←مقدمه
جز (جایگزینی متن - '==جستارهای وابسته == {{' به '{{') |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
#[[پیامبر]]{{صل}} آن را "به [[امت]]، وا نهاده" و به [[تدبیر]] آنان [[اعتماد]] کرده و [[صحابه]] را به تعیین [[سرنوشت]] [[آینده]] [[رسالت]]، [[مأمور]] نموده است. | #[[پیامبر]]{{صل}} آن را "به [[امت]]، وا نهاده" و به [[تدبیر]] آنان [[اعتماد]] کرده و [[صحابه]] را به تعیین [[سرنوشت]] [[آینده]] [[رسالت]]، [[مأمور]] نموده است. | ||
#[[پیامبر]]{{صل}} با نصی (تصریحی) روشن، "آیندهرا رقمزده" و شخصی را که میباید پس از او [[مسئولیت]] [[هدایت]] [[امت]] و [[اداره جامعه اسلامی]] را به دوش گیرد، معرفی کرده است. | #[[پیامبر]]{{صل}} با نصی (تصریحی) روشن، "آیندهرا رقمزده" و شخصی را که میباید پس از او [[مسئولیت]] [[هدایت]] [[امت]] و [[اداره جامعه اسلامی]] را به دوش گیرد، معرفی کرده است. | ||
اکنون به این فرضها مینگریم و چگونگی آنها را بررسی میکنیم<ref>بررسیهای خردمندانه و تحلیلهای درخشانی که در پی میآید، از کتاب ارزشمند نشأة التشیع والشیعة (ص ۲۳- ۵۶)، اثر اندیشمند شهید، آیة الله سید محمد باقر صدر است که توضیحاتی بر آن افزوده و منقولات آن را مستند ساختهایم.</ref>. | اکنون به این فرضها مینگریم و چگونگی آنها را بررسی میکنیم<ref>بررسیهای خردمندانه و تحلیلهای درخشانی که در پی میآید، از کتاب ارزشمند نشأة التشیع والشیعة (ص ۲۳- ۵۶)، اثر اندیشمند شهید، آیة الله سید محمد باقر صدر است که توضیحاتی بر آن افزوده و منقولات آن را مستند ساختهایم.</ref>. | ||
*'''فرض نخست. [[سکوت]] در قبال آینده''': چرا [[پیامبر]]{{صل}} طرحی برای [[آینده]] نیفکنده و [[آینده]] [[امت]] را مسکوت گذاشته است؟ چنین موضعی ممکن است از چگونه اندیشهای سرچشمه گرفته باشد؟ این بیاعتنایی و مسکوت گذاشتن را میتوان بر دو پیشفرض، بنا نهاد. اکنون باید بنگریم که آیا این دو پیشفرض، معقولاند: | *'''فرض نخست. [[سکوت]] در قبال آینده''': چرا [[پیامبر]]{{صل}} طرحی برای [[آینده]] نیفکنده و [[آینده]] [[امت]] را مسکوت گذاشته است؟ چنین موضعی ممکن است از چگونه اندیشهای سرچشمه گرفته باشد؟ این بیاعتنایی و مسکوت گذاشتن را میتوان بر دو پیشفرض، بنا نهاد. اکنون باید بنگریم که آیا این دو پیشفرض، معقولاند: | ||
خط ۲۳: | خط ۲۲: | ||
#[[منافقان]] و جریانهای ویرانگر از درون | #[[منافقان]] و جریانهای ویرانگر از درون | ||
#[[یهود]]، قدرتهای دیگر و خطرهایی از برون | #[[یهود]]، قدرتهای دیگر و خطرهایی از برون | ||
