پرش به محتوا

ولادت امام مهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳٬۰۱۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ اوت ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
*[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که فرمود: "ولادت [[امام مهدی|صاحب الامر]] بر این [[مردم]] [[نهان]] است، تا چون [[خروج]] کند، [[بیعت]] هیچ‏کس بر گردنش نباشد و [[خدای تعالی]] امر وی را در یک شب به سامان رساند"<ref>{{عربی|" صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ تَغِيبُ‏ وِلَادَتُهُ‏ عَنْ‏ هَذَا الْخَلْقِ‏ لِئَلَّا يَكُونَ‏ لِأَحَدٍ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ‏ وَ يُصْلِحُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَمْرَهُ‏ فِي‏ لَيْلَةٍ‏"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۸۰، باب ۴۴، ح ۵.</ref>.
*[[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که فرمود: "ولادت [[امام مهدی|صاحب الامر]] بر این [[مردم]] [[نهان]] است، تا چون [[خروج]] کند، [[بیعت]] هیچ‏کس بر گردنش نباشد و [[خدای تعالی]] امر وی را در یک شب به سامان رساند"<ref>{{عربی|" صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ تَغِيبُ‏ وِلَادَتُهُ‏ عَنْ‏ هَذَا الْخَلْقِ‏ لِئَلَّا يَكُونَ‏ لِأَحَدٍ فِي‏ عُنُقِهِ‏ بَيْعَةٌ إِذَا خَرَجَ‏ وَ يُصْلِحُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَمْرَهُ‏ فِي‏ لَيْلَةٍ‏"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۸۰، باب ۴۴، ح ۵.</ref>.
*[[مخفی بودن ولادت]]، درباره برخی از بزرگان [[نقل]] شده است که می‏‌توان از آن جمله به ولادت مخفیانه [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[پادشاه]] زمانش و نیز به ولادت پنهانی [[حضرت موسی|موسی بن عمران]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[فرعون]] اشاره کرد.
*[[مخفی بودن ولادت]]، درباره برخی از بزرگان [[نقل]] شده است که می‏‌توان از آن جمله به ولادت مخفیانه [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[پادشاه]] زمانش و نیز به ولادت پنهانی [[حضرت موسی|موسی بن عمران]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[فرعون]] اشاره کرد.
*به همین جهت [[شیخ طوسی]]، ولادت پنهانی [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را امری عادی و معمولی دانسته، می‌‏نویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول [[تاریخ]] بشری، نمونه‌‏های فراوان داشته است"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۷۷، ح ۱۰۵</ref>.  
*به همین جهت [[شیخ طوسی]]، ولادت پنهانی [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} را امری عادی و معمولی دانسته، می‌‏نویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول [[تاریخ]] بشری، نمونه‌‏های فراوان داشته است"<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۷۷، ح ۱۰۵</ref>. این [[حقیقت]] را [[صاحب]] [[منتخب الاثر]] نیز به تفصیل بیان کرده است<ref>  لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۳۵۳</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۴۶۹، ۴۷۰.</ref>
*این [[حقیقت]] را [[صاحب]] [[منتخب الاثر]] نیز به تفصیل بیان کرده است<ref>  لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۳۵۳</ref>.
*«از [[روایات]] استفاده می‌شود، مهم‌ترین [[فلسفه غیبت]] "مصون ماندن ایشان از خطر نابودی" است. به این بیان که [[خداوند متعال]] می‌دانست اگر [[امامان]] پیشین ظاهر شوند، از کشته شدن در [[امان]] خواهند بود؛ برخلاف [[مهدی]]{{ع}} که اگر ظاهر شود، کشته خواهد شد. اگر یکی از [[پدران]] [[مهدی]] کشته می‌شد، [[حکمت]] و [[تدبیر]] [[الهی]] اقتضا می‌کرد، دیگری به جای او [[نصب]] گردد؛ ولی اگر [[مهدی]]{{ع}} کشته شود، [[مصلحت]] و [[تدبیر امور]] [[انسان‌ها]] اقتضا نمی‌کرد که، [[امام]] دیگری به جای او [[نصب]] گردد. [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است: "[[صاحب هذا الامر]] تغیب ولادته عن هذا الخلق لئلا یکون لاحد فی عنقه بیعة إذا خرج و یصلح [[الله]] عز و جل أمره فی لیلة"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۰، باب ۴۴، ح ۵.</ref>؛ "ولادت [[صاحب الامر]] بر این [[مردم]] [[نهان]] است تا چون [[خروج]] کند، [[بیعت]] هیچ‌کس بر گردنش نباشد و [[خدای تعالی]] امر وی را در یک شب به سامان رساند". [[مخفی بودن ولادت]]، درباره برخی از بزرگان [[نقل]] شده که می‌توان از آن جمله به ولادت مخفیانه [[ابراهیم خلیل]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[پادشاه]] زمانش و نیز به ولادت پنهانی [[موسی بن عمران]]{{ع}} از [[ترس]] کشته شدن به دست [[فرعون]] اشاره کرد. به همین جهت [[شیخ طوسی]]، ولادت پنهانی [[حضرت مهدی]]{{ع}} را امری عادی و معمولی دانسته، می‌نویسد: "این نخستین و آخرین حادثه نبوده و در طول [[تاریخ]] بشری، نمونه‌های فراوان داشته است"<ref>محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص ۷۷، ح ۱۰۵.