کربلا: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص'
جز (جایگزینی متن - 'لیکن' به 'لکن') |
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
*برای [[زیارت]] هیچ امامی، به اندازه [[زیارت]] [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} در کربلا تأکید نشده است. حتی برای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} هم آن همه سفارش و دستور نیست. گاهی در روایات، [[زیارت]] کربلا، از [[زیارت]] کعبه هم برتر و بالاتر به حساب آمده است و برای [[زیارت]] [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}}، پاداشی برابر دهها و صدها حج و عمره بیان شده است. باید راز قضیه را فهمید. به این موضوع خواهیم پرداخت، لکن، ابتدا با مروری بر بعضی روایاتِ مربوط به این مسأله، قطره ای از دریا و ذره ای از بی شمار را نشان دهیم، تا به تحلیل مطلب برسیم. لحن و بیانی که در احادیث مربوط به [[زیارت]] [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} به کار رفته است، بسیار جدی و آمیخته به تأکیدات فراوان است. ضرورت [[زیارت]] را در هر حال و همواره مطرح میکند، آن را برای یک [[شیعه]] و پیرو [[امام]]، در حدّ یک فریضه میشمارد، ترک آن را بسیار ناپسند میداند و هیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمیآورد و به رسمیت نمیشناسد. [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} رفتن، یک تکلیف مکتبی برای [[شیعه]] او و پیرو مکتب عاشوراست. بدون پیوند با آن مرقد و مزار، [[شیعه]] بودن دارای خلل است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | *برای [[زیارت]] هیچ امامی، به اندازه [[زیارت]] [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} در کربلا تأکید نشده است. حتی برای [[زیارت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} هم آن همه سفارش و دستور نیست. گاهی در روایات، [[زیارت]] کربلا، از [[زیارت]] کعبه هم برتر و بالاتر به حساب آمده است و برای [[زیارت]] [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}}، پاداشی برابر دهها و صدها حج و عمره بیان شده است. باید راز قضیه را فهمید. به این موضوع خواهیم پرداخت، لکن، ابتدا با مروری بر بعضی روایاتِ مربوط به این مسأله، قطره ای از دریا و ذره ای از بی شمار را نشان دهیم، تا به تحلیل مطلب برسیم. لحن و بیانی که در احادیث مربوط به [[زیارت]] [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} به کار رفته است، بسیار جدی و آمیخته به تأکیدات فراوان است. ضرورت [[زیارت]] را در هر حال و همواره مطرح میکند، آن را برای یک [[شیعه]] و پیرو [[امام]]، در حدّ یک فریضه میشمارد، ترک آن را بسیار ناپسند میداند و هیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمیآورد و به رسمیت نمیشناسد. [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} رفتن، یک تکلیف مکتبی برای [[شیعه]] او و پیرو مکتب عاشوراست. بدون پیوند با آن مرقد و مزار، [[شیعه]] بودن دارای خلل است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۹۸-۲۰۱.</ref>. | ||
*از انبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره میکنیم: | *از انبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره میکنیم: | ||
#[[امام صادق]]{{ع}} در دیدار با یکی از اصحاب برجستهاش به نام ابان بن تغلب، از وی میپرسد: ای ابان: کی به [[زیارت]] قبر حسین رفتهای؟ ابان گفت: مدتی است طولانی که به زیارتش نرفتهام. [[امام]] فرمود: سبحان الله! ... تو از بزرگان و رؤسای شیعهای و در عین حال، [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را رها کرده و به زیارتش نمیروی؟ ...<ref> کامل الزیارات، ص ۳۳۱؛ سفینه البحار، ج۱، ص ۵۶۵؛ بحار الأنوار، ج ۹۸بیروتی، ص ۷.</ref>. | #[[امام صادق]]{{ع}} در دیدار با یکی از اصحاب برجستهاش به نام ابان بن تغلب، از وی میپرسد: ای ابان: کی به [[زیارت]] قبر حسین رفتهای؟ ابان گفت: مدتی است طولانی که به زیارتش نرفتهام. [[امام]] فرمود: سبحان الله! ... تو از بزرگان و رؤسای شیعهای و در عین حال، [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را رها کرده و به زیارتش نمیروی؟ ...<ref> کامل الزیارات، ص ۳۳۱؛ سفینه البحار، ج۱، ص ۵۶۵؛ بحار الأنوار، ج ۹۸بیروتی، ص ۷.</ref>. | ||
