خداشناسی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*[[اعتقاد]] یا بیاعتقادی نسبت به [[خداوند]]، مهمترین اصلی است که [[اندیشه]] [[آدمی]] و بهدنبال آن نوع و [[روش زندگی]] [[انسان]] را مشخص میکند. حد نهایی همه شناختهای [[انسان]] به [[شناخت]] [[خدا]] (البته مطابق با تواناییهای فطری، ذهنی و [[فکری]] [[آدمی]]) ختم میشود. اگر [[آدمی]] به این [[شناخت]] برسد، به کمال نهایی و [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] دست یافته است. تصور توحیدیِ مبتنی بر [[معرفت]] و [[شناخت]] حقیقی، عنصری مؤثر در زندگی [[آدمی]] است و همه حرکات و افکار [[انسان]] را تحت سیطره خویش قرار میدهد و در همه ابعاد زندگی [[آدمی]] اثر میگذارد. میتوان اینگونه تصور کرد که خداشناسی سرمنشأ همه [[فضایل]] و [[کمالات]] در زندگی [[انسان]] است. [[توحید]]، یعنی آنکه [[خداوند]] یکتا و عاری از هر [[عیب]] و [[نقص]] و دارای [[صفات کمال]] است، او آفریننده یگانه و بیشریک [[جهان هستی]] است. | *[[اعتقاد]] یا بیاعتقادی نسبت به [[خداوند]]، مهمترین اصلی است که [[اندیشه]] [[آدمی]] و بهدنبال آن نوع و [[روش زندگی]] [[انسان]] را مشخص میکند. حد نهایی همه شناختهای [[انسان]] به [[شناخت]] [[خدا]] (البته مطابق با تواناییهای فطری، ذهنی و [[فکری]] [[آدمی]]) ختم میشود. اگر [[آدمی]] به این [[شناخت]] برسد، به کمال نهایی و [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] دست یافته است. تصور توحیدیِ مبتنی بر [[معرفت]] و [[شناخت]] حقیقی، عنصری مؤثر در زندگی [[آدمی]] است و همه حرکات و افکار [[انسان]] را تحت سیطره خویش قرار میدهد و در همه ابعاد زندگی [[آدمی]] اثر میگذارد. میتوان اینگونه تصور کرد که خداشناسی سرمنشأ همه [[فضایل]] و [[کمالات]] در زندگی [[انسان]] است. [[توحید]]، یعنی آنکه [[خداوند]] یکتا و عاری از هر [[عیب]] و [[نقص]] و دارای [[صفات کمال]] است، او آفریننده یگانه و بیشریک [[جهان هستی]] است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 323.</ref>. | ||
*[[خداوند]] دارای اسمای [[حسنی]] است. صفات او به کمالش بازمیگردد و از آنجا که او دارای کمال مطلق است، به صفات کمالیه نیز در بالاترین حد که [[فهم]] [[بشر]] در آن راهی ندارد، متصف میشود. [[صفات الهی]] را به صفات ثبوتیه، که به ذات [[خداوند]] تعلق دارند و عین ذات او هستند، مانند حیات، [[قدرت]] و... و صفاتی که افزون بر ذات او، و در واقع جزو افعال [[خداوند]] هستند، مانند رزاقیت، [[خالقیت]] و ... تقسیم میکنند. اما صفات سلبیه یعنی صفاتی که نشانه نقصاناند و مخصوص پدیدهها هستند، مانند وجود اعضا و اجزا یا صفت [[ظلم]]، که هرگز در [[خداوند]] وجود ندارند و در واقع بیان اوصافی هستند که در [[خداوند]] راه ندارند. باید توجه داشت که صفات کمالیه [[خداوند]] برخلاف صفات بشری اکتسابی نیستند، بلکه برآمده از ذات او هستند. برای مثال [[علم الهی]] برخلاف [[دانش]] بشری اکتسابی نیست، بلکه ناشی از احاطه بیکم و کاست او از احوال عالم است. از اینرو [[انسانها]] در تصور خویش از [[کمالات]] الهی نباید صفات و [[خواص]] پدیدهها را به [[خداوند]] نسبت دهند. | *[[خداوند]] دارای اسمای [[حسنی]] است. صفات او به کمالش بازمیگردد و از آنجا که او دارای کمال مطلق است، به صفات کمالیه نیز در بالاترین