تکبر: تفاوت میان نسخهها
←مقدمه
جز (جایگزینی متن - '''']]؛' به '''']]') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
*در منطق [[قرآن]]، یکی از علل عدم پذیرش هدایتهای [[پیامبران]] که موجب باقیماندن مردمان بر [[انحراف]] شد، رذیلت تکبر بوده است: ... پس چرا هر گاه [[پیامبری]] چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد، [[کبر]] ورزیدید؟ گروهی را [[دروغگو]] خواندید و گروهی را کشتید<ref>{{متن قرآن| وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ }}؛ سوره بقره؛ آیه ۸۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 211.</ref>. | *در منطق [[قرآن]]، یکی از علل عدم پذیرش هدایتهای [[پیامبران]] که موجب باقیماندن مردمان بر [[انحراف]] شد، رذیلت تکبر بوده است: ... پس چرا هر گاه [[پیامبری]] چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد، [[کبر]] ورزیدید؟ گروهی را [[دروغگو]] خواندید و گروهی را کشتید<ref>{{متن قرآن| وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ }}؛ سوره بقره؛ آیه ۸۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 211.</ref>. | ||
*به گزارش [[قرآن]]، گاه نخوت و تکبر بهگونهای در مردمان نفوذ میکرد که آنان حتی در برابر نشانههای [[آشکار]] الهی نیز دست از تکبر و [[حمیّت]] بر نمیداشتند و به راه [[هدایت]] در نمیآمدند: پس بر آنها توفان و ملخ و شپشک و وزغ و [[خون]] ([[خون]] شدن [[آب]])، یعنی آن نشانههای [[آشکار]] ([[قهر]] و [[غضب]]) را فرستادیم، ولی باز طریق [[کبر]] و گردنکشی پیش گرفتند و قومی گناهکار بودند<ref>{{متن قرآن|فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُّفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ}}؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۳</ref>. [[قرآن کریم]] ریشه [[انحراف]] [[ابلیس]] را در تکبر او میداند. او به [[خلقت]] خود تکبر ورزید و از [[فرمان خدا]] [[سرپیچی]] کرد: چون [[فرشتگان]] را فرمودیم "برای [[آدم]] [[سجده]] کنید"، پس بهجز [[ابلیس]] –که سر باز زد و [[کبر]] ورزید و از [[کافران]] شد- همه به [[سجده]] درافتادند<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ }}؛ سوره بقره؛ آیه ۳۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 211.</ref>. | *به گزارش [[قرآن]]، گاه نخوت و تکبر بهگونهای در مردمان نفوذ میکرد که آنان حتی در برابر نشانههای [[آشکار]] الهی نیز دست از تکبر و [[حمیّت]] بر نمیداشتند و به راه [[هدایت]] در نمیآمدند: پس بر آنها توفان و ملخ و شپشک و وزغ و [[خون]] ([[خون]] شدن [[آب]])، یعنی آن نشانههای [[آشکار]] ([[قهر]] و [[غضب]]) را فرستادیم، ولی باز طریق [[کبر]] و گردنکشی پیش گرفتند و قومی گناهکار بودند<ref>{{متن قرآن|فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُّفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ}}؛ سوره اعراف، آیه ۱۳۳</ref>. [[قرآن کریم]] ریشه [[انحراف]] [[ابلیس]] را در تکبر او میداند. او به [[خلقت]] خود تکبر ورزید و از [[فرمان خدا]] [[سرپیچی]] کرد: چون [[فرشتگان]] را فرمودیم "برای [[آدم]] [[سجده]] کنید"، پس بهجز [[ابلیس]] –که سر باز زد و [[کبر]] ورزید و از [[کافران]] شد- همه به [[سجده]] درافتادند<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ }}؛ سوره بقره؛ آیه ۳۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 211.</ref>. | ||
