پرش به محتوا

جنگ جمل در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
*[[امام]]{{ع}} زمانی که از حرکت [[ناکثین]] مطلع شد، ضمن خطابه‌هایی فرمود که آنان از نسبت دادن هیچ منکری به من خودداری نکردند و آنان را از گروه باغیان معرفی کرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۷</ref>. هم‌چنین تهدید به [[جنگ]] [[طلحه]] و [[زبیر]] را پاسخ داد<ref>خطبه‌های ۹ و ۱۰</ref> و کار آنان را باعث گسست [[نظام اجتماعی]] و [[تفرقه]] بین [[مسلمانان]] دانست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹</ref>. ایشان در سخنی فرمود: آنان از [[خلافت]] من ناخرسندند و با یکدیگر متحد شده‌اند و من تا حد امکان [[صبر]] می‌کنم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹</ref>. [[امام]] برای جلوگیری از [[نبرد]]، نامه‌ای به [[عایشه]] نوشت و خود را مبرا از [[خون]] [[عثمان]] دانست و در [[اصلاح‌طلبی]] [[عایشه]] [[تردید]] کرد و [[گناه]] وی را بالاتر از [[مرگ]] [[عثمان]] دانست و از او خواست به خانه خود برگردد. آنان به [[نامه]] [[امام]]{{ع}} پاسخ منفی دادند.
*[[امام]]{{ع}} زمانی که از حرکت [[ناکثین]] مطلع شد، ضمن خطابه‌هایی فرمود که آنان از نسبت دادن هیچ منکری به من خودداری نکردند و آنان را از گروه باغیان معرفی کرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۷</ref>. هم‌چنین تهدید به [[جنگ]] [[طلحه]] و [[زبیر]] را پاسخ داد<ref>خطبه‌های ۹ و ۱۰</ref> و کار آنان را باعث گسست [[نظام اجتماعی]] و [[تفرقه]] بین [[مسلمانان]] دانست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹</ref>. ایشان در سخنی فرمود: آنان از [[خلافت]] من ناخرسندند و با یکدیگر متحد شده‌اند و من تا حد امکان [[صبر]] می‌کنم<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹</ref>. [[امام]] برای جلوگیری از [[نبرد]]، نامه‌ای به [[عایشه]] نوشت و خود را مبرا از [[خون]] [[عثمان]] دانست و در [[اصلاح‌طلبی]] [[عایشه]] [[تردید]] کرد و [[گناه]] وی را بالاتر از [[مرگ]] [[عثمان]] دانست و از او خواست به خانه خود برگردد. آنان به [[نامه]] [[امام]]{{ع}} پاسخ منفی دادند.
==[[سخن امام]]{{ع}} با [[مردم]] و ترک [[مدینه]]==
==[[سخن امام]]{{ع}} با [[مردم]] و ترک [[مدینه]]==
*[[امام]]{{ع}} پس از [[اتمام حجت]]، تصمیم به [[جهاد]] گرفت و به [[مشورت]] با [[یاران]] خود پرداخت. برخی پیشنهاد کردند آنان را تعقیب نکند، [[امام]]{{ع}} نپذیرفت<ref>خطبه‌های ۶ و ۷</ref> و برای [[مردم]] [[مدینه]] پس از تصمیم به حرکت [[سخنرانی]] کرد و از [[یاران]] خود کمک خواست. جمعی از ایشان [[پشتیبانی]] کردند. سرانجام در آخر [[ربیع]] الاول سال ۳۶ به قصد [[جنگ]]، [[مدینه]] را ترک کرد. [[سهل بن حنیف]] را به‌عنوان [[جانشین]] خود در [[مدینه]] گمارد و با چهارهزار نفر حرکت کرد که ۸۰۰ تن از [[انصار]] و ۴۰۰ نفر از حاضران در [[بیعت رضوان]] نیز حضور داشتند و به‌سمت آن‌ها شتافت. [[امام]] در نامه‌ای به [[کارگزار بصره]]، [[عثمان بن حنیف]]، نوشت که اگر [[حق]] را نپذیرفتند همراه طرفداران خود با آنان بجنگ. [[عثمان بن حنیف]] برای [[مردم]] [[سخنرانی]] کرد و این ادّعا را که [[ناکثین]] ([[طلحه]] و [[زبیر]]) مجبور به [[بیعت با امام]]{{ع}} شده‌اند مردود دانست و از [[یاران]] خود نظر خواست. [[حکیم]] بن جبله که [[مسئول]] نیروی انتظامی [[بصره]] بود و [[فرماندهی سپاه]] وی را بر عهده داشت، [[آمادگی]] خود را برای ###[[313]]### اعلام کرد. ابن حنیف، هم‌زمان، افرادی را برای [[گفت‌وگو]] نزد [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد. آنان [[عهد]] بستند تا رسیدن [[امام]]{{ع}} درگیر نشوند. اما [[ناکثین]] به قرار خود وفا نکردند و نیمه‌شب [[عثمان بن حنیف]] را دستگیر و به‌شدت [[شکنجه]] کردند. آن‌ها به [[بیت‌المال]] [[بصره]] یورش بردند و آن را [[تصرف]] کردند و گروهی از محافظان آن را کشتند و دستگیر کردند و هفتاد تن از آنان را پس از دستگیری به [[قتل]] رساندند. این پدیده، اولین غَدر و حیله در [[اسلام]] بود.
*[[امام]]{{ع}} پس از [[اتمام حجت]]، تصمیم به [[جهاد]] گرفت و به [[مشورت]] با [[یاران]] خود پرداخت. برخی پیشنهاد کردند آنان را تعقیب نکند، [[امام]]{{ع}} نپذیرفت<ref>خطبه‌های ۶ و ۷</ref> و برای [[مردم]] [[مدینه]] پس از تصمیم به حرکت [[سخنرانی]] کرد و از [[یاران]] خود کمک خواست. جمعی از ایشان [[پشتیبانی]] کردند. سرانجام در آخر [[ربیع]] الاول سال ۳۶ به قصد [[جنگ]]، [[مدینه]] را ترک کرد. [[سهل بن حنیف]] را به‌عنوان [[جانشین]] خود در [[مدینه]] گمارد و با چهارهزار نفر حرکت کرد که ۸۰۰ تن از [[انصار]] و ۴۰۰ نفر از حاضران در [[بیعت رضوان]] نیز حضور داشتند و به‌سمت آن‌ها شتافت. [[امام]] در نامه‌ای به [[کارگزار بصره]]، [[عثمان بن حنیف]]، نوشت که اگر [[حق]] را نپذیرفتند همراه طرفداران خود با آنان بجنگ. [[عثمان بن حنیف]] برای [[مردم]] [[سخنرانی]] کرد و این ادّعا را که [[ناکثین]] ([[طلحه]] و [[زبیر]]) مجبور به [[بیعت با امام]]{{ع}} شده‌اند مردود دانست و از [[یاران]] خود نظر خواست. [[حکیم]] بن جبله که [[مسئول]] نیروی انتظامی [[بصره]] بود و [[فرماندهی سپاه]] وی را بر عهده داشت، [[آمادگی]] خود را برای [[جنگ]] اعلام کرد. ابن حنیف، هم‌زمان، افرادی را برای [[گفت‌وگو]] نزد [[طلحه]] و [[زبیر]] فرستاد. آنان [[عهد]] بستند تا رسیدن [[امام]]{{ع}} درگیر نشوند. اما [[ناکثین]] به قرار خود وفا نکردند و نیمه‌شب [[عثمان بن حنیف]] را دستگیر و به‌شدت [[شکنجه]] کردند. آن‌ها به [[بیت‌المال]] [[بصره]] یورش بردند و آن را [[تصرف]] کردند و گروهی از محافظان آن را کشتند و دستگیر کردند و هفتاد تن از آنان را پس از دستگیری به [[قتل]] رساندند. این پدیده، اولین غَدر و حیله در [[اسلام]] بود.
==[[نبرد]] اول [[جمل]] و تسلط [[ناکثین]] بر [[بصره]]==
==[[نبرد]] اول [[جمل]] و تسلط [[ناکثین]] بر [[بصره]]==
*[[حکیم‌ بن جبله]] که از [[خیانت]] [[ناکثین]] [[آگاه]] شد، [[قوم]] خود را‌طلبید و با [[ناکثین]] جنگید. [[حکیم]]، پسرش اشرف و برادرش [[رِعل بن جبله]] و جمعی دیگر به [[شهادت]] رسیدند و [[ناکثین]] بر [[بصره]] مسلط شدند. این [[نبرد]] را [[جمل]] اول یا [[جمل]] کوچک گویند.
*[[حکیم‌ بن جبله]] که از [[خیانت]] [[ناکثین]] [[آگاه]] شد، [[قوم]] خود را‌طلبید و با [[ناکثین]] جنگید. [[حکیم]]، پسرش اشرف و برادرش [[رِعل بن جبله]] و جمعی دیگر به [[شهادت]] رسیدند و [[ناکثین]] بر [[بصره]] مسلط شدند. این [[نبرد]] را [[جمل]] اول یا [[جمل]] کوچک گویند.
۲٬۱۲۷

ویرایش