توصیف در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲</ref>' به '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲</ref>') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*شایعترین معنای توصیف، [[وصف]] کردن است. آنچه در معنای توصیف در [[نهج البلاغه]] به کار رفته بیشتر متوجه [[وصف]] در معنای [[نعمت]] و [[ستایش]] و شرح است. شیوه [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] بیشتر از ابعاد روشن در نزد مخاطب است برای نشان دادن و توصیف ابعاد [[پنهان]] و مجهول. از این توصیفهاست: | *شایعترین معنای توصیف، [[وصف]] کردن است. آنچه در معنای توصیف در [[نهج البلاغه]] به کار رفته بیشتر متوجه [[وصف]] در معنای [[نعمت]] و [[ستایش]] و شرح است. شیوه [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] بیشتر از ابعاد روشن در نزد مخاطب است برای نشان دادن و توصیف ابعاد [[پنهان]] و مجهول. از این توصیفهاست<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 226.</ref>: | ||
==توصیف [[قلب]]== | ==توصیف [[قلب]]== | ||
*[[دل]]، [[لوح]] دیده است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۰۹</ref>. در این عبارت، [[کلام]] [[حضرت]] {{ع}} با معیارهای توصیف سازگار است. از رگهای [[آدمی]] پارهگوشتی آویزان است که شگفتانگیزترین عضو کالبد او بهشمار میآید. این قطعه گوشت، [[قلب]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸</ref>. بدیهی است که در این [[کلام]] [[امام]] {{ع}}، حدّ و رسم<ref>"حدّ" و "رسم" دوگونه از تعریفاند که در علم منطق از آنها و ویژگیهایشا سخن گفته میشود.</ref> را به معنای منطقی نمیتوان جستوجو کرد. امّا یکی از شیوههای [[امام]] {{ع}} در توصیف و تعریف، بیان گزارههای معلوم برای روشنگری و رفع مجهولات است. | *[[دل]]، [[لوح]] دیده است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۰۹</ref>. در این عبارت، [[کلام]] [[حضرت]] {{ع}} با معیارهای توصیف سازگار است. از رگهای [[آدمی]] پارهگوشتی آویزان است که شگفتانگیزترین عضو کالبد او بهشمار میآید. این قطعه گوشت، [[قلب]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸</ref>. بدیهی است که در این [[کلام]] [[امام]] {{ع}}، حدّ و رسم<ref>"حدّ" و "رسم" دوگونه از تعریفاند که در علم منطق از آنها و ویژگیهایشا سخن گفته میشود.</ref> را به معنای منطقی نمیتوان جستوجو کرد. امّا یکی از شیوههای [[امام]] {{ع}} در توصیف و تعریف، بیان گزارههای معلوم برای روشنگری و رفع مجهولات است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 226.</ref> | ||
==توصیف [[دین]] و [[معرفت خداوند]]== | ==توصیف [[دین]] و [[معرفت خداوند]]== | ||
*از نمونههای جذاب جذاب توصیف در [[نهج البلاغه]]، عبارات [[امام]] {{ع}} در [[خطبه]] اول در بیان [[توحید]] الهی است. در این دسته از عبارات، کلمه اول معَرَّف (تعریفشده) و کلمه دوم معرِّف (تعریفکننده) است: آغاز و اساس [[دین]]، [[شناخت]] خداست. و کمال [[شناخت]] او، [[تصدیق]] و گواهی به وجود اوست. و کمال [[تصدیق]] ذات الهی، رسیدن به مرحله [[توحید]] است. و [[کمال توحید]] او، [[اخلاص]] به [[مقام]] کبریایی اوست. و کمال [[اخلاص]] به او، نفی صفات از ذات اوست. | *از نمونههای جذاب جذاب توصیف در [[نهج البلاغه]]، عبارات [[امام]] {{ع}} در [[خطبه]] اول در بیان [[توحید]] الهی است. در این دسته از عبارات، کلمه اول معَرَّف (تعریفشده) و کلمه دوم معرِّف (تعریفکننده) است: آغاز و اساس [[دین]]، [[شناخت]] خداست. و کمال [[شناخت]] او، [[تصدیق]] و گواهی به وجود اوست. و کمال [[تصدیق]] ذات الهی، رسیدن به مرحله [[توحید]] است. و [[کمال توحید]] او، [[اخلاص]] به [[مقام]] کبریایی اوست. و کمال [[اخلاص]] به او، نفی صفات از ذات اوست<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 226-227.</ref> | ||
==توصیف [[دنیا]]== | ==توصیف [[دنیا]]== | ||
*چگونه توصیف کنم این [[دنیا]] را که آغازش [[سختی]] و پایانش فناست؟ در حلالش حساب است و در حرامش عقاب؟<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۸۲ نهج البلاغه|خطبه ۸۲]]</ref>. شیوه این توصیف نیز استفاده از معلومات برای توصیف و [[تبیین]] امری است که [[مردم]] بدان توجه ندارند. | *چگونه توصیف کنم این [[دنیا]] را که آغازش [[سختی]] و پایانش فناست؟ در حلالش حساب است و در حرامش عقاب؟<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۸۲ نهج البلاغه|خطبه ۸۲]]</ref>. شیوه این توصیف نیز استفاده از معلومات برای توصیف و [[تبیین]] امری است که [[مردم]] بدان توجه ندارند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 227.</ref> | ||
==توصیف [[زهد]]== | ==توصیف [[زهد]]== | ||
*[[امام]] {{ع}} در عبارت زیر از روشی منطقی برای توصیف [[زهد]] استفاده کرده است: [[زهد]]، کوتاه کردن آرزوهاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۰</ref>. [[زهد]]، [[شکرگزاری]] به هنگام دستیابی به [[نعمت]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۰</ref>. [[زهد]]، خویشتنداری از [[محرمات]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۰</ref> | *[[امام]] {{ع}} در عبارت زیر از روشی منطقی برای توصیف [[زهد]] استفاده کرده است: [[زهد]]، کوتاه کردن آرزوهاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۰</ref>. [[زهد]]، [[شکرگزاری]] به هنگام دستیابی به [[نعمت]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۰</ref>. [[زهد]]، خویشتنداری از [[محرمات]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۰</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 227.</ref> | ||
*از شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} برای توصیف، استفاده از نتایج یا معلولهاست. از نمونههای این شیوه است: | *از شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} برای توصیف، استفاده از نتایج یا معلولهاست. از نمونههای این شیوه است: | ||
#[[امام]] {{ع}} به جای آنکه ماهیّت [[انسان]] منفور را بیان کند، حالات و رفتارهای او را که نتیجه پلیدیهایی است که در وجود [[آدمی]] جای گرفته و او را منفور کردهاند بازگو میکند: از منفورترین [[مردم]] نزد [[خداوند]]، کسی است که [[خدا]] او را به خود واگذاشته است. این شخص از راه راست [[منحرف]] شده است و راه را بدون [[راهنما]] میرود. اگر برای کاشتن محصولی دنیوی خوانده شود [[اجابت]] میکند و اگر برای کاشتن محصولی اخروی از او [[دعوت]] کنند، افسرده میشود. گویی عملی که برای [[دنیا]] انجام میدهد و عملی که در آن احساس سستی و افسردگی میکند، از او ساقط است. | #[[امام]] {{ع}} به جای آنکه ماهیّت [[انسان]] منفور را بیان کند، حالات و رفتارهای او را که نتیجه پلیدیهایی است که در وجود [[آدمی]] جای گرفته و او را منفور کردهاند بازگو میکند: از منفورترین [[مردم]] نزد [[خداوند]]، کسی است که [[خدا]] او را به خود واگذاشته است. این شخص از راه راست [[منحرف]] شده است و راه را بدون [[راهنما]] میرود. اگر برای کاشتن محصولی دنیوی خوانده شود [[اجابت]] میکند و اگر برای کاشتن محصولی اخروی از او [[دعوت]] کنند، افسرده میشود. گویی عملی که برای [[دنیا]] انجام میدهد و عملی که در آن احساس سستی و افسردگی میکند، از او ساقط است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 227.</ref> | ||
#از نمونههای دیگر، توصیف [[تقوای الهی]] است: [[تقوای الهی]] داروی درد قلبهای شما و موجب بینایی کوری دلهاتان و درمان بیماری کالبدهاتان و زداینده [[فساد]] سینههایتان است. پلیدیهای جانهای شما را پاککننده و [[تاریکی]] دیدههایتان را روشنیبخشنده است. دلهایتان را از [[بیم]] و نگرانی ایمن میکند و در [[تاریکی]] ([[نادانی]]) شما را روشنی است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>. در این توصیف، تکیه [[امام]] {{ع}} بر معلولها یا نتایج و فواید [[تقوای الهی]] است. | #از نمونههای دیگر، توصیف [[تقوای الهی]] است: [[تقوای الهی]] داروی درد قلبهای شما و موجب بینایی کوری دلهاتان و درمان بیماری کالبدهاتان و زداینده [[فساد]] سینههایتان است. پلیدیهای جانهای شما را پاککننده و [[تاریکی]] دیدههایتان را روشنیبخشنده است. دلهایتان را از [[بیم]] و نگرانی ایمن میکند و در [[تاریکی]] ([[نادانی]]) شما را روشنی است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>. در این توصیف، تکیه [[امام]] {{ع}} بر معلولها یا نتایج و فواید [[تقوای الهی]] است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 227.</ref> | ||
#از نمونههای دیگر این شیوه از توصیف، عباراتی است که [[حضرت]] {{ع}} در تطبیق [[رفتار]] با [[حق]] فرموده است: ای [[مردم]] اگر شما از [[یاری]] و [[دفاع]] از [[حق]] [[سرپیچی]] نکنید و سستی نورزید و در محو ساختن و اهانت به [[باطل]] مسامحه نکنید، کسانی که از نظر [[انسانیت]] از شما پایینترند نمیتوانند در موجودیت شما [[شک]] کنند و با قدرتطلبی و سلطهگری بر شما [[برتری]] جویند، ولی شما مانند [[قوم]] [[بنیاسرائیل]] به [[گمراهی]] در بیابانها افتادید. قسم به زندگانیام، این [[گمراهی]] پس از من برای شما چند برابر خواهد شد، زیرا [[حق]] را پشت سر خود انداختید و از آن که به شما نزدیک بود، خود را گسیخته و به آنکه از شما دور بود پیوستید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۶</ref>. در این عبارات، [[امام]] {{ع}} به بیان معلول و نتیجه اعراض از [[حق]] میپردازد تا [[حق]] را آنگونهکه میخواهد توصیف کند. | #از نمونههای دیگر این شیوه از توصیف، عباراتی است که [[حضرت]] {{ع}} در تطبیق [[رفتار]] با [[حق]] فرموده است: ای [[مردم]] اگر شما از [[یاری]] و [[دفاع]] از [[حق]] [[سرپیچی]] نکنید و سستی نورزید و در محو ساختن و اهانت به [[باطل]] مسامحه نکنید، کسانی که از نظر [[انسانیت]] از شما پایینترند نمیتوانند در موجودیت شما [[شک]] کنند و با قدرتطلبی و سلطهگری بر شما [[برتری]] جویند، ولی شما مانند [[قوم]] [[بنیاسرائیل]] به [[گمراهی]] در بیابانها افتادید. قسم به زندگانیام، این [[گمراهی]] پس از من برای شما چند برابر خواهد شد، زیرا [[حق]] را پشت سر خود انداختید و از آن که به شما نزدیک بود، خود را گسیخته و به آنکه از شما دور بود پیوستید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۶</ref>. در این عبارات، [[امام]] {{ع}} به بیان معلول و نتیجه اعراض از [[حق]] میپردازد تا [[حق]] را آنگونهکه میخواهد توصیف کند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 227-228.</ref> | ||
*از شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} به هنگام توصیف، استفاده از توجیه و تنبیه است. امتیاز این توصیف در آن است که مخاطبی را که تا حدودی با واقعیت آشناست، به [[درک]] [[عظمت]] هویّت آن واقعیت که منظور است تحریک میکند. در نتیجه، خود مخاطب با به جریان انداختن [[عقل]] و [[وجدان]] خود، واقعیت و مختصات آن را درمییابد. برای نمونه به موارد زیر توجه کنید: | *از شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} به هنگام توصیف، استفاده از توجیه و تنبیه است. امتیاز این توصیف در آن است که مخاطبی را که تا حدودی با واقعیت آشناست، به [[درک]] [[عظمت]] هویّت آن واقعیت که منظور است تحریک میکند. در نتیجه، خود مخاطب با به جریان انداختن [[عقل]] و [[وجدان]] خود، واقعیت و مختصات آن را درمییابد. برای نمونه به موارد زیر توجه کنید<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 228.</ref>: | ||
===توصیف [[حق]]=== | ===توصیف [[حق]]=== | ||
*[[حق]]، هنگام توصیف، وسیعترین اشیا و هنگام عمل عینی، تنگترین اشیاست. [[حق]] هرگز به سوی کسی به جریان نمیافتد، مگر این که [[روزی]] هم به ضرر او جریان پیدا کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>. در این توصیف هویّت خود [[حق]] مطرح نیست، بلکه دو ویژگی آن را میبینم که برای [[آگاه]] ساختن [[مردم]] و توجیه آنان به سوی [[شناخت]] [[حقیقت]] تذکر داده شده است. | *[[حق]]، هنگام توصیف، وسیعترین اشیا و هنگام عمل عینی، تنگترین اشیاست. [[حق]] هرگز به سوی کسی به جریان نمیافتد، مگر این که [[روزی]] هم به ضرر او جریان پیدا کند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>. در این توصیف هویّت خود [[حق]] مطرح نیست، بلکه دو ویژگی آن را میبینم که برای [[آگاه]] ساختن [[مردم]] و توجیه آنان به سوی [[شناخت]] [[حقیقت]] تذکر داده شده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 228.</ref> | ||
===توصیف [[قاضی]] و [[دادرسی]]=== | ===توصیف [[قاضی]] و [[دادرسی]]=== | ||
*هنگامی که [[امام]] {{ع}} میخواهد [[قاضی]] مورد نظر خود را توصیف کند، از شیوه توجیهی استفاده میکند. برای مثال در [[نامه]] ۵۳ خطاب به [[مالک اشتر]] میفرماید: برای [[داوری]] میان [[مردم]] [[بهترین]] رعیت را از نظر خود برگزین؛ کسی که کارها بر او تنگ و دشوار نیاید، ستیز ستیزهگران او را به لحاجت درنیندازند، در لغزش نپاید و از بازگشت به حق –هرگاه او را شناخت- در نماند، نفسش به [[طمع]] مایل نشود، به اندک فهمی –بیآنکه به [[حقیقت]] آن برسد- در نماند، درباره شبههها بیش از همه درنگ کند، [[دلایل]] را بیش از همه به کار برد، کمتر از همه از مراجعه دادخواه به ستوه آید، در [[آشکار]] کردن امور شکیباترین آنها باشد، به هنگام روشن شدن [[حکم]] قاطعترین آنها باشد، [[ستایش]] بسیار او را به خودبینی نکشاند و خوشامدگویی او را برانگیخته نسازد. از روشها و شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} در توصیف، شیوه ارزشی است به این معنا که بیان امتیازات و ارزشهای هر چیز میتواند در معرفی و توصیف آن مؤثر باشد. بدیهی است که استفاده از این روش نیز میتواند برای عموم مخاطبان بیش از توصیفات و تعریفات منطقی مفید باشد، زیرا [[مردم]] عموماً با مفاهیم ارزشی آشناتر و مأنوسترند تا مفاهیم صرفاً منطقی و انتزاعی. از نمونههای این نوع توصیف است: | *هنگامی که [[امام]] {{ع}} میخواهد [[قاضی]] مورد نظر خود را توصیف کند، از شیوه توجیهی استفاده میکند. برای مثال در [[نامه]] ۵۳ خطاب به [[مالک اشتر]] میفرماید: برای [[داوری]] میان [[مردم]] [[بهترین]] رعیت را از نظر خود برگزین؛ کسی که کارها بر او تنگ و دشوار نیاید، ستیز ستیزهگران او را به لحاجت درنیندازند، در لغزش نپاید و از بازگشت به حق –هرگاه او را شناخت- در نماند، نفسش به [[طمع]] مایل نشود، به اندک فهمی –بیآنکه به [[حقیقت]] آن برسد- در نماند، درباره شبههها بیش از همه درنگ کند، [[دلایل]] را بیش از همه به کار برد، کمتر از همه از مراجعه دادخواه به ستوه آید، در [[آشکار]] کردن امور شکیباترین آنها باشد، به هنگام روشن شدن [[حکم]] قاطعترین آنها باشد، [[ستایش]] بسیار او را به خودبینی نکشاند و خوشامدگویی او را برانگیخته نسازد. از روشها و شیوههای دیگر [[امام]] {{ع}} در توصیف، شیوه ارزشی است به این معنا که بیان امتیازات و ارزشهای هر چیز میتواند در معرفی و توصیف آن مؤثر باشد. بدیهی است که استفاده از این روش نیز میتواند برای عموم مخاطبان بیش از توصیفات و تعریفات منطقی مفید باشد، زیرا [[مردم]] عموماً با مفاهیم ارزشی آشناتر و مأنوسترند تا مفاهیم صرفاً منطقی و انتزاعی. از نمونههای این نوع توصیف است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 228-229.</ref>: | ||
===توصیف [[قرآن کریم]]=== | ===توصیف [[قرآن کریم]]=== | ||
*بدانید، این [[قرآن]]، خیرخواه و نصیحتکنندهای است که هرگز پردهپوشی نمیکند، هدایتکنندهای است که هرگز [[گمراه]] نمیسازد، داستانگویی است که هرگز [[دروغ]] نمیگوید. هیچکس با این کتاب همنشینی نکرد، مگر اینکه موقع برخاستن یا چیزی بر او افزوده یا چیزی از او کاسته شد: افزایش در [[هدایت]] و کاهش در نابینایی، برای هیچکس پس از آشنایی با [[قرآن]] [[احتجاج]] و بینوایی وجود ندارد و برای هیچکس بیش از [[قرآن]]، [[بینیازی]] تصور نمیشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶</ref>. | *بدانید، این [[قرآن]]، خیرخواه و نصیحتکنندهای است که هرگز پردهپوشی نمیکند، هدایتکنندهای است که هرگز [[گمراه]] نمیسازد، داستانگویی است که هرگز [[دروغ]] نمیگوید. هیچکس با این کتاب همنشینی نکرد، مگر اینکه موقع برخاستن یا چیزی بر او افزوده یا چیزی از او کاسته شد: افزایش در [[هدایت]] و کاهش در نابینایی، برای هیچکس پس از آشنایی با [[قرآن]] [[احتجاج]] و بینوایی وجود ندارد و برای هیچکس بیش از [[قرآن]]، [[بینیازی]] تصور نمیشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 229.</ref> | ||
===توصیف [[نماز]]=== | ===توصیف [[نماز]]=== | ||
*از ارزشهای [[نماز]] است [[آرامش]] خاص در عضلات، [[خشوع]] و [[فروتنی]] در چشمان، پست کردن و مهار [[نفس]] [[طغیانگر]]، [[آرامش]] و فرونشاندن هیجانات منطقی [[دلها]]، منتفیکردن [[کبر]] و نخوت، [[تواضع]] و [[فروتنی]] با ساییدن صورت بر [[خاک]] و نهادن اعضا و جوارح شریف بر [[زمین]] برای احساس کوچکی در برابر خدای بزرگ<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref>. نمونههای دیگر از توصیفهای [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] را میتوان در مواضع زیر دریافت: توصیف [[اسلام]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>، [[بردباری]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷</ref>، [[تقوا]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>، خوش خلقی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹</ref>، [[سکوت]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۸۲</ref>، [[علم]] و [[حکمت]]<ref>نهج البلاغه، حکمتهای ۷۹ و ۸۰</ref>، [[قرآن]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref>، [[قناعت]]<ref>نهج البلاغه، حکمتهای ۲۲۹ و ۴۷۵</ref>، [[نیکوکاری]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۴۲</ref>، [[اخلاق]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶، نامه ۳۱ و حکمتهای ۲۱، ۴۷، ۱۱۲، ۲۱۱، ۲۲۴، ۳۴۹، ۳۷۱ و ۴۳۵</ref>، ذکر [[خدا]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲</ref>، [[یقین]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۹۷</ref>، [[بهشت]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۸۵ و ۱۶۵</ref>، [[پیامبر اسلام]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۷۲، ۹۴، ۱۰۰، ۱۰۵، ۱۰۸، ۱۱۶، ۱۳۳، ۱۸۵ و ۲۳۱</ref>، [[پیامبران]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۴</ref>، [[خدا]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۹۱ و ۹۴</ref>، [[قیامت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹</ref>، [[ملائکه]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۹۱ و ۱۰۹</ref>، [[اهل باطل]]<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>، [[عالمان]] ربانی<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>، فرومایگان<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۹۹</ref>، [[گمراهان]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۱۴۴ و ۱۵۳</ref>، [[کارگزاران]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، [[لشکریان]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، منشیان و نویسندگان<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، [[مؤمنان]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹ و حکمتهای ۱۰۴، ۳۳۳ و ۳۹۰</ref>، [[وزیران]] و [[مشاوران]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، [[امامان]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۱۴۴ و ۱۴۷</ref>، [[اهلبیت]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۱۴۴ و ۱۴۷</ref>»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص | *از ارزشهای [[نماز]] است [[آرامش]] خاص در عضلات، [[خشوع]] و [[فروتنی]] در چشمان، پست کردن و مهار [[نفس]] [[طغیانگر]]، [[آرامش]] و فرونشاندن هیجانات منطقی [[دلها]]، منتفیکردن [[کبر]] و نخوت، [[تواضع]] و [[فروتنی]] با ساییدن صورت بر [[خاک]] و نهادن اعضا و جوارح شریف بر [[زمین]] برای احساس کوچکی در برابر خدای بزرگ<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref>. نمونههای دیگر از توصیفهای [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] را میتوان در مواضع زیر دریافت: توصیف [[اسلام]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>، [[بردباری]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۰۷</ref>، [[تقوا]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>، خوش خلقی<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹</ref>، [[سکوت]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۸۲</ref>، [[علم]] و [[حکمت]]<ref>نهج البلاغه، حکمتهای ۷۹ و ۸۰</ref>، [[قرآن]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref>، [[قناعت]]<ref>نهج البلاغه، حکمتهای ۲۲۹ و ۴۷۵</ref>، [[نیکوکاری]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۴۲</ref>، [[اخلاق]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۶، نامه ۳۱ و حکمتهای ۲۱، ۴۷، ۱۱۲، ۲۱۱، ۲۲۴، ۳۴۹، ۳۷۱ و ۴۳۵</ref>، ذکر [[خدا]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲</ref>، [[یقین]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۹۷</ref>، [[بهشت]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۸۵ و ۱۶۵</ref>، [[پیامبر اسلام]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۷۲، ۹۴، ۱۰۰، ۱۰۵، ۱۰۸، ۱۱۶، ۱۳۳، ۱۸۵ و ۲۳۱</ref>، [[پیامبران]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۴</ref>، [[خدا]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۹۱ و ۹۴</ref>، [[قیامت]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹</ref>، [[ملائکه]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۹۱ و ۱۰۹</ref>، [[اهل باطل]]<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>، [[عالمان]] ربانی<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶</ref>، فرومایگان<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۹۹</ref>، [[گمراهان]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۱۴۴ و ۱۵۳</ref>، [[کارگزاران]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، [[لشکریان]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، منشیان و نویسندگان<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، [[مؤمنان]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۹ و حکمتهای ۱۰۴، ۳۳۳ و ۳۹۰</ref>، [[وزیران]] و [[مشاوران]]<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳</ref>، [[امامان]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۱۴۴ و ۱۴۷</ref>، [[اهلبیت]]<ref>نهج البلاغه، خطبههای ۱۴۴ و ۱۴۷</ref>»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 229.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |