پرش به محتوا

شجاعت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۱۹
خط ۲۳: خط ۲۳:
==شجاعت [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[بعثت]]==
==شجاعت [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[بعثت]]==


===شجاعت [[پیامبر]]{{صل}} در [[امر]] [[رسالت]]===
===[[شجاعت]] [[پیامبر]]{{صل}} در امر [[رسالت]]===
*شجاعت [[نبی اکرم]]{{صل}} پس از [[بعثت]]، در [[کامل‌ترین]] شکلش خود را در امر [[رسالت]] نشان داد. این مسئله حقیقتی روشن است که رویارویی با [[دشمنان]] تفگری [[جدید]]، به شجاعت، [[ثبات]] قدم، [[بردباری]] و [[شکیبایی]] بسیار [[نیاز]] دارد و "[[خداوند]] که خود می‌داند [[رسالت]] خویش را در کجا قرار دهد"<ref>سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>، [[پیامبری]] ترسو و رسولی پریشان خاطر را برنمی گزیند که در نخستین برخورد، [[نومیدی]] در دلش جاگیرد؛ بلکه [[پیامبری]] را بر می‌انگیزد که با [[پایداری]] به کار خود ادامه دهد و برای رویارویی با مشکلات، آماده باشد؛ مشکلاتی که هیچ کس جز مردان [[شجاع]] و دارای [[آرامش]] و عزمی [[استوار]] [[توان]] رویارویی با آنها را ندارد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۱-۴۵۲.</ref>.
*[[شجاعت]] [[نبی اکرم]]{{صل}} پس از [[بعثت]]، در [[کامل‌ترین]] شکلش خود را در امر [[رسالت]] نشان داد. این مسئله حقیقتی روشن است که رویارویی با [[دشمنان]] تفگری [[جدید]]، به [[شجاعت]]، [[ثبات]] قدم، [[بردباری]] و [[شکیبایی]] بسیار [[نیاز]] دارد و "[[خداوند]] که خود می‌داند [[رسالت]] خویش را در کجا قرار دهد"<ref>سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>، [[پیامبری]] ترسو و رسولی پریشان خاطر را برنمی گزیند که در نخستین برخورد، [[نومیدی]] در دلش جاگیرد؛ بلکه [[پیامبری]] را بر می‌انگیزد که با [[پایداری]] به کار خود ادامه دهد و برای رویارویی با مشکلات، آماده باشد؛ مشکلاتی که هیچ کس جز مردان [[شجاع]] و دارای [[آرامش]] و عزمی [[استوار]] [[توان]] رویارویی با آنها را ندارد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۱-۴۵۲.</ref>.
*[[رسول اکرم]]{{صل}} در طول رسالتش دشمنانی سرسخت و کینه‌توز داشت؛ اما هیچ گاه از آنان هراسی به خود راه نداد، در همان نخستین سال‌های [[بعثت]]، افرادی چون [[ابوجهل]] [[آزار]] دائم [[مسلمانان]] را پیشه خویش ساخته بودند تا شاید بتوانند [[محمد]]{{صل}} و اصحابش را از طریق [[حق]] برگردانند. آن [[دشمنان]] در این راه، تمامی امکانات مانند تطمیع، تهدید، [[تهمت]]، [[آزار]]، [[شکنجه]] و محاصره [[اقتصادی]] - [[سیاسی]] همه جانبه را به کار گرفتند و چون سودی نبخشید، در نهایت، [[کشتن پیامبر]] را در پیش گرفتند؛ اما هیچ کدام از این اقدامات باعث نشد که [[رسول خدا]]{{صل}} در راه [[حق]]، گامی وا پس گذارد؛ بلکه همه اینها او را در راه [[نجات]] [[انسان‌ها]] استوارتر ساخت و هرچه [[آزار]] آن [[حضرت]] و [[مؤمنان]] شدیدتر، متنوّع‌تر و فشرده‌تر شد، [[پیامبر خدا]]{{صل}} نیز بر تلاش خویشتن افزود. ایشان نه لحظه‌ای خسته می‌شد و نه [[بیم]] به [[دل]] راه می‌داد؛ بلکه با شجاعت و [[اطمینان]] [[دل]]، [[حق]] را فریاد می‌زد. [[نقل]] شده است در اوائل [[دعوت علنی]]، سران و اشراف [[قریش]] نزد [[ابوطالب]] [[عموی پیامبر]] رفتند و با عباراتی تهدید آمیز، او را به ترک [[حمایت]] از [[نبی]] [[خدا]]{{صل}} فرا خواندند و گفتند: "ای [[ابوطالب]]! تو از نظر سن و سال و [[شرافت]] و [[منزلت]] بر ما [[سبقت]] داری. از تو خواستیم که برادرزاده‌ات را از این کار ([[دعوت الهی]]) بازداری؛ ولی چنین نکردی. به [[خدا]] قسم! دیگر نمی‌توانیم بر ناسزاگویی به خدایان و پدرانمان و سبک شمردن عقل‌هایمان و [[عیب‌جویی]] از آیین‌مان [[صبر]] کنیم؛ یا خودت او را از این کار بازدار و یا آنکه بر ضد تو و او عمل و با شما [[کارزار]] خواهیم کرد تا یکی از دو گروه هلاک شود"<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۲.</ref>.