</ref>. این [[حقیقت]] را [[صاحب]] [[منتخب الاثر]] این‌گونه بیان کرده است: "[[راز]] مخفی نگه داشتن ولادت [[مهدی]]{{ع}} این بود: خلفای [[بنی عباس]]، از طریق روایاتی که [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه طاهرین]]{{عم}} [[نقل]] شده بود، می‌دانستند [[دوازدهمین امام]]، همان [[مهدی]] است که [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] می‌کند و دژهای [[گمراهی]] و [[فساد]] را درهم می‌کوبد. [[دولت]] [[جباران]] را سرنگون می‌سازد و [[طاغوت]] را به [[قتل]] می‌رساند و خود، [[امیر]] [[مشرق]] و [[مغرب]] [[جهان]] می‌شود. چون این امر را می‌دانستند، درصدد برآمدند تا این [[نور]] را خاموش کنند و او را به [[قتل]] رسانند. ازاین‌رو، جاسوسان و مراقبانی چند گماشتند؛ حتی قابله‌هایی را [[مأمور]] کردند تا داخل منزل [[امام عسکری]]{{ع}} را زیر نظر بگیرند. لیکن [[خداوند]]، در هرحال، [[نور]] [[هدایت]] را پاینده خواهد داشت. این بود که [[خدا]] به [[اراده]] خویش، دوران بارداری [[مادر]] او را [[پنهان]] ساخت. مورخان گفته‌اند: [[معتمد]] [[عباسی]] به قابله‌ها امر کرده بود تا وقت و بی‌وقت، سرزده، وارد خانه [[سادات]] شوند- به ویژه خانه [[امام حسن عسکری]]{{ع}}- و در درون خانه بگردند و تفتیش کنند و از حال [[همسر]] او باخبر گردند و گزارش دهند. اما آنان از هیچ چیز [[آگاه]] نگشتند. [[خداوند]] درباره [[حضرت مهدی]]{{ع}}، همان کار را کرد که درباره [[موسی]]{{ع}} کرد؛ چنان‌که [[دشمنان]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} نیز، همان روش فرعونی و [[سیاست]] فرعونی را دنبال کردند. [[فرعون]] دانست که زوال [[سلطنت]] او به دست مردی از [[بنی اسرائیل]] خواهد بود. این بود که بازرسانی گماشت تا [[زنان]] حامله [[بنی اسراییل]] را زیر نظر گیرند و کودکانی را که متولد می‌شوند، تحت [[مراقبت]] شدید قرار دهند و اگر [[کودک]] پسر بود، او را بکشند. بدین‌گونه [[کودکان]] بسیاری را کشتند تا [[موسی]] پدید نیاید. چنان‌که در [[قرآن کریم]] ذکر شده است‌<ref>اعراف، آیه ۱۴.</ref> و با این همه [[خدای متعال]]، [[پیامبر]] خود [[موسی]]{{ع}} را حفظ کرد و ولادت او را مخفی داشت. سپس به [[مادر موسی]] امر فرمود: تا او را در صندوقی گذارد و به [[نیل]] سپارد<ref>قصص، آیه ۷.</ref>. در [[احادیث]] بسیاری آمده است: [[حضرت مهدی]]{{ع}} شباهت‌هایی به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[حضرت موسی]]{{ع}} دارد"<ref>لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۳۵۳.</ref>»<ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج‌۱، ص۱۸۳، ۱۸۴.</ref>.


==اثبات ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏‏==
==[[اثبات ولادت امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏‏==
*ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏، به دلایلی پنهانی صورت گرفت و باعث شد برخی، آن را [[انکار]] کنند؛ اما [[شیعه]] برای اثبات ولادت آن حضرت، دلیل‏‌های فراوانی آورده است.
*ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏، به دلایلی پنهانی صورت گرفت و باعث شد برخی، آن را [[انکار]] کنند؛ اما [[شیعه]] برای اثبات ولادت آن حضرت، دلیل‏‌های فراوانی آورده است.
#نوید [[امام عسکری]]{{ع}} به ولادت [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}‏: [[امام حسن عسکری]]{{ع}} گاهی، نوید مولودش را به [[یاران خاص]] می‌‏داد<ref> {{عربی|" سيرزقني‏ اللّه‏ ولدا بمنّه‏ و لطفه‏‏"}}، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳</ref>. و نیز در نویدی به همسر بزرگوار خود داد، چنین فرمود: در آینده‏‌ای نزدیک دارای فرزندی خواهی شد. نامش [[محمد]] است. او [[قائم]] از بعد من است<ref>{{عربی|" سَتَحْمِلِينَ‏ وَلَداً وَ اسْمُهُ‏ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ‏ مِنْ بَعْدِي‏‏"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۰۸، ح ۴</ref>.  
#نوید [[امام عسکری]]{{ع}} به ولادت [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}}‏: [[امام حسن عسکری]]{{ع}} گاهی، نوید مولودش را به [[یاران خاص]] می‌‏داد<ref> {{عربی|" سيرزقني‏ اللّه‏ ولدا بمنّه‏ و لطفه‏‏"}}، محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۳</ref>. و نیز در نویدی به همسر بزرگوار خود داد، چنین فرمود: در آینده‏‌ای نزدیک دارای فرزندی خواهی شد. نامش [[محمد]] است. او [[قائم]] از بعد من است<ref>{{عربی|" سَتَحْمِلِينَ‏ وَلَداً وَ اسْمُهُ‏ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ‏ مِنْ بَعْدِي‏‏"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۰۸، ح ۴</ref>.  