حد که [[فهم]] [[بشر]] در آن راهی ندارد، متصف میشود. [[صفات الهی]] را به صفات ثبوتیه، که به ذات [[خداوند]] تعلق دارند و عین ذات او هستند، مانند حیات، [[قدرت]] و... و صفاتی که افزون بر ذات او، و در واقع جزو افعال [[خداوند]] هستند، مانند رزاقیت، [[خالقیت]] و ... تقسیم میکنند. اما صفات سلبیه یعنی صفاتی که نشانه نقصاناند و مخصوص پدیدهها هستند، مانند وجود اعضا و اجزا یا صفت [[ظلم]]، که هرگز در [[خداوند]] وجود ندارند و در واقع بیان اوصافی هستند که در [[خداوند]] راه ندارند. باید توجه داشت که صفات کمالیه [[خداوند]] برخلاف صفات بشری اکتسابی نیستند، بلکه برآمده از ذات او هستند. برای مثال [[علم الهی]] برخلاف [[دانش]] بشری اکتسابی نیست، بلکه ناشی از احاطه بیکم و کاست او از احوال عالم است. از اینرو [[انسانها]] در تصور خویش از [[کمالات]] الهی نباید صفات و [[خواص]] پدیدهها را به [[خداوند]] نسبت دهند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 323.</ref>. | ||
*[[امام علی]] {{ع}} به مسئله [[توحید]] و خداشناسی نهتنها بهعنوان یک [[اعتقاد]] فردی، که بهعنوان زیربنای [[جامعه انسانی]] مینگرد و بر این اساس عالیترین قالب را برای بیان این مسائل [[انتخاب]] میکند. [[امام]] در آغاز همه [[خطبهها]] و نامههایش [[خداوند]] را یاد کرده و به روشهای مختلف عقیدهاش را درباره [[خداوند]] بیان داشته است. [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] راههای گوناگونی برای رسیدن به این [[شناخت]] بزرگ فراروی [[انسانها]] مینهد و مباحث و زمینههای گوناگون توحیدی را مطرح میکند. | *[[امام علی]] {{ع}} به مسئله [[توحید]] و خداشناسی نهتنها بهعنوان یک [[اعتقاد]] فردی، که بهعنوان زیربنای [[جامعه انسانی]] مینگرد و بر این اساس عالیترین قالب را برای بیان این مسائل [[انتخاب]] میکند. [[امام]] در آغاز همه [[خطبهها]] و نامههایش [[خداوند]] را یاد کرده و به روشهای مختلف عقیدهاش را درباره [[خداوند]] بیان داشته است. [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] راههای گوناگونی برای رسیدن به این [[شناخت]] بزرگ فراروی [[انسانها]] مینهد و مباحث و زمینههای گوناگون توحیدی را مطرح میکند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 323-324.</ref>. | ||
==محدوده [[شناخت خداوند]]== | ==محدوده [[شناخت خداوند]]== | ||
*[[انسان]] از [[شناخت کامل]] [[پروردگار]] ناتوان است و احاطه [[آدمی]] بر ژرفای ذات او امری دستنیافتنی است. [[پروردگار]] [[درک]] وجودی خویش را از تیررس اندیشههای [[بشر]] دور نگاه داشته است. [[امام]] {{ع}} میفرماید: اندیشههای دورپرواز او را [[درک]] نکنند و زیرکان تیزهوش به عمق جلال و جبروت او نرسند<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>. هیچکس نمیتواند ذات [[خداوند]] را [[درک]] کند. با هیچ یک از مقیاسهای [[اندیشه]] بشری (مانند [[فلسفه]]، عرفان، [[عقل]] و...) نمیتوان به عمق [[شناخت خداوند]] راه یافت و گوهر [[معرفت]] او را فراچنگ آورد. اما [[خداوند]] راه [[شناخت]] خود را، آنقدر که برای [[بشر]] مفید باشد، بازگذاشته است. [[امام]] {{ع}} میفرماید: راه [[شناخت]] و [[معرفت]] لازم همچنان باز است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۹</ref>. | *[[انسان]] از [[شناخت کامل]] [[پروردگار]] ناتوان است و احاطه [[آدمی]] بر ژرفای ذات او امری دستنیافتنی است. [[پروردگار]] [[درک]] وجودی خویش را از تیررس اندیشههای [[بشر]] دور نگاه داشته است. [[امام]] {{ع}} میفرماید: اندیشههای دورپرواز او را [[درک]] نکنند و زیرکان تیزهوش به عمق جلال و جبروت او نرسند<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>. هیچکس نمیتواند ذات [[خداوند]] را [[درک]] کند. با هیچ یک از مقیاسهای [[اندیشه]] بشری (مانند [[فلسفه]]، عرفان، [[عقل]] و...) نمیتوان به عمق [[شناخت خداوند]] راه یافت و گوهر [[معرفت]] او را فراچنگ آورد. اما [[خداوند]] راه [[شناخت]] خود را، آنقدر که برای [[بشر]] مفید باشد، بازگذاشته است. [[امام]] {{ع}} میفرماید: راه [[شناخت]] و [[معرفت]] لازم همچنان باز است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۹</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 324.</ref>. | ||
*[[تلاش]] و کوشش در راه [[شناخت خداوند]] با [[آگاهی]] به این [[حقیقت]] که رسیدن به [[شناخت کامل]] او برای [[انسان]] دستنیافتنی است، امری سودمند و مفید خواهد بود. | *[[تلاش]] و کوشش در راه [[شناخت خداوند]] با [[آگاهی]] به این [[حقیقت]] که رسیدن به [[شناخت کامل]] او برای [[انسان]] دستنیافتنی است، امری سودمند و مفید خواهد بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 324.</ref>. | ||
==روشهای [[شناخت خداوند]]== | ==روشهای [[شناخت خداوند]]== | ||
*[[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] از روشهای گوناگونی برای [[شناخت خداوند]] و [[تبیین]] صفات او بهره برده است. برخی از این روشها در قالب مشاهده آثار [[آفرینش جهان]] هستی، که [[انسانها]] با حوّاس خود آن را [[درک]] میکنند و نتیجهگیری از طریق [[عقل]] و روابط علّت و معلول بین پدیدهها میسر است. [[امام]] {{ع}} در بیان آثار [[آفرینش]] به کیفیت و چگونگی آن نظر دارد. [[هدف]] [[امام]] در بیان شگفتیهای [[آفرینش]] و بیان برخی جلوههای آن و بیان [[وحدت]] و [[نظم]] موجود در [[آفرینش]] الهی، در پی گشودن راهی بهسوی [[شناخت]] و پیبردن به وجود [[خداوند]] برآمده است، چنانکه فرمود: سپاس خداوندی را که به سبب [[آفرینش]] خود بر آفریدگانش تجلّی یافت و با [[دلایل]] روشن خود در دلهایشان نمودار شد. موجودات را بی آنکه [[فکر]] و اندیشهای به کار دارد، بیافرید، زیرا [[اندیشه]] تنها سزاوار کسانی است که دارای ضمیر باشند و در ذات او ضمیری نیست. [[علم]] او درون پردههای [[غیب]] را بشکافته و بر عقیدههای رازناک و مکنون احاطه دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷</ref>. در اینصورت، حصول [[شناخت]] و [[معرفت خداوند]] از راه تجلّی او در [[قوه]] عاقله [[آدمی]] صورت میگیرد و راه جدیدی در [[شناخت]]، فراروی [[آدمی]] باز میشود که در آن فقط بر ابزار مادی و حسی و بحثهای [[فلسفی]] و استدلالی تأکید نشده است. | *[[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] از روشهای گوناگونی برای [[شناخت خداوند]] و [[تبیین]] صفات او بهره برده است. برخی از این روشها در قالب مشاهده آثار [[آفرینش جهان]] هستی، که [[انسانها]] با حوّاس خود آن را [[درک]] میکنند و نتیجهگیری از طریق [[عقل]] و روابط علّت و معلول بین پدیدهها میسر است. [[امام]] {{ع}} در بیان