دلایل اثبات امامت امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی ردهٔ پرسشهای جامع امامت و ولایت با پرسش) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
::::::۲. [[حسن بن نضر]] و [[ابوصدام]] و جماعتی بعد از [[رحلت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} درباره آنچه در دست وکلای [[حضرت]] بود، [[گفتگو]] میکردند و میخواستند تحقیقاتی به عمل آورند. پس [[حسن بن نضر]] نزد [[ابو صدام]] آمد و گفت: من میخواهم به [[حج]] بروم. [[ابوصدام]] گفت: آن را امسال به تأخیر بیانداز. [[حسن بن نضر]] گفت: من به قدری ناراحت شدهام که خوابم نمیبرد و ناچار به حرکت هستم. سپس [[احمد بن یعلی بن حماد]] را [[وصی]] خود گردانید و [[وصیت]] کرد که وی مقداری از مالش را به [[ناحیه مقدسه]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[تسلیم]] کند و چیزی از آن را بیرون ندهد مگر این که بعد از ظاهر شدن [[حضرت]] با دست خود به دست او بسپارد!. [[حسن بن نضر]] میگوید: هنگامی که به [[بغداد]] رسیدم؛ خانهای اجاره کرده منزل نمودم. در آن اثنا یکی از وکلای [[حضرت]] نزد من آمد و مقداری پارچه و پول آورد و نزد من گذارد. گفتم: اینها چیست؟ گفت این است که میبینی! سپس وکیلی دیگر آمد و همین کار را کرد. آنگاه چند نفر آمدند تا آنکه خانه را پر کردند. بعد از آن [[احمد بن اسحق]] –قمی- با آنچه با خود داشت نزد من آمد. من در شگفت ماندم و به [[فکر]] فرو رفتم. سپس نامهای رسید که چون قسمتی از روز بگذرد. آنچه [[مال]] با تو هست بردار و بیاور. من نیز همه آن [[اموال]] را برداشته و به راه افتادم شصت نفر (از مخالفین) سرراه را گرفته بودند ولی من از بین آنها گذشتم و [[خداوند]] مرا سالم نگاه داشت. وقتی به محله "[[عسکر]]" رسیدم فرود آمدم. در آنجا نامهای به من دادند که آنچه با خودداری بیاور. من نیز آنچه آورده بودم. در زنبیل حمالها نهادم و به راه افتادم. چون به دهلیزخانه رسیدم دیدم مردی سیاه آنجا [[ایستاده]] و از من پرسید: [[حسن بن نضر]] تو هستی؟ گفتم: آری. گفت: داخل شو! من به خانه درآمدم و به اطاقی رفتم و زنبیل حمالها را خالی کردم دیدم در گوشه خانه نان بسیاری هست. دو دانه نان به هر کدام از حمالها دادند و آنها را روانه کردند. بعد از آن اطاقی را دیدم که پرده به در آن آویختهاند. از پشت آن پرده کسی صدا زد: ای [[حسن بن نضر]]! [[خدا]] را [[شکر]] کن که بر تو منت نهاد و [[تردید]] مکن، چه که [[شیطان]] میخواهد تو [[شک]] کنی! پس دو قطعه پارچه از آنجا بیرون آمد و و به دادند و گفتند: اینها را بگیر که به آن احتیاج پیدا میکنی. من آنها را گرفتم و بیرون آمدم [[سعد بن عبدالله]] میگوید: [[حسن بن نضر]] رفت و [[ماه رمضان]] همان سال [[وفات]] یافت و او را با همان دو قطعه پارچه [[کفن]] کردند!<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۱۷.</ref>. | ::::::۲. [[حسن بن نضر]] و [[ابوصدام]] و جماعتی بعد از [[رحلت]] [[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} درباره آنچه در دست وکلای [[حضرت]] بود، [[گفتگو]] میکردند و میخواستند تحقیقاتی به عمل آورند. پس [[حسن بن نضر]] نزد [[ابو صدام]] آمد و گفت: من میخواهم به [[حج]] بروم. [[ابوصدام]] گفت: آن را امسال به تأخیر بیانداز. [[حسن بن نضر]] گفت: من به قدری ناراحت شدهام که خوابم نمیبرد و ناچار به حرکت هستم. سپس [[احمد بن یعلی بن حماد]] را [[وصی]] خود گردانید و [[وصیت]] کرد که وی مقداری از مالش را به [[ناحیه مقدسه]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[تسلیم]] کند و چیزی از آن را بیرون ندهد مگر این که بعد از ظاهر شدن [[حضرت]] با دست خود به دست او بسپارد!. [[حسن بن نضر]] میگوید: هنگامی که به [[بغداد]] رسیدم؛ خانهای اجاره کرده منزل نمودم. در آن اثنا یکی از وکلای [[حضرت]] نزد من آمد و مقداری پارچه و پول آورد و نزد من گذارد. گفتم: اینها چیست؟ گفت این است که میبینی! سپس وکیلی دیگر آمد و همین کار را کرد. آنگاه چند نفر آمدند تا آنکه خانه را پر کردند. بعد از آن [[احمد بن اسحق]] –قمی- با آنچه با خود داشت نزد من آمد. من در شگفت ماندم و به [[فکر]] فرو رفتم. سپس نامهای رسید که چون قسمتی از روز بگذرد. آنچه [[مال]] با تو هست بردار و بیاور. من نیز همه آن [[اموال]] را برداشته و به راه افتادم شصت نفر (از مخالفین) سرراه را گرفته بودند ولی من از بین آنها گذشتم و [[خداوند]] مرا سالم نگاه داشت. وقتی به محله "[[عسکر]]" رسیدم فرود آمدم. در آنجا نامهای به من دادند که آنچه با خودداری بیاور. من نیز آنچه آورده بودم. در زنبیل حمالها نهادم و به راه افتادم. چون به دهلیزخانه رسیدم دیدم مردی سیاه آنجا [[ایستاده]] و از من پرسید: [[حسن بن نضر]] تو هستی؟ گفتم: آری. گفت: داخل شو! من به خانه درآمدم و به اطاقی رفتم و زنبیل حمالها را خالی کردم دیدم در گوشه خانه نان بسیاری هست. دو دانه نان به هر کدام از حمالها دادند و آنها را روانه کردند. بعد از آن اطاقی را دیدم که پرده به در آن آویختهاند. از پشت آن پرده کسی صدا زد: ای [[حسن بن نضر]]! [[خدا]] را [[شکر]] کن که بر تو منت نهاد و [[تردید]] مکن، چه که [[شیطان]] میخواهد تو [[شک]] کنی! پس دو قطعه پارچه از آنجا بیرون آمد و و به دادند و گفتند: اینها را بگیر که به آن احتیاج پیدا میکنی. من آنها را گرفتم و بیرون آمدم [[سعد بن عبدالله]] میگوید: [[حسن بن نضر]] رفت و [[ماه رمضان]] همان سال [[وفات]] یافت و او را با همان دو قطعه پارچه [[کفن]] کردند!<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۱۷.</ref>. | ||
::::::۳. [[فضل بن شاذان]] در کتاب إثبات الرجعة از [[إبراهیم بن محمد بن فارس نیشابور]] [[نقل]] میکند: زمانی که [[عمرو بن عوف]] که [[فرمانروایی]] [[ستمگر]] بود و به کشتن [[شیعیان]]، علاقه فراوان داشت قصد کشتن مرا کرد، به شدت بیمناک شدم و [[وحشت]] همه وجودم را فرا گرفت. پس با [[خاندان]] و [[دوستان]] خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه [[امام]] وارد شدم، در کنار[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} پسری دیدم که رویش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، به گونهای که از [[نور]] سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم یعنی [[ترس]] از کشته شدن و تصمیم به فرار فراموش کنم. در این هنگام آن کودک به من گفت:ای [[ابراهیم]]! نیازی به گریختن نیست. به زودی [[خدای متعال]]، شر او را از تو دور خواهد کرد. حیرتم بیشتر شد. به [[امام عسکری]] {{ع}} گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟ آن [[حضرت]] فرمود: او [[فرزند من]] و [[جانشین]] پس از من است. [[ابراهیم]] گوید: بیرون آمدم؛ در حالی که به [[لطف خداوند]] امیدوار بودم و به آنچه از [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}}، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن [[عمرو بن عوف]]، [[بشارت]] داد<ref>اثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۲۸.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]،۱۱۷-۱۲۰.</ref>. | ::::::۳. [[فضل بن شاذان]] در کتاب إثبات الرجعة از [[إبراهیم بن محمد بن فارس نیشابور]] [[نقل]] میکند: زمانی که [[عمرو بن عوف]] که [[فرمانروایی]] [[ستمگر]] بود و به کشتن [[شیعیان]]، علاقه فراوان داشت قصد کشتن مرا کرد، به شدت بیمناک شدم و [[وحشت]] همه وجودم را فرا گرفت. پس با [[خاندان]] و [[دوستان]] خود خداحافظی کرده و رو به جانب خانه[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه [[امام]] وارد شدم، در کنار[[امام عسکری|امام حسن عسکری]]{{ع}} پسری دیدم که رویش مانند ماه شب چهاردهم میدرخشید، به گونهای که از [[نور]] سیمای او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم یعنی [[ترس]] از کشته شدن و تصمیم به فرار فراموش کنم. در این هنگام آن کودک به من گفت:ای [[ابراهیم]]! نیازی به گریختن نیست. به زودی [[خدای متعال]]، شر او را از تو دور خواهد کرد. حیرتم بیشتر شد. به [[امام عسکری]] {{ع}} گفتم: فدای شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر میدهد؟ آن [[حضرت]] فرمود: او [[فرزند من]] و [[جانشین]] پس از من است. [[ابراهیم]] گوید: بیرون آمدم؛ در حالی که به [[لطف خداوند]] امیدوار بودم و به آنچه از [[امام مهدی|امام دوازدهم]]{{ع}}، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندی بعد، عمویم مرا به کشته شدن [[عمرو بن عوف]]، [[بشارت]] داد<ref>اثبات الهداة، ج ۵، ص ۳۲۸.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]،۱۱۷-۱۲۰.</ref>. | ||
==پاسخهای دیگر== | ==پاسخهای دیگر== | ||
{{یادآوری پاسخ}} | {{یادآوری پاسخ}} | ||
{{جمع شدن|۱. [[مجتبی تونهای|آقای تونهای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}} | {{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛}} | ||
[[پرونده:136863.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[خدامراد سلیمیان]]]] | |||
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در دو کتاب ''«[[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت]]»'' و ''«[[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]»'' در اینباره گفته است: | |||
:::::«امروزه در حوزه علم کلام، [[امام]] و [[امامت]]، دارای بار معنایی خاصی است که تفسیرهای گوناگونی از آن ارائه شده است. متکلمان اسلامی- [[شیعه]] و [[اهل سنت]]- [[امام]] و به دنبال آن، خلیفه را درباره کسی به کار میبرند که از ناحیه [[پیامبر گرامی]]{{صل}} نیابت و ریاست یافته است؛ تا امور دینی و دنیوی مردم را بر عهده گیرد و [[دین]] و دنیای آنان را سامان داده، آباد سازد؛ از اینرو بر مردم است تا از دستورات وی پیروی کنند. | |||
::::::[[قاضی ایجی]] از متکلمان نامور [[اهل سنت]] در المواقف، [[امامت]] را عبارت از "ریاست عمومی در امور دین و دنیای مردم" دانسته است<ref> المواقف، ص ۳۴۵</ref>. و همو نوشته است: "[[امامت]]، جانشینی [[رسول]]{{صل}} در برپایی امور [[دین]] است؛ به گونهای که بر همه امت اسلامی پیروی از او واجب میباشد"<ref>المواقف، ص ۳۴۵.</ref>. | |||
::::::[[ابن خلدون]] دیگر چهره معروف دانشمندان [[اهل سنت]]، [[امامت]] را اینگونه تفسیر کرده است: "[[امامت]]، جانشینی از صاحب شریعت در حفظ [[دین]] و سیاستگذاری و اداره امور دنیایی مردم است"<ref>ابن خلدون، مقدمه، ص ۱۹۱</ref>. | |||
::::::[[سعد الدین تفتازانی]] در شرح المقاصد نوشته است: "[[امامت]]، ریاست عمومی در امور دین و دنیای مردم به هدف خلافت از ناحیه [[پیامبر]]{{صل}} است<ref> شرح المقاصد، ج ۳، ص ۴۶۹</ref>. | |||
::::::[[سید شریف جرجانی]] در شرح المواقف نوشته است: [[امامت]]، جانشینی [[پیامبر|رسول گرامی]] در برپایی [[دین]] و حفظ اسلام است؛ به گونهای که بر همه امت اسلامی پیروی از [[امام]] واجب است. و خلیفه، [[امام]] نامیده میشود<ref> شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۷۶</ref>. | |||
::::::بنابراین، [[امامت]]، به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور [[دین]] و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از [[پیامبر]] است؛ زیرا [[امامت]]، دارای شأنهایی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر [[وحی]] و [[ولایت]] باطنی و معنوی است که از این جهت، [[امام]] حجت خدا در زمان، ولی اللّه، [[انسان کامل]] حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref>. | |||
::::::چون [[امامت]] دارای جایگاه والایی است، [[شیعه]] آن را همانند [[نبوت]] به نصّ و امر الهی و از اصول [[دین]] "مذهب" میداند؛ در حالی که در دیدگاه [[اهل سنت]]، از فروع [[دین]] شمرده شده و از این جهت، از افعال مکلفان به شمار میآید<ref> جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۲۰</ref>. | |||
::::::[[شیعه]]، بر این باور است که پیامبران چون از جهت عمر و امکانات محدودند، برای محقق ساختن اهداف خود به امر الهی، جانشین خود را به مردم معرفی و مردم را به اطاعت از آنان سفارش میکنند. بر این اساس اگر [[پیامبر]] خلیفه و [[امام]] معرفی نکند، رسالتش را به انجام نرسانده است. | |||
::::::دیگر آنکه، وجود [[امام]] در هر عصر و زمان و در هر جامعهای برای [[هدایت]] انسانها به سوی کمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد. خداوند در این باره فرمود: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ }}<ref> و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد؛ سوره رعد، آیه: ۷.</ref> | |||
::::::روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تأیید میکند که امامی زنده تا روز قیامت میان انسانها حضور دارد. همچنین بر اساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر [[امام]] آن زمان نازل میشوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود [[امام]] در همه زمانها است. | |||
::::::افزون بر آیات، از روایات فراوانی نیز استفاده میشود که زمین، هیچگاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد، اهلش را فرو خواهد برد؛ به گونهای که حتی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند، یکی از آنان حجت و [[امام]] خواهد بود<ref>جمعی از نویسندگان، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۲۵</ref>ر. | |||
::::::روایات فراوانی در دست است که [[امامت]] در ادامه پیامبری اسلام در دوازده نفر معین شد که آخرین آنها [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{ع}} است. نه فقط پیروان مکتب [[اهل بیت]]{{عم}} که برخی از دانشوران [[اهل سنت]]، در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کردهاند<ref> ر.ک: لطف اللّه صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، الفصل الاوّل فیما یدّل علی انّ الائمة اثنا عشر </ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref>. | |||
::::::سالها پیش از آنکه نهم ربیع الاول سال ۲۶۰ ق فرا رسد، پیشوایان معصوم{{عم}} و به ویژه واپسین فرستاده خداوند سبحانه و تعالی، [[پیامبر خاتم]]{{صل}} [[امامت]] آخرین حجّت الهی، [[حضرت مهدی]]{{ع}} را نوید داده بودند. [[رسول اکرم]]{{صل}} فرمود: پیشوایان پس از من، دوازده نفرند؛ نخستین ایشان، [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}}، و آخرین آنها [[امام مهدی|قائم]] است. آنها جانشینان و اوصیای و اولیای من و حجتهای خداوند سبحانه و تعالی پس از من، بر امت من هستند. اقرارکننده به آنها مؤمن، و انکارکننده ایشان، کافر است<ref> {{عربی|" الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ هُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى أُمَّتِي بَعْدِي الْمُقِرُّ بِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ الْمُنْكِرُ لَهُمْ كَافِرٌ "}}؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۷۹</ref>. | |||
::::::پیشوایان معصوم{{عم}} نیز به پیروی از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} همواره به سلسله [[امامان]] دوازدهگانه اشاره کردهاند؛ به روشنی از دوازدهمین ایشان یاد نموده، شیعیان را از افتادن در دام انحراف و مدعیان، بر حذر داشتهاند. آنگاه که از [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در باره معنای روایت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که فرموده بود: "همانا من دو چیز گرانبها را در میان شما میگذارم کتاب خداوند و عترتم را"<ref>{{عربی|" إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي "}}</ref> پرسیده شد: "عترت" چه کسانی هستند؟ فرمود: من و [[امام حسن|حسن]]{{ع}} و [[امام حسین|حسین]]{{ع}} و پیشوایان نهگانه از فرزندان [[امام حسین|حسین]]{{ع}}. نهمین آنها [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} آنها است. هرگز از کتاب خدا جدا نمیشوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نمیشود. تا آن که کنار حوض [[پیامبر]]{{صل}}، بر او بازگردند<ref> {{عربی|"أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} حَوْضَهُ "}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۲۴۰</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref>. | |||
::::::افزون بر روایتهای یاد شده که از مهمترین دلیلها بر [[امامت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} است، دیگر پیشوایان معصوم {{عم}} نیز سخنان ارزشمندی در اینباره فرمودهاند. که برخی بدین قرار است: | |||
::::::[[امام حسن]]{{ع}}، [[حضرت مهدی]]{{ع}} را نهمین فرزند برادر خود [[امام حسین|حسین]] و پسر سرور کنیزان دانسته است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۱۵</ref>. | |||
::::::[[امام حسین]]{{ع}} در اشاره به [[امامت]] نهمین پیشوای هدایتگر از نسل خود، از وی با "قائم به حق" یاد کرده است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۱۷</ref>. | |||
::::::[[امام سجاد]]{{ع}} نیز به [[امامت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} و پیشوایان پس از او دانسته است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۱۹</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref>. | |||
::::::[[امام باقر]]{{ع}} [[حضرت مهدی]]{{ع}} را نهمین پیشوای پس از [[حسین بن علی]]{{ع}} و قائم آنها خوانده است<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۵</ref>. | |||