خط ۳۷: خط ۳۷:
#کسانی که ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ را گزارش کرده‏‌اند؛ ولی در باره [[موعود]] بودن او ساکت مانده‌‏اند<ref>  برخی اهل سنّت که ولادت حضرت مهدی{{ع}} را گزارش کرده‏اند، فقط آن را از دیدگاه شیعه بیان کرده‏‌اند، در حالی که عده‏ای گمان کرده‏اند کسانی که ولادت آن حضرت را نقل کرده‏اند بر این باور هستند که آن حضرت به دنیا آمده است</ref>. [[ابن اثیر]]، در الکامل فی التاریخ درباره حوادث سال ۲۶۰ ق چنین می‌‏نویسد: در این سال، [[ابو محمد علوی عسکری]] [[وفات]] کرد. او یکی از [[دوازده]] [[امام]] [[مذهب امامیه]] و پدر محمّد است که معتقدند او [[منتظر]] می‏‌باشد<ref>  سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۶، به نقل از: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۷۴ در پایان حوادث سال ۲۶۰ قمری</ref>. [[ابن خلکان]] در وفیات الاعیان<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲</ref> و [[ذهبی]] در کتاب العبر<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲</ref> چنین گزارشی ارائه کرده‏‌اند.
#کسانی که ولادت [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}}‏ را گزارش کرده‏‌اند؛ ولی در باره [[موعود]] بودن او ساکت مانده‌‏اند<ref>  برخی اهل سنّت که ولادت حضرت مهدی{{ع}} را گزارش کرده‏اند، فقط آن را از دیدگاه شیعه بیان کرده‏‌اند، در حالی که عده‏ای گمان کرده‏اند کسانی که ولادت آن حضرت را نقل کرده‏اند بر این باور هستند که آن حضرت به دنیا آمده است</ref>. [[ابن اثیر]]، در الکامل فی التاریخ درباره حوادث سال ۲۶۰ ق چنین می‌‏نویسد: در این سال، [[ابو محمد علوی عسکری]] [[وفات]] کرد. او یکی از [[دوازده]] [[امام]] [[مذهب امامیه]] و پدر محمّد است که معتقدند او [[منتظر]] می‏‌باشد<ref>  سید ثامر هاشم العمیدی، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص ۱۸۶، به نقل از: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۷۴ در پایان حوادث سال ۲۶۰ قمری</ref>. [[ابن خلکان]] در وفیات الاعیان<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲</ref> و [[ذهبی]] در کتاب العبر<ref> وفیات الاعیان، ج ۴، ص ۱۷۶، ح ۵۶۲</ref> چنین گزارشی ارائه کرده‏‌اند.
#کسانی که علاوه بر گزارش ولادت آن حضرت، به [[موعود]] بودن آن حضرت تصریح کرده‏‌اند "البته این دسته کم شمارند": [[کمال الدین محمد بن طلحه شافعی]] در کتاب مطالب السؤول گوید: [[ابو القاسم محمد بن حسن خالص]]، پسر [[علی متوکل]]، پسر [[قانع]]، پسر [[علی رضا]]، پسر [[موسی کاظم]]، پسر [[جعفر صادق]]، پسر [[محمد باقر]]، پسر [[علی زین العابدین]]، پسر [[حسین زکی]]، پسر [[علی مرتضی امیر المؤمنین]]، پسر [[ابو طالب]]، [[مهدی]]، [[حجت]]، [[خلف]]، [[صالح]]، [[منتظر]]{{عم}} و [[رحمت]] و [[برکات]] [[خداوند]] سبحانه و تعالی بر او باد<ref>  طلحه شافعی، مطالب السؤول، ج ۲، ص ۷۹، باب ۱۲</ref>.  
#کسانی که علاوه بر گزارش ولادت آن حضرت، به [[موعود]] بودن آن حضرت تصریح کرده‏‌اند "البته این دسته کم شمارند": [[کمال الدین محمد بن طلحه شافعی]] در کتاب مطالب السؤول گوید: [[ابو القاسم محمد بن حسن خالص]]، پسر [[علی متوکل]]، پسر [[قانع]]، پسر [[علی رضا]]، پسر [[موسی کاظم]]، پسر [[جعفر صادق]]، پسر [[محمد باقر]]، پسر [[علی زین العابدین]]، پسر [[حسین زکی]]، پسر [[علی مرتضی امیر المؤمنین]]، پسر [[ابو طالب]]، [[مهدی]]، [[حجت]]، [[خلف]]، [[صالح]]، [[منتظر]]{{عم}} و [[رحمت]] و [[برکات]] [[خداوند]] سبحانه و تعالی بر او باد<ref>  طلحه شافعی، مطالب السؤول، ج ۲، ص ۷۹، باب ۱۲</ref>.  
*[[نور الدین علی بن محمد بن صباغ مالکی]] فصل دوازدهم از کتاب الفصول المهمّة را با این عنوان آورده است: "در شرح حال [[ابو القاسم]] [[حجت]]، [[خلف صالح]]، پسر [[ابو محمد]] [[حسن خالص]]، او [[امام دوازدهم]] است"<ref>  ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص ۲۸۷</ref>.
*[[نور الدین علی بن محمد بن صباغ مالکی]] فصل دوازدهم از کتاب الفصول المهمّة را با این عنوان آورده است: "در شرح حال [[ابو القاسم]] [[حجت]]، [[خلف صالح]]، پسر [[ابو محمد]] [[حسن خالص]]، او [[امام دوازدهم]] است"<ref>  ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ص ۲۸۷</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۴۷۰-۴۷۳.</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]] ج۱، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>.


==زمان و مکان ولادت‏==
==زمان و مکان ولادت‏==
*مطابق روایت‏‌های بسیاری از [[شیعه]]‏<ref>  محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۱۴؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۲۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۷</ref> و برخی از [[اهل سنت]]، میلاد [[خجسته]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[شب نیمه شعبان]] ۲۵۵ ق، واقع و باعث مزید [[فضیلت]] این شب مبارک شده است.
