نفس زکیه: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'امام مهدی {{ع}} از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص' به 'قزوینی، سید محمد کاظم، [[امام مهدی از تولد...
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'امام مهدی {{ع}} از ولادت تا ظهور، سید محمد کاظم قزوینی، ص' به 'قزوینی، سید محمد کاظم، [[امام مهدی از تولد...) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
*[[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: "میان [[ظهور مهدی]] {{ع}} و [[کشته شدن نفس زکیه]]، بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست"<ref>ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۷۴.</ref>. به نظر میرسد اموری چون همنامی وی و پدرش با [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و پدر گرامی ایشان، شباهت ظاهری، بودن وی از [[خاندان]] شریف [[امام حسن]] مجتبی {{ع}}، وجود برخی [[نشانهها]] (داشتن خالی سیاه بر روی کتف راست، [[قیام]] وی در شرایط سخت و در اوج [[خشونت]] [[بنی امیه]]) و از همه مهمتر، شیطنت و تحریفهای [[بنی عباس]]، سبب گشته بود که [[مردم]] به اشتباه بیفتند و گروهی او را [[مهدی]] تصور کنند. | *[[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: "میان [[ظهور مهدی]] {{ع}} و [[کشته شدن نفس زکیه]]، بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست"<ref>ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۷۴.</ref>. به نظر میرسد اموری چون همنامی وی و پدرش با [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و پدر گرامی ایشان، شباهت ظاهری، بودن وی از [[خاندان]] شریف [[امام حسن]] مجتبی {{ع}}، وجود برخی [[نشانهها]] (داشتن خالی سیاه بر روی کتف راست، [[قیام]] وی در شرایط سخت و در اوج [[خشونت]] [[بنی امیه]]) و از همه مهمتر، شیطنت و تحریفهای [[بنی عباس]]، سبب گشته بود که [[مردم]] به اشتباه بیفتند و گروهی او را [[مهدی]] تصور کنند. | ||
*علاوه بر این، از برخی قرائن استفاده میشود که خود [[نفس زکیه]] و پدرش [[عبدالله]] محض، که [[شیخ]] [[بنی هاشم]] در آن عصر به شمار میرفت و نیز برادرش [[ابراهیم]]، به ایجاد و تقویت این [[شبهه]] در بین [[مردم]] دامن میزدند و چنین وانمود میکردند که گویا [[مهدی]] ایشان، همان [[مهدی موعود]] است. آنان میخواستند از این راه در رسیدن به [[قدرت]] و [[پیروزی]] [[انقلاب]] خویش و درهم شکستن [[بنی امیه]] کمک بگیرند. [[امام صادق]] {{ع}} در همان هنگام، آنان را از این کار بازداشت<ref>بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۱۳۱.</ref>. | *علاوه بر این، از برخی قرائن استفاده میشود که خود [[نفس زکیه]] و پدرش [[عبدالله]] محض، که [[شیخ]] [[بنی هاشم]] در آن عصر به شمار میرفت و نیز برادرش [[ابراهیم]]، به ایجاد و تقویت این [[شبهه]] در بین [[مردم]] دامن میزدند و چنین وانمود میکردند که گویا [[مهدی]] ایشان، همان [[مهدی موعود]] است. آنان میخواستند از این راه در رسیدن به [[قدرت]] و [[پیروزی]] [[انقلاب]] خویش و درهم شکستن [[بنی امیه]] کمک بگیرند. [[امام صادق]] {{ع}} در همان هنگام، آنان را از این کار بازداشت<ref>بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۱۳۱.</ref>. | ||
*در [[روایات]] از [[نفس زکیه]]، به "[[غلام]]" تعبیر شده است و این ممکن است بدان جهت باشد که او به هنگامه [[شهادت]]، نوجوان و یا [[جوان]] خواهد بود و بدان جهت "[[نفس زکیه]]" نامیده شده که بدون هیچ [[جرم]] و گناهی، تنها به خاطر رسانیدن [[پیام]] شفاهی [[حضرت مهدی]] {{ع}} به [[مردم]] [[مکه]]، به دست اشرار کشته میشود<ref>امام مهدی | *در [[روایات]] از [[نفس زکیه]]، به "[[غلام]]" تعبیر شده است و این ممکن است بدان جهت باشد که او به هنگامه [[شهادت]]، نوجوان و یا [[جوان]] خواهد بود و بدان جهت "[[نفس زکیه]]" نامیده شده که بدون هیچ [[جرم]] و گناهی، تنها به خاطر رسانیدن [[پیام]] شفاهی [[حضرت مهدی]] {{ع}} به [[مردم]] [[مکه]]، به دست اشرار کشته میشود<ref>[[سید محمد کاظم قزوینی|قزوینی، سید محمد کاظم]]، [[امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور (کتاب)|امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور]]، ص ۵۵۹.</ref>. | ||
*[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] میکند که فرمود: حضرت [[قائم]] {{ع}} هنگامی که آماده [[قیام]] باشد به یارانش میگوید: [[مردم]] [[مکه]] مرا نمیخواهند ولی من با فرستادن [[نماینده]] خویش، [[حجت]] را بر آنان تمام میکنم. آنگاه به یکی از یارانش میفرماید: به [[مکه]] برو و به [[مردم]] آن بگو: من فرستاده فلانم. او میگوید: ما [[خاندان]] [[رحمت]] و معدن [[رسالت]] و [[صاحب]] [[مقام]] خلافتیم و ما ذریه [[محمد]] {{صل}} و سلاله پیامبرانیم، به ما [[ظلم و ستم]] فراوان شده از روز درگذشت [[پیامبر]] {{صل}} تاکنون [[حق]] ما را غصب کردهاند. اکنون از شما [[یاری]] میخواهیم، پس ما را [[یاری]] کنید. وی حسب [[دستور]] به [[مکه]] میرود و [[پیام]] را [[ابلاغ]] میکند. [[مردم]] [[مکه]] او را دستگیر میکنند و مابین [[رکن و مقام]] سرش را میبرند و او "[[نفس زکیه]]" است. چون این خبر به [[حضرت قائم]] {{ع}} میرسد، با یارانش وارد [[قیام]] میشود<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۳۶.</ref>. | *[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] میکند که فرمود: حضرت [[قائم]] {{ع}} هنگامی که آماده [[قیام]] باشد به یارانش میگوید: [[مردم]] [[مکه]] مرا نمیخواهند ولی من با فرستادن [[نماینده]] خویش، [[حجت]] را بر آنان تمام میکنم. آنگاه به یکی از یارانش میفرماید: به [[مکه]] برو و به [[مردم]] آن بگو: من فرستاده فلانم. او میگوید: ما [[خاندان]] [[رحمت]] و معدن [[رسالت]] و [[صاحب]] [[مقام]] خلافتیم و ما ذریه [[محمد]] {{صل}} و سلاله پیامبرانیم، به ما [[ظلم و ستم]] فراوان شده از روز درگذشت [[پیامبر]] {{صل}} تاکنون [[حق]] ما را غصب کردهاند. اکنون از شما [[یاری]] میخواهیم، پس ما را [[یاری]] کنید. وی حسب [[دستور]] به [[مکه]] میرود و [[پیام]] را [[ابلاغ]] میکند. [[مردم]] [[مکه]] او را دستگیر میکنند و مابین [[رکن و مقام]] سرش را میبرند و او "[[نفس زکیه]]" است. چون این خبر به [[حضرت قائم]] {{ع}} میرسد، با یارانش وارد [[قیام]] میشود<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۳۶.</ref>. | ||