*نتیجه این حالت در [[شیطان]] به صورت "افتخار" (نازیدن – فخر کردن) بر [[آدم]] درآمد و باعث شد چنان محو در خود شود که اصل و ریشه خود، یعنی [[آتش]] بیاعتبار و بیارزش را به رخ بکشد و آن را موجب [[برتری]] بر [[آدم]] قرار دهد و سرانجام از [[کفر]] سردرآورد. [[امام علی]] {{ع}} نیز در [[نهج البلاغه]] بر این موضوع تأکید میکند و [[شیطان]] را پیشاهنگ متکبران میداند. [[کبر]] و [[غرور]] ویژگی [[شیطان]] بهشمار میرود و بهعنوان یک [[اخلاق]] [[شیطانی]] که او را از اوج به حضیض افکند مطرح است. بنابراین همه متکبران و غرورورزان در خط [[شیطان]] قرار میگیرند و عاقبتی چون او خواهند داشت. [[امام]] {{ع}} تکبر را [[نکوهش]] میکند و مردمان را از آن برحذر میدارد: | *نتیجه این حالت در [[شیطان]] به صورت "افتخار" (نازیدن – فخر کردن) بر [[آدم]] درآمد و باعث شد چنان محو در خود شود که اصل و ریشه خود، یعنی [[آتش]] بیاعتبار و بیارزش را به رخ بکشد و آن را موجب [[برتری]] بر [[آدم]] قرار دهد و سرانجام از [[کفر]] سردرآورد. [[امام علی]] {{ع}} نیز در [[نهج البلاغه]] بر این موضوع تأکید میکند و [[شیطان]] را پیشاهنگ متکبران میداند. [[کبر]] و [[غرور]] ویژگی [[شیطان]] بهشمار میرود و بهعنوان یک [[اخلاق]] [[شیطانی]] که او را از اوج به حضیض افکند مطرح است. بنابراین همه متکبران و غرورورزان در خط [[شیطان]] قرار میگیرند و عاقبتی چون او خواهند داشت. [[امام]] {{ع}} تکبر را [[نکوهش]] میکند و مردمان را از آن برحذر میدارد: و مباشید همانند آن کس که بر برادر خود [[کبر]] ورزید بیآنکه [[خدا]] او را بر برادرش فضیلتی داده باشد. آری [[کبر]] و [[خودپسندی]] که از [[حسد]] برخاسته بود، بر او روی نهاد و [[حمیّت]] در [[دل]] او [[آتش]] [[غضب]] افروخت و [[شیطان]] در بینی او باد [[غرور]] دمید. [[خداوند]] [[کیفر]] او را پشیمانی داد و [[گناه]] همه آدمکشان را تا [[روز قیامت]] بر گردن او نهاد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴: {{متن حدیث|"وَ لَا تَكُونُوا كَالْمُتَكَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَيْرِ مَا فَضْلٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِيهِ سِوَى مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ [الْحَسَبِ] وَ قَدَحَتِ الْحَمِيَّةُ فِي قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَبِ وَ نَفَخَ الشَّيْطَانُ فِي أَنْفِهِ مِنْ رِيحِ الْكِبْرِ الَّذِي أَعْقَبَهُ اللَّهُ بِهِ النَّدَامَةَ وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ الْقَاتِلِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 211.</ref>. | ||
و مباشید همانند آن کس که بر برادر خود [[کبر]] ورزید بیآنکه [[خدا]] او را بر برادرش فضیلتی داده باشد. آری [[کبر]] و [[خودپسندی]] که از [[حسد]] برخاسته بود، بر او روی نهاد و [[حمیّت]] در [[دل]] او [[آتش]] [[غضب]] افروخت و [[شیطان]] در بینی او باد [[غرور]] دمید. [[خداوند]] [[کیفر]] او را پشیمانی داد و [[گناه]] همه آدمکشان را تا [[روز قیامت]] بر گردن او نهاد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 211.</ref>. | |||
*تکبر در منظر [[امام]] با عبارتهایی چند مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است، از جمله: بزرگترین [[گناه]] و پستترین [[عیوب]] و زیور [[ابلیس]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۴۸</ref> موجب [[دشمنی]] [[مردم]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۷۳۸</ref>، زشتترین خویها<ref>غررالحکم، ۲ / ۸۴۰</ref>، صفتی که در آن هیچ خیری نیست<ref>غررالحکم، ۲ / ۸۵۷</ref>، حتی اگر [[عزت]] از آن خیزد، عزتی موقتی است و در نهایت به [[خواری]] میانجامد<ref>غررالحکم، ۱ / ۳۴</ref>، بزرگترین دام [[ابلیس]]<ref>غررالحکم، ۳۸</ref>، بزرگترین [[نادانی]]<ref>غررالحکم، ۳۵۷</ref>، موجب و [[دلیل]] بیدانشی <ref>غررالحکم، ۲ / ۸۳۶</ref>، مایه افتادن [[انسانها]] به [[گناه]] و بدکاری و همه زشتیها<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۳</ref>. از اینرو مردمان را [[فرمان]] میدهد که [[فروتنی]] گزینند: بر آن مصمم شوید که [[فروتنی]] را بر فرق خود جای دهید و تکبر و [[خودخواهی]] را زیر پای افکنید و خودکامگی را از گردنهایتان فرو هلید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref>. [[نهج البلاغه]] یکی از [[دلایل]] [[آزمایش]] [[آدمیان]] به سختیها را از بین بردن تکبر در وجود آنها برمیشمرد. [[امام]] {{ع}} در عبارتی با استناد به [[کبر]] [[شیطان]]، نتیجه کار متکبران را اینگونه با مردمان در میان میگذارد: مگر نمیبینید چگونه [[خداوند]] او را به خاطر [[خودبزرگبینی]] و [[برتری]] جویی، کوچک و فرودست گردانیده و در این [[جهان]] رانده و مطرود ساخته و برای وی در آن [[جهان]] زبانه [[آتش]] فراهم کرده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 211- 212.</ref>. | *تکبر در منظر [[امام]] با عبارتهایی چند مورد [[نکوهش]] قرار گرفته است، از جمله: بزرگترین [[گناه]] و پستترین [[عیوب]] و زیور [[ابلیس]]<ref>غررالحکم، ۱ / ۱۴۸</ref> موجب [[دشمنی]] [[مردم]]<ref>غررالحکم، ۲ / ۷۳۸</ref>، زشتترین خویها<ref>غررالحکم، ۲ / ۸۴۰</ref>، صفتی که در آن هیچ خیری نیست<ref>غررالحکم، ۲ / ۸۵۷</ref>، حتی اگر [[عزت]] از آن خیزد، عزتی موقتی است و در نهایت به [[خواری]] میانجامد<ref>غررالحکم، ۱ / ۳۴</ref>، بزرگترین دام [[ابلیس]]<ref>غررالحکم، ۳۸</ref>، بزرگترین [[نادانی]]<ref>غررالحکم، ۳۵۷</ref>، موجب و [[دلیل]] بیدانشی <ref>غررالحکم، ۲ / ۸۳۶</ref>، مایه افتادن [[انسانها]] به [[گناه]] و بدکاری و همه زشتیها<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۳</ref>. از اینرو مردمان را [[فرمان]] میدهد که [[فروتنی]] گزینند: بر آن مصمم شوید که [[فروتنی]] را بر فرق خود جای دهید و تکبر و [[خودخواهی]] را زیر پای افکنید و خودکامگی را از گردنهایتان فرو هلید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref>. [[نهج البلاغه]] یکی از [[دلایل]] [[آزمایش]] [[آدمیان]] به سختیها را از بین بردن تکبر در وجود آنها برمیشمرد. [[امام]] {{ع}} در عبارتی با استناد به [[کبر]] [[شیطان]]، نتیجه کار متکبران را اینگونه با مردمان در میان میگذارد: مگر نمیبینید چگونه [[خداوند]] او را به خاطر [[خودبزرگبینی]] و [[برتری]] جویی، کوچک و فرودست گردانیده و در این [[جهان]] رانده و مطرود ساخته و برای وی در آن [[جهان]] زبانه [[آتش]] فراهم کرده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 211- 212.</ref>. | ||
*این گزارش آینه عبرت برای کسانی است که بیماری [[کبر]] و [[غرور]] مبتلایند و در سر، هوای [[برتری]] و بزرگنمایی دارند و [[تلاش]] میکنند خود را [[برتر]] از دیگران نشان دهند. آنها در [[نظام آفرینش]] و حوزه [[تدبیر]] الهی سرکوب میشوند و در پرتگاه پستی و حقارت قرار خواهند گرفت. این [[قانون]] زندگی و [[عدل الهی]] است که در پرتگاه پستی و حقارت قرار خواهند گرفت. این [[قانون]] زندگی و [[عدل الهی]] است که هرگز [[خداوند]] بشری را با انجام گناهی که یکی از [[مقربان]] درگاهش به خاطر آن از [[بهشت]] رانده شد، نمیبخشاید. [[قانون الهی]] در مورد آسمانیان و زمینیان یکسان است و [[خدا]] به هیچکس از آفریدگانش اجازه ورود به "منطقه ممنوعه و [[حرام]]" نداده است. از اینرو به مردمان هشدار میدهد: [[شیطان]] سوارهنظام خود را بر ضد شما برانگیخته و با پیادگانش سر راهتان را گرفته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۲</ref>. [[ابلیس]] در کمین موقعیتی است تا مردمان را به تسخیر کشاند. او میخواهد تمام توانتان را بگیرد و [[قدرت]] رویارویی شما را درهم شکند تا نتوانید از دام او بگریزید و با مشت پولادین بر فرق او کوبید. برای [[مبارزه با شیطان]] و ترفندهای او، مهمترین راهکار مجهز شدن به [[فضایل]] [[اخلاقی]] و در رأس آن [[تواضع]] و از بین بردن رذیله تکبّر است. [[آتش]] عصبیت و کینههای جاهلی را که در [[دلها]] نهفته است خاموش کنید که بیتردید این ننگ و عار برای [[مسلمانان]] از خطرهای [[شیطان]] و خودستاییهای و [[تباهیها]] و وسوسههای اوست. پس بر آن شوید که [[فروتنی]] را چون افسری بر سرنهید و [[خودپسندی]] را زیر گامهایتان پایمان کنید و خوار شمارید و قلّاده تکبّر و خودبرتربینی را از گردن برکنید<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 212.</ref>. | *این گزارش آینه عبرت برای کسانی است که بیماری [[کبر]] و [[غرور]] مبتلایند و در سر، هوای [[برتری]] و بزرگنمایی دارند و [[تلاش]] میکنند خود را [[برتر]] از دیگران نشان دهند. آنها در [[نظام آفرینش]] و حوزه [[تدبیر]] الهی سرکوب میشوند و در پرتگاه پستی و حقارت قرار خواهند گرفت. این [[قانون]] زندگی و [[عدل الهی]] است که در پرتگاه پستی و حقارت قرار خواهند گرفت. این [[قانون]] زندگی و [[عدل الهی]] است که هرگز [[خداوند]] بشری را با انجام گناهی که یکی از [[مقربان]] درگاهش به خاطر آن از [[بهشت]] رانده شد، نمیبخشاید. [[قانون الهی]] در مورد آسمانیان و زمینیان یکسان است و [[خدا]] به هیچکس از آفریدگانش اجازه ورود به "منطقه ممنوعه و [[حرام]]" نداده است. از اینرو به مردمان هشدار میدهد: [[شیطان]] سوارهنظام خود را بر ضد شما برانگیخته و با پیادگانش سر راهتان را گرفته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۲</ref>. [[ابلیس]] در کمین موقعیتی است تا مردمان را به تسخیر کشاند. او میخواهد تمام توانتان را بگیرد و [[قدرت]] رویارویی شما را درهم شکند تا نتوانید از دام او بگریزید و با مشت پولادین بر فرق او کوبید. برای [[مبارزه با شیطان]] و ترفندهای او، مهمترین راهکار مجهز شدن به [[فضایل]] [[اخلاقی]] و در رأس آن [[تواضع]] و از بین بردن رذیله تکبّر است. [[آتش]] عصبیت و کینههای جاهلی را که در [[دلها]] نهفته است خاموش کنید که بیتردید این ننگ و عار برای [[مسلمانان]] از خطرهای [[شیطان]] و خودستاییهای و [[تباهیها]] و وسوسههای اوست. پس بر آن شوید که [[فروتنی]] را چون افسری بر سرنهید و [[خودپسندی]] را زیر گامهایتان پایمان کنید و خوار شمارید و قلّاده تکبّر و خودبرتربینی را از گردن برکنید<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 212.</ref>. | ||
==تکبر، ریشه [[گناهان]]== | ==تکبر، ریشه [[گناهان]]== | ||
*[[امام]] {{ع}} پس از بیان ریشههای تکبر و نمونه بارز آن ([[شیطان]]) به این نکته توجه میدهد که همه [[انسانها]] مخاطب شدهاند و باید با این خطر بزرگ مقابله و [[مبارزه]] کنند، زیرا تکبر که ریشه بسیاری از [[رذائل اخلاقی]] و نابسامانیهای [[اجتماعی]] بهشمار میرود، بسیار مخفی و مرموز است تا حدی که شاید مبتلایان به آن از بیماری خویش غافل باشند. بیماری تکبر و خودبرتربینی آتشی در [[جان]] انسانهاست و همگان [[مأمور]] به مقابله با آن هستند. از دیدگاه [[امام]] {{ع}} بیماری تکبر، بیماری [[پنهان]] و ناشناختهای است که در مرحله اول باید آن را [[شناخت]] و سپس به درمان آن پرداخت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 213.</ref>. | *[[امام]] {{ع}} پس از بیان ریشههای تکبر و نمونه بارز آن ([[شیطان]]) به این نکته توجه میدهد که همه [[انسانها]] مخاطب شدهاند و باید با این خطر بزرگ مقابله و [[مبارزه]] کنند، زیرا تکبر که ریشه بسیاری از [[رذائل اخلاقی]] و نابسامانیهای [[اجتماعی]] بهشمار میرود، بسیار مخفی و مرموز است تا حدی که شاید مبتلایان به آن از بیماری خویش غافل باشند. بیماری تکبر و خودبرتربینی آتشی در [[جان]] انسانهاست و همگان [[مأمور]] به مقابله با آن هستند. از دیدگاه [[امام]] {{ع}} بیماری تکبر، بیماری [[پنهان]] و ناشناختهای است که در مرحله اول باید آن را [[شناخت]] و سپس به درمان آن پرداخت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 213.</ref>. |