ولادت امام مهدی: تفاوت میان نسخهها
←ولادت امام مهدی در درسنامه
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
*[[حضرت مهدی]] {{ع}}، ولادت استثنایی داشته و این برای بسیاری سؤالانگیز بوده است. از اینرو، ترسیم و تصویر مقدمات ولادت و برخورد [[مخالفان]] و [[دشمنان اهل بیت]] {{عم}}، در برابر این پدیده، ضروری مینماید. جریان [[امامت]] [[پیشوایان معصوم]] {{عم}}، پس از [[رسول خدا]] {{صل}} فراز و فرودهای فراوانی پیدا کرد. [[امامان معصوم]] {{عم}}، با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی [[امامت]]، در رابطه با حفظ [[مکتب]] و ارزشهای آن، روشهای گوناگونی را در برابر [[ستمگران]]، در پیش گرفتند. این فراز و نشیبها، تا زمان [[امامت]] [[علی بن موسی الرضا]] {{عم}}، استمرار داشت و [[ائمه]] {{عم}} تا آن زمان، هر یک به تناسب زمان و مکان و ارزیابی شرایط [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، موضعی خاص [[انتخاب]] میکردند. پس از [[امام رضا]] {{ع}}، جریان [[امامت]] شکل دیگری یافت. [[امام جواد]]، [[هادی]] و [[عسکری]] {{عم}}، در برابر دستگاه [[حاکم]] و [[خلفای عباسی]] موضعی یگانه برگزیدند<ref>جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی {{ع}}، ص ۳۱۸.</ref>. پس از اینکه دو قرن و اندی از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} سپری شد و [[امامت]] به آنان رسید، اندک اندک در میان حکومتگران [[مسلمین]] در مرکز [[خلافت]]، نگرانیهایی عمیق [[جان]] گرفت. این نگرانیها مربوط به [[اخبار]] و [[احادیث]] بسیاری بود که در آنها آمده بود: از [[امام عسکری]] {{ع}} فرزندی [[تولد]] خواهد یافت که برهم زننده اساس [[حکومتها]] است. این [[پیشگویی]]، هم در کتابهای پیشینیان آمده بود و به وسیله آگاهان در میان [[مسلمین]] [[نقل]] میشد و هم در [[اخبار]] [[اسلامی]]، به [[تواتر]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] شده بود. بر مبنای این [[بشارتها]]، قرار بود از [[امام یازدهم]] فرزندی پدید آید که ویرانکننده تختها و فروافکننده تاجها و پایمال کننده قدرتهای [[ستمگر]] باشد.... ازاینرو بر فشارها و سختگیریها نسبت به [[امام حسن عسکری]] {{ع}} افزوده شد تا شاید با نابودی ایشان، از [[تولد مهدی]] {{ع}} و [[تداوم امامت]] جلوگیری شود. اما برخلاف برنامهریزیها و پیشگیریهای دقیق و پیدرپی [[دشمنان]]، مقدمات [[ولادت حضرت مهدی]] {{ع}} آماده شد و توطئههای [[ستمگران]]، راه به جایی [[نبرد]]. بدین [[علت]] دورانی که آن [[حضرت]] در شکم [[مادر]] بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از [[مردم]] [[پنهان]] بود و جز چند تن از [[نزدیکان]]، [[شاگردان]] و [[اصحاب خاص]] [[امام عسکری]] {{ع}}، کسی او را پس از ولادت نمیدید. آنان نیز [[مهدی]] {{ع}} را گاهگاه میدیدند؛ نه پیوسته و به صورت عادی<ref>محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، صص ۲۱- ۲۲.(با تصرف)</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. | *[[حضرت مهدی]] {{ع}}، ولادت استثنایی داشته و این برای بسیاری سؤالانگیز بوده است. از اینرو، ترسیم و تصویر مقدمات ولادت و برخورد [[مخالفان]] و [[دشمنان اهل بیت]] {{عم}}، در برابر این پدیده، ضروری مینماید. جریان [[امامت]] [[پیشوایان معصوم]] {{عم}}، پس از [[رسول خدا]] {{صل}} فراز و فرودهای فراوانی پیدا کرد. [[امامان معصوم]] {{عم}}، با حفظ استراتژی کلی و خطوط اساسی [[امامت]]، در رابطه با حفظ [[مکتب]] و ارزشهای آن، روشهای گوناگونی را در برابر [[ستمگران]]، در پیش گرفتند. این فراز و نشیبها، تا زمان [[امامت]] [[علی بن موسی الرضا]] {{عم}}، استمرار داشت و [[ائمه]] {{عم}} تا آن زمان، هر یک به تناسب زمان و مکان و ارزیابی شرایط [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]، موضعی خاص [[انتخاب]] میکردند. پس از [[امام رضا]] {{ع}}، جریان [[امامت]] شکل دیگری یافت. [[امام جواد]]، [[هادی]] و [[عسکری]] {{عم}}، در برابر دستگاه [[حاکم]] و [[خلفای عباسی]] موضعی یگانه برگزیدند<ref>جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی {{ع}}، ص ۳۱۸.</ref>. پس از اینکه دو قرن و اندی از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} سپری شد و [[امامت]] به آنان رسید، اندک اندک در میان حکومتگران [[مسلمین]] در مرکز [[خلافت]]، نگرانیهایی عمیق [[جان]] گرفت. این نگرانیها مربوط به [[اخبار]] و [[احادیث]] بسیاری بود که در آنها آمده بود: از [[امام عسکری]] {{ع}} فرزندی [[تولد]] خواهد یافت که برهم زننده اساس [[حکومتها]] است. این [[پیشگویی]]، هم در کتابهای پیشینیان آمده بود و به وسیله آگاهان در میان [[مسلمین]] [[نقل]] میشد و هم در [[اخبار]] [[اسلامی]]، به [[تواتر]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] شده بود. بر مبنای این [[بشارتها]]، قرار بود از [[امام یازدهم]] فرزندی پدید آید که ویرانکننده تختها و فروافکننده تاجها و پایمال کننده قدرتهای [[ستمگر]] باشد.... ازاینرو بر فشارها و سختگیریها نسبت به [[امام حسن عسکری]] {{ع}} افزوده شد تا شاید با نابودی ایشان، از [[تولد مهدی]] {{ع}} و [[تداوم امامت]] جلوگیری شود. اما برخلاف برنامهریزیها و پیشگیریهای دقیق و پیدرپی [[دشمنان]]، مقدمات [[ولادت حضرت مهدی]] {{ع}} آماده شد و توطئههای [[ستمگران]]، راه به جایی [[نبرد]]. بدین [[علت]] دورانی که آن [[حضرت]] در شکم [[مادر]] بزرگوار خود بود و سپس تولدش، همه و همه، از [[مردم]] [[پنهان]] بود و جز چند تن از [[نزدیکان]]، [[شاگردان]] و [[اصحاب خاص]] [[امام عسکری]] {{ع}}، کسی او را پس از ولادت نمیدید. آنان نیز [[مهدی]] {{ع}} را گاهگاه میدیدند؛ نه پیوسته و به صورت عادی<ref>محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، صص ۲۱- ۲۲.(با تصرف)</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۸۲.</ref>. | ||
*درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین نظر، سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار، [[حضرت]] [[حکیمه]] {{س}} عمه [[امام عسکری]] {{ع}} است. [[شیخ صدوق]]، این حادثه بزرگ را از زبان او چنین آورده است: [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش که [[شب نیمه شعبان]] است و [[خدای تعالی]] امشب [[حجت]] خود را- که [[حجت]] او در روی [[زمین]] است- ظاهر سازد. گفتم: [[مادر]] او کیست؟ فرمود: [[نرجس]]. گفتم: فدایت شوم! اثری از حمل در او نیست، فرمود: همین است که به تو میگویم. گوید: آمدم و چون [[سلام]] کردم و نشستم؛ [[نرجس]] آمد و کفش مرا برداشت و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندانم! حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی [[خاندان]] من هستی، از [[کلام]] من ناخرسند شد و گفت: ای عمه [[جان]]! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: ای دختر [[جان]]! [[خدای تعالی]] امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در [[دنیا]] و [[آخرت]] آقا است. [[نرجس]] خجالت کشید و [[حیا]] نمود. چون از [[نماز]] عشا فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. در [[دل]] شب برای ادای [[نماز]] برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالیکه [[نرجس]] خوابیده بود. برای تعقیبات نشستم و پس از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان [[خواب]] بود، پس برخاست و [[نماز]] گزارد و خوابید. [[حکیمه]] گوید: بیرون آمدم و در جستوجوی [[فجر]] به [[آسمان]] نگریستم و دیدم [[فجر]] اول دمیده است و او در [[خواب]] است. [[شک]] بر دلم عارض گردید، ناگاه [[ابو محمد]] از محل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که اینجا کار نزدیک شده است. گوید: نشستم و به قرائت سورههای "الم [[سجده]]" و "[[یس]]" پرداختم. در این میان او هراسان بیدار شد و من به نزد او پریدم و بدو گفتم: [[نام خدا]] بر تو باد، آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را [[استوار]] دار که همان است که با تو گفتم. [[حکیمه]] گوید: من و [[نرجس]] را ضعفی فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود ([[فرزند]] [[نرجس]]) را دیدم که در حال [[سجده]] بوده و مواضع سجودش بر [[زمین]] است. او را در آغوش گرفتم، دیدم [[پاک]] و نظیف است. [[ابو محمد]] فرمود: ای عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وی بردم و او دو [[کف]] دستش را گشود و [[فرزند]] را در میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت: {{متن عربی|"أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وأَشْهَدُ ان محمداً رسول الله"}}. سپس بر [[امیر مؤمنان]] و سایر [[امامان]] {{عم}} [[درود]] فرستاد تا آنکه بر پدرش رسید و زبان درکشید"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱؛ همچنین ر.ک: کتاب الغیبة، ص ۲۳۸؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۴۹.</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۸۳، ۱۸۴.</ref>. | *درباره چگونگی ولادت ایشان مشهورترین نظر، سخنان ارزشمند بانوی بزرگوار، [[حضرت]] [[حکیمه]] {{س}} عمه [[امام عسکری]] {{ع}} است. [[شیخ صدوق]]، این حادثه بزرگ را از زبان او چنین آورده است: [[امام حسن عسکری]] {{ع}} مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش که [[شب نیمه شعبان]] است و [[خدای تعالی]] امشب [[حجت]] خود را- که [[حجت]] او در روی [[زمین]] است- ظاهر سازد. گفتم: [[مادر]] او کیست؟ فرمود: [[نرجس]]. گفتم: فدایت شوم! اثری از حمل در او نیست، فرمود: همین است که به تو میگویم. گوید: آمدم و چون [[سلام]] کردم و نشستم؛ [[نرجس]] آمد و کفش مرا برداشت و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندانم! حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی [[خاندان]] من هستی، از [[کلام]] من ناخرسند شد و گفت: ای عمه [[جان]]! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: ای دختر [[جان]]! [[خدای تعالی]] امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در [[دنیا]] و [[آخرت]] آقا است. [[نرجس]] خجالت کشید و [[حیا]] نمود. چون از [[نماز]] عشا فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. در [[دل]] شب برای ادای [[نماز]] برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالیکه [[نرجس]] خوابیده بود. برای تعقیبات نشستم و پس از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان [[خواب]] بود، پس برخاست و [[نماز]] گزارد و خوابید. [[حکیمه]] گوید: بیرون آمدم و در جستوجوی [[فجر]] به [[آسمان]] نگریستم و دیدم [[فجر]] اول دمیده است و او در [[خواب]] است. [[شک]] بر دلم عارض گردید، ناگاه [[ابو محمد]] از محل خود فریاد زد: ای عمه! شتاب مکن که اینجا کار نزدیک شده است. گوید: نشستم و به قرائت سورههای "الم [[سجده]]" و "[[یس]]" پرداختم. در این میان او هراسان بیدار شد و من به نزد او پریدم و بدو گفتم: [[نام خدا]] بر تو باد، آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را [[استوار]] دار که همان است که با تو گفتم. [[حکیمه]] گوید: من و [[نرجس]] را ضعفی فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود ([[فرزند]] [[نرجس]]) را دیدم که در حال [[سجده]] بوده و مواضع سجودش بر [[زمین]] است. او را در آغوش گرفتم، دیدم [[پاک]] و نظیف است. [[ابو محمد]] فرمود: ای عمه! فرزندم را به نزد من آور! او را نزد وی بردم و او دو [[کف]] دستش را گشود و [[فرزند]] را در میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت: {{متن عربی|"أَشْهَدُ أَنّ لَّا إِلَٰهَ إِلَّإ الله وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وأَشْهَدُ ان محمداً رسول الله"}}. سپس بر [[امیر مؤمنان]] و سایر [[امامان]] {{عم}} [[درود]] فرستاد تا آنکه بر پدرش رسید و زبان درکشید"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱؛ همچنین ر.ک: کتاب الغیبة، ص ۲۳۸؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۴۹.</ref><ref>[[سلیمیان، خدامراد|خدامراد سلیمیان]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۸۳، ۱۸۴.</ref>. | ||
==پرسش مستقیم== | ==پرسش مستقیم== |