*مطابق روایت‏‌های بسیاری از [[شیعه]]‏<ref>  محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۱۴؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۲۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۴۷</ref> و برخی از [[اهل سنت]]، میلاد [[خجسته]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[شب نیمه شعبان]] ۲۵۵ ق، واقع و باعث مزید [[فضیلت]] این شب مبارک شده است. البته عده اندکی، زمان‌‏های دیگری را نیز [[نقل]] کرده‏‌اند<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۱</ref>. [[ابو الفضل حسین بن حسن علوی]] گوید: در [[سامرا]]، به منزل [[امام حسن]]{{ع}} رفتم و ولادت سرورمان، [[امام مهدی|صاحب الزمان]]{{ع}} را به وی تبریک گفتم<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص ۴۶۷ - ۴۷۳.</ref>.
*البته عده اندکی، زمان‌‏های دیگری را نیز [[نقل]] کرده‏‌اند<ref>ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۱</ref>. [[ابو الفضل حسین بن حسن علوی]] گوید: در [[سامرا]]، به منزل [[امام حسن]]{{ع}} رفتم و ولادت سرورمان، [[امام مهدی|صاحب الزمان]]{{ع}} را به وی تبریک گفتم<ref>[[شیخ طوسی]]، کتاب الغیبة، ص ۲۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]،[[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص ۴۶۷ - ۴۷۳.</ref>.
*«مطابق روایت‌های بسیاری از [[شیعه]] و برخی از [[اهل سنت]]، میلاد [[خجسته]] [[امام عصر]]{{ع}} در [[شب نیمه شعبان]] ۲۵۵ ه واقع و باعث مزید [[فضیلت]] این شب [[مبارک]] شده است. البته عده اندکی، زمان‌های دیگری را نیز [[نقل]] کرده‌اند<ref>ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۲۹؛ کتاب الغیبة، ص ۲۳۱.</ref>. عصام از کلینی از [[علی بن محمد]] [[نقل]] کرده است: "ولد الصاحب{{ع}} فی النصف من [[شعبان]] سنة [[خمس]] و خمسین و مائتین"<ref>کافی، ج ۱، ص ۵۱۴؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲۴؛ کتاب الغیبة، ص ۱۴۷.</ref>؛ "[[صاحب]]{{ع}} [[نیمه شعبان]] ۲۵۵ ه به [[دنیا]] آمد". درباره چگونگی [[زندگی حضرت مهدی]]{{ع}} در دوران [[پدر]] بزرگوارشان، احتمالات مختلفی ذکر شده است؛ از جمله:
*الف) او تا آخر [[عمر]] [[امام عسکری]]{{ع}}، در [[سامرا]] [[زندگی]] کرده است.
*ب) مدتی پس از ولادت، برای [[حفاظت]] و رشد، به [[مدینه]] برده شد.
*'''[[دلایل]] احتمال نخست:'''
#روایاتی که بیانگر تهنیت [[شیعیان]]، بر [[امام عسکری]]{{ع}} است: [[ابو الفضل حسین بن حسن علوی]] گوید: {{متن حدیث|"دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى فَهَنَّأْتُهُ بِسَيِّدِنَا صَاحِبِ اَلزَّمَانِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا وُلِدَ"}}<ref>کتاب الغیبة، ص ۲۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۷.</ref>؛ "در [[سامرا]]، به منزل [[امام حسن]]{{ع}} رفتم و ولادت سرورمان، [[صاحب الزمان]]{{ع}} را به وی تبریک گفتم".
#روایاتی که از زبان [[حکیمه خاتون]]، بر دیدن آن [[حضرت]] در خانه [[امام حسن عسکری]]{{ع}} دلالت دارد.
#روایاتی که بیانگر دیده شدن [[حضرت مهدی]]{{ع}} از سوی گروهی از [[اصحاب]] در منزل [[امام عسکری]]{{ع}} است.
*'''[[دلایل]] احتمال دوم:'''
*براساس این احتمال، آن [[حضرت]] مدتی پس از ولادت، به جهت مسائل [[امنیتی]] به ناگزیر [[سامرا]] را ترک کرد و به [[مدینه منوره]] برده شد. برای تأیید این دیدگاه به [[روایات]] و گزارش‌های چندی اشاره شده است: [[ابو هاشم جعفری]] گوید: به [[امام حسن عسکری]]{{ع}} عرض کردم: [[بزرگواری]] شما مانع از آن است که من از شما پرسش کنم؛ اجازه می‌دهید چیزی بپرسم! [[حضرت]] فرمود: بپرس؛ گفتم: آقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاق ناگواری برای شما رخ داد، در کجا او را جست‌وجو کنم؟ فرمود: "در [[مدینه]]"<ref>کتاب الغیبة، ص ۲۳۲، ح ۱۹۹، کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۲.