آیا میتوان تصور کرد که [[پیامبر]]{{صل}} [[جامعه]] نو بنیاد [[اسلامی]] را رها کرده و [[سرنوشت]] آن را به خود [[جامعه]] سپرده باشد و در عین حال، از [[آینده]]، آسوده خاطر بوده باشد؟! و آیا معقول است که [[پیامبر]]{{صل}} زمام امور را به جامعهای بسپرد که [[وارثان]] آن [[رسالت]] تحولآفرین، از چنان [[جایگاه]] [[فکری]] و [[سیاسی]] والایی برخوردار نبودند که بتوانند با [[آرامش]] و [[آیندهنگری]]، فردایشان را رقم بزنند؟ چه اینکه آنان، [[درک]] [[استواری]] از [[جایگاه]] والای [[نبوت]] و [[پیامبر خدا]] نداشتند و از این رو بود که گاه، او را چنان فردی میانگاشتند که "از سرِ [[خشم]] و [[خشنودی]]"<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۱۸۷، ح ۳۵۹.</ref> سخن میگوید و دیگر گاه، او را به [[عدالت]]، توصیه مینمودند و گاه، به سبب گران آمدن تصمیمهای او بر آنان، در اصل [[رسالت]]، [[شک]] میکردند. وآیا میتوان تصور کرد که [[یهودیان]] [[منافقان]] آرام گرفته بودند و دیگر با [[اسلام]]، کاری نداشتند؟! آیا برای سیاستمداری هوشمند و [[آگاه]]، معقول است که این همه را نادیده انگارد و بدون داشتن هیچ طرح و برنامهای برای حرکت نوپایش، بگذارد و بگذرد؟! آیا میتوان [[پیامبر خدا]] را [[پیشوایی]] تصور کرد که پس از آن همه درگیری ها، بر این [[باور]] بوده است که امتش چنان صلابتی یافتهاند که دیگر نباید نسبت به آنها هراسی داشت و چنان سربهراه شدهاند که دیگر خطری بر سرِ راه نخواهند داشت؟! | آیا میتوان تصور کرد که [[پیامبر]]{{صل}} [[جامعه]] نو بنیاد [[اسلامی]] را رها کرده و [[سرنوشت]] آن را به خود [[جامعه]] سپرده باشد و در عین حال، از [[آینده]]، آسوده خاطر بوده باشد؟! و آیا معقول است که [[پیامبر]]{{صل}} زمام امور را به جامعهای بسپرد که [[وارثان]] آن [[رسالت]] تحولآفرین، از چنان [[جایگاه]] [[فکری]] و [[سیاسی]] والایی برخوردار نبودند که بتوانند با [[آرامش]] و [[آیندهنگری]]، فردایشان را رقم بزنند؟ چه اینکه آنان، [[درک]] [[استواری]] از [[جایگاه]] والای [[نبوت]] و [[پیامبر خدا]] نداشتند و از این رو بود که گاه، او را چنان فردی میانگاشتند که "از سرِ [[خشم]] و [[خشنودی]]"<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۱۸۷، ح ۳۵۹.</ref> سخن میگوید و دیگر گاه، او را به [[عدالت]]، توصیه مینمودند و گاه، به سبب گران آمدن تصمیمهای او بر آنان، در اصل [[رسالت]]، [[شک]] میکردند. وآیا میتوان تصور کرد که [[یهودیان]] [[منافقان]] آرام گرفته بودند و دیگر با [[اسلام]]، کاری نداشتند؟! آیا برای سیاستمداری هوشمند و [[آگاه]]، معقول است که این همه را نادیده انگارد و بدون داشتن هیچ طرح و برنامهای برای حرکت نوپایش، بگذارد و بگذرد؟! آیا میتوان [[پیامبر خدا]] را [[پیشوایی]] تصور کرد که پس از آن همه درگیری ها، بر این [[باور]] بوده است که امتش چنان صلابتی یافتهاند که دیگر نباید نسبت به آنها هراسی داشت و چنان سربهراه شدهاند که دیگر خطری بر سرِ راه نخواهند داشت؟! | ||