آثار [[آفرینش]] به کیفیت و چگونگی آن نظر دارد. [[هدف]] [[امام]] در بیان شگفتیهای [[آفرینش]] و بیان برخی جلوههای آن و بیان [[وحدت]] و [[نظم]] موجود در [[آفرینش]] الهی، در پی گشودن راهی بهسوی [[شناخت]] و پیبردن به وجود [[خداوند]] برآمده است، چنانکه فرمود: سپاس خداوندی را که به سبب [[آفرینش]] خود بر آفریدگانش تجلّی یافت و با [[دلایل]] روشن خود در دلهایشان نمودار شد. موجودات را بی آنکه [[فکر]] و اندیشهای به کار دارد، بیافرید، زیرا [[اندیشه]] تنها سزاوار کسانی است که دارای ضمیر باشند و در ذات او ضمیری نیست. [[علم]] او درون پردههای [[غیب]] را بشکافته و بر عقیدههای رازناک و مکنون احاطه دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷</ref>. در اینصورت، حصول [[شناخت]] و [[معرفت خداوند]] از راه تجلّی او در [[قوه]] عاقله [[آدمی]] صورت میگیرد و راه جدیدی در [[شناخت]]، فراروی [[آدمی]] باز میشود که در آن فقط بر ابزار مادی و حسی و بحثهای [[فلسفی]] و استدلالی تأکید نشده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 324.</ref>. | ||
==محدود نبودن [[ذات خدا]]== | ==محدود نبودن [[ذات خدا]]== | ||
*[[امام]] {{ع}} در عین اینکه از راه جنبههای حسی، افقی فراروی [[شناخت]] عقلانی [[پروردگار]] میگشاید، به نفی هرگونه تصویرگری، [[تشبیه]]، [[ادراک]] و... و هر چیزی که وجود [[خداوند]] را دستخوش ترکیب، محدودیت و پدیده بودن کند، میپردازد. اگر [[آدمی]] تصوری از [[خداوند]] در ذهن داشته باشد، در واقع وجود نامحدود [[خداوند]] را محدود کرده است، زیرا وجود نامحدود در دایره محدود وهم و [[فکر]] [[بشر]] نمینشیند. از اینرو هرگونه کیفیّت و کمیّت و تصوری را باید از ذهن و [[اندیشه]] خود دور داشت. | *[[امام]] {{ع}} در عین اینکه از راه جنبههای حسی، افقی فراروی [[شناخت]] عقلانی [[پروردگار]] میگشاید، به نفی هرگونه تصویرگری، [[تشبیه]]، [[ادراک]] و... و هر چیزی که وجود [[خداوند]] را دستخوش ترکیب، محدودیت و پدیده بودن کند، میپردازد. اگر [[آدمی]] تصوری از [[خداوند]] در ذهن داشته باشد، در واقع وجود نامحدود [[خداوند]] را محدود کرده است، زیرا وجود نامحدود در دایره محدود وهم و [[فکر]] [[بشر]] نمینشیند. از اینرو هرگونه کیفیّت و کمیّت و تصوری را باید از ذهن و [[اندیشه]] خود دور داشت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 325-326.</ref>. | ||
*تصور و کیفیت قائل شدن برای [[خداوند]] با [[حقیقت]] او منافات دارد. [[اندیشه]] [[بشر]] در تصویرگری، ویژگیهایی را از قبیل سطح، حجم، زوجیّت و فردیّت، یا خوّاص حسی مانند رنگ و بو یا سردی و گرمی و... برای [[خداوند]] تصور میکند. این کیفیات هرگز در ذات [[حضرت]] [[حق]] راه ندارد و جدا از وجود نامتناهی [[خداوند]] است. [[امام]] در این زمینه میفرماید: سپاس و [[ستایش]]، خدای را که حواس او را درنیابند، مکانی او را در بر نگیرد، هیچ دیدهای او را نبیند و هیچ حجابی او را نپوشد ...