پرش به محتوا

فتح مکه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
بر اساس "[[پیمان]] [[حدیبیه]]"، [[مسلمانان]] و [[کفار]] نباید علیه یکدیگر تحرکات [[نظامی]] می‌کردند و یا [[هم‌پیمانان]] خود را ضد [[هم‌پیمانان]] طرف مقابل به [[نبرد]] وا می‌داشتند و یا آنان را در [[نبرد]]، [[یاری]] می‌رساندند. [[قریش]] با تجهیز "بنو بکر"- که با آنان هم‌پیمان بودند- علیه [[قبیله]] "[[خزاعه]]" که با [[مسلمانان]] هم‌پیمان بودند، و حتی با شرکت شبانه در [[نبرد]] علیه آنان، عملًا قرارداد [[حدیبیه]] را نقض کردند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[شهادت]] مسلمانانی که مظلومانه به [[خاک]] و [[خون]] افتاده بودند و نیز اشعار تأثرانگیز [[رئیس]] [[قبیله]] [[خزاعه]]، عمرو بن سالم، [[آگاه]] شد و یاریخواهی وی را پاسخ گفت و بدین سان، برای [[فتح مکه]] و زدودن آثار [[شرک]] از مرکز توحید- که اکنون دیگر مانعی برای حمله به آن در کار نبود-، راهی [[مکه]] شد.
بر اساس "[[پیمان]] [[حدیبیه]]"، [[مسلمانان]] و [[کفار]] نباید علیه یکدیگر تحرکات [[نظامی]] می‌کردند و یا [[هم‌پیمانان]] خود را ضد [[هم‌پیمانان]] طرف مقابل به [[نبرد]] وا می‌داشتند و یا آنان را در [[نبرد]]، [[یاری]] می‌رساندند. [[قریش]] با تجهیز "بنو بکر"- که با آنان هم‌پیمان بودند- علیه [[قبیله]] "[[خزاعه]]" که با [[مسلمانان]] هم‌پیمان بودند، و حتی با شرکت شبانه در [[نبرد]] علیه آنان، عملًا قرارداد [[حدیبیه]] را نقض کردند. [[پیامبر]] {{صل}} از [[شهادت]] مسلمانانی که مظلومانه به [[خاک]] و [[خون]] افتاده بودند و نیز اشعار تأثرانگیز [[رئیس]] [[قبیله]] [[خزاعه]]، عمرو بن سالم، [[آگاه]] شد و یاریخواهی وی را پاسخ گفت و بدین سان، برای فتح مکه و زدودن آثار [[شرک]] از مرکز توحید- که اکنون دیگر مانعی برای حمله به آن در کار نبود-، راهی [[مکه]] شد.
[[پیامبر خدا]] با بیش از ده هزار رزم‌آور، [[با تدبیر]] [[نظامی]] شگفتی، بدون [[خونریزی]] بر [[مکه]] چیره گشت. حضور [[علی]] {{ع}} در این‌پیروزی نیز از چند جهت، چشمگیر است:
[[پیامبر خدا]] با بیش از ده هزار رزم‌آور، [[با تدبیر]] [[نظامی]] شگفتی، بدون [[خونریزی]] بر [[مکه]] چیره گشت. حضور [[علی]] {{ع}} در این‌پیروزی نیز از چند جهت، چشمگیر است:
#حاطب بن ابی بلتعه، [[تصمیم پیامبر]] {{صل}} (برای [[فتح مکه]]) را در نامه‌ای نگاشت و همراه زنی برای [[قریش]] فرستاد. [[پیامبر خدا]]، [[علی]] {{ع}} را فرا خواند و او را با دو تن دیگر برای دستگیری آن [[زن]]، گسیل داشت. [[زن]] با شدت تمام، همراه داشتن [[نامه]] را [[تکذیب]] می‌کرد و وارسی‌های چندین باره آنان نیز گواهی می‌داد که آن [[زن]]، درست می‌گوید. [[امام علی]] {{ع}} به [[زن]] فرمود: "[[پیامبر]] خدا- که درودهای [[خداوند]] بر او باد- هرگز خلاف نمی‌گوید. [[نامه]] را بده، وگرنه به هر قیمتی شده، آن را از تو باز پس می‌گیرم"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۵۷، ح ۴۰۲۵.</ref>. [[زن]]، [[تسلیم]] شد و از لابه‌لای گیسوانش [[نامه]] را بیرون آورد و به [[علی]] {{ع}} داد.