'''پیشفرض دوم: بیاعتنایی نسبت به آینده''': این سخن، بدین معناست که [[باور]] داشته باشیم که [[پیامبر خدا]]، خطر را احساس میکرد وموقعیت [[آینده]] را به خوبی درمییافت؛ اما [[مسئولیت]] و رسالتش را با فرجام زندگیاش تمام شده تلقی میکرد و از آنجا که خود در میان [[مردم]] نبود و خطری شخص او را تهدید نمیکرد و نیز از آن جا که آنچه احتمالًا به وقوع میپیوست، با [[منافع]] شخصی وی- العیاذ بالله- در تضاد نبود، [[مردم]] را به خود وا نهاد و هیچگونه طرحی را برای [[آینده]] نیفکند و...! | '''پیشفرض دوم: بیاعتنایی نسبت به آینده''': این سخن، بدین معناست که [[باور]] داشته باشیم که [[پیامبر خدا]]، خطر را احساس میکرد وموقعیت [[آینده]] را به خوبی درمییافت؛ اما [[مسئولیت]] و رسالتش را با فرجام زندگیاش تمام شده تلقی میکرد و از آنجا که خود در میان [[مردم]] نبود و خطری شخص او را تهدید نمیکرد و نیز از آن جا که آنچه احتمالًا به وقوع میپیوست، با [[منافع]] شخصی وی- العیاذ بالله- در تضاد نبود، [[مردم]] را به خود وا نهاد و هیچگونه طرحی را برای [[آینده]] نیفکند و...! | ||
آیا میتوان چنین تصوری را برای سیاستمداری واقعنگر، انسانی هوشمند و تلاشگری آن سان، در ذهن پروراند؟! | آیا میتوان چنین تصوری را برای سیاستمداری واقعنگر، انسانی هوشمند و تلاشگری آن سان، در ذهن پروراند؟! | ||
خط ۳۱: | خط ۲۸: | ||
*'''فرض دوم: وا گذاردن [[آینده]] [[جامعه]] به [[تدبیر]] امت''': طبق این فرض، باید بر این [[باور]] باشیم که پیشوای [[آینده]] [[امت]]، در زمان [[پیامبر]]{{صل}} تعیین نگردید و این امر به عهده [[امت]] نهاده شد؛ اینکه آگاهان از [[مهاجر]] و [[انصار]]، با [[شورا]] و [[رایزنی]]، [[آینده]] [[امت]] را رقم زنند. آیا میتوان چنین باوری را پذیرفت و آن را با [[حقیقت]]، منطبق دانست؟ نکات مربوط به این فرض تأملبرانگیز را بدینسان میتوان برشمرد: | *'''فرض دوم: وا گذاردن [[آینده]] [[جامعه]] به [[تدبیر]] امت''': طبق این فرض، باید بر این [[باور]] باشیم که پیشوای [[آینده]] [[امت]]، در زمان [[پیامبر]]{{صل}} تعیین نگردید و این امر به عهده [[امت]] نهاده شد؛ اینکه آگاهان از [[مهاجر]] و [[انصار]]، با [[شورا]] و [[رایزنی]]، [[آینده]] [[امت]] را رقم زنند. آیا میتوان چنین باوری را پذیرفت و آن را با [[حقیقت]]، منطبق دانست؟ نکات مربوط به این فرض تأملبرانگیز را بدینسان میتوان برشمرد: | ||
#اگر چنین فرضی را بپذیریم، [[پیامبر خدا]] میبایست [[امت]] را با [[نظام]] شورایی و چند و چونی آن آشنا میکرد و حدود، [[وظایف]] و [[قوانین]] [[شورا]] را مشخص میساخت؛ آنچه این [[پندار]] را یکسره تباه میسازد، این است که داعیهداران و مَسندنشینان [[خلافت]]، هرگز بر چنین پیش بینیای از سوی [[پیامبر خدا]] استناد نکردهاند: [[ابو بکر]]، به "[[نصب]]" روی آورد و [[عمر]]، تصریح کرد که چون کسی را نمییابد، به "[[شورا]]" تن میدهد<ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۴۳.</ref>. | #اگر چنین فرضی را بپذیریم، [[پیامبر خدا]] میبایست [[امت]] را با [[نظام]] شورایی و چند و چونی آن آشنا میکرد و حدود، [[وظایف]] و [[قوانین]] [[شورا]] را مشخص میساخت؛ آنچه این [[پندار]] را یکسره تباه میسازد، این است که داعیهداران و مَسندنشینان [[خلافت]]، هرگز بر چنین پیش بینیای از سوی [[پیامبر خدا]] استناد نکردهاند: [[ابو بکر]]، به "[[نصب]]" روی آورد و [[عمر]]، تصریح کرد که چون کسی را نمییابد، به "[[شورا]]" تن میدهد<ref>الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۳۴۳.</ref>. | ||