::::::ششمین پیشوای شیعیان، به روشنی [[حضرت مهدی]]{{ع}} را دوازدهمین از پیشوایان [[هدایت]] پس از [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} ذکر کرده است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۴۲</ref>. | |||
::::::هفتمین [[امام معصوم]] نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان خود دانسته، فرمود: "برای او غیبتی است که مدتش طولانی خواهد شد"<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۶۱</ref>. | |||
::::::[[امام رضا]]{{ع}} پس از اشاره به دوران غیبت و سختیهای آن، سبب آن سختیها را پنهان بودن پیشوای ایشان ذکر کرده است<ref> شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۱، ص ۲۷۳</ref>. | |||
::::::[[امام جواد]]{{ع}} نیز درباره آن حضرت، وی را سومین از فرزندان خود دانسته است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۷۷</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref>. | |||
::::::[[امام هادی]]{{ع}}، جدّ بزرگوار آن حضرت نیز به پیشوایی آن حضرت پس از فرزند خود [[امام عسکری]]{{ع}} تأکید کرده است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۸۳</ref>. | |||
::::::و سرانجام این تلاش پیوسته، به دست یازدهمین پیشوای معصوم{{ع}} به اوج خود رسید که در آن، آخرین ذخیره الهی به نیکوترین صورت ممکن، معرفی شده است؛ آنجا که از آن حضرت درباره درستی یا چگونگی این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است، پرسیدند که: "زمین، هیچگاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست. هرکس بمیرد و [[امام]] زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است<ref> {{عربی|" أَنَ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَنَ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة"}}، [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.</ref>. آن حضرت فرمود: این مطلب [[حق]] است؛ آنگونه که روز، [[حق]] است<ref> {{عربی|" أَنَ هَذَا حَقٌ كَمَا أَنَ النَّهَارَ حَقٌ"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.</ref>. سپس از آن حضرت سؤال شد: ای پسر [[پیامبر]]! حجت و [[امام]] پس از شما کیست؟ فرمود: فرزندم محمّد. او [[امام]] و حجّت پس از من است. هرکس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است"<ref> {{عربی|" ابْنِي مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِي مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة"}}؛ [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::تا اینکه با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ ق<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۳</ref>، در حالی که بیش از پنج بهار <ref> شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۳۳۹</ref> از عمر آخرین ذخیره الهی سپری نشده بود، فصل بهرهمندی مستقیم انسانها از [[امام]] ظاهر به پایان رسید و در پی آن، دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان [[اهل بیت]]{{عم}} پیش آمد. این دوران، همزمان با دو رخداد مهم آغاز شد: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام [[امامت]] و دیگر؛ قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهانزیستی. | |||
::::::اگرچه برگزیدگانی از [[شیعه]] برای این مرحله آمادگی کامل داشتند، میبایست هردو رخداد "[[امامت]] و [[غیبت]]"، برای عموم شیعیان به اثبات برسد؛ چرا که [[حضرت مهدی]]{{ع}} نخستین روز [[امامت]] را در حالی آغاز کرد که جز افرادی اندک که پیش از آن، در دوره [[امام عسکری]]{{ع}} آن حضرت را دیده بودند، کسی او را ندیده بود<ref> ر.