*[[رسول اکرم]]{{صل}} در طول رسالتش دشمنانی سرسخت و کینه‌توز داشت؛ اما هیچ گاه از آنان هراسی به خود راه نداد، در همان نخستین سال‌های [[بعثت]]، افرادی چون [[ابوجهل]] [[آزار]] دائم [[مسلمانان]] را پیشه خویش ساخته بودند تا شاید بتوانند [[محمد]]{{صل}} و اصحابش را از طریق [[حق]] برگردانند. آن [[دشمنان]] در این راه، تمامی امکانات مانند تطمیع، تهدید، [[تهمت]]، [[آزار]]، [[شکنجه]] و محاصره [[اقتصادی]] - [[سیاسی]] همه جانبه را به کار گرفتند و چون سودی نبخشید، در نهایت، [[کشتن پیامبر]] را در پیش گرفتند؛ اما هیچ کدام از این اقدامات باعث نشد که [[رسول خدا]]{{صل}} در راه [[حق]]، گامی وا پس گذارد؛ بلکه همه اینها او را در راه [[نجات]] [[انسان‌ها]] استوارتر ساخت و هرچه [[آزار]] آن [[حضرت]] و [[مؤمنان]] شدیدتر، متنوّع‌تر و فشرده‌تر شد، [[پیامبر خدا]]{{صل}} نیز بر تلاش خویشتن افزود. ایشان نه لحظه‌ای خسته می‌شد و نه [[بیم]] به [[دل]] راه می‌داد؛ بلکه با [[شجاعت]] و [[اطمینان]] [[دل]]، [[حق]] را فریاد می‌زد. [[نقل]] شده است در اوائل [[دعوت علنی]]، سران و اشراف [[قریش]] نزد [[ابوطالب]] [[عموی پیامبر]] رفتند و با عباراتی تهدید آمیز، او را به ترک [[حمایت]] از [[نبی]] [[خدا]]{{صل}} فرا خواندند و گفتند: "ای [[ابوطالب]]! تو از نظر سن و سال و [[شرافت]] و [[منزلت]] بر ما [[سبقت]] داری. از تو خواستیم که برادرزاده‌ات را از این کار ([[دعوت الهی]]) بازداری؛ ولی چنین نکردی. به [[خدا]] قسم! دیگر نمی‌توانیم بر ناسزاگویی به خدایان و پدرانمان و سبک شمردن عقل‌هایمان و [[عیب‌جویی]] از آیین‌مان [[صبر]] کنیم؛ یا خودت او را از این کار بازدار و یا آنکه بر ضد تو و او عمل و با شما [[کارزار]] خواهیم کرد تا یکی از دو گروه هلاک شود"<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۲.</ref>.
*[[ابوطالب]] که اوضاع را نگران کننده دید، سخنان اشراف و سران [[قریش]] را با [[پیامبر]]{{صل}} در میان گذاشت و از او خواست تا دست از [[دعوت]] خویش بردارد؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} به دور از هرگونه واهمه‌ای، شجاعانه پاسخ داد: "ای عمو! اگر [[خورشید]] را در دست راست و [[ماه]] را در دست چپ من قرار دهند، دست از [[دعوت الهی]] بر نمی‌دارم تا اینکه امر [[خدا]] را [[آشکار]] کنم یا [[جان]] بر سر این راه گذارم"<ref>{{متن حدیث|يَا عَمِّ لَوْ وُضِعَتِ‌ الشمس‌ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا ترکت الْأَمْرُ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ أَوْ أَهْلَكَ فِيهِ مَا تَرْكِهِ}}؛ السیرة النبویه، ص ۲۶۵ - ۲۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۶۵ - ۶۶ و عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف، ج ۳، ص۴۵-۴۶.</ref>؛ در سفر [[هجرت]]، در آن هنگام که به [[غار ثور]] [[پناه]] برده بود و [[مشرکان]] نیز [[شمشیر]] به دست، او را تا دهانه غار تعقیب کرده، در محاصره خود گرفته بودند، با شجاعت و [[استواری]] [[دل]]، به همراه خود که [[ترس]] بر وی چیره شده بود، فرمود: "مترس که [[خدا]] با ماست"<ref>سوره توبه، آیه ۴۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۳.</ref>.
*[[ابوطالب]] که اوضاع را نگران کننده دید، سخنان اشراف و سران [[قریش]] را با [[پیامبر]]{{صل}} در میان گذاشت و از او خواست تا دست از [[دعوت]] خویش بردارد؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} به دور از هرگونه واهمه‌ای، شجاعانه پاسخ داد: "ای عمو! اگر [[خورشید]] را در دست راست و [[ماه]] را در دست چپ من قرار دهند، دست از [[دعوت الهی]] بر نمی‌دارم تا اینکه امر [[خدا]] را [[آشکار]] کنم یا [[جان]] بر سر این راه گذارم"<ref>{{متن حدیث|يَا عَمِّ لَوْ وُضِعَتِ‌ الشمس‌ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا ترکت الْأَمْرُ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ أَوْ أَهْلَكَ فِيهِ مَا تَرْكِهِ}}؛ السیرة النبویه، ص ۲۶۵ - ۲۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۶۵ - ۶۶ و عبدالرحمن سهیلی، الروض الانف، ج ۳، ص۴۵-۴۶.</ref>؛ در سفر [[هجرت]]، در آن هنگام که به [[غار ثور]] [[پناه]] برده بود و [[مشرکان]] نیز [[شمشیر]] به دست، او را تا دهانه غار تعقیب کرده، در محاصره خود گرفته بودند، با [[شجاعت]] و [[استواری]] [[دل]]، به همراه خود که [[ترس]] بر وی چیره شده بود، فرمود: "مترس که [[خدا]] با ماست"<ref>سوره توبه، آیه ۴۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۳.</ref>.
*رویارویی [[رسول]] خاتم{{صل}} با [[یهودیان]] و [[منافقان]] [[مدینه]] نیز از دیگر مصادیق شجاعت در [[سیره نبوی]]{{صل}} به شمار می‌رود. ایشان با اطلاع از حیله‌های [[یهودیان]] و آزاردهی آنان و نیز نیرنگ‌های خباثت آمیزشان که از هیچ شیوه مکّارانه‌ای فروگذار نبودند، با [[یهودیان]] رودررو شده، با آنان به مقابله برخاستند؛ از این خباثت‌ها می‌توان از [[خیانت]] و [[نقض پیمان]] [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]] یاد کرد؛ آن هم در زمانی که [[مسلمانان]] در اوج [[غربت]]، فشار و [[سختی]] ناشی از لشکرکشی [[کفار]] [[قریش]] و [[هم‌پیمانان]] آنان بودند.‌ در گرماگرم [[نبرد]] [[خندق]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} خبر رسید که [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]]، [[پیمان]] شکسته و با [[کفار]] [[قریش]] همراه شده‌اند. پس آن [[حضرت]]، [[سعد بن عباده]] را همراه دو نفر برای جست‌و‌جو از درستی این خبر به سوی [[بنی‌قریظه]] فرستاد. آنان پس از [[اطمینان]] از [[پیمان‌شکنی]] [[یهودیان]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} برگشتند و چون به حضور آن [[حضرت]] رسیدند، [[سعد بن عباده]] با گفتن کلمه "عضل و قاره" خبر مکر آنان را به [[مسلمانان]] مخفیانه به اطلاع [[حضرت]] رساند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۷۱ - ۵۷۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۲۰ - ۲۲۲؛ ابن سید الناس، عیون‌الاثر، ج ۲، ص ۸۸ - ۹۰ و محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۴۵۴ – ۴۶۰.</ref>؛ اما این خبر وحشتناک نتوانست کوچک‌ترین [[بیم]] و هراسی در [[دل]] [[رسول خدا]]{{صل}} بنشاند و [[رسول اکرم]]{{صل}} با روحیه‌ای [[عالی]] که نشان‌دهنده شجاعت و [[جسارت]] ایشان بود، [[تکبیر]] گفتند و [[یاری]] و [[کمک]] [[خداوند]] به [[مسلمانان]] را به آنان مژده دادند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۵۹ و صالحی دمشقی، سبل الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۳۷۴. و با اندکی اختلاف در تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۷۲؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۲۲۲ و عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۹.</ref>؛ این، در حالی بود که انتشار خبر [[پیمان‌شکنی]] بنی قریظه در میان [[مسلمانان]]، [[ترس]] و [[اضطراب]] را در بین [[مسلمانان]] پدید آورده، کار را بر ایشان بسیار سخت کرده بود<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۵۹.</ref>؛ آن چنان سخت که [[خداوند]] در [[قرآن]] در توصیف اوضاع آشفته آنان می‌فرماید: {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه  شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید» سوره احزاب، آیه ۱۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۳-۴۵۴.</ref>.
