. روزبه نیز شیفته [[ظهور]] [[پیامبر]] بود و مشتاقانه در [[انتظار]] [[بعثت]] او به سر میبرد. آخرین راهبی که روزبه در جوارش بود، [[بشارت]] فرارسیدن [[زمان ظهور]] [[پیامبر]] را داد. او به روزبه گفت: "[[آخرین پیامبر]] سه نشانه دارد: [[صدقه]] نمیپذیرد، هدیه را قبول میکند و بر شانهاش مهر [[نبوت]] نقش بسته است." سلمان فارسی درباره چگونگی آزمودن این [[نشانهها]] و [[اسلام]] آوردنش میگوید: روزی ناگاه هفت تن بهسوی نخلستان پیش آمدند... من طبقی از خرما پر کردم و با خود گفتم اگر میان ایشان کسی [[پیامبر]] باشد، از خوراکیهای [[صدقه]] نخواهد خورد و اگر هدیه باشد خواهد خورد. طَبق خرما را برابر [[رسول خدا]] {{صل}} نهادم و گفتم: این [[صدقه]] است. [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود بخورید، ولی خود و [[علی]] و عقیل از خوردن آن دست نگه داشتند... با خودم گفتم این یک نشانه... من یک طبق دیگر خرما بردم و مقابل [[پیامبر]] {{صل}} نهادم و گفتم: این هدیه است. [[پیامبر]] {{صل}} دست دراز فرمود و بسم الله الرّحمن الرّحیم بر زبان آورد و به آنان گفت بخورید. همگان دست دراز کردند و خوردند. با خود گفتم این هم نشانهای دیگر. من بهسوی پشت سر [[پیامبر]] برگشتم. آن [[حضرت]] به من نگریستند و فرمودند: "ای روزبه! آیا در جستوجوی خاتم نبوتی؟" گفتم: "آری." دوش خود را برهنه فرمود و من خاتم را دیدم که میان شانههای ایشان بود... من خود را بر پاهای [[پیامبر]] انداختم و شروع به بوسیدن کردم... | ||
روزی ناگاه هفت تن بهسوی نخلستان پیش آمدند... من طبقی از خرما پر کردم و با خود گفتم اگر میان ایشان کسی [[پیامبر]] باشد، از خوراکیهای [[صدقه]] نخواهد خورد و اگر هدیه باشد خواهد خورد. طَبق خرما را برابر [[رسول خدا]] {{صل}} نهادم و گفتم: این [[صدقه]] است. [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود بخورید، ولی خود و [[علی]] و عقیل از خوردن آن دست نگه داشتند... با خودم گفتم این یک نشانه... من یک طبق دیگر خرما بردم و مقابل [[پیامبر]] {{صل}} نهادم و گفتم: این هدیه است. [[پیامبر]] {{صل}} دست دراز فرمود و بسم الله الرّحمن الرّحیم بر زبان آورد و به آنان گفت بخورید. همگان دست دراز کردند و خوردند. با خود گفتم این هم نشانهای دیگر. من بهسوی پشت سر [[پیامبر]] برگشتم. آن [[حضرت]] به من نگریستند و فرمودند: "ای روزبه! آیا در جستوجوی خاتم نبوتی؟" گفتم: "آری." دوش خود را برهنه فرمود و من خاتم را دیدم که میان شانههای ایشان بود... من خود را بر پاهای [[پیامبر]] انداختم و شروع به بوسیدن کردم... | |||
*[[سلمان]]، نامی بود که [[پیامبر گرامی اسلام]] برای او برگزید و چون او را از [[بردگی]] آزاد کرده بود و به [[سلمان]] محمدی نیز شهرت یافت و [[کنیه]] ابوعبدالله برایش [[برگزیده]] شد. او [[سلمان]] را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب میکردند. هرگاه از خودش میپرسیدند [[فرزند]] کیستی، میگفت من [[سلمان]] [[فرزند]] [[اسلام]] و از آدمیزادگانم. | *[[سلمان]]، نامی بود که [[پیامبر گرامی اسلام]] برای او برگزید و چون او را از [[بردگی]] آزاد کرده بود و به [[سلمان]] محمدی نیز شهرت یافت و [[کنیه]] ابوعبدالله برایش [[برگزیده]] شد. او [[سلمان]] را الخیر، ابوالبینّات و ابوالمرشد نیز خطاب میکردند. هرگاه از خودش میپرسیدند [[فرزند]] کیستی، میگفت من [[سلمان]] [[فرزند]] [[اسلام]] و از آدمیزادگانم. | ||