ک: [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۳۸۴ و ۴۵۷</ref>. تا اینکه روز درگذشت [[امام یازدهم]] و نخستین روز [[امامت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}}، فرارسید و آن حضرت، ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::این رخداد، به گونههایی چند روایت شده است. در یک روایت، [[شیخ صدوق]]، آن را به صورت مفصل از زبان [[ابو الادیان]]، یکی از خدمتکاران خانه و متصدی امور نامههای [[امام عسکری]]{{ع}} گزارش کرده است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۲، ص ۴۷۵، باب ۴۳، ح ۲۵؛ همچنین ر. ک: نیلی نجفی، منتخب الانوار المضیئة، ص ۱۵۷؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۳، ص ۱۱۰۱</ref>. در این رخداد، آنچه برای مردم، از همه شگفتآورتر بود، اینکه با کودکی پنج ساله روبهرو بودند که میگفت جانشین [[امام عسکری]]{{ع}} است. البته پیش از آن، با هدایتهای پیوسته [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} [[شیعه]] به این نکته باور پیدا کرده بود که خداوند سبحانه و تعالی، از طریق آخرین [[پیامبر]] خود، مقام [[امامت]] و [[ولایت]] را به سبب قابلیتهای ذاتی به افرادی خاص عطا فرموده و فقط از طرف او است که برای جامعه [[امام]] نصب میشود. نیز اینکه این قابلیت، هیچ ارتباطی به کمی یا زیادی سن ندارد. جالب اینکه اینگونه پیشوایی، پیش از آن، هم بین [[امامان]]{{عم}} و هم در زنجیره پیامبران{{عم}} دارای سابقه بود. یکی از دانشوران معاصر، [[امامت]] در سنین کم را پدیدهای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است: "امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده، و مسلمانان- حتی در کشاکش آنهمه موج ویرانگر- باز خویشتن خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند، به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید، بهرهای آشکار و چشمگیر داشته باشد؛ چون در غیر این صورت، نمیتوانست مردم را به پیروی از خویش وادارد ...."<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند، دستگاه خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با [[امام]] داشته، چرا برنخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟ | |||
::::::اگر [[امام]] خردسال، از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود، خلفای معاصر، خیلی خوب میتوانستند جنجال به پا کنند؛ امّا سکوت آنها و سکوت تاریخ، گواه است که [[امامت]] در سنین کم، پدیدهای حقیقی بوده است، نه ساختگی<ref> سیّد محمد باقر صدر، جستوجو و گفتوگو پیرامون امام مهدی علیه السّلام، ص ۴۷- ۴۸</ref>. | |||
::::::البته پیش از آنکه در مسیر [[هدایت]] جامعه، نوبت به پیشوایی جانشینان آخرین فرستاده الهی برسد، خداوند سبحانه و تعالی، پیامبرانی را در کودکی به مقام [[نبوت]] مفتخر ساخته بود. از میان پیامبران [[اولو العزم]]، یگانه پیامبری که از هنگام ولادت، به نبوّت خویش به طور آشکار تصریح کرده، [[حضرت عیسی بن مریم]]{{ع}} است. خداوند سبحانه و تعالی در آیات [[قرآن]]، در بخشی از داستان [[حضرت مسیح]]{{ع}} از زبان [[پیامبر]] خود در پاسخ منکران چنین میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا }}<ref> نوزاد گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه: ۳۰.</ref>. [[یزید کناسی]] از [[امام باقر]]{{ع}} پرسید: "آیا [[عیسی بن مریم]]{{ع}} هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود: او آن زمان [[پیغمبر]] و حجت غیر مرسل خدا بود - در آن زمان، به تبلیغ و دعوت مأمور نبود-. مگر نمیشنوی گفته خود او را که میگوید: من بنده خدایم. خدا به من کتاب داده و [[پیغمبر]] ساخته و هرجا باشم، پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم، مرا به نماز و زکات سفارش کرده است. عرض کردم: در آن زمان و در همان حالی که در گهواره بود، حجّت خدا بود بر زکریا؟ فرمود:... چون عیسی هفت ساله شد و خدای سبحانه و تعالی به او [[وحی]] فرستاد، از [[نبوت]] و رسالت خود سخن گفت و بر یحیی و همه مردم حجّت شد ....<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، باب حالات الأئمة علیهم السّلام فی السّن</ref> [[حضرت یحیی]]{{ع}} یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به مقام [[نبوت]] رسید. خداوند سبحانه و تعالی در این باره خطاب به وی فرمود: {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref> ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه: ۱۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::یکی از مفسران [[اهل سنت]]، حکمی را که خداوند سبحانه و تعالی به [[حضرت یحیی]]{{ع}} داد، همان [[نبوت]] دانسته، بر این باور است که خداوند سبحانه و تعالی، عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او [[وحی]] فرستاد<ref> فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج ۱۱، ص ۱۹۲</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::در یکی از تفسیرهای معاصر، پس از آیه پیشین چنین آمده است: درست است که دوران شکوفایی عقل انسان به صورت معمول حد و مرز خاصی دارد؛ ولی میدانیم همیشه در انسانها افرادی استثنایی وجود داشتهاند. چه مانعی دارد که خداوند سبحانه و تعالی این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشردهتر کند و در سالهای کمتری چکیده نماید؟ همانگونه که برای سخن گفتن، به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است؛ در حالی که میدانیم [[حضرت عیسی]]{{ع}} در همان روزهای نخست زبان به سخن گشود؛ آن هم سخنی پر محتوا که طبق روال عادی در شأن انسانهای بزرگسال بود<ref> ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۲۷</ref>. این تفسیر، در ادامه، این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن [[امامت]] برخی [[امامان]]{{عم}} در خردسالی دانسته است. | |||
::::::بنابراین، همانگونه که خداوند سبحانه و تعالی، مقام [[نبوت]] را به کودک خردسالی داد، میتواند مقام [[امامت ]] را نیز با تمام ویژگیهای لازم، به کودکی عطا فرماید. همانگونه که پیش از این نیز یاد شد، روایتهای فراوان و شواهد تاریخی، گویای آن است که پیش از [[حضرت مهدی]]{{ع}} دو [[امام]] "[[امام جواد]]{{ع}} و [[امام هادی]]{{ع}}" نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به [[امامت]] رسیدند. این، خود ایجاد آمادگی برای پذیرش [[امامت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}}، در کودکی بود. در میان [[امامان]] دوازدهگانه، نخستین پیشوایی که در سن کودکی به [[امامت]] رسید، [[جواد الائمه]]{{ع}} بود<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::[[امام محمد تقی]]{{ع}} نهمین پیشوای شیعیان و یگانه فرزند [[حضرت رضا]]{{ع}}، در روز دهم رجب سال ۱۹۵ ق در مدینه چشم به جهان گشود. آن حضرت، در هفت سالگی به مقام [[امامت]] رسید<ref> شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۷۳</ref>. از آنجا که این مسأله در دوران [[امامت]] بیسابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفته رفته با هدایتهای [[امام رضا]]{{ع}} و کرامتهایی از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت. | |||
::::::[[معمّر بن خلّاد]] گوید: از [[امام رضا]]{{ع}} شنیدم مطلبی درباره امر [[امامت]] بیان کرد و سپس فرمود: "به این موضوع چه احتیاجی دارید؟ این ابو جعفر است که او را به جای خود نشانده و قائم مقام خود ساختهام" و فرمود: "ما خاندانی هستیم که خردسالانمان مو به مو از بزرگسالانمان ارث میبرند"<ref> {{عربی|" مَا حَاجَتُكُمْ إِلَى ذَلِكَ هَذَا أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أَجْلَسْتُهُ مَجْلِسِي وَ صَيَّرْتُهُ مَكَانِي وَ قَالَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ يَتَوَارَثُ أَصَاغِرُنَا عَنْ أَكَابِرِنَا الْقُذَّةَ بِالْقُذَّةِ"}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۰، ح ۲</ref> این روایت، بیانگر آن است که مقام [[امامت]]، به کمی و یا زیادی سن ربطی ندارد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::[[ابو بصیر]] گوید: خدمت [[امام صادق]]{{ع}} رسیدم، در حالی که کودک نابالغی عصاکش من بود. حضرت به من فرمود: چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟<ref> به نظر میرسد مقصود آن حضرت، امام جواد علیه السّلام بوده است.اگرچه میتواند اشاره به امامت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف نیز باشد</ref>. یا فرمود: "همسال این کودک بر شما ولایت داشته باشد"<ref> {{عربی|" كَيْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَ عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَيَلِي عَلَيْكُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ"}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، حالات الأئمة علیهم السّلام فی السن، ح ۴</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::[[صفوان بن یحیی]] گوید: به [[امام رضا]]{{ع}} گفتم: پیش از آنکه خدا ابو جعفر را به شما ببخشد، درباره جانشینتان از شما میپرسیدیم و شما میفرمودید: "خدا به من پسری عنایت میکند" اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی پدید آید به که بگرویم؟. حضرت با دست به ابو جعفر که برابرش ایستاده بود، اشاره فرمود. عرض کردم: قربانت شوم! این پسر، سه ساله است. فرمود: چه مانعی دارد؟ [[حضرت عیسی|عیسی]] سه ساله بود که به حجّت قیام کرد<ref> {{عربی|" وَ مَا يَضُرُّهُ مِنْ ذلِكَ، فَقَدْ قَامَ عِيسى {{ع}} بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِينَ"}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، باب الاشارة و النّص علی ابی جعفر الثانی</ref>. اگرچه برخی برابر این اراده از خود واکنشهای نامناسبی نشان دادند، کم نبودند انسانهای وارستهای که برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود آورده، با خشنودی کامل آن را پذیرفتند. از جمله ایشان، [[علی بن جعفر بن محمد]]، عموی [[امام رضا]]{{ع}} بود که در کهولت سن، برابر [[امام جواد]]{{ع}} در نهایت فروتنی بر پیروی از ایشان تأکید میکرد<ref> محمد بن یعقوب کلینی، الکافی،، ج ۲، ص ۳۲۲، ح ۱۲</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::از اینجا بود که پیروان راستین [[اهل بیت]]{{عم}} با این باور که مقام [[امامت]] امری فراتر از محاسبات ظاهری است در [[امامت]] [[امام هادی]]{{ع}}، با اطمینان بیشتری آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت سالگی به [[امامت]] رسید<ref> ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ج ۲، ص ۲۹۷</ref>. | |||
::::::از آنجا که شرایط [[امامت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} دیگرگون بود، تردیدهایی در ذهن [[شیعه]] پدید آورده، کار [[امام حسن عسکری]]{{ع}} را مشکل ساخت. آن حضرت، نه فقط در سن کمتر از دیگر [[امامان]] به [[امامت]] رسید، بلکه ولادتش نیز به خاطر مصالحی پنهانی بود و تا زمان [[امامت]]، جز اندکی، جمال دلآرای او را ندیده بودند. البته حافظه [[شیعه]]، آموزههای پیشوایان معصوم{{عم}} پیشین را که با اقداماتی مناسب، برای این امر زمینهسازی کرده بودند<ref> ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص ۳۲۲، ح ۱</ref>، هرگز فراموش نکرده بود. | |||
::::::شایان ذکر است که افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم{{عم}} که به تأیید الهی دارای ویژگیهای خاصی هستند، بین انسانهای معمولی نیز کسانی یافت میشوند که دارای نبوغ خاصی هستند که آنها را از دیگران متمایز میکند. | |||
::::::یکی از پژوهشگران معاصر، پس از بیان آیات و روایات، کودکان نابغهای را مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون [[ابو علی سینا]]، [[فاضل هندی]]، [[توماس یونگ]]، را فقط نمونهای از اینگونه انسانها دانسته است<ref> ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۱۲۳ و ۱۲۴</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
::::::برآیند سخن آنکه: [[امامت]] مانند [[نبوت]]، موهبتی الهی است که خدای متعال به بندگان برگزیده و شایسته خود بخشیده است و در این بخشش سن و سال، دخالتی ندارد؛ از اینرو امر پیشوایی در کودکی، نه فقط امری بعید نیست که در طول تاریخ میان پیامبران الهی{{عم}} سابقهای دیرینه دارد. و کسانی که برای خردهگیری بر پیروان مکتب [[اهل بیت]]{{عم}} این مطلب را دستاویز خود قرار دادهاند، در بیان پیامبری برخی پیامبران و نبوغ برخی بزرگان [[دین]] و دانش هیچ تردیدی به خود راه ندادهاند<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۵۰-۶۲.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت ج۲ (کتاب)|درسنامه مهدویت ج۲]]، ص۱۶-۲۸.</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | |||
{{جمع شدن|۲. [[مجتبی تونهای|آقای تونهای]] (پژوهشگر معارف مهدویت)؛}} | |||
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونهای]]]] | [[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونهای]]]] | ||
::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[مجتبی تونهای]]'''، در کتاب ''«[[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]»'' در اینباره گفته است: | ||
خط ۵۱: | خط ۱۰۰: | ||
[[رده:پرسش]] | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسشهای مهدویت]] | [[رده:پرسشهای مهدویت]] | ||
[[رده:( | [[رده:(ات): پرسشهایی با ۳ پاسخ]] | ||
[[رده:( | [[رده:(ات): پرسشهای مهدویت با ۳ پاسخ]] | ||
[[رده: اتمام لینک داخلی]] | |||
[[رده:پرسش]] |