</ref>. از این [[روایت]] استفاده می‌شود آن [[حضرت]] پس از ولادت، مدت نامعلومی در زادگاه خود سپری کرده است؛ آن‌گاه قبل از [[شهادت]] [[پدر]] خود به [[مدینه]] رفته است. البته وجود روایت‌های مختلف، مبنی بر دیده شدن [[حضرت مهدی]]{{ع}} در زمان‌های مختلف در دوران حیات [[امام عسکری]]{{ع}} و [[نماز خواندن]] ایشان بر [[پیکر مطهر]] [[پدر]]، این احتمال را ضعیف می‌نماید. علاوه بر اینکه، در این [[روایت]] اشاره شده است: پس از رخ دادن حادثه‌ای برای [[امام عسکری]]{{ع}} ([[شهادت]] آن [[حضرت]])، از [[مهدی]]{{ع}} در [[مدینه]] جست‌وجو شود. مؤید این سخن، روایاتی است که [[جایگاه]] [[حضرت]] را در مدت [[غیبت]]، در [[مدینه منوره]] ذکر کرده‌اند. [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است: {{متن حدیث|"لاَ بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ وَ لاَ بُدَّ لَهُ فِي غَيْبَتِهِ مِنْ عُزْلَةٍ وَ نِعْمَ اَلْمَنْزِلُ طَيْبَةُ وَ مَا بِثَلاَثِينَ مِنْ وَحْشَةٍ"}}<ref>کافی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ الغیبة، ص ۱۸۸، ح ۴۱؛ کتاب الغیبة، ص ۱۶۲، ح ۱۲۱.</ref>؛ "[[صاحب]] این امر ناگزیر از غیبتی است و در این مدت ناچار از گوشه‌گیری و کناره‌جویی از دیگران است و [[طیبه]] ([[مدینه]]) خوش منزلی است و با وجود سی تن (یا به [[همراهی]] سی نفر) در آنجا [[وحشت]] و ترسی نیست". بنابراین [[حضرت مهدی]]{{ع}}، در [[نهان]] می‌زیست و [[مردم]] به‌طور عموم از او خبر نداشتند. در این مدت جز تنی چند، کسی او را ندیده بود تا اینکه روز درگذشت [[امام یازدهم]] (روز هشتم ماه [[ربیع الاول]] سال ۲۶۰ ه) فرارسید. در این روز، چهار امر باعث شد تا [[حضرت مهدی]]{{ع}}، خود را به گروهی از [[مردم]] بنمایاند و کسانی که برای مراسم تشییع و خاک‌سپاری [[امام یازدهم]] حاضر شده بودند، او را ببینند:
*یکم. باید [[امام]] بر جنازه [[امام]] [[نماز]] گزارد. [[حضرت مهدی]]{{ع}} برای رعایت این [[سنت الهی]] و سر ربانی، می‌بایست ظاهر شود و بر پیکر [[پدر]] [[نماز]] گزارد.
*دوم: مانع این شود که کسی از سوی [[خلیفه]] بیاید و بر پیکر [[امام]] [[نماز]] بخواند و سپس جریان‌ [[امامت]] ختم شده اعلام گردد. در نهایت [[خلیفه]] [[ستمگر]] [[عباسی]]، [[وارث]] [[امامت]] [[شیعی]] معرفی شود!!
*سوم: از روی دادن [[انحراف]] داخلی در جریان [[امامت]] جلوگیری شود؛ زیرا [[جعفر بن علی الهادی]]، معروف به [[جعفر کذاب]] (برادر [[امام عسکری]]{{ع}})، درصدد ادعای [[امامت]] بود و می‌خواست بر پیکر آن [[حضرت]] [[نماز]] گزارد.
*چهارم: ادامه جریان [[امامت]] و [[ولایت]] آن [[حضرت]] تثبیت شود و بر معتقدان معلوم گردد که پس از [[امام حسن عسکری]]{{ع}}، [[امام دوازدهم]]، حامل این [[وراثت]] معنوی و [[ولایت]] [[دینی]] و [[دنیایی]] است. او [[تولد]] یافته و موجود است. بر این اساس مردمی که برای انجام مراسم آمده بودند، ناگاه [[کودکی]] خردسال را دیدند که در نهایت [[شکوه]] و حشمت همچون خورشیدی فروزان، از اندرون منزل خارج شد و عمویش [[جعفر]] را- که آماده [[نماز]] گزاردن بر پیکر پیشوای یازدهم شده بود- به یک سو زد و بر پیکر [[پدر]] [[نماز]] گزارد<ref>ر.ک: خورشید مغرب، ص ۲۴ و ۲۵.</ref>»<ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۴</ref>.
 
==ولادت [[امام مهدی]] در موعودنامه==
==ولادت [[امام مهدی]] در موعودنامه==
*[[حکیمه خاتون]] می‌گوید: هرگاه خدمت [[امام عسکری]] {{ع}} می‌رسیدم، برای او [[دعا]] می‌کردم که [[خداوند]] فرزندی به او عطا کند؛ تا آن‌که غروب روز [[پنج‌شنبه]] چهاردهم ماه [[شعبان]] سال ۲۵۵ ه‍‌. ق نزد [[امام عسکری]] {{ع}} رفتم و طبق روال گذشته [[دعا]] کردم که [[خدا]] به تو فرزندی عطا کند. وقتی شب فرارسید، به کنیزم گفتم جامه‌ام را بیاور تا به منزل بازگردیم، [[امام عسکری]] {{ع}} فرمودند: عمه [[جان]]، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب [[فرزند]] مبارکی متولد می‌شود که [[زمین]] مرده را حیات بخشیده زنده می‌کند. عرض کردم: این [[فرزند]] بابرکت از کدام کدبانو متولد خواهد شد؟ فرمود: از [[نرجس]] و فقط‍‌ از او متولد می‌شود. [[حکیمه]] می‌گوید: من به نزدیک [[نرجس]] رفتم و به دقت به او نگریستم، ولی هیچ اثری از حمل و داشتن [[فرزند]] در او مشاهده نکردم. نزد [[امام]] رفتم و ماجرا را به اطلاع [[امام]] رساندم.  