#[[امام باقر]]{{ع}} از یکی از شیعیان پرسید: فاصله میان شما و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} چه قدر است؟ گفت: بیست و شش فرسخ (یا: شانزده فرسخ) حضرت فرمود: آیا به [[زیارت]] قبرش میروید؟ گفت: نه! آنگاه حضرت فرمود: چه قدر جفاکارید! ...<ref>{{عربی|«کم بینکم و بین الحسین؟ قلت: ست و عشرون فرسخاً. قال له: او ما تأتونه؟ قلت: لا. قال: اجفاکم! ...»}}وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۷و ۳۳۸، حدیث ۱۶و ۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۵.</ref>. | #[[امام باقر]]{{ع}} از یکی از شیعیان پرسید: فاصله میان شما و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} چه قدر است؟ گفت: بیست و شش فرسخ (یا: شانزده فرسخ) حضرت فرمود: آیا به [[زیارت]] قبرش میروید؟ گفت: نه! آنگاه حضرت فرمود: چه قدر جفاکارید! ...<ref>{{عربی|«کم بینکم و بین الحسین؟ قلت: ست و عشرون فرسخاً. قال له: او ما تأتونه؟ قلت: لا. قال: اجفاکم! ...»}}وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۷و ۳۳۸، حدیث ۱۶و ۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۵.</ref>. | ||
#[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هرکس به [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} نرود تا بمیرد، در حالی که خود را هم [[شیعه]] ما بداند، هرگز او [[شیعه]] ما نیست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمانِ بهشتیان است.{{عربی|«مَن لم یأتِ قبرالحسین{{ع}} وهو یزعم انّه لنا شیعه حتی یموت، فلیس هو لنا بشیعه وانْ کانَ مِن اهلِ الجنه فهو ضیفانُ اهلِ الجنّه»}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۶، حدیث ۱۱؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۴.</ref>. | #[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: هرکس به [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} نرود تا بمیرد، در حالی که خود را هم [[شیعه]] ما بداند، هرگز او [[شیعه]] ما نیست. و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمانِ بهشتیان است.{{عربی|«مَن لم یأتِ قبرالحسین{{ع}} وهو یزعم انّه لنا شیعه حتی یموت، فلیس هو لنا بشیعه وانْ کانَ مِن اهلِ الجنه فهو ضیفانُ اهلِ الجنّه»}}<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۶، حدیث ۱۱؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۴.</ref>. | ||
#[[امام صادق]]{{ع}} در جای دیگر فرمود: کسی که توانایی [[زیارت]] حسین را داشته باشد ولی [[زیارت]] نکند، نسبت به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}}، عاقّ شده است<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۳، حدیث ۲.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | #[[امام صادق]]{{ع}} در جای دیگر فرمود: کسی که توانایی [[زیارت]] حسین را داشته باشد ولی [[زیارت]] نکند، نسبت به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[ائمه]]{{ع}}، عاقّ شده است<ref>وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۳، حدیث ۲.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۱۹۸-۲۰۱.</ref>. | ||
*به نوشته تواریخ، عمارت مرقد [[امام حسین|حسین]]{{ع}} از همان زمان شهادت [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} و اصحابش در سال ۶۱ هجری شروع شد. چون بنی اسد شهدا را به خاک سپردند، بر قبر آنان نشانههایی گذاشتند که محو نشود و مختار بن عبید، آن مشهد را استوار ساخت و روستای کوچکی در اطرافش بنا نهاد و آن مزار در عهد بنی امیه آباد بود و دو درب داشت، شرقی و غربی، که مسلمانان و مؤمنین به قصد [[زیارت]]، آهنگ آنجا را میکردند. در عهد هارون الرشید- خلیفه عباسی- آنجا را ویران کردند ولی در زمان مأمون، به دستور وی تجدید بنا شد، زیرا نسبت به علویون ابراز نزدیکی و دوستی میکرد. ولی در دوره متوکل، دیزج یهودی به دستور متوکل آن ساختمان را ویران کرد و از [[زیارت]] مردم جلوگیری نمود ...»<ref>تاریخ الروضه الحسینیه، عبدالحمید الخیّاط، چاپ ۱۳۷۶ق، ص ۹؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص ۶۲۷.