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷</ref>. و در فرازی دیگر میفرماید: یکتایش ندانست آنکه برایش کیفیتی انگاشت و به حقیقتش نرسید آنکه برایش همانندی پنداشت. آنکه به چیزی همانندش ساخت، بدو نپرداخت و آنکه به او اشارت کرد یا در تصورش آورد، قصد او نکرد. هر چه کنه ذاتش شناخته آید، مصنوع است و هر چه قیامش به دیگری بود، معلول. [[خداوند]] فاعل است ولی نه با ابزار، تعیین کننده است ولی نه با جولان [[فکر]] و [[اندیشه]]، و بینیاز است نه آنکه از کسی سودی برده باشد. زمان همراه او نیست و ابزار و آلات به مددش برنیایند، هستی او بر زمانها پیشی دارد، وجودش بر عدم مقدّم است و ازلیّتش را آغازی نیست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸</ref>. | *تصور و کیفیت قائل شدن برای [[خداوند]] با [[حقیقت]] او منافات دارد. [[اندیشه]] [[بشر]] در تصویرگری، ویژگیهایی را از قبیل سطح، حجم، زوجیّت و فردیّت، یا خوّاص حسی مانند رنگ و بو یا سردی و گرمی و... برای [[خداوند]] تصور میکند. این کیفیات هرگز در ذات [[حضرت]] [[حق]] راه ندارد و جدا از وجود نامتناهی [[خداوند]] است. [[امام]] در این زمینه میفرماید: سپاس و [[ستایش]]، خدای را که حواس او را درنیابند، مکانی او را در بر نگیرد، هیچ دیدهای او را نبیند و هیچ حجابی او را نپوشد ...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷</ref>. و در فرازی دیگر میفرماید: یکتایش ندانست آنکه برایش کیفیتی انگاشت و به حقیقتش نرسید آنکه برایش همانندی پنداشت. آنکه به چیزی همانندش ساخت، بدو نپرداخت و آنکه به او اشارت کرد یا در تصورش آورد، قصد او نکرد. هر چه کنه ذاتش شناخته آید، مصنوع است و هر چه قیامش به دیگری بود، معلول. [[خداوند]] فاعل است ولی نه با ابزار، تعیین کننده است ولی نه با جولان [[فکر]] و [[اندیشه]]، و بینیاز است نه آنکه از کسی سودی برده باشد. زمان همراه او نیست و ابزار و آلات به مددش برنیایند، هستی او بر زمانها پیشی دارد، وجودش بر عدم مقدّم است و ازلیّتش را آغازی نیست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 326.</ref>. | ||
==تصور نکردن اعضا و جوارج برای [[خداوند]]== | ==تصور نکردن اعضا و جوارج برای [[خداوند]]== | ||
*[[خداوند متعال]] در دایره حواس نمیگنجد. بنابراین نمیتوان برای او هیچ گونه عضو یا شبیه به آن را در نظر گرفت. [[امام]] {{ع}} نیز در بیانی بر این نکته تأکید دارد و تصور وجود اعضا و جوارح را در وجود [[پروردگار]] نفی میکند. هرگز به داشتن اجزا و اعضا و جوارح توصیف نشود. نه او را به هیچ یک از "اعراض"<ref>خلاصه او جزو و عضو و عرض و بعض ندارد و غیر او چیزی با او نیست، خواه داخل باشد مانند اجزا و خواه خارج باشد مانند عضو، زیرا اگر باشد لازمه آن ترکیب است و ترکیب در وجود خداوند راه ندارد.</ref> توان [[وصف]] کرد و نه جزئی دارد که با جزئی دیگر ناسازگاری و دوگانگی داشته باشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷</ref>. | *[[خداوند متعال]] در دایره حواس نمیگنجد. بنابراین نمیتوان برای او هیچ گونه عضو یا شبیه به آن را در نظر گرفت. [[امام]] {{ع}} نیز در بیانی بر این نکته تأکید دارد و تصور وجود اعضا و جوارح را در وجود [[پروردگار]] نفی میکند. هرگز به داشتن اجزا و اعضا و جوارح توصیف نشود. نه او را به هیچ یک از "اعراض"<ref>خلاصه او جزو و عضو و عرض و بعض ندارد و غیر او چیزی با او نیست، خواه داخل باشد مانند اجزا و خواه خارج باشد مانند عضو، زیرا اگر باشد لازمه آن ترکیب است و ترکیب در وجود خداوند راه ندارد.</ref> توان [[وصف]] کرد و نه جزئی دارد که با جزئی دیگر ناسازگاری و دوگانگی داشته باشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 326.</ref>. | ||
*[[امام]] {{ع}} حتی ذکر ویژگیهایی چون بزرگ و عظیم را ناظر بر [[شأن]] [[خداوند]] میداند، نه تجسم او: بزرگیاش بهگونهای نیست که دارای ابعاد باشد و این ابعاد سبب بزرگی جسم او شوند و عظمتش بهگونهای نیست که غایات به او خاتمه یابند و او را در حالیکه دارای جسد است، بزرگ نشان دهند، بلکه [[شأن]] و [[سلطنت]] او بزرگ است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷</ref>. | *[[امام]] {{ع}} حتی ذکر ویژگیهایی چون بزرگ و عظیم را ناظر بر [[شأن]] [[خداوند]] میداند، نه تجسم او: بزرگیاش بهگونهای نیست که دارای ابعاد باشد و این ابعاد سبب بزرگی جسم او شوند و عظمتش بهگونهای نیست که غایات به او خاتمه یابند و او را در حالیکه دارای جسد است، بزرگ نشان دهند، بلکه [[شأن]] و [[سلطنت]] او بزرگ است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 326-327.</ref>. | ||
==محدود نبودن در ظرف زمان و مکان== | ==محدود نبودن در ظرف زمان و مکان== | ||
*[[امام]] {{ع}} ذات [[خداوند]] را [[برتر]] از ظرف زمان و مکان میداند و وجود او را [[برتر]] از این گنجایش محدود معرفی میکند، چنانکه در مورد "لامکان" بودن [[خداوند]] میفرماید: در اشیا حلول نکرده، که توان گفت در درون آنهاست و از آنها دور نیست، که توان گفت جدا از آنهاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۴</ref>. و در فرازی دیگری میفرماید: [[پاکیزه]] باد نامش از آنچه [[مشرکان]] و تشبیهکنندگان بدو نسبت دهند از خصوصیّات پدیدگان، چون مقدار و ابعاد سهگانه و [[گزینش]] مسکن و جای گرفتن در مکان. محدودیّت و چهارجوب، ویژه مخلوقات است و به غیر ذات [[پاک]] الهی نسبت داده میشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲</ref>. همچنین در نفی محدودیت زمان برای [[خداوند]]، میفرماید: زمان همراه او نیست و ابزار و آلات به مددش برنیایند. هستی او بر زمانها پیشی دارد. وجودش بر عدم مقدّم است و ازلیّتش را آغازی نیست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸</ref>»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص | *[[امام]] {{ع}} ذات [[خداوند]] را [[برتر]] از ظرف زمان و مکان میداند و وجود او را [[برتر]] از این گنجایش محدود معرفی میکند، چنانکه در مورد "لامکان" بودن [[خداوند]] میفرماید: در اشیا حلول نکرده، که توان گفت در درون آنهاست و از آنها دور نیست، که توان گفت جدا از آنهاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۴</ref>. و در فرازی دیگری میفرماید: [[پاکیزه]] باد نامش از آنچه [[مشرکان]] و تشبیهکنندگان بدو نسبت دهند از خصوصیّات پدیدگان، چون مقدار و ابعاد سهگانه و [[گزینش]] مسکن و جای گرفتن در مکان. محدودیّت و چهارجوب، ویژه مخلوقات است و به غیر ذات [[پاک]] الهی نسبت داده میشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲</ref>. همچنین در نفی محدودیت زمان برای [[خداوند]]، میفرماید: زمان همراه او نیست و ابزار و آلات به مددش برنیایند. هستی او بر زمانها پیشی دارد. وجودش بر عدم مقدّم است و ازلیّتش را آغازی نیست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸</ref>»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 327.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |