پرش به محتوا

سخن: تفاوت میان نسخه‌ها

۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۹
خط ۱۳: خط ۱۳:
*[[امام]]{{ع}} اندیشیدن در [[کلام]] افراد را از [[دلایل]] [[خردمندی]] برمی‌شمرد. بر خردمند است که در گفتار گوینده بیندیشد و از [[انسجام]] گفتار و [[نظم]] کلمات و مطابقت [[کلام]] او با [[عقل]] و منطق و [[احکام دین]] به [[کمال عقل]] او [[استدلال]] کند یا به نقصان او پی‌برد. از این‌رو فرمود: نگاه نکن به کسی که می‌گوید و نگاه کن به آنچه می‌گوید (و معیار خوبی و [[بدی]] سخن است نه گوینده آن). [[امام]]{{ع}} در کلامی [[عقل]] و [[کلام]] را ملازم و مصدّق یکدیگر برمی‌شمرد. نزد [[امام]]، سخن گفتن، میان دو صفت ناپسند قرار دارد: پرگویی و کم‌گویی؛ اولی [[بیهوده‌گویی]] است و دومی درماندگی و [[ناتوانی]]. از این نکته رعایت حد [[اعتدال]] و میانه در سخن گفتن دریافت می‌شود. [[امام]]{{ع}} در بیان صفات یکی از [[یاران]] خویش که نزد او جایگاهی والا داشت، از [[فضیلت]] [[اعتدال]] و موقعیت‌سنجی در گفتار و [[سکوت]] سخن می‌گوید. او چون سخن می‌گفت، سخنش حکیمانه بود و چون [[سکوت]] می‌کرد، [[دلیل]] بر کمال [[عقلی]] او بود. حضرتش می‌فرماید: پیش از این مرا [[برادری]] بود که در [[راه خدا]] برادری‌ام می‌نمود. خُرد بودن [[دنیا]] در نظرش او را در چشم من بزرگ داشته بود. بیشتر عمرش را به [[سکوت]] می‌گذراند و اگر سخن می‌گفت بر گویندگان [[برتر]] بود و [[تشنگی]] پرسندگان را فرومی‌نشاند...<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۸۱: {{متن حدیث|"كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ، وَ كَانَ [يُعَظِّمُهُ] يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ، وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ، فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ، وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً، فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 453- 454.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} اندیشیدن در [[کلام]] افراد را از [[دلایل]] [[خردمندی]] برمی‌شمرد. بر خردمند است که در گفتار گوینده بیندیشد و از [[انسجام]] گفتار و [[نظم]] کلمات و مطابقت [[کلام]] او با [[عقل]] و منطق و [[احکام دین]] به [[کمال عقل]] او [[استدلال]] کند یا به نقصان او پی‌برد. از این‌رو فرمود: نگاه نکن به کسی که می‌گوید و نگاه کن به آنچه می‌گوید (و معیار خوبی و [[بدی]] سخن است نه گوینده آن). [[امام]]{{ع}} در کلامی [[عقل]] و [[کلام]] را ملازم و مصدّق یکدیگر برمی‌شمرد. نزد [[امام]]، سخن گفتن، میان دو صفت ناپسند قرار دارد: پرگویی و کم‌گویی؛ اولی [[بیهوده‌گویی]] است و دومی درماندگی و [[ناتوانی]]. از این نکته رعایت حد [[اعتدال]] و میانه در سخن گفتن دریافت می‌شود. [[امام]]{{ع}} در بیان صفات یکی از [[یاران]] خویش که نزد او جایگاهی والا داشت، از [[فضیلت]] [[اعتدال]] و موقعیت‌سنجی در گفتار و [[سکوت]] سخن می‌گوید. او چون سخن می‌گفت، سخنش حکیمانه بود و چون [[سکوت]] می‌کرد، [[دلیل]] بر کمال [[عقلی]] او بود. حضرتش می‌فرماید: پیش از این مرا [[برادری]] بود که در [[راه خدا]] برادری‌ام می‌نمود. خُرد بودن [[دنیا]] در نظرش او را در چشم من بزرگ داشته بود. بیشتر عمرش را به [[سکوت]] می‌گذراند و اگر سخن می‌گفت بر گویندگان [[برتر]] بود و [[تشنگی]] پرسندگان را فرومی‌نشاند...