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | *به نوشته تواریخ، عمارت مرقد [[امام حسین|حسین]]{{ع}} از همان زمان شهادت [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} و اصحابش در سال ۶۱ هجری شروع شد. چون بنی اسد شهدا را به خاک سپردند، بر قبر آنان نشانههایی گذاشتند که محو نشود و مختار بن عبید، آن مشهد را استوار ساخت و روستای کوچکی در اطرافش بنا نهاد و آن مزار در عهد بنی امیه آباد بود و دو درب داشت، شرقی و غربی، که مسلمانان و مؤمنین به قصد [[زیارت]]، آهنگ آنجا را میکردند. در عهد هارون الرشید- خلیفه عباسی- آنجا را ویران کردند ولی در زمان مأمون، به دستور وی تجدید بنا شد، زیرا نسبت به علویون ابراز نزدیکی و دوستی میکرد. ولی در دوره متوکل، دیزج یهودی به دستور متوکل آن ساختمان را ویران کرد و از [[زیارت]] مردم جلوگیری نمود ...»<ref>تاریخ الروضه الحسینیه، عبدالحمید الخیّاط، چاپ ۱۳۷۶ق، ص ۹؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص ۶۲۷.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>. | ||
*ستمگران و حکام جور و پیروان باطل، وقتی با یک فکر و ایمان و گرایش معنوی نتوانند مبارزه و مقابله کنند، به مظاهر و نمودها و سمبلهای آن تفکر و باور حمله میکنند. در ماجرای کربلای [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و [[عشق]] به [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} نیز چنین بود. شور شهادت طلبی را که در سایه محبت به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[عشق]] به [[امام حسین]]{{ع}} پیدا میشد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزاداری بر سر خاک آن سالار شهیدان تجلی میکرد، میخواستند با محدود کردن مردم و فشارها و تضییقات و تخریب قبر مطهر و ممنوع ساختن [[زیارت]]، از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند. غافل بودند که آن جلوگیریها از [[زیارت]] و آن تخریبها و اهانتها نسبت به مزار شریف [[امام]]، آن شوق را مشتعل تر میکند. ایجاد فراق و جدایی، محبت و اشتیاق را میافزاید. چه اهانتها و ممانعتها نسبت به قبر [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} انجام گرفت،<ref> برای مطالعه احادیث این موضوع، به باب «جور الخلفاء علی قبره الشریف» از کتابِ «بحارالانوار»، ج ۴۵، ص ۳۹۰ مراجعه کنید.</ref>. ولی مگر مردمِ کربلایی و حسینی دست کشیدند؟ هرگز! کمی تاریخ بخوانیم (که تاریخ، سراسر درس و عبرت است). شیخ طوسی در "امالی" نقل کرده است: یحیی بن مغیره میگوید: نزد "جریر بن عبدالحمید" بودم. مردی از اهل عراق آمد. جریر از اوضاعِ مردم در عراق سؤال کرد. گفت: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که در آنجا بود- به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایه بانی برای آنان- قطع کنند. جریر دستهایش را بلند کرد و گفت: الله اکبر! در این باره خبری از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به ما رسیده بود که آن حضرت، سه بار قطع کننده درخت سدر را لعنت کرده بود. ما تاکنون متوجه معنای این حدیث نبودیم. اینک علت نفرین و لعن کردن آن حضرت را میفهمیم! زیرا هدف از بریدن درخت سدر، دگرگون ساختن شهادتگاه و محل دفن [[امام حسین|حسین]]{{ع}} است، تا مردم جای قبر او را ندانند و پیرامون آن توقف نکنند<ref> تاریخ الشیعه، محمد حسین المظفّری، ص ۸۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۸.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | *ستمگران و حکام جور و پیروان باطل، وقتی با یک فکر و ایمان و گرایش معنوی نتوانند مبارزه و مقابله کنند، به مظاهر و نمودها و سمبلهای آن تفکر و باور حمله میکنند. در ماجرای کربلای [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و [[عشق]] به [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} نیز چنین بود. شور شهادت طلبی را که در سایه محبت به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[عشق]] به [[امام حسین]]{{ع}} پیدا میشد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزاداری بر سر خاک آن سالار شهیدان تجلی میکرد، میخواستند با محدود کردن مردم و فشارها و تضییقات و تخریب قبر مطهر و ممنوع ساختن [[زیارت]]، از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند. غافل بودند که آن جلوگیریها از [[زیارت]] و آن تخریبها و اهانتها نسبت به مزار شریف [[امام]]، آن شوق را مشتعل تر میکند. ایجاد فراق و جدایی، محبت و اشتیاق را میافزاید. چه اهانتها و ممانعتها نسبت به قبر [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} انجام گرفت،<ref> برای مطالعه احادیث این موضوع، به باب «جور الخلفاء علی قبره الشریف» از کتابِ «بحارالانوار»، ج ۴۵، ص ۳۹۰ مراجعه کنید.</ref>. ولی مگر مردمِ کربلایی و حسینی دست کشیدند؟ هرگز! کمی تاریخ بخوانیم (که تاریخ، سراسر درس و عبرت است). شیخ طوسی در "امالی" نقل کرده است: یحیی بن مغیره میگوید: نزد "جریر بن عبدالحمید" بودم. مردی از اهل عراق آمد. جریر از اوضاعِ مردم در عراق سؤال کرد. گفت: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که در آنجا بود- به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایه بانی برای آنان- قطع کنند. جریر دستهایش را بلند کرد و گفت: الله اکبر! در این باره خبری از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به ما رسیده بود که آن حضرت، سه بار قطع کننده درخت سدر را لعنت کرده بود. ما تاکنون متوجه معنای این حدیث نبودیم. اینک علت نفرین و لعن کردن آن حضرت را میفهمیم! زیرا هدف از بریدن درخت سدر، دگرگون ساختن شهادتگاه و محل دفن [[امام حسین|حسین]]{{ع}} است، تا مردم جای قبر او را ندانند و پیرامون آن توقف نکنند<ref> تاریخ الشیعه، محمد حسین المظفّری، ص ۸۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۸.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>. | ||
*اوج این سختگیریها نسبت به زائران و تخریب و اهانت نسبت به قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} در زمان خلیفه سفاک، متوکل عباسی بود. متوکل، پاسگاهی را برای سپاه خود در نزدیکی کربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اکید داده بود که: هرکس را یافتید که قصد [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را داشت، او را بُکشید<ref>کلّ مَنْ وَجَدتموه یُریدُ زیاره الحسین فاقتلوه بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۴.</ref> این دستور قتل نسبت به زائران [[امام حسین|حسین]]{{ع}} اوج خباثت و کینه توزی متوکل را میرساند. به امر متوکل هفده مرتبه قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را خراب کردند<ref>تتمه المنتهی، ص ۲۴۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۱.</ref> و بعد از متوکل هم خلفای دیگر عباسی مانند مسترشد و راشد نسبت به قبر و [[زیارت]] و زائرین، سختگیریهایی داشتند. این نمونه نیز شنیدنی است و خواندنی! متوکل، ابراهیم دیزج را که یک یهودی است، به عنوانِ مأموریت تغییر و تبدیل قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} به کربلا اعزام میکند. به همراه او نامه ای هم به قاضی "جعفر بن محمد بن عمار" مینویسد. در این پیام کتبی، به او خبر میدهد که: ابراهیم دیزج را برای نبش قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} فرستاده ام. وقتی نامه مرا خواندی، مراقبت کن که آیا دیزج، دستور مرا اجرا کرد یا نه؟ دیزج میگوید: جعفر بن محمد عمار مرا از مضمون نامه مطلع ساخت و سپس، من طبق دستور او برای انجام مأموریت رفتم و چنان کردم. وقتی برگشتم، پرسید: چه کردی؟ گفتم: آنچه را دستور دادی انجام دادم ولی چیزی ندیدم و نیافتم. گفت: مگر عمیق نکندی؟ گفتم: چرا! ولی در عین حال، در قبر چیزی نیافتم. آن قاضی صورت جلسه را به متوکل گزارش میدهد و اضافه میکند که: به ابراهیم دیزج دستور دادم که آن محل را آب ببندد و با گاو، زمینش را شخم کند. ابراهیم دیزج، بعداً قضیه را برای شخصی به نام "ابوعلی عماری" که از او واقعیت جریان را میپرسد، چنین تعریف میکند: من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم. قبر را که کندم، به حصیری برخوردم که بدن [[امام حسین|حسین بن علی]] {{ع}} در آن بود و از آن بوی مُشک میآمد، آن بوریا و حصیر و بدن [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} را به همان حال گذاشتم و به غلامان گفتم که خاک بر آن بریزند و آب بر آن ریختم و دستور دادم که با گاو، آن زمین را شخم بزنند ولی گاو، وقتی به آن محل میرسید، قدم پیش نمیگذاشت و از همانجا بر میگشت. من غلامانم را با سوگندهای سخت و به خدا قسمشان دادم که اگر این صحنه را به احدی نقل کنند آنها را خواهم کشت!