*[[سلمان]] پس از [[تشرف]] به [[دین اسلام]]، به یکی از نزدیکترین [[اصحاب پیامبر]] تبدیل شد بهگونهای که [[پیامبر گرامی اسلام]] درباره او فرمود: "[[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است." این بزرگترین فضیلتی است که برای [[سلمان]] ذکر شده است. [[پیامبر اسلام]] در بیانی فرمودند: "[[انسانها]] از زمان [[آدم]] تا امروز مانند دندانههای شانه برابرند، فضلی برای [[عرب]] و [[عجم]] نیست و برای سرخ بر سیاه، مگر به [[تقوا]]. [[سلمان]] دریایی بیانتهاست و گنجی تمامناشدنی، [[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است، به [[نرمی]] و روانی [[حکمت]] را میپراکند و [[برهان]] را نشر میدهد." [[خداوند]]، [[نبی گرامی]] [[اسلام]] را به [[دوستی]] و [[محبت]] [[سلمان]] امر فرمود. [[بهشت]] مشتاق حضور [[سلمان]] بود. او [[اسم اعظم]] میدانست و [[قدرت]] [[تصرف]] در طبیعت داشت، از مُتَوَسِّمین بود و به مَنایا<ref>علم به آجال و مرگ و میر افراد.</ref> [[آگاهی]] داشت. گنجی تمامنشدنی و دریایی بیپایان بود، به [[علم]] اولین و آخرین [[آگاهی]] داشت، از تمامی [[درجات ایمان]] برخوردار و حکیمی مانند [[لقمان]] بلکه [[افضل]] از او بود. اصبغ بن نباته بیان میکند هنگامی که از [[امیرالمؤمنین]] درباره [[سلمان]] سؤال شد، فرمود: "به به، [[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است و چه کسی از شما مانند [[لقمان]] [[حکیم]] است که [[علم]] اول و آخر را میداند؟ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: [[سلمان]] کسی است که [[خدا]] و رسولش و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را [[اطاعت]] میکند. پس همه چیز او را [[اطاعت]] میکنند و هیچ چیز زیانی به او نمیرساند". | *[[سلمان]] پس از [[تشرف]] به [[دین اسلام]]، به یکی از نزدیکترین [[اصحاب پیامبر]] تبدیل شد بهگونهای که [[پیامبر گرامی اسلام]] درباره او فرمود: "[[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است." این بزرگترین فضیلتی است که برای [[سلمان]] ذکر شده است. [[پیامبر اسلام]] در بیانی فرمودند: "[[انسانها]] از زمان [[آدم]] تا امروز مانند دندانههای شانه برابرند، فضلی برای [[عرب]] و [[عجم]] نیست و برای سرخ بر سیاه، مگر به [[تقوا]]. [[سلمان]] دریایی بیانتهاست و گنجی تمامناشدنی، [[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است، به [[نرمی]] و روانی [[حکمت]] را میپراکند و [[برهان]] را نشر میدهد." [[خداوند]]، [[نبی گرامی]] [[اسلام]] را به [[دوستی]] و [[محبت]] [[سلمان]] امر فرمود. [[بهشت]] مشتاق حضور [[سلمان]] بود. او [[اسم اعظم]] میدانست و [[قدرت]] [[تصرف]] در طبیعت داشت، از مُتَوَسِّمین بود و به مَنایا<ref>علم به آجال و مرگ و میر افراد.</ref> [[آگاهی]] داشت. گنجی تمامنشدنی و دریایی بیپایان بود، به [[علم]] اولین و آخرین [[آگاهی]] داشت، از تمامی [[درجات ایمان]] برخوردار و حکیمی مانند [[لقمان]] بلکه [[افضل]] از او بود. اصبغ بن نباته بیان میکند هنگامی که از [[امیرالمؤمنین]] درباره [[سلمان]] سؤال شد، فرمود: "به به، [[سلمان]] از ما [[اهل بیت]] است و چه کسی از شما مانند [[لقمان]] [[حکیم]] است که [[علم]] اول و آخر را میداند؟ [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: [[سلمان]] کسی است که [[خدا]] و رسولش و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} را [[اطاعت]] میکند. پس همه چیز او را [[اطاعت]] میکنند و هیچ چیز زیانی به او نمیرساند". |