<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۸۱: {{متن حدیث|"كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ، وَ كَانَ [يُعَظِّمُهُ] يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ، وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ، فَلَا يَشْتَهِي مَا لَا يَجِدُ وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ، وَ كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً، فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 453- 454.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} همواره پیش از جواب دادن و هنگام سخن، شرایط خود را تغییر می‌داد و پس از اندکی تأمل، لب به [[کلام]] می‌گشود. پس از [[ماجرای سقیفه]] و [[غصب خلافت]]، آن‌گاه که [[ابوسفیان]] نزد او آمد و با کلامی تهییج‌کننده او را بر [[خلیفه]] شوراند، [[امام]] پس از اینکه سخن او را شنید، به رسم همیشگی خود حالت خویش را عوض کرد و با اندکی تأمل پاسخی سنجیده و برگرفته از [[خرد]] به او داد. سخن باید متناسب با شخصیت فرد باشد. از این‌رو [[امام]] در کلامی [[انسان‌ها]] را از بلندپروازی و شتاب زدگی در گفتار پرهیز می‌دهد<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۳۹۴: {{متن حدیث|"وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى ....مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَر"}}</ref>. در کلامی نیز [[انسان‌ها]] را از سرکشی زبان باخبر می‌کند: هرکس باید که زبان نگه دارد. بسا شود که زبان سرکشی کند... به‌خدا [[سوگند]]، ندیده‌ام بنده‌ای را که [[پرهیزکاری]] کند و پرهیزکاری‌اش او را سودمند افتد، مگر آن‌که زبان خود نگه دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵: {{متن حدیث|"وَ لْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ، وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً يَتَّقِي تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [يَخْتَزِنَ] يَخْزُنَ لِسَانَهُ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 454.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} همواره پیش از جواب دادن و هنگام سخن، شرایط خود را تغییر می‌داد و پس از اندکی تأمل، لب به [[کلام]] می‌گشود. پس از [[ماجرای سقیفه]] و [[غصب خلافت]]، آن‌گاه که [[ابوسفیان]] نزد او آمد و با کلامی تهییج‌کننده او را بر [[خلیفه]] شوراند، [[امام]] پس از اینکه سخن او را شنید، به رسم همیشگی خود حالت خویش را عوض کرد و با اندکی تأمل پاسخی سنجیده و برگرفته از [[خرد]] به او داد. سخن باید متناسب با شخصیت فرد باشد. از این‌رو [[امام]] در کلامی [[انسان‌ها]] را از بلندپروازی و شتاب زدگی در گفتار پرهیز می‌دهد<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۳۹۴: {{متن حدیث|"وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى ....مَنْ أَكْثَرَ أَهْجَرَ وَ مَنْ تَفَكَّرَ أَبْصَر"}}</ref>. در کلامی نیز [[انسان‌ها]] را از سرکشی زبان باخبر می‌کند: هرکس باید که زبان نگه دارد. بسا شود که زبان سرکشی کند... به‌خدا [[سوگند]]، ندیده‌ام بنده‌ای را که [[پرهیزکاری]] کند و پرهیزکاری‌اش او را سودمند افتد، مگر آن‌که زبان خود نگه دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵: {{متن حدیث|"وَ لْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ، وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً يَتَّقِي تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [يَخْتَزِنَ] يَخْزُنَ لِسَانَهُ"}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 454.</ref>.
*[[فضیلت]] [[تقوا]] در گروه نگه‌داری زبان است. زبان هرزه‌گرد، [[آدمی]] را از [[عدالت]] خارج می‌کند. از این‌رو [[امام]] زبان [[مؤمن]] را در پس قلبش می‌داند، یعنی سخن او از روی [[اعتقاد]] و [[عقل]] بیان می‌شود و به‌همین [[دلیل]] دارای [[انسجام]] و سازمانی نیکوست. اما [[کلام]] [[منافق]] پشت زبان اوست و نسنجیده بیان می‌شود: هر آینه زبان [[مؤمن]] در پس [[قلب]] اوست و [[قلب]] [[منافق]] در پس زبان او؛ زیرا [[مؤمن]] هنگامی که آهنگ گفتن کند، نخست در درون خود در آن بیندیشد، اگر نیک بود بر زبان آرد و اگر بد بود پنهانش دارد. [[منافق]] هر سخن که بر زبانش آید بگوید و نداند چه به سود اوست و چه به زیان او<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵: {{متن حدیث|"وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ، لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ، فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً وَارَاهُ؛ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ يَتَكَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ، لَا يَدْرِي مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَيْهِ"}}</ref>. [[امام]]{{ع}} [[آگاهی]] و [[دانایی]] از گفتار را شرط سخن گفتن بیان می‌کند و در [[وصیت]] به فرزندش او را از سخن گفتن بدون [[آگاهی]] برحذر می‌دارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref> که این امر مقدمه سخن [[دروغ]] است. از این‌رو [[امام]]{{ع}} در بیان صفات [[اهل بیت پیامبر]] اکرم{{صل}} سخن آنان را سخنی همراه با [[صدق]] و [[راستی]] برمی‌شمرد.[[امام]]{{ع}} در بیانات خود به [[هم‌بستگی]] [[سکوت]] و سخن گفتن تأکید دارد. این‌گونه به‌نظر می‌رسد که در نزد ایشان [[سکوت]] بجا و [[کلام]] بجا مورد تأکید است، چنان‌که در کلامی خاموشی فرد را تا زمانی که دیگران راه سخن را بگشایند، [[برتر]] از سخن گفتنی می‌داند که دیگران او را ساکت کنند. در حکمتی با عبارت "خوشا به حال آنان که..." یکی از صفاتی که برمی‌شمرد، پرهیز از [[زیاده‌گویی]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۱۱۸: {{متن حدیث|"وَكَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً<"}<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 454- 455.</ref>.
*[[فضیلت]] [[تقوا]] در گروه نگه‌داری زبان است. زبان هرزه‌گرد، [[آدمی]] را از [[عدالت]] خارج می‌کند. از این‌رو [[امام]] زبان [[مؤمن]] را در پس قلبش می‌داند، یعنی سخن او از روی [[اعتقاد]] و [[عقل]] بیان می‌شود و به‌همین [[دلیل]] دارای [[انسجام]] و سازمانی نیکوست. اما [[کلام]] [[منافق]] پشت زبان اوست و نسنجیده بیان می‌شود: هر آینه زبان [[مؤمن]] در پس [[قلب]] اوست و [[قلب]] [[منافق]] در پس زبان او؛ زیرا [[مؤمن]] هنگامی که آهنگ گفتن کند، نخست در درون خود در آن بیندیشد، اگر نیک بود بر زبان آرد و اگر بد بود پنهانش دارد. [[منافق]] هر سخن که بر زبانش آید بگوید و نداند چه به سود اوست و چه به زیان او<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵: {{متن حدیث|"وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ، لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ، فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً وَارَاهُ؛ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ يَتَكَلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ، لَا يَدْرِي مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَيْهِ"}}</ref>. [[امام]]{{ع}} [[آگاهی]] و [[دانایی]] از گفتار را شرط سخن گفتن بیان می‌کند و در [[وصیت]] به فرزندش او را از سخن گفتن بدون [[آگاهی]] برحذر می‌دارد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref> که این امر مقدمه سخن [[دروغ]] است. از این‌رو [[امام]]{{ع}} در بیان صفات [[اهل بیت پیامبر]] اکرم{{صل}} سخن آنان را سخنی همراه با [[صدق]] و [[راستی]] برمی‌شمرد.[[امام]]{{ع}} در بیانات خود به [[هم‌بستگی]] [[سکوت]] و سخن گفتن تأکید دارد. این‌گونه به‌نظر می‌رسد که در نزد ایشان [[سکوت]] بجا و [[کلام]] بجا مورد تأکید است، چنان‌که در کلامی خاموشی فرد را تا زمانی که دیگران راه سخن را بگشایند، [[برتر]] از سخن گفتنی می‌داند که دیگران او را ساکت کنند. در حکمتی با عبارت "خوشا به حال آنان که..." یکی از صفاتی که برمی‌شمرد، پرهیز از [[زیاده‌گویی]] است<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۱۱۸: {{متن حدیث|"وَكَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً"}}</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 454- 455.</ref>
*در یک جمع‌بندی کلی می‌توان به تأکید [[امام]] در [[سکوت]] و سخن بجا رسید، چنان‌که در کلامی می‌فرماید: آن‌که سخنش حکمت‌آمیز است خاموشی‌اش سود ندارد، همان‌گونه که سخن گفتن از روی [[نادانی]] را فایدتی نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۷۳: {{متن حدیث|"لَا خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ، كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْل"}}</ref>. [[امام]]{{ع}} در عین حال، شرایط سخن را در پاره‌ای از فرازها تشریح کرده‌اند. از جمله این شرایط می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: عمل سخن‌گو به [[کلام]] خویش<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۱۴۲: {{متن حدیث|"وَكَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَلا يَقُولُ مَا لا يَفْعَلُ"}}</ref>؛ [[سکوت]] و سخن بر مبنای [[دانش]] و [[آگاهی]]<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۴۶۳: {{متن حدیث|"و إن قلّ ما تعلم"}}</ref>؛ [[آگاهی]] از مواضع [[سکوت]] و بیان<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۸۱: {{متن حدیث|"وَ دَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِيمَا لَمْ تُكَلَّفْ وَ أَمْسِكْ عَنْ طَرِيقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ فَإِنَّ الْكَفَّ عِنْدَ حَيْرَةِ الضَّلَالِ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْأَهْوَالِ"}}</ref>؛ ترجیح سخن راست زیان‌بخش بر [[دروغ]] سودبخش<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۵۰: {{متن حدیث|"الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ"}}</ref>؛ رعایت [[عدالت]] زبانی<ref>همان: {{متن حدیث|"وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ"}}</ref>، در نظر گرفتن [[خدا]] و رعایت [[تقوا]]<ref>همان: {{متن حدیث|"وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ"}}</ref>؛ پرهیز از [[غیبت]]؛ پرهیز از [[کشف]] [[اسرار]] خود و دیگران<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱: {{متن حدیث|"تَلَافِيكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ.... وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ"}}</ref>؛ رعایت [[ادب]] و [[بلاغت]] در [[کلام]]؛ پرهیز از سخن نابجا<ref>نهج البلاغه، حکمت‌های ۲ و ۳۹۴: {{متن حدیث|"رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ"}}</ref>؛ پرهیز از [[سخن‌چینی]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 455.</ref>.
*در یک جمع‌بندی کلی می‌توان به تأکید [[امام]] در [[سکوت]] و سخن بجا رسید، چنان‌که در کلامی می‌فرماید: آن‌که سخنش حکمت‌آمیز است خاموشی‌اش سود ندارد، همان‌گونه که سخن گفتن از روی [[نادانی]] را فایدتی نیست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۷۳: {{متن حدیث|"لَا خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ، كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْل"}}</ref>. [[امام]]{{ع}} در عین حال، شرایط سخن را در پاره‌ای از فرازها تشریح کرده‌اند. از جمله این شرایط می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: عمل سخن‌گو به [[کلام]] خویش<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۱۴۲: {{متن حدیث|"وَكَانَ يَقُولُ مَا يَفْعَلُ وَلا يَقُولُ مَا لا يَفْعَلُ"}}</ref>؛ [[سکوت]] و سخن بر مبنای [[دانش]] و [[آگاهی]]<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۴۶۳: {{متن حدیث|"و إن قلّ ما تعلم"}}</ref>؛ [[آگاهی]] از مواضع [[سکوت]] و بیان<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۸۱: {{متن حدیث|"وَ دَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِيمَا لَمْ تُكَلَّفْ وَ أَمْسِكْ عَنْ طَرِيقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ فَإِنَّ الْكَفَّ عِنْدَ حَيْرَةِ الضَّلَالِ خَيْرٌ مِنْ رُكُوبِ الْأَهْوَالِ"}}</ref>؛ ترجیح سخن راست زیان‌بخش بر [[دروغ]] سودبخش<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۵۰: {{متن حدیث|"الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ"}}</ref>؛ رعایت [[عدالت]] زبانی<ref>همان: {{متن حدیث|"وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ"}}</ref>، در نظر گرفتن [[خدا]] و رعایت [[تقوا]]<ref>همان: {{متن حدیث|"وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ"}}</ref>؛ پرهیز از [[غیبت]]؛ پرهیز از [[کشف]] [[اسرار]] خود و دیگران<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱: {{متن حدیث|"تَلَافِيكَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِكَ أَيْسَرُ مِنْ إِدْرَاكِكَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِكَ وَ حِفْظُ مَا فِي الْوِعَاءِ بِشَدِّ الْوِكَاءِ.... وَ الْمَرْءُ أَحْفَظُ لِسِرِّهِ"}}</ref>؛ رعایت [[ادب]] و [[بلاغت]] در [[کلام]]؛ پرهیز از سخن نابجا<ref>نهج البلاغه، حکمت‌های ۲ و ۳۹۴: {{متن حدیث|"رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ"}}</ref>؛ پرهیز از [[سخن‌چینی]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 455.</ref>.


۱۰۷٬۱۸۸

ویرایش