<ref>بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۴.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | *اوج این سختگیریها نسبت به زائران و تخریب و اهانت نسبت به قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} در زمان خلیفه سفاک، متوکل عباسی بود. متوکل، پاسگاهی را برای سپاه خود در نزدیکی کربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اکید داده بود که: هرکس را یافتید که قصد [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را داشت، او را بُکشید<ref>کلّ مَنْ وَجَدتموه یُریدُ زیاره الحسین فاقتلوه بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۴.</ref> این دستور قتل نسبت به زائران [[امام حسین|حسین]]{{ع}} اوج خباثت و کینه توزی متوکل را میرساند. به امر متوکل هفده مرتبه قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را خراب کردند<ref>تتمه المنتهی، ص ۲۴۱؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰۱.</ref> و بعد از متوکل هم خلفای دیگر عباسی مانند مسترشد و راشد نسبت به قبر و [[زیارت]] و زائرین، سختگیریهایی داشتند. این نمونه نیز شنیدنی است و خواندنی! متوکل، ابراهیم دیزج را که یک یهودی است، به عنوانِ مأموریت تغییر و تبدیل قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} به کربلا اعزام میکند. به همراه او نامه ای هم به قاضی "جعفر بن محمد بن عمار" مینویسد. در این پیام کتبی، به او خبر میدهد که: ابراهیم دیزج را برای نبش قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} فرستاده ام. وقتی نامه مرا خواندی، مراقبت کن که آیا دیزج، دستور مرا اجرا کرد یا نه؟ دیزج میگوید: جعفر بن محمد عمار مرا از مضمون نامه مطلع ساخت و سپس، من طبق دستور او برای انجام مأموریت رفتم و چنان کردم. وقتی برگشتم، پرسید: چه کردی؟ گفتم: آنچه را دستور دادی انجام دادم ولی چیزی ندیدم و نیافتم. گفت: مگر عمیق نکندی؟ گفتم: چرا! ولی در عین حال، در قبر چیزی نیافتم. آن قاضی صورت جلسه را به متوکل گزارش میدهد و اضافه میکند که: به ابراهیم دیزج دستور دادم که آن محل را آب ببندد و با گاو، زمینش را شخم کند. ابراهیم دیزج، بعداً قضیه را برای شخصی به نام "ابوعلی عماری" که از او واقعیت جریان را میپرسد، چنین تعریف میکند: من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم. قبر را که کندم، به حصیری برخوردم که بدن [[امام حسین|حسین بن علی]] {{ع}} در آن بود و از آن بوی مُشک میآمد، آن بوریا و حصیر و بدن [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} را به همان حال گذاشتم و به غلامان گفتم که خاک بر آن بریزند و آب بر آن ریختم و دستور دادم که با گاو، آن زمین را شخم بزنند ولی گاو، وقتی به آن محل میرسید، قدم پیش نمیگذاشت و از همانجا بر میگشت. من غلامانم را با سوگندهای سخت و به خدا قسمشان دادم که اگر این صحنه را به احدی نقل کنند آنها را خواهم کشت!<ref>بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۴.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>. | ||
*شیعیان، طبق توصیه [[امامان]]{{عم}}، زیارت [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} را مورد توجه خاص قرار میدادند و در این راه، از همه خوف ها و خطرها استقبال میکردند و پیوند خویش را با سالار شهیدان قطع نمیکردند، هرچند به محرومیتها گرفتار میشدند و یا حتی به شهادت میرسیدند. در زمان هارون الرشید، [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} چنان رایج بود و چنان استقبالی از سوی [[شیعه]] و سنی، زن و مرد، دور و نزدیک، نسبت به [[زیارت]] حسین (ع) بود که حرم آن حضرت از جمعیت موج میزد و ازدحام عجیبی میشد. چندانکه این امر، باعثِ ترس هارون الرشید شد. ترس او از این جهت بود که مبادا مردم در اثر این اجتماع و ازدحام و [[زیارت]]، به اولاد [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} رغبت و علاقه نشان دهند و دور آنها را بگیرند و بدین وسیله حکومت و خلافت، از عباسیان به علویان منتقل شود. از این جهت، هارون الرشید به والی کوفه- موسی بن عیسی- فرمانی فرستاد. والی کوفه طبق نامه هارون، قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را خراب کرد و اطراف آن را عمارتها ساخت و زمینهایش را به زیر کشت و زراعت برد ...<ref>تتمه المنتهی، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۰.</ref>. ولی علاقه مردم هرگز بریده نشد. [[شیعه]]، آن خط و نشان را نه فراموش نمود و نه گم کرد و در راستای آن صراط مستقیم، با همه فراز و نشیبهای روزگار خلفا و امرا، حرکت خویش را استمرار بخشید، بعد از هارون الرشید، خلفای بعدی در دوره ای خاص، چندان سختگیری نمیکردند و مزاحمتی نداشتند تا اینکه عصر متوکل فرا رسید. این دوره، اوج خصومت رژیم حاکم با علویان و نسبت به زائران قبر آن شهید مظلوم بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | *شیعیان، طبق توصیه [[امامان]]{{عم}}، زیارت [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} را مورد توجه خاص قرار میدادند و در این راه، از همه خوف ها و خطرها استقبال میکردند و پیوند خویش را با سالار شهیدان قطع نمیکردند، هرچند به محرومیتها گرفتار میشدند و یا حتی به شهادت میرسیدند. در زمان هارون الرشید، [[زیارت]] [[امام حسین|حسین]]{{ع}} چنان رایج بود و چنان استقبالی از سوی [[شیعه]] و سنی، زن و مرد، دور و نزدیک، نسبت به [[زیارت]] حسین (ع) بود که حرم آن حضرت از جمعیت موج میزد و ازدحام عجیبی میشد. چندانکه این امر، باعثِ ترس هارون الرشید شد. ترس او از این جهت بود که مبادا مردم در اثر این اجتماع و ازدحام و [[زیارت]]، به اولاد [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} رغبت و علاقه نشان دهند و دور آنها را بگیرند و بدین وسیله حکومت و خلافت، از عباسیان به علویان منتقل شود. از این جهت، هارون الرشید به والی کوفه- موسی بن عیسی- فرمانی فرستاد. والی کوفه طبق نامه هارون، قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را خراب کرد و اطراف آن را عمارتها ساخت و زمینهایش را به زیر کشت و زراعت برد ...<ref>تتمه المنتهی، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۰.</ref>. ولی علاقه مردم هرگز بریده نشد. [[شیعه]]، آن خط و نشان را نه فراموش نمود و نه گم کرد و در راستای آن صراط مستقیم، با همه فراز و نشیبهای روزگار خلفا و امرا، حرکت خویش را استمرار بخشید، بعد از هارون الرشید، خلفای بعدی در دوره ای خاص، چندان سختگیری نمیکردند و مزاحمتی نداشتند تا اینکه عصر متوکل فرا رسید. این دوره، اوج خصومت رژیم حاکم با علویان و نسبت به زائران قبر آن شهید مظلوم بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>. | ||
*در طول سالهای ۲۳۶- ۲۴۷هجری، قبر شریف آن حضرت، مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دسترسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد ... و در مرزها کسانی را گماشت که در کمین زائران [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و راهنمایان زوار به محل قبرش مینشستند ...<ref>تراث کربلا، سلمان هادی الطعمه، ص ۳۴.</ref> مرحوم شیخ عباس قمی در بیان حوادث آن سالها، مینویسد: و هم از جمله کارهای متوکل در ایام خلافت خود، آن بود که مردم را منع کرد از [[زیارت]] قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و قبر [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و همت خود را بر آن گماشت که نور خدا را خاموش کند و آثار قبر مطهر [[امام حسین]]{{ع}} را بر طرف کند و زمین آن را شخم و شیار نماید و دیدهبانها در طُرق و راههای کربلا قرار داد که هرکه را یابند که به [[زیارت]] آن حضرت آمده است او را عقوبت کنند و به قتل برسانند ...<ref>تتمه المنتهی، ص ۲۳۹.</ref> خلفای جور، نمیتوانستند ببینند که در پیش چشمشان و در کنار قدرت و سلطه شان، شیعیان که خلافت آنان را به رسمیت نمیشناختند و چه بسا معارضه و مقابله با آن میکردند، کانون الهام بخشی برای مبارزات خویش پیدا کنند و از قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}}، به عنوان یک پایگاه و سنگر استفاده کنند. به متوکل خبر دادند که مردم در سرزمین نینوا برای [[زیارت]] قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} جمع میشوند و از این رهگذر، جمعیت انبوهی پدید میآید و کانون خطری تشکیل میشود. متوکل به یکی از فرماندهان ارتش خود، در معیّت تعدادی از لشکریان مأموریت داد تا مرقد مطهر را بشکافد و مردم را متفرق ساخته از تجمع بر سر قبر آن حضرت و [[زیارت]] قبر او ممانعت کند. او هم طبق دستور، مردم را از پیرامون قبر پراکنده ساخت. این کار در سال ۲۳۷هجری اتفاق افتاد، ولی مردم، در موسم [[زیارت]]، باز هم تجمع نموده و علیه او شورش کردند و حتی از کشته شدن هم باکی نداشتند. در مقابل مأموران خلیفه، گفتند: اگر تا آخرین نفر کشته شویم دست از [[زیارت]] بر نمیداریم، باز هم بازماندگان ما و نسل بعد از ما به [[زیارت]] خواهند آمد. این ماجرا وقتی توسط آن مأمور به متوکل خبر داده شد، متوکل (برای پوشاندن افتضاح و ناتوانی حکومتش از مقابله با شور مذهبی مردم) به آن فرمانده نوشت که دست از مردم بردارد و به کوفه بازگردد و چنین وانمود کند که مسافرتش به کوفه، در رابطه با مصالح مردم کوفه و بازگشت مجدد به شهر بوده است. مقداری آسان گرفتند و کاری نداشتند، تا اینکه در سال ۲۴۷ نیز، تجمع مردم زیاد شد، به نحوی که در آن محل، بازاری درست شد. مجدداً بنای سختگیری و جلوگیری از [[زیارت]] گذاشتند<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص ۶۲۸؛ تراث کربلا، ص ۳۴؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۷با اندکی اختلاف در نقل و تعبیر.</ref> روز به روز بر تعداد زائران افزوده میگشت. متوکل سرداری فرستاد و میان مردم اعلام کردند که ذمه خلیفه بیزار است از کسی که به [[زیارت]] کربلا رود، و باز هم آن منطقه را ویران کردند و آب بستند و شخم کردند و قبر را شکافتند .... <ref>تتمه المنتهی، ص ۲۴۱.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | *در طول سالهای ۲۳۶- ۲۴۷هجری، قبر شریف آن حضرت، مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دسترسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آنجا دستور داد ... و در مرزها کسانی را گماشت که در کمین زائران [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و راهنمایان زوار به محل قبرش مینشستند ...<ref>تراث کربلا، سلمان هادی الطعمه، ص ۳۴.</ref> مرحوم شیخ عباس قمی در بیان حوادث آن سالها، مینویسد: و هم از جمله کارهای متوکل در ایام خلافت خود، آن بود که مردم را منع کرد از [[زیارت]] قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و قبر [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} و همت خود را بر آن گماشت که نور خدا را خاموش کند و آثار قبر مطهر [[امام حسین]]{{ع}} را بر طرف کند و زمین آن را شخم و شیار نماید و دیدهبانها در طُرق و راههای کربلا قرار داد که هرکه را یابند که به [[زیارت]] آن حضرت آمده است او را عقوبت کنند و به قتل برسانند ...<ref>تتمه المنتهی، ص ۲۳۹.</ref> خلفای جور، نمیتوانستند ببینند که در پیش چشمشان و در کنار قدرت و سلطه شان، شیعیان که خلافت آنان را به رسمیت نمیشناختند و چه بسا معارضه و مقابله با آن میکردند، کانون الهام بخشی برای مبارزات خویش پیدا کنند و از قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}}، به عنوان یک پایگاه و سنگر استفاده کنند. به متوکل خبر دادند که مردم در سرزمین نینوا برای [[زیارت]] قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} جمع میشوند و از این رهگذر، جمعیت انبوهی پدید میآید و کانون خطری تشکیل میشود. متوکل به یکی از فرماندهان ارتش خود، در معیّت تعدادی از لشکریان مأموریت داد تا مرقد مطهر را بشکافد و مردم را متفرق ساخته از تجمع بر سر قبر آن حضرت و [[زیارت]] قبر او ممانعت کند. او هم طبق دستور، مردم را از پیرامون قبر پراکنده ساخت. این کار در سال ۲۳۷هجری اتفاق افتاد، ولی مردم، در موسم [[زیارت]]، باز هم تجمع نموده و علیه او شورش کردند و حتی از کشته شدن هم باکی نداشتند. در مقابل مأموران خلیفه، گفتند: اگر تا آخرین نفر کشته شویم دست از [[زیارت]] بر نمیداریم، باز هم بازماندگان ما و نسل بعد از ما به [[زیارت]] خواهند آمد. این ماجرا وقتی توسط آن مأمور به متوکل خبر داده شد، متوکل (برای پوشاندن افتضاح و ناتوانی حکومتش از مقابله با شور مذهبی مردم) به آن فرمانده نوشت که دست از مردم بردارد و به کوفه بازگردد و چنین وانمود کند که مسافرتش به کوفه، در رابطه با مصالح مردم کوفه و بازگشت مجدد به شهر بوده است. مقداری آسان گرفتند و کاری نداشتند، تا اینکه در سال ۲۴۷ نیز، تجمع مردم زیاد شد، به نحوی که در آن محل، بازاری درست شد. مجدداً بنای سختگیری و جلوگیری از [[زیارت]] گذاشتند<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص ۶۲۸؛ تراث کربلا، ص ۳۴؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۹۷با اندکی اختلاف در نقل و تعبیر.</ref> روز به روز بر تعداد زائران افزوده میگشت. متوکل سرداری فرستاد و میان مردم اعلام کردند که ذمه خلیفه بیزار است از کسی که به [[زیارت]] کربلا رود، و باز هم آن منطقه را ویران کردند و آب بستند و شخم کردند و قبر را شکافتند .... <ref>تتمه المنتهی، ص ۲۴۱.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>. | ||
*در سال ۲۳۶متوکل دستور داد که قبر [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} و خانههای اطراف آن و ساختمانهای مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیری کردند. (در اجرای اوامر متوکل) مأموران پلیس او در آن منطقه ندا دادند که: بعد از سه روز، هرکس را در آنجا ببینیم، گرفته و به سیاهچال زندان میفرستیم. مردم از روی هراس، پراکنده شدند و آن سرزمین شخم زده شد و اطرافش زراعت شد<ref> تاریخ طبری ۸ جلدی چاپ قاهره، ج ۷، ص ۳۶۵.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | *در سال ۲۳۶متوکل دستور داد که قبر [[امام حسین|حسین بن علی]]{{ع}} و خانههای اطراف آن و ساختمانهای مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیری کردند. (در اجرای اوامر متوکل) مأموران پلیس او در آن منطقه ندا دادند که: بعد از سه روز، هرکس را در آنجا ببینیم، گرفته و به سیاهچال زندان میفرستیم. مردم از روی هراس، پراکنده شدند و آن سرزمین شخم زده شد و اطرافش زراعت شد<ref> تاریخ طبری ۸ جلدی چاپ قاهره، ج ۷، ص ۳۶۵.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>. | ||
*در کتاب "مقاتل الطالبیین" هم از سختگیریها و کشتنها و عقوبتی که نسبت به زائران قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} انجام میگرفت، مطالبی نقل شده است که میتوانید مراجعه کنید<ref>مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، چاپ ایران، ص ۲۰۳.</ref> راستی قدرتمندان غاصبی که با درخشش خیره کننده شخصیت و مزار [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}}، حنای خود را رنگ باخته میدیدند و هویت مسخ شده خویش را در معرض افشا مییافتند، چه میاندیشیدند؟! آیا میپنداشتند که با سختگیری بر عاشقان [[امام حسین|حسین]]{{ع}}، میتوانند محبت او را از دلها بیرون کنند و با ویران کردن قبر [[امام حسین|اباعبدالله الحسین]]{{ع}} راه او و خط سرخ او و مکتبِ سازنده و بیدارگر کربلایش را میتوانند نابود سازند؟ آیا با تخریب قبر، میتوان الهام معنوی و روحی را از تربت [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} گرفت؟ آیا با حمله و هجوم به مزارات [[معصومین]]{{عم}}، میتوان عقیده و ایمان به آنان را از مردم سلب کرد؟ تجربه و تاریخ نشان داده است که حکام ستمگر در این مورد هرگز موفق نبوده اند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، | *در کتاب "مقاتل الطالبیین" هم از سختگیریها و کشتنها و عقوبتی که نسبت به زائران قبر [[امام حسین|حسین]]{{ع}} انجام میگرفت، مطالبی نقل شده است که میتوانید مراجعه کنید<ref>مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، چاپ ایران، ص ۲۰۳.</ref> راستی قدرتمندان غاصبی که با درخشش خیره کننده شخصیت و مزار [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}}، حنای خود را رنگ باخته میدیدند و هویت مسخ شده خویش را در معرض افشا مییافتند، چه میاندیشیدند؟! آیا میپنداشتند که با سختگیری بر عاشقان [[امام حسین|حسین]]{{ع}}، میتوانند محبت او را از دلها بیرون کنند و با ویران کردن قبر [[امام حسین|اباعبدالله الحسین]]{{ع}} راه او و خط سرخ او و مکتبِ سازنده و بیدارگر کربلایش را میتوانند نابود سازند؟ آیا با تخریب قبر، میتوان الهام معنوی و روحی را از تربت [[امام حسین|سیدالشهدا]]{{ع}} گرفت؟ آیا با حمله و هجوم به مزارات [[معصومین]]{{عم}}، میتوان عقیده و ایمان به آنان را از مردم سلب کرد؟ تجربه و تاریخ نشان داده است که حکام ستمگر در این مورد هرگز موفق نبوده اند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ زیارت (کتاب)|فرهنگ زیارت]]، ص۲۳۶-۲۴۱.</ref>. | ||