*[[حکیمه خاتون]] می‌گوید: هرگاه خدمت [[امام عسکری]] {{ع}} می‌رسیدم، برای او [[دعا]] می‌کردم که [[خداوند]] فرزندی به او عطا کند؛ تا آن‌که غروب روز [[پنج‌شنبه]] چهاردهم ماه [[شعبان]] سال ۲۵۵ ه‍‌. ق نزد [[امام عسکری]] {{ع}} رفتم و طبق روال گذشته [[دعا]] کردم که [[خدا]] به تو فرزندی عطا کند. وقتی شب فرارسید، به کنیزم گفتم جامه‌ام را بیاور تا به منزل بازگردیم، [[امام عسکری]] {{ع}} فرمودند: عمه [[جان]]، امشب نزد ما بمان، زیرا در این شب [[فرزند]] مبارکی متولد می‌شود که [[زمین]] مرده را حیات بخشیده زنده می‌کند. عرض کردم: این [[فرزند]] بابرکت از کدام کدبانو متولد خواهد شد؟ فرمود: از [[نرجس]] و فقط‍‌ از او متولد می‌شود. [[حکیمه]] می‌گوید: من به نزدیک [[نرجس]] رفتم و به دقت به او نگریستم، ولی هیچ اثری از حمل و داشتن [[فرزند]] در او مشاهده نکردم. نزد [[امام]] رفتم و ماجرا را به اطلاع [[امام]] رساندم.  
خط ۴۸: خط ۶۱:
*در حالی که من از این [[تردید]] شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. دیدم نرجس‌خاتون نمازش را تمام کرده و با حالتی غیرعادی و شتابزده بیرون می‌آید. به او گفتم پدر و مادرم به فدایت! آیا چیزی احساس می‌کنی‌؟ گفت: بله. عمه [[جان]]! چیزی را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست [[خدا]] جای نگرانی نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام [[طلوع فجر]] [[صادق]]، درد زایمان [[نرجس]] شروع شد. از درون خانه، [[امام عسکری]] صدا زد: عمه [[جان]]! [[سوره قدر]] را بر او بخوان! [[حکیمه]] می‌گوید مشغول خواندن [[سوره قدر]] شدم، در این هنگام طفل داخل رحم [[نرجس]] نیز همان‌گونه که من می‌خواندم، می‌خواند. در حال تعجب بودم که [[امام]] با صدای بلند فرمود: عمه از امر [[خدا]] تعجب مکن که [[خداوند]] زبان ما را در کودکی به [[حکمت]] باز کرده و در بزرگیحجت خود در [[زمین]] قرار می‌دهد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳.</ref>. هنوز [[کلام]] [[امام]] تمام نشده بود که نرجس‌خاتون از نظرم ناپدید شده و گویا بین من و او پرده‌ای کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشت‌زده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق [[امام عسکری]] {{ع}} دویدم. در این لحظه [[امام]] فرمود: عمه برگرد، که او را در جای خود خواهی دید. با تعجب برگشتم. وقتی وارد اطاق شدم، دیدم نوری از [[نرجس]] می‌درخشد که چشم‌ها را خیره می‌کند، سپس دیدم نوزاد، طیب و [[طاهر]]، ناف‌بریده و ختنه‌کرده در حالی که در بازوی راستش نوشته است: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}} مواضع [[سجده]] را به [[زمین]] گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف [[آسمان]] بالا گرفته و می‌گوید: {{عربی|"أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ"}}؛ [[شهادت]] می‌دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست. او بی‌همتا است و شریکی ندارد، جدم [[محمد]] {{صل}} فرستاده [[خدا]] و پدرم [[علی]] [[امیر مؤمنان]] است." سپس نام یکایک [[ائمه]] را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آن‌گاه به درگاه الهی عرضه داشت: {{عربی|"اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي وَعْدِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً"}}؛ پروردگارا، آن‌چه را به من وعده دادی برآورده ساز و کارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و [[زمین]] را به وسیله من سرشار از [[انصاف]] و [[عدالت]] گردان.  
*در حالی که من از این [[تردید]] شرمنده بودم به طرف اطاق برگشتم. دیدم نرجس‌خاتون نمازش را تمام کرده و با حالتی غیرعادی و شتابزده بیرون می‌آید. به او گفتم پدر و مادرم به فدایت! آیا چیزی احساس می‌کنی‌؟ گفت: بله. عمه [[جان]]! چیزی را شدیدا در خود یافتم. گفتم به خواست [[خدا]] جای نگرانی نیست، سپس او را به درون اطاق بردم. هنگام [[طلوع فجر]] [[صادق]]، درد زایمان [[نرجس]] شروع شد. از درون خانه، [[امام عسکری]] صدا زد: عمه [[جان]]! [[سوره قدر]] را بر او بخوان! [[حکیمه]] می‌گوید مشغول خواندن [[سوره قدر]] شدم، در این هنگام طفل داخل رحم [[نرجس]] نیز همان‌گونه که من می‌خواندم، می‌خواند. در حال تعجب بودم که [[امام]] با صدای بلند فرمود: عمه از امر [[خدا]] تعجب مکن که [[خداوند]] زبان ما را در کودکی به [[حکمت]] باز کرده و در بزرگیحجت خود در [[زمین]] قرار می‌دهد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳.</ref>. هنوز [[کلام]] [[امام]] تمام نشده بود که نرجس‌خاتون از نظرم ناپدید شده و گویا بین من و او پرده‌ای کشیده شد که دیگر او را ندیدم. وحشت‌زده و نگران، فریادکنان به طرف اطاق [[امام عسکری]] {{ع}} دویدم. در این لحظه [[امام]] فرمود: عمه برگرد، که او را در جای خود خواهی دید. با تعجب برگشتم. وقتی وارد اطاق شدم، دیدم نوری از [[نرجس]] می‌درخشد که چشم‌ها را خیره می‌کند، سپس دیدم نوزاد، طیب و [[طاهر]]، ناف‌بریده و ختنه‌کرده در حالی که در بازوی راستش نوشته است: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}} مواضع [[سجده]] را به [[زمین]] گذاشته، انگشتان سبابه را به طرف [[آسمان]] بالا گرفته و می‌گوید: {{عربی|"أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ أَنَّ أَبِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ"}}؛ [[شهادت]] می‌دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست. او بی‌همتا است و شریکی ندارد، جدم [[محمد]] {{صل}} فرستاده [[خدا]] و پدرم [[علی]] [[امیر مؤمنان]] است." سپس نام یکایک [[ائمه]] را برشمرد تا به نام مبارک خود رسید، آن‌گاه به درگاه الهی عرضه داشت: {{عربی|"اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِي وَعْدِي وَ أَتْمِمْ لِي أَمْرِي وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِي وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً"}}؛ پروردگارا، آن‌چه را به من وعده دادی برآورده ساز و کارم را به اتمام رسان. مخالفانم را نابود و مغلوب کرده، مرا بر دشمنانم پیروز فرما و [[زمین]] را به وسیله من سرشار از [[انصاف]] و [[عدالت]] گردان.  
*همچنان غرق تماشای [[مناجات]] دلنشین و کلمات معجزه‌آسای این نوزاد بودم که ناگهان صدای [[امام عسکری]] بلند شد که عمه [[جان]]، آن [[فرزند]] را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف [[امام عسکری]] بردم. وقتی بچه در مقابل پدر قرار گرفت، هنوز روی دست من بود که بر پدرش [[سلام]] کرد. آن‌گاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد و کودک از (زبان [[علم]] و [[عصمت]])آن حضرت، ([[دانش]] و [[معرفت]] و [[اسرار]] [[امامت]]) نوشید. بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتی [[نرجس]] به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت این‌بار نیز زبان به کام فرزندش فروبرد، سپس فرمود: ای [[فرزند]]! بخوان! طفل شروع به خواندن کرد، از [[صحف]] [[آدم]] و [[زبور داود]] تا [[تورات]] و [[انجیل]] را به زبان عبرانی و [[سریانی]] خواند، سپس این [[آیه]] را تلاوت کرد: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ...}}<ref>قصص، آیه ۵.</ref> آن‌گاه بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امیر المؤمنین]] {{ع}} و همه [[ائمه]] تا پدرش [[درود]] فرستاد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۲؛ کمال الدین، دوجلدی، ص ۴۲۴.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۵۹.</ref>.
*همچنان غرق تماشای [[مناجات]] دلنشین و کلمات معجزه‌آسای این نوزاد بودم که ناگهان صدای [[امام عسکری]] بلند شد که عمه [[جان]]، آن [[فرزند]] را در آغوش بگیر و به نزد من آر. من جلو رفتم، آن نوزاد را بغل کرده به طرف [[امام عسکری]] بردم. وقتی بچه در مقابل پدر قرار گرفت، هنوز روی دست من بود که بر پدرش [[سلام]] کرد. آن‌گاه حضرت فرزندش را از من گرفت و زبانش را در دهان آن طفل نهاد و کودک از (زبان [[علم]] و [[عصمت]])آن حضرت، ([[دانش]] و [[معرفت]] و [[اسرار]] [[امامت]]) نوشید. بعد به من فرمود: این کودک را بگیر و به مادرش بسپار تا او را شیر دهد. وقتی [[نرجس]] به او شیر داد، بار دیگر فرزندم را نزد من بیاور. من نوزاد را به مادرش برگرداندم و پس از نوشیدن شیر دو مرتبه نزد حضرت آوردم. حضرت این‌بار نیز زبان به کام فرزندش فروبرد، سپس فرمود: ای [[فرزند]]! بخوان! طفل شروع به خواندن کرد، از [[صحف]] [[آدم]] و [[زبور داود]] تا [[تورات]] و [[انجیل]] را به زبان عبرانی و [[سریانی]] خواند، سپس این [[آیه]] را تلاوت کرد: {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ * وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَ...}}<ref>قصص، آیه ۵.</ref> آن‌گاه بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امیر المؤمنین]] {{ع}} و همه [[ائمه]] تا پدرش [[درود]] فرستاد<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۲؛ کمال الدین، دوجلدی، ص ۴۲۴.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۷۵۹.</ref>.
==ولادت امام مهدی در درسنامه==
*[[حضرت مهدی]] {{ع}}، ولادت استثنایی داشته و این برای بسیاری سؤال‌انگیز بوده است. از این‌رو، ترسیم و تصویر مقدمات ولادت و برخورد [[مخالفان]] و [[دشمنان اهل بیت]] {{عم}}، در برابر این پدیده، ضروری می‌نماید. جریان [[امامت]] [[پیشوایان معصوم]] {{عم}}، پس از [[رسول خدا]] {{صل}} فراز و فرودهای فراوانی پیدا کرد. [[امامان معصوم]] {{عم}}، با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی [[امامت]]، در رابطه با حفظ [[مکتب]] و ارزش‌های آن، روش‌های گوناگونی را در برابر [[ستمگران]]، در پیش گرفتند. این فراز و نشیب‌ها، تا زمان [[امامت]] [[علی بن موسی الرضا]] {{عم}}، استمرار داشت و [[ائمه]] {{عم}} تا آن زمان، هر یک به تناسب زمان و مکان و ارزیابی شرایط [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، موضعی خاص [[انتخاب]] می‌کردند. پس از [[امام رضا]] {{ع}}، جریان [[امامت]] شکل دیگری یافت. [[امام جواد]]، [[هادی]] و [[عسکری]] {{عم}}، در برابر دستگاه [[حاکم]] و [[خلفای عباسی]] موضعی یگانه برگزیدند<ref>جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی {{ع}}، ص ۳۱۸.</ref>. پس از اینکه دو قرن و اندی از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} سپری شد و [[امامت]] به آنان رسید، اندک اندک در میان حکومتگران [[مسلمین]] در مرکز [[خلافت]]، نگرانی‌هایی عمیق [[جان]] گرفت. این نگرانی‌ها مربوط به [[اخبار]] و [[احادیث]] بسیاری بود که در آنها آمده بود: از [[امام عسکری]] {{ع}} فرزندی [[تولد]] خواهد یافت که برهم زننده اساس [[حکومت‌ها]] است. این [[پیشگویی]]، هم در کتاب‌های پیشینیان آمده بود و به وسیله آگاهان در میان [[مسلمین]] [[نقل]] می‌شد و هم در [[اخبار]] [[اسلامی]]، به [[تواتر]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] شده بود. بر مبنای این [[بشارت‌ها]]، قرار بود از [[امام یازدهم]] فرزندی پدید آید که ویران‌کننده تخت‌ها و فروافکننده تاج‌ها و پایمال کننده قدرت‌های [[ستمگر]] باشد.... ازاین‌رو بر فشارها و سخت‌گیری‌ها نسبت به [[امام حسن عسکری]] {{ع}} افزوده شد تا شاید با نابودی ایشان، از [[تولد مهدی]] {{ع}} و [[تداوم امامت]] جلوگیری شود. اما برخلاف برنامه‌ریزی‌ها و پیشگیری‌های دقیق و پی‌درپی [[دشمنان]]، مقدمات [[ولادت حضرت مهدی]] {{ع}} آماده شد و توطئه‌های [[ستمگران]]، راه به جایی [[نبرد]]. بدین [[علت]] دورانی که آن [[حضرت]] در شکم [[مادر]] بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از [[مردم]] [[پنهان]] بود و جز چند تن از [[نزدیکان]]، [[شاگردان]] و [[اصحاب خاص]] [[امام عسکری]] {{ع}}، کسی او را پس از ولادت نمی‌دید. آنان نیز [[مهدی]] {{ع}} را گاه‌گاه می‌دیدند؛ نه پیوسته و به صورت عادی<ref>محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، صص ۲۱- ۲۲.(با تصرف)</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، درسنامه مهدویت، ج‌۱، ص۱۸۲.</ref>.
*درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین نظر، سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار، [[حضرت]] [[حکیمه]] {{س}} عمه [[امام عسکری]] {{ع}} است. [[شیخ صدوق]]، این حادثه بزرگ را از زبان او چنین آورده است: [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش که [[شب نیمه شعبان]] است و [[خدای تعالی]] امشب [[حجت]] خود را- که [[حجت]] او در روی [[زمین]] است- ظاهر سازد. گفتم: [[مادر]] او کیست؟ فرمود: [[نرجس]]. گفتم: فدایت شوم! اثری از حمل در او نیست، فرمود: همین است که به تو می‌گویم. گوید: آمدم و چون [[سلام]] کردم و نشستم؛ [[نرجس]] آمد و کفش مرا برداشت و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندانم! حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی [[خاندان]] من هستی، از [[کلام]] من ناخرسند شد و گفت: ای عمه [[جان]]! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: ای دختر [[جان]]! [[خدای تعالی]] امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در [[دنیا]] و [[آخرت]] آقا است. [[نرجس]] خجالت کشید و [[حیا]] نمود. چون از [[نماز]] عشا فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. در [[دل]] شب برای ادای [[نماز]] برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی‌که [[نرجس]] خوابیده بود. برای تعقیبات نشستم و پس از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان [[خواب]] بود، پس برخاست و [[نماز]] گزارد و خوابید. [[حکیمه]] گوید: بیرون آمدم و در جست‌وجوی [[فجر]] به [[آسمان]] نگریستم و دیدم [[فجر]] اول دمیده است و او در [[خواب]] است. [[شک]] بر دلم عارض گردید، ناگاه [[ابو محمد]] از محل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که اینجا کار نزدیک شده است. گوید: نشستم و به قرائت سوره‌های "الم [[سجده]]" و "[[یس]]" پرداختم. در این میان او هراسان بیدار شد و من به نزد او پریدم و بدو گفتم: [[نام خدا]] بر تو باد، آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را [[استوار]] دار که همان است که با تو گفتم. [[حکیمه]] گوید: من و [[نرجس]] را ضعفی فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود ([[فرزند]] [[نرجس]]) را دیدم که در حال [[سجده]] بوده و مواضع سجودش بر [[زمین]] است. او را در آغوش گرفتم، دیدم [[پاک]] و نظیف است. [[ابو محمد]] فرمود: ای عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وی بردم و او دو [[کف]] دستش را گشود و [[فرزند]] را در میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت: {{متن عربی|"أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وأَشْهَدُ ان محمداً رسول الله"}}. سپس بر [[امیر مؤمنان]] و سایر [[امامان]] {{عم}} [[درود]] فرستاد تا آنکه بر پدرش رسید و زبان درکشید"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱؛ همچنین ر.ک: کتاب الغیبة، ص ۲۳۸؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۴۹.</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج‌۱، ص۱۸۳، ۱۸۴.</ref>.
==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==
* [[چه دلیلی بر متولد شدن امام مهدی هست؟ (پرسش)]]
* [[چه دلیلی بر متولد شدن امام مهدی هست؟ (پرسش)]]
خط ۵۹: خط ۷۷:
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']].
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مهدویت''']].
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']].
* [[پرونده:29873800.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|مجتبی تونه‌ای]]، [[موعودنامه (کتاب)|'''موعودنامه''']].
* [[پرونده:134491.jpg|22px]] [[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|'''درسنامه مهدویت''']].


==پانویس==
==پانویس==
خط ۷۰: خط ۸۹:
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:مدخل موعودنامه]]
[[رده:اتمام لینک داخلی]]
[[رده:اتمام لینک داخلی]]
[[رده:مدخل]]
۱۹٬۴۱۸

ویرایش