#حاطب بن ابی بلتعه، [[تصمیم پیامبر]] {{صل}} (برای فتح مکه) را در نامه‌ای نگاشت و همراه زنی برای [[قریش]] فرستاد. [[پیامبر خدا]]، [[علی]] {{ع}} را فرا خواند و او را با دو تن دیگر برای دستگیری آن [[زن]]، گسیل داشت. [[زن]] با شدت تمام، همراه داشتن [[نامه]] را [[تکذیب]] می‌کرد و وارسی‌های چندین باره آنان نیز گواهی می‌داد که آن [[زن]]، درست می‌گوید. [[امام علی]] {{ع}} به [[زن]] فرمود: "[[پیامبر]] خدا- که درودهای [[خداوند]] بر او باد- هرگز خلاف نمی‌گوید. [[نامه]] را بده، وگرنه به هر قیمتی شده، آن را از تو باز پس می‌گیرم"<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۵۷، ح ۴۰۲۵.</ref>. [[زن]]، [[تسلیم]] شد و از لابه‌لای گیسوانش [[نامه]] را بیرون آورد و به [[علی]] {{ع}} داد.
#[[سعد بن عباده]]، [[پرچم]] [[اسلام]] را به دست داشت و فریاد می‌زد: امروز، روز رزم است.... [[پیامبر خدا]]، ندای [[رحمت]] و [[رأفت]] در داد و فرمود: "امروز، روز رحم است..."<ref>اسد الغابة، ج ۲، ص ۴۴۲ ش ۲۰۱۲.</ref>. آن‌گاه [[علی]] {{ع}} را فراخواند تا [[پرچم]] را از او بگیرد.
#[[سعد بن عباده]]، [[پرچم]] [[اسلام]] را به دست داشت و فریاد می‌زد: امروز، روز رزم است.... [[پیامبر خدا]]، ندای [[رحمت]] و [[رأفت]] در داد و فرمود: "امروز، روز رحم است..."<ref>اسد الغابة، ج ۲، ص ۴۴۲ ش ۲۰۱۲.</ref>. آن‌گاه [[علی]] {{ع}} را فراخواند تا [[پرچم]] را از او بگیرد.
#[[پیامبر]] {{صل}} پس از [[فتح مکه]] به همگان [[امان]] داد، جز تنی چند تیره [[دل]] و خیره‌سر که خونشان را [[مباح]] شمرد، از جمله، حُوَیرِث، که [[پیامبر]] {{صل}} را- هنگامی که در [[مکه]] بود-، بسیار اذیت کرده بود و نیز [[زن]] آوازه‌خوانی که [[پیامبر خدا]] را هجو می‌کرد. این دو را [[علی]] {{ع}} گردن زد.
#[[پیامبر]] {{صل}} پس از فتح مکه به همگان [[امان]] داد، جز تنی چند تیره [[دل]] و خیره‌سر که خونشان را [[مباح]] شمرد، از جمله، حُوَیرِث، که [[پیامبر]] {{صل}} را- هنگامی که در [[مکه]] بود-، بسیار اذیت کرده بود و نیز [[زن]] آوازه‌خوانی که [[پیامبر خدا]] را هجو می‌کرد. این دو را [[علی]] {{ع}} گردن زد.


صحیح البخاری‌- به [[نقل]] از عبیدالله بن ابی رافع-: شنیدم که [[علی]] {{ع}} می‌گوید: [[پیامبر خدا]]، من و [[زبیر]] و [[مقداد]] را فرستاد و فرمود: "بروید تا به بوستان خاخ‌<ref>بوستان خاخ، جایی میان مکه و مدینه و نزدیک حمراء الأسد از سوی مدینه است (معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۳۵).</ref> برسید. در آن‌جا زنی در کجاوه شتر نشسته است و نامه‌ای همراه دارد. آن را از وی بگیرید". ما به تاخت رفتیم تا به بوستان رسیدیم. آن [[زن]] را در کجاوه دیدیم و به او گفتیم: [[نامه]] را بیرون آور! گفت: نامه‌ای همراه من نیست! گفتیم: یا [[نامه]] را بیرون آور یا لباس‌هایت را می‌کنیم. پس آن [[زن]]، [[نامه]] را از لای گیسوان به هم بافته‌اش بیرون آورد و ما آن را نزد [[پیامبر خدا]] آوردیم<ref>صحیح البخاری عن عبید الله بن أبی رافع: {{متن حدیث|سَمَعتُ عَلِیاً رضی الله عنه یقولُ: بَعَثَنی رَسولُ اللهِ {{صل}} أنَا وَالزبَیرَ وَالمِقدادَ، فَقالَ: انطَلِقوا حَتی‌ تَأتوا رَوضَةَ خاخٍ، فَإِن بِها ظَعینَةً مَعَها کتابٌ، فَخُذوهُ مِنها. فَانطَلَقنا تَعادی‌ بِنا خَیلُنا حَتی‌ أتَینَا الروضَةَ، فَإِذا نَحنُ بِالظعینَةِ، قُلنا لَها: أخرِجِی الکتابَ. قالَت: ما مَعِی کتابٌ! فَقُلنا: لَتُخرِجِن الِکتابَ أو لَنُلقِین الثیابَ. فَأَخرَجَتهُ مِن عِقاصِها. فَأَتَینا بِهِ رَسولَ اللهِ {{صل}}}} (صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۵۷، ح ۴۰۲۵).</ref>.
صحیح البخاری‌- به [[نقل]] از عبیدالله بن ابی رافع-: شنیدم که [[علی]] {{ع}} می‌گوید: [[پیامبر خدا]]، من و [[زبیر]] و [[مقداد]] را فرستاد و فرمود: "بروید تا به بوستان خاخ‌<ref>بوستان خاخ، جایی میان مکه و مدینه و نزدیک حمراء الأسد از سوی مدینه است (معجم البلدان، ج ۲، ص ۳۳۵).</ref> برسید. در آن‌جا زنی در کجاوه شتر نشسته است و نامه‌ای همراه دارد. آن را از وی بگیرید". ما به تاخت رفتیم تا به بوستان رسیدیم. آن [[زن]] را در کجاوه دیدیم و به او گفتیم: [[نامه]] را بیرون آور! گفت: نامه‌ای همراه من نیست! گفتیم: یا [[نامه]] را بیرون آور یا لباس‌هایت را می‌کنیم. پس آن [[زن]]، [[نامه]] را از لای گیسوان به هم بافته‌اش بیرون آورد و ما آن را نزد [[پیامبر خدا]] آوردیم<ref>صحیح البخاری عن عبید الله بن أبی رافع: {{متن حدیث|سَمَعتُ عَلِیاً رضی الله عنه یقولُ: بَعَثَنی رَسولُ اللهِ {{صل}} أنَا وَالزبَیرَ وَالمِقدادَ، فَقالَ: انطَلِقوا حَتی‌ تَأتوا رَوضَةَ خاخٍ، فَإِن بِها ظَعینَةً مَعَها کتابٌ، فَخُذوهُ مِنها. فَانطَلَقنا تَعادی‌ بِنا خَیلُنا حَتی‌ أتَینَا الروضَةَ، فَإِذا نَحنُ بِالظعینَةِ، قُلنا لَها: أخرِجِی الکتابَ. قالَت: ما مَعِی کتابٌ! فَقُلنا: لَتُخرِجِن الِکتابَ أو لَنُلقِین الثیابَ. فَأَخرَجَتهُ مِن عِقاصِها. فَأَتَینا بِهِ رَسولَ اللهِ {{صل}}}} (صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۵۵۷، ح ۴۰۲۵).</ref>.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش