پرش به محتوا

آثار اعتقاد به مهدویت چیستند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛')
خط ۳۲: خط ۳۲:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|2. آقای محمدی؛}}
{{جمع شدن|2. آقای محمدی منفرد؛}}
[[پرونده:600.jpg |بندانگشتی|right|100px|[[مرتضی مطهری]]]]
[[پرونده:600.jpg |بندانگشتی|right|100px|[[مرتضی مطهری]]]]
::::::آقای '''[[بهروز محمدی]]''' در کتاب ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|مهدویت]]»'' (ج۱۰ ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]]»''؛ برگرفته از آثار [[شهید مطهری]]) در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[بهروز محمدی منفرد]]''' در کتاب ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|مهدویت]]»'' (ج۱۰ ''«[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)|چلچراغ حکمت]]»''؛ برگرفته از آثار [[شهید مطهری]]) در این‌باره گفته‌ است:
::::#«'''[[خوش‌بینی]] و [[امید به آینده]]''': امید به آینده همراه با تلاش و تکاپو، امری فطری است که در سرشت آدمی نهاده شده و همسان با حیات بشری است، تا جایی که نشانۀ سلامت روح به‌شمار آمده<ref>یادداشت‌هاس استاد مطهری، ج۱، ص۲۷۰.</ref> و کارکردی اساسی در حیات آدمی ایفا کرده و سبب می‌شود آدمی ارتباط خوی را با آینده حفظ کرده و براساس آن عملکردهای خویش را بنا نهد<ref>یادداشت‌هاس استاد مطهری، ج۱، ص۲۶۹.</ref>؛ چنان‌که [[پیامبر خاتم|حضرت پیامبر]]{{صل}} فرمودند:اگر امید نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی‌داد و کسی درختی نمی‌کاشت.<ref>نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۸۹، کلمه۹۳۶.</ref>. اما در مقابل امید، یأس و ناامیدی آدمی را به فلاکت و نابودی و زمین‌گیری می‌کشاند و حیات روحی را از بشر می‌ستاند. امروزه بحران‌ها و آشفتگی‌هایی همانند بحران معنویت و اقتصاد و... بر انسان عصر جدید سایه افکنده است که روح امید به آینده را از او بازستانده و ناامیدی و یأس را بر او حاکم گردانده است<ref>مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۵۳-۴۶۰.</ref>. در حالی که براساس آموزه‌های اندیشۀ [[مهدویت]]، امید به آینده به‌عنوان اصلی کلی و یقینی پذیرفته شده است و این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوش‌بینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است<ref>[[قیام و انقلاب امام مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۶.</ref>. در حقیقت انسان تربیت‌یافتۀ مکتب الهی با ایمان معنوی به امدادهای غیبی، بر این باور است که گسترۀ جهانی با آنکه در معرض مصایب و ناملایمات بسیاری قرار گرفته، ولی بوستان در تندباد حوادث ویران نخواهد شد و سرانجام سعادت و رفاه کامل در آینده به ارمغان خواهد آمد و با ظهور مصلح منجی، بشریت در ساحل امن رفاه و آسایش خواهد آرمید<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۵۸-۲۶۲.</ref>. با این حال چنانچه چنین انسانی، خواه به آن دوره برسد و یا نرسد، همانند مردمی است که در حال عبور از یک تونل است. در این حال اگر چه تونل در ذات خود تاریک است، ولی چراغ مصنوعی در آن نصب شده است و خارج از تونل یک فضای بسیار باز و روشن قرار دارد که روشنی آن طبیعی است. امید به آن فرجام نیک و عدل کلی، چراغ‌های مصنوعی در عصر غیبت را روشن می‌سازد تا قبل از رسیدن به عدالت و آزادی به معنای واقعی، راه برای آن هدف روشن شود و در نتیجه دنیایی روشن پیش روی آدمیان باشد<ref>گفتارهای معنوی، ص۲۱۶.</ref>.
::::#«'''[[خوش‌بینی]] و [[امید به آینده]]''': امید به آینده همراه با تلاش و تکاپو، امری فطری است که در سرشت آدمی نهاده شده و همسان با حیات بشری است، تا جایی که نشانۀ سلامت روح به‌شمار آمده<ref>یادداشت‌هاس استاد مطهری، ج۱، ص۲۷۰.</ref> و کارکردی اساسی در حیات آدمی ایفا کرده و سبب می‌شود آدمی ارتباط خوی را با آینده حفظ کرده و براساس آن عملکردهای خویش را بنا نهد<ref>یادداشت‌هاس استاد مطهری، ج۱، ص۲۶۹.</ref>؛ چنان‌که [[پیامبر خاتم|حضرت پیامبر]]{{صل}} فرمودند:اگر امید نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی‌داد و کسی درختی نمی‌کاشت.<ref>نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۸۹، کلمه۹۳۶.</ref>. اما در مقابل امید، یأس و ناامیدی آدمی را به فلاکت و نابودی و زمین‌گیری می‌کشاند و حیات روحی را از بشر می‌ستاند. امروزه بحران‌ها و آشفتگی‌هایی همانند بحران معنویت و اقتصاد و... بر انسان عصر جدید سایه افکنده است که روح امید به آینده را از او بازستانده و ناامیدی و یأس را بر او حاکم گردانده است<ref>مجموعه آثار، ج۲۲، ص۴۵۳-۴۶۰.</ref>. در حالی که براساس آموزه‌های اندیشۀ [[مهدویت]]، امید به آینده به‌عنوان اصلی کلی و یقینی پذیرفته شده است و این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوش‌بینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است<ref>[[قیام و انقلاب امام مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۶.</ref>. در حقیقت انسان تربیت‌یافتۀ مکتب الهی با ایمان معنوی به امدادهای غیبی، بر این باور است که گسترۀ جهانی با آنکه در معرض مصایب و ناملایمات بسیاری قرار گرفته، ولی بوستان در تندباد حوادث ویران نخواهد شد و سرانجام سعادت و رفاه کامل در آینده به ارمغان خواهد آمد و با ظهور مصلح منجی، بشریت در ساحل امن رفاه و آسایش خواهد آرمید<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۲۵۸-۲۶۲.</ref>. با این حال چنانچه چنین انسانی، خواه به آن دوره برسد و یا نرسد، همانند مردمی است که در حال عبور از یک تونل است. در این حال اگر چه تونل در ذات خود تاریک است، ولی چراغ مصنوعی در آن نصب شده است و خارج از تونل یک فضای بسیار باز و روشن قرار دارد که روشنی آن طبیعی است. امید به آن فرجام نیک و عدل کلی، چراغ‌های مصنوعی در عصر غیبت را روشن می‌سازد تا قبل از رسیدن به عدالت و آزادی به معنای واقعی، راه برای آن هدف روشن شود و در نتیجه دنیایی روشن پیش روی آدمیان باشد<ref>گفتارهای معنوی، ص۲۱۶.</ref>.
::::#'''[[نقش آفرینی در عرصه‌های اجتماعی]]''': بشارت‌ها و نویدهای قرآن کریم و [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به ظهور یکی منجی مصلح به نام [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} از همان آغاز تأثیرات بسیاری در حرکت‌ها و قیام‌ها و تحولات در تاریخ [[اسلام]] داشته است که برخی جنبۀ مثبت و برخی نیز همانند یاوه‌های مدعیان [[مهدویت]] و متمهدیان جنبۀ منفی داشته‌اند. برای نمونه مختار ثقفی دریافت که اگر بخواهد به تنهایی حرکت خویش را به خونخواهی [[امام حسین]]{{ع}} استمرار بخشد، مردم تحت رهبری او قرار نمی‌گیرند؛ از این رو تلاش کرد با بیان اینکه محمد بن حنفیه، [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} بوده و او نمایندۀ ایشان است، حرکت خود را موجه سازد و بدین‌سان بسیاری با این باور به یاری مختار شتافتند. همچنین آن‌گاه که نفس زکیه نیز قیام کرد، بسیاری به پندار اینکه او [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} است با او بیعت کردند، بدین‌سان قیام او گسترده‌تر گشت<ref>مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۷۱-۱۷۳.</ref>. از دیگر تأثیرات اندیشۀ [[مهدویت]] در تاریخ [[اسلام]] می‌توان به ایجاد فرقه‌ها و نحله‌ها اشاره کرد؛ برای نمونه آن‌گاه که [[امامان]] [[معصوم]] از دنیا می‌رفتند، برخی از پیروان آنان می‌پنداشتند آن [[امام]] همان [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} است که دار دنیا را وداع نکرده و تنها از دیدگان پنهان گشته است و از این روی شاهد پدید آمدن فرقه‌های متعددی همچون واقفیه، ناووسیه، پس از شهادت آن بزرگواران هستیم. در دوران اخیر نیز در اقصای عالم هر از چندگاهی کسانی همانند احمد قادیانیه و احمد باب ادعای [[مهدویت]] کرده و برخی گرد آنها جمع و با آنها همراه می‌شدند و در نتیجه فرقه‌هایی چون بابیت و بهاییت و... به‌وجود آمدند.البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که در پدید آمدن فرقه‌ها و نحله‌ها، غالباً از اندیشۀ [[مهدویت]] به‌عنوان نقاب بهره گرفته شده و این اندیشه در پشت علل و عوامل مادی و سیاسی نقش اساسی داشته است و به‌ویژه در ظهور فرقه‌های [[واقفیه]] و [[بابیه]] که صرفاً اعتقاد به [[مهدویت]] منشأ به‌وجود آمدن این فرقه‌ها نبوده است»<ref>[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)| چلچراغ حکمت ج۱۰]]، ص۱۸-۲۲.</ref>.
::::#'''[[نقش آفرینی در عرصه‌های اجتماعی]]''': بشارت‌ها و نویدهای قرآن کریم و [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} به ظهور یکی منجی مصلح به نام [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} از همان آغاز تأثیرات بسیاری در حرکت‌ها و قیام‌ها و تحولات در تاریخ [[اسلام]] داشته است که برخی جنبۀ مثبت و برخی نیز همانند یاوه‌های مدعیان [[مهدویت]] و متمهدیان جنبۀ منفی داشته‌اند. برای نمونه مختار ثقفی دریافت که اگر بخواهد به تنهایی حرکت خویش را به خونخواهی [[امام حسین]]{{ع}} استمرار بخشد، مردم تحت رهبری او قرار نمی‌گیرند؛ از این رو تلاش کرد با بیان اینکه محمد بن حنفیه، [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} بوده و او نمایندۀ ایشان است، حرکت خود را موجه سازد و بدین‌سان بسیاری با این باور به یاری مختار شتافتند. همچنین آن‌گاه که نفس زکیه نیز قیام کرد، بسیاری به پندار اینکه او [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} است با او بیعت کردند، بدین‌سان قیام او گسترده‌تر گشت<ref>مجموعه آثار، ج۱۸، ص۱۷۱-۱۷۳.</ref>. از دیگر تأثیرات اندیشۀ [[مهدویت]] در تاریخ [[اسلام]] می‌توان به ایجاد فرقه‌ها و نحله‌ها اشاره کرد؛ برای نمونه آن‌گاه که [[امامان]] [[معصوم]] از دنیا می‌رفتند، برخی از پیروان آنان می‌پنداشتند آن [[امام]] همان [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} است که دار دنیا را وداع نکرده و تنها از دیدگان پنهان گشته است و از این روی شاهد پدید آمدن فرقه‌های متعددی همچون واقفیه، ناووسیه، پس از شهادت آن بزرگواران هستیم. در دوران اخیر نیز در اقصای عالم هر از چندگاهی کسانی همانند احمد قادیانیه و احمد باب ادعای [[مهدویت]] کرده و برخی گرد آنها جمع و با آنها همراه می‌شدند و در نتیجه فرقه‌هایی چون بابیت و بهاییت و... به‌وجود آمدند.البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که در پدید آمدن فرقه‌ها و نحله‌ها، غالباً از اندیشۀ [[مهدویت]] به‌عنوان نقاب بهره گرفته شده و این اندیشه در پشت علل و عوامل مادی و سیاسی نقش اساسی داشته است و به‌ویژه در ظهور فرقه‌های [[واقفیه]] و [[بابیه]] که صرفاً اعتقاد به [[مهدویت]] منشأ به‌وجود آمدن این فرقه‌ها نبوده است»<ref>[[چلچراغ حکمت ج۱۰ (کتاب)| چلچراغ حکمت ج۱۰]]، ص۱۸-۲۲.</ref>.
۷۳٬۰۹۴

ویرایش