*رویارویی [[رسول]] خاتم{{صل}} با [[یهودیان]] و [[منافقان]] [[مدینه]] نیز از دیگر مصادیق [[شجاعت]] در [[سیره نبوی]]{{صل}} به شمار می‌رود. ایشان با اطلاع از حیله‌های [[یهودیان]] و آزاردهی آنان و نیز نیرنگ‌های خباثت آمیزشان که از هیچ شیوه مکّارانه‌ای فروگذار نبودند، با [[یهودیان]] رودررو شده، با آنان به مقابله برخاستند؛ از این خباثت‌ها می‌توان از [[خیانت]] و [[نقض پیمان]] [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]] یاد کرد؛ آن هم در زمانی که [[مسلمانان]] در اوج [[غربت]]، فشار و [[سختی]] ناشی از لشکرکشی [[کفار]] [[قریش]] و [[هم‌پیمانان]] آنان بودند.‌ در گرماگرم [[نبرد]] [[خندق]]، به [[رسول خدا]]{{صل}} خبر رسید که [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]]، [[پیمان]] شکسته و با [[کفار]] [[قریش]] همراه شده‌اند. پس آن [[حضرت]]، [[سعد بن عباده]] را همراه دو نفر برای جست‌و‌جو از درستی این خبر به سوی [[بنی‌قریظه]] فرستاد. آنان پس از [[اطمینان]] از [[پیمان‌شکنی]] [[یهودیان]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} برگشتند و چون به حضور آن [[حضرت]] رسیدند، [[سعد بن عباده]] با گفتن کلمه "عضل و قاره" خبر مکر آنان را به [[مسلمانان]] مخفیانه به اطلاع [[حضرت]] رساند<ref>تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۷۱ - ۵۷۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۲۰ - ۲۲۲؛ ابن سید الناس، عیون‌الاثر، ج ۲، ص ۸۸ - ۹۰ و محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۴۵۴ – ۴۶۰.</ref>؛ اما این خبر وحشتناک نتوانست کوچک‌ترین [[بیم]] و هراسی در [[دل]] [[رسول خدا]]{{صل}} بنشاند و [[رسول اکرم]]{{صل}} با روحیه‌ای [[عالی]] که نشان‌دهنده [[شجاعت]] و [[جسارت]] ایشان بود، [[تکبیر]] گفتند و [[یاری]] و [[کمک]] [[خداوند]] به [[مسلمانان]] را به آنان مژده دادند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۵۹ و صالحی دمشقی، سبل الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۳۷۴. و با اندکی اختلاف در تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۷۲؛ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۲۲۲ و عیون الاثر، ج ۲، ص ۸۹.</ref>؛ این، در حالی بود که انتشار خبر [[پیمان‌شکنی]] بنی قریظه در میان [[مسلمانان]]، [[ترس]] و [[اضطراب]] را در بین [[مسلمانان]] پدید آورده، کار را بر ایشان بسیار سخت کرده بود<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۵۹.</ref>؛ آن چنان سخت که [[خداوند]] در [[قرآن]] در توصیف اوضاع آشفته آنان می‌فرماید: {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه  شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید» سوره احزاب، آیه ۱۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۵۳-۴۵۴.</ref>.


===شجاعت [[رسول خدا]]{{صل}} در میدان [[نبرد]]===
===شجاعت [[رسول خدا]]{{صل}} در میدان [[نبرد]]===
۱۱۵٬۲۰۳

ویرایش