#نکته مهم دیگر، اینکه اگر [[پیامبر خدا]] چنین آهنگی داشت و در [[اندیشه]] آن بود که [[مرجعیت]] [[فکری]] و [[سیاسی]] را به [[صحابه]] وا نهد، میبایست در جهت [[آمادهسازی]] آنان بسی میکوشید. بدینسان، نباید [[تردید]] کرد که "وا نهادن امور به [[امت]] و یا [[نخبگان]] (!) آنان" و "[[مرجع]] قرار دادن [[صحابه]]"، عنوانی است که در گذرگاه [[تاریخ]]، برای توجیه رویدادهای تلخِ روی داده پس از [[پیامبر خدا]] ساخته شده است؛ عنوانی که ریشه در هیچ یک از متون رسیده از [[پیامبر خدا]] ندارد. | #نکته مهم دیگر، اینکه اگر [[پیامبر خدا]] چنین آهنگی داشت و در [[اندیشه]] آن بود که [[مرجعیت]] [[فکری]] و [[سیاسی]] را به [[صحابه]] وا نهد، میبایست در جهت [[آمادهسازی]] آنان بسی میکوشید. بدینسان، نباید [[تردید]] کرد که "وا نهادن امور به [[امت]] و یا [[نخبگان]] (!) آنان" و "[[مرجع]] قرار دادن [[صحابه]]"، عنوانی است که در گذرگاه [[تاریخ]]، برای توجیه رویدادهای تلخِ روی داده پس از [[پیامبر خدا]] ساخته شده است؛ عنوانی که ریشه در هیچ یک از متون رسیده از [[پیامبر خدا]] ندارد. بدین ترتیب، این فرض نیز بیاعتبار میشود. | ||
بدین ترتیب، این فرض نیز بیاعتبار میشود. | |||
*'''فرض سوم: تعیین [[سرنوشت]] و تصریح بر [[خلافت]] و ولایت''': در این فرض، بر این باوریم که [[پیامبر خدا]] با حساسیت تمام، [[آینده]] [[امت]] را روشن ساخته و پیشوای پس از خود را تعیین نموده است و نیز بر این باوریم که [[غدیر]]، ماجرا و متن [[خطبه]] شکوهمند آن، تصریح و تأکیدی است بر آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آن را بارها اعلام داشت: [[ولایت]] و [[امامت علی]]{{ع}}؛ همان کسی که از آغازین روزهای زندگیاش، به خواست [[پیامبر]]{{صل}}، همبر او بود و [[شرک]]، [[جان]] پاکش را هرگز نیالود. تصریح [[پیامبر خدا]] بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} بدان گونه گسترده و روشن است که هیچ تردیدی را بر نمیتابد. آن بزرگوار، نه یک بار و نه دو بار، بلکه دهها بار به اشارت و صراحت، "[[حق]] [[خلافت]]" و "[[خلافت]] [[حق]]" را فریاد کرد و طرحی روشن و مشخص برای [[آینده]] [[امت]] در انداخت و این همه، در برابر چشم [[مردم]] صورت پذیرفت. این حقنمایی و حقگستری، تمام دوران [[رسالت]] آن بزرگوار را فرا گرفت و در واقعه "[[غدیر]]" به اوج خود رسید و [[حق]] بر ستیغ قرار گرفت. | *'''فرض سوم: تعیین [[سرنوشت]] و تصریح بر [[خلافت]] و ولایت''': در این فرض، بر این باوریم که [[پیامبر خدا]] با حساسیت تمام، [[آینده]] [[امت]] را روشن ساخته و پیشوای پس از خود را تعیین نموده است و نیز بر این باوریم که [[غدیر]]، ماجرا و متن [[خطبه]] شکوهمند آن، تصریح و تأکیدی است بر آنچه [[پیامبر]]{{صل}} آن را بارها اعلام داشت: [[ولایت]] و [[امامت علی]]{{ع}}؛ همان کسی که از آغازین روزهای زندگیاش، به خواست [[پیامبر]]{{صل}}، همبر او بود و [[شرک]]، [[جان]] پاکش را هرگز نیالود. تصریح [[پیامبر خدا]] بر [[امامت]] و [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} بدان گونه گسترده و روشن است که هیچ تردیدی را بر نمیتابد. آن بزرگوار، نه یک بار و نه دو بار، بلکه دهها بار به اشارت و صراحت، "[[حق]] [[خلافت]]" و "[[خلافت]] [[حق]]" را فریاد کرد و طرحی روشن و مشخص برای [[آینده]] [[امت]] در انداخت و این همه، در برابر چشم [[مردم]] صورت پذیرفت. این حقنمایی و حقگستری، تمام دوران [[رسالت]] آن بزرگوار را فرا گرفت و در واقعه "[[غدیر]]" به اوج خود رسید و [[حق]] بر ستیغ قرار گرفت. | ||
در نگریستن به همه این موارد- که تنها بخشی از آنها در این فصل، گزارش خواهند شد- تردیدی باقی نمیگذارد که بزرگترین دلمشغولی [[پیامبر خدا]]، مسئله "[[امامت]] و [[رهبری]] [[آینده]]" بوده است. از این روی، [[پیامبر]]{{صل}} برای روشن کردن این [[حقیقت]] و [[ابلاغ]] این [[مأموریت الهی]]، هیچ مناسبت و [[موقعیت]] شایستهای را از دست، نهشته است. | در نگریستن به همه این موارد- که تنها بخشی از آنها در این فصل، گزارش خواهند شد- تردیدی باقی نمیگذارد که بزرگترین دلمشغولی [[پیامبر خدا]]، مسئله "[[امامت]] و [[رهبری]] [[آینده]]" بوده است. از این روی، [[پیامبر]]{{صل}} برای روشن کردن این [[حقیقت]] و [[ابلاغ]] این [[مأموریت الهی]]، هیچ مناسبت و [[موقعیت]] شایستهای را از دست، نهشته است. | ||
در این فصل، بر پایه اسناد و مدارک و با استناد به متون [[حدیثی]]، [[تاریخی]] و تفسیری [[فریقین]]، گزارشی ارائه کرده، تحلیل بحث را از نخستین روزهای [[رسالت پیامبر]]{{صل}} آغاز میکنیم و اوج آن را در [[غدیر]]، نشان خواهیم داد. سپس [[واقعه غدیر]] را با شرح بیشتر باز میگوییم و چگونگی آن را در پرتو [[روایت]] و [[درایت]]، بررسی خواهیم نمود<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۹۹-۱۰۳.</ref>. | در این فصل، بر پایه اسناد و مدارک و با استناد به متون [[حدیثی]]، [[تاریخی]] و تفسیری [[فریقین]]، گزارشی ارائه کرده، تحلیل بحث را از نخستین روزهای [[رسالت پیامبر]]{{صل}} آغاز میکنیم و اوج آن را در [[غدیر]]، نشان خواهیم داد. سپس [[واقعه غدیر]] را با شرح بیشتر باز میگوییم و چگونگی آن را در پرتو [[روایت]] و [[درایت]]، بررسی خواهیم نمود<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